مادر آفتاب فاطمه بنت الحسن(ع)

مادر آفتاب فاطمه بنت الحسن(ع)

پدر پیر تاریخ همواره رازدار حقیقتهای تلخ و شیرین است و در سینه پراسرار خویش واقعیتهای درس‏آموزی را پنهان نموده و هر از گاهی به مناسبت ویژه‏ای چهره می‏نمایاند و پرده از رخ می‏گیرد.

انسانهای کامل و برجسته عرصه تاریخ و شریعت و اجتماع چگونه به مقامهای شامخ رسیده‏اند؟ به راستی ورای این پیروزی و عظمت چه حقیقتی نهفته است که دستِ اندیشه ما هنوز به آن نرسیده است؟ فرزندان برجسته، تربیت شده دامان خجسته مادران‏اند.

مادران ائمه(ع) آینه تمام‏نمای «ارحام مطهره» هستند که شایستگی میزبانی چنین بزرگوارانی را داشته‏اند. از جمله مادران شایسته و با فضیلت، فاطمه بنت الحسن(ع) است. مادر بزرگوار امام باقر(ع) که شکافنده علوم بوده و مظهر اتّم و اکمل «و علِّمَ آدَمَ الاَسْماءَ»1 است.

زندگانی این بانوی کریمه و فرهیخته را می‏توان در ابعاد مختلف مورد بررسی قرار داد از جمله:

* شناخت خاندان و نسب

* ویژگیهای آن بزرگوار از زبان ائمه(ع) و با بیان تاریخ

* صفات ظاهری و معنوی

* فرزندان این بانوی بی‏نظیر آلِ حسن(ع)

* * *

تبار تابناک فاطمه بنت الحسن(ع)

فاطمه دختر امام حسن مجتبی(ع)، دومین پیشوا و امام شیعیان است. بیش از هزار سال است که در معرفی شخصیت این بزرگوار قلم زده می‏شود اما اینها «حرفی است از هزاران».

حَرفی است از هزاران کاندر عبارت آمد2 این شرح بی‏نهایت کز حُسن یار گفتند

آنچه در این مختصر می‏گنجد برخی از صفات آن امام نور می‏باشد. حلم و بردباری آن بزرگوار آنگونه بود که حتی دشمن را وادار به تحسین می‏کرد. کمک به فقرا و مستمندان و عشق و محبت خدا که در عبادتهای عاشقانه آن بزرگوار نمایان بود و صفات پسندیده دیگر که حُسن حَسن(ع) را بیش از پیش متجلی می‏ساخت.

مادر بزرگوار این بانوی کریمه، «ام اسحاق دختر طلحة بن‏عبیداللّه‏ التیمی» صاحب سه فرزند صالح حسین بن‏الحسن (الاثرم) و فاطمه بنت الحسن و طلحة بن‏الحسن است که مورخان نوشته‏اند: طلحه بزرگ مردی بوده است که به جود و بخشش معروف و مشهور گشته و او را «طلحة الجود» می‏گفتند.3 گفتنی است که در عرب شش نفر با نام طلحه می‏زیستند که به جود و بخشش معروف بوده‏اند. اولین آنها طلحة بن‏عبیداللّه‏ تیمی، پدربزرگ فاطمه بنت‏الحسن، است و او را «طلحة الفیّاض» می‏گفتند و آخرین آنها طلحة بن‏الحسن(ع)، برادر فاطمه بنت‏الحسن(ع) می‏باشد که مشهور به «طلحة الجود» بوده است. بر اساس دستاوردهای علمی امروز خصوصیات اخلاقی و روانی پدران و مادران نسلهای قبل تأثیر بسزایی در شکل‏گیری شخصیت فرزندان دارد.

حال دختری که پدر بزرگوارش «امام حسن(ع)» است و جدش «علی بن‏ابی‏طالب(ع)» و پدر مادرش «طلحة الفیاض» به واقع گنجینه پرقیمتی از فضایل اخلاقی خواهد بود و چنین هست.

یکی از اسامی زیبای امام محمدباقر(ع) که مردم ایشان را به آن نام می‏خواندند «ابن‏الخیرتین»4 است و نام دیگر «علویٌّ بین العلویین» و این نامگذاری به علت شرافت نسب ایشان از سوی پدر و مادر است از پدر به قریش می‏رسند و از مادر نیز به قریش که اصیل‏ترین و خوشنام‏ترین قبیله عرب بود.

در باره فاطمه بنت‏الحسن(ع) برخی می‏نویسند:

«هی اوّل علویةِ ولدت علوّیا»5 او نخستین علویه‏ای است که افتخار داشت فرزندی علوی به دنیا آورد.

فاطمه دختر امام حسن(ع) سختیهای سفر و مصیبتهای جانسوز کربلا را شاهد بوده و اگر چه در مقاتل کمتر از او سخن گفته‏اند.

برخی از منابع تاریخی مثل «تذکرة الخواص» و «وفیات الاعیان» فاطمه مادر امام محمدباقر(ع) را فرزند حسن بن‏الحسن (حسن مثنی) می‏دانند ولی بیشتر کتب تاریخی به نقل از مورخان برجسته این بانوی عظیمه را فرزند بی‏واسطه امام حسن مجتبی(ع) به شمار می‏آورند.

پاره‏ای از ویژگیهای ارزشمند

پس از آشنایی با پیشنیه نیکوی انسانهای شایسته به عظمت آنها پی برده و برخی از کمالات روحی و اخلاقی آنان را در پدران و مادران بزرگوار آنان می‏جوییم آنگاه با بررسی عمیق گفتار و کردار آنان در دوره‏های گوناگون و تحقیق و جستجو در کرامات فردی و شخصی این بزرگواران، شخصیت برجسته آنان بیش از پیش مشخص شده و می‏توان آنها را به عنوان الگوی کامل و اسوه‏ای برجسته در جامعه معرفی کرد.

پویایی اندیشه

از افتخارات این بانوی گرامی حضور ایشان در سرزمین کربلاست و اسارت پس از آن واقعه عظیم. «در برخی از مقاتل نوشته‏اند که مخدّره فاطمه بنت الحسن(ع) به همراه شوهرش امام زین‏العابدین(ع) و فرزند ارجمندش امام محمدباقر(ع) به زمین کربلا آمد و در سِلک اسیران به شام رفت و در جمیع مصایب با سایر اهل بیت شریک و سهیم بود.»6

تاریخ‏نگاران سن امام محمدباقر(ع) را در آن زمان 4 یا 5 سال ذکر کرده‏اند و حضور این کودک در کربلا مورد اتفاق همه مورخین است اما حضور مادر بزرگوارش مورد اختلاف است. یکی از نویسندگان می‏گوید: «بعید است کودک 4 ساله‏ای جدا از مادر سفر کند.»7

به نظر می‏رسد با توجه به مدت طولانی سفر امام حسین(ع) از مدینه به مکه و از مکه به کربلا و همچنین زمان برگشت این کودک، اگر چه امام است و علم و بینش ویژه‏ای دارد، نمی‏توانسته است بدون مادر سفر کند و سخن فوق صحیح است.

به هر حال حضور ایشان در سرزمین کربلا از نظر تربیتی نیز پیام مهمی را داراست و آن حضور کودکان در همه صحنه‏هاست. اطاعت از ولی امرِ زمان، پیروی از ولایت تا سرحدّ جان خود و کودک خردسال؛ همراهی و همدلی با همسر از پیامهای مهم این حضور سبز است.

فاطمه دختر امام حسن(ع) سختیهای سفر و مصیبتهای جانسوز کربلا را شاهد بوده و اگر چه در مقاتل کمتر از او سخن گفته‏اند ولی با توجه به خونی که در رگهای این بزرگوار است و خصایص و ویژگیهای خانوادگی، زینب‏وار پیامهای عظیم کربلا را به مردم نقاط مختلف عرضه می‏کرد و یکی از پیام‏آوران عاشورای حسینی بوده است. شهادت دو برادر بزرگوار او در روز عاشورا و صبر در برابر این داغ عظیم روح پاک این بانوی عصمت را به مادرش فاطمه زهرا(س) نزدیکتر می‏نمود.

راویِ نور (محدثه)

فاطمه بنت الحسن(ع) از محدثات گرانقدر اسلام است و در کتب روایی مختلف احادیثی از این بزرگوار روایت کرده‏اند و ایشان را از جمله محدثات به شمار آورده‏اند.

«فاطمه که دختر امام و همسر امام و مادر امام بود بی‏شک گفتاری در باره افعال یا کردار یکی از این سه امام داشته است اما به دست ما نرسیده است.»8

با مطالعه زندگانی امام حسن(ع) حقیقت این مظلومیت بر ما آشکار می‏شود. جوّ اختناق حاکم در زمان امام حسن(ع) و از دست دادن یاران و تنها ماندن و از طرفی نفوذ مخالفان حضرت در بیت شریف ایشان مانع از معرفی این بانوی کریمه به مسلمین می‏شد. حضور «جعده دختر اشعث» و خوارج و مشغول شدن شیعیان و دوستداران آن حضرت به حلّ مشکلات سیاسی نیز از مواردی بود که شخصیت این بانو را با همه عظمت و کرامتش از چشم نویسندگان و گویندگان مخفی نگاه می‏داشته است.

احسان و نیکوکاری (محسنه)

امام صادق(ع) در معرفی این شخصیت نورانی می‏فرماید:

«او (امّ عبداللّه‏) از زنهای با ایمان و پرهیزکار و نیکوکار بود.»*

«محسن» یکی از نامهای خداست و انبیاء نیز با واژه «محسنین» در قرآن لقب داده شده‏اند چنانکه در باره حضرت یوسف(ع) آمده است.

این بانوی عصمت در صحنه اجتماع با احسان و نوعدوستی و کمک به قشر ضعیف جامعه برگ زرّینی از صفات نورانی برجای گذاشته است.

در مورد فاطمه بنت حسن اگر چه مصادیق و مثالهایی در این اخلاق حسنه به دست ما نرسیده است ولی ذکر این صفت از سوی امام صادق(ع) گواه شهرت بانوی محسنه خاندان حسن(ع) است که او به واقع دختر «احسان» است و زاده «محسن».

صفات آسمانی

رفتار و گفتار آدمیان جلوه‏ای از اندیشه‏های پاک و آسمانی آنهاست. انسانهای وارسته و فرهیخته اگر چه خود را از منظر مورخان و نویسندگان پنهان می‏کنند اما صفات آسمانی آنها بسان مرواریدی که در دامان صدف نشسته جلوه‏گری می‏کند. این ویژگیهای اخلاقی برجسته همواره راهگشای نسلهای آینده به سوی سینای سعادت خواهد بود.

امام صادق(ع) در معرفی این شخصیت نورانی می‏فرماید:

«او (امّ عبداللّه‏) از زنهای با ایمان و پرهیزکار و نیکوکار بود.»

فاطمه بنت الحسن(ع) یکی از این تندیسهای اخلاق و معنویت و الگویی کامل برای پویندگان راه تکامل است.

امام صادق(ع) روزی جدّه بزرگوارش فاطمه بنت الحسن را یاد کرده و فرمود:

«کانت صدّیقةً لَم تُدرَک فی آل الحسن امراءةٌ مثلها»9

«او (جده‏ام) بانویی راستگو و درستکار بود. زنی همپایه او در خاندان امام حسن(ع) نبوده است.»

صدّیقه (راستگو و درستکار)

با توجه به حدیث فوق این صفت خاص در مورد فاطمه بنت الحسن مورد توجه قرار می‏گیرد. در کتب لغت صدیق را اینگونه معنا کرده‏اند:

«صدّیق: پیوسته راستگو و راست رفتار، صیغه مبالغه است. طبرسی آن را بسیار تصدیق‏کننده حق و به قولی کثیرالصدق فرموده است و چون صدق در قول و فعل هر دو هست و صدّیق مبالغه در صدق است لذا صدّیق کسی است که راستگو و راست رفتار باشد و خلاف راستی اصلاً نگوید و نکند و مؤید این مطلب آن اسـت که صدّیق وصف پیامبران آمده و قول و فعل آنان همواره راست بوده است.»10

امیرالمؤمنین(ع) در مورد معنای صدّیق چنین می‏فرماید: «ذکر النیّة الصّادقه» یعنی نیت صادق و راست داشتن و تنها برای خدا عمل کردن»11 آنچه به نظر می‏رسد این بانوی صدّیق و عفیفه همواره راست می‏گوید و عمل صحیح انجام می‏دهد و نیت پاک دارد. صدّیقه یکی از نامهای نورانی فاطمه زهرا(س) نیز می‏باشد.

به نظر می‏رسد قید «فی آل حسن» در حدیث برای بیان این مطلب است که نظیر و همانند در خاندان امام حسن(ع) ندارد ولی در خاندان قریش واضح و روشن است که دخت پیامبر خدا بی‏نظیر است و همپایه‏ای برای او نیست. در میان زنان و در بین مردان تنها علی است که «کُفو» اوست.

تقوا و درون‏نگری

در تعالیم دینی ما سه اصل وجود دارد که به عنوان اصول محوری شناخته شده است و این سه اصل عبارتند از:

خدا محوری یعنی خدا را در همه امور زندگانی مشاهده کردن.

تقواپیشگی که وجه امتیاز انسانها نسبت به یکدیگر تنها تقواست.

اخلاص که جوهره اعمال ماست و رنگ حقیقی اعمال و رفتار ماست.

پس تقوا مایه نگرش حقیقی به اشیاء می‏شود و انسان با توجه به مُلک، ابراهیم‏وار ملکوت را می‏بیند و از طرفی تقوا باعث خروج از مشکلات می‏شود و روشنگر راه انسانها خواهد بود و در سختیها. با توجه به مطالب فوق حدیثی را نقل می‏کنیم تا فضایل این بانوی عصمت معرفی گردد.

امام باقر(ع) می‏فرماید:

«کانت امّی قاعدةً عند الجدار فتصدّع الجدار و سمعنا هدّة شدیدة فقالت بیدِها: لا و حَقِّ المصطفی ما اذن اللّه‏ لک فی السقوط فبقی معلقا حتّی جازتْه فتصدّق عنها ابی بمأته دینارٍ»12

امام فرمود: «مادرم در کنار دیوار نشسته بود، صدای شدیدی از دیوار به گوش رسید و دیوار می‏خواست فرو ریزد. در آن هنگام مادرم با دستش اشاره کرد و گفت: نه به حق پیامبر، خداوند به تو اجازه نمی‏دهد که سقوط کنی دیوار در هوا معلق ماند تا او کنار رفت. و پدرم 100 دینار برایش صدقه داد.»

در تمامی کتابهایی که به طریقی سخن از فاطمه بنت الحسن به میان آمده است این جریان زیبا و شاید معجزه‏آسا نوشته شده است ولی به نظر می‏رسد بهتر است قدری بیشتر در مورد مسایل مهمی که مربوط به این حدیث شریف است سخن گوییم.

بنا به فرموده امام باقر(ع) مادر بزرگوارش با اشاره دست از فرو ریختن دیوار ممانعت کرده است ممکن است برخی از انسانهایی که افق دید محدود دارند و تنها و تنها اسباب و علل مادی را مؤثر در حوادث طبیعت می‏دانند اشکال کنند که چگونه دیوار با اشاره یک دست از سیر طبیعی خود منحرف می‏شود؟ چگونه دیوار شکافته شده با توجه به نیروی جاذبه زمین می‏تواند معلق بماند؟ چگونه و ...

پاسخ این پرسشها در کتب جامع و کامل شیعه داده شده است. اگر تقوا باعث درون‏نگری می‏شود و انسان را از سختیها و بلاها دور می‏کند و اگر در سایه اطاعت از خداوند متعال انسانها نیروی خدایی می‏یابند [عبدی اطعنی اجعلک مثلی13: بنده من مرا اطاعت کن تا آنچه خود دارم (از علم و قدرت و ...) به تو عطا کنم و تو را مثل خود قرار دهم.]

پس فاطمه دخت گرامی امام حسن(ع) بر اساس تقواپیشگی و عبادات و اطاعت از خداوند متعال می‏تواند به مقامی برسد که با اشاره‏ای دیوار لرزان را نگاه دارد و با اجازه‏ای فرو ریزاند.

که در حُسن تو چیزی یافت بیش از طور انسانی14 مَلَک در سجده آدم زمین بوس تو نیّت کرد

انسانهای پاک و وارسته مرزهای مادی را می‏شکنند و بر طبیعت و زمان حکومت می‏کنند به خواست خدا.

واژه «و حقِّ المصطفی» نمایانگر نگرش عمیق این بانو نسبت به «نبوت» و به ویژه عظمت حضرت ختمی مرتبت است. او خود را به اقیانوس بیکران «نبوت» وصل می‏کند تا اثرگذار شود و جمله «ما اذن اللّه‏ لک» نیز اشاره به خدامحوری در دیدگاه این بانو دارد.

این بانوی موحّده و بزرگوار خود را منشأ اثر (آثار) ندانسته و خدا را در همه لحظات زندگی می‏بیند. در کتاب «تاریخ النبی و الآل» مرحوم شوشتری ص47 چنین آمده است:

«کانت من النساء المؤمنان التقیات المحسنات»

(فاطمه بنت الحسن) از زنان با ایمان و باتقوا است و احسان‏کننده می‏باشد.

یادگاران جادوانه

فاطمه دختر امام حسن مجتبی(ع) پس از ازدواج با امام علی بن‏الحسین(ع) صاحب چهار فرزند می‏شود که همگی از نورچشمان پیامبر و سرآمد مردم زمانِ خود بودند.

مرحوم علامه مجلسی(رض) در مناقب می‏نویسد:

پسران امام سجاد(ع) دوازده نفر هستند که به جز محمدباقر(ع) و عبداللّه‏ الباهر که مادرشان فاطمه دختر امام حسن(ع) است بقیه از امهات الاولاد هستند (یعنی از کنیزانی که امام(ع) از آنها صاحب فرزند شده‏اند و آنها مادران فرزندان حضرت هستند)15 و در «منتهی الامال» آمده است:

«دوم [از دختران امام حسن(ع)]امّ عبداللّه‏ است که در میان دختران امام حسن(ع) به جلالت و عظمت شأن و بزرگواری ممتاز بود و او زوجه حضرت امام زین‏العابدین(ع) بوده و از آن حضرت چهار پسر آورد. امام محمدباقر، عبداللّه‏ الباهر و حسن و حسین و ...»16بقیه در صفحه 109

در مورد اینکه مادر حسن و حسین پسران امام سجاد(ع) فاطمه بنت الحسن است یا امّ ولد نظرات اختلافی مطرح شده است از این‏رو ما به ذکر دو فرزند که مورخین و دانشمندان انساب به گونه‏ای اتفاقی و جمعی آن دو را از فاطمه دختر امام حسن(ع) می‏دانند سخن می‏گوییم.

در مقام امام باقر(ع) گفته شده است که:

همانا امام محمدباقر(ع) از دو هاشمی (پدر و مادر)، هاشمی است و از سوی دو علوی (پدر و مادر) علوی است و فاطمی است از دو طرف (پدر و مادر) زیرا او اول کسی است که بین فرزندان امام حسن(ع)

و حسین(ع) جمع کرد. و مادرش ام عبداللّه‏ دختر امام حسن(ع) است و او صادق‏ترین مردم است از نظر لهجه و بهترین آنهاست از خوشرویی و شادمانی و بخشنده‏ترین آنهاست از نظر روح و قلب.17

او را امام باقر می‏گفتند زیرا:

شکافت علم را شکافتنی و آشکار و ظاهر ساخت آن را ظاهر کردنی.

و در «منتهی الآمال» می‏نویسد:

آن حضرت را باقر نامیدند از کثرت سجودِ آن حضرت «بَقَر السجودَ جبهةً»

«شیخ کَشی» از محمد بن‏مسلم روایت کرده که گفت: در هر امر مشکلی که رو می‏کرد از حضرت امام محمدباقر(ع) سؤال می‏کردم تا آنکه 30 هزار حدیث از آن حضرت سؤال کردم.

جابر بن‏عبداللّه‏ انصاری پس از ابلاغ سلام رسول خدا به امام محمدباقر(ع) به سخنان امام گوش می‏داد حضرت فرمودند:

«وصیت خود را بیان کن (ای جابر) چه تو به سوی پروردگار خویش خواهی رفت.»

جابر گریست و گفت: «ای مولای من تو از کجا دانستی این مطلب را که این عهدی بود بین پیامبر و من؟»

امام باقر(ع) فرمود: سوگند به خدا که پروردگار علم آنچه بود و آنچه خواهد بود تا روز قیامت را به من عطا کرده است.18 و جابر وصیت خود را نوشت و مرگ او فرا رسید و به دیار باقی شتافت.

فرزند دیگر این بانوی مجلّله عبداللّه‏ باهر است که کُنیه آن بانو نیز از این فرزند بزرگوار است. عبداللّه‏ را به واسطه حسن و جمال و درخشندگی رخسار او «عبداللّه‏ الباهر» می‏گفتند. او مردی فاضل و فقیه بود و از پدران بزرگوار خود و رسول اکرم(ص) روایات زیادی نقل کرده است. شیخ مفید می‏فرماید: «عبداللّه‏ بن علی متولی صدقات حضرت رسول(ص) و امیرالمؤمنین(ع) بود.»

در باره تاریخ وفات فاطمه بنت الحسن(ع) و همچنین مقبره آن بزرگوار و کیفیت وفات تاریخ سکوت کرده است و هر چه بیشتر جستجو کردیم کمتر به نتیجه رسیدیم.

آخِر سخن اینکه تندیس دانش، امام باقر(ع) در دامان تربیت این گل بوستان احمدی شکفته است و تا روز قیامت هر انسان که بر سر سفره «قال الباقر» شکوفا می‏شود در حقیقت دست به دامان دختر احسان و مادر دانش و بینش، فاطمه بنت الحسن(ع)، است. خدای ما را بر سفره احسان و اکرام او میهمان کند. ان‏شاءاللّه‏

* تواریخ النبی و الآل (مرحوم تُستَری)، ص 47.

1 ـ بقره، آیه 31.

2 ـ لسان الغیب حافظ شیرازی.

3 ـ منتهی‏الآمال، حاج شیخ عباس قمی، ص 293.

4 ـ زنان نامدار، دکتر احمد بهشتی، ص 74 و 75.

5 ـ دلایل الامامة، محمد بن‏جریر طبری، ص 95.

6 ـ منتهی‏الآمال، حاج شیخ عباس قمی.

7 ـ امام باقر(ع) جلوه امامت در افق دانش، احمد ترابی، ص 17.

8 ـ محدثات شیعه، دکتر نهلا غروی نایینی، ص 240.

9 ـ بحارالانوار، مرحوم مجلسی(ره)، ج 46، ص 215.

10 ـ قاموس قرآن، سید علی‏اکبر قرشی، ج 4، ص 117.

11 ـ مجمع‏البحرین، طریحی «باب الصاد».

12 ـ بحارالانوار، ج 46، ص 215.

13 ـ حدیث قدسی.

14 ـ حافظ شیرازی برگرفته از «شرح جنون»، احمد بهشتی شیرازی.

15 ـ بحارالانوار، ج 46، ص 155.

16 ـ منتهی‏الآمال، ص 293.

17 ـ همان، ص 675.

18 ـ همان، ص 672.

نظرات 2 + ارسال نظر
پرنسس سه‌شنبه 9 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 09:16 ق.ظ http://pranses1368.mihanblog.com/

وبلاگت خبرنامه نداره از آپ شدنش خبردار بشم؟
از امروز یکی از طرفدارای وبلاگت شدم.
لطفا وبلاگت رو توی دایرکتوری سایتم لینک کن
متنظرتم.

پارسا سه‌شنبه 24 فروردین‌ماه سال 1395 ساعت 09:08 ب.ظ

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد