(برای توضیح جامع پیرامون بداء به کتاب (( البداء فی الکتاب و السنه )) تالیف آیت الله سبحانی رجوع کنید .)

از موضاعتی که اهل سنت به شیعه اشکال می کنند موضوع (( بداء )) است . که ناشی از عدم اطلاع آنان از مفهوم بداء نزد شیعه و تکیه آنان به احادیث ضعیف است.

مفهوم بداء نزد شیعه
بدائی که مورد اعتقاد شیعه است و به آن ایمان دارد با الهام از آیات و روایات و به معنای ظاهر شدن امری مخفی بر مردم، آن هم به ضرورت مصلحتی از مصالح تشریع و ملاکات احکام و اساس تدبیر خلقت، و مقصود از بداء اصطلاحی این نیست که چیزی بر خداوند عزّ وجلّ مخفی مانده و بعد برایش آشکار گردیده است؛ و این بدان سبب است که تمام امور عالم برای خداوند معلوم و آشکار است و چیزی برای او در زمین و آسمان مخفی نیست، و خداوند سبحان به همین معنا اشاره نموده است: «یَمْحُو اللَّهُ مَا یَشَاء وَیُثْبِتُ وَعِندَهُ أُمُّ الْکِتَابِ» (خداوند هر چه را بخواهد محو، و هر چه را بخواهد اثبات مى‏کند و «امّ الکتاب» [لوح محفوظ] نزد اوست!) پس خداوند عزّ وجلّ امری که در لوح محو و اثبات نوشته شده را بعد از آن که بر دیگران مخفی و پوشیده بوده به خاطر وجود برخی مصالح بر زبان پیامبر اکرم صلّی الله علیه وآله آشکار ساخته و بیان بدارد.
بداء در روایات اهل بیت علیهم السلام
معنایی که ما برای بداء بیان داشتیم همان چیزی است که روایات اهل بیت علیهم السلام بر آن تصریح داشته است، روایاتی که بعد از انکار معناى باطل بداء که لازمه‌ آن جهل و نقص است معنای صحیح و قرآنی آن که به معنای آشکار ساختن امری که بر دیگران مخفی بوده است را بیان نموده‌اند.
امام صادق علیه السلام فرمودند: «ما بدا لله فی شیء إلا کان فی علمه قبل أن یبدو له»(الکافی) (برای خداوند چیزی آشکار نمی‌شود مگر آن که از ابتدا در حیطه علم الهی وجود داشته است.) و نیز امیر المؤمنین علیه السّلام فرموده است: «إن الله لم یبد له من جهل.( الکافی)، (برای خداوند هیچ چیزی مجهول نیست تا بخواهد آشکار شود.) چنان‌که در جایی دیگر فرموده است: «من زعم أن الله یبدو له فی شیء الیوم لم یعلمه أمس فابرؤوا منه. (کمال الدین . شیخ صدوق)، (کسی که بپندارد چیزی از آغاز برای خداوند آشکار نبوده و اکنون برایش آشکار گردیده است از او برائت بجویید.) و نیز شیخ صدوق در حاشیه این روایت آورده است: «وإنما البداء الذی ینسب إلى الإمامیة القول به هو ظهور أمره. (کمال الدین . شیخ صدوق). (بدائی که به شیعه امامیه نسبت داده می‌شود به معنای آشکار شدن امری است.)  
بداء در اقوال علمای شیعه
این معنای از بداء که ما بیان داشتیم نزد تمامی علمای شیعه مورد اتفاق است؛ و شما نمی‌توانید هیچ‌یک از علمای شیعه را بیابید که به آن معنای باطلی که شما شیعه را مورد اتهام قرار داده‌اید قائل گشته باشد، شیخ طوسی در این باره گفته است: «والوجه فی هذه الأخبار [أی أخبار البداء] ما قدمنا ذکره من تغییر المصلحة فیه واقتضائها تأخیر الأمر إلى وقت آخر على ما بیّناه ، دون ظهور الأمر له تعالى ، فإنا لا نقول به ولا نجوزه ، تعالى الله عن ذلک علواً کبیراً. (الغیبه . شیخ طوسی)). (توجیه این روایات [روایات وارده در باب بداء] همان است که ما ذکر کردیم؛ که منظور تغییر مصلحت در امر و به این شکل که مصلحت اقتضاء نموده است می‌باشد تا امر به وقت دیگری به تأخیر افتد، بدون این که لازم باشد بگوییم امری برای خداوند متعال ظهور جدید یافته، چرا که چنین سخنی را نه می‌توانیم بگوییم و نه جایز است که بگوییم، و خداوند سبحان از چنین مکانت و مرتبه‌ای بالا‌تر و بزرگ‌ مرتبه‌تر است.)  
مرحوم مازندرانی شارح کتاب «کافی» به هنگام عرضه روایات بداء گفته است: «فهو سبحانه کان فی الأزل عالماً بأنه یمحو ذلک الشیء فی وقت معین لمصلحة معینة عند انقطاع ذلک الوقت وانقضاء تلک المصلحة، ویثبت هذا الشیء فی وقته عند تجدد مصالحه، ومن زعم خلاف ذلک واعتقد بأنه بدا له فی شیء الیوم مثلاً، ولم یعلم به قبله، فهو کافر بالله العظیم ونحن منه براء. (شرح اصول کافی . مازندرانی). (خداوند سبحان از روز ازل و آغاز عالم بوده است که فلان چیز را در وقتی معین و برای مصلحتی معین محو کرده و از بین خواهد برد، و یا فلان کار در وقتی مشخص مصالحش متغییر خواهد گشت و اگر کسی خلاف این را اعتقاد داشته و بپندارد که مطلبی نزد خداوند سبحان از ابتدا مشخص و معلوم نبوده و بعدها به آن آگاه گردیده است به خداوند سبحان کافر گشته و ما نسبت به چنین کسی اعلام برائت می‌کنیم.)
واضح است که دیدگاه و جهت گیری اهل علم و تحقیق در هر دین و مذهبی برگرفته از آراء و اقوال علمای آن دین و مذهب است و این صحیح و منطقی نیست که روایتی را شما تقطیع و بریده بریده کرده و از موضوع عام خود تغییر داده و آنگاه از آن به نفع خویش بهره برداری و تفسیر باطلی بنمایید که با اعتقاد پیروان آن دین و مذهب هیچ سازگاری نداشته باشد.
بداء در کتاب‌های اهل سنّت: 
نکته دیگر این که همین تعبیر از «بداء» در برخی از روایات صحیحه در کتاب‌های روائی و حدیثی اهل سنّت نیز آورده شده است.
بخاری در صحیح خود از ابو هریره روایت کرده است که او از رسول خدا صلی الله علیه وآله شنیده است که آن حضرت می‌فرمود: «إن ثلاثة فی بنی إسرائیل، أبرص وأقرع وأعمى بدا لله أن یبتلیهم، فبعث إلیهم ملکاً، فأتى الأبرص، فقال: أی شیء أحب إلیک؟ ... إلى آخر الحدیث. (صحیح البخاری ج2 ص384) (سه گروه در بنی اسرائیل بودند، پیس، کچل و نابینا که برای خداوند «بدا» حاصل شد که آنها را به این مرض مبتلا سازد، از این‌رو مَلَکی را به سوی آنها برانگیخت و پیسی را برای آنها نازل ساخت، و به آنها فرمود: کدام یک را شما انتخاب می‌کنید؟ ... تا آخر حدیث.)
شارحان صحیح بخاری لفظ بداء را به همان معنایی شرح نموده‌اند که قبلاً ما از تصریحات علمای شیعه بیان داشتیم.
ابن حجر گفته است: «قوله: (بدا لله) بتخفیف الدال المهملة بغیر همز ، أی سبق فی علم الله فأراد إظهاره ، ولیس المراد أنه ظهر له بعد أن کان خافیاً؛ لأن ذلک محال فی حق الله تعالى. (فتح الباری. ابن حجر ج6 ص364)، (این عبارت که: «بدا لله» (برای خداوند آشکار شد) که به سکون دال بدون نقطه و بدون همزه خوانده می‌شود، یعنی در علم خداوند سبحان از قبل معلوم بوده است که بعدها اراده نموده تا آن را آشکار سازد، و مراد از آن این نیست که امری ابتدا برای خداوند سبحان مخفی بوده و بعد‌ها آشکار گردیده است؛ چرا که چنین چیزی از ساحت خداوند متعال محال است.) و با همین مضمون از عینی در عمدة القاری نیز آمده است (عمده القاری. العینی .ج16 ص48)
و در تفسیر ابن ابی حاتم از ابن عباس در باره این قول خداوند عزّ وجلّ که می‌فرماید: «اللَّهُ یَتَوَفَّى الأَنفُسَ» (خداوند ارواح را به هنگام مرگ قبض مى‏کند) (زمر/42) آمده است: «فإن بدا لله أن یقبضه قبض الروح، فمات، أو اُخر أجله رد النفس إلى مکانها من جوفه. (تفسیر ابن ابی حاتم ) .(اگر برای خداوند سبحان آشکار شود که کسی را قبض روح کند و او از دنیا برود، و یا مرگش به تاخیر افتد، در آن صورت جان او به درون کالبد او برگردانده می‌شود.) 
هیثمی در مجمع الزوائد در باره طلوع خورشید از جهت مخالف آن یعنی از سوی مغرب زمین از عبد الله بن عمرو روایت کرده است: «أنها [الشمس] کلما غربت أتت تحت العرش فسجدت واستأذنت فی الرجوع فأذن لها فی الرجوع حتى إذا بدا لله أن تطلع من مغربها فعلت کما کانت تفعل أتت تحت العرش فسجدت واستأذنت فی الرجوع فلم یرد علیها شیء، ثم تستأذن فی الرجوع فلا یرد علیها شیء ... الحدیث . (مجمع الزوائد . الهیثمی . ج8 ص8 ). (هرگاه که خورشید غروب می‌کند به زیر عرش الهی آمده و آنجا سجده می‌کند و برای بازگشتی دوباره اجازه می‌خواهد تا آنجا که اگر برای خداوند سبحان «بدا» حاصل ‌شود که خورشید از مغرب طلوع کند این کار را انجام می‌دهد چنان که این کار را انجام داده است؛ از این‌رو باز خورشید می‌آید و زیر عرش الهی سجده می‌کند و برای بازگشتی دوباره از خداوند سبحان اجازه می‌خواهد اما به آن اجازه داده نمی‌شود تا این که دوباره این کار را می‌کند اما به خورشیده اجازه داده نمی‌شود ... تا پایان حدیث.) 
هیثمی گفته است: «رواه أحمد والبزار والطبرانی فی الکبیر ورجاله رجال الصحیح» (مجمع الزوائد . الهیثمی . ج8 ص9 ). (احمد و بزار و طبرانی در جامع الکبیر روایت کرده است که رجال سند این روایت صحیح هستند.)
تعبیری که در این روایات وارد شده است مطابق با آن چیزی است که در روایات ما آمده است، و تفسیر علمای ما در رابطه با «بداء» و آشکار شدن امری بر خداوند برای عموم مردم نیز مخفی نمانده است و هرگز به این معنا حمل نمی‌کنند که امری بر خداوند عزّ وجلّ مخفی بوده است و بعدها آشکار گردیده است، همان معنایی که امامان معصوم و علمای شیعه و سنی آن را محال دانسته و ردّ نموده‌اند. 
آثار بداء بر عقیده
واضح و بدیهی است که بداء به آن معناى مورد قبول در روایات، قدرت مطلق خداوند در تصرّف و دخالت در امور جهان را به هر شکلی که مورد دلخواه و اراده او باشد را نشان می‌دهد؛ و این که قلم تکوین و لوح خلق و تغییر نخشکیده است، و این بر خلاف آن چیزی است که یهود به آن اعتقاد داشتند که قدرت خداوند عزّ وجلّ مقیّد است و نسبت به مخلوقاتش خلع ید گردیده، چرا که آنها بر این اعتقاد بودند که: دستان خداوند عزّ وجلّ بسته شده است، چنان که قرآن کریم این موضوع را برای ما به این شکل حکایت می‌نماید: «وَقَالَتِ الْیَهُودُ یَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَیْدِیهِمْ وَلُعِنُواْ بِمَا قَالُواْ بَلْ یَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ یُنفِقُ کَیْفَ یَشَاء . ( المائده 64)، (و یهود گفتند: «دست خدا بسته است.» دست‌هایشان بسته باد! و به خاطر این سخن، از رحمت (الهى) دور شوند! بلکه هر دو دست (قدرت) او، گشاده است هر گونه بخواهد، مى‏بخشد!) و در همین راستا می‌فهمیم که سبب تأکید امامان اهل بیت علیهم السلام بر عقیده بداء، به عنوان ردّی بر تفکر و عقیده یهود و ابطال هر تفکری که قدرت و مشیت خداوند عزّ وجلّ را محدود به حد و اندازه معین و مشخصی می‌داند بوده و وسعت قدرت خداوند عزّ وجلّ را در عالم خلقت و تکوین اثبات نموده است.
و اما روایاتی که شما در مدح و توصیف «برید عجلی» و «زراره» و مذمت آنها در روایاتی دیگر بیان داشته‌اید و بعد از بیان این دو گروه روایات سؤال نموده‌اید که مضمون کدام یک از این روایات می‌تواند صحیح و کدام یک از روی تقیه صادر شده باشد؟
در جواب می‌گوییم: پاسخ بسیار واضح است؛ چرا که روایاتی که در مدح وارد شده است حقیقت دارد و بر همین اساس علمای رجال نظر داده‌اند و سند آن نیز صحیح و مضمون آنها قوی است، و اما روایات مذمت روایات ضعیف، موهون و از حیث متن و سند ساقط است.
مرحوم آیت الله خوئی در معجم رجال الحدیث به هنگام تعلیق روایات ذمّ گفته است: «لا یکاد ینقضی تعجبی کیف یذکر الکشی والشیخ هذه الروایات التافهة، الساقطة، غیر المناسبة لمقام زرارة وجلالته والمقطوع فسادها»، ثم أثبت بعد ذلک ضعف طرق تلک الروایات وجهالة رواتها . (هموار تعجب می‌کنم از این که کشی و شیخ این روایات پست و بی ارزش را نقل کرده‌اند، که هیچ مناسبتی با مقام و شخصیت بالای زراره نداشته و فساد آن قطعی و یقینی است» دیگر آن که ضعف طرق این روایات و مجهول بودن راویان آن ثابت شده است.) 
( نکته : روایاتی را که اهل سنت از کتب شیعه می آورند نیز از لحاظ رجالی ضعیف است . ر.ک . الفهرست شیخ طوسی . معجم الرجال ، آیت الله خوئی )