آیا زنان ناقص العقل هستند؟ | ||
توضیح سؤالبرخی از سایت های اهل سنت و شبکه های وهابی از امیرمؤمنان علیه السلام نقل میکنند که آن حضرت زنان را «ناقص العقل و ناقص الایمان» معرفی کرده است. خواهشمندیم متن کلام امیرمؤمنان را توضیح داده و بفرمایید که آیا واقعا از نظر ایشان، زنان این نقص را دارند و یا منظور حضرت بیان مطلب دیگری است؟ پاسخ اجمالیاولا: امیرمؤمنان علیه السلام در این خطبه هدفش اهانت به شخصیت زنان نیست؛ بلکه بیان تفاوت هایی است که زنان در انجام عبادات، ارث بردن و شهادت در دادگاه، با مردان دارند. ثانیا: در منابع اهل سنت همین مطلب از رسول خدا صلی الله علیه وآله نیز نقل شده که کاملا سخنان امیر مؤمنان منطبق با سخن رسول خدا است. ثالثا: در روایات صحیح اهل سنت ، وجود زن را شر دانسته و زن را در ردیف سگ سیاه، الاغ، یهودی و مجوسی قلمداد کرده و عبور زن را از جلوی نماز باعث بطلان نماز میدانند. قبل از بیان پاسخ تفصیلی لازم است متن خطبه را ذکر کرده و به تاریخ و موضوع آن اشاره شود. نکته اول: متن خطبهامیرمؤمنان علیه السلام در خطبه80 نهج البلاغه در باره زنان فرمایشاتی دارند که متن کلامش این است: مَعَاشِرَ النَّاسِ إِنَّ النِّسَاءَ نَوَاقِصُ الْإِیمَانِ. نَوَاقِصُ الْحُظُوظِ .نَوَاقِصُ الْعُقُولِ. فَأَمَّا نُقْصَانُ إِیمَانِهِنَّ فَقُعُودُهُنَّ عَنِ الصَّلَاةِ وَ الصِّیَامِ فِی أَیَّامِ حَیْضِهِنَّ. وَأَمَّا نُقْصَانُ عُقُولِهِنَّ فَشَهَادَةُ امْرَأَتَیْنِ کَشَهَادَةِ الرَّجُلِ الْوَاحِدِ. وَأَمَّا نُقْصَانُ حُظُوظِهِنَّ فَمَوَارِیثُهُنَّ عَلَى الْأَنْصَافِ مِنْ مَوَارِیثِ الرِّجَالِ. فَاتَّقُوا شِرَارَ النِّسَاءِ وَ کُونُوا مِنْ خِیَارِهِنَّ عَلَى حَذَرٍ. وَلَا تُطِیعُوهُنَّ فِی الْمَعْرُوفِ حَتَّى لَا یَطْمَعْنَ فِی الْمُنْکَرِ. اى مردم همانا زنان در مقایسه با مردان، در ایمان، و بهرهورى از اموال، و عقل متفاوتند، اما تفاوت ایمان بانوان، بر کنار بودن از نماز و روزه در ایّام «عادت حیض» آنان است، و اما تفاوت عقلشان با مردان بدان جهت که شهادت دو زن برابر شهادت یک مرد است، و علّت تفاوت در بهره ورى از اموال آن که ارث بانوان نصف ارث مردان است. پس، از زنان بد، بپرهیزید و مراقب نیکانشان باشید، در خواستههاى نیکو، همواره فرمانبردارشان نباشید، تا در انجام منکرات طمع ورزند. نهج البلاغة، خطبه 80 مشاهده سخن فوق و مشابه آن که در قالب خطبه و یا نامه (بنا به اشاراتی که بعضی از شارحان نهج البلاغه دارند) و همچنین برخی از کلمات کوتاه که به نقل از امیر مؤمنان علیه السلام در نهج البلاغه و دیگر کتب روائی و تاریخی آمده است این سؤال و شبهه را بلا فاصله به ذهن منتقل مىکند که آیا به شخصیت و مقام انسانی زن جسارت و اهانت نشده است؟ و اصولا چرا زن را موجودی «ناقص العقل» معرفی مىکند؟ هرچند شیعیان و پیروان اهل بیت علیهم السلام معنای دقیق این گونه سخنان را میدانند و مطمئنا این شبهات در ذهن شان نیست؛ اما دشمنان اهل بیت به ویژه شبکه های وهابی هر روز این خطبه را دستاویز قرار داده و همواره روی آن مانور میدهند. علت مانور دادن آنها روی این گونه کلمات که معانی روشنی دارند، این است که میخواهند امیرمؤمنان علیه السلام را مخالف قشر زنان که نصف جامعه بشریت را تشکیل میدهد، نشان دهند و در نتیجه محبت و ولایت آن حضرت را از دل این قشر بیرون سازد. نکته دوم: تاریخ ایراد خطبهبیان کاستیها و سرزنشهای عام امیر مؤمنان از گروه و جامعه زنان پس از حادثه خونین و کمر شکن جمل است که در این حادثه چهره هائی سرشناس از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله مانند طلحه و زبیر پس از پیمان و بیعت با امام علی علیه السلام و نرسیدن به آرزوهای دنیوی با همراه نمودن همسر پیامبر یعنی عائشه و با شعار خونخواهی از عثمان گروه زیادی از مسلمانان را به کام مرگ کشاندند. نکته مهم و لازم به ذکر این است که حرکت عائشه با طلحه و زبیر برای بر پا کردن غائله جمل به سود جوامع اسلامی تمام نشده است، و توصیه های پیامبر در باره زنان آن حضرت، به وسیله طلحه و زبیر زیر پا گذاشته شد، و عائشه مىبایست فریب آن پیمان شکنان را نمىخورد و به نوبت خود به نگهبانی دین در حدود وظائف الهی خود مىپرداخت. برخى از افراد مایلند صحت انتساب این سخن را به امیر المؤمنین رد کنند، و برخى دیگر به توجیه و تفسیر کلماتش مىپردازند، و برخى دیگر آن کلمات و اصطلاحات را به همان مفهوم که در حال حاضر در میان ما وجود دارد بیان مىکنند. گرد آورنده خطبه ها ونامه ها و سخنان امیر المؤمنین علی علیه السلام، مرحوم سیّد رضىّ (رحمة الله علیه) قبل از ذکر متن سخنان امام مینویسد: ومن خطبة له علیه السلام بعد حرب الجمل فی ذم النساء امیر المؤمنین علیه السلام این خطبه را پس از جنگ جمل ایراد نموده است. نهج البلاغة ، خطب الإمام علی (ع)، ج 1، ص 129 سبط ابن جوزى نیز مىگوید: امیر المؤمنین این سخن را پس از جنگ جمل گفته است، (تذکرة الخواص: 79) و در باره تاریخ و زمان ایراد این سخنان گفته اند که در ماه جمادى الثانی سال 36 بوده است. ولی در منابع تاریخی و حدیثی دیگر، این خطبه را بخشى از نامه ای مفصّل دانستهاند که امیر المؤمنین علیه السلام آن را پس از سقوط مصر به وسیله عمرو بن عاص و شهادت محمد بن أبى بکر نوشته است، بنا بر این تاریخ نوشتن این نامه و یا ایراد خطبه بعد از ماه صفر سال 38 بوده است. نکته سوم: موضوع خطبهاین خطبه یکی از معدود سخنانی است که از زوایای گوناگونی مورد نقد و تحلیل قرار گرفته است ، برخی گفته اند: نگاه امام به شخصیت زن از ورای حادثه جمل است، چون عائشه جنگی خونینی را با هدف مخالفت با حکومت و خلافت علی علیه السلام، سبب شد؛ لذا امیر مؤمنان علیه السلام کل جامعه زنان را هدف قرار داد. در پاسخ به این تفسیر باید بگوئیم: اولا: تخلف و نافرمانی عائشه از نافرمانی و بیعت شکنی طلحه و زبیر شکننده تر نبود؛ بلکه این دو نفر بودند که او را به خونخواهی عثمان تحریک کرده و به میدان جنگ آوردند، همچنین موضعگیری عائشه در برابر علی علیه السلام سنگین تر از مخالفتها و کارشکنی معاویه و عمرو عاص و خوارج نبود، بنا بر این اگر گفته شود که این سخن علی علیه السلام به جهت حضور عائشه در صحنه جنگ بوده است، پس باید به همان میزان در مذمت مردان نیز سخن مىگفت. ثانیا: همیشه انسان احساسات تند و کینه جویانهاش را نسبت به کسانی ابراز مىدارد که طرف مقابل را در جایگاهی برتر و موقعیت پیروزمندانه ببیند، نه اینکه این احساسات را به کسی نشان دهد که در حالتی از ضعف و شکست قرار دارد. ثالثا: منطق انسانی و اسلامی اقتضا دارد که خطای یک فرد را به عموم سرایت ندهیم، و آیا به شخصی مانند امیر مؤمنان علیه السلام که دروازه مدینه دانش پیامبر است مىتوانیم چنین نسبتی بدهیم؟ رابعا: این خطبه را اگر چه امیر المؤمنین علیه السلام در باره عایشه و شرکت او در جنگ جمل که حالتی سرزنش گونه دارد ایراد فرموده است، ولى مخاطبش همه زنان و براى همیشه تاریخ ایراد شده که تفاوتهای اساسی بین زنان و مردان را بیان مىکند. نکته سوم: تفاوت یا نقصاناستفاده از کلمات و تعابیری مانند «نقص» و مشابه و مترادف با آن، شاید برای بعضی از اذهان ایهامآور و موجب خطا در فهم مراد باشد و لذا استفاده از کلمه تفاوت، بار منفی این نگاه را کمتر مىکند، و بهتر است بگوئیم فقط جابجائی کلمه صورت پذیرفته است. اما حقیقت امر این است که وجود این تفاوتها موضوعی غیر قابل انکار است؛ زیرا تفاوتهای جسمی و روحی زن مانند تفاوتی است که در اعضای بدن انسان وجود دارد؛ یعنی هر عضوی وظیفه و مسئولیت خاصی را به عهده دارد؛ ولی در عین حال مرتبط به یکدیگر هستند، مثلا چشم انسان عضوی حساس و ظریف و لطیف است که وظیفهاش آگاهاندن انسان از اطراف و جهان بیرون است؛ ولی عضو دیگری مانند پای انسان، عضوی خشن است که کار چشم را انجام نمىدهد و هیچ نقصی برای وی محسوب نمىشود، پس تفاوتها نمىتواند دلیل نقص باشد. بنابراین امیر مؤمنان علیه السلام این تفاوتها را در سه محور همراه با بیان فلسفه و علل آن توضیح مىدهد. پاسخ حلیبرای بیان پاسخ حلی باید گفت که این خطبه به چند محور اصلی تقسیم می شود که باید به صورت جداگانه توضیح داده شده و پاسخ ارائه گردد. محور اول خطبه: نقصان یا تفاوت درایماناسلام با صراحت کامل و قاطعانه هویت انسانى زن و مرد را متحد میداند. نصوص قاطعانه قرآن در بیان وحدت هویت انسانى مرد و زن قابل خدشه و تردید نیست. از جمله نصوص روشنگر این وحدت آیات ذیل است: آیه اول: تساوی در خلفت: یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثى وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ. (سوره حجرات، آیه 13) اى مردم، ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را گروهها و قبائل قرار دادیم، تا یکدیگر را بشناسید و با همدیگر زندگى هماهنگ داشته باشید، با ارزشترین شما نزد خداوند باتقوىترین شما است. آیه دوم؛ تساوی در گرفتن پاداش بر اساس عمل: فَاسْتَجابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّی لا أُضِیعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنْکُمْ مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثى. (آل عمران: 195) خداوند آنان را چنین اجابت کرد که من عمل هیچ یک از عمل کنندگان شما را از مرد و زن ضایع نمیکنم. آیه سوم؛ تساوی زن و مرد در کسب ارزشها و صفات عالیه انسانی: إِنَّ الْمُسْلِمِینَ وَ الْمُسْلِماتِ وَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ وَ الْقانِتِینَ وَ الْقانِتاتِ وَ الصَّادِقِینَ وَ الصَّادِقاتِ وَ الصَّابِرِینَ وَ الصَّابِراتِ وَ الْخاشِعِینَ وَ الْخاشِعاتِ وَ الْمُتَصَدِّقِینَ وَ الْمُتَصَدِّقاتِ وَ الصَّائِمِینَ وَ الصَّائِماتِ وَ الْحافِظِینَ فُرُوجَهُمْ وَ الْحافِظاتِ وَ الذَّاکِرِینَ اللَّهَ کَثِیراً وَ الذَّاکِراتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظِیماً. (احزاب: 35) مردان مسلمان و زنان مسلمان، مردان مؤمن و زنان مؤمنه مردان عبادت کننده و زنان عبادت کننده، مردان و زنان راستگو و مردان و زنان شکیبا و مردان و زنان خشوع کننده در برابر عظمت الهى، مردان و زنان بخشاینده، مردان و زنان روزهگیر، مردان و زنانى که عفت خود را حفظ مىنمایند، مردان و زنانى که خدا را فراوان بیاد مىآورند، خداوند بر همه آنان مغفرت و پاداش بزرگى را آماده ساخته است. با وجود سه آیه فوق و آیات دیگر که صریحا و بدون کمترین ابهام، مرد و زن را از نظر شخصیت و عناصر و اوصاف عالى و ارزشمند آن، متحد معرفى میکند. اهانت و تحقیر زن یا اسناد اهانت و تحقیر زن به اسلام ناشى از بىاطلاعى از مفاد آیات فراوانى است که در قرآن آمده است. این است بعد انسانى و هویت شخصیتى زن از دیدگاه اسلام. بنابراین مقصود از عبارت «نواقص الایمان» در کلام حضرت، تفاوت در ایمان به معنای ایمان و اعتقاد به خدا و پیغمبر و دیگر اصول و فروع اعتقادى نیست؛ زیرا آن ایمان در زن و مرد یکسان است و میزان آن را تنها خدا مىتواند تعیین کند؛ بلکه ایمان مورد اشاره امیر مؤمنان، بهره بردن از عمل و عبادات و کم شدن نصیب زن بطور قهرى در روزهاى قاعدگى است. به بیان دیگر، زن در دوران قاعدگى نماز و روزه را ترک مىکند. نه این که زن در دوران قاعدگى فاسق است و عادل نیست، دروغگو است و راستگو نیست، و نه این که شخصیت اعتقادى او مختل شده است، بلکه به جهت وضع روانى خاصى که پیدا مىکند [و روانپزشکان این وضع روانى را مشروحا مطرح میکنند] به جهت لزوم رهائى روان زن از توجه دقیق، که در حال نماز پیش مىآید و لزوم آزاد ساختن دستگاه گوارش و معده در غذا و آشامیدنىها که در دوران قاعدگى خیلى اهمیت دارد، تکلیف نماز و روزه از زن برداشته مىشود. در عین حال رابطه زن با خدا به وسیله ذکر در نماز بدون احساس فشار از تکلیف معین، محفوظ و دائمى است و او مىتواند در اوقات نماز در حال ذکر خداوندى باشد و روزههایى را که در روزهاى قاعدگى ترک کرده است، در غیر آن روزها قضا نماید. به توضیحی که خود حضرت در این خطبه دارد توجه فرمایید: فَأَمَّا نُقْصَانُ إِیمَانِهِنَّ فَقُعُودُهُنَّ عَنِ الصَّلَاةِ وَ الصِّیَامِ فِی أَیَّامِ حَیْضِهِنَّ. نتیجه: از این بحث و تحقیق روشن مىشود که مقصود از نقص ایمان زن، نقص رابطه زن با خدا نیست، بلکه مقصود حالت استثنائى موقت است که زن بجهت حالت عارضى جسمانى که اغلب با دگرگونىهاى روانى توأم میباشد، از فشار تکلیف معین و مقرر رها مىگردد. محور دوم: تفاوت یا نقصان در ارثعبارت: «نواقص الحظوظ» در فرمایش امام ناظر به تفاوت سوم میان زن و مرد در سهم الارث است که بر گرفته از این شریفه است: یُوصِیکُمُ اللَّهُ فِی أَوْلادِکُمْ لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ؛ (نساء/ 17) خداوند در باره فرزندانتان بشما توصیه میکند که سهم مرد را برابر سهم دو زن باشد. یا در آیه دیگر آمده است: فَلِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَیَیْنِ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمْ أَنْ تَضِلُّوا وَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلیمٌ (نساء/176) و امیر مؤمنان علیه السلام در تفصیل مطلب فرمود: وَأَمَّا نُقْصَانُ حُظُوظِهِنَّ فَمَوَارِیثُهُنَّ عَلَى الْأَنْصَافِ مِنْ مَوَارِیثِ الرِّجَالِ. البته این قانون در همه مسائل ارث کلیت ندارد از آن جمله: 1. اگر وارث میت فقط پدر و مادر و یک پسر باشد، مال شش قسمت مىشود، چهار قسمت را پسر و هر یک از پدر و مادر یک قسمت مىبرند؛ 2. اگر میت چند برادر و خواهر مادرى داشته باشد، مال بطور مساوى میان آنان تقسیم مىشود؛ 3. سهم الارث فرزندان برادر و خواهر مادرى میان زن و مرد مساوى تقسیم مىشود؛ 4. اگر وارث میت منحصر به جد و جده مادرى باشد، مال میان آن دو مساوى تقسیم مىشود؛ 5. اگر وارث میت هم دائى و هم خاله باشد و همه آنها پدر و مادرى یا پدرى، یا مادرى باشند مال به طور مساوى میان آنان تقسیم مىشود. و در آن موارد که مرد دو برابر زن ارث مىبرد، بدان جهت است که معمولا زنها که اداره شئون خانواده را به عهده مىگیرند از شرکت دائمى در مسائل اقتصادى جامعه و ورود در انواع گوناگون آن مسائل معذور مىباشند، لذا تهیه وسایل معیشت آنان براى مردان واجب است، از طرف دیگر مردان در معرض نوسانات اقتصادى از نظر سود و زیان بیشتر قرار مىگیرند، در صورتى که صنف زن مانند مرد در معرض زیان و آسیب اقتصادى نیست و او همواره از نظر معاش تأمین است. به اضافه این که مهریهاى که زن بمقدار عادلانه از مرد مىگیرد، مىتواند نوعى جبران سهم الارث او بوده باشد. محور سوم: نقصان یا تفاوت درعقلمحور سوم کلام امیرمؤمنان علیه السلام (نواقص العقول) است. در توضیح این جمله میگوییم: اولا: چنانکه در مبحث گذشته گفتیم: مقصود از نقص، کاهش ارزشى نیست؛ بلکه عدم تساوى شهادت مرد و زن که امیر المؤمنین علیه السلام بیان فرمودهاند، با نظر به محدودیت طبیعى ارتباطات زن با حوادث و رویدادهاى بسیار گوناگون است که مرد در آنها غوطهور است و توانائى دقت و بررسى عوامل و مختصات و نتائج آنها را بیش از زن دارا میباشد و کنجکاوى مرد و نفوذ فکرى او در ریشههاى حوادث یک امر طبیعى است که در نتیجه قرار گرفتن مرد در امواج گوناگون و تلاطمهاى متنوع زندگى، به وجود مىآید. لذا اگر مردى را فرض کنیم که از قرار گرفتن در امواج و خطوط پر پیچ و خم حوادث زندگى برکنار بوده باشد و این برکنار بودن ارتباطات عادى وى را با جهان عینى و زندگى محدود نماید، بدون تردید شهادت او هم در باره امورى که معمولا از آنها برکنار است، دچار اشکال مىگردد. به همین جهت است که شهادت زنها در موارد زیادى حتى بدون تعدد، مساوى شهادت مردها میباشد و آن موارد عبارتند از موضوعاتى که با شهادت و گواهی و اعتراف خود زنها دانسته مىشود. مانند شهادت زن به این که در روزهاى قاعدگى است یا در روزهاى طهر و این که بچهاى که در شکم او است مربوط به کدام مرد است و غیر ذلک. با توجه به توضیح فوق سخن امیر مؤمنان علیه السلام نیز این است: وَأَمَّا نُقْصَانُ عُقُولِهِنَّ فَشَهَادَةُ امْرَأَتَیْنِ کَشَهَادَةِ الرَّجُلِ الْوَاحِدِ. نکته قابل تذکر این که از آن جهت که زن نگهبان طبیعى و اولى حیات است، خداوند متعال عواطف و احساسات او را خیلى قوىتر و متنوع از مرد قرار داده است، زیرا: اولا: بزرگترین مسئولیت زن آماده کردن محیط زندگی سالم و بستر سازی فضای مناسب و شایسته جهت تربیت نسلهای بعدی است که ظرافت خاص خودش را دارد و مردها از چنین ظرافتی کم بهره اند. ثانیا: نشاط روحی حرف اول سلامت روحی و به تبع آن جسمی است که مرد این نشاط را از محیط خانه گرفته و در ادامه شغل و زندگی اش از آن کمک مىگیرد. ثالثا: سیاست شوهر داری که در نهایت تملک شوهر به وسیله زن است از مسائل ظریفی است که روح لطیف و ظریف توانائی آن را دارد. نتیجه کلى :نتیجه کلی از مباحث فوق این است که هدف امیر مؤمنان علیه السلام بیان تفاوت های شخصیت زن و مرد نیست بلکه اشاره به مختصات رو بنائی زندگی آنها است. به عبارت دیگر: اشاره به تفاوتهایی دارد که زنان در انجام عبادت، شهادت در دادگاه، و سهم ارث در برخی از موارد است که این تفاوتها در قرآن کریم نیز ریشه دارد. پاسخ های نقضیپاسخ اول: رسول خدا (ص) زنان را ناقص العقل و دین دانسته استاگر اهل سنت و شبکه های وهابی این فرمایش امیرمؤمنان علیه السلام را در برابر حقوق زنان علم کرده و بر ضد شیعه و اهل بیت سخن میگویند، در صحیح ترین کتابهای آنها یعنی صحیح بخاری نیز رسول خدا صلی الله علیه وآله قبل از امیر مؤمنان علیه السلام زنان را «ناقص العقل و الدین» معرفی کرده است. بخاری در کتاب صحیش این حدیث را از رسول خدا صلی الله علیه و آله این گونه نقل کرده است: حدثنا سَعِیدُ بن أبی مَرْیَمَ قال أخبرنا محمد بن جَعْفَرٍ قال أخبرنی زَیْدٌ هو بن أَسْلَمَ عن عِیَاضِ بن عبد اللَّهِ عن أبی سَعِیدٍ الْخُدْرِیِّ قال خَرَجَ رسول اللَّهِ صلى الله علیه وسلم فی أَضْحَى أو فِطْرٍ إلى الْمُصَلَّى فَمَرَّ على النِّسَاءِ فقال یا مَعْشَرَ النِّسَاءِ تَصَدَّقْنَ فَإِنِّی أُرِیتُکُنَّ أَکْثَرَ أَهْلِ النَّارِ فَقُلْنَ وَبِمَ یا رَسُولَ اللَّهِ قال تُکْثِرْنَ اللَّعْنَ وَتَکْفُرْنَ الْعَشِیرَ ما رأیت من نَاقِصَاتِ عَقْلٍ وَدِینٍ أَذْهَبَ لِلُبِّ الرَّجُلِ الْحَازِمِ من إِحْدَاکُنَّ قُلْنَ وما نُقْصَانُ دِینِنَا وَعَقْلِنَا یا رَسُولَ اللَّهِ قال أَلَیْسَ شَهَادَةُ الْمَرْأَةِ مِثْلَ نِصْفِ شَهَادَةِ الرَّجُلِ قُلْنَ بَلَى قال فَذَلِکِ من نُقْصَانِ عَقْلِهَا أَلَیْسَ إذا حَاضَتْ لم تُصَلِّ ولم تَصُمْ قُلْنَ بَلَى قال فَذَلِکِ من نُقْصَانِ دِینِهَا رسول خدا صلی الله علیه و آله جهت اقامه نماز عید فطر یا قربان از منزل خارج شد، در بین راه به جمعی از زنان برخورد نمود، فرمود: ای گروه زنان صدقه بدهید چون شما را از بیشترین افراد جهنم مىبینم، سؤال کردند: چرا چنین هستیم ای رسول خدا؟ فرمود: فراوان لعن ونفرین مىکنید و نسبت به زحمات و خدمات همسرانتان ناسپاس هستید، ناقص در عقل و دین غیر از شما ندیده ام، گفتند: چرا ما زنان از جهت عقل و دین نقص داریم؟ فرمود: مگر شهادت یک زن نصف شهادت یک مرد نیست (شهادت دو زن برابر شهادت یک مرد)؟ عرض کردند: آری، چنین است، فرمود: این بدلیل نقصان در عقل است، سپس فرمود: مگر زن در وقت حیض نماز و روزه را ترک نمىکند؟ گفتند: آری، چنین است، فرمود: این بجهت نقصان در دین او است. صحیح البخاری ،ج 1، ص 116، ح298، کتاب الحیض، بَاب تَرْکِ الْحَائِضِ الصَّوْمَ همانگونه که در این روایت می بینیم خود رسول خدا صلی الله علیه وآله نقصان دین و عقل زنان را تفسیر کرده و توضیح داده است. در خطبه فوق نیز امیر مؤمنان منظورش را همانند رسول خدا صلی الله علیه وآله توضیح داده است. سؤال ما از وهابیت و شبهه افکنان این است که شما این توضیحات را نادیده میگیرید آنگاه در صدد شبهه پراکنی هستید و کلام آن حضرت را بریده ، در سایت ها و شبکه ها مطرح میکنید؟ پاسخ دوم: اهانت به زنان در روایات اهل سنت (با سندهای معتبر)با توجه به توضیحاتی که در باره این خطبه و فرمایش رسول خدا صلی الله علیه وآله بیان شد، روشن گردید که رسول خد و نیز امیرمؤمنان به شخصیت زنان توهین نکرده اند؛ بلکه تفاوتهای که ریشه قرآنی دارد بیان کرده است. اما در منابع اهل سنت روایاتی یافت می شود که حقیقتا به شخصیت زنان توهین محسوب می شود که ما از بیان و نقل آن شرم میکنیم. ولی هدف از ذکر آن تنها پاسخ شبهاتی است که این سخن امیرمؤمنان را توهین به زنان امت اسلام تلقی کرده اند؛ اما بدانند که روایات ذیل توهین است نه آنچه را که آنها بدان استدلال میکنند. زن، کافر، سگ سیاه و الاغ نماز را باطل میکننداهل سنت روایت دارند که رسول خدا فرموده است: اگر از جلوی نماز الاغ، کافر، سگ و زن عبور کند،نماز باطل می شود. این روایت از چند طریق از رسول خدا صلی الله علیه وآله نقل شده است: 1. از طریق عایشه:24590 حدثنا عبد اللَّهِ حدثنی أبی قال ثنا أبو الْمُغِیرَةِ قال ثنا صَفْوَانُ قال ثنا رَاشِدُ بن سَعْدٍ عن عَائِشَةَ زَوْجِ النبی صلى الله علیه وسلم قالت قال رسول اللَّهِ صلى الله علیه وسلم لاَ یَقْطَعُ صَلاَةَ الْمُسْلِمِ شیء إِلاَّ الْحِمَارُ وَالْکَافِرُ وَالْکَلْبُ وَالْمَرْأَةُ فقالت عَائِشَةُ یا رَسُولَ اللَّهِ لقد قُرِنَّا بِدَوَابِّ سُوءٍ مسند أحمد بن حنبل، ج 6، ص 84 ابو بکر هیثمی این روایت را و تصریح کرده است که رجال سندش موثق هستند: عن عائشة زوج النبی صلى الله علیه وسلم قالت قال رسول الله صلى الله علیه وسلم لا یقطع صلاة المسلم شیء إلا الجماد والکافر والکلب والمرأة فقالت عائشة یا رسول الله صلى الله علیه وسلم لقد قرنا بدواب سوء رواه أحمد ورجاله موثقون. مجمع الزوائد، ج 2، ص 60 2. از طریق ابو ذر غفاری:در روایت ابو ذر ، الاغ، زن و سگ سیاه ذکر شده و این روایت در صحیح مسلم این گونه آمده است: حدثنا أبو بَکْرِ بن أبی شَیْبَةَ حدثنا إسماعیل بن عُلَیَّةَ ح قال وحدثنی زُهَیْرُ بن حَرْبٍ حدثنا إسماعیل بن إبراهیم عن یُونُسَ عن حُمَیْدِ بن هِلَالٍ عن عبد اللَّهِ بن الصَّامِتِ عن أبی ذَرٍّ قال قال رسول اللَّهِ صلى الله علیه وسلم إذا قام أحدکم یُصَلِّی فإنه یَسْتُرُهُ إذا کان بین یَدَیْهِ مِثْلُ آخِرَةِ الرَّحْلِ فإذا لم یَکُنْ بین یَدَیْهِ مِثْلُ آخِرَةِ الرَّحْلِ فإنه یَقْطَعُ صَلَاتَهُ الْحِمَارُ وَالْمَرْأَةُ وَالْکَلْبُ الْأَسْوَدُ قلت یا أَبَا ذَرٍّ ما بَالُ الْکَلْبِ الْأَسْوَدِ من الْکَلْبِ الْأَحْمَرِ من الْکَلْبِ الْأَصْفَرِ قال یا بن أَخِی سَأَلْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله علیه وسلم کما سَأَلْتَنِی فقال الْکَلْبُ الْأَسْوَدُ شَیْطَانٌ پیامبر صلى الله علیه وآله فرمودند : زمانى که یکى از شما براى نماز ایستاد اگر در جلویش چیزى مثل عصا بود نمازش را مىپوشاند زمانى که بین او دستانش امثال عصا نبود پس در این هنگام نمازش را الاغ ، زن و سگ سیاه باطل مىکند راوى گوید از اباذر پرسیدم: چه فرقى بین سگ سیاه و سگ قرمز و سگ زرد است ؟ گفت اى برادر زاده همین سوال را من از رسول خدا صلى الله علیه و آله پرسیدم فرمودند: سگ سیاه، شیطان است النیسابوری القشیری ، ابوالحسین مسلم بن الحجاج (متوفاى261هـ)، صحیح مسلم، ج1، ص365، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت. 3. از طریق عبد الله بن مغفل:ابن ماجه قزوینى و احمد بن حنبل همین روایت را از عبد الله بن مغفل از رسول خدا صلى الله علیه وآله نقل کردهاند: حدثنا جَمِیلُ بن الْحَسَنِ ثنا عبد الأعلى ثنا سَعِیدٌ عن قَتَادَةَ عن الْحَسَنِ عن عبد اللَّهِ بن مُغَفَّلٍ عن النبی صلى الله علیه وسلم قال یَقْطَعُ الصَّلَاةَ الْمَرْأَةُ وَالْکَلْبُ وَالْحِمَارُ پیامبر صلى الله علیه وآله فرمودند : عبور زن ، سگ و الاغ از مقابل نماز گزار، نماز را قطع مىکند القزوینی، ابوعبدالله محمد بن یزید (متوفاى275هـ)، سنن ابن ماجه، ج1، ص306، تحقیق محمد فؤاد عبد الباقی، ناشر: دار الفکر - بیروت. الشیبانی، ابوعبد الله أحمد بن حنبل (متوفاى241هـ)، مسند أحمد بن حنبل، ج5، ص57، ناشر: مؤسسة قرطبة – مصر. 4. از طریق ابن عباس: (سگ، الاغ، خوک، یهودی، مجوسی و زن، نماز را باطل میکنند)ابو داود سجستانى نیز در سنن خود نقل مىکند که اگر سگ، الاغ، خوک ، یهودى ، مجوسى و زن از جلوى نمازگذار عبور کنند، نماز قطع مىشود: حدثنا محمد بن إسماعیل الْبَصْرِیُّ ثنا مُعَاذٌ ثنا هِشَامٌ عن یحیى عن عِکْرِمَةَ عن بن عَبَّاسٍ قال أَحْسَبُهُ عن رسول اللَّهِ صلى الله علیه وسلم قال إذا صلى أحدکم إلى غَیْرِ سُتْرَةٍ فإنه یَقْطَعُ صَلَاتَهُ الْکَلْبُ وَالْحِمَارُ وَالْخِنْزِیرُ وَالْیَهُودِیُّ وَالْمَجُوسِیُّ وَالْمَرْأَةُ وَیُجْزِئُ عنه إذا مَرُّوا بین یَدَیْهِ على قَذْفَةٍ بِحَجَرٍ . پیامبر فرمودند: هنگامى که یکى از شما نماز مىخوانید ؛ ولى در مقابلش حائلى نباشد، همانا الاغ، خوک، یهودى، مجوسى و زن نماز را قطع مىکند و زمانى که آنها در مقابل نماز گزار رفت آمد کردند، انداختن یک سنگ از قطع شدن نماز کفایت مىکند . السجستانی الأزدی، ابوداود سلیمان بن الأشعث (متوفاى 275هـ)، سنن أبی داود، سنن أبی داود ، ج1، ص187، تحقیق: محمد محیی الدین عبد الحمید، ناشر: دار الفکر. ابن رجب البغدادی ، زین الدین أبی الفرج عبد الرحمن ابن شهاب الدین (متوفاى795هـ) ، فتح الباری فی شرح صحیح البخاری ، ج2، ص703، تحقیق : أبو معاذ طارق بن عوض الله بن محمد ، ناشر : دار ابن الجوزی - السعودیة / الدمام ، الطبعة : الثانیة ، 1422هـ . روایات دیگری نیز در منابع اهل سنت آمده است که وجود زنان را شر دانسته و آنها را شیطان، ریسمان شیطان میداند و حتی عمر بن خطاب و شافعی رئیس مذهب شافعی زنان را شیطان معرفی کرده اند. این روایات را می توانید در آدرس ذیل مطالعه فرمایید: http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=17941 حال سؤال ما از اهل سنت این است که اگر شما بیان تفاوت های را که قرآن هم تأیید کرده، توهین به قشر زنان میدانید، از رویات فوق که در صحیح ترین منابع شما آمده و زنان را مساوی با حیوانان نجس العین همانند سگ سیاه و یا الاغ و یهود و مجوسی میداند چه جوابی دارید.؟ آیا زن آن قدر شخصیتش پایین است که در ردیف این حیوانات و دشمنان اسلام همانند یهودی و مجوسی، نماز را باطل کند.؟ |