آیا نام پدر حضرت مهدى (عج)، عبد الله بوده است؟

آیا نام پدر حضرت مهدى (عج)، عبد الله بوده است؟
گروه مهدویت  

مقدمه:

بسیاری از علمای اهل سنت، برای ابطال نظر شیعه در مورد امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف، ادعا کرده‌اند که طبق روایات نام پدر آن حضرت، عبد الله است؛ از جمله ابن تیمیه که در حقیقت مؤسس فکرى وهابیت به شمار مى‌رود، این شبهه را در کتاب معروفش منهاج السنة، مطرح کرده است:

أن الاثنى عشریة الذین ادّعوا أن هذا هو مذهبهم، مهدیهم اسمه محمد بن الحسن. والمهدی المنعوت الذی وصفه النبی صلی الله علیه وسلم اسمه محمد بن عبد اللّه‏. ولهذا حذفت طائفة ذکر الأب من لفظ الرسول حتى لا یناقض ما کذبت. وطائفة حرّفته، فقالت: جده الحسین، وکنیته أبو عبد اللّه‏، فمعناه محمد بن أبی عبد اللّه‏، وجعلت الکنیة اسما.

شیعیان دوازده امامى که ادعا مى‌کنند مذهب شان دوازده امامى است، اسم مهدى آنان م ح م د بن الحسن است در حالى که آن مهدى را که رسول خدا صلى الله علیه وسلم توصیف کرده، اسمش محمد بن عبد الله است. به این جهت گروهى از شیعه، جمله «اسم ابیه اسم ابی»‌ را از روایت رسول خدا حذف کرده تا با دروغ هاى آنان تناقض نداشته باشد و گروهى نیز روایت را تحریف کرده‌اند و گفته‌اند:‌ جد مهدى، حسین و کنیه جدش ابو عبد الله است پس معناى روایت رسول خدا این مى‌شود که اسم مهدى محمد بن ابى عبد الله است و کنیه اسم قرار داده شده‌است.

ابن تیمیه الحرانی الحنبلی، ابوالعباس أحمد عبد الحلیم (متوفاى 728 هـ)، منهاج السنة النبویة، ج8،‌ ص254 ـ 260، تحقیق: د. محمد رشاد سالم، ناشر: مؤسسة قرطبة، الطبعة: الأولى، 1406هـ.

همچنین در جاى دیگری از کتابش مى نویسد:

وأحادیث المهدی معروفة، رواها الإمام أحمد وأبو داود والترمذی وغیرهم، کحدیث عبد الله بن مسعود عن النبی صلى الله علیه وسلم أنه قال: لو لم یبق من الدنیا إلا یوم لطول الله ذلک الیوم حتى یبعث فیه رجلا من أهل بیتی یواطئ اسمه اسمی واسم أبیه اسم أبی، یملأ الأرض قسطا وعدلا کما ملئت ظلما وجورا.

روایات مهدى شناخته شده است که آن ها را امام احمد حنبل و ابو داود و ترمذى و غیر آنان نقل کرده‌اند. مانند روایت عبد الله بن مسعود از رسول خدا صلى الله علیه وآله که فرمود: اگر از عمر دنیا تنها یک روز باقى بماند، خداوند آن روز را طولانى کند تا این که مردى از اهل بیت من که نام او نام من و نام پدر او نام پدر من است بر انگیخته شود، او زمین را از قسط و عدل آکنده سازد همانگونه که از ظلم و جور پر شده ‌است.

ابن تیمیه الحرانی الحنبلی، ابوالعباس أحمد عبد الحلیم (متوفاى 728 هـ)، منهاج السنة النبویة، ج4، ص95، تحقیق: د. محمد رشاد سالم، ناشر: مؤسسة قرطبة، الطبعة: الأولى، 1406هـ.

برخى از علماى اهل سنت نیز بعد از ابن تیمیه، این سخن او را تکرار کرده که جهت پرهیز از اطاله سخن، از ذکر کلام آنها خوددارى مى‌کنیم.

با توجه به متن کلام ابن تیمیه، این شبهه دو بخش دارد:

1. عقیده شیعه در مورد نسب حضرت مهدى با این روایات مطابقت ندارد.

2. براى این که اعتقاد شیعیان با این روایت مطابقت کند، جمله پایانى روایات را حذف و یا دست به تحریف آن زده‌اند.

قبل از ورود به پاسخ این مطلب، تذکر این نکته لازم است که ابن تیمیه به روایاتى استناد کرده است که اصلا براى شیعیان حجت نیست و شیعیان ارزشى براى آن قائل نیستند؛ پس ابن تیمیه و همفکران او نمى‌توانند با استناد به روایاتى که دشمنان آن‌ها نقل کرده است، شیعیان را ملزم به پذیرش آن‌ها نمایند. ضمن این که ما در این مقاله ثابت خواهیم کرد که حتى این روایات براى اهل سنت نیز حجت نیست و آن‌ها را نیز قانع نخواهد کرد.

پاسخ اجمالی

در ابتدا به پاسخ شبهه دوم پرداخته و با روایات صحیح السند اهل سنت، ثابت خواهیم کرد که در کتب آنها عبارت «اسمه اسمی» بدون زیاده، با حداقل دو سند صحیح به نظر اهل سنت، و از چندین نفر از صحابه رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم از جمله ابن مسعود،‌ ابو هریره،‌ حذیفه، ابن عباس،‌ ابو سعید خدرى و عبد الله بن عمر در منابع اهل سنت آمده است.

این دسته علاوه بر این که طریق صحیح نیز دارند، به حد استفاضه هم مى‌رسند و این نشانگر این است که روایت این گروه صحیح است. بنابراین، این ادعا که شیعیان، برای اثبات اعتقاد خود، دست به تحریف روایت زده‌اند، ادعایى باطل و کذب است، و نظر شیعیان، مطابق با این دسته از روایات اهل سنت است.

سپس، به بررسی روایاتی که زیاده «اسم ابیه اسم ابی» در آنها آمده است، ثابت مى شود که تمام طرق آن، غیر از یک طریق (طریق مشهور) ضعیف است، و آن یک طریق نیز توسط یک راوی مضطرب الحدیث نقل شده است که گاهی روایت را با این زیاده و گاهى بدون این زیاده نقل کرده است ! و بنابراین برای اثبات زیاده نمى توان به سخن او اعتماد کرد. و حتى علماى اهل سنت، تصریح کرده‌اند که این روایت او به خاطر اضطراب حجت نیست !

همچنین کلام علمای اهل سنت خواهد آمد که بر خلاف نظر ابن تیمیه، این زیاده توسط مدعیان مهدویت در روایات اضافه شده است، تا بتوانند خود را به عنوان مهدی موعود معرفی کنند ! و یا حداقل مهدی شیعه را دروغ جلوه دهند !

بخش اول: روایات معتبر اهل سنت، بدون تعبیر‌«واسم ابیه اسم ابی».

روایاتى که تنها جمله «اسمه اسمی» را دارند، از طرق متعدد از رسول خدا صلى الله علیه وآله نقل شده است.

الف) از طریق ابو هریره با سند صحیح:

یکی از اصحابى که طبق روایات صحیح السند اهل سنت، این فرمایش رسول خدا صلى الله علیه وآله را بدون جمله «اسم ابیه اسم ابی» نقل کرده، ابو هریره است و بسیارى از دانشمندان اهل سنت روایت او را در کتابهایشان متذکر شده‌اند:

1. ابو عیسی ترمذی:

ترمذى از محدثان پر آوازه اهل سنت، در کتاب سنن خود، ابتدا روایت عبد الله بن مسعود را آورده و در پایان، روایت ابو هریره را نقل کرده و تصریح کرده است که این روایت حسن و صحیح است:

 حدثنا عبد الْجَبَّارِ بن الْعَلَاءِ بن عبد الْجَبَّارِ الْعَطَّارُ حدثنا سُفْیَانُ بن عُیَیْنَةَ عن عَاصِمٍ عن زِرٍّ عن عبد اللَّهِ عن النبی صلى الله علیه وسلم قال: یَلِی رَجُلٌ من أَهْلِ بَیْتِی یُوَاطِئُ اسْمُهُ اسْمِی قال عَاصِمٌ وأنا أبو صَالِحٍ عن أبی هُرَیْرَةَ قال: لو لم یَبْقَ من الدُّنْیَا إلا یَوْمٌ لَطَوَّلَ الله ذلک الْیَوْمَ حتى یَلِیَ...

 قال أبو عِیسَى: هذا حَدِیثٌ حَسَنٌ صَحِیحٌ.

ابن مسعود مى‌گوید:‌ رسول خدا صلى الله علیه وسلم فرمود: مردى از اهل بیت من که هم اسم من است مى‌آید. به نقل ابو هریره نیز رسول خدا فرموده است: اگر از عمر دینا تنها یک روز باقى مانده باشد، خداوند آن را آنقدر طولانى کند تا این که مردى از اهل بیت من که هم اسم من است بیاید.

ابو عیسى گفته است:‌ این رویت حسن و صحیح است.

الترمذی السلمی، ابوعیسی محمد بن عیسی (متوفاى 279هـ)، سنن الترمذی، ج4، ص505، تحقیق: أحمد محمد شاکر وآخرون، ناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت.

بررسی سند روایت:

خود ترمذی این روایت را صحیح دانسته است و البانی نیز این روایت را تصحیح مى کند، اما برای تکمیل بحث، سند آن را به صورت کامل مورد بررسی قرار مى دهیم:

سند روایت چنین است:

1- ترمذی 2- عبد الجبار بن العلاء 3- سفیان بن عیینة 4- عاصم بن بهدلة 5- ابو صالح 6- ابی هریرة 7- رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم

1- محمد بن عیسى بن سورة، أبو عیسى الترمذى صاحب سنن

او صاحب یکی از صحاح سته اهل سنت است و در وثاقت او در نزد اهل سنت هیچ شکی نیست !

2- عبد الجبار بن العلاء بن عبد الجبار العطار

او از راویان صحیح مسلم است، ذهبی در مورد او می گوید:

عبد الجبار بن العلاء بن عبد الجبار الإمام المحدث الثقة أبو بکر البصری

عبد الجبار بن علاء بن عبد الجبار، امام، محدث، ثقه...

الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاى 748 هـ)، سیر أعلام النبلاء، ج11، ص401، تحقیق: شعیب الأرنؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ.

3- سفیان بن عیینة بن أبی عمران بن میمون

روایات او در همه صحاح سته اهل سنت موجود است، ذهبی در مورد او می گوید:

الإمام الکبیر حافظ العصر شیخ الإسلام

امام بزرگ، حافظ زمانه، شیخ الاسلام و...

الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاى 748 هـ)، سیر أعلام النبلاء، ج8، ص454، تحقیق: شعیب الأرنؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ.

4- عاصم بن بهدلة ابی النجود الاسدی الکوفی

او یکی از قراء ثمانیه و از راویان صحاح سته است.

ذهبی در مورد او مى گوید:

الإمام الکبیر مقرىء العصر

امام بزرگ و مقرء (کسی که تمام قرائت ها در زمان خودش به او می رسد) زمان خود !

الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاى 748 هـ)، سیر أعلام النبلاء، ج5، ص256 ش 119، تحقیق: شعیب الأرنؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ.

5- ذکوان أبو صالح السمان الزیات المدنى

او نیز از روات صحاح سته اهل سنت است، ذهبی در مورد او می گوید:

القدوة الحافظ الحجة... ذکره الإمام أحمد فقال ثقة ثقة من أجل الناس وأوثقهم

پیشوا، حافظ، حجت... امام احمد او را یاد کرده و گفت: ثق ثقه و از گرامی ترین مردم و موثق ترین آنهاست !

الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاى 748 هـ)، سیر أعلام النبلاء، ج5، ص36، تحقیق: شعیب الأرنؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ.

6- ابوهریره:

او نیز از مشهورترین صحابه است، و به نظر اهل سنت، نیازی به بررسی رجالی او نیست !

بنا بر این، این روایت از جهت سندی، صحیح و بدون اشکال است.

2. ابن اثیر جزری:

ابن اثیر جزرى نیز روایت ابو هریره را از سنن ترمذى نقل کرده است.

ابن أثیر الجزری، المبارک بن محمد ابن الأثیر (متوفاى544هـ)، معجم جامع الأصول فی أحادیث الرسول، ج10، ص330، طبق برنامه الجامع الکبیر.

3. جلال الدین سیوطی:

جلال الدین سیوطى روایت ابو هریره را در کتاب الفتح الکبیر و جامع الاحادیث این‌گونه آورده‌است که رسول خدا صلى الله علیه وسلم فرمود:

لاَ تَذْهَبُ الدُّنْیَا وَلاَ تَنْقَضِی حَتَّى یَمْلِکَ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ بَیْتِی یُوَاطِىءُ اسْمُهُ اسْمِی.

السیوطی، جلال الدین عبد الرحمن بن أبی بکر (متوفای911هـ)، الفتح الکبیر فی ضم الزیادة إلى الجامع الصغیر، ج3، ص306، تحقیق: یوسف النبهانی، دار النشر: دار الفکر- بیروت / لبنان، الطبعة: الأولى، 1423هـ - 2003م

السیوطی، جلال الدین أبو الفضل عبد الرحمن بن أبی بکر (متوفاى911هـ)، جامع الاحادیث (الجامع الصغیر وزوائده والجامع الکبیر)، ج8، ص157، طبق برنامه الجامع الکبیر.

او روایت ابو هریره را در الفتح الکبیر، با این عبارت آورده است:

یَلِی رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ بَیْتِی یُوَاطِىءُ اسْمُهُ اسْمِی لَوْ لَمْ یَبْقَ مِنَ الدُّنْیَا إِلاَّ یَوْمٌ لَطَوَّلَ الله.

السیوطی، جلال الدین عبد الرحمن بن أبی بکر (متوفای911هـ)، الفتح الکبیر فی ضم الزیادة إلى الجامع الصغیر، ج3، ص307، تحقیق: یوسف النبهانی، دار النشر: دار الفکر- بیروت / لبنان، الطبعة: الأولى، 1423هـ - 2003م

4. ابن کثیر دمشقی:

ابن کثیر، روایت ابو هریره را از طریق ابو عاصم که از راویان بخارى و مسلم است، نقل کرده و در پایان، بر صحیح بودن روایت تصریح کرده است:

قال عاصم: وأخبرنا أبو عاصم عن أبی هریرة قال: قال رسول الله صلى الله علیه وسلم: لو لم یبق من الدنیا إلا یوم لطول الله ذلک الیوم حتى یلی الرجل من أهل بیتی یواطىء اسمه اسمی. هذا حدیث حسن صحیح.

الدمشقی، الامام أبو الفداء الحافظ ابن کثیر (متوفای774هـ)، النهایة فی الفتن والملاحم، ج1، ص24، تحقیق: ضبطه وصححه: الاستاذ عبد الشافعی، دار النشر: دار الکتب العلمیة، لبنان ـ بیروت، الطبعة: الاولى 1408هـ - 1988م

ب) از طریق ابن مسعود

این روایت از ابن مسعود بدون جمله «واسم ابیه اسم ابی» توسط عاصم از زر بن حبیش که از راویان بخارى و مسلم هستند، نقل شده و بسیارى از بزرگان اهل سنت آن را در کتابهایشان آورده‌اند؛ نقل از ابن مسعود، به دو طریق صورت گرفته است: از طریق عاصم از زر و از طریق عمرو بن مرة از زر که هر دو نقل را مطرح خواهیم کرد:

1- نقل توسط عمرو بن مرة از زر از عبد الله بن مسعود با سند صحیح

این نقل در دو کتاب و با دو سند مختلف ولى دو متن شبیه به هم (ولى بدون زیاده اسم ابیه اسم ابی)‌آمده است:

نقل اول در در المعجم الکبیر طبرانی:

حدثنا محمد بن السَّرِیِّ بن مِهْرَانَ النَّاقِدُ ثنا عبد اللَّهِ بن عُمَرَ بن أَبَانَ ثنا یُوسُفُ بن حَوْشَبٍ الشَّیْبَانِیُّ ثنا أبو یَزِیدَ الأَعْوَرُ عن عَمْرِو بن مُرَّةَ عن زِرِّ بن حُبَیْشٍ عن عبد اللَّهِ بن مَسْعُودٍ قال قال رسول اللَّهِ صلى اللَّهُ علیه وسلم لا یَذْهَبُ الدُّنْیَا حتى یَمْلِکَ رَجُلٌ من أَهْلِ بَیْتِی یُوَافِقُ اسْمُهُ اسْمِی.

از عبد الله بن مسعود از رسول خدا (ص) روایت شده است که فرمود: دنیا از بین نمى‌رود تا اینکه مردى از اهل بیت من که اسم او مطابق ‌نام من است، حاکم شود.

الطبرانی، ابوالقاسم سلیمان بن أحمد بن أیوب (متوفاى360هـ)، المعجم الکبیر، ج10، ص131 ش 10208، تحقیق: حمدی بن عبدالمجید السلفی، ناشر: مکتبة الزهراء - الموصل، الطبعة: الثانیة، 1404هـ – 1983م.

بررسی سندی این نقل:

سند این روایت به صورت ذیل است:

1- طبرانی صاحب المعجم الکبیر 2- محمد بن سری بن مهران 3- عبد الله بن عمر بن ابان 4- یوسف بن حوشب 5- ابو یزید الاعور 6- عمرو بن مرة 7- زر بن حبیش 8- عبد الله بن مسعود (صحابی)

1- طبرانی صاحب المعجم الکبیر

او به اجماع اهل سنت ثقه و مورد اطمینان است، ذهبى در مورد او مى‌گوید:

86 الطبرانی هو الامام الحافظ الثقة الرحال الجوال محدث الاسلام علم المعمرین أبو القاسم سلیمان بن أحمد بن ایوب بن مطیر اللخمی الشامی الطبرانی صاحب المعاجم الثلاثة

طبرانى، امام حافظ ثقه، بسیار سفر کننده، محدث اسلام ! یکتاى معمران (کسانى که بیش از صد سال عمر کردند)... صاحب سه معجم

الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاى 748 هـ)، سیر أعلام النبلاء، ج16، ص119، تحقیق: شعیب الأرنؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ.

2- محمد بن سری بن مهران

او نیز ثقه است، ذهبى در مورد او مى‌گوید:

محمد بن السری بن مهران الناقد. بغدادی، ثقة.

محمد بن سرى بن مهران، متخصص علم رجال، بغدادى و ثقه است.

الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاى 748 هـ)، تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام، ج22، ص269، تحقیق د. عمر عبد السلام تدمرى، ناشر: دار الکتاب العربی - لبنان/ بیروت، الطبعة: الأولى، 1407هـ - 1987م.

3- عبد الله بن عمر بن ابان

ذهبى در مورد او مى‌گوید:

مشکدانة المحدث الامام الثقة أبو عبد الرحمن عبد الله بن عمر بن محمد ابن ابان بن صالح بن عمیر القرشی الاموی مولى عثمان رضی الله عنه

مشکدانه، محدث امام ثقه، ابو عبد الرحمن، عبد الله بن عمر بن بن محمد بن ابان بن صالح بن عمیر قریشى اموى غلام عثمان

الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاى 748 هـ)، سیر أعلام النبلاء، ج11، ص155، تحقیق: شعیب الأرنؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ.

4- یوسف بن حوشب

ابن ابى حاتم رازى متوفاى 327، از قدیمى‌ترین ائمه جرح و تعدیل اهل سنت، در باره او مى‌گوید:

یوسف بن حوشب أخو العوام بن حوشب روى عن عبد الله بن سعید بن أبى هند روى عنه عبد الله بن عمر بن أبان وأبو سعید الأشج سمعت أبى یقول ذلک وسألته عنه فقال شیخ.

یوسف بن حوشب... از پدرم راجع به او سوال کردم، در مورد او گفت که «شیخ» است.

ابن أبی حاتم الرازی التمیمی، ابومحمد عبد الرحمن بن أبی حاتم محمد بن إدریس (متوفاى 327هـ)، الجرح والتعدیل، ج9، ص220 ش 921، ناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، الطبعة: الأولى، 1271هـ ـ 1952م.

و به گفته علماى اهل سنت، شیخ در کلام ابن ابى حاتم، از الفاظ توثیق است؛ ذهبى مى‌گوید:

قول أبی حاتم شیخ قال ولیس هذا بتضعیف قلت بل عده ابن أبی حاتم فی مقدمة کتابه من ألفاظ التوثیق وکذا الخطیب البغدادی فی الکفایة

ابى حاتم که مى‌گوید: شیخ، مراد او تضعیف نیست، بلکه ابن ابى حاتم در مقدمه کتاب خویش این لفظ را از الفاظ توثیق مى داند و همچنین خطیب بغدادى در الکفایة

الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاى 748 هـ)، میزان الاعتدال فی نقد الرجال، ج8، ص143، تحقیق: الشیخ علی محمد معوض والشیخ عادل أحمد عبدالموجود، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولى، 1995م.

بنا بر این، او نیز مورد توثیق علماى اهل سنت است.

5- خلف بن حوشب الکوفی ابویزید الاعور.

ابن حجر عسقلانى در تقریب التهذیب در باره او گفته:

خلف بن حوشب الکوفی ثقة من السادسة مات بعد الأربعین خت عس

العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفاى852هـ)، تقریب التهذیب، ج1 ص194، رقم: 1728، تحقیق: محمد عوامة، ناشر: دار الرشید - سوریا، الطبعة: الأولى، 1406 - 1986.

مزى در تهذیب الکمال در مورد او مى‌گوید:

أثنى علیه سفیان بن عُیَیْنَة. وَقَال النَّسَائی: لیس به بأس. وذکره ابنُ حِبَّان فی کتاب"الثقات

سفیان بن عیینه او را مدح کرده است، نسائى در مورد او گفته است هیچ اشکالى ندارد، و ابن حبان او را در ثقات خویش آورده است !

المزی، ابوالحجاج یوسف بن الزکی عبدالرحمن (متوفاى742هـ)، تهذیب الکمال، ج8 ص280، تحقیق: د. بشار عواد معروف، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: الأولى، 1400هـ – 1980م.

6- عمرو بن مرة‌:

ابن حجر در باره او مى‌نویسد:

عمر بن مرة الشنی بفتح المعجمة وتشدید النون بصری مقبول من الرابعة د ت

العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفاى852هـ)، تقریب التهذیب، ج1، ص417، رقم: 4970، تحقیق: محمد عوامة، ناشر: دار الرشید - سوریا، الطبعة: الأولى، 1406 - 1986.

7- زِرّ بن حبیش:

ابن حجر در باره او مى‌نویسد:

زر بکسر أوله وتشدید الراء بن حبیش بمهملة وموحدة ومعجمة مصغر بن حباشة بضم المهملة بعدها موحدة ثم معجمة الأسدی الکوفی أبو مریم ثقة جلیل مخضرم مات سنة إحدى أو اثنتین أو ثلاث وثمانین وهو بن مائة وسبع وعشرین ع

العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفاى852هـ)، تقریب التهذیب، ج1، ص215، رقم: 2008، تحقیق: محمد عوامة، ناشر: دار الرشید - سوریا، الطبعة: الأولى، 1406 - 1986.

8- عبد الله بن مسعود:

او صحابى است و به نظر اهل سنت، نیازى به بررسى رجالى ندارد.

بنا بر این سند این روایت صحیح است.

نقل دوم تاریخ واسط:

حدثنا أسلم قال ثنا محمد بن عبدالرحمن بن فهد بن هلال قال ثنا عبدالله بن علی السمسار قال ثنا یوسف بن حوشب قال ثنا أبو یزید الأعور عن عمرو بن مرة عن زر بن حبیش عن عبدالله بن مسعود عن النبی صلى الله علیه وسلم قال لا تذهب الدنیا حتى یملک رجل من أهل بیتی یواطئ اسمه اسمی.

از عبد الله بن مسعود از رسول خدا (ص) روایت شده است که فرمود: دنیا از بین نمى‌رود تا اینکه مردى از اهل بیت من که اسم او هم‌نام من است، حاکم شود.

الواسطی، أسلم بن سهل الرزاز (متوفاى292هـ)، تاریخ واسط، ج1، ص105، تحقیق: کورکیس عواد، ناشر: عالم الکتب - بیروت، الطبعة: الأولى، 1406هـ.

البته در این سند، عبد الله بن على السمسار وجود دارد که مجهول است، اما به خاطر اینکه سند قبلى تا یوسف بن حوشب، صحیح بود، مجهول بودن او ضررى نمى‌زند و نیازى به بررسى سندى ندارد و موید روایت قبل نیز به حساب مى‌آید.

2- نقل توسط عاصم بن بهدلة (ثقه مضطرب الحدیث) از زر از عبد الله بن مسعود:

با وجود اینکه علمای اهل سنت تصریح به صحت سند این روایت کرده‌اند، ولی عاصم به گفته اهل سنت، مضطرب الحدیث است، و این روایت را گاهی با زیاده و گاهی بدون زیاده نقل کرده است، در هر صورت، طبق مبانى علماى علمای اهل سنت، متن بدون زیاده این روایت صحیح است؛ و شیعیان مى توانند به آن استدلال کنند، اما متن با زیاده که از زر از عبد الله بن مسعود نقل شده است، به خاطر مضطرب الحدیث بودن راوی، قابلیت استدلال ندارد.

1. احمد حنبل (متوفای 241هـ) در مسند:

احمد حنبل پیشواى مذهب حنابله در مسندش پنج روایت را بدون این جمله، از طریق عاصم و زر بن حبیش آورده‌ و جالب این است که ایشان حتى یک روایت را که این جمله اضافه را داشته باشد، نیاورده‌است و این دلیل بر این است که این‌گونه روایات اصلاً‌ وجود نداشته است:

حدثنا عبد اللَّهِ حدثنی أبی ثنا سُفْیَانُ بن عُیَیْنَةَ ثنا عَاصِمٌ عن زر عن عبد اللَّهِ عَنِ النبی صلى الله علیه وسلم: لاَ تَقُومُ السَّاعَةُ حتى یلی رَجُلٌ من أَهْلِ بیتی یواطی اسْمُهُ اسمی.

رسول خدا صلى الله علیه وسلم فرمود: قیامت بر پا نمى‌شود تا این که مردى از اهل بیتم که هم اسم من است حاکم شود.

حدثنا عبد اللَّهِ حدثنی أبی ثنا عُمَرُ بن عُبَیْدٍ عن عَاصِمِ بن أبی النَّجُودِ عن زِرِّ بن حُبَیْشٍ عن عبد اللَّهِ قال قال رسول اللَّهِ صلى الله علیه وسلم: لاَ تنقضی الأَیَّامُ وَلاَ یَذْهَبُ الدَّهْرُ حتى یَمْلِکَ الْعَرَبَ رَجُلٌ من أَهْلِ بیتی اسْمُهُ یواطی اسمی.

رسول خدا صلى الله علیه وسلم فرمود: روز و روزگار سپرى نمى‌شود تا این‌که عرب را مردى از اهل بیت که هم نام من است حکم فرما شود.

و...

الشیبانی، ابوعبد الله أحمد بن حنبل (متوفاى241هـ)، مسند أحمد بن حنبل، ج1، ص376 و 430 و 448، ح3571 و3572 و3573 و4098 و4279، ناشر: مؤسسة قرطبة – مصر.

2. ابو داود سجستانی(متوفای275هـ) در سنن:

ابو داود سجستانى نیز این روایت را بدون این جمله اضافه، نقل کرده‌است:

وقال فی حدیث سُفْیَانَ: لَا تَذْهَبُ أو لَا تَنْقَضِی الدُّنْیَا حتى یَمْلِکَ الْعَرَبَ رَجُلٌ من أَهْلِ بَیْتِی یواطىء اسْمُهُ اسْمِی.

رسول خدا صلى الله علیه وسلم فرمود: دنیا نمى‌رود یا منقضى نمى‌شود تا این که مردى از اهل بیت من که هم نام من است عرب را مالک شود.

السجستانی الأزدی، ابوداود سلیمان بن الأشعث (متوفاى 275هـ)، سنن أبی داود، ج4، ص106، تحقیق: محمد محیی الدین عبد الحمید، ناشر: دار الفکر.

3. ابو عیسی ترمذی (متوفای279هـ) در سنن:

ترمذى از محدثان بزرگ و مورد اعتماد اهل سنت نیز دو روایت را که فقط جمله «یواطى اسمه اسمی» را دارند نقل کرده‌ و در پایان هردو روایت، به صحیح بودن آنها تصریح کرده‌است:

حدثنا عُبَیْدُ بن أَسْبَاطِ بن مُحَمَّدٍ الْقُرَشِیُّ الْکُوفِیُّ قال: حدثنی أبی حدثنا سُفْیَانُ الثَّوْرِیُّ عن عَاصِمِ بن بَهْدَلَةَ عن زِرٍّ عن عبد اللَّهِ قال قال رسول اللَّهِ صلى الله علیه وسلم: لَا تَذْهَبُ الدُّنْیَا حتى یَمْلِکَ الْعَرَبَ رَجُلٌ من أَهْلِ بَیْتِی یُوَاطِئُ اسْمُهُ اسْمِی.

 قال أبو عِیسَى: وفی الْبَاب عن عَلِیٍّ وَأَبِی سَعِیدٍ وَأُمِّ سَلَمَةَ وَأَبِی هُرَیْرَةَ وَهَذَا حَدِیثٌ حَسَنٌ صَحِیح.

رسول خدا صلى الله علیه وسلم فرمود: دنیا به پایان نمى‌رود تا این که مردى از اهل بیت من که هم نام من است عرب را مالک شود.

ابو عیسى گفته است: در این باب، از على و ابى سعید و ام سلمه و ابى هریره نیز روایت است و این روایت حسن و صحیح است.

روایت دوم را نیز این گونه نقل کرده است:

حدثنا عبد الْجَبَّارِ بن الْعَلَاءِ بن عبد الْجَبَّارِ الْعَطَّارُ حدثنا سُفْیَانُ بن عُیَیْنَةَ عن عَاصِمٍ عن زِرٍّ عن عبد اللَّهِ عن النبی صلی الله علیه وسلم قال: یَلِی رَجُلٌ من أَهْلِ بَیْتِی یُوَاطِئُ اسْمُهُ اسْمِی قال عَاصِمٌ وأنا أبو صَالِحٍ عن أبی هُرَیْرَةَ قال: لو لم یَبْقَ من الدُّنْیَا إلا یَوْمٌ لَطَوَّلَ الله ذلک الْیَوْمَ حتى یَلِیَ.

بعد از نقل روایت مى‌گوید:

 قال أبو عِیسَى: هذا حَدِیثٌ حَسَنٌ صَحِیحٌ.

الترمذی السلمی، ابوعیسی محمد بن عیسی (متوفاى 279هـ)، سنن الترمذی، ج5، ص505، ح2230 و1331. تحقیق: أحمد محمد شاکر وآخرون، ناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت

4. ابوسعید شاشی (متوفای 335هـ) در مسند:

شاشى از محدثان اهل سنت در قرن سوم نیز روایت عاصم را بدون این جمله نقل کرده‌است:

حدثنا أحمد بن زهیر نا عبد الله بن داهر الرازی نا عبد الله بن عبد القدوس عن الأعمش عن عاصم بن ابى النجود عن زر عن عبد الله بن مسعود وقال: قال رسول الله صلى الله علیه وسلم: لا تقوم الساعة حتى یملک رجل من اهل بیتى یواطى اسمه اسمى یملأ الأرض قسطا وعدلا کما ملئت ظلما وجورا.

رسول خدا فرمود: قیامت بر پا نمى‌شود تا این‌که مردى از اهل بیت من که هم نام من است، زمین را مالک شود. او زمین را از قسط و عدالت آکنده مى‌سازد همان‌گونه که از ظلم و جور پر شده است.

الشاشی، ابوسعید الهیثم بن کلیب (متوفاى 335هـ)، مسند الشاشی، ج2، ص110 و 111،‌ ح635 و 636، تحقیق: د. محفوظ الرحمن زین الله، ناشر:مکتبة العلوم والحکم - المدینة المنورة، الطبعة: الأولى، 1410هـ.

5. ابو سعید اعرابی(متوفای 340هـ) در معجم

اعرابى، یک روایت را بدون این جمله زیاده از عاصم و زر بن حبیش آورده است:

نا محمد، نا أبو الجواب، نا عمار بن رزیق، عن عاصم بن أبی النجود، عن زر، عن عبد الله بن مسعود قال: قال رسول الله صلی الله علیه وسلم: «لا تنقضی الدنیا حتى یلی من هذه الأمة رجل من أهل بیتی یواطئ اسمه اسمی»

البصری الصوفی، أبو سعید أحمد بن محمد بن زیاد بن بشر بن درهم (متوفای340هـ) معجم ابن الأعرابی، ج2، ص290، دار النشر: طبق برنامه الجامع الکبیر.

6. ابن حبان تمیمی (متوفای 354هـ) در صحیح:

ابن حبان از علماى اهل نظر اهل سنت نیز روایت عاصم را بدون این جمله آورده‌است:

وَحَدَّثَنَا الْفَضْلُ بْنُ الْحُبَابِ فِی عَقِبِهِ حَدَّثَنَا مُسَدَّدٌ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ أَبُو شِهَابٍ حَدَّثَنَا عَاصِمُ بْنُ بَهْدَلَةَ عَنْ زِرٍّ عَنِ ابْنِ مَسْعُودٍ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله علیه وسلم: لَوْ لَمْ یَبْقَ مِنَ الدُّنْیَا إِلا لَیْلَةٌ لَمَلَکَ فِیهَا رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ بَیْتِی اسْمُهُ اسْمِی.

التمیمی البستی، محمد بن حبان بن أحمد ابوحاتم (متوفاى354 هـ)، صحیح ابن حبان بترتیب ابن بلبان، ج13، ص284، تحقیق: شعیب الأرنؤوط، ناشر:مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: الثانیة، 1414هـ ـ 1993م.

در روایت دیگر نیز از زربن حبیش آورده است:

أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَوْنٍ الرَّیَّانِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ الْمُنْذِرِ قَالَ حَدَّثَنَا ابْنُ فُضَیْلٍ قَالَ حَدَّثَنَا عُثْمَانُ بْنُ شُبْرُمَةَ عَنْ عَاصِمِ بْنِ أَبِی النَّجُودِ عَنْ زِرٍّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: قَالَ النَّبِیُّ صلى الله علیه وسلم: یَخْرُجُ رَجُلٌ مِنْ أُمَّتِی یُوَاطِئُ اسْمُهُ اسْمِی وَخُلُقُهُ خُلُقِی فَیَمْلَؤُهَا قِسْطًا وَعَدْلا کَمَا مُلِئَتْ ظُلْمًا وَجَوْرًا.

رسول خدا صلى الله علیه وسلم فرمود: مردى از امت من که هم نام و هم خلق من است ظهور مى‌کند پس زمین را از عدل و قسط پر مى‌کند همان‌گونه که از ظلم وجور آکنده شده است.

التمیمی البستی، محمد بن حبان بن أحمد ابوحاتم (متوفاى354 هـ)، صحیح ابن حبان بترتیب ابن بلبان، ج15، ص237،ح6825، تحقیق: شعیب الأرنؤوط، ناشر:مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: الثانیة، 1414هـ ـ 1993م.

تصحیح روایت توسط البانی:

البانى از مفتیان وهابیت این روایت ابن مسعود را تصحیح کرده ‌است:

البانی، محمد ناصر، صحیح الجامع الصغیر، ج1، ص329، ح7275. طبق برنامه مکتبة‌ الشاملة

نقل و یا تصحیح این روایت توسط دیگر علمای اهل سنت:

از دیگر مصادری که این روایت را با این مضمون ذکر کرده‌اند مى توان به آدرس های ذیل اشاره کرد:

الشافعی، أبو بکر محمد بن عبد الله بن إبراهیم (متوفای354هـ)، کتاب الفوائد (الغیلانیات)، ج4، ص383، ح414، تحقیق: حلمی کامل أسعد عبد الهادی، دار النشر: دار ابن الجوزی - السعودیة / الریاض،‌، الطبعة: الأولى 1417هـ - 1997م

الطبرانی، ابوالقاسم سلیمان بن أحمد بن أیوب (متوفاى360هـ)، المعجم الکبیر، ص 131، ح10208 و ص133، ح10214 و 10215 و ص134، روایات 10217، 10218، 10219، 10220، 10221 و ص135 روایات 10223 و10225 وص 136 روایات 10226، 10227و 10229 و ص137روایت10230تحقیق: حمدی بن عبدالمجید السلفی، ناشر: مکتبة الزهراء - الموصل، الطبعة: الثانیة، 1404هـ – 1983م.

القطیعی، أبو بکر أحمد بن جعفر بن حمدان (متوفای368هـ)، جزء الألف دینار وهو الخامس من الفوائد المنتقاة والأفراد الغرائب الحسان، تحقیق: ج1، ص202، بدر بن عبد الله البدر، دار النشر: دار النفائس – الکویب، الطبعة: الأولى1414هـ - 1993م

الأصبهانی، ابونعیم أحمد بن عبد الله (متوفاى430هـ)، حلیة الأولیاء وطبقات الأصفیاء، ج5، ص75، ناشر: دار الکتاب العربی - بیروت، الطبعة: الرابعة، 1405هـ.

الأصبهانی، ابونعیم أحمد بن عبد الله (متوفاى430هـ)، تاریخ أصبهان، ج1، ص386،‌ ج2، ص134، ج5، ص4،‌ ج7، ‌ص445، تحقیق: سید کسروی حسن، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولى، 1410 هـ-1990م.

الدانی، أبو عمرو عثمان بن سعید المقرئ (متوفای444هـ)، السنن الواردة فی الفتن وغوائلها والساعة وأشراطها، ج5، ص1042، احادیث: 556 و562 و563 و567566، و568.

تحقیق: د. ضاء الله بن محمد إدریس المبارکفوری، دار النشر: دار العاصمة - الریاض، الطبعة: الأولى 1416

المقدسی الشافعی السلمی، جمال الدین، یوسف بن یحیی بن علی (متوفاى: 685 هـ)، عقد الدرر فی أخبار المنتظر، ج1، ص90 - 91، طبق برنامه الجامع الکبیر.

الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاى 748 هـ)، سیر أعلام النبلاء، ج11، ص472، تحقیق: شعیب الأرنؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ.

الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاى 748 هـ)، تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام، ج18، ص379، تحقیق د. عمر عبد السلام تدمرى، ناشر: دار الکتاب العربی - لبنان/ بیروت، الطبعة: الأولى، 1407هـ - 1987م.

إبن خلدون الحضرمی، عبد الرحمن بن محمد (متوفاى808 هـ)، مقدمة ابن خلدون، ج1، ص312، ناشر: دار القلم - بیروت - 1984، الطبعة: الخامسة.

ج) از طریق حذیفه بن یمان:

حذیفه، یکى از اصحاب رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم، این روایت را بدون جمله «اسم ابیه اسم ابی» نقل کرده‌ است:

1. مقدسی شافعی:

مقدسى شافعى روایت او را در کتابش این گونه نقل آورده‌است:

وعن حذیفة رضی الله عنه قال: خطبنا رسول الله صلى الله علیه وسلم فذکرنا رسول الله صلى الله علیه وسلم بما هو کائن، ثم قال: لو لم یبق من الدنیا إلا یوم واحد لطول الله عز وجل ذلک الیوم، حتى یبعث فی رجلاً من ولدی اسمه اسمی. فقام سلمان الفارسی رضی الله عنه فقال: یا رسول الله، من أی ولدک؟ قال: هو من ولدی هذا، وضرب بیده على الحسین علیه السلام.

أخرجه الحافظ أبو نعیم، فی صفة المهدی.

حذیفه مى‌گوید: رسول خدا صلى الله علیه وسلم براى ما خطبه خواند و از آنچه در آینده رخ مى‌دهد، براى ما خبر داد و سپس فرمود: اگر از عمر دنیا تنها یک روز باقى بماند خداوند آن را آن قدر طولانى کند تا اینکه مردى از فرزندان من که هم اسم من است در آن روز ظهور کند. سلمان فارسى پرسید یا رسول الله آن مرد از نسل کدام فرزندان تواست؟ حضرت فرمود: از این فرزند من و دست خودش را به حسین علیه السلام زد. این روایت را ابو نعیم اصفهانى در کتاب «صفة المهدی» آورده‌است.

المقدسی الشافعی السلمی، جمال الدین، یوسف بن یحیی بن علی (متوفاى: 685 هـ)، عقد الدرر فی أخبار المنتظر، ج1، ص82، طبق برنامه الجامع الکبیر.

2. محب الدین طبری:

محب الدین طبرى نیز از طریق حذیفه روایتى که این جمله را ندارد نقل کرده است:

عن حذیفة أن النبی صلى الله علیه وسلم قال لو لم یبق من الدنیا إلا یوم واحد لطول الله ذلک الیوم حتى یبعث رجلا من ولدی إسمه کاسمی فقال سلمان: من أی ولدک یا رسول الله؟ قال: من ولدی هذا وضرب بیده على الحسین.

حذیفه مى‌گوید: رسول خدا صلى الله علیه وسلم فرمود: اگر از عمر دنیا فقط یک روز هم باقى مانده باشد، خداوند آن روز را آنقدر طولانى کند تا مردى از فرزندانم را که هم نام من است بر انگیزاند. سلمان گفت: از کدام فرزندت اى رسول خدا؟ فرمود: از این فرزندم و دستش را به امام حسین علیه السلام زد.

الطبری، ابوجعفر محب الدین أحمد بن عبد الله بن محمد (متوفاى694هـ)، ذخائر العقبى فی مناقب ذوی القربى، ج1، ص136، ناشر: دار الکتب المصریة – مصر

این روایت از نظر طبرى مورد قبول است؛ زیرا قبل از این روایت، روایات دیگرى را نقل کرده که مى‌گویند: مهدى از فرزند فاطمه سلام الله علیها است. طبرى بعد از نقل این روایت مى‌گوید:

فیحمل ما ورد مطلقا فیما تقدم على هذا المقید.

آن روایات مطلق که در پیش گذشت با این روایت تقیید مى‌شود و در نتیجه مهدى از نسل امام حسین علیه السلام است.

الطبری، ابوجعفر محب الدین أحمد بن عبد الله بن محمد (متوفاى694هـ)، ذخائر العقبى فی مناقب ذوی القربى، ج1، ص137، ناشر: دار الکتب المصریة – مصر

3. محمد بن ابی بکر الحنبلی متوفای 751:

وقال الطبرانی حدثنا محمد بن زکریا الهلالی حدثنا العباس ابن بکار حدثنا عبد الله بن زیاد عن الأعمش عن زر بن حبیش عن حذیفة قال خطبنا النبی صلى الله علیه وسلم فذکر ما هو کائن ثم قال لو لم یبق من الدنیا إلا یوم واحد لطول الله ذلک الیوم حتى یبعث رجلا من ولدی اسمه اسمی ولکن هذا إسناد ضعیف.

الزرعی الدمشقی الحنبلی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أبی بکر أیوب (مشهور به ابن القیم الجوزیة ) (متوفاى751هـ)، المنار المنیف فی الصحیح والضعیف، ج1، ص148، ح339، تحقیق: عبد الفتاح أبو غدة، ناشر: مکتب المطبوعات الإسلامیة – حلب، الطبعة: الثانیة، 1403هـ.

4. جلال الدین سیوطی:

جلال الدین سیوطى،‌ از مفسران و محدثان مشهور اهل سنت نیز روایت حذیفه را از طریق ابو نعیم نقل کرده‌است.

السیوطی، جلال الدین أبو الفضل عبد الرحمن بن أبی بکر (متوفاى911هـ)، الحاوی للفتاوی فی الفقه وعلوم التفسیر والحدیث والاصول والنحو والاعراب وسائر الفنون، ج2، ص60، تحقیق: عبد اللطیف حسن عبد الرحمن، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولى، 1421هـ - 2000م.

د: از طریق عبد الله بن عمر:

از جمله کسانى که روایت رسول خدا صلى الله علیه وآله را بدون آن جمله اضافى نقل کرده، عبد الله بن عمر فرزند خلیفه دوم است.

مقدسى شافعى در کتاب «عقد الدرر»، روایت عبد الله بن عمر را این‌گونه گزارش کرده‌است:

وعن عبد الله بن عمر، رضی الله عنهما قال: قال رسول الله صلى الله علیه وسلم: یخرج فی آخر الزمان رجل من ولدی، اسمه کاسمی، وکنیته ککنیتی، یملأ الأرض عدلاً، کما ملئت جوراً.

عبد الله بن عمر مى‌گوید:‌ رسول خدا صلى الله علیه وسلم فرمود: در آخر الزمان مردى از فرزندان من که هم اسم و هم کنیه من است ظهور مى‌کند و زمین را همانگونه که از ظلم و جور پر شده است، از عدل آکنده مى‌سازد.

المقدسی الشافعی السلمی، جمال الدین، یوسف بن یحیی بن علی (متوفاى: 685 هـ)، عقد الدرر فی أخبار المنتظر، ج1، ص95، طبق برنامه الجامع الکبیر.

ه: روایت از طریق ابن عباس:

ابن عباس یکى از اصحاب رسول خدا است، زربن حبیش نیز این روایت را از طریق ایشان بدون این جمله «واسم ابیه اسم ابی» نقل کرده و علماى اهل سنت روایت او را در کتاب هایشان آورده اند. ابو سعید شاشى یکى از محدثان نقل کرده است:

حدثنا ابن أبى خیثمة نا یعقوب بن کعب الأنطاکی نا أبى عن عبد الملک بن أبى غنیة عن عاصم عن زر عن ابن عباس قال قال رسول الله صلى الله علیه وسلم: لا تنقضى الدینا حتى یبعث الله رجلا من أمتی یواطى اسمه اسمى.

ابن عباس مى‌گوید:‌ رسول خدا صلى الله علیه وسلم فرمود:‌ دنیا به پایان نمى‌رود تا این که خداوند مردى از امت مرا که هم اسم من است بر انگیزد.

الشاشی، ابوسعید الهیثم بن کلیب (متوفاى 335هـ)، مسند الشاشی، ج2، ص111، ح636، تحقیق: د. محفوظ الرحمن زین الله، ناشر:مکتبة العلوم والحکم - المدینة المنورة، الطبعة: الأولى، 1410هـ.

سعد الدین تفتازانى از علماى به نام اهل سنت در علم کلام، در شرح مقاصد مى‌گوید: در باره خروج حضرت مهدى علیه السلام، ‌روایات صحیحى وارد شده است و از جمله به روایت ابن عباس اشاره مى‌کند:

 خاتمة مما یلحق بباب الإمامة بحث خروج المهدی ونزول عیسى صلى الله علیه وسلم وهما من أشراط الساعة وقد وردت فی هذا الباب أخبار صحاح وإن کانت آحادا ویشبه أن یکون حدیث خروج الدجال متواتر المعنى أما خروج المهدی فعن ابن عباس رضی تعالى عنه أنه قال قال رسول الله صلى الله علیه وسلم لا تذهب الدنیا حتى یملک العرب رجل من أهل بیتی یواطیء اسمه اسمی.

خاتمه:‌ آنچه که به باب امامت ارتباط دارد، بحث ظهور مهدى و نزول عیسى است، و این دو پدیده از نشانه‌هاى قیامت است که در این باب روایات صحیحى گرچه روایت آحاد اند وارد شده است.روایت خروج دجال از نظر معنا متواتر است؛ اما در رابطه با ظهور مهدى، از ابن عباس که رضوان خدا بر او باد، نقل شده است که رسول خدا صلى الله علیه وسلم فرموده: دنیا به پایان نمى‌رود تا این که عرب را مردى از اهل بیت که هم اسم من است مالک شود.

التفتازانی، سعد الدین مسعود بن عمر بن عبد الله (متوفاى 791هـ)، شرح المقاصد فی علم الکلام، ج2، ص307، ناشر: دار المعارف النعمانیة - باکستان، الطبعة: الأولى، 1401هـ - 1981م.

و: از طریق ابو سعید خدری

 یکى از طرقى که روایت رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم بدون جمله «واسم ابیه اسم ابی» نقل شده، طریق ابو سعید خدرى است.

ابن حماد،‌ روایت ابو سعید خدرى را اینگونه نقل کرده است:

حدثنا الولید عن أبی رافع عمن حدثه عن أبی سعید الخدری رضى الله عنه عن النبی صلى الله علیه وسلم قال اسم المهدی اسمی.

المروزی، نعیم بن حماد أبو عبد الله متوفای 288هـ)، کتاب الفتن، ج1، ص368، ح1080، تحقیق: سمیر أمین الزهیری،‌ دار النشر: مکتبة التوحید – القاهرة، الطبعة: الأولى 1412

ز: از طریق امیر مومنان علی بن أبی طالب علیه السلام

1- نقل ابو داود سجستانی در سنن:

ابو داود در سنن خویش روایتی را از امیرمومنان (با سندی اختلافی) نقل مى کند که آن حضرت فرمودند:

قال أبو دَاوُد حُدِّثْتُ عن هَارُونَ بن الْمُغِیرَةِ قال ثنا عَمْرُو بن أبی قَیْسٍ عن شُعَیْبِ بن خَالِدٍ عن أبی إسحاق قال قال عَلِیٌّ رضی الله عنه وَنَظَرَ إلى ابنة الْحَسَنِ فقال إِنَّ ابْنِی هذا سَیِّدٌ کما سَمَّاهُ النبی صلى الله علیه وسلم وَسَیَخْرُجُ من صُلْبِهِ رَجُلٌ یُسَمَّى بِاسْمِ نَبِیِّکُمْ یُشْبِهُهُ فی الْخُلُقِ ولا یُشْبِهُهُ فی الْخَلْقِ ثُمَّ ذَکَرَ قِصَّةً یَمْلَأُ الْأَرْضَ عَدْلًا

امیرمومنان به فرزند خویش حسن نگاه کرده و فرمود: پسر من سرور است، همانطور که پیامبر (ص) او را چنین لقب داد، و از نسل او مردی همنام رسول خدا بیرون می آید که نام او نام پیامبر شماست، و در اخلاق شبیه او است، اما در ظاهر به او شباهت ندارد، سپس قصه ای فرموده و گفتند: او زمین را پر از عدل مى کند !

السجستانی الأزدی، ابوداود سلیمان بن الأشعث (متوفاى 275هـ)، سنن أبی داود، ج4، ص108 ش 4290، تحقیق: محمد محیی الدین عبد الحمید، ناشر: دار الفکر.

البته ما این روایت را در آدرس ذیل به صورت کامل بررسى کرده‌ایم:

http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=11980

2- نقل نعیم بن حماد در الفتن:

نعیم بن حماد نیز در کتاب فتن نقل مى کند که آن حضرت فرمودند:

حدثنا غیر واحد عن ابن عیاش عمن حدثه عن محمد بن جعفر عن علی بن أبی طالب رضى الله عنه قال سمى النبی صلى الله علیه وسلم الحسن سیدا وسیخرج من صلبه رجل اسمه اسم نبیکم یملأ الأرض عدلا کما ملئت جورا.

المروزی، أبو عبد الله نعیم بن حماد (متوفاى288هـ)، کتاب الفتن، ج1، ص374 ش 1113، تحقیق: سمیر أمین الزهیری، ناشر: مکتبة التوحید - القاهرة، الطبعة: الأولى، 1412هـ.

نتیجه گیری بخش اول:

روایتى که از رسول خدا صلى الله علیه وآله در مورد اسم مبارک حضرت مهدى علیه السلام آمده و موافق نظر شیعه است - یعنی بدون جمله «واسم ابیه اسم ابی»- در منابع اهل سنت نیز با چندین طریق نقل شده است که به اقرار علمای اهل سنت و طبق مبانی آنها دو سند آن یعنی سندی که به ابو هریره مى‌رسد و سندى که از طریق عمرو بن مرة بن عبد الله بن مسعود می رسد صحیح مى باشد. همچنین سندى که از طریق عاصم بن بهدلة به عبد الله بن مسعود مى‌رسد، به گفته علماى اهل سنت صحیح است ولى خود عاصم مضطرب الحدیث است.

و بقیه طرق هم مؤید این روایت هستند و در نتیجه این دسته از روایت که بخش اضافى را ندارند و تنها جمله «اسمه اسمی» را ذکر کرده اند،‌ تقویت مى‌شود و این دسته به حد استفاضه و یا حتی تواتر مى‌رسد.

بنابراین، ادعای ابن تیمیه و امثال او مبنی بر اینکه شیعیان این اضافه را از متن روایت حذف کرده و آن را تحریف کرده‌اند، تنها و تنها ناشی از ناآگاهی و جهل او نسبت به کتب اهل سنت و مصادر خود آن‌ها و یا تلاش برای پنهان کردن حقیقت است.

بخش دوم: روایات اهل سنت، با اضافه «اسم ابیه کاسم ابی»

1. بررسی سندی این روایات:

روایت دسته نخست، روایتى بود که در پایان آنها، جمله «واسم ابیه اسم ابی» نیامده که ثابت شد طبق مبانی اهل سنت، سند آنها کامل و تمام است، و حتی به حد تضافر و یا تواتر مى‌رسند. اما دسته دوم روایات که بر ضد شیعه به آنها استدلال شده است، عموما ضعیف بوده و از درجه اعتبار ساقط هستند که در ابتدا به بررسی سندی آنها مى پردازیم:

أ. طریق تمیم داری از رسول خدا (ص):

ابن حبان این روایت را در کتاب المجروحین خویش نقل مى کند که:

(عبد الله بن السری المدائنی) روى عن أبی عمران الجونی عن مجالد بن سعید عن الشعبی عن تمیم الداری قال: قلت یا رسول الله رأیت للروم مدینة یقال لها أنطاکیة ما رأیت أکثر مطرا منها فقال النبی(ص): نعم وذلک أن فیها التوراة وعصا موسى ورضراض الألواح وسریر سلیمان بن داود فی غار... فلا تذهب الأیام ولا اللیالی حتى یسکنها رجل من عترتی اسمه اسمی واسم أبیه اسم أبی یشبه خلقه لخلقی وخلقه خلقی یملأ الدنیا قسطا وعدلا کما ملئت ظلما وجورا.

 تمیم دارى مى‌گوید: به رسول خدا (ص) عرض کردم در روم شهرى دیدم که به آن انطاکیه گفته مى‌شود و بسیار باران در آن مى‌بارد. رسول خدا (ص)‌ فرمود: بلى، در آن شهر توارات و عصاى موسى و تکه هاى الواح و تخت سلیمان بن داود در غار آنجا است... پس روزها و شب‌ها نمى گذرد تا این که مردى از عترت من در آنجا مسکن گزیند، مردى که نام او نام من و نام پدر او نام پدر من و در خلقت و خلق شبیه من است، او دنیا را از قسط و عدالت آکنده مى‌سازد همانگونه که از ظلم وجور پر شده است.

التمیمی البستی، الإمام محمد بن حبان بن أحمد بن أبی حاتم (متوفای354هـ)، المجروحین من المحدثین والضعفاء والمتروکین، ج2، ص34، تحقیق: محمود إبراهیم زاید، دار النشر: دار الوعی- حلب، الطبعة: الأولى 1396هـ

اقرار ابن حبان و دیگر علمای اهل سنت به جعلی بودن این روایت:

خود ابن حبان بستى قبل از نقل این روایت تمیم دارى در باره عبد الله بن سرى مى‌گوید: او روایات عجیبى را از ابو عمران جونى نقل مى‌کند که ساختگى است و نقل آنها جایز نیست؛ و سپس به عنوان مثال یکی از آنها را که همین روایت است ذکر مى کند:

عبد الله بن السری المدائنی شیخ یروی عن أبی عمران الجونی العجائب التی لا یشک من هذا الشأن صناعته أنها موضوعة لا یحل ذکره فی الکتب إلا على سبیل الإنباه عن أمره لمن لا یعرفه، روى عن أبی عمران الجونی عن مجالد بن سعید عن الشعبی عن تمیم الداری قال:... حتى یسکنها رجل من عترتی اسمه اسمی واسم أبیه اسم أبی....

عبد الله بن سرى مدائنى شیخى است که از ابى عمران جونى عجائبى را که بدون شک از ساخته‌هاى خود اوست روایت کرده است، و ذکر این روایات در کتاب ها جایز نیست؛ مگر این که نقل روایت او باعث شود که دیگران از حال او آگاه شود که در این صورت اشکالى ندارد. بعد روایت فوق را نقل مى کند...

التمیمی البستی، الإمام محمد بن حبان بن أحمد بن أبی حاتم (متوفای354هـ)، المجروحین من المحدثین والضعفاء والمتروکین، ج2، ص34، تحقیق: محمود إبراهیم زاید، دار النشر: دار الوعی- حلب، الطبعة: الأولى 1396هـ

شمس الدین ذهبى و جلال الدین سیوطى نیز قبل از این‌که روایت تمیم دارى را نقل کنند همین نظر ابن حبان را در باره او گزارش کرده‌اند:

قال ابن حبان: عبد الله یروی عن أبی عمران الجونی العجائب التی لا تشک أنها موضوعة.

الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاى 748 هـ)، میزان الاعتدال فی نقد الرجال، ج4، ص106، تحقیق: الشیخ علی محمد معوض والشیخ عادل أحمد عبدالموجود، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولى، 1995م.

السیوطی، جلال الدین أبو الفضل عبد الرحمن بن أبی بکر (متوفاى911هـ)، اللآلىء المصنوعة فی الأحادیث الموضوعة، ج1، ص424، تحقیق: أبو عبد الرحمن صلاح بن محمد بن عویضة، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولى، 1417 هـ - 1996م

ابو الفرج بن الجوزی اشکالش را روى متن روایت متوجه کرده و مى‌گوید:

هذا حدیث لا یصح عن رسول الله.

این روایتى است که صحت ندارد از رسول خدا صادر شده باشد.

القرشی، أبو الفرج عبد الرحمن بن علی بن محمد (متوفای597 هـ)، الموضوعات، ج1، ص 362، تحقیق: توفیق حمدان، دار النشر: دار الکتب العلمیة – بیروت،‌ الطبعة: الأولى 1415 هـ -1995م،

شمس الذین ذهبى نیز در جاى دیگر، این روایت را ضعیف السند و منکر قلمداد کرده‌است:

هذا حدیث منکر ضعیف الإسناد رواه الخطیب فی تاریخه عن أحمد بن الحسن بن خیرون عن بن بطحاء.

این روایت منکر و ضعیف السند است که خطیب در تاریخش از احمد بن الحسن بن خیرون از ابن بطحاء نقل کرده‌است.

الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاى 748 هـ)، تذکرة الحفاظ، ج2، ص765، ناشر: دار الکتب العلمیة – بیروت، الطبعة: الأولى.

ب. از طریق قرة بن إیاس مزنی از رسول خدا (ص):

یکى از کسانى که در طریق نقل این روایت قرار دارد، معاویة بن قره است که او این روایت را از پدرش نقل کرده‌ و طبرى و ابن عساکر روایت را این گونه گزارش کرده‌اند:

حدثنا محمد بن عَبْدُوِسِ بن کَامِلٍ السِّرَاجُ ثنا أَحْمَدُ بن مُحَمَّدِ بن نِیزَکٍ ح وَحَدَّثَنَا أَحْمَدُ بن مُحَمَّدِ بن صَدَقَةَ ثنا محمد بن یحیى الأَزْدِیُّ قَالا ثنا دَاوُدُ بن الْمُحَبَّرِ بن قَحْذَمَ حدثنی أبی الْمُحَبَّرُ بن قَحْذَمَ عن مُعَاوِیَةَ بن قُرَّةَ عن أبیه قال: قال رسول اللَّهِ صلى اللَّهُ علیه وسلم: لَتُمْلأَنَّ الأَرْضُ ظُلْمًا وَجَوْرًا کما مُلِئَتْ قِسْطًا وَعَدْلا حتى یَبْعَثَ اللَّهُ رَجُلا مِنِّی اسْمُهُ اسْمِی وَاسْمُ أبیه اسْمُ أبی فَیَمْلأَهَا قِسْطًا وَعَدْلا کما مُلِئَتْ ظُلْمًا وَجَوْرًا یَلْبَثُ فِیکُمْ سَبْعًا أو ثَمَانِیًا فَإِنْ کَثُرَ فَتِسْعًا لا تَمْنَعُ السَّمَاءُ قَطْرِهَا وَلا الأَرْضُ شیئا من نَبَاتِهَا.

معاویه بن قره از پدرش نقل کرده که رسول خدا صلى الله علیه وآله فرمود: هر آیینه زمین از ظلم و جور آکنده مى‌شود همچنانکه از قسط و عدل پر شده است. تا این‌که خداوند مردى را از خاندان من که نام او نام من و نام پدرش نام پدر من است بر انگیزد،‌ پس او زمین را از قسط و عدل آکنده سازد همانگونه که از ظلم و جور پر شده است. او در میان شما هفت یا هشت سال یا بیشتر (نه سال) درنگ مى‌نماید. آسمان قطره‌هاى بارانش را و زمین گیاهانش را دریغ نمى‌کند.

الطبرانی، ابوالقاسم سلیمان بن أحمد بن أیوب (متوفاى360هـ)، المعجم الکبیر، ج19، ص32، تحقیق: حمدی بن عبدالمجید السلفی، ناشر: مکتبة الزهراء - الموصل، الطبعة: الثانیة، 1404هـ – 1983م.

ابن عساکر الدمشقی الشافعی، أبی القاسم علی بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله (متوفاى571هـ)، تاریخ مدینة دمشق وذکر فضلها وتسمیة من حلها من الأماثل، ج49، ص296، تحقیق: محب الدین أبی سعید عمر بن غرامة العمری، ناشر: دار الفکر - بیروت - 1995.

اقرار علمای اهل سنت به ضعف سند این روایت:

مناوی بعد از نقل این روایت در فیض القدیر مى گوید:

لتملأن الأرض جورا وظلما الجور الظلم یقال جار فی حکمه جورا إذا ظلم فجمع بینهما إشارة إلى أنه ظلم بالغ مضاعف فإذا ملئت جورا وظلما یبعث الله رجلا منی أی من أهل بیتی اسمه اسمی واسم أبیه اسم أبی فیملؤها عدلا وقسطا العدل خلاف الجور وکذا القسط وجمع بینهما لمثل ما تقدم فی ضده کما ملئت جورا وظلما فلا تمنع السماء شیئا من قطرها ولا الأرض شیئا من نباتها یمکث فیکم سبعا أو ثمانیا فإن أکثر فتسعا یعنی من السنین وهذا هو المهدی المنتظر خروجه آخر الزمان البزار طب وکذا فی الأوسط عن قرة بن إیاس المزنی بضم المیم وفتح الزای قال الهیثمی رواه من طریق داود بن المحبر عن أبیه وکلاهما ضعیف

هیثمی گفته است این روایت را از طریق داود بن محبر از پدرش نقل کرده است و هر دوی آنها ضعیف هستند !

فیض القدیر ج5، ص262 شرح الجامع الصغیر، اسم المؤلف: عبد الرؤوف المناوی الوفاة: 1031 هـ، دار النشر: المکتبة التجاریة الکبرى - مصر - 1356هـ، الطبعة: الأولى

در سند این روایت، چندین نفر از راویان تضعیف شده‌اند:

1. احمد بن محمد بن نیزک:

شمس الدین ذهبى در المغنى و میزان الاعتدال، از ابن عقده نقل کرده است که در امر احمد بن محمد نیزک، نظر است:

أحمد بن محمد بن نیزک عن أبی اسامة قال ابن عقدة: فی امره نظر.

الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاى 748 هـ)، المغنی فی الضعفاء، ج1، ص57، تحقیق: الدکتور نور الدین عتر. طبق برنامه الجامع الکبیر

الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاى 748 هـ)، میزان الاعتدال فی نقد الرجال، ج1، ص296، تحقیق: الشیخ علی محمد معوض والشیخ عادل أحمد عبدالموجود، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولى، 1995م.

 ذهبى در الکاشف صریحاً نظر خودش را در باره او، این را این‌گونه اعلام مى‌کند:

أحمد بن محمد بن نیزک أبو جعفر... فیه کلام، مات 248 ت

الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاى 748 هـ)، الکاشف فی معرفة من له روایة فی الکتب الستة، ج1، ص203، تحقیق محمد عوامة، ناشر: دار القبلة للثقافة الإسلامیة، مؤسسة علو - جدة، الطبعة: الأولى، 1413هـ - 1992م.

2. داود بن محبر:

دومین شخصى که در سند این روایت تضعیف شده،‌ داود بن محبر است. بخارى او را منکر الحدیث خوانده است:

 داود بن المحبر منکر الحدیث شبه لا شیء کان لا یدری ما الحدیث.

داود بن محبر،‌ داراى روایات منکر است،‌ انگار ارزشى ندارد، او نمى دانست که روایت چیست.

البخاری الجعفی، محمد بن إسماعیل أبو عبدالله (متوفای256هـ)، الضعفاء الصغیر، ج1، ص42، تحقیق: محمود إبراهیم زاید، دار النشر: دار الوعی - حلب، الطبعة: الأولى، 1396 -،

نور الدین هیثمى نیز مى‌گوید: او بسیار دروغگو است:

دَاوُدَ بْنَ الْمُحَبَّرِ کَذَّابٌ.

الهیثمی،‌ الحارث بن أبی أسامة / الحافظ نور الدین (متوفای282هـ)، بغیة الباحث عن زوائد مسند الحارث، ج1، ص321، تحقیق: د. حسین أحمد صالح الباکری، دار النشر: مرکز خدمة السنة والسیرة النبویة - المدینة المنورة، الطبعة: الأولى 1413 – 1992

ابو نعیم اصفهانى مى‌گوید: ‌احمد بن حنبل و بخارى هردو، او را دروغگو دانسته است:

 داود بن المحبر بن قحذم أبو سلیمان حدث بمناکیر فی العقل... کذبه أحمد بن حنبل والبخاری رحمهما الله.

داود بن محبر بن قحذم روایات مناکیر دارد که با عقل جور در نمى‌آید... احمد بن حنبل و بخارى او را تکذیب کرده است.

الأصبهانی الصوفی، أحمد بن عبد الله بن أحمد أبو نعیم (متوفای430هـ)، الضعفاء، ج1، ص78، تحقیق: فاروق حمادة، دار النشر: دار الثقافة - الدار البیضاء، الطبعة: الأولى 1405 - 1984

مقدسى در باره داود بن محبر مى‌گوید:

وداود بن المحبر لاشیء فی الحدیث.

داود بن محبر در روایت چیزى نیست (یعنى روایت او ارزشى ندارد).

المقدسی، مطهر بن طاهر (متوفاى507 هـ)، ذخیرة الحفاظ، ج4، ص1934، تحقیق: د.عبد الرحمن الفریوائی، ناشر: دار السلف - الریاض، الطبعة: الأولى، 1416 هـ -1996م.

3. محبر بن قحذم:

عقیلى در کتاب ضعفاء روایات محبر و پدرش (قحذم بن سلیمان) را وهم و غلط خوانده است:

محبر بن قحذم عن أبیه قحذم بن سلیمان فی حدیثهما وهم وغلط.

در روایت محبر بن قحذم از پدرش قحذم بن سلیمان، مطالب خیالى و غلط وجود دارد.

العقیلی، ابوجعفر محمد بن عمر بن موسی (متوفاى322هـ)، الضعفاء الکبیر، ج4، ص259، شماره 1860، تحقیق: عبد المعطی أمین قلعجی، ناشر: دار المکتبة العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولى، 1404هـ - 1984م.

مناوى در فیض القدیر از هیثمى نقل مى‌کند:

 قال الهیثمی: رواه من طریق داود بن المجر عن أبیه وکلاهما ضعیف.

هیثمى گفته است: این روایت را داود بن محبر از پدرش نقل کرده که هردو (قره و پدر محبر) ضعیف اند.

المناوی، محمد عبد الرؤوف بن علی بن زین العابدین (متوفاى 1031هـ)، فیض القدیر شرح الجامع الصغیر، ج5، ص262، ناشر: المکتبة التجاریة - مصر، الطبعة: الأولى، 1356هـ.

و از این جهت که در سند این روایت، راویان ضیعف قرار دارد، مناوى در باره روایت مى‌گوید:

واسناده ضعیف.

سند این روایت ضعیف است.

المناوی، محمد عبد الرؤوف بن علی بن زین العابدین (متوفاى 1031هـ)، التیسیر بشرح الجامع الصغیر، ج2، ص290، ناشر: مکتبة الإمام الشافعی - الریاض، الطبعة: الثالثة، 1408هـ ـ 1988م.

ج: از طریق ابو الطفیل از رسول خدا (ص):

یکى از کسانى که این روایت از او نقل شده است، ابو الطفیل است. که این روایت از جهت سندى اشکال دارد:

 ابن حماد روایت او را با این سند گزارش کرده است:

حدثنا الولید ورشدین عن ابن لهیعة عن إسرائیل بن عباد عن میمون القداح عن أبی الطفیل رضى الله عنه أن رسول الله(ص) قال: المهدی اسمه اسمی واسم أبیه اسم أبی.

از ابو الطفیل روایت شده است که رسول خدا (ص) فرمود: اسم مهدى اسم من و اسم پدرش اسم پدر من است.

 المروزی، نعیم بن حماد أبو عبد الله متوفای 288هـ)، کتاب الفتن، ج1، ص368، ح1081، تحقیق: سمیر أمین الزهیری،‌ دار النشر: مکتبة التوحید – القاهرة، الطبعة: الأولى 1412

نقد سندی این روایت:

این روایت از نظر سند ضعیف است؛ چون در سند آن افرادى است که از نظر رجال شناسان اهل سنت تضعیف شده‌اند و برخى هم مهمل است و در نتیجه این روایت از درجه اعتبار ساقط است و نمى‌توان به آن استناد کرد.

1. عبد الله ابن لهیعة

اسم ابن لهیعه، عبد الله است که شمس الدین ذهبى بعد از نقل دیدگاه دیگران، نظرش خودش را در باره او این گونه بیان مى‌کند:

عبد الله بن لهیعة أبو عبد الرحمن الحضرمی... ضعف... قلت العمل على تضعیف حدیثه توفی 174 د ت ق

عبد الله بن لهیعة ابو عبد الرحمان حضرمی... تضعیف شده‌ است... من مى‌گویم: در مقام عمل، بنا بر تضعیف روایت اوست.

الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاى 748 هـ)، الکاشف فی معرفة من له روایة فی الکتب الستة، ج1، ص2929، تحقیق محمد عوامة، ناشر: دار القبلة للثقافة الإسلامیة، مؤسسة علو - جدة، الطبعة: الأولى، 1413هـ - 1992م.

نسائى نیز در باره او مى‌نویسد:

عبد الله بن لهیعة الحضرمی قاضی مصر اختلط فی آخر عمره وکثر عنه المناکیر فی روایته.

عبد الله بن لهیعه حضرمى قاضى مصر است که در پایان عمرش خلط کرده است و روایات منکر از او بسیار نقل شده است.

النسائی، ابوعبد الرحمن أحمد بن شعیب بن علی (متوفاى303 هـ)، ذکر المدلسین، ج1، ص54، طبق برنامه الجامع الکبیر.

2. میمون قداح:

مشخصات کامل این شخص، میمون بن داود بن سعید قداح است که علماى رجال اهل سنت شرح حال او را ننوشته اند و در نزد آنها مجهول است؛ اما زرکلى او را از رؤساى فرقه اسماعلیه مى‌داند و مى‌گوید او در ظاهر شیعه بوده ولى در باطن زندیق (کافر) بوده است:

میمون بن داود بن سعید، القداح: رأس الفرقة (المیمونیة) من الإسماعیلیة. فی نسبه وسیرته اضطراب، قیل: اسم أبیه دیصان، أو غیلان. وفى الإسماعیلیة من ینسبه إلى سلمان الفارسى. کان یظهر التشیع ویبطن الزندقة. ولد بمکة وانتقل إلى الاهواز. واتصل بمحمد الباقر وابنه جعفر الصادق. روى عنهما.ویقال: إنه أدرک محمد ابن إسماعیل بن جعفر، وأدبه ولقنه مذهب الباطنیة.

الزرکلی، خیر الدین (متوفای1410هـ)،‌ الأعلام، ج7، ص341، ناشر: دار العلم للملایین - بیروت – لبنان، چاپ: الخامسة، سال چاپ: أیار - مایو 1980 طبق برنامه مکتبه اهل البیت.

د: از طریق از عبد الله بن مسعود از رسول خدا (ص)

یکى از کسانى که در سلسله سند این روایت قرار گرفته، عبد الله بن مسعود،‌ صحابى رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم است. این روایت به دو طریق از او نقل شده است:

طریق اول در مستدرک حاکم از علقمة بن قیس و عبیدة سلمانی از عبد الله بن مسعود:

 نقل اول در مستدرک حاکم آمده است:

أخبرنی أبو بکر بن دارم الحافظ بالکوفة ثنا محمد بن عثمان بن سعید القرشی ثنا یزید بن محمد الثقفی ثنا حبان بن سدیر عن عمرو بن قیس الملائی عن الحکم عن إبراهیم عن علقمة بن قیس وعبیدة السلمانی عن عبد الله بن مسعود رضی الله عنه قال أتینا رسول الله صلى الله علیه وسلم فخرج إلینا مستبشرا یعرف السرور فی وجهه فما سألناه عن شیء إلا أخبرنا به ولا سکتنا إلا إبتدأنا حتى مرت فتیة من بنی هاشم فیهم الحسن والحسین فلما رآهم التزمهم وانهملت عیناه فقلنا یا رسول الله ما نزال نرى فی وجهک شیئا نکرهه فقال إنا أهل بیت اختار الله لنا الآخرة على الدنیا وأنه سیلقى أهل بیتی من بعدی تطریدا وتشریدا فی البلاد حتى ترتفع رایات سود من المشرق فیسألون الحق فلا یعطونه ثم یسألونه فلا یعطونه ثم یسألونه فلا یعطونه فیقاتلون فینصرون فمن أدرکه منکم أو من أعقابکم فلیأت إمام أهل بیتی ولو حبوا على الثلج فإنها رایات هدى یدفعونها إلى رجل من أهل بیتی یواطئ اسمه اسمی واسم أبیه اسم أبی فیملک الأرض فیملأها قسطا وعدلا کما ملئت جورا وظلما

از عبد الله بن مسعود روایت شده است که گفت به نزد رسول خدا (ص) آمدیم، او با خوشحالى بیرون آمد به صورتى که شادى در چهره او دیده مى‌شد، و راجع به هیچ چیزى سوال نکردیم مگر اینکه پاسخ ما را داد، وهر گاه سکوت کردیم خود ایشان شروع به سخن کرد؛ تا اینکه گروهى از جوانان بنى‌هاشم که حسن و حسن نیز در میان آنها بودند، عبور کردند، وقتى آنها را دید، با آنها همراه شد، و چشمانش اشکبار ! گفتیم اى رسول خدا ! چیزى در چهره شما مى‌بینیم که آنرا خشنود نمى‌داریم ! فرمودند: ما خاندانى هستیم که خداوند براى ما آخرت را بر دنیا برترى داده است، و اهل بیت من بعد از من آوارگى و بى‌پناهى در بلاد را خواهند دید، تا زمانى که پرچم‌هاى سیاه از مشرق بیرون آید، پس حق را طلب مى‌کنند، اما به آنها داده نمى‌شود، بار دوم نیز طلب مى‌کنند اما به آنها داده نمى‌شود، بار سوم آن را طلب مى‌کنند اما به آنها داده نمى‌شود، و آنها جنگ مى‌کنند و پیروز مى‌شوند، پس هر کس که از شما یا ذریه شما آنها را دریافت، به نزد امام اهل بیت من آید، حتى اگر شده است با خزیدن بر روى برف، زیرا آنها پرچم‌هاى هدایت است، که آن را به یکى از اهل بیت من مى‌دهند که اسم او اسم من و نام پدر او نام پدر من است، او مالک زمین مى‌شود و آن را پر از عدل و داد مى‌کند همانطور که پر از ظلم و جور شده است.

المستدرک على الصحیحین ج4، ص511 ش 8434، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم النیسابوری الوفاة: 405 هـ، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1411هـ - 1990م، الطبعة: الأولى، تحقیق: مصطفى عبد القادر عطا

بررسی سندى طریق اول:

در سند روایت چندین اشکال وجود دارد:

1- أحمد بن محمد بن السرى بن یحیى ابوبکر بن ابى دارم در سند آمده است که به گفته علماى اهل سنت کذاب است !

ذهبى در مورد او مى‌گوید:

أحمد بن محمد بن السری بن یحیى بن أبی دارم المحدث أبو بکر الکوفی الرافضی الکذاب مات فی اول سنة سبع وخمسین وثلاثمائة وقیل انه لحق إبراهیم القصار حدث عن أحمد بن موسى والحمار وموسى بن هارون وعدة روى عنه الحاکم وقال رافضی غیر ثقة

حاکم از او روایت نقل کرده است و گفته است که رافضى و غیر ثقه است !

الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاى 748 هـ)، میزان الاعتدال فی نقد الرجال، ج1، ص283 ش 551، تحقیق: الشیخ علی محمد معوض والشیخ عادل أحمد عبدالموجود، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولى، 1995م.

2- محمد بن عثمان بن سعید در سند وجود دارد که مجهول الحال است !

و... و به همین جهت، حتى حاکم نیشابورى هم سند را تصحیح نکرده است !

طریق دوم از عاصم از زر بن حبیش از عبد الله بن مسعود:

این نقل مضامین فراوانى دارد که به آنها اشاره مى‌کنیم:

مضمون اول:

حدثنا ابن عیینة عن عاصم عن زر عن عبد الله عن النبی صلى الله علیه وسلم قال: المهدی یواطیء اسمه اسمی واسم أبیه اسم أبی.

ابن مسعود مى‌گوید: رسول خدا صلى الله علیه وسلم فرمود: اسم مهدى، موافق اسم من و اسم پدرش، اسم پدر من است.

نکته قابل ملاحظه در این گزارش این است که ابن حماد بعد از نقل روایت مى‌گوید:

وسمعته غیر مرة لا یذکر اسم أبیه.

این روایت را بارها بدون جمله «واسم ابیه اسم ابی» شنیدم.

المروزی، نعیم بن حماد أبو عبد الله (متوفای 288هـ)، کتاب الفتن، ج1، ص 367، ح1076، تحقیق: سمیر أمین الزهیری،‌ دار النشر: مکتبة التوحید – القاهرة، الطبعة: الأولى 1412

مضمون دوم:

حدثنا الْفَضْلُ بن دُکَیْنٍ قال: حدثنا فِطْرٌ عن عاصم عن زِرٍّ عن عبد اللهِ قال: قال رسول الله (ص): لاَ تَذْهَبُ الدُّنْیَا حتى یَبْعَثَ اللَّهُ رَجُلاً من أَهْلِ بَیْتِی یُوَاطِئُ اسْمُهُ اسْمِی وَاسْمُ أبیه اسْمَ أبی.

عبد الله بن مسعود مى‌گوید:‌ رسول خدا (ص) فرمود: دنیا پایان نمى‌پذیرد تا این‌که خداوند مردى از اهل بیت مرا که نامش موافق نام من و نام پدرش موافق نام پدرم مى‌باشد بر انگیزد.

إبن أبی شیبة الکوفی، ابوبکر عبد الله بن محمد (متوفاى235 هـ)، الکتاب المصنف فی الأحادیث والآثار، ج7، ص513، ح37647، تحقیق: کمال یوسف الحوت، ناشر: مکتبة الرشد- الریاض، الطبعة: الأولى، 1409هـ.

الطبرانی، ابوالقاسم سلیمان بن أحمد بن أیوب (متوفاى360هـ)، المعجم الکبیر، ج10، ص133، ح10213، تحقیق: حمدی بن عبدالمجید السلفی، ناشر: مکتبة الزهراء - الموصل، الطبعة: الثانیة، 1404هـ – 1983م.

الحاکم النیسابوری، ابو عبدالله محمد بن عبدالله (متوفاى405 هـ)، المستدرک علی الصحیحین، ج4، ص 488، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت الطبعة: الأولى، 1411هـ - 1990م.

مضمون سوم:

حدثنا الْعَبَّاسُ بن مُحَمَّدٍ الْمُجَاشِعِیُّ الأَصْبَهَانِیُّ ثنا محمد بن أبی یَعْقُوبَ الْکِرْمَانِیُّ ثنا عُبَیْدُ اللَّهِ بن مُوسَى عن زَائِدَةَ عن عَاصِمٍ عن زِرٍّ عن عبد اللَّهِ قال: قال رسول اللَّهِ صلى اللَّهُ علیه وسلم: لو لم یَبْقَ مِنَ الدُّنْیَا إِلا یَوْمٌ لَطَوَّلَ اللَّهُ ذلک الْیَوْمَ حتى یَبْعَثَ اللَّهُ فیه رَجُلا مِنِّی أو من أَهْلِی أَهْلِ بَیْتِی یواطىء اسْمُهُ اسْمِی وَاسْمُ أبیه اسْمَ أبی.

رسول خدا صلى الله علیه وسلم فرمود: اگر از عمر دنیا تنها یک روز باقى‌مانده باشد خداوند آن را طولانى کند تا این‌که مردى از من یا از خاندان و اهل بیتم که اسم او موافق اسم من و اسم پدرش موافق اسم پدرم مى‌باشد، بر انگیزد.

السجستانی الأزدی، ابوداود سلیمان بن الأشعث (متوفاى 275هـ)، سنن أبی داود، ج4، ص106، تحقیق: محمد محیی الدین عبد الحمید، ناشر: دار الفکر.

الطبرانی، ابوالقاسم سلیمان بن أحمد بن أیوب (متوفاى360هـ)، المعجم الکبیر، ج10، ص135، ح10222، تحقیق: حمدی بن عبدالمجید السلفی، ناشر: مکتبة الزهراء - الموصل، الطبعة: الثانیة، 1404هـ – 1983م.

مضمون چهارم:

أَخْبَرَنَا الْحُسَیْنُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ بِسْطَامٍ بِالأُبُلَّةِ قَالَ حَدَّثَنَا عَمْرُو بْنُ عَلِیِّ بْنِ بَحْرٍ قَالَ: حَدَّثَنَا ابْنُ مَهْدِیٍّ عَنْ سُفْیَانَ عَنْ عَاصِمٍ عَنْ زِرٍّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله علیه وسلم: لا تَقُومُ السَّاعَةُ حَتَّى یَمْلِکَ النَّاسَ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ بَیْتِی یُوَاطِئُ اسْمُهُ اسْمِی وَاسْمُ أَبِیهِ اسْمَ أَبِی فَیَمْلَؤُهَا قِسْطًا وَعَدْلا.

رسول خدا فرمود: قیامت بر پا نمى‌شود تا این‌که امور مردم را مردى از اهل بیت من که نام او موافق نام من و نام پدرش نام پدر من است، مالک شود. پس او زمین را از قسط و عدالت آکنده مى‌سازد.

التمیمی البستی، محمد بن حبان بن أحمد ابوحاتم (متوفاى354 هـ)، صحیح ابن حبان بترتیب ابن بلبان، ج15، ص236، تحقیق: شعیب الأرنؤوط، ناشر:مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: الثانیة، 1414هـ ـ 1993م.

الهیثمی، ابوالحسن علی بن أبی بکر (متوفاى 807 هـ)، موارد الظمآن إلی زوائد ابن حبان، ج1، ص 464، تحقیق: محمد عبد الرزاق حمزة، ناشر:دار الکتب العلمیة - بیروت.

الدانی، أبو عمرو عثمان بن سعید المقرئ (متوفای444هـ)، السنن الواردة فی الفتن وغوائلها والساعة وأشراطها، ج5، ص1042، تحقیق: د. ضاء الله بن محمد إدریس المبارکفوری، دار النشر: دار العاصمة - الریاض، الطبعة: الأولى 1416

بررسی طریق عاصم از زر بن حبیش از عبد الله بن مسعود:

این نقل توسط عاصم از زر، به صورت مضطرب نقل شده است؛ درست است که بسیارى از راویان، از روات بخارى و مسلم هستند، اما باز از جهت سندى دچار اشکال است، زیرا عاصم که تمامى این اسناد به او مى‌رسد، مضطرب الحدیث و داراى حافظه‌اى ضعیف است و از دشمنان حضرت على علیه السلام، و به احتمال قوى اشکال روایت از او است؛ زیرا این روایت از او از زر عبد الله بن مسعود بارها بدون اضافه «اسم ابیه اسم ابی» نقل شده است و سند صحیح دیگرى که از طریق غیر او (یعنى از طریق عمرو بن مرة از زر) به عبد الله بن مسعود رسیده است بدون این زیاده است؛ و حتى بعضى از کسانى که این زیاده را از او نقل کرده‌اند، متوجه اضطراب در نقل او شده‌اند و به این نکته توجه داده‌اند که در مضمون اول همین بخش، به آن اشاره شد. اضطراب او در حدیث تقریبا امرى متفق علیه بین علما است؛ ابن حجر در ذیل نقل کلام علما در مورد او مى‌گوید:

عاصم بن بهدلة وهو بن أبی النجود الأسدی... قال بن سعد کان ثقة إلا أنه کان کثیر الخطأ فی حدیثه... وقال یعقوب بن سفیان فی حدیثه اضطراب وهو ثقة... وقد تکلم فیه بن علیة فقال کان کل من اسمه عاصم سیء الحفظ... وقال بن خراش فی حدیثه نکرة وقال العقیلی لم یکن فیه إلا سوء الحفظ وقال الدارقطنی فی حفظه شیء... وقال بن قانع قال حماد بن سلمة خلط عاصم فی آخر عمره... وقال العجلی کان عثمانیا .

عاصم بن بهدلة... ابن سعد گفته است که او ثقه است اما در نقل روایت اشتباه زیاد مى‌کند... یعقوب بن سفیان (فسوی) گفته است که در حدیث او اضطراب است اما شخص راستگویى است... ابن علیه در مورد او گفته است هر کس که نام او عاصم بود، حفظش (براى روایات) بد بود... ابن خراش گفته است حدیث او منکر است و عقیلى گفته است که تنها مشکل او بدى حفظ او بود، دارقطنى نیز گفته است که حفظ او اشکال داشت... ابن قانع گفته است حماد بن سلمة گفته است که عاصم در آخر عمر دیوانه شد عجلى نیز گفته است که او عثمانى (دشمن حضرت علی) بود !

العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفاى852هـ)، تهذیب التهذیب، ج5، ص35 ش 67، ناشر: دار الفکر - بیروت، الطبعة: الأولى، 1404 - 1984 م.

نکته قابل توجه در باره او این است که او «عثمانی» بوده و عثمانى‌ها همگى از دشمنان امیرمؤمنان علیه السلام محسوب مى‌شده‌اند. اگر هیچ دلیل دیگرى بر رد روایت او نباشد، همین یک نکته کفایت مى‌کند.

بنابراین، استناد به روایت چنین اشخاصى، در مسائلى که آنرا به صورت مضطرب نقل کرده است، صحیح نیست، حتى اگر او از راویان بخارى و مسلم باشد !

نتیجه‌گیری بررسی سندی روایات:

روایتى که جمله «اسم ابیه اسم ابی» را دارند در منابع اهل سنت از چهار طریق نقل شده است که سه طریق آن، از نظر سند قطعا ضعیف و مورد اعتبار نیستند و تنها طریق چهارم آن که توسط عاصم بن بهدله از زر بن حبیش از ابن مسعود روایت شده از راوایان صحیح بخارى و مسلم هستند، اما راوى اصلى این دسته یعنى عاصم بن بهدلة‌ دچار اشکالات عدیده از جمله دشمنى با امیرمومنان على علیه السلام و اضطراب و ضعف حافظه است. بنا بر این نمى‌تواند متن مخدوش او مورد استدلال قرار گیرد.

در مقابل این نقل،‌ از طریق عمر و بن مرة از زر از عبد الله بن مسعود با سند صحیح همین روایت بدون زیاده نقل شده است. همچنین متن روایت بدون زیاده با سند صحیح و بدون اضطراب از ابوهریره نیز نقل شده است.

نیز همین روایت از طریق خود عاصم از زر، از ابن مسعود بدون این زیاده نیز نقل شده است ! و بنا بر این نقل بدون زیاده، یا از باب قاعده الزام حجت است.

و حتى یا اگر به خاطر اشکال سندى روایت عاصم از زر از عبد الله به خاطر اضطراب حجت نباشد، طریق ابوهریره (که بدون زیاده نقل شده است) و از طریق عمرو بن مرة از عبد الله بن مسعود که به نظر اهل سنت صحیح است، باقى است.

2. اقرار علمای اهل سنت به باطل یا جعلی بودن عبارت «اسم ابیه کاسم ابی».

همانطور که در بخش دوم گفته شد، روایاتى که داراى زیاده «اسم ابیه کاسم ابی» هستند، هیچ کدام از جهت سندى معتبر نیستند؛ اما آیا کسى از علماى اهل سنت، تصریح به بطلان یا حعلى بودن این زیاده کرده است ؟ پاسخ این مطلب در کتاب سه تن از علماى اهل سنت آمده است:

1. علامه کنجی شافعی:

علامه کنجى شافعى در کتاب «البیان فى أخبار صاحب الزمان» مى‌گوید:

وجمع الحافظ أبو نعیم طرق هذا الحدیث عن الجم الغفیر فی (مناقب المهدی) کلهم عن عاصم بن أبی النجود عن زر عن عبد الله عن النبی صلى الله علیه وآله.

حافظ ابو نعیم، اسناد این روایت را از گروهى بسیار در کتاب مناقب مهدى آورده است که همگى از عاصم از زر از عبد الله (یا زیاده و یا بدون آن) این روایت را نقل کرده‌اند.

بعد از این‌که 31 طریق براى این روایت مى آورد، مى‌گوید:

ورواه غیر عاصم عن زر وهو عمرو بن مرة عن زر، کل هؤلاء رووا (اسمه اسمی) إلا ما کان من عبید الله بن موسى عن زائدة عن عاصم فإنه قال فیه (واسم أبیه اسم أبی). ولا یرتاب اللبیب أن هذه الزیادة لا اعتبار بها مع اجتماع هؤلاء الأئمة على خلافها، والله أعلم.

... این روایت را غیر عاصم از طریق زر بن حبیش، عمرو بن مره از زر روایت کرده است. تمام این راویان، روایت را با جمله «اسمه اسمی» نقل کرده‌اند؛ مگر عبید الله بن موسى از طریق زائده از عاصم که در روایت او جمله «واسم ابیه اسم ابی» آمده است. هیچ عاقلى شک ندارد که این جمله اضافه است و با توجه به اجتماع این راویان بر خلاف آن، روایت او مورد اعتبار نیست.

الگنجی الشافعی، الإمام الحافظ أبی عبد الله محمد بن یوسف بن محمد القرشی، (متوفای658هـ)، البیان فی أخبار صاحب الزمان ص 483.

2. ربیع بن محمد السعودی

او که از مولفین وهابى است، در کتاب «الشیعة الامامیة الاثنى عشریة فى میزان الاسلام» روایت ««لو لم یبق من الدنیا الاّ یوم واحد لطول اللّه‏ ذلک الیوم حتى یبعث اللّه‏ فیه رجلاً من اهل بیتی یواطئ اسمه اسمی واسم أبیه اسم ابی» را نقل کرده و مى‌گوید:

 ولا ریب انّ هذا قد وضعه اصحاب محمد بن عبد اللّه‏ النفس الزکیة، فانّه کان معروفا بکونه المهدی.

بدون شک این روایت را طرفداران محمد بن عبد الله نفس زکیه جعل کرده است؛ زیرا او مشهور شده بود که مهدى موعود است.

الشیعة الامامیة الاثنی عشریة فی میزان الاسلام ص 307 المولف: الشیخ ربیع بن محمد السعودی، طبعة مکتبة العلم بجدة الطبعة الثانیة 1414

3. استاد سعد محمد حسن از اساتید الازهر:

استاد سعد محمد حسن ازهرى در کتاب «المهدیة فى الإسلام»، ص69، تصریح مى‌کند که این روایاتى که جمله «اسم ابیه اسم ابی» را دارند، ساختگى است:

 أحادیث (اسم أبیه اسم أبی) أحادیث موضوعة، ولکن الطریف فی تصریحه أنه نسب الوضع إلى الشیعة الإمامیة لتؤید بها وجهة نظرها على حد تعبیره.

روایات «اسم ابیه اسم ابی»، روایات ساختگى است ولى جالب اینجاست که (ابن تیمیه) به صراحت مى‌گوید شیعیان روایات بدون زیاده را جعل کرده‌اند تا بتوانند نظر خود را توجیه کنند !

مرکز الرسالة، المهدی المنتظر فی الفکر الإسلامى،‌ ص 73، ناشر: مرکز الرسالة - قم، چاپخانه: مهر – قم،‌ چاپ: الأولى1417هـ.

هدف از جعل این زیاده چیست ؟

یکى از مطالبى که در کتب شیعه و سنى به آن اشاره شده است، این است که جمله «اسم ابیه اسم ابی»، از جانب مدعیان مهدویت جعل شده است. طبق گزارش منابع روایى و تاریخى، در مورد افراد زیادى ادعاى مهدویت شده است، که بعضى از آنها خود چنین کردند و بعضى دیگر در بین مردم به این لقب مشهور شدند؛ از جمله آنها «محمد بن عبد الله بن الحسن»، معروف به حسن مثنى، و«محمد بن عبد الله بن المنصور» از خلفاى عباسى هستند که اسم هردوى آنان، محمد بن عبد الله است. و علماء و بزرگان شیعه سنى گفته‌اند که این جمله را براى تبلیغ آنها، جعل کرده‌اند:

1. محمد عبد الله بن حسن:

منابع تاریخى آورده‌اند که عبد الله بن حسن براى فرزندش محمد، ادعاى مهدویت کرد:

همانطور که گذشت، عالم وهابى ربیع بن محمد سعودى در این‌رابطه مى‌گوید:

 ولا ریب انّ هذا قد وضعه اصحاب محمد بن عبد اللّه‏ النفس الزکیة، فانّه کان معروفا بکونه المهدی.

بدون شک این روایت را طرفداران محمد بن عبد الله نفس زکیه جعل کرده است؛ زیرا او مشهور شده بود که مهدى موعود است.

الشیعة الامامیة الاثنی عشریة فی میزان الاسلام ص 307 المولف: الشیخ ربیع بن محمد السعودی، طبعة مکتبة العلم بجدة الطبعة الثانیة 1414

همچنین محمد بن على بن طباطبا معروف به ابن طقطقى از علماى علم انساب مى‌گوید:

کان النفس الزکیة من سادات بنی هاشم ورجالهم فضلاً وشرفاً ودیناً وعلماً وشجاعة وفصاحة وریاسة وکرامة ونبلاً. وکان فی ابتداء الأمر قد شیع بین الناس أنه المهدی الذی بشر به، وأثبت أبوه هذا فی نفوس طوائف من الناس. وکان یروى أن الرسول، صلوات الله علیه وسلامه، قال: لو بقی من الدنیا یوم لطول الله ذلک الیوم حتى یبعث فیه مهدینا أو قائمنا، اسمه کاسمی واسم أبیه کاسم أبی. فأما الإمامیة فیروون هذا الحدیث خالیاً من: واسم أبیه کاسم أبی.

فکان عبد الله المحض یقول للناس عن ابنه محمد: هذا هو المهدی الذی بشر به، هذا محمد بن عبد الله....

نفس الزکیه از سادات بنى‌هاشم و از مردان بزرگ بنى هاشم از حیث فضل و شرف و تدین و علم و شجاعت و فصاحت و ریاست و کرامت بود. و در آغاز امر بین مردم شایع شده بود که او همان مهدى موعود است و پدرش این تفکر را در اذهان مردم تثبیت کرده‌ بود و روایت مى‌کرد که رسول خدا صلى الله علیه وآله فرموده: اگر از عمر دنیا یک روزى باقى بماند، خداوند آن روز را طولانى کند تا این که مهدى و قائم ما را که اسم او اسم من و اسم پدر او نام پدر من است بر انگیزاند؛ اما امامیه این روایت را بدون جمله «اسم ابیه اسم ابی» روایت کرده اند.

عبد الله محض (پدر محمد نفس الزکیه) براى مردم مى‌گفت: این پسرم همان مهدى است که به آمدنش بشارت داده شده است این همان محمد بن عبد الله است.

الطقطقی، محمد بن علی بن طباطبا المعروف بابن الطقطقی (متوفای709هـ) الفخری فی الآداب السلطانیة، ج1، ص61، دار النشر: طبق برنامه الجامع الکبیر.

ابو الفرج اصفهانى نیز گزارش کرده‌است که گروهى از بنى‌هاشم جمع شدند و عبد الله بن الحسن پسرش محمد را به عنوان مهدى موعود معرفى کرد:

أَنَّ جَمَاعَةً مِنْ بَنِی هَاشِمٍ اجْتَمَعُوا بِالْأَبْوَاءِ وَفِیهِمْ إِبْرَاهِیمُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْعَبَّاسِ وَأَبُو جَعْفَرٍ الْمَنْصُورُ وَصَالِحُ بْنُ‏ عَلِیٍّ وَعَبْدُ اللَّهِ بْنُ الْحَسَنِ وَابْنَاهُ مُحَمَّدٌ وَإِبْرَاهِیمُ وَمُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَمْرِو بْنِ عُثْمَانَ فَقَالَ صَالِحُ بْنُ عَلِیٍّ...

فَحَمِدَ اللَّهَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ الْحَسَنِ وَأَثْنَى عَلَیْهِ ثُمَّ قَالَ قَدْ عَلِمْتُمْ أَنَّ ابْنِی هَذَا هُوَ الْمَهْدِیُّ فَهَلُمَّ فَلْنُبَایِعْهُ. قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ لِأَیِّ شَیْ‏ءٍ تَخْدَعُونَ أَنْفُسَکُمْ وَاللَّهِ لَقَدْ عَلِمْتُمْ مَا النَّاسُ إِلَى أَحَدٍ أَصْوَرَ أَعْنَاقاً وَلَا أَسْرَعَ إِجَابَةً مِنْهُمْ إِلَى هَذَا الْفَتَى یُرِیدُ بِهِ مُحَمَّدَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ. قَالُوا قَدْ وَاللَّهِ صَدَقْتَ أَنَّ هَذَا الَّذِی نَعْلَمُ. فَبَایَعُوا مُحَمَّداً جَمِیعاً وَمَسَحُوا عَلَى یَدِهِ..

گروهى از بنى هاشم در ابواء ( نام جایى است میان مکه و مدینه) گرد آمدند، و در میان ایشان ابراهیم بن محمد (اولین خلیفه بنى عباس که بابراهیم امام معروف شد)، ابو جعفر منصور (معروف به منصور دوانیقى)، صالح بن على (عموى منصور)، و عبد اللَّه بن حسن (که پسر حسن مثنى است) و دو فرزندش محمد و ابراهیم، و محمد بن عبد اللَّه پسر عمرو بن عثمان، بودند. پس صالح بن على در آن انجمن گفت:... پس از او عبد اللَّه بن حسن آغاز سخن کرده و سپاس خداى را بجا آورد آنگاه گفت: شما به خوبى دانسته‏اید که این فرزند من (یعنى محمد) همان مهدى (معروف) است (که رسول خدا صلى الله علیه وآله خبر داده) پس بشتابید تا با او بیعت کنیم.

 منصور (دوانیقى نیز در تائید گفته او) گفت: براى چه بیهوده خود را گول میزنید، به خدا به خوبى دانسته‏اید که مردم در برابر فرمان هیچ کس مانند این جوان یعنى محمد بن عبد اللَّه گردن ننهند، و از احدى بمانند او فرمان پذیر نشوند؟ همگى گفتند: آرى به خدا راست گفتى، این چیزى است که به خوبى مى‌دانیم، پس (روى این سخنان) همگى با محمد بیعت کرده و دست بدست او دادند...

الاصفهانی، مقاتل الطالبیین، اسم المؤلف: أبو الفرج علی بن الحسین (متوفاى356هـ)، ص141، طبق برنامه الجامع الکبیر

نقد این احتمال:

سید بن طاووس در اقبال و علامه مجلسى در بحار گفته‌اند که بنى الحسن هرگز چنین اعتقادى نداشتند که محمد بن عبد الله الحسن همان مهدى موعود باشد.

سید بن طاووس مى‌نویسد:

ان بنی الحسن علیه السلام ما کانوا یعتقدون فیمن خرج منهم انه المهدی صلوات الله علیه وآله وان تسموا بذلک ان أولهم خروجا وأولهم تسمیا بالمهدی محمد بن عبد الله بن الحسن علیه السلام.

فرزندان امام حسن علیه السلام اعتقاد نداشتند کسى که از آنها قیام مى‌کند، مهدى موعود است گرچه این نام را بر خود مى‌گذاشتند اولین کسى که خروج کرد و این نام را داشت محمّد بن عبد اللَّه بن حسن است.

ابن طاووس، رضی الدین علی بن موسی بن جعفر السید ابن طاووس (متوفای664هـ)، الاقبال باالاعمال الحسنة فیما یعمل مرة فی السنة، ج3، ص88، تحقیق: جواد القیومی الاصفهانی، ناشر: مکتب الإعلام الإسلامی، الطبعة الأولى 1416

المجلسی، محمد باقر (متوفاى 1111هـ)، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج47، ص304، تحقیق: محمد الباقر البهبودی، ناشر: مؤسسة الوفاء - بیروت - لبنان، الطبعة: الثانیة المصححة، 1403هـ - 1983م.

ابن طاوس براى تأیید نظریه خود چند روایت مى‌آورد از جمله به این روایت اشاره مى‌کند:

وروی فی حدیث قبله بکراریس من الأمالی عن أبی خالد الواسطی أَنَّ مُحَمَّدَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَسَنِ قَالَ: یَا أَبَا خَالِدٍ إِنِّی خَارِجٌ وَأَنَا وَاللَّهِ مَقْتُولٌ ثُمَّ ذَکَرَ عُذْرَهُ فِی خُرُوجِهِ مَعَ عِلْمِهِ أَنَّهُ مَقْتُول‏. وکل ذلک یکشف عن تمسکهم بالله والرسول صلى الله علیه وآله.

یحى بن الحسین حسنى در امالى از ابو خالد واسطى نقل مى‌کند که محمّد بن عبد اللَّه ابن حسن گفت: اى ابا خالد من قیام مى‌کنم به خدا قسم کشته خواهم شد بعد عذر خویش را با این‌که مى‌دانست کشته مى‏شود بیان نمود. ابن طاوس مى‌گوید: تمام اینها دلیل است بر این‌که بنى الحسن منحرف از جاده حقیقت نشده و متمسک به خدا و پیامبر بوده‌اند.

ابن طاووس، رضی الدین علی بن موسی بن جعفر السید ابن طاووس (متوفای664هـ)، الاقبال باالاعمال الحسنة فیما یعمل مرة فی السنة، ج3، ص88، تحقیق: جواد القیومی الاصفهانی، ناشر: مکتب الإعلام الإسلامی، الطبعة الأولى 1416

2. محمد بن عبد الله ابی جعفر منصور:

طبق منابع تاریخى، دومین فردى که ادعاى مهدویت کرد و اسم او محمد فرزند عبد الله بود،‌ مهدى عباسى است.

طبق گزارش ابن تیمیه و ابن کثیر، مهدى عباسى به این جهت به مهدى لقب گرفت تا این روایت رسول خدا صلى الله علیه وآله در مورد او مصداق پیدا کند و او همان کسى باشد که رسول خدا صلى الله علیه وآله بشارت آمدنش را داده‌است.

ابن تیمیه حرانى از پایه گزاران وهابیت در باره او مى‌نویسد:

ولهذا لما کان الحدیث المعروف عند السلف والخلف أن النبی صلى الله علیه وسلم قال فی المهدی یواطىء اسمه اسمی واسم أبیه اسم أبی، صار یطمع کثیر من الناس فی أن یکون هو المهدی حتى سمى المنصور ابنه محمد ولقبه بالمهدی مواطأة لاسمه باسمه واسم أبیه باسم أبیه ولکن لم یکن هو الموعود به.

به این جهت که روایت (المهدى یواطىء اسمه اسمى واسم أبیه اسم) از رسول خدا صلى الله علیه وسلم در نزد قدما و متأخران معروف بود، بسیارى از مردم طمع کردند در این‌که او مهدى باشد، تا آنجایى که منصور، اسم پسرش را محمد گذاشت و او را به مهدى ملقب کرد، تا اسم او با اسم رسول خدا و اسم پدرش هم با اسم پدر رسول خدا مطابقت کند؛ ولى او مهدى موعود نبود.

ابن تیمیه الحرانی الحنبلی، ابوالعباس أحمد عبد الحلیم (متوفاى 728 هـ)، منهاج السنة النبویة، ج4، ص98، تحقیق: د. محمد رشاد سالم، ناشر: مؤسسة قرطبة، الطبعة: الأولى، 1406هـ.

ابن کثیر در باره ملقب شدن او به «مهدی» مى‌نویسد:

وإنما لقب بالمهدی رجاء أن یکون الموعود به فی الاحادیث.

او به مهدى لقب گرفت به امید این که مهدى موعود روایات باشد.

ابن کثیر الدمشقی، ابوالفداء إسماعیل بن عمر القرشی (متوفاى774هـ)، البدایة والنهایة، ج10، ص151، ناشر: مکتبة المعارف – بیروت

با توجه به آنچه بیان شد روشن مى‌شود که در طول تاریخ افرادى بوده‌اند که ادعاى مهدویت کرده‌اند ولى در مورد این دو نفر، احتمال جعل روایت به نفع خودشان بیشتر است؛ زیرا اسم خود و پدرانشان مطابق همان روایاتى است که این جمله را دارند. پس احتمال اینکه این قسمت از روایت، افزوده طرفداران آنها باشد قوى به نظر مى‌رسد.

3. علمای اهل سنت، مهدی(ع) را فرزند حسن عسکری (ع) می‌دانند.

جواب دیگرى از روایات دسته دوم این است که تعدادى از بزرگان علماى اهل سنت،‌ تصریح مى‌کنند که حضرت مهدى علیه السلام، فرزند امام حسن عسکرى علیه السلام است؛ و این نشان مى‌دهد که روایاتى که در آنها زیاده آمده است، مورد تایید این گروه از علماى اهل سنت نیست، و آنها این روایات را قبول ندارند (یا همانطور که خواهد آمد تاویل مى‌کنند)

1. فخر الدین الرازی:

فخر رازى، مفسر نامدار اهل سنت نیز مى‌گوید، حضرت صاحب الزمان فرزند امام حسن عسکرى علیهما السلام است:

أما الحسن العسکری الإمام (ع) فله إبنان وبنتان، أما الإبنان فأحدهما صاحب الزمان عجل الله فرجه الشریف، والثانی موسى درج فی حیاة أبیه وأم البنتان ففاطمة درجت فی حیاة أبیها، وأم موسى درجت أیضاًً.

اما امام حسن عسکرى علیه السلام، داراى دو پسر و دو دختر بود، اما پسران آن حضرت؛ پس یکى از آن‌ها صاحب الزمان عجل الله تعالى فرجه الشریف است و دومى موسى است که در زمان زندگى امام عسکرى از دنیا رفت. اما دختران ایشان و همچنین مادر موسى در زمان حیات امام عسکرى از دنیا رفته‌اند.

الرازی الشافعی، فخر الدین محمد بن عمر التمیمی (متوفاى604هـ)، الشجرة المبارکة فی أنساب الطالبیة، ص78 ـ 79.

2. عاصمی مکی:

عاصمى مکى از علماى شافعى مذهب است در باره ولادت آن حضرت مى‌نویسد:

الإمام الحسن العسکری بن على الهادی... ولده محمدا أوحده وهو الإمام محمد المهدی بن الحسن العسکری بن على التقی بن محمد الجواد ابن على الرضا بن موسى الکاظم بن جعفر الصادق بن محمد الباقر بن على زین العابدین بن الحسین بن على بن أبی طالب رضی الله تعالى عنهم أجمعین.

تنها پسر امام حسن عسکرى، همان امام م ح م د بن الحسن العسکرى... است.

العاصمی المکی، عبد الملک بن حسین بن عبد الملک الشافعی (متوفاى1111هـ)، سمط النجوم العوالی فی أنباء الأوائل والتوالی، ج4، ص150، تحقیق: عادل أحمد عبد الموجود- علی محمد معوض، ناشر: دار الکتب العلمیة.

اعتراف علماى اهل سنت بر این که حضرت مهدى فرزند امام حسن عسکرى است در مقاله جداگانه تحت عنوان «آیا امام حسن عسکرى بدون فرزند از دنیا رفته است؟» بر روى سایت مورد بررسى قرار گرفته است.

و از بررسى نظرهاى بزرگان اهل سنت به دست مى‌آید که آنها روایات دسته اول را قبول ندارند و الا تصریح نمى‌کردند که اسم آن حضرت، مهدى و اسم پدرش حسن است. این دلیل دیگر بر این است که روایت دسته اول، ساختگى است.

اشکال: روایاتی که زیاده دارند، مفسر و مقید روایات بدون زیاده است !

حال اگر کسى بگوید: در روایت دسته دوم، راویان نخواسته است که تتمه روایت (اسم ابیه اسمى ابی) را بگویند و ذکر آن را ضرورى نمى‌دانستند؛ لذا اگر آنها بیان نکرده‌اند دلیل نمى‌شود که این جمله در روایت دسته نخست جعلى باشد.

پاسخ اول: زیاده باید سند معتبر داشته باشد، تا بتواند مفسر باشد !

همانطور که ثابت شد، این زیاده با هیچ سند معتبرى نقل نشده است، تا بتواند مفسر روایات ناقص و متمم آنها باشد !

تنها سند قابل تکیه براى زیاده، روایت عاصم از زر بود که خود عاصم روایت را به صورت ناقص نیز نقل کرده بود، و به اقرار علماى اهل سنت، عاصم مضطرب الحدیث است و به همین علت، زیادات او نمى‌تواند حجت باشد.

پاسخ دوم: علمای اهل سنت، خود این زیاده را با نقیصه در تعارض دیده‌اند !

همانطور که در ابتداى مقاله آمد ابن تیمیه و بسیارى از علماى اهل سنت، قائل به تعارض بین زیاده و نقیصه شده‌اند و به همین علت، ابن تیمیه گفته بود که علماى شیعه، روایات ناقص را جعل کرده‌اند !!! یعنى بین این دو دسته روایت تعارض دیده‌ است وگرنه مى‌گفت روایات زیاده متمم روایات نقیصه‌اند.

و از سوى دیگر نیز گروهى از علماى اهل سنت، روایات زیاده را جعلى دانسته بودند؛ و به همین سبب نظر علماى اهل سنت بر این است که یکى از این دو دسته روایات غلط و جعلى است و نه اینکه یکى مفسر دیگرى باشد.

سخن علامه کنجى شافعى، مؤید دیگرى بر مطلب فوق است:

 والقول الفصل فی ذلک أن الإمام أحمد مع ضبطه واتقانه روى هذا الحدیث فی مسنده فی عدة مواضع واسمه اسمی.

سخن آخر و فصل الخطاب این است که امام احمد با دقتش در ضبط حدیث و اتقان او در روایات، این روایت را در مسندش در چند جا، بدون این جمله و فقط با جمله «واسمه اسمی» روایت کرده است.

الإربلی، أبی الحسن علی بن عیسی بن أبی الفتح (متوفاى693هـ)، کشف الغمة فی معرفة الأئمة، ج3، ص277، ناشر: دار الأضواء ـ بیروت، الطبعة الثانیة، 1405هـ ـ 1985م.

نتیجه:

با در نظر داشت اظهار نظرهاى علماى اهل سنت که مى‌گویند: جمله «واسم ابیه اسم ابی»، در این روایات اضافه شده، و یا این که مى‌گویند،‌ حضرت حجت، اسمش م ح م د،‌ و نام پدرش حسن عسکرى است، روشن مى‌شود روایاتى که این جمله را دارند، جعلى و دروغ است،‌ وقتى جعلى بودن روایت این دسته نخست ثابت شد، ثابت مى‌شود که روایات بدون زیاده صحیح است و بدون معارض باقى مى‌ماند.

ابن تیمیه مدعى است که در این روایات تحریف صورت گرفته است در حالى‌که تحریفى در کار نیست؛‌ بلکه از طرف خود علماى اهل سنت تأویل شده و در باره آن احتمال داده شده و بین تأویل و احتمال و تحریف تفاوت آشکار است.

4. بر فرض صحت روایات «اسم ابیه...»متن آنها قابل توجیه است.

نکته قابل توجه در فهم این روایات، آن است بر فرض صحت روایات «اسم ابیه کاسم ابی»، باید کلمات مطرح شده در روایت را با دقت مورد بررسى قرار دهیم:

1. مراد از « اسم ابیه» کنیه امام حسین علیه السلام است

علامه کنجى شافعى مى‌گوید: مراد از «ابیه»، کنیه امام حسین علیه السلام است و رسول خدا صلى الله علیه وآله این کنیه را اسم پدر حضرت مهدى علیه السلام قرار داده‌است تا بفهماند که حضرت مهدى از نسل امام حسین است نه از نسل امام حسن (علیهما السلام).

از آنجایى که کتاب علامه کنجى در دسترس ما نیست، کلام ایشان را از کتاب‌هاى علامه عیسى اربلى و علامه مجلسى (که آنها از کتاب کفایة الطالب ص 485، علامه کنجى نقل کرده) مى‌آوریم:

 ِ وَإِنْ صَحَّ فَمَعْنَاهُ وَاسْمُ أَبِیهِ اسْمَ أَبِی أَیِ الْحُسَیْنُ وَکُنْیَتُهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ فَجَعْلُ الْکُنْیَةِ اسْماً کِنَایَةٌ عَنْ أَنَّهُ مِنْ وُلْدِ الْحُسَیْنِ دُونَ الْحَسَن‏.

اگر این جمله «اسم ابیه اسم ابی» در روایت صحیح باشد،‌ معنایش این است که مراد از آن، کنیه حسین بن على است؛ زیرا کنیه حسین، ابو عبد الله است، و رسول خدا کنیه او را براى پدر مهدى اسم قرار داده است. این کار رسول خدا، کنایه از این است که مهدى از نسل حسین است نه از نسل حسن.

الإربلی، أبی الحسن علی بن عیسی بن أبی الفتح (متوفاى693هـ)، کشف الغمة فی معرفة الأئمة، ج3، ص277، ناشر: دار الأضواء ـ بیروت، الطبعة الثانیة، 1405هـ ـ 1985م.

المجلسی، محمد باقر (متوفاى 1111هـ)، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج51، ص86، تحقیق: محمد الباقر البهبودی، ناشر: مؤسسة الوفاء - بیروت - لبنان، الطبعة: الثانیة المصححة، 1403هـ - 1983م.

ابن طلحه شافعى نیز در پاسخ به اشکال ابن تیمیه، روایت را همین‌گونه تأویل کرده‌است:

فالجواب: لا بد قبل الشروع فی تفصیل الجواب من بیان أمرین یبتنی علیهما الغرض:

 الأول: إنه سایغ شائع فی لسان العرب إطلاق لفظة «الأب» على «الجد الأعلى» وقد نطق القرآن الکریم بذلک فقال «ملة أبیکم إبراهیم» (حج/78) وقال تعالى حکایة عن یوسف «واتبعت ملة آبائی إبراهیم وإسحاق» (یوسف/38) ونطق به النبی وحکاه عن جبرئیل فی حدیث الإسراء أنه قال: قلت: من هذا؟ قال: أبوک إبراهیم. فعلم أن لفظة الأب تطلق على الجد وإن علا، فهذا أحد الأمرین.

والأمر الثانی: إن لفظة «الاسم» تطلق على «الکنیة» وعلى «الصفة» وقد استعملها الفصحاء ودارت بها ألسنتهم ووردت فی الأحادیث، حتى ذکرها الإمامان البخاری ومسلم، کل واحد منهما یرفع ذلک بسنده إلى سهل بن سعد الساعدی أنه قال عن علی: والله إن رسول الله سماه بأبی تراب ولم یکن له اسم أحب إلیه منه. فأطلق لفظة الاسم على الکنیة....

فإذا أوضح ما ذکرناه من الأمرین فاعلم أیدک الله بتوفیقه: إن النبی کان له سبطان: أبو محمد الحسن وأبو عبد الله الحسین، ولما کان الخلف الصالح الحجة من ولد أبی عبد الله الحسین ولم یکن من ولد أبی محمد الحسن، وکانت کنیة الحسین أبا عبد الله، فأطلق النبی على الکنیة لفظة الاسم لأجل المقابلة بالاسم فی حق أبیه، وأطلق على الجد لفظة الأب. فکأنه قال: یواطئ اسمه اسمی، فهو محمد وأنا محمد وکنیة جده اسم أبی، إذ هو أبو عبد الله وأبی عبد الله. لتکون تلک الألفاظ المختصرة جامعة لتعریف صفاته وإعلاما أنه من ولد أبی عبد الله الحسین بطریق جامع موجز. وحینئذ تنتظم الصفات وتوجد بأسرها مجتمعة للحجة الخلف الصالح محمد. وهذا بیان شاف کاف لإزالة ذلک الإشکال، فافهمه "

پاسخ: قبل از جواب تفصیلى، دو امرى که در هدف ما دخالت دارد باید روشن شود:

امر نخست این است که در زبان عرب شایع است کلمه «اب» را بر «جد اعلا» اطلاق مى‌کنند، نمونه آن در قرآن کریم هم آمده که فرموده: «ملة ابیکم ابراهیم» خداوند در مقام حکایت از حضرت یوسف مى‌فرماید: «واتبعت ملة آبائى ابراهیم و اسحاق» رسول خدا به این سخن گفت و آن را از جبرئیل در روایت اسراء حکایت کرد. رسول خدا فرمود: ‌گفتم: این کیست؟ جبرئیل گفت: پدرت ابراهیم. پس دانسته شد که کلمه «اب» بر جد اگر چه بالا تر برود، اطلاق مى‌شود.

امر دوم این است که لفظ «اسم» هم بر «کنیه و هم بر صفت» اطلاق مى‌شود و فصحاء‌عرب آن را استعمال کرده‌اند و در زبانهایشان مرسوم شده و در روایات نیز وارد شده است، بخارى و مسلم آن روایات را ذکر کرده و سند آن را به سهل بن سعد ساعدى رسانده و او از على علیه السلام نقل کرده که رسول خدا صلى الله علیه وآله على را «ابو تراب» نامید و در نزد رسول خدا اسم محبوب تر از آن نبود. پس لفظ اسم را بر کنیه اطلاق کرده‌است.

وقتى این دو امر برایت روشن شد به توقیق خدا بدان که رسول خدا دو نوه داشت،‌ یکى ابو محمد حسن و دیگرى ابو عبد الله الحسین. و از این جهت که خلف صالح و حجت خدا از فرزندان ابى عبد الله الحسین علیه السلام است نه از فرزند امام حسن، و کنیه حسین ابا عبد الله بود، رسول خدا صلى الله علیه وآله بر کنیه اسم را اطلاق کرده و بر جد لفظ اب را. گویا رسول خدا صلى الله علیه وآله فرموده: نام او موافق نام من است، پس او محمد است و من محمدم و کنیه جد او، نام پدر من است؛ زیرا او ابو عبد اللَّه و پدر من عبد اللَّه است تا این الفاظ مختصره به طریق جامه و موجز، جامع تعریف صفات او باشد و نشانه این باشد که او از فرزند ابى عبد اللَّه الحسین است با این بیان مختصر تمام صفات براى حجت خدا و خلف صالح او محمد یکجا جمع مى‌شود. این بیان در زدودن این اشکال کافى خواهد بود.

الشافعی، محمد بن طلحة (متوفای652هـ)، مطالب السؤول فی مناقب آل الرسول (ع)، ص 488، تحقیق: ماجد ابن أحمد العطیة. طبق برنامه کتابخانه اهل بیت.

2. احتمالاً‌ جمله «اسم ابیه اسم ابی» تصحیف شده‌است:

کنجى شافعى نیز احتمال داده است که ممکن است در این روایت تصحیف رخ داده باشد،. به این صورت که رسول خدا صلى الله علیه وآله «واسم ابیه اسم ابنی» فرموده باشد ولى راوى آن را «ابی» نوشته است:

ویحتمل ان یکون الراوی توهم قوله «ابنی» فصحفه فقال «أبی».

الإربلی، أبی الحسن علی بن عیسی بن أبی الفتح (متوفاى693هـ)، کشف الغمة فی معرفة الأئمة، ج3، ص277، ناشر: دار الأضواء ـ بیروت، الطبعة الثانیة، 1405هـ ـ 1985م.

ابن بطریق حلى در مورد این احتمال بیان زیبا و روشنى دارد که ذکر آن به خاطر توضیح مطلب خالى از فائده نیست:

اعلم أن الذی قد تقدم فی الصحاح مما یماثل هذا الخبر، من قوله صلى الله علیه وآله: یواطئ اسمه اسمى، واسم أبیه اسم أبى، هو ان الکلام فی ذلک لا یخلو من أحد قسمین:

 اما أن یکون النبی صلى الله علیه وآله أراد بقوله: واسم أبیه اسم أبى، انه جعله علامة تدل على أنه من ولد الحسین دون الحسن، لان لا یعتقد معتقد ذلک. فإن کان مراده ذلک، فهو المقصود، وهو المراد بالخبر، لان المهدی علیه السلام بلا خلاف من ولد الحسین علیه السلام، فیکون اسم أبیه مشابها لکنیة الحسین فیکون قد انتظم اللفظ [ و ] المعنى وصار حقیقة فیه.

 والقسم الثانی: أن یکون الراوی وهم من قوله: ابنی إلى قوله أبى، فیکون قد وهم بحرف تقدیره أنه قال: ابنی، فقال: هو، " أبى ". والمراد بابنه الحسن، لان المهدی علیه السلام محمد بن الحسن باجماع کافة الأمة... فقد اتضح بما قلناه وجه التحقیق، ولله المنة والحمد.

آن روایتى را که از صحاح ذکر کردیم همانند این روایت که رسول خدا فرمود: نام مهدى نام من و نام پدر او نام پدر من است. سخن در این روایت از دو حالت و دو قسم بیرون نیست:

قسم نخست این استکه رسول خدا صلى الله علیه وآله این جمله «واسم ابیه اسم ابی» فرموده و آن را نشانه این قرار داده تا دلالت کند که مهدى علیه السلام از فرزند امام حسین است و کسى معتقد نشود که او از فرزندان امام حسن است. اگر مراد رسول خدا این باشد مقصود از روایت همین است؛‌ زیرا مهدى علیه السلام بدون اختلاف از فرزند امام حسین علیه السلام است، پس اسم پدر او مشابه کنیه امام حسین است با این بیان لفظ و معنا نظم مى‌یابد.

قسم دوم این است که رسول خدا صلى الله علیه وآله «ابنی» فرموده؛ اما راوى توهم کرده که حضرت «ابی»‌ گفته است،‌ لذا آن را «ابی» نوشته است. در این صورت مراد از «ابنی» فرزندش امام حسن است و حضرت مى‌خواست بفرماید: اسم پدر مهدى اسم فرزندم حسن است؛ زیرا مهدى به اجماع تمام امت پدرش حسن عسکرى است.... از آنچه ما توضیح دادیم دلیل تحقیق روشن شد.

الحلی، یحی بن الحسن السدی المعروف بابن البطریق، (متوفای600هـ) عمدة عیون صحاح الاخبار فی مناقب امام الأبرار، ص437، ناشر: مؤسسة النشر الإسلامی التابعة لجماعة المدرسین بقم المشرفة: جمادی الأولى 1407

سید محسن امین در اعیان الشیعه بعد نقل این احتمال مى‌گوید: احتمال این که در این کلمه،‌ تصحیف رخ داده باشد بعید نیست:

أقول: احتمال التصحیف قریب جدا لتقارب الکلمتین فی الحروف وکون الخط القدیم أکثره بدون نقط وقد أورد هذا المضمون أیضا أصحابنا فی کتبهم.

احتمال تصحیف بعید نیست؛‌ زیرا دو کلمه در حروف در بسیارى جاها نزدیک هم اند و از طرفى نوشته‌هاى قدیمى اکثراً بدون نقطه بوده است

الأمین، السید محسن (متوفای 1371هـ)، أعیان الشیعة، ج2، ص50، تحقیق وتخریج: حسن الأمین، ناشر: دار التعارف للمطبوعات - بیروت – لبنان، سال چاپ: 1403 - 1983 م

نتیجه گیری:

از مجموع آن چه بیان شد این نتایج به دست مى‌آید:

1. روایات اهل سنت، با مضمون «اسمه اسمی» با چند سند صحیح در نزد اهل سنت ذکر شده است، و ادعاى ابن تیمیه که روایات ناقص، از جعلیات شیعه است، یا ناشى از ناآگاهى او از روایات اهل سنت است، و یا به خاطر تلاش او براى پنهان کردن حقایق. و بعد از ثابت کردن این مطلب، قسمت اول روایت که موافق نظر شیعه است، یعنى «اسمه اسمی» ثابت مى‌شود، و حال اهل سنت هستند که باید ثابت کنند زیاده نیز با سند صحیح آمده است !

2. تمامى اسناد روایات اهل سنت با زیاده «اسم ابیه اسم ابی» ضعیف است و یا به خاطر اضطراب راوى، از حجیت ساقط مى‌شود.

3. روایات زیاده را نمى‌توان مفسر روایات ناقص گرفت؛ زیرا علماى اهل سنت، تصریح به تعارض این دو دسته روایت کرده‌اند و همچنین گروهى از آنها صریحا روایات زیاده یا نقیصه را جعلى دانسته‌اند و گروهى دیگر نام پدر حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف را صریحا امام حسن عسگرى علیه السلام معرفى کرده‌اند !

4. بر فرض صحت روایات زیاده، باز متن آنها به صورتى است که قابل حمل است.

در نتیجه اعتقاد شیعیان در رابطه با این که اسم پدر حضرت مهدى علیه السلام حسن است، بر گرفته از روایات صحیحى است که در منابع شیعیان آمده و اهل سنت آمده و این روایات هم این عقیده ما را تأیید مى‌کند.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد