طبق روایات صحیحی که در منابع فریقین (شیعه و اهل سنت) وارد شده، سؤال از اصول عقائد در قبر و قیامت یکی از مسائل مسلم است که فرشتگان مقرب الهی که به آنها «نکیر و منکر» گفته می شود، از میت سؤال خواهند کرد.
«امامت» نیز از نگاه علمای شیعه و اهل سنت یکی از اصول اصلی عقاید است و این مطلب را در مقاله جدا گانه ثابت کرده ایم، محققان ارجمند میتوانند این مقاله را در آدرس ذیل مطالعه فرمایند:
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=17972
بر حسب روایاتی که در منابع شیعه و اهل سنت وجود دارد، از میتی که به عالم آخرت پا گذاشته در کنار سایر عقاید، از ولایت و امامت امیرمؤمنان و ائمه اهل بیت علیهم السلام نیز سؤال میشود.
اما جدیداً از سوی برخی شبکههای وهابی این مسأله مورد انکار قرار گرفته است؛ نه تنها آنها بر انکار این مطلب اکتفا نکرده، بلکه در یک ادعای بی اساس خود از علمای شیعه و مراجع عظیم القدر درخواست نموده که اگر این مطلب واقعیت دارد، روایات صحیح شیعه را نشان دهند.
البته قابل ذکر است که این شبکه قبلا نیز در باره اثبات امامت ائمه طاهرین علیهم السلام نیز چنین شبههای را مطرح کرده بودند که محققان و اساتید مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر علیه السلام به جای یک روایت، چهل روایت صحیح از کتابهای شیعه و اهل سنت را در جواب آنها آماده کردند و از شبکه مبارکه ولایت نیز نشان دادند و تفصیل آن را در یک مقاله طولانی روی سایت مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) گذاشته اند که خوانندگان محترم میتوانند این روایات را در آدرس ذیل مطالعه فرمایند.
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=19455
کارنشناسان این شبکه وهابی، از رسوایی قبلی درس عبرت نگرفته و دست به شبهه افکنی جدیدی زدند و رسوایی دیگری را در پرونده خود رقم زده و عناد و دشمنی درونی خود را با امیرمؤمنان و ائمه علیهم السلام بیش از پیش به نمایش گذاشتند.
اکنون در این مقاله «سؤال از ولایت امیرمؤمنان و ائمه طاهرین علیهم السلام در عالم دیگر » را از دیدگاه روایات صحیح شیعه و اهل سنت و اعترافات علمای آنها در ضمن چند فصل به اثبات میرسانیم.
اما در ابتدا کلام علمای اهل سنت را در مورد اصل سؤال قبر مطرح میکنیم :
قبل از نقل روایات، سخنان برخی از علمای اهل سنت را درباره سؤال از میت در عالم قبر و قیامت، متذکر میشویم:
ابن تیمیه، بنیان گذار مذهب وهابیت تصریح میکند که سؤال و امتحان میت در قبر یک امر ثابت و قطعی است و تلقین میت او را در مواقف سؤال، یاری میکند:
وقد ثبت ان المقبور یسأل ویمتحن وأنه یؤمر بالدعاء له فلهذا قیل ان التلقین ینفعه فان المیت یسمع النداء کما ثبت فى الصحیح عن النبى صلى الله علیه وسلم أنه قال « انه لیسمع قرع نعالهم» وأنه قال «ما أنتم بأسمع لما أقول منهم» وأنه أمرنا بالسلام على الموتى فقال «ما من رجل یمر بقبر الرجل کان یعرفه فى الدنیا فیسلم علیه الا رد الله روحه حتى یرد علیه السلام» والله أعلم .
ثابت شده است که شخصی که در قبر قرار گرفته، مورد سؤال واقع شده و امتحان میشود وباید برای او دعا کرد. از این جهت گفته شده است که تلقین به میت منفعت دارد؛ چرا که میت نداء را میشنود؛ همانگونه که در روایت صحیح از رسول خدا صلی علیه وسلم نقل شده که فرمود: میت صدای نعلین بازماندگان را میشنود ....
ابن تیمیه الحرانی الحنبلی، ابوالعباس أحمد عبد الحلیم (متوفاى 728 هـ)، کتب ورسائل وفتاوی شیخ الإسلام ابن تیمیة، ج 24، ص 297، تحقیق: عبد الرحمن بن محمد بن قاسم العاصمی النجدی، ناشر: مکتبة ابن تیمیة، الطبعة: الثانیة.
ابن تیمیه در پاسخ به استفتاء، گفته است: تلقین میت سیره گروهی از صحابه است و احمد بن حنبل نیز آن را اجازه داده و در پایان میگوید: قول به اباحه تلقین، میانه ترین اقوال است:
وسئل رحمه الله
هل یجب تلقین المیت بعد دفنه أم لا وهل القراءة تصل إلى المیت
فأجاب تلقینه بعد موته لیس واجبا بالإجماع ولا کان من عمل المسلمین المشهور بینهم على عهد النبى وخلفائه بل ذلک مأثور عن طائفة من الصحابة کأبى أمامة وواثلة بن الأسقع
فمن الأئمة من رخص فیه کالإمام أحمد وقد استحبه طائفة من أصحابه وأصحاب الشافعى ومن العلماء من یکرهه لاعتقاده أنه بدعة فالأقوال فیه ثلاثة الاستحباب والکراهة والإباحة وهذا أعدل الأقوال.
از ابن تیمیه استفتاء شده است که آیا تلقین میت بعد از دفن واجب است یانه؟ و آیا ثواب قرائت قرآن به او میرسد یانه؟
جواب: تلقین میت بعد از مردن واجب نیست نه اجماعی در این باره است و نه عمل مشهور مسلمانان در زمان رسول خدا و خلفای آن حضرت؛ بلکه مأثور از گروه صحابه است همانند: ابی امامه، واثلة بن اسقع.
از پیشوایانی که تلقین را اجازه داده امام احمد است. گروهی از اصحاب او وشافعی تلقین را مستحب دانسته و برخی از علماء آن را مکروه میدانند؛ به اعتقاد این که بدعت است؛ پس در این باره سه قول است: استحباب، کراهت و اباحه و این قول میانه رو ترین اقوال است.
کتب ورسائل وفتاوى ابن تیمیة فی الفقه ج 24 ، ص 297
غزالی پس از نقل روایاتی که میگویند: میت در عالم قبر محتاج دعا و هدیه ثواب از سوی بازماندگان است و مانند غریقی است که باید نجات پیدا کند، میگوید:
ومن هذا یستحب تلقین المیت بعد الدفن والدعاء له.
قال سعید بن عبد الله الأزدى شهدت أبا أمامة الباهلى وهو فی النزع فقال یا سعید إذا مت فاصنعوا بى کما أمرنا رسول الله صلى الله علیه وسلم فقال إذا مات أحدکم فسویتم علیه التراب فلیقم أحدکم على رأس قبره ثم یقول یا فلان ابن فلانة فإنه یسمع ولا یجیب ثم لیقل یا فلان ابن فلانة الثانیة فإنه یستوى قاعدا ثم لیقل یا فلان ابن فلانة الثالثة فإنه یقول أرشدنا یرحمک الله ولکن لا تسمعون فیقول له اذکر ما خرجت علیه من الدنیا شهادة أن لا إله إلا الله وأن محمدا رسول الله وأنک رضیت بالله ربا وبالإسلام دینا وبمحمد صلى الله علیه وسلم نبیا وبالقرآن إماما فإن منکرا ونکیرا یتأخر کل واحد منهما فیقول انطلق بنا ما یقعدنا عند هذا وقد لقن حجته.
از این جهت مستحب است که بعد از دفن به میت تلقین شود و برایش دعا شود.
سعید بن عبد الله ازدی میگوید: من شاهد بودم که ابی امامه باهلی در حال جان دادن بود گفت: ای سعید! وقتی من مردم، همان دستور رسول خدا را در باره من انجام دهید که فرمود: زمانیکه یکی از شما بمیرد، و خاک روی قبر او ریختید، باید یکی بر بالای قبرش بماند و بگوید: یا فلان ابن فلانة. او صدای شما را میشنود ولی نمی تواند جواب دهد. سه مرتبه این ندا را تکرار کنید در مرتبه سوم او مینشیند و میگوید: مرا ارشاد کن خداوند تو را رحمت کند ولی شما سخن او را نمی شنوید.
برای میت بگویید: به یاد بیاور آنچه را که از دنیا با آن خارج شدی که عبارت است از شهادت به وحدانیت خداوند و این که محمد رسول خدا است و این که تو راضی هستی که خداوند پروردگار تو و اسلام دین تو، و محمد پیامبرت، قرآن امام تو است.
وقتی اینها را تلقین کنید، منکیر و نکیر یکدیگر خود را عقب میکشاند و میگویند: بیا برویم او را تلقین حجت کردند.
الغزالی، محمد بن محمد ابوحامد (متوفاى505هـ، إحیاء علوم الدین، ج 4، ص 492، ناشر: دار االمعرفة – بیروت.
نووی نیز فصلی را در باره باز کرده و مینویسد:
فصل وأما تلقین المیت بعد الدفن فقد قال جماعة کثیرون من أصحابنا باستحبابه وممن نص على استحبابه القاضی حسین فی تعلیقه وصاحبه أبو سعد المتولی فی کتابه التتمة والشیخ الإمام الزاهد أبو الفتح نصر بن إبراهیم بن نصر المقدسی والإمام أبو القاسم الرافعی وغیرهم ....
تلقین میت بعد از دفن را جماعت بسیاری از اصحاب ما قائل به استحباب آن هستند. از جمله کسانیکه به استحاب آن تصریح دارند، قاضی حسین در تعلیقه، ابو سعید در کتاب تتمه، شیخ ابو الفتح نصر بن ابراهیم بن نصر مقدسی، امام رافعی و غیر از آنها هستند.
النووی الشافعی، محیی الدین أبو زکریا یحیى بن شرف بن مر بن جمعة بن حزام (متوفاى676 هـ)، الأذکار المنتخبة من کلام سید الأبرار، ج 1، ص 129، دار النشر: دار الکتب العربی - بیروت - 1404هـ - 1984م.
نتیجه:
سخنان علمای اهل سنت در این باره فراوان است به همین مقدار بسنده میکنیم و نتیجه این است که تلقین میت از دیدگاه علمای اهل سنت یک امر مطلوب و مستحب است.
در منابع اهل سنت نیز روایات متعدد آمده است که در قیامت از ولایت امیرمؤمنان و ائمه طاهرین علیهم السلام و نیز از خلفای اهل سنت سؤال میشود.
سه دسته از روایات اهل سنت را در این قسمت بیان میکنیم:
ا. ولایت علی علیه السلام از در عالم بعد از مرگ، سؤال میشود.
ب. برخی از مردگان بعد از مردن، به اسامی خلفای اهل سنت اقرار کرده و شهادت داده اند.
ج: از ولایت علی در قبر سؤال میشود.
این روایات ذیل آیه 24 سوره صافات: «وقفوهم إنهم مسؤولون»، در منابع اهل سنت آمده است.
حاکم حسکانی از علمای حدیث اهل سنت، روایت معتبری را از ابو سعید خدری صحابه جلیل القدر رسول خدا صلی الله علیه وآله نقل کرده است که در قیامت از ولایت امیرمؤمنان علیه السلام سؤال میشود:
788 - حدثنا أبو عبد الرحمان السلمی إملاءا ، أخبرنا محمد بن محمد بن یعقوب الحافظ ، حدثنا أبو عبد الله (الحسین بن محمد) ابن عفیر ، حدثنا أحمد ، حدثنا عبد الحمید ، حدثنا قیس ، عن عطیة ، عن أبی سعید ، عن النبی صلى الله علیه وآله وسلم فی قوله (تعالى): «وقفوهم إنهم مسؤولون» قال : عن ولایة علی بن أبی طالب .
ابو سعید خدری میگوید: رسول خدا صلی الله علیه وآله در ذیل آیه «وقفوهم انهم مسؤلون» فرمود: از ولایت علی علیه السلام سؤال میشود.
الحاکم الحسکانی، عبید الله بن محمد الحنفی النیسابوری (ق 5هـ) ، شواهد التنزیل، ج 2 ، ص 162، تحقیق: الشیخ محمد باقر المحمودی، ناشر: مؤسسة الطبع والنشر التابعة لوزارة الثقافة والإرشاد الإسلامی- مجمع إحیاء الثقافة، الطبعة: الأولى، 1411 - 1990 م.
ممکن است در ذهن برخی این سؤال خلق شود که حاکم حسکانی از نظر علمای رجال اهل سنت شاید ضعیف باشد و یا عده ای ممکن است از این ناحیه به روایاتی که از ایشان ذکر میکنیم، انتقاد وارد سازد، لازم است که ابتدا، حاکم حسکانی را معرفی کرده و دیدگاه بزرگان آنها را در باره ایشان در معرض دید خوانندگان گرامی قرار دهیم.
ذهبی از علماء و صاحب نظر در علم رجال اهل سنت و دیدگاه او فصل الخطاب در میان محققان و پژوهشگران است.
ایشان در کتاب «سیر اعلام النبلاء» وی را با وصف «الامام؛ یعنی پیشوا، المحدث؛ یعنی راوی حدیث، البارع؛ یعنی با تقوا، الحاکم؛ یعنی کسی که تمام روایات را حفظ است» توصیف کرده است:
الحسکانی، الإمام المحدث البارع القاضی أبو القاسم عبیدالله بن عبدالله ابن أحمد بن محمد بن أحمد بن محمد بن حسکان القرشی العامری النیسابوری الحنفی الحاکم ویعرف أیضا بابن الحذاء من ذریة الأمیر الذی افتتح خراسان عبدالله بن عامر بن کریز ...
و در پایان نیز میگوید:
اختص بصحبة أبی بکر بن الحارث النحوی ولازمه وأخذ أیضا عن الحافظ أحمد بن علی بن منجویه وتفقه بالقاضی صاعد بن محمد وصنف وجمع وعنی بهذا الشأن.
... همیشه همراه ابو بکر بن حارث نحوی بود و از حافظ احمد بن علی بن منجویه روایت میگرفت ... و کتاب تصنیف کرد و روایات را جمع آوری کرد و در این ریشته عنایت داشت.
الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاى748 هـ)، سیر أعلام النبلاء، ج 18، ص 268، تحقیق: شعیب الأرنؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ.
ذهبی در کتاب «تذکرة الحفاظ »، ایشان را به « الحافظ، کسی که صد هزار روایت را حفظ باشد، شیخ متقن؛ مورد اطمینان، ذو عنایة تامة بعلم الحدیث؛ دارای عنایت ویژه به علم روایت، عالی الاسناد؛ یعنی روایاتش سند عالی دارد» توصیف کرده است:
1032 الحسکانى القاضى المحدث أبو القاسم عبید الله بن عبد الله بن أحمد بن محمد بن أحمد بن محمد بن حسکان القرشی العامری النیسابوری الحنفی الحاکم ویعرف بابن الحذاء الحافظ شیخ متقن ذو عنایة تامة بعلم الحدیث وهو من ذریة الأمیر عبد الله بن عامر بن کریز الذی افتتح خراسان زمن عثمان وکان معمرا عالی الإسناد صنف فی الأبواب وجمع وحدث عن جده أحمد وعن أبی الحسن العلوی وأبی عبد الله الحاکم وأبی طاهر بن محمش وعبد الله بن یوسف الأصبهانی وأبى الحسن بن عبدان وابن فجویه الدینوری وأبى الحسن على بن السقاء وأبی عبد الله بن باکویه وخلق وینزل إلى أبی سعید الکنجرودی ونحوه اختص بصحبة أبی بکر بن الحارث الأصبهانی النحوی وأخذ عنه وأخذ أیضا عن الحافظ أحمد بن علی بن منجویه وتفقه على القاضى أبی العلاء صاعد بن محمد وما زال یسمع ویجمع ویفید.
الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاى 748 هـ)، تذکرة الحفاظ، ج 3، ص 1200، ناشر: دار الکتب العلمیة – بیروت، الطبعة: الأولى.
ابو الوفاء قرشی نیز در کتاب «الجواهر المضیة فی طبقات الحنفیة»، ایشان را در ضمن معرفی پسرش «محمد بن عبید الله بن عبد الله» به «حافظ وقته لاصحاب ابی حنیفة» توصیف کرده است.
261 محمد بن عبید الله بن عبد الله بن أحمد الحسکانی الحاکم أبو علی الحذاء سمع الحدیث من أبیه وجده وقرأ علیه من تصانیف والده وغیر ذلک ذکره الفارسی فى سیاقه وقال من بیت الحدیث والروایة وکان أبوه الحاکم أبو القاسم حافظ وقته لأصحاب أبی حنیفة وجده أبو محمد وأعظهم وتقدما مات سنة أربع وخمس مائة رحمهم الله تعالى
القرشی الحنفی، أبو محمد عبد القادر بن أبی الوفاء محمد بن أبی الوفاء (متوفاى775هـ) ، الجواهر المضیة فی طبقات الحنفیة ، ج 2، ص 88، ناشر : میر محمد کتب خانه – کراتشی
از این جمله فهمیده میشود که او از نظر فقهی پیرو ابوحنیفه بوده است؛ چنانچه تقی الدین صیرفینی در کتاب «المنتخب من کتاب السیاق لتاریخ نیسابور»، به این مسأله تصریح کرده است:
982 أبو القاسم الحسکانی الحذاء، عبید الله بن عبد الله بن أحمد بن أحمد بن محمد بن حسکان أبو القاسم الحذاء الحافظ المتقن من أصحاب أبی حنیفة فاضل مسن من بیت العلم والوعظ والحدیث
عبید الله بن ... حافظ، استوار، از اصحاب ابو حنیفه، انسان فاضل و از خانه علم و موعظه و نصیحت است.
الصیرفینی، تقی الدین أبو إسحاق إبراهیم بن محمد (متوفای641هـ) ، المنتخب من کتاب السیاق لتاریخ نیسابور ، ج 1، ص 324، تحقیق : خالد حیدر، دار النشر : دار الفکر للطباعة والنشر التوزیع - بیروت - 1414هـ
ابو یعلی قزوینی در کتابش به توثیق این راوی تصریح میکند:
( 772 ) أبو عبد الرحمن محمد بن الحسین بن موسى السلمی الازدی حفید إسماعیل بن نجید السلمی ثقة متفق علیه من الزهاد له.
ابو عبد الرحمن ... ثقه است و همه بر صحتش اجماع دارند و از جمله زاهدان بوده است.
الخلیلی القزوینی، الخلیل بن عبد الله بن أحمد أبو یعلى (متوفای446هـ)، الإرشاد فی معرفة علماء الحدیث، ج 3 ، ص 860،تحقیق : د. محمد سعید عمر إدریس، دار النشر: مکتبة الرشد – الریاض، الطبعة : الأولى1409
جمال الدین اتابکی در کتابش، وی را به بالاترین اوصاف، «حافظ الکبیر، شیخ شیوخ الدنیا فی زمانه» توصیف کرده و او را مرجع علوم میداند:
وفیها توفی محمد بن الحسین بن محمد بن موسى أبو عبد الرحمن السلمی النیسابوری الحافظ الکبیر شیخ شیوخ الدنیا فی زمانه طاف الدنیا شرقا وغربا ولقی الشیوخ الأبدال وإلیه المرجع فی علوم الحقائق والسیر وغیرها وله المصنفات الحسان.
الأتابکی، جمال الدین أبی المحاسن یوسف بن تغری بردى (متوفاى874هـ)، النجوم الزاهرة فی ملوک مصر والقاهرة، ج 4، ص 256، ناشر: وزارة الثقافة والإرشاد القومی – مصر.
علی بن الحسن بن هبة الله در کتاب «اربعون حدیث» خود میگوید: بسیاری از علماء، کتاب اربعین نوشته اند که آثار شان مقتدای آیندگان است:
... وکل منهم لم یأل فی طلب الأجر ، ولم یقتصر فی اقتناء الثواب والأجر ، وسمى کل واحد منهم کتابة بکتاب الأربعین ، فرحمة الله ورضوانه علیهم أجمعین ، کما نشروا الدین ، وأظهروا الحق المبین ، وفیهم لمن بعدهم أسوة ، وهم لمن اقتفى آثارهم القدوة :
7 - وأبو الخیر یزید بن رفاعة الهاشمی .
8 - وأبو عبد الرحمن محمد بن الحسین السلمی .
علی بن الحسن بن هبة الله أبو القاسم (متوفای571 هـ)، أربعون حدیثا لأربعین شیخا من أربعین بلدة ، ج 1، ص17، دار النشر : مکتبة القرآن - القاهرة ، تحقیق : مصطفى عاشور
تقی الدین صیرفینی نیز در باره ایشان مینویسد:
4 أبو عبد الرحمن السلمی محمد بن الحسین بن موسى الأزدی أبا السلمی جدا لأنه ابن بنت أبی عمر وإسماعیل بن نجید بن أحمد بن یوسف السلمی أبو عبد الرحمن شیخ الطریقة فی وقته الموفق فی جمع علوم الحقائق ومعرفة طریق التصوف وصاحب التصانیف المشهورة فی علوم القوم ...
وکتب الحدیث بنیسابور ومرو والعراق والحجاز وانتخب علیه الحفاظ الکبار.
... شیخ طریقت در زمانش، کسی که در تمام علوم حقایق و شناخت راه تصوف و دارای تألیفات مشهور در علوم قوم ... بود. در نیشابور، مرو و عراق و حجاز روایت را مینوشت و حافظان بزرگ را برای این کار انتخاب کرده بود.
الصیرفینی، تقی الدین أبو إسحاق إبراهیم بن محمد (متوفای641هـ) ، المنتخب من کتاب السیاق لتاریخ نیسابور ، ج 1، ص18، تحقیق : خالد حیدر، دار النشر : دار الفکر للطباعة والنشر التوزیع - بیروت - 1414هـ
بهترین دلیل بر توثیق این روای این است که ابن تیمیه در مقابل جهمیه، به روایتش استدلال کرده است:
بل یعلم بالاضطرار أن الذی جاء به الرسول من الکتاب والسنة یخالف هذا المعنى الذی سماه هؤلاء الجهمیة توحیدا ، ولهذا ما زال سلف الأمة وأئمتها ینکرون ذلک ، کما روى الشیخ أبو عبد الرحمن محمد بن الحسین السلمی فی ذم الکلام ،
ابن تیمیه الحرانی الحنبلی، ابوالعباس أحمد عبد الحلیم (متوفاى 728 هـ)، الفتاوى الکبرى لشیخ الإسلام ابن تیمیة، ج 5 ، ص 244، تحقیق : قدم له حسنین محمد مخلوف ، ناشر : دار المعرفة - بیروت .
و در وثاقتش همین بس که بیهقی از نامدار ترین علمای اهل سنت، کتاب «شعب الایمان» خودش را بر ابو عبد الرحمن سلمی قرائت کرده و این مطلب در ابتدای کتاب شعب الایمان ذکر شده است:
5124 قال الشیخ وفیما قرأت على أبی عبد الرحمن محمد بن الحسین السلمی رحمه الله قال سألت الامام أبا سهل محمد بن سلیمان عن السماع فقال یستحب ذلک لأهل الحقائق ومباح ذلک لأهل الورع ویکره ذلک للفساق ومن یسمعه بطرا.
البیهقی، أحمد بن الحسین بن علی بن موسی ابوبکر (متوفاى458هـ) شعب الإیمان، ج 4 ، ص 285، تحقیق: محمد السعید بسیونی زغلول، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولى، 1410هـ.
ابن حجر عسقلانی در «لسان المیزان» ، بعد از معرفی مختصر، مدح ایشان را از زبان علمای اهل سنت ذکر کرده است:
محمد بن الحسین أبو عبد الرحمن السلمی النیسابوری شیخ الصوفیة وصاحب تاریخهم وطبقاتهم وتفسیرهم ..
وقال الخطیب قدر أبی عبد الرحمن عند أهل بلدته جلیل وکان مع ذلک مجودا صاحب حدیث...
وقال الحاکم کان کثیر السماع والحدیث متقنا فیه من بیت الحدیث.
العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفاى852 هـ)، لسان المیزان، ج 5 ، ص140، تحقیق: دائرة المعرف النظامیة - الهند، ناشر: مؤسسة الأعلمی للمطبوعات - بیروت، الطبعة: الثالثة، 1406هـ – 1986م.
ذهبی در باره او مینویسد: وی در صدر قراء و محدثان بوده است:
الحجاجی الامام الحافظ الناقد المقرئ المجود شیخ خراسان أبو الحسین محمد بن محمد بن یعقوب بن إسماعیل بن الحجاج الحجاجی النیسابوری صدر المقرئین والمحدثین.
الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاى748 هـ)، سیر أعلام النبلاء، ج 16، ص240، تحقیق: شعیب الأرنؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ.
و در جای دیگر او را حافظ (کسی که یک صد هزار حدیث حفظ بوده) و عبد صالح توصیف کرده و از حاکم نقل میکند که در میان اصحاب ما کسی همانند او با فهیم تر و اثبت نبوده است:
895 الحجاجی الحافظ أبو الحسین محمد بن محمد بن یعقوب بن إسماعیل بن حجاج النیسابوری المقرئ العبد الصالح ... قال الحاکم سمعت أبا علی الحافظ یقول ما فی أصحابنا أحد افهم ولا اثبت من أبی الحسین.
الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاى 748 هـ)، تذکرة الحفاظ، ج 3 ، ص 944، ناشر: دار الکتب العلمیة – بیروت، الطبعة: الأولى.
و در «تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام» ، به صدوق بودن ایشان تصریح میکند:
محمد بن محمد بن یعقوب بن إسماعیل بن حجاج النیسابوری الحافظ أبو الحافظ ، أبو الحسین الحجاجی . المقریء العبد الصالح الصدوق .
الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاى748 هـ)، تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام، ج 26 ، ص 405، تحقیق: د. عمر عبد السلام تدمرى، ناشر: دار الکتاب العربی - لبنان/ بیروت، الطبعة: الأولى، 1407هـ - 1987م.
و بالاخره در کتاب «العبر فی خبر من غبر»، به وثاقت او نیز اعتراف میکند:
والحجاجی أبو الحسین محمد بن محمد بن یعقوب النیسابوری الحافظ الثقة المقرئ العبد الصالح الصدوق.
الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاى 748 هـ)، العبر فی خبر من غبر، ج 2 ، ص 355، تحقیق: د. صلاح الدین المنجد، ناشر: مطبعة حکومة الکویت - الکویت، الطبعة: الثانی، 1984.
در نتیجه این راوی نیز ثقه است.
شمس الدین ذهبی در تاریخ الاسلام آورده است که دارقطنی وی را توثیق کرده است:
الحسین بن محمد بن محمد بن عفیر . أبو عبد الله البغدادی الأنصاری ... وثقه الدارقطنی .
تاریخ الإسلام ج 23 ، ص 493
حمزة بن یوسف سهمی میگوید: از دار قطنی در باره حسین بن محمد سؤال کردم و او در پاسخ ایشان را موثق معرفی کرده است:
وسألته عن الحسین بن محمد بن محمد بن غفیر بن محمد بن سهل بن أبی حتمة أبی عبد الله الأنصاری ببغداد فقال ثقة.
از دار قطنی در باره حسین بن محمد ... در بغداد سؤال کردم گفت: او ثقه است.
الدارقطنی، علی بن عمر أبو الحسن (385هـ ، سؤالات حمزة بن یوسف السهمی ، ج 1، ص 204، تحقیق : موفق بن عبدالله بن عبدالقادر، دار النشر : مکتبة المعارف – الریاض، الطبعة : الأولى 1404 - 1984
ابن حجر عسقلانی در کتاب «تقریب التهذیب» توثیق او تصریح کرده است :
أحمد بن الفرات بن خالد الضبی أبو مسعود الرازی نزیل أصبهان ثقة حافظ.
العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفاى852هـ)، تقریب التهذیب، ج 1، ص 83، تحقیق: محمد عوامة، ناشر: دار الرشید - سوریا، الطبعة: الأولى، 1406 - 1986.
و در صفحه دیگر اقوال علمای اهل سنت را در توثیق او آورده است:
جاء عن أحمد أنه قال ما تحت أدیم السماء أحفظ لاخبار رسول الله صلى الله علیه وسلم من أبی مسعود ..
وقال محمد بن أبی بکر البقال ذکر عند أحمد فقال اکتبوا عنه فإنه صدوق اللهجة وقال بن معین ما رأیت أسود الرأس أحفظ منه وقال علی بن المدینی کان من الراسخین فی العلم وقال حجاج بن الشاعر ما أعرف احذق بهذه الصناعة منه وقال الخلیلی ثقة ذو تصانیف وقال أبو نعیم أحد الأئمة الحفاظ وقال الحاکم ثقة.
در نزد احمد بن حنبل ذکر از او به میان آمد، احمد گفت: از وی روایت بنویسید؛ چرا که وی صدوق اللهجه است. ... علی بن مدینی گفته است: وی از راسخان در علم بوده است. ... خلیلی گفته است: وی موثق و دارای تألیفات بوده است. ابو نعیم گفته است: وی یکی از پیشوایان حافظ است و حاکم گفته: او ثقه است.
تهذیب التهذیب ج 1، ص 58
تعدادی از علمای اهل سنت هنگامیکه وقایع سالها را شرح داده، بر توثیق این راوی نیز تصریح کرده اند. جمال الدین اتابکی مینویسد:
وفیها توفی أحمد بن الفرات بن خالد أبو مسعود الرازی الأصبهانی کان أحد الأئمة الثقات ذکره أبو نعیم فی الطبقة السابعة وأثنى علیه.
الأتابکی، جمال الدین أبی المحاسن یوسف بن تغری بردى (متوفاى874هـ)، النجوم الزاهرة فی ملوک مصر والقاهرة، ج 3 ، ص 29، ناشر: وزارة الثقافة والإرشاد القومی – مصر.
عکری حنبلی نیز مینویسد:
وفیها أحمد بن الفرات بن خالد بن مسعود الرازی الثقة أحد الأعلام.
العکری الحنبلی، عبد الحی بن أحمد بن محمد (متوفاى1089هـ)، شذرات الذهب فی أخبار من ذهب، ج 2 ، ص 138، تحقیق: عبد القادر الأرنؤوط، محمود الأرناؤوط، ناشر: دار بن کثیر - دمشق، الطبعة: الأولی، 1406هـ.
سیوطی نیز مینویسد:
وفیها أحمد بن الفرات بن خالد بن مسعود الرازی الثقة أحد الأعلام فی شعبان بأصبهان
السیوطی، جلال الدین أبو الفضل عبد الرحمن بن أبی بکر (متوفاى911هـ)، طبقات الحفاظ، ج 1 ، ص 138، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولى، 1403هـ.
این راوی، از راویان صحیح بخاری است و نیاز به توثیق ندارد؛ اما از باب اطمینان، سخنان علمای اهل سنت را در باره او ذکر میکنیم:
ابن حبان این روای را در کتاب «الثقات» خود ذکر کرده و سخن یحیی بن معین را در توثیق وی آورده است:
9275 أبو یحیى الحمانی عبد الحمید بن عبد الرحمن الذی یقال له بشمین وحمان من تمیم یروى عن الأعمش وابن أبى خالد روى عنه ابنه یحیى بن عبد الحمید وکان یحیى بن معین یقول الحمانی وأبوه ثقات.
التمیمی البستی، محمد بن حبان بن أحمد ابوحاتم (متوفاى354 هـ)، الثقات، ج 7، ص 121، تحقیق: السید شرف الدین أحمد، ناشر: دار الفکر، الطبعة: الأولى، 1395هـ – 1975م.
سخن ابن معین را خطیب بغدادی در کتاب «تاریخ بغداد»، آورده است که یحیی بن معنی او پسرش را توثیق کرده است:
أخبرنا محمد بن أحمد بن رزق أخبرنا هبة الله بن محمد بن حبش الفراء حدثنا أبو جعفر محمد بن عثمان بن أبى شیبة قال سألت یحیى بن معین عن یحیى بن عبد الحمید فقال ثقة وکان أبوه عبد الحمید بن عبد الرحمن ثقة.
البغدادی، ابوبکر أحمد بن علی بن ثابت الخطیب (متوفاى463هـ)، تاریخ بغداد، ج 14، ص 169، ناشر: دار الکتب العلمیة – بیروت.
شمس الدین حنبلی نیز تصریح میکند که وی از روایان صحیح بخاری است:
أبو یحیى الحمانی عبد الحمید بن عبد الرحمن لیس بمتروک بل هو من رجال الصحیح .
وقد وثقه یحیى بن معین وغیره .
الحنبلی، شمس الدین محمد بن أحمد بن عبد الهادی (متوفاى744هـ)، تنقیح تحقیق أحادیث التعلیق، ج 1، ص 222، تحقیق: أیمن صالح شعبان، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت ، الطبعة: الأولى ، 1998م.
ابو الوفاء قرشی در کتاب «الجواهر المضیة فی طبقات الحنفیة»، او را یکی از حافظان کوفه میداند:
ومنهم عبد الحمید بن عبد الرحمن الحمانی أحد حفاظ الکوفة.
القرشی الحنفی، أبو محمد عبد القادر بن أبی الوفاء محمد بن أبی الوفاء (متوفاى775هـ) ، الجواهر المضیة فی طبقات الحنفیة ، ج 1، ص 548، ناشر : میر محمد کتب خانه – کراتشی
ابن حجر عسقلانی وی را موثق می داند و بر این مطلب تصریح کرده است:
5569 قیس بن حفص التمیمی الدارمی أبو محمد البصری ثقة له أفراد من العاشرة مات سنة سبع وعشرین خ صد.
تقریب التهذیب ج 1، ص 456
بدر الدین عینی نیز سخنان علمای رجال را در توثیق و مدح او ذکر کرده است:
2153- قیس بن حفص بن القعقاع التمیمى الدارمى: ... قال یحیى بن معین: ثقة. وقال العجلى: لا بأس به، کتبت عنه شیئًا. وقال أبو حاتم: شیخ.
العینى، أبو محمد محمود بن أحمد بن موسى بن أحمد بن حسین الغیتابى الحنفى بدر الدین (متوفاى855هـ) ، مغانى الأخیار، ج 4، ص57، دار النشر: طبق برنامه الجامع الکبیر.
عجلی در کتاب «معرفة الثقات» مینویسد:
1528 قیس بن حفص بصرى لا بأس به کتبنا عنه شیئا یسیرا
العجلی، أبی الحسن أحمد بن عبد الله بن صالح (متوفاى261هـ)، معرفة الثقات من رجال أهل العلم والحدیث ومن الضعفاء وذکر مذاهبهم وأخبارهم، ج 2، ص 219، تحقیق: عبد العلیم عبد العظیم البستوی، ناشر: مکتبة الدار - المدینة المنورة - السعودیة، الطبعة: الأولى، 1405 – 1985م.
ذهبی نیز در کتاب «تاریخ الإسلام» بر ثقه بودنش تصریح کرده است:
4 ( قیس بن حفص الدّارمیّ خ .
مولاهم البصریّ ، أبو محمد . .. وکان ثقة .
تاریخ الإسلام، ج 16، ص 219
عجلی کوفی در کتاب «معرفة الثقات من رجال أهل العلم والحدیث» به توثیق این راوی تصریح کرده است:
ملا على قارى در باره او مىگوید :
عطیة بن سعد العوفی ، وهو من أجلاء التابعین .
عطیه از بزرگان تابعان است
القاری ، ملا علی (وفات 1104) ؛شرح مسند أبی حنیفة، ص 292 ، ناشر : دار الکتب العلمیة بیروت
ترمذی صاحب یکی از صحاح سته اهل سنت روایت وی را صحیح میداند:
2381 حدثنا أبو کُرَیْبٍ حدثنا مُعَاوِیَةُ بن هِشَامٍ عن شَیْبَانَ عن فِرَاسٍ عن عَطِیَّةَ عن أبی سَعِیدٍ قال قال رسول اللَّهِ صلى الله علیه وسلم من یُرَائِی یُرَائِی الله بِهِ وَمَنْ یُسَمِّعْ یُسَمِّعْ الله بِهِ قال وقال رسول اللَّهِ صلى الله علیه وسلم من لَا یَرْحَمْ الناس لَا یَرْحَمْهُ الله وفی الْبَاب عن جُنْدَبٍ وَعَبْدِ اللَّهِ بن عَمْرٍو قال أبو عِیسَى هذا حَدِیثٌ حَسَنٌ صَحِیحٌ من هذا الْوَجْهِ
سند روایت از این طریق حسن و صحیح است .
الترمذی السلمی، ابوعیسی محمد بن عیسی (متوفاى 279هـ)، سنن الترمذی، ج 4 ، ص591 ، تحقیق: أحمد محمد شاکر وآخرون، ناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت.
و در چندین جای دیگر روایت وی را تصحیح می کند ؛ از جمله در آدرسهای ذیل:
سنن الترمذی ج 4، ص 670 ش 2522،
سنن الترمذی ج 4 ص 693 ش 2558 ،
محمد بن جریر طبری در مورد او میگوید :
منهم عطیة بن سعد بن جنادة العوفى ... وکان کثیر الحدیث ثقة إن شاء الله
الطبری، محمد بن جریر بن یزید بن کثیر بن غالب الآملی، أبو جعفر (متوفای310هـ) المنتخب من ذیل المذیل ، ج 1، ص 304 ، طبق برنامه الجامع الکبیر
ابن سعد مولف الطبقات نیز مینویسد :
عطیة بن سعد بن جنادة العوفی ... وکان ثقة إن شاء الله وله أحادیث صالحة
الزهری، محمد بن سعد بن منیع ابوعبدالله البصری (متوفاى230هـ)، الطبقات الکبرى، ج6، ص 304 ، ناشر: دار صادر - بیروت.
یحیى بن معین از بزرگان علم رجال اهل سنت و از متشددین روایات، وی را صالح میداند :
2446 سمعت یحیى یقول عطیة العوفی هو عطیة الجدلی قیل لیحیى کیف حدیث عطیة قال صالح.
یحیى بن معین أبو زکریا ( متوفای233هـ)، تاریخ ابن معین (روایة عثمان الدارمی)، ج 3 ص 500، تحقیق: د. أحمد محمد نور سیف، دار النشر: دار المأمون للتراث - دمشق - 1400
ابن جعد نیز سخن یحیی بن معین را نقل کرده است:
2048 حدثنا بن زنجویه نا زید بن الحباب نا فضیل بن مرزوق الأغر الرؤاسی نا أبو إسحاق وحدثنا عباس سمعت یحیى بن معین یقول عطیة العوفی هو عطیة الجدلی قیل لیحیى کیف حدیث عطیة قال صالح.
الجوهری البغدادی، علی بن الجعد بن عبید ابوالحسن (متوفاى230هـ) مسند ابن الجعد، ج 1، ص 302 ، تحقیق: عامر أحمد حیدر، ناشر: مؤسسة نادر - بیروت، الطبعة: الأولى، 1410هـ – 1990م.
و حتی البانی وهابی نیز روایات او را تصحیح میکند :
3240 - 4001 ( صحیح )
حدثنا القاسم بن زکریا بن دینار حدثنا عبد الرحمن بن مصعب ح و حدثنا محمد ابن عبادة الواسطی حدثنا یزید بن هارون قالا حدثنا إسرائیل أنبأنا محمد بن جحادة عن عطیة العوفی عن أبی سعید الخدری قال قال رسول الله صلى الله علیه و سلم أفضل الجهاد کلمة عدل عند سلطان جائر (صحیح ) المشکاة 3705 و 3706 ، الروض 909 ، الصحیحة 491
صحیح سنن ابن ماجة للالبانی ش 3240-4001
<!--[endif]-->9. ابو سعید خدری:
ایشان از صحابه رسول خدا صلی الله علیه وآله است که نیاز به توثیق ندارد و از نظر اهل سنت، همه صحابه عادل هستند و هرگز مطلبی را به دروغ بیان نکرده اند.
ابن حجر در کتاب « الإصابة فی تمییز الصحابة» قول حنظله بن ابو سفیان را که وی را برترین فقیه جوانهای صحابه معرفی کرده، و نیز سخن خطیب را که وی را از فاضل ترین صحابه میداند، نقل کرده است :
سعد بن مالک بن سنان بن عبید بن ثعلبة بن الأبجر وهو خدرة بن عوف بن الحارث بن الخزرج الأنصاری الخزرجی أبو سعید الخدری مشهور بکنیته استصغر بأحد واستشهد أبوه بها وغزا هو ما بعدها روى عن النبی صلى الله علیه وسلم الکثیر وروى عن أبی بکر وعمر وعثمان وعلی وزید بن ثابت وغیرهم ...
قال حنظلة بن أبی سفیان عن أشیاخه کان من أفقه أحداث الصحابة وقال الخطیب کان من أفاضل الصحابة وحفظ حدیثا کثیرا..
العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفاى852هـ)، الإصابة فی تمییز الصحابة، ج3، ص 789، تحقیق: علی محمد البجاوی، ناشر: دار الجیل - بیروت، الطبعة: الأولى، 1412هـ - 1992م.
ذهبی در کتاب «تذکرة الحفاظ»، مینویسد:
أبو سعید الخدری سعد بن مالک بن سنان الأنصاری الخزرجی المدنی کان من علماء الصحابة وممن شهد بیعة الشجرة روى حدیثا کثیرا وأفتى مدة.
تذکرة الحفاظ ج 1، ص 44
ابن کثیر وهابی در کتاب «البدایة والنهایة»، نیز او را صحابی جلیل القدر و از فقهای صحابه معرفی میکند:
أبو سعید الخدری
هو سعد بن مالک بن سنان الأنصارى الخزرجى صحابى جلیل من فقهاء الصحابة.
ابن کثیر الدمشقی، ابوالفداء إسماعیل بن عمر القرشی (متوفاى774هـ)، البدایة والنهایة، ج 9، ص 3، ناشر: مکتبة المعارف – بیروت.
نتیجه:
این روایت از نظر اهل سنت معتبر است و طبق این روایت معتبر، در عالم قیامت از ولایت امیر مؤمنان علیه السلام سؤال می شود.
سند دیگری که برای روایت ابو سعید خدری نقل شده این است:
787 - حدثنا الحاکم الوالد أبو محمد رحمه الله . قال : أخبرنا عمر بن أحمد بن عثمان ببغداد قال : حدثنا الحسین بن محمد بن محمد بن عفیر حدثنا أحمد بن الفرات ، حدثنا عبد الحمید الحمانی ، عن قیس عن أبی هارون : عن أبی سعید الخدری عن النبی صلى الله علیه وسلم فی قوله تعالى : «وقفوهم إنهم مسؤولون» قال : عن ولایة علی بن أبی طالب .
شواهد التنزیل - الحاکم الحسکانی - ج 2، ص 161
سند سوم روایت ابو سعید خدری این است:
786 - عبید الله بن محمد العائشی قال : حدثنا مسلم بن إبراهیم الفراهیدی وقیس بن حفص الدارمی قالا : حدثنا عیسى بن میمون ، عن أبی هارون العبدی : عن أبی سعید الخدری فی قوله : «وقفوهم انهم مسؤولون» قال : عن إمامة علی بن أبی طالب.
شواهد التنزیل - الحاکم الحسکانی - ج 2 ، ص 161
این روایات در کتاب «ینابیع المودة» و «نظم درر السمطین» از علمای احناف، نیز آمده است:
القندوزی الحنفی، الشیخ سلیمان بن إبراهیم (متوفاى1294هـ) ینابیع المودة لذوی القربى، ج 1، ص334، تحقیق: سید علی جمال أشرف الحسینی، ناشر: دار الأسوة للطباعة والنشرـ قم، الطبعة:الأولى1416هـ.
الزرندی الحنفی المدنی، جمال الدین محمد بن یوسف بن الحسن بن محمد (متوفاى750 هـ) نظم درر السمطین فی فضائل المصطفى والمرتضى والبتول والسبطین، ص 109، مکتبة امام امیر المؤمنین، چاپ : الأولى، 1377 - 1958 م، طبق برنامه مکتبه اهل البیت
ابن عباس نیز از رسول خدا صلی الله علیه وآله نقل کرده است که حضرت فرمود: من و علی روی پل صراط میایستیم از کسانی که از آنجا عبور میکنند در باره ولایت علی سؤال میکنیم:
789 - حدثنی أبو الحسن الفارسی حدثنا أبو الفوارس الفضل بن محمد الکاتب حدثنا محمد بن / 138 / أ / بحر الرهنی بکرمان ، حدثنا أبو کعب الأنصاری حدثنا عبد الله بن عبد الرحمان حدثنا إسماعیل بن موسى حدثنا محمد بن فضیل ، حدثنا عطاء بن السائب : عن سعید بن جبیر ، عن ابن عباس قال : قال رسول الله صلى الله علیه وآله : إذا کان یوم القیامة أوقف أنا وعلی على الصراط ، فما یمر بنا أحد إلا سألناه عن ولایة علی ، فمن کانت معه وإلا ألقیناه فی النار ، وذلک قوله : «وقفوهم إنهم مسؤولون»
ابن عباس میگوید: رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: وقتی روز قیامت فرا میرسد، من و علی روی پل صراط میایستیم، هیچ کسی از آنجا عبور نمیکند مگر این که از ولایت علی سؤال میکنیم؛ پس هر که ولایت علی را نداشته باشد، او را به آتش میافگنیم و این قول خداوند است که فرمود: وقفوهم إنهم مسؤولون.
شواهد التنزیل - الحاکم الحسکانی - ج 2 ص 162
روایت ابن عباس با سند دیگر نیز نقل شده است:
790 - أخبرنا الحاکم أبو عبد الله جملة ( قال : ) حدثنا أبو الحسین السبیعی من أصل کتابه ، (قال :) حدثنا الحسین بن الحکم . وأخبرنا أبو بکر محمد البغدادی قال : حدثنی سعید بن أبی سعید (قال :) حدثنا علی بن عبد الرحمان بن مأتی الکوفی حدثنا الحسین بن الحکم الحبری حدثنا حسین بن نصر بن مزاحم حدثنا القاسم بن عبد الغفار بن القاسم العجلی ، عن أبی الأحوص ، عن مغیرة : عن الشعبی عن ابن عباس فی قوله تعالى : «وقفوهم إنهم مسؤولون» قال: عن ولایة علی بن أبی طالب.
شواهد التنزیل - الحاکم الحسکانی - ج 2 ص 164
یحیی بن الحسن جرجانی نیز روایت ابن عباس را با این سند نقل کرده است:
قال أخبرنا أبو الحسن أحمد بن محمد بن أحمد العتیقی بقراءتی علیه ، قال أخبرنا أبو عمر عثمان بن محمد بن أحمد المخرمی ، قال أخبرنا أبو الحسین علی بن عبد الرحمن بن عیسى بن ماتی الکاتب ، قال حدثنا الحسین بن الحکم الجبری ، قال حدثنا حسین بن نصر بن مزاحم ، قال حدثنا القاسم بن عبد الغفار العجلی ، عن الأحوص عن مغیرة عن الشعبی عن ابن عباس فی قوله عز وجل : «وقفوهم إنهم مسؤولون» عن ولایة علی بن أبی طالب علیه السلام .
الشجری الجرجانی، المرشد بالله یحیی بن الحسین بن إسماعیل الحسنی (متوفاى499 هـ)، کتاب الأمالی وهی المعروفة بالأمالی الخمیسیة، ج 1، ص 189، تحقیق: محمد حسن اسماعیل، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت / لبنان، الطبعة: الأولى، 1422 هـ - 2001م .
ابن مردویه اصفهانی نیز در کتاب «مناقب علی بن ابیطالب» روایت ابن عباس را در تفسیر آیه آورده است:
512 . ابن مردویه ، عن ابن عباس ، أن النبی ( صلى الله علیه وسلم ) قال : «وقفوهم إنهم مسؤولون» عن ولایة علی بن أبی طالب .
مناقب علی بن أبی طالب (ع) وما نزل من القرآن فی علی (ع) - أبی بکر أحمد بن موسى ابن مردویه الأصفهانی - ص 312
خوارزمی نیز از ابو اسحاق این تفسیر را آورده است:
256 - وروى أبو الأحوص عن أبی إسحاق فی قوله تعالى : «وقفوهم انهم مسؤولون» یعنى عن ولایة علی .
المناقب - الموفق الخوارزمی - ص 275
عبد خیر از امیرمؤمنان علیه السلام نقل کرده که رسول خدا فرمود: هیچ میتی در شرق و غرب، دریا و خشکی باقی نمیماند مگر این که درباره ولایت علی از آنها سؤال میشود:
1075 وأخبرنا عقیل بن الحسین حدثنا علی بن الحسین حدثنا محمد بن عبید الله حدثنا أبو بکر الآجری بمکة حدثنا موسى بن إبراهیم الخوری حدثنا یوسف بن موسى القطان ، عن وکیع ، عن سفیان ، عن السدی ، عن عبد خیر : عن علی بن أبی طالب قال : أقبل صخر بن حرب حتى جلس إلى رسول الله صلى الله علیه وآله فقال : الامر بعدک لمن ؟ قال: لمن هو منی بمنزلة هارون من موسى . فأنزل الله «عم یتساءلون» یعنی یسألک أهل مکة عن خلافة علی «عن النبأ العظیم الذی هم فیه مختلفون» فمنهم المصدق ومنهم المکذب بولایته ، «کلا سیعلمون ، ثم کلا سیعلمون» وهو رد علیهم سیعرفون خلافته أنها حق إذ یسألون عنها فی قبورهم فلا یبقى منهم میت فی شرق ولا غرب ولا بر ولا بحر إلا ومنکر ونکیر یسألانه یقولان للمیت : من ربک وما دینک ومن نبیک ومن إمامک ؟ !
امیرمؤمنان علیه السلام فرمود: صخر بن حرب آمد و به نزد رسول خدا صلی الله علیه وآله نشست عرض کرد: امر امامت بعد از شما از آن کیست؟ فرمود: برای کسی که منزلتش با من همانند منزلت هارون به موسی است. پس خداوند آیه را نازل کرد: عم یتساءلون ؛ یعنی اهل مکه درباره خلافت علی از تو سؤال میکنند. (عن النبأ العظیم الذی هم فیه مختلفون)، برخی از آنها تصدیق میکنند وبرخی از آنها ولایت علی را تکذیب میکنند.
(کلا سیعلمون ، ثم کلا سیعلمون) این آیه رد بر آنها است که به زودی میشناسند که خلافت علی حق است؛ زیرا از آنها در باره ولایت در قبور سؤال میشود؛ پس هیچ میتی از آنها در شرق و غرب، دریا و خشکی باقی نمیماند مگر این که فرشتگان منکر و نکیر از آنها سؤال میکنند و برای میت میگویند: پروردگارت کیست، دینت چیست، پیامبرت کیست و امامت کیست؟.
شواهد التنزیل - الحاکم الحسکانی - ج 2 ص 418
ابن مردویه همین روایت ذکر شده از ابن عباس را از مجاهد نقل میکند :
513 . ابن مردویه ، عن مجاهد فی الآیة قال : یعنی مسؤولون عن ولایة علی بن أبی طالب .
مناقب علی بن أبی طالب (ع) وما نزل من القرآن فی علی (ع) - أبی بکر أحمد بن موسى ابن مردویه الأصفهانی - ص 312
سدی کبیر در ذیل آیه « فوربک لنسألنهم أجمعین» گفته است: از ولایت علی علیه السلام سؤال میشود:
452 - أخبرنا عقیل [ قال : ] أخبرنا علی قال : أخبرنا محمد بن عبید الله ، قال : حدثنا أبو الحسین بن ماهان الخوری بخور قال : حدثنا أبو بکر محمد بن الحسین بن مکرم البزاز ، قال : حدثنا یعقوب بن إبراهیم الدورقی قال : حدثنا وکیع ، عن سفیان : عن السدی فی قوله تعالى «فوربک لنسألنهم أجمعین » قال : عن ولایة علی
شواهد التنزیل - الحاکم الحسکانی - ج 1 ص 425
سدی از علمای تابعین است . و درست است که این روایت و روایت قبل اشاره به کلام خود سدی و مجاهد دارد و به پیامبر (ص) نسبت داده نشده است ، اما علمای اهل سنت در چنین جایی میگویند که نظر شخصی تابعی قطعا گرفته شده از یک روایت است و این روایت در نتیجه شبیه مرسل تابعی از پیامبر (ص) به حساب میآید که آن نیز حجت است :
ومما صح عند الحاکم أیضاً عن ابن عباس رضی الله عنهما قال : « أوحى الله تعالى إلى عیسى علیه السلام ...» ومثل هذا لا یقال من قبل الرأی ، فإذا صح عن مثل ابن عباس یکون فی حکم المرفوع إلى النبی صلى الله علیه وسلم
و از روایاتی که در نزد حاکم صحیح است روایت ابن عباس است که گفت : «خداوند به عیسى وحی کرد که ... » و چنین چیزی را شخص نمیتواند از ذهن خود بیاورد ؛ اگر این روایت از ابن عباس صحیح باشد ، در حکم روایت متصل به پیامبر (ص) است .
الهیتمی المکی، أحمد شهاب الدین ابن حجر (متوفای973هـ)، الفتاوى الحدیثیة، ج 1، ص 134، تحقیق: لا یوجد، دار النشر: دار الفکر - لا یوجد - لا یوجد الطبعة: لا یوجد، طبق برنامه الجامع الکبیر.
در دسته ای دیگری از روایات آمده است که میت، بعد از مردن به اسامی خلفای اهل سنت نیز اقرار کرده اند.
نخستین روایتی که در منابع اهل سنت ومورد قبول وهابیت در باره سؤال از میت قابل توجه است و با سند صحیح وارد شده این است که از میت در باره شهادت به رسالت و خلفای بعد از آن حضرت سؤال میشود.
بیهقی از علمای بزرگ آنها یک بابی را تحت عنوان:
«باب ما جاء فی شهادة المیت لرسول الله بالرسالة والقائمین بعده بالخلافة والروایة فی ذلک صحیحة ثابتة وفی ذلک دلالة ظاهرة من دلالات النبوة»
باز کرده و چند رو ایت را در این زمینه آورده است.
همانگونه که میبینید، ایشان در این عنوان تصریح میکند که در باب شهادت میت به رسالت رسول خدا و خلفای بعد از آن حضرت روایات صحیح و ثابت وارد شده است.
نخستین روایتی که بیهقی نقل کرده این است که زید بن خارجه انصاری در زمان عثمان از دنیا رفت و او را در میان کفن پیچیدند؛ اما وقتی گوش دادند، شنیدن که او نام پیامبر و ابو بکر و عمر و عثمان را به زبان میآورد و فرشته در جوابش میگوید: راست گفت.
أخبرنا أبو صالح بن أبی طاهر العنبری أنبأنا جدی یحیى بن منصور القاضی حدثنا أبو علی محمد بن عمر وکشمرد أنبأنا القعنبی حدثنا سلیمان بن بلال عن یحیى بن سعید عن سعید بن المسیب أن زید بن خارجة الأنصاری ثم من بنی الحارث بن الخزرج توفی زمن عثمان بن عفان فسجى فی ثوبه ثم أنهم سمعوا جلجلة فی صدره ثم تکلم ثم قال أحمد أحمد فی الکتاب الأول صدق صدق أبو بکر الصدیق الضعیف فی نفسه القوی فی أمر الله فی الکتاب الأول صدق صدق عمر بن الخطاب القوی الأمین فی الکتاب الأول صدق صدق عثمان بن عفان على منهاجهم مضت أربع وبقیت اثنتان أتت الفتن وأکل الشدید الضعیف وقامت الساعة وسیأتیکم من جیشکم خبر بئر أریس وما بئر أریس
زید بن خارجه انصاری از بنی الحارث بن خزرج در زمان عثمان بن عفان از دنیا رفت، او را کفنش کردند، اما بعد از آن از سینه او صوتی شنیده شد که میگفت: احمد، احمد فی کتاب اول ، بعد میگفت: راست است راست است. بعد از آن میگفت: ابو بکر صدیق در نفسش ضعیف و در باره امر خداوند قوی است در کتاب اول، در پاسخ میگفت: راست است راست است. بعد میگفت: عمر بن خطاب قوی و امین در کتاب اول است. در پاسخ شنیده میشد که راست راست است. میگفت: عثمان بن عفان بر روش آنها چهار سال را گذارانده و دو سالش باقی مانده، فتنه ها آمد، و انسانهای قوی ضعیف را خورد و قیامت بر پا شد....
بیقهی بعد از نقل خبر میگوید:
قال یحیى قال سعید ثم هلک رجل من خطمة فسجى بثوبه فسمع جلجلة فی صدره ثم تکلم فقال ان أخا بنی الحارث بن الخزرج صدق صدق.
از سینه او صوت و صدایی شنیده شد و این سخن را گفت: برادر بنی حارث بن خزرج راست گفت.
وأخبرنا أبو عبد الله الحافظ حدثنا أبو بکر بن إسحاق الفقیه أنبأنا قریش بن الحسن حدثنا القعنبی فذکره بإسناده نحوه وهذا إسناد صحیح وله شواهد.
این روایت سندش صحیح است و شواهدی دارد.
البیهقی، أبی بکر أحمد بن الحسین بن علی (متوفاى458هـ)، دلائل النبوة، ج 6، ص 55، طبق برنامه الجامع الکبیر.
بیهقی بعد از این روایت شواهد را نقل کرده و یکی از شواهد این است که نعمان بن بشیر نامه پدرش را که به ام عبد الله بنت ابیهاشم نوشته و به داستان زید بن خارجه پرداخته، در حلقه درس قاسم بن عبد الرحمن آورد و آن را قرائت کرد. بیهقی بعد از نقل این روایت میگوید:
قلت هذا إسناد صحیح
وروى ذلک أیضا عن حبیب بن سالم عن النعمان بن بشیر وذکر فیه بئر أریس کما ذکر فی روایة ابن المسیب والأمر فیها أن النبی اتخذ خاتما فکان فی یده ثم کان فی ید أبی بکر من بعده ثم کان فی ید عمر ثم کان فی ید عثمان حتى وقع فی بئر أریس بعد ما مضى من خلافته ست سنین فعند ذلک تغیرت عمال وظهرت أسباب الفتن کما قیل على لسان زید بن خارجة
دلائل النبوة ج 6، ص 57
بیقهی در پایان میگوید: داستان زید بن خارجه را که بعد از مردنش سخن گفته، بخاری نیز در کتاب تاریخش آورده است:
قال البخاری فی کتاب التاریخ زید بن خارجة الخزرجی الأنصاری شهد بدرا توفی فی زمن عثمان هو الذی تکلم بعد الموت.
دلائل النبوة ج 6 ، ص 57
داستان شهادت زید بن حارثه را بخاری در تاریخش با این سند و این عبارت است:
228 حدثنا إسماعیل حدثنی أخی عن سلیمان عن یحیى بن سعید قال سمعت بن المسیب أن زید بن خارجة بن أبی زهیر الأنصاری من بنى الحارث بن الخزرج توفى فی زمن عثمان فسجى بثوب ثم إنهم سمعوا جلجلة فی صدره قال صدق صدق عثمان بن عفان على منهاجهم مضت أربع وبقیت سنتان.
البخاری الجعفی، ابوعبدالله محمد بن إسماعیل (متوفاى256هـ)، التاریخ الأوسط، ج 1 ، ص 61، تحقیق: محمود إبراهیم زاید، ناشر: دار الوعی، مکتبة دار التراث - حلب، القاهرة، الطبعة: الأولى، 1397م ـ 1977م.
ابن کثیر در «البدایة والنهایة»، نیز مینویسد:
قصة زید بن خارجة وکلامه بعد الموت وشهادته بالرسالة لمحمد وبالخلافة لأبی بکر الصدیق ثم لعمر ثم لعثمان رضی الله عنهم .
به روایات اشاره کرده و تصحیحات بیهقی را آورده و هیچگونه سخنی در رد آن ندارد.
ابن کثیر الدمشقی، ابوالفداء إسماعیل بن عمر القرشی (متوفاى774هـ)، البدایة والنهایة، ج 6 ، ص156، ناشر: مکتبة المعارف – بیروت.
هیثمی در کتاب «مجمع الزوائد ومنبع الفوائد»، تصریح میکند که داستان زید بن خارجه را طبرانی در کتاب «کبیر و اوسط» به صورت مختصر با دو سند آورده آورده و رجال سند یکی از انها در کتاب کبیر موثق هستند:
وفی روایة عن النعمان بن بشیر قال لما توفی زید بن خارجة أنتظرت خروج عثمان فقلت یصلی رکعتین فکشف الثوب عن وجهه فقال السلام علیکم السلام علیکم واهل البیت یتکلمون قال فقلت وانا فی الصلاة سبحان الله سبحان الله فقال انصتوا انصتوا والباقی بنحوه رواه کله الطبرانی فی الکبیر والأوسط باختصار کثیر باسنادین ورجال احدهما فی الکبیر ثقات.
الهیثمی، ابوالحسن علی بن أبی بکر (متوفاى807 هـ)، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج 5، ص180، ناشر: دار الریان للتراث/ دار الکتاب العربی - القاهرة، بیروت – 1407هـ.
مزی بعد از نقل داستان زید بن خارجه مینویسد:
وقد رویت هذه القصة من وجوه کثیرة ، عن النعمان بن بشیر وغیره.
تهذیب الکمال ج 10، ص 62
ذهبی نیز در «تاریخ الإسلام» بعد از نقل روایت بعد از نقل روایت به توثیق راویانش تصریح کرده است :
رواه ثقاة الشامیین عن النعمان بن بشیر . م سلمان بن ربیعة الباهلی یقال له صحبة ، وقد سمع من عمر .
تاریخ الإسلام ج 3، ص 341
صفدی در کتاب «الوافی بالوفیات»، میگوید: این روایت را موثقین از شام از طریق نعمان بن بشیر و موثقانی از کوفیین از یزید بن نعمان بن بشیر نقل کرده اند:
زید بن خارجة بن زید الأنصاری له صحبة ... وروى حدیثه هذا ثقات من الشأمیین عن النعمان ابن بشیر ورواه ثقات الکوفیین عن یزید بن النعمان بن بشیر عن أبیه ...
الوافی بالوفیات ج 15، ص 341
سیوطی از علمای دیگر اهل سنت در کتاب «الخصائص الکبرى»، تصحیح بیهقی را ذکر کرده است:
أخرج البیهقی وصححه عن سعید بن المسیب أن زید بن خارجة الأنصاری ثم من بنی الحارث بن الخزرج توفی زمن عثمان فسجی ثم أنهم سمعوا جلجلة فی صدره ثم تکلم فقال أحمد أحمد فی الکتاب الأول صدق صدق أبو بکر الصدیق الضعیف فی نفسه القوی فی أمر الله تعالى فی الکتاب الأول ...
الخصائص الکبرى ج 2، ص 142
سهیلی نیز در کتاب «الروض الانف»، مینویسد:
وابن خارجة هو زید بن خارجة الذی تکلم الموت فیما روى ثقات أهل الحدیث لا یختلفون فی ذلک وذلک أنه مات فی زمن عثمان سجی علیه سمعوا جلجلة فی صدره ثم تکلم فقال أحمد أحمد فی الکتاب الأول صدق وأبو بکر الصدیق الضعیف فی نفسه القوی فی أمر الله فی الکتاب الأول صدق صدق بن الخطاب القوی الأمین فی الکتاب الأول صدق
السهیلی(م) (متوفای581 هـ)، الروض الانف(م)، ج 4، ص 436، دار النشر: طبق برنامه الجامع الکبیر.
محمد بن عبد الوهاب از سران وهابیت در کتاب «أحکام تمنی الموت»، روایت را از قول بیهقی نقل کرده و تصحیحات وی را نیز بیان کرده و روایات را رد و نقد هم نکرده است:
قال البیهقی : وهذا أیضاً إسناد صحیح،
محمد بن عبد الوهاب (متوفای 1206 هـ)، أحکام تمنی الموت ، ج 1، ص 50، تحقیق : الشیخ عبد الرحمن بن محمد السّدحان ، والشیخ عبد الله بن عبد الرحمن الجبرین، دار النشر : مطابع الریاض - الریاض ، الطبعة : الأولى ،
بخاری در کتاب «التاریخ الکبیر»، روایت دیگری را نقل کرده است که وقتی ثابت بن قیس را در میان قبر گذاشتند، شنیده شد که اسامی رسول خدا و ابوبکر و عمر و عثمان را به زبان جاری کرده است:
413 عبد الله بن عبید الله الأنصاری قال کنت فیمن دفن ثابت بن قیس بن شماس أصیب یوم الیمامة فلما أدخلناه قبره سمعناه یقول محمد رسول الله أبو بکر الصدیق عمر الشهید عثمان لین رحیم فنظرنا إلیه فإذا هو میت قال یحیى بن موسى عن شبابة قال ح مغیرة بن مسلم عن حصین بن عبد الرحمن عن عبد الله.
البخاری الجعفی، ابوعبدالله محمد بن إسماعیل (متوفاى256هـ)، التاریخ الکبیر، ج 5، ص 138، تحقیق: السید هاشم الندوی، ناشر: دار الفکر.
محمد بن عبد الوهاب در کتاب «أحکام تمنی الموت»، نیز این روایت را آورده است:
وأخرج البخاری فی تاریخه وغیره عن عبد الله بن عبید الأنصاری ، قال : کنت فیمن دفن ثابت بن قیس بن شماس ، وکان أصیب یوم الیمامة ، فلما أدخلناه قبره ، سمعناه یقول : محمد رسول الله ، أبو بکر الصدیق ، عمر الشهید ، عثمان لین رحیم .
محمد بن عبد الوهاب (متوفای 1206 هـ)، أحکام تمنی الموت ، ج 1 ، ص 51، تحقیق : الشیخ عبد الرحمن بن محمد السّدحان ، والشیخ عبد الله بن عبد الرحمن الجبرین، دار النشر : مطابع الریاض - الریاض ، الطبعة : الأولى ،
بیهقی در کتاب «دلائل النبوة»، قبل از این که این روایت را نقل کند مینویسد:
وقد روی فی التکلم بعد الموت عن جماعة بأسانید صحیحة
آنگاه دو روایت را نقل کرده است. روایت نخست این است که شخصی که از قبیله بنی سلمه که کشته شد، بعد از مردنش اسامی خلفاء را به زبان جاری کرد:
أخبرنا أبو الحسین بن بشران أنبأنا الحسین بن صفوان حدثنا ابن أبی الدنیا حدثنا خلف بن هشام البزار حدثنا خالد الطحان عن حصین عن عبد الله بن عبید الأنصاری أن رجلا من قتلى مسیلمة تکلم فقال محمد رسول الله أبو بکر الصدیق عثمان الأمین الرحیم لا أدری أیش قال لعمر.
عبد الله بن عبید انصاری میگوید: مردی از کشتگان در جنگ مسلیمه سخن گفت و گفت: محمد رسول خدا، ابو بکر صدیق عثمان، عثمان امانت دار و مهربان ولی نمیدانم که در باره عمر چه گفت.
در پایان خود بیهقی روایت خالد بن طحان را موثق میداند:
خالد الطحان احفظ من علی بن عاصم وأوثق والله أعلم
دلائل النبوة ج 6، ص 58
در نقل بیهقی «من قتلی مسلمة» آمده است اما ابن کثیر در «البدایة والنهایة»،عبارت بنی سلمه را آورده است:
عن عبد الله بن عبید الأنصاری أن رجلا من بنی سلمة تکلم فقال محمد رسول الله أبو بکر الصدیق عثمان اللین الرحیم قال ولا أدری أیش قال فی عمر کذا رواه ابن أبی الدنیا فی کتابه
البدایة والنهایة ج 6، ص 158
در روایت دیگر آمده است که شخصی از گشتگان انصار در جنگ صفین و یا جمل به اسامی آنان سخن گفته است:
وقد أنبأنا أبو سعید بن أبی عمر وحدثنا أبو العباس محمد بن یعقوب حدثنا یحیى بن أبی طالب أنبأنا علی بن عاصم أنبأنا حصین بن عبد الرحمن بن عبد الله بن عبید الأنصاری قال بینما هم یصورون القتلى یوم صفین أو یوم الجمل إذ تکلم رجل من الأنصار من القتلى فقال محمد رسول الله أبو بکر الصدیق عمر الشهید عثمان الرحیم ثم سکت.
عبید انصاری میگوید: در حالیکه گشتگان روز صفین یا جمل را شناسایی میکردند، ناگهان شخصی از کشته های انصار گفت: محمد رسول خدا، ابوبکر صدیق، عمر شهید و عثمان مهربان، پس از آن ساکت شد.
طبق این روایات صحیح ، میت بعد از مردن به خلافت خلفای ثلاثه شهادت داده است و از دیدگاه بیقهی، ابن کثیر که به صحت روایات اعتراف کرده و نیز بسیاری از علمای اهل سنت که آنها را در کتابهایشان نقل کرده اند، این مطلب یک امر مسلم و قطعی و پذیرفته شده است.
حال طبق این روایات میگوییم:
اگر میت به خلافت خلفای سه گانه، شهادت بدهد و از ولایت آنها سؤال شود؛ چرا به اسم امیرمؤمنان علیه السلام شهادت ندهد و از ولایت ایشان سؤال نشود؟
اگر ملاک شهادت و سؤال، خلیفه بودن و صحابی بودن آنها است؛ امیر مؤمنان علیه السلام نیز این ملاک را دارند؛ بنابراین، میت به ولایت حضرت شهادت میدهد و از ولایتش سؤال میشود.
ابو علی مرزوقی از علمای سرشناس اهل سنت در کتاب الازمنة والامکنة نقل میکند: هنگامیکه مادر امیرمؤمنان ، حضرت فاطمه بنت اسد از دنیا رفت، در عالم قبر تا هنوز که رسول خدا صلی الله علیه و آله و مردمی که درتشییع جنازه این بانو شرکت کرده بودند، بر نگشته بودند، مورد سؤال قرار گرفت و از ولایت پسرش امیر مؤمنان سؤال شد، در همانجا رسول خدا صلی الله علیه وآله فورا فرمود: ابنک ابنک:
وروى لنا أبو الحسن البدیهی قال: سمعتُ أبا عبد الله إبراهیم بن محمد بن عرفة الأزدی یقول: سأل بعض أهل العلم أصحابه فقال: أتعرفون رجلاً من الصحابة یُروى عنه الحدیث، ویقال له أسد بن عبد مناف بن شیبة بن عمرو بن المغیرة بن زید. قالوا: لا. قال: علی بن أبی طالب: سمته أمه فاطمة أسداً وهی بنت أسد باسم أبیها، وعبد مناف اسم أبی طالب، وشیبة اسم عبد المطلب وعمرو اسم هاشم، والمغیرة اسم عبد مناف، وزید اسم قصی.
وأخبر أن النبی صلى الله علیه وسلم تولى دفن فاطمة بنت أسد وکان أشعرها قمیصاً له، فسُمع وهو یقول: ابنک، فسُئل صلى الله علیه وسلم فقال: إنَها سُئلت عن ربِّها فأجابت، وعن نبیها فأجابت، وعن إمامها فلَجلَجت، فقلت: ابنک ابنک.
ابو الحسن بدیهی روایت کرد که ... یکی از اهل علم به اصحاب خویش گفت : آیا شخصی از صحابه را میشناسید که از او روایت نقل شود و به او گفته شود اسد بن عبد مناف؟ گفت او علی بن ابی طالب است که مادرش فاطمه بنت اسد او را به نام پدرش نامگذاری کرد. و خبر داد که پیامبر (ص) وقتی که متولی دفن فاطمه بنت اسد شد ، قبل از آن پیراهن خود را به تن فاطمه کرده بود ، مردم شنیدند که پیامبر فرمود «پسرت» !
از رسول خدا (ص) سؤال کردند فرمود : از او در مورد پروردگارش سؤال شد و جواب داد ؛ در مورد پیامبرش سؤال شد و جواب داد ؛ و از امامش سؤال شد و زبانش بند آمد ؛ به او گفتم «پسرت ، پسرت»!
المرزوقی الأصفهانی، أبو على أحمد بن محمد بن الحسن (متوفای 421هـ)، الأزمنة والأمکنة ج 1، ص243،
این روایت در منابع شیعه نیز نقل شده است که در قسمت روایات شیعه به آن اشاره خواهیم کرد.
نتیجه: طبق روایات فوق، در عالم قبر و قیامت از ولایت امیر مؤمنان علیه السلام سؤال میشود و طبق روایات صحیح اهل سنت، برخی از مردگان بعد از مردن، به اسامی خلفای اهل سنت نیز اقرار کرده اند.
در قرآن کریم آیاتی وجود دارد که از انسان در عالم قیامت از پاره اعتقادات سؤال میشود. یکی از مواد مورد سؤال، پرسش از مقام «امامت» است. البته مواردی که به آنها اشاره میشود تنها روایاتی است که در کتب اهل سنت در مورد آنها روایت نقل شده است ؛ و گرنه روایات شیعه در این زمینه فراوان است .
در این قسمت به آیاتی که این مطلب را بیان میکند اشاره میکنیم:
نخستین آیه ای که به صراحت سؤال از امامت را در قیامت مطرح میکند ، آیه ذیل است:
یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ ... (اسراء/71)
(به یاد آورید) روزى را که هر گروهى را با پیشوایشان مىخوانیم!
در تفسیر واژه «امام» که در این آیه آمده، علمای اهل سنت اقوالی را ذکر کرده اند.
طبق روایت رسول خدا صلی الله علیه وآله که آن را جمعی از علمای اهل سنت نقل کرده، مراد از «امامهم» امام زمان، کتاب خداوند و سنت پیامبر، هر فرد است.
قرطبی از مفسران به نام اهل سنت روایت را اینگونه آورده است:
وروی عن النبی فی قوله : یوم ندعوا کل أناس بإمامهم فقال : کل یدعى بإمام زمانهم وکتاب ربهم وسنة نبیهم فیقول هاتوا متبعی إبراهیم هاتوا متبعی موسى هاتوا متبعی عیسى هاتوا متبعی محمد علیهم أفضل الصلوات والسلام فیقوم أهل الحق فیأخذون کتابهم بأیمانهم ویقول هاتوا متبعی الشیطان هاتوا متبعی رؤساء الضلالة إمام هدى وإمام ضلالة ...
از رسول خدا صلی الله علیه وآله در باره آیه «یوم ندعوا... » روایت شده است که فرمود: هر شخصی همراه امام زمان، کتاب پروردگار و سنت پیامبرش فراخوانده میشود، پس گفته میشود: پیروانان ابراهیم ، موسی ، عیسی و محمد را (که بهترین درود و سلام بر او باد)، بیاورید، در این زمان اهل حق میایستند، کتابهایشان را در دست راست شان میگیرند . و گفته میشود که پیروانان شیطان و پیشوایان گمراه را نیز بیاورید. ...
الأنصاری القرطبی، ابوعبد الله محمد بن أحمد (متوفاى671هـ)، الجامع لأحکام القرآن، ج10، ص297، ناشر: دار الشعب – القاهرة.
آلوسی یکی دیگر از مفسران اهل سنت این رویت رسول خدا صلی الله علیه وآله را از طریق امیرمؤمنان علیه السلام نقل کرده است:
وأخرج ابن مردویه عن علی کرم الله تعالى وجهه قال : قال رسول الله فی الآیة : یدعى کل قوم بإمام زمانهم وکتاب ربهم وسنة نبیهم .
الآلوسی البغدادی الحنفی، أبو الفضل شهاب الدین السید محمود بن عبد الله (متوفاى1270هـ)، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم والسبع المثانی، ج15، ص120، ناشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت.
در روایت دیگر که از امیرمؤمنان علیه السلام در منابع اهل سنت وارد شده، مراد از «امام»، امام زمان هر شخص است که در دوران زندگی، از او پیروی کرده است.
روایت امیر مؤمنان علیه السلام را شوکانی ، قرطبی و برخی دیگر اینگونه نقل کرده اند:
وقال علی بن أبی طالب رضی الله عنه المراد بالإمام إمام عصرهم فیدعى أهل کل عصر بإمامهم الذى کانوا یأتمرون بأمره وینتهون بنهیه.
علی بن ابیطالب علیه السلام فرموده است: مراز از «امام»، امام زمان است، که اهل هر عصر و زمان، با امام زمانشان که به دستورش پیروی و از نواهیش پرهیز کرده، فراخوانده میشوند.
الشوکانی، محمد بن علی بن محمد (متوفاى1255هـ)، فتح القدیر الجامع بین فنی الروایة والدرایة من علم التفسیر، ج3 ص246، ناشر: دار الفکر – بیروت.
الأنصاری القرطبی، ابوعبد الله محمد بن أحمد (متوفاى671هـ)، الجامع لأحکام القرآن، ج10، ص297، ناشر: دار الشعب – القاهرة.
ابو صالح و سعید بن جبیر از ابن عباس نقل کرده اند که اولا: مراد از امام، همان پیشوایان است و ثانیا: شامل مطلق امام (امام هدایت و امام ضلالت) میشود:
وفی المراد بامامهم أربعة أقوال:
أحدها أنه رئیسهم قاله أبو صالح عن بن عباس وروى عنه سعید بن جبیر أنه قال إمام هدى أو إمام ضلالة.
در این که مقصود از «امامهم» در این آیه چیست ، چهار قول است. یکی از اقوال این است که مراد پیشوایان هر شخص است. این سخن را ابوصالح از ابن عباس روایت کرده و سعید بن جبیر نز از ابن عباس نقل کرده است که مراد، پیشوایان هدایت و یا پیشوایان گمراهی است.
ابن الجوزی الحنبلی، جمال الدین ابوالفرج عبد الرحمن بن علی بن محمد (متوفاى 597 هـ)، زاد المسیر فی علم التفسیر، ج5 ص64، ناشر: المکتب الإسلامی - بیروت، الطبعة: الثالثة، 1404هـ.
بغوی نیز قول ابن عباس را نقل کرده است:
وعن سعید بن جبیر عن ابن عباس رضی الله عنهما بإمام زمانهم الذی دعاهم فی الدنیا إلى ضلالة أو هدى قال الله تعالى «وجعلناهم أئمة یهدون بأمرنا» وقال «وجعلناهم أئمة یدعون إلى النار»
البغوی، الحسین بن مسعود (متوفاى516هـ)، تفسیر البغوی، ج3 ص126، تحقیق: خالد عبد الرحمن العک، ناشر: دار المعرفة - بیروت.
در تفاسیر دیگر اهل سنت نیز این سخن ابن عباس نقل شده است که جهت پرهیز از اطاله کلام از نقل همه آنها خود داری میکنیم
طبری نیز ذیل آیه «یوم ندعوا کل اناس بامامهم» وقتی اقول را را مطرح میکند، میگوید: بهترین قول این است که مراد از امامهم، امام هر شخص است؛ چرا که در استعمال «امام» در مقتدا و پیشوا، مشهور تر از معانی دیگر است:
وأولى هذه الأقوال عندنا بالصواب قول من قال معنى ذلک یوم ندعو کل أناس بإمامهم الذی کانوا یقتدون به ویأتمون به فی الدنیا لأن الأغلب من استعمال العرب الإمام فیما ائتم واقتدی به وتوجیه معانی کلام الله إلى الأشهر أولى ما لم تثبت حجة بخلافه یجب التسلیم لها.
الطبری، أبو جعفر محمد بن جریر بن یزید بن کثیر بن غالب (متوفاى310)، جامع البیان عن تأویل آی القرآن، ج15، ص127، ناشر: دار الفکر، بیروت – 1405هـ
وی که از بزرگترین لغتشناسان اهل سنت است در ذیل این آیه میگوید در این زمینه چند قول وجود دارد ، نبی ، کتاب ، امام هدایت و امام ضلالت و سپس میگوید : تمام این اقوال صحیح است و مردم از همه این مسائل مورد سؤال قرار میگیرند :
«یوم ندعو کل أناس بإمامهم» وقد ذکرنا عن ابن عباس أنه قال : بإمامهم بنبیهم ، وروی عنه إمام هدى وإمام ضلالة ، وقال أبو صالح وأبو العالیة بإمامهم بأعمالهم ، وقال مجاهد بکتابهم . قال أبو جعفر : وهذه الأقوال متفقة والناس یدعون بهذا کله.
تمامی این اقوال مورد قبول است و مردم از همه این مسائل مورد سؤال قرار میگیرند
النحاس، أبو جعفر أحمد بن محمد بن إسماعیل (متوفای338 هـ)، اعراب القرآن، ج 2، ص 434 ، تحقیق: د. زهیر غازی زاهد، دار النشر : عالم الکتب – بیروت، الطبعة : الثالثة 1409هـ- 1988م ،
ابو الوفاء ، طاهر بن الحسین معروف به ابن القواس بغدادی، از فقهای به نام حنبلی در بغداد بوده است. ابن عقیل نقل میکند شخص به نام «ابن زوزنی» از دنیا رفت و علمای شافعی نیز در تشییع جنازه او شرکت کردند. هلال حفار از اساتید ابو الوفاء میخواست او را تلقین کند، ابو الوفاء به او گفت: من او را تلقین میکنم چرا که او بر مذهب ما بود. ابو الوفاء در تلقینش گفت: وقتی فرشتگان منکیر و نکیر آمدند و از تو سؤال کردند، در جواب بگو: اسلام دین من است، نه اشعری ام نه معتزلی، بلکه حنبلی سنی هستم.
این داستان را ابن رجب حنبلی و ابن مفلح در کتابهایشان آورده اند:
وقال ابن عقیل: کان حسن الفتوى، متوسطًا فی المناظرة فی مسائل الخلاف إمامًا فی الإقراء، زاهدًا شجاعًا مقدامًا، ملازمًا لمسجده، یهابه المخالفون، حتى إنه لما توفی ابن الزوزنی، وحضره أصحاب الشافعی - على طبقاتهم وجموعهم - فی فورة أیام القشیری وقوتهم بنظام الملک حضر، فلما بلغ الأمر إلى تلقین الحفار قال له: تنحّ حتى ألقنه أنا، فهذا کان على مذهبنا، ثم قال: یا عبد الله وابن أمته، إذا نزل علیک ملکان فظّان غلیظان، فلا تجزع ولا تُرَعْ، فإذا سألاک فقل: رضیتُ بالله رباً، وبالإسلام دیناً لا أشعری ولا معتزلی بل حَنبلی سُنِّی.
ابن عقیل میگوید: ابو الوفاء نیکو فتوا ... بود. هنگامیکه ابن زوزنی وفات یافت و پیروان شافعی با تمام طبقاتشان جمع شدند ... وقتی قرار شد حفار او را تلقین کند، ابو الوفاء به او گفت: شما دور شوید تا من او را تلقین کنم؛ چرا که او بر مذهب ما بود. سپس گفت: ای بنده خدا ! زمانیکه دو فرشته خشمناک و سخت گیر بر تو وارد شدند، از آنها نترس. وقتی از تو سؤال کردند، بگو: راضی هستم که خداوند پروردگار من است و اسلام دین من است، نه اشعری هستم و نه معتزلی بلکه حنبلی سنی هستم.
إبن رجب الحنبلی، عبد الرحمن بن أحمد (متوفاى795هـ)، ذیل طبقات الحنابلة، ج 1، ص 15، طبق برنامه الجامع الکبیر.
الإمام برهان الدین إبراهیم بن محمد بن عبد الله بن محمد بن مفلح (متوفای884هـ)، المقصد الأرشد فی ذکر أصحاب الإمام أحمد، ج 1 ، ص 458، تحقیق: د عبد الرحمن بن سلیمان العثیمین، دار النشر: مکتبة الرشد - الریاض – السعودیة، الطبعة: الأولى1410هـ - 1990م
طبق این روایت، به عقیده ابو الوفاء حنبلی، سؤال از مذهب قطعی است؛ از این جهت استادش را هنگام تلقین کنار زد و خود شخصا هم مذهبش را تلقین کرد.
فخررازی از مفسران بزرگ اهل سنت نیز در ذیل آیه مینویسد:
المسألة الثالثة : قوله : (بِإِمَامِهِم) الإمام فی اللغة کل من ائتم به قوم کانوا على هدى أو ضلالة فالنبی إمام أمته ، والخلیفة إمام رعیته.
مسأله دوم: امام در لغت به معنای هرچیزی است که یک گروهی به او اقتداء کرده باشند، چه این که آنها بر حق باشند و گمراه؛ پس پیامبر امام امت خودش است و خلیفه نیز امام پیروانش میباشد.
الرازی الشافعی، فخر الدین محمد بن عمر التمیمی (متوفاى604هـ)، التفسیر الکبیر أو مفاتیح الغیب، ج21، ص14، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولى، 1421هـ - 2000م.
شنقیطی نیز در تفسیرش بعد از نقل اقوالی که در آیه ذکر شده، میگوید: قول مورد اختیار و پسند من این است که مراد از «امامهم»، پیشوایان هر قومی است که در دنیا به آنها اقتدا کرده اند:
وقال بعض أهل العلم : «یَوْمَ نَدْعُواْ کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ» أی ندعو کل قوم بمن یأتمون به . فأهل الإیمان أئمتهم الأنبیاء صلوات الله وسلامه علیهم . وأهل الکفر أئمتهم سادتهم وکبراؤهم من رؤساء الکفرة . کما قال تعالى : «وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً یَدْعُونَ إِلَى النَّارِ » . وهذا الأخیر أظهر الأقوال عندی . والعلم عند الله تعالى .
الجکنی الشنقیطی، محمد الأمین بن محمد بن المختار (متوفاى1393هـ.)، أضواء البیان فی إیضاح القرآن بالقرآن، ج3 ص176، تحقیق: مکتب البحوث والدراسات، ناشر: دار الفکر للطباعة والنشر. - بیروت. - 1415هـ - 1995م.
امام عزالدین سلمی از مفسران شافعی نیز این آیه را به سؤال از ولایت علی تفسیر کرده است:
4 - «مسؤولون» عن قول لا إله إلا الله ، أو عما دعوا إلیه من بدعة مأثور أو عن جلسائهم ، أو عن ولایة علی ، ...
الدمشقی الشافعی، الامام عز الدین عبد العزیز بن عبد السلام السلمی (متوفاى660هـ) ، تفسیر القرآن / اختصار النکت للماوردی، ج 3 ، ص 52، تحقیق : الدکتور عبد الله بن إبراهیم الوهبی ، ناشر : دار ابن حزم - بیروت ، الطبعة : الأولى ، 1416هـ/ 1996م .
قرطبی مینویسد:
وقیل : بمذاهبهم فیدعون بمن کانوا یأتمون به فی الدنیا : یا حنفی یا شافعی یا معتزلی یا قدری ونحوه فیتبعونه فی خیر أو شر أو على حق أو باطل وهذا معنى قول أبی عبیدة.
گفته شده: مردم به مذهبهای شان فراخوانده میشوند، پس خوانده میشوند به کسانیکه در این دنیا به آنها اقتدا کرده اند. گفته میشود: ای حنفی، ای معتزلی،.. که آنها را در خیر و شر یا حق و باطل از آنها پیروی کرده اند. این معنا قول ابو عبیده است.
الأنصاری القرطبی، ابوعبد الله محمد بن أحمد (متوفاى671هـ)، الجامع لأحکام القرآن، ج10، ص297، ناشر: دار الشعب – القاهرة.
نسفی یکی دیگر از مفسران اهل سنت نیز ذیل این آیه مینویسد:
«کل أناس بإمامهم» الباء للحال والتقدیر مختلطین بامامهم ای بمن ائتموا به من نبى أو مقدم فی الدین أو کتاب أو دین فیقال یا اتباع فلان.
باء در این آیه، برای حال است و تقدیر آیه این است که: هر انسان در حالیکه مختلط با امام شان است یعنی به آنها اقتداء کرده اند، همانند پیامبر، یا کسی که در رأس دین قرار گرفته، (پیشوای دینی) یا به کتاب و دینی اقتدا کرده است، فراخوانده میشود؛ پس گفته میشود که ای پیروان فلان.
النسفی، أبو البرکات عبد الله ابن أحمد بن محمود (متوفاى710هـ)، تفسیر النسفی، ج2 ، ص29، طبق برنامه الجامع الکبیر
نتیجه : طبق این آیه، مسلما یکی از سؤالات در عالم قیامت از میت، در باره امام هر شخص است.
دومین آیه ای که بحث سؤال از امامت را در قیامت مطرح میکند، آیه ذیل است:
وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُون. (صافات/24)
آنها را نگهدارید که باید بازپرسى شوند!
علماء و مفسران اهل سنت در ذیل آیه آورده اند که در قیامت بندگان روی پل صراط در جایگاه مختلف متوقف میشوند و در باره اعمال، عقاید و مسائل ضروری، از آنان سؤال میشود.
شهاب الدین محمود آلوسی از علمای بزرگ اهل سنت بعد از نقل روایاتی که از طریق ابن عباس و ابو سعید خدری ذیل آیه «وقفوهم مسؤلون» آمده، تصریح میکند که برترین اقول این است که از عقاید انسان در قیامت سؤال میشود و از مهمترین عقاید ولایت علی و خلفاء است که مورد سؤال قرار میگیرد:
وأولى هذه الأقوال أن السؤال عن العقائد والأعمال ورأس ذلک لا إله إلا الله ومن أجله ولایة علی کرم الله تعالى وجهه وکذا ولایة إخوانه الخلفاء الراشدین رضی الله تعالى عنهم أجمعین.
بهترین اقوال این است که از میت در باره عقاید و اعمال سؤال میشود و در رأس آنها شهادت به وحدانیت خداوند است و از مهمترین آنها ولایت علی کرم الله وجهه و نیز ولایت دو برادرش خلفای راشدین است.
الآلوسی البغدادی الحنفی، أبو الفضل شهاب الدین السید محمود بن عبد الله (متوفاى1270هـ)، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم والسبع المثانی، ج 23، ص 80، ناشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت.
زرندی حنفی در دو کتابش سخن از ابو الحسن واحدی را نقل کرده است که در ذیل این آیه میگوید :
قال الإمام أبو الحسن الواحدی (رح): هذه الولایة التی أثبتها النبی (ص) لعلی (رض) مسؤول عنها یوم القیامة.
وروى فی قوله تعالى(وقفوهم إنهم مسؤولون)، أی عن ولایة علی (رضی الله عنه) وأهل البیت ، لأن الله أمر نبیه (ص) بأن یعرف الخلق أنه لا یسألهم على تبلیغ الرسالة أجرا إلا المودة فی القربى . والمعنى : أنهم یسألون هل والوهم حق الموالاة کما أوصاهم النبی (ص). أم أضاعوها وأهملوها فیکون علیهم المطالبة (والتبعة).
امام ابو الحسن واحدی گفته است: این ولایتی را که رسول خدا صلی الله علیه وآله برای علی علیه السلام ثابت کرده است، در روز قیامت از آن سؤال میشود.
درباره قول خداوند متعال (وقفوهم إنهم مسؤولون)، روایت شده است که از ولایت علی و اهل بیت سؤال میشود؛ زیرا که خداوند به پیامبرش دستور داده است که به مخلوقات بگوید: پیامبر در مقابل رسالت مزدی جز محبت ذوی القربی را نمیخواهد. معنای آیه این است که بندگان مورد سؤال واقع میشوند که آیا به اندازه ای که حق شان بود دوست داشتید؛ آنگونه که رسول خدا صلی الله علیه وآله درباره آنان وصیت کرده است، یا این که آنها را ضایع کردی و کنار گذاشتید، پس بر آنها است که این حق شان را مطالبه کنند.
الزرندی الحنفی المدنی، جمال الدین محمد بن یوسف بن الحسن بن محمد (متوفاى 750 هـ) نظم درر السمطین فی فضائل المصطفى والمرتضى والبتول والسبطین، ص 109، مکتبة امام امیر المؤمنین، چاپ : الأولى، 1377 - 1958 م، طبق برنامه مکتبه اهل البیت
الزرندی الشافعی، شمس الدین محمد بن یوسف ( 693 - 750 ه ) معارج الوصول إلى معرفة فضل آل الرسول، ص 44، تحقیق: ماجد بن أحمد العطیة، طبق مکتبة اهل البیت.
امام عزالدین سلمی از مفسران شافعی نیز این آیه را به سؤال از ولایت علی تفسیر کرده است:
4 - ( مسؤولون ) عن قول لا إله إلا الله ، أو عما دعوا إلیه من بدعة مأثور أو عن جلسائهم ، أو عن ولایة علی ...
مسؤولون؛ یعنی از شهادت به وحدانیت خداوند یا از آنچیزی که او مردم را به سوی آن فراخوانده مانند بدعت آشکار و جا افتاده، یا از همنشینان و یا از ولایت علی، سؤال میشود.
الدمشقی الشافعی، الامام عز الدین عبد العزیز بن عبد السلام السلمی (متوفاى660هـ) ، تفسیر القرآن / اختصار النکت للماوردی، ج 3 ، ص 52، تحقیق : الدکتور عبد الله بن إبراهیم الوهبی ، ناشر : دار ابن حزم - بیروت ، الطبعة : الأولى ، 1416هـ/ 1996م .
بنابراین، سؤال از ولایت علی نیز نزد علمای اهل سنت یک مطلب ثابت شده است و روایاتی نیز در منابع شیعه و اهل سنت در این باره وارد شده است.
جرجانی نیز از ابن عباس نقل میکند که مراد از این آیه، سؤال از ولایت علی بن ابیطالب علیه السلام است:
' وبه ' قال أخبرنا أبو الحسن أحمد بن محمد بن أحمد العتیقی بقراءتی علیه ، قال أخبرنا أبو عمر عثمان بن محمد ن أحمد المخرمی ، قال أخبرنا أبو الحسین علی بن عبد الرحمن بن عیسى بن ماتی الکاتب ، قال حدثنا الحسین بن الحکم الجبری ، قال حدثنا حسین بن نصر بن مزاحم ، قال حدثنا القاسم بن عبد الغفار العجلی ، عن الأحوص عن مغیرة عن الشعبی عن ابن عباس فی قوله عز وجل : ' وقفوهم إنهم مسؤولون ' عن ولایة علی بن أبی طالب علیه السلام .
از ابن عباس روایت شده است که در ذیل آیه «وقفوهم انهم مسؤولون گفته است: مقصود از ولایت علی بن ابی طالب است .
الشجری الجرجانی، المرشد بالله یحیی بن الحسین بن إسماعیل الحسنی (متوفاى499 هـ)، کتاب الأمالی وهی المعروفة بالأمالی الخمیسیة، ج 1، ص 189، تحقیق: محمد حسن اسماعیل، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت / لبنان، الطبعة: الأولى، 1422 هـ - 2001م .
ابن حجر نیز روایت ابو سعید خدری را در مقصود از این آیه نقل کرده است:
الآیة الرابعة قوله تعالى «وقفوهم إنهم مسؤولون» (الصافات 24)
أخرج الدیلمی عن أبی سعید الخدری أن النبی صلى الله علیه وسلم قال «وقفوهم إنهم مسؤولون» عن ولایة علی
وکأن هذا هو مراد الواحدی بقوله روی فی قوله تعالى «وقفوهم إنهم مسؤولون» أی عن ولایة علی وأهل البیت لأن الله أمر نبیه صلى الله علیه وسلم أن یعرف الخلق أنه لا یسألهم على تبلیغ الرسالة أجرا إلا المودة فی القربى والمعنى أنهم یسألون هل والوهم حق الموالاة کما أوصاهم النبی صلى الله علیه وسلم أم أضاعوها وأهملوها فتکون علیهم المطالبة والتبعة
انتهى
وأشار بقوله کما أوصاهم النبی صلى الله علیه وسلم إلى الأحادیث الواردة فی ذلک وهی کثیرة
آیه چهارم در مورد کلام خداوند «وقفوهم انهم مسؤولون
دیلمی از ابوسعید خدری از پیامبر (ص) روایت کرده است که گفت «وقفوهم انهم مسؤولون» از ولایت علی علیه السلام
و ظاهرا همین آیه مراد واحدی است که گفته است در ذیل آیه «وقفوهم إنهم مسؤولون» گفته است از ولایت علی و اهل بیت ، زیرا خداوند به پیامبرش (ص)دستور داده است که به مردم بفهماند که از آنها در تبلیغ رسالت جز مودت ذی القربی و بستگانش سؤال نمیکند ؛و معنی این است که آیا موالاتی را که شایسته اهل بیت است همانطور که پیامبر (ص) دستور داده است ، انجام دادهاند یا آن را ضایع کرده و ترک کردند و خداوند آنها را مطالبه و عقاب خواهد نمود .
و با کلام خود که گفت «همانطور که پیامبر وصیت به این امر کرده است » به روایاتی که در این زمینه وارد شده است ؛ و این روایات بسیار زیاد است .
الهیثمی، ابوالعباس أحمد بن محمد بن علی ابن حجر (متوفاى973هـ)، الصواعق المحرقة علی أهل الرفض والضلال والزندقة، ج 2، ص 437 ، تحقیق: عبد الرحمن بن عبد الله الترکی - کامل محمد الخراط، ناشر: مؤسسة الرسالة - لبنان، الطبعة: الأولى، 1417هـ - 1997م.
نتیجه: طبق این روایت که علمای اهل سنت نیز با توجه به روایات اظهار نظر کرده اند، آیه فوق نیز بر سؤال از ولایت امیرمؤمنان علیه السلام دلالت دارد.
سومین آیه در بحث سؤال از ولایت علی علیه السلام در قیامت، این آیه است:
وَ إِنَّهُ لَذِکْرٌ لَکَ وَ لِقَوْمِکَ وَ سَوْفَ تُسْئَلُون. (زخرف/44)
و این مایه یادآورى (و عظمت) تو و قوم تو است و بزودى سؤال خواهید شد.
ذیل این آیه در منابع شیعه روایاتی آمده است که این مطلب را ثابت میکند.
شیخ طوسی رحمة الله علیه در یک روایت طولانی از رسول خدا صلی الله علیه وآله نقل کرده است که آن حضرت بعد از قرائت آیه فوق فرموده: از محبت علی علیه السلام سؤال میشود:
760 / 11 - وبهذا الاسناد ، عن محمد بن علی علیه السلام ، عن جابر بن عبد الله الأنصاری ، قال . إنی لأدناهم من رسول الله صلى الله علیه وآله فی حجة الوداع بمنى ، فقال : لأعرفنکم ترجعون بعدی کفارا یضرب بعضکم رقاب بعض ، وأیم الله لئن فعلتموها لتعرفنی فی الکتیبة التی تضاربکم ، ثم التفت إلى خلفه فقال : أو علی أو علی ، ثلاثا ، فرأینا أن جبرئیل علیه السلام غمزه وأنزل الله عز وجل : «فإما نذهبن بک فإنا منهم منتقمون» بعلی «أو نرینک الذی وعدناهم فإنا علیهم مقتدرون» ثم نزلت : «قل رب إما ترینی ما یوعدون * رب فلا تجعلنی فی القوم الظالمین * وإنا علی أن نریک ما نعدهم لقادرون * ادفع بالتی هی أحسن» ثم نزلت : «فاستمسک بالذی أوحى إلیک» من أمر علی بن أبی طالب «إنک على صراط مستقیم» وإن علیا لعلم للساعة و «لک ولقومک وسوف تسألون» عن محبة علی بن أبی طالب .
جابر بن عبد اللَّه انصارى میگوید: در منا در حجة الوداع نزدیکترین شخص به پیامبر بودم که فرمود: شما را چنین نیابم که پس از من رجوع کرده و کافر شدهاید، بعضى از شما گردن بعضى دیگر را مىزند و به خدا سوگند که اگر چنین کنید، مرا در لشکرى خواهید دید که با شما مىجنگد، سپس به پشت سر خود برگشت و گفت:
یا على را یا على را (سه مرتبه) دیدیم که جبرئیل به او اشاره کرد و به دنبال آن خداوند چنین نازل کرد: «فَإِمَّا نَذْهَبَنَّ بِکَ فَإِنَّا (مِنْهُمْ) مُنْتَقِمُونَ» یعنى به وسیله علىّ بن ابى طالب (ع) «فَاسْتَمْسِکْ بِالَّذِی أُوحِیَ إِلَیْکَ» یعنى در باره على «إِنَّکَ عَلى صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ» و على پرچمى بر قیامت « لک ولقومک وسوف تسألون» و ذکرى براى تو و قوم توست و بزودى از محبت على پرسیده مىشوید.
الطوسی، الشیخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علی بن الحسن (متوفاى460هـ)، الأمالی، ص 363، تحقیق : قسم الدراسات الاسلامیة - مؤسسة البعثة، ناشر: دار الثقافة ـ قم ، الطبعة: الأولى، 1414هـ
منظور شیخ طوسی که فرموده « وبهذ الاسناد»، این سند است که قبل از این روایت بیان شده است:
50 / 1 - أخبرنا أبو الفتح هلال بن محمد بن جعفر الحفار ، قال : أخبرنا أبو القاسم إسماعیل بن علی بن علی الدعبلی ، قال : حدثنی أبی أبو الحسن علی بن علی ابن رزین بن عثمان بن عبد الرحمن بن عبد الله بن بدیل بن ورقاء أخو دعبل بن علی الخزاعی ( رضی الله عنه ) ببغداد سنة اثنتین وسبعین ومائتین ، قال : حدثنا سیدی أبو الحسن علی بن موسى الرضا بطوس سنة ثمان وتسعین ومائة ، وفیها رحلنا إلیه على طریق البصرة ، وصادفنا عبد الرحمن بن مهدی علیلا ، فأقمنا علیه أیاما ، ومات عبد الرحمن بن مهدی وحضرنا جنازته ، وصلى علیه إسماعیل بن جعفر ، ورحلنا إلى سیدی أنا وأخی دعبل ، فأقمنا عنده إلى آخر سنة مائتین ، وخرجنا إلى قم . قال : حدثنی أبی موسى بن جعفر ، قال : حدثنا أبی جعفر بن محمد ، قال : حدثنا أبی محمد بن علی ، عن أبیه علی بن الحسین ، عن أبیه الحسین بن علی ( علیه السلام ) ، عن النزال بن سبرة ، عن علی بن أبی طالب ( علیه السلام ) أنه قال : من أکل إحدى وعشرین زبیبة حمراء ، لم یر فی جسده شیئا یکرهه .
الأمالی - الشیخ الطوسی - ص 361
روایت جابر بن عبد الله انصاری در کتابهای ذیل نیز نقل شده است:
ابن طاووس الحلی، ابی القاسم علی بن موسی (متوفای664هـ)، الطرائف فی معرفة مذاهب الطوائف، ص143، چاپخانه: الخیام ـ قم، چاپ: الأولى1399
الماحوزی البحرانی، الشیخ سلیمان بن عبد الله( 1075 – 1121هـ)، الأربعون حدیثا فی إثبات إمامة أمیر المؤمنین علیه السلام، ص 142، تحقیق: السید مهدی الرجائی، المطبعة : مطبعة أمیر، قم، الطبعة : الأولى: 1417 ه ق
الحاکم الحسکانی، عبید الله بن محمد الحنفی النیسابوری (ق 5هـ) ، شواهد التنزیل، ج 2 ص 217، تحقیق: الشیخ محمد باقر المحمودی، ناشر: مؤسسة الطبع والنشر التابعة لوزارة الثقافة والإرشاد الإسلامی- مجمع إحیاء الثقافة، الطبعة: الأولى، 1411 - 1990 م.
سید شرف الدین حسین استر آبادی در کتاب «تأویل الایات» تفسیر این آیه را از قول امام صادق علیه السلام بیان کرده است:
وروی عن محمد بن خالد البرقی عن الحسین بن سیف ، عن أبیه عن ابنی القاسم ، عن عبد الله ، عن أبی عبد الله علیه السلام فی قوله عز وجل (وإنه لذکر لک ولقومک وسوف تسئلون) قال : قوله ( ولقومک ) یعنی علیا أمیر المؤمنین علیه السلام ، " وسوف تسئلون " عن ولایته .
الحسینی الاسترآبادی النجفی ، السید شرف الدین علی (متوفاى 965هـ) تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة ، ج 2 ص 562، تحقیق و نشر : مدرسة الإمام المهدی (عج) ، ـ قم ، الطبعة الأولی، 1407هـ.
حافظ رجب برسی، فصلی را تحت عنوان «فصل السؤال عن علی فی القبر » باز کرده و مینویسد:
ثم أخبر نبیه أن حب علی هو المسؤول عنه فی القبر فقال : «وإنه لذکر لک ولقومک وسوف تسألون» یعنی یوم القیامة وفی القبر ،
سپس خداوند به پیامبرش خبر داده است که از حب علی در قبر سؤال میشود و فرموده است: ( وإنه لذکر لک ولقومک وسوف تسألون )؛ یعنی از حب علی در قیامت و قبر سؤال میشود.
الحافظ رجب البرسی (متوفای 813هـ)، مشارق أنوار الیقین فی أسرار أمیر المؤمنین علیه السلام، ص 185، تحقیق : العلامة السید علی عاشور، ناشر: منشورات مؤسسة الأعلمی للمطبوعات بیروت - لبنان الطبعة الأولى 1419 ه - 1999 م
این آیه نیز از آیاتی است که در تفاسیر اهل سنت ، مقصود از آن ولایت و امامت اهل بیت علیهم السلام و محبت به آنها بیان شده است .
روایاتی که ذیل آن بیان شده است، این مطلب را ثابت میکند:
حسکانی حنفی در کتاب «شواهد التنزیل» خود می نویسد:
ومن سورة التکاثر أیضا نزل فیها قوله جل ذکره : «ثم لتسألن یومئذ عن النعیم»
و از سوره تکاثر آیه «ثم لتسالن یومئذ عن النعیم» در مورد ولایت حضرت علی نازل شده است .
آنگاه سه روایت را نقل کرده است که ائمه طاهرین علیهم السلام فرموده اند، مراد از «نعیم» که در قیامت بندگان از آن مورد سؤال واقع می شوند، ما هستیم:
1150 - حدثونا عن أبی بکر السبیعی حدثنا علی بن العباس المقانعی حدثنا جعفر بن محمد بن الحسین حدثنا حسن بن حسین حدثنا أبو حفص الصائغ عمر بن راشد عن جعفر بن محمد فی قوله تعالى : «لتسألن یومئذ عن النعیم» قال : نحن النعیم ...
از جعفر بن محمد در آیه « لتسالن یومئذ عن النعیم» روایت شده است که گفت ما نعیم هستیم .
الحاکم الحسکانی، عبید الله بن محمد الحنفی النیسابوری (ق 5هـ) ، شواهد التنزیل، ج 2، ص 476، تحقیق: الشیخ محمد باقر المحمودی، ناشر: مؤسسة الطبع والنشر التابعة لوزارة الثقافة والإرشاد الإسلامی- مجمع إحیاء الثقافة، الطبعة: الأولى، 1411 - 1990 م.
1151 - فرات قال : حدثنی علی بن العباس حدثنا الحسن بن محمد المزنی حدثنا الحسن بن الحسین ، عن أبی حفص قال : سمعت جعفر . به سواء
از ابوحفص از جعفر بن محمد شبیه همین روایت شده است .
شواهد التنزیل، ج 2، ص 476،
و در روایت دیگر تصریح شده است که مراد از «نعیم» ولایت اهل بیت علیهم السلام است:
1152 - وأیضا قال فرات : حدثنی علی بن محمد بن مخلد الجعفی ، حدثنا إبراهیم بن سلیمان حدثنا عبید بن عبد الرحمان التیمی حدثنا أبو حفص الصائغ قال : قال عبد الله بن الحسن فی قوله تعالى «ثم لتسألن یومئذ عن النعیم» قال : یعنی عن ولایتنا والله یا أبا حفص.
از عبد الله بن حسن نیز در ذیل آیه « لتسالن یومئذ عن النعیم» روایت شده است که مقصود قسم به خدا ولایت ما است ای ابو حفص.
شواهد التنزیل - الحاکم الحسکانی - ج 2 ص 476
قندوزی حنفی در ذیل این آیه روایات متعدد با سندهای مختلف آورده است که مراد از «نعیم» در آیه، ولایت امیر مؤمنان و ائمه معصومین و حب اهل بیت علیهم السلام است.
[ 6 ] أبو نعیم الحافظ : بسنده عن جعفر الصادق رضى الله فی هذه الآیة قال : النعیم ولایة أمیر المؤمنین على بن أبی طالب ( کرم الله وجهه ) .
ابو نعیم حافظ با سند خود از جعفر صادق در این آیه روایت کرده است که نعیم ولایت امیرالمومنین علی بن ابی طالب علیه السلام است .
القندوزی الحنفی، الشیخ سلیمان بن إبراهیم (متوفاى1294هـ) ینابیع المودة لذوی القربى، ج 1 ص334، تحقیق: سید علی جمال أشرف الحسینی، ناشر: دار الأسوة للطباعة والنشرـ قم، الطبعة:الأولى1416هـ.
[ 7 ] أیضا الحاکم بن أحمد البیهقی قال : حدثنا محمد بن یحیى الصوفی ، قال : حدثنا أبو ذکوان القاسم بن إسماعیل ، قال : حدثنی إبراهیم بن العباس الصولی الکاتب بالأهواز سنة سبع وعشرین ومائتین قال : کنا یوما بین یدی علی بن موسى الرضا ( رضی الله عنهما ) قال له بعض الفقهاء : إن النعیم فی هذه الآیة هو الماء البارد . فقال له بارتفاع صوته : کذا فسر تموه أنتم وجعلتموه على ضروب ، فقالت طائفة : هو الماء البارد ، وقال آخرون : هو النوم ، وقال غیرهم : هو الطعام الطیب . ولقد حدثنی أبی عن أبیه جعفر بن محمد علیهم السلام إذ أقوالهم هذه ذکرت عنده فغضب وقال : إن الله ( عز وجل ) لا یسأل عباده عما تفضل علیهم به ولا یمن بذلک علیهم ، وهو مستقبح من المخلوقین کیف یضاف إلى الخالق - جلت عظمته - مالا یرضى للمخلوقین ، ولکن النعیم حبنا أهل البیت وموالاتنا ، یسأل الله عنه بعد التوحید لله ونبوة رسول صلى الله علیه وآله وسلم ، لأن العبد إذا وافى بذلک أداه إلى نعیم الجنة الذی لا یزول .
قال أبی موسى : لقد حدثنی أبی جعفر عن أبیه محمد بن علی عن أبیه على ابن الحسین عن أبیه الحسین بن علی عن أبیه علی بن أبی طالب علیهم السلام قال : قال رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم : یا علی إن أول ما یسئل عنه العبد بعد موته شهادة " أن لا إله إلا الله وأن محمدا رسول الله وأنک ولى المؤمنین " بما جعله الله وجعلته لک ، فمن أقر بذلک وکان معتقده صال إلى النعیم الذی لا زوال له .
حاکم بن احمد بن بیهقی ... از ابراهیم بن عباس صولی روایت کرده است که روزی ذر نزد علی بن موسی الرضا (علیه السلام) بودیم و یکی از فقهاء به او گفت مقصود از نعیم آب خنک است ! حضرت با صدای بلند به او فرمود : اینطور تفسیرش میکنید ؟! شما این را به چند نوع تفسیر کردهاید . آب خنک ! و یا خواب ، و یا غذای خوب اما پدرم از پدرش جعفر بن محمد نقل کرده است که این نظرات در نزد ایشان مطرح شد و او عصبانی شده و فرمود : خداوند از بندگانش نعمتهایی را که از تفضل به آنان عطا کرده نمیپرسد و بر آنان منت نمی گذارد ؛این کار از مخلوق شایسته نیست چه رسد به خالق ؛ او بزرگتر از آن است که چیزی که از مخلوق شایسته نیست به او نسبت داده شود ؛ نعیم محبت ما اهل بیت و موالات ما است ؛ که خداوند بعد از توحید و نبوت از آن سؤال خواهد کرد که اگر بنده وفای به آن کرده باشد او را به سمت بهشتی میفرستد که زوال نا پذیر است .
پدرم موسی نیز فرمود پدرم جعفر از پدرش باقر از پدرش امام سجاد از حسین بن علی از امیرمومنان از رسول خدا (ص) روایت کرده است که فرمود : ای علی ، اولین چیزی که بنده از آن سؤال میشود شهادت لا اله الا الله است و اینکه محمد رسول الله است و اینکه تو ولی مومنین هستی ، و این مقامی است که خداوند و سپس من برای تو قرار دادیم . هر کس که به این اقرار کند و چنین اعتقادی داشته باشد به بهشتی میرود که زوال ناپذیر است .
ینابیع المودة لذوی القربى - القندوزی - ج 1 ص 334
[ 8 ] أیضا فی المناقب : عن الأصبغ بن نباتة عنه قال : نحن النعیم الذی کان فی هذه الآیة .
همیچنین در مناقب از اصبغ بن نباته از علی علیه السلام نقل شده است که ما نعیم در این آیه هستیم .
ینابیع المودة لذوی القربى - القندوزی - ج 1 ص 334
[ 9 ] أیضا عن الباقر علیه السلام قال : والله ما هو الطعام والشراب ولکن هو ولایتنا .
همچین از باقر نقل شده است که قسم به خدا مقصود غذا و نوشیدنی نیست ؛بلکه ولایت ما است.
ینابیع المودة لذوی القربى - القندوزی - ج 1 ص 334
[ 10 ] أیضا عن الکاظم علیه السلام قال : نحن نعیم المؤمن وعلقم الکافر .
همچنین از کاظم روایت شده است که ما نعیم مومن و عذاب کافر هستیم .
ینابیع المودة لذوی القربى - القندوزی - ج 1 ص 334
با توجه به آیاتیکه ذکر شد، یکی از مواردی که در عالم پس از مرگ از میت سؤال میشود، درباره امامت و ولایت امیر مؤمنان و ائمه اهل بیت علیهم السلام است.
این مسأله به اندازه ای روشن است علمای بزرگ اهل سنت همانند آلوسی و برخی دیگر به آن اقرار کرده اند.
قبل از این که نوبت به روایات صحیح از منابع شیعه برسد، از خود آیات قرآن کریم این مسأله اثبات شده است.
اما از آنجایی که شبهه شبکههای وهابی اثبات این مسأله از دیدگاه روایات صحیح شیعه است در این فصل روایات را مرور میکنیم
قبل از ذکر این روایات، ابتدا به سخنان علمای شیعه را درباره روایات این موضوع و سؤال از میت در عالم پس از مرگ، تقدیم میکنیم.
شیخ مفید از بزرگان شیعه، تصریح میکند که در باره سؤال در قبر از عقاید میت، روایات صحیح وارد شده است:
جاءت الآثار الصحیحة عن النبی صلى الله علیه وآله وسلم أن الملائکة تنزل على المقبورین فتسألهم عن أدیانهم ، وألفاظ الأخبار بذلک متقاربة ، فمنها أن ملکین لله تعالى یقال لهما : ناکر ونکیر ، ینزلان على المیت فیسألانه عن ربه ونبیه ودینه وإمامه ، فإن أجاب بالحق سلموه إلى ملائکة النعیم ، وإن ارتج علیه سلموه إلى ملائکة العذاب .
روایات صحیح از رسول خدا صلی الله علیه وآله ا«ده است که فرشتگان بر امواتی که در قبر هستند نازل میشوند و از آنها در باره مسائل دینی شان سؤال میکنند. الفاظ این روایات نزدیک به هم هستند. برخی روایات میگویند: دو فرشته ای که به آنها نکیر و منکیر میگویند، بر میت وارد میشوند و از آنها در باره پروردگار، پیامبر، دین و امام شان سؤال میکنند؛ اگر آنها توانستند پاسخ دهند، آنها را به فرشتگان نعیم تسلیم میکنند و اگر پاسخ ندادند آنها را به فرشتگان عذاب تحویل میدهند.
البغدادی، الشیخ المفید محمد بن محمد بن النعمان ابن المعلم أبی عبد الله العکبری ، (متوفای 413هـ)، تصحیح اعتقادات الإمامیة، ص 99، تحقیق : حسین درگاهی، ناشر : دار المفید للطباعة والنشر والتوزیع - بیروت - لبنان ، الطبعة الثانیة1414 - 1993 م
شیخ الطائه نیز تلقین به شهادتین و اقرار به ولایت ائمه را برای محتضر ضروری میداند و میفرماید:
قال الشیخ أیده الله تعالى : ثم یلقنه شهادة أن لا إله إلا الله وحده لا شریک له وأن محمدا عبده ورسوله وان أمیر المؤمنین ولی الله القائم بالحق بعد رسول الله صلى الله علیه وآله ویسمی الأئمة واحدا واحدا لیقر بالایمان بالله وبرسوله وبأئمته علیهم السلام عند وفاته ویختم بذلک أعماله فان استطاع ان یحرک بالشهادة بما ذکرناه لسانه وإلا عقد بها قلبه .
سپس به او تلقین کند شهادت به وحدانیت خداوند را که خدا شریکی ندارد و این که محمد بنده و رسول خدا است و امیر مؤمنان ولی خدا و برپادارنده حق بعد از رسول خدا است، نام هریک از ائمه را به او تلقین کند تا این که به ایمان به خدا، پیامبر و ائمه علیهم السلام هنگام وفاتش اقرار کند و عملش با این اقرار خاتمه یابد ...
الطوسی، الشیخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علی بن الحسن (متوفاى460هـ)، تهذیب الأحکام، ج 1 ص 286، تحقیق: السید حسن الموسوی الخرسان، ناشر: دار الکتب الإسلامیة ـ طهران، الطبعة الرابعة،1365 ش .
شهید اول تلقین شهادتین و اسماء ائمه طاهرین را برای میت مستحب میداند و تصریح میکند که اخبار این بحث متواتر است:
الرابعة : یستحب أن یلقنه الشهادتین وأسماء الأئمة ( علیهم السلام ) ، وبه أخبار تکاد تبلغ التواتر .
العاملی الجزینی، محمد بن جمال الدین مکی، الشهید الأول (متوفای786 ه ـ) ذکرى الشیعة فی أحکام الشریعة، ج 2، ص 19، تحقیق : مؤسسة آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث، ناشر : مؤسسة آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث – قم، الطبعة الأولى 1419
سید علی طباطبایی نیز میگوید: تلقین اصول دین برای میت در قبر مورد اجماع است و روایاتش نیز در حد تواتر میّباشد:
وأن یلقنه الولی أو من یأمره قبل شرج اللبن أصول دینه ، إجماعا کما عن الغنیة والأخبار باستحبابه کادت تکون متواترة ، ...
الطباطبائی، الفقیه المدقق السید علی (متوفای1231هـ)، ریاض المسائل فی بیان أحکام الشرع بالدلائل، ج 2 ص 226، تحقیق ونشر : مؤسسة النشر الاسلامی التابعة لجماعة المدرسین بقم المقدسة، رمضان المبارک 1412 ه
این فقیه شیعه نیز تلقین شهادتین و اسامی ائمه را اجماعی میداند و روایاتش را در حد استفاضه:
ومنها : تلقینه بعد وضع خده إلى التراب وقبل شرج اللحد الشهادتین ، والاقرار بالأئمة من أولهم إلى آخرهم ، إجماعا کما عن الغنیة. وعلیه استفاضت الأخبار ،
ففی حسنة ابن یقطین : " وإن قدر أن یحسر عن خده ویلصقه بالأرض فلیفعل ، ولیتشهد ، ولیذکر ما یعلم حتى ینتهی إلى صاحبه (والمراد ب ) ما یعلم " الإقرار بالأئمة مفصلا .
النراقی، المولی أحمد بن محمد مهدی (متوفای1245هـ)، مستند الشیعة فی أحکام الشریعة، ج 3 ص 302، تحقیق: مؤسسة آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث - مشهد المقدسة، ناشر: مؤسسة آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث - قم، اپخانه: ستارة، چاپ: الأولى1415
صاحب جواهر از علمای نامدار شیعه در کتاب گرانسنگ جواهر الکلام، تلقین بعد از دفن را اجماعی دانسته وروایاتش را مستفیض و بلکه در حد تواتر میداند:
(و) منها أن (یلقنه الولی) بالمأثور فی خبر یحیى بن عبد الله عن الصادق (علیه السلام) أو جابر بن یزید عن الباقر (علیه السلام) ( بعد انصراف الناس عنه) إجماعا محصلا ومنقولا مستفیضا بل کاد یکون متواترا ، وأخبارا وهو التلقین الثالث ، وبه یندفع سؤال منکر ونکیر کما نطقت به الأخبار والظاهر عدم الالتزام بخصوص الأقوال الواردة وإن کان أولى ، بل المراد تلقینه وتفهیمه ما یفید الاعتراف بأصول دینه ومذهبه،
از مستحبات دفن این است که ولی میت، به میت تلقین کند آنچه را که در خبر یحیی بن عبد الله از امام صادق یا جابر بن یزید از امام باقر علیه السلام نقل شده، بعد از این که مردم از سر قبر برگشتند. دلیل آن، اجماع محصل و منقول مستفیض بلکه نزدیک به تواتر و اخبار است و این تلقین، تلقین سوم است. به واسطه این تلقین سؤال فرشتگان منکیر و نکیر دفع میشود ...
مقصود از تلقین این است که به میت بفماند اصول دین و مذهبش را که برای او مفید است.
النجفی، الشیخ محمد حسن (متوفاى1266هـ)، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج 4 ص 324، تحقیق وتعلیق وتصحیح: محمود القوچانی، ناشر: دار الکتب الاسلامیة ـ تهران، الطبعة: السادسة، 1363ش.
آقای نمازی نیز سؤال در قبر را از قطعیات دین میداند و میفرماید:
والمسألة فی القبر من القطعیات فی الدین ، ومن أنکرها فلیس من الشیعة.
سؤال در قبر از امور قطعی دین است و کسیکه آن را انکار کند، شیعه نیست...
النمازی الشاهرودی، الشیخ علی (متوفای1405هـ)،مستدرک سفینة البحار، ج 8 ص 365، تحقیق: تحقیق وتصحیح: الشیخ حسن بن علی النمازی، ناشر: مؤسسة النشر الإسلامی التابعة لجماعة المدرسین بقم المشرفة، چاپ: 1418
امام راحل نیز تصریح میکند که بعد از برگشتن مردم از خاکسپاری، اصول دین و مذهب را به میت باید تلقین کرد:
ومنها أن یلقنه الولی أو من یأمره بعد تمام الدفن ورجوع المشیعین وانصرافهم أصول دینه ومذهبه بأرفع صوته ، من الاقرار بالتوحید ، ورسالة سید المرسلین ، وإمامة الأئمة المعصومین ، والاقرار بما جاء به النبی صلى الله علیه وآله والبعث والنشور والحساب والمیزان والصراط والجنة والنار ، وبذلک التلقین یدفع سؤال منکر ونکیر إن شاء الله تعالى ،
از مستحبات دفن این است که ولی یا کسی که ولی آن را دستور دهد، بعد از دفن و برگشتن تشییع کنندگان، اصول دین و مذهب را با صدای بلند به میت تلقین کنند. که عبارت است از : اقرار به توحید، رسالت رسول خدا، امامت ائمه معصومین علیهم السلام و اقرار به آنچه رسول خدا به سبب آنها مبعوث شده است ....
الموسوی الخمینی، سید روح الله، (متوفای 1409هـ) تحریر الوسیلة، ج 1 ص 92، ناشر : دار الکتب العلمیة، النجف الأشرف، سال چاپ : 1390
با توجه به آنچه از سخنان علمای شیعه بیان شد، تلقین اصول اعتقادی و مذهب از اموری است که باید به میت تلقین شود و این مسأله یک مطلب پذیرفته شده است.
روایاتی که در منابع شیعه آمده بر چند دسته تقسیم میشود:
یک دسته از روایات میگویند، برای کسی که در حال احتضار و مشرف بر مردن است، شهادتین و ولایت ائمه را باید تلقین کرد.
دسته دوم از روایات میگویند: وقتی میت را در قبر گذاشتی بعد از تلقین شهادتین، شهادت بر ولایت ائمه طاهرین علیهم السلام نیز تلقین شود.
دسته سوم از روایات بیان میکنند که بعد از مراسم خاکسپاری و بعد از این که مردم به سوی خانه های خود بازگشتند، ولی میت و یا فردی دیگری برای بار سوم به میت اصول اعتقادی را تلقین کنند که در اصطلاح روایت به آن «تلقین حجت» میگویند.
و در دسته چهارم از روایات، معصومین علیهم السلام خبر میدهند که در عالم قبر از ولایت ائمه سؤال میشود.
البته در بعضی از روایات تلقین آمده است که به میت گفته میشود «بگو» ؛ و این در واقع به معنی آن است که در پاسخ به سؤال دو ملک چنین جملاتی را بر زبان بیاور ؛بنا بر این ، این دسته از روایات ، هم در باب تلقین قابل استناد هستند و هم در باب سؤال قبر .
حال ابتدا دسته اول را ذکر میکنیم:
در خصوص این موضوع، روایات فراوانی نقل شده است که ما جهت رعایت اختصار و از آنجایی که موضوع اصلی، روایت بخش دوم و سوم است، به ذکر یک روایت اکتفا میکنیم:
هنگامی که عکرمه از دنیا رفت، امام باقر علیه السلام به اصحابش فرمود: برای کسانی که در حال مردن است، شهادتین و ولایت ائمه تلقین کنید.
این روایت را مرحوم کلینی در اصول کافی با سند موثق اینگونه نقل کرده است:
عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ کُنَّا عِنْدَهُ وَ عِنْدَهُ حُمْرَانُ إِذْ دَخَلَ عَلَیْهِ مَوْلًى لَهُ فَقَالَ جُعِلْتُ فِدَاکَ هَذَا عِکْرِمَةُ فِی الْمَوْتِ وَ کَانَ یَرَى رَأْیَ الْخَوَارِجِ وَ کَانَ مُنْقَطِعاً إِلَى أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام فَقَالَ لَنَا أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام أَنْظِرُونِی حَتَّى أَرْجِعَ إِلَیْکُمْ فَقُلْنَا نَعَمْ فَمَا لَبِثَ أَنْ رَجَعَ فَقَالَ أَمَا إِنِّی لَوْ أَدْرَکْتُ عِکْرِمَةَ قَبْلَ أَنْ تَقَعَ النَّفْسُ مَوْقِعَهَا لَعَلَّمْتُهُ کَلِمَاتٍ یَنْتَفِعُ بِهَا وَ لَکِنِّی أَدْرَکْتُهُ وَ قَدْ وَقَعَتِ النَّفْسُ مَوْقِعَهَا قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ وَ مَا ذَاکَ الْکَلَامُ قَالَ هُوَ وَ اللَّهِ مَا أَنْتُمْ عَلَیْهِ فَلَقِّنُوا مَوْتَاکُمْ عِنْدَ الْمَوْتِ شَهَادَةَ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ الْوَلَایَةَ.
ابو بصیر میگوید: ما نزد امام باقر علیه السلام بودیم و حمران هم نزد آن حضرت بود، در این هنگام غلام ایشان وارد شد و گفت: فدایت شوم، عکرمه در حال مردن است. عکرمه عقیده خوارج را داشت اما نزد امام باقر علیه السلام رفت و آمد داشت.
امام باقر علیه السلام به ما فرمود: به من مهلت دهید تا این که بر گردم. ما گفتم: بلی. چیزی نگذشت که حضرت برگشت و فرمود: آگاه باشید اگر من عکرمه را قبل از این که جانش از بدنش خارج شود، درک میکردم، کلماتی را به او یاد میدام که برایش منفعت داشت ولی هنگامی به بالین او رسیدم که نفس در جای خود رسیده بود. عرض کردم فدایت شوم: آن کلام چیست؟ فرمود: به خدا سوگند آن چیزی است که شما آن را دارید و دین تان بر اساس آن استوار است؛ مردگان خود را هنگام مردن به آن تلقین کنید و آن شهادت به وحدانیت خداوند و ولایت است.
الکلینی الرازی، أبو جعفر محمد بن یعقوب بن إسحاق (متوفاى328 هـ)، الأصول من الکافی، ج 3، ص123، ناشر: اسلامیه، تهران، الطبعة الثانیة،1362 هـ.ش.
مرحوم کلینی بعد از نقل روایت می فرماید:
وفی روایة أخرى قال : فلقنه کلمات الفرج والشهادتین وتسمی له الاقرار بالأئمة (علیهم السلام) واحدا بعد واحد حتى ینقطع عنه الکلام .
در روایت دیگری آمده است که به محتضر، دعای فرج و شهادتین را تلقین کنید و نامهای ائمه علیهم السلام را یکی پس از دیگری برای او بیان کنید تا هنگامیکه از سخن باز ماند.
الکافی - الشیخ الکلینی - ج 3 ص 124
بنابراین، طبق روایات شیعه، نخستین جایی که اصول دین را باید تلقین کرد، هنگام احتضار میت است. و در منابع اهل سنت نیز روایات صحیح آمده است که هنگام مردن باید تلقین کرد.
شیخ طوسی رحمة الله علیه در کتاب «تهذیب الاحکام» روایت صحیح را از امام باقر علیه السلام نقل کرده است که وقتی میت را در لحد گذاشتید، عقائدش را به او تلقین کن و از جمله ولایت علی و ائمه طاهرین علیهم السلام را تلقین کن:
135- الْحُسَیْنُ بْنُ سَعِیدٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَى عَنْ حَرِیزٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ قَالَ: إِذَا وَضَعْتَ الْمَیِّتَ فِی لَحْدِهِ فَقُلْ- بِسْمِ اللَّهِ وَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ عَلَى مِلَّةِ رَسُولِ اللَّهِ ص وَاقْرَأْ آیَةَ الْکُرْسِیِّ وَاضْرِبْ بِیَدِکَ عَلَى مَنْکِبِهِ الْأَیْمَنِ ثُمَّ قُلْ یَا فُلَانُ قُلْ رَضِیتُ بِاللَّهِ رَبّاً وَبِالْإِسْلَامِ دِیناً وَبِمُحَمَّدٍ رَسُولًا وَبِعَلِیٍ إِمَاماً وَیُسَمَّى إِمَامُ زَمَانِهِ فَإِذَا حُثِیَ عَلَیْهِ التُّرَابُ وَسُوِّیَ قَبْرُهُ فَضَعْ کَفَّکَ عَلَى قَبْرِهِ عِنْدَ رَأْسِهِ وَفَرِّجْ أَصَابِعَکَ وَاغْمِزْ کَفَّکَ عَلَیْهِ بَعْدَ مَا یُنْضَحُ بِالْمَاءِ.
امام باقر علیه السلام فرمود: وقتی میت را در لحد قبرش نهادی، بگو: به نام خدا و به یاد خدا و در راه خدا و بر دین رسول خدا _ که درود خدا بر او و آلش باد _ ، آیة الکرسی را بخوان و با دست خود بر شانه راستش بزن پس از آن بگو: ای فلانی (در جواب نکیر و منکر) بگو: راضی هستم که خداوند پروردگار من است و اسلام دین من و محمد پیامبر و علی امام من است، و امام زمان خودت را نام می بری.
الطوسی، الشیخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علی بن الحسن (متوفاى460هـ)، تهذیب الأحکام، ج1 ، ص457، تحقیق: السید حسن الموسوی الخرسان، ناشر: دار الکتب الإسلامیة ـ طهران، الطبعة الرابعة،1365 ش .
شیخ طوسی ایشان را ثقه معرفی کرده است:
الحسین بن سعید بن حماد بن سعید بن مهران الأهوازی، من موالی علی بن الحسین علیهما السلام ، ثقة.
الطوسی، الشیخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علی بن الحسن (متوفاى460هـ)، الفهرست، ص 112، تحقیق: الشیخ جواد القیومی، ناشر: مؤسسة نشر الفقاهة، چاپخانه: مؤسسة النشر الإسلامی، الطبعة الأولى1417
و در کتاب دیگرش میفرماید:
الحسین بن سعید بن حماد ، مولی علی بن الحسین علیهما السلام ، صاحب المصنفات ، الأهوازی ، ثقة .
الطوسی، الشیخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علی بن الحسن (متوفاى460هـ)، رجال الطوسی، ص 355، تحقیق: جواد القیومی الأصفهانی، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامی ـ قم، الطبعة: الأولى، 1415هـ.
نجاشی در باره وی مینویسد:
حماد بن عیسى أبو محمد الجهنی مولى ، ... وکان ثقة فی حدیثه صدوقا.
حماد بن عیسی ... او ثقه بود و در روایت راستگو.
النجاشی الأسدی الکوفی، ابوالعباس أحمد بن علی بن أحمد بن العباس (متوفاى450هـ)، فهرست أسماء مصنفی الشیعة المشتهر ب رجال النجاشی، ص 142، تحقیق: السید موسی الشبیری الزنجانی، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامی ـ قم، الطبعة: الخامسة، 1416هـ.
شیخ طوسی نیز به وثاقت ایشان تصریح کرده است:
[ 241 ] 2 - حماد بن عیسى الجهنی ، غریق الجحفة ، ثقة .
الفهرست - الشیخ الطوسی - ص 115
شیخ طوسی در کتاب فهرست نیز او را ثقه معرفی کرده است:
[ 249 ] 1 - حریز بن عبد الله السجستانی ، ثقة ، کوفی ، سکن سجستان.
الفهرست - الشیخ الطوسی - ص 118
4. زرارة بن اعین:
زراره نیز از نظر علمای رجال شیعه، موثق است.
نجاشی مینویسد:
زرارة بن أعین بن سنسن مولى لبنی عبد الله بن عمرو السمین بن أسعد بن همام بن مرة بن ذهل بن شیبان ، أبو الحسن . شیخ أصحابنا فی زمانه ومتقدمهم، وکان قارئا فقیها متکلما شاعرا أدیبا ، قد اجتمعت فیه خلال الفضل والدین ، صادقا فیما یرویه .
زرارة بن اعین .. بزرگ شیعه در زمان خود و پیشوای شان بود و قاری قرآن، فقیه، آگاه به علم کلام، شاعر و ادیب بود. و در وجود او فضیلت و دین جمع بود و در آنچه روایت میکرد، صادق بود.
رجال النجاشی - النجاشی - ص 175
شیخ طوسی نیز مینویسد:
زرارة بن أعین الشیبانی ، ثقة ، روى عن أبی جعفر وأبی عبد الله علیهما السلام.
رجال الطوسی - الشیخ الطوسی - ص 337
نتیجه: نظر به این که همه راوایان در این روایت، امامی و موثق هستند، و در نتیجه روایت صحیح است.
تعدادی از علمای شیعه، بر صحت سند این روایت تصریح کرده اند که در این جا مناسب است به آنها اشاره شود:
1. محقق سبزواری:
ومنها ما رواه الشیخ عن زرارة فی الصحیح عن أبی جعفر ( ع ) قال قال إذا وضعت المیت فی لحده فقل بسم الله وفی سبیل الله...
ذخیرة المعاد ( ط.ق ) - المحقق السبزواری - ج 1ق2 ص 340
2. فاضل هندی:
قال الباقر علیه السلام فی صحیح زرارة : واضرب بیدک على منکبه الأیمن ثم قل : یا فلان قل رضیت بالله ربا وبالإسلام دینا وبمحمد صلى الله علیه وآله رسولا وبعلی إماما ، ویسمی إمام زمانه . وفی حسنه : وسم حتى إمام زمانه.
الاصفهانی، الشیخ بهاء الدین محمد بن الحسن الأصفهانی المعروف ب الفاضل الهندی (متوفای1137ه)، کشف اللثام عن قواعد الأحکام، ج 2 ص 387، تحقیق: مؤسسة النشر الإسلامی، ناشر: مؤسسة النشر الإسلامی التابعة لجماعة المدرسین بقم المشرفة، چاپ: الأولى، سال چاپ: 1416
3. سید علی طباطبایی:
ففی الصحیح : واضرب بیدک على منکبه الأیمن ، ثم قل : یا فلان بن فلان ! قل : رضیت بالله ربا وبالاسلام دینا وبمحمد - صلى الله علیه وآله - نبیا ورسولا وبعلی إماما ویسمی إمام زمانه . وفی الحسن : وسم حتى إمام زمانه .
ریاض المسائل - السید علی الطباطبائی - ج 2 ص 226.
البته ممکن است این اشکال به ذهن کسی بیاید که این روایت در باره تلقین میت است، نه در باره سؤال از قبر .
در پاسخ میگوییم که در این روایت آمده است که « ثُمَّ قُلْ یَا فُلَانُ قُلْ رَضِیتُ ؛ از تلقین کننده به میت بگو که بگوید» و این بدان معنا است که او باید در جواب کسی که از او سؤال میکند این جملات را بگوید و بعد از مرگ نخستین جایی که از میت سؤال میشود، در قبر است ؛ پس تلقین برای این که است که در قبر از میت سؤال میشود.
جالب است که خدمتی رئیس شبکه کلمه تصریح میکند که هدف از تلقین این است که در قبر از او سؤال میشود.
این کلیپ را میتوانید از لینک ذیل دانلود کنید:
http://www.valiasr-aj.com/image_user/vasaeq/talqin
مضمون این روایت، در روایت نخست بیان شد؛ اما این روایت با اندک تفاوت در سند و متن اینگونه آمده است:
2 - وعنه ، عن أبیه ، عن حماد ، عن حریز ، عن زرارة قال : إذا وضعت المیت فی لحده قرأت آیة الکرسی ، واضرب یدک على منکبه الأیمن ثم قل : یا فلان قل : رضیت بالله ربا ، وبالاسلام دینا ، وبمحمد (صلى الله علیه وآله) نبیا ، وبعلی إماما ، وسم حتى إمام زمانه .
وسائل الشیعة (آل البیت) - الحر العاملی - ج 3 ص 174
در ابتدای سند، مراد از عنه، «علی بن ابراهیم» و مراد از ابیه «ابراهیم بن هاشم» است.
ترجمه و توثیق این دو بزرگوار در روایت چهارم که ذیلا در همین قسمت میاید، بیان شده است، لطفا به آنجا مراجعه فرمایید.
ترجمه بقیه رجال سند نیز در ذیل روایت اول ذکر شد. برای پرهیز از اطاله کلام از ذکر مجدد آن خود داری میکنیم و در نتیجه این روایت نیز صحیح است.
قسمتی از سخنان علمای شیعه را درباره صحت سند روایت، ذیل روایت اول بیان کردیم و سخنان دیگر از علماء ذیل این روایت میآوریم:
1. صاحب جواهر:
ففی صحیح زرارة عن الباقر (علیه السلام) " إذا وضعت المیت فی القبر فقل بسم الله - إلى أن قال - : واضرب بیدک على منکبه الأیمن ، ثم قل یا فلان قل قد رضیت بالله ربا ، وبالإسلام دینا ، وبمحمد (صلى الله علیه وآله) رسولا ، وبعلی (علیه السلام) إماما ، وتسمی إمام زمانه " الحدیث . وفی حسنة " وسم حتى إمام زمانه "
النجفی، الشیخ محمد حسن (متوفاى1266هـ)، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج 4 ص 306، تحقیق وتعلیق وتصحیح: محمود القوچانی، ناشر: دار الکتب الاسلامیة ـ تهران، الطبعة: السادسة، 1363ش.
2. آقا رضا همدانی:
ومنها ان یلقنه الشهادتین والاقرار بالأئمة علیهما السلام بأسمائهم حتى امام زمانه (ع) بعد وضعه فی قبره قبل تشریح اللبن کما یدل علیه جملة من الاخبار * (منها) * صحیحة زرارة عن أبی جعفر (ع) قال قال إذا وضعت المیت فی لحده فقل بسم الله وفى سبیل الله وعلى ملة رسول الله صلى الله علیه وآله واقرأ ایة الکرسی واضرب یدک على منکبه الأیمن ثم قل یا فلان قل رضیت بالله ربا وبالاسلام دینا وبمحمد صلى الله علیه وآله نبیا وبعلی اماما وتسمى امام زمانه الحدیث.
الهمدانی، آقا رضا (متوفای1322هـ)، مصباح الفقیه (ط.ق)، ج 1، ص 422، ناشر: منشورات مکتبة الصدر – طهران، چاپخانه: حیدری، توضیحات: طبعة حجریة، طبق برنامه کتابخانه اهل البیت علیهم السلام.
روایت دیگر دستور به تلقین میت است و یکی از مواد تلقین، اقرار به ولایت امیرمؤمنان علیه السلام است. این روایت در کتاب شریف کافی با دو سند صحیح آمده است:
مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ وَ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ جَمِیعاً عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَیْدٍ عَنْ یَحْیَى بْنِ عِمْرَانَ عَنْ هَارُونَ بْنِ خَارِجَةَ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ إِذَا سَلَلْتَ الْمَیِّتَ فَقُلْ- بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ عَلَى مِلَّةِ رَسُولِ اللَّهِ ص اللَّهُمَّ إِلَى رَحْمَتِکَ لَا إِلَى عَذَابِکَ فَإِذَا وَضَعْتَهُ فِی اللَّحْدِ فَضَعْ یَدَکَ عَلَى أُذُنِهِ فَقُلِ اللَّهُ رَبُّکَ وَ الْإِسْلَامُ دِینُکَ وَ مُحَمَّدٌ نَبِیُّکَ وَ الْقُرْآنُ کِتَابُکَ وَعَلِیٌّ إِمَامُک.
امام صادق علیه السلام فرمود: وقتی میت را در قبر نهادی، بگو: به نام خدا و به یاد خدا و در راه خدا و بر دین رسول خدا - که درود خدا بر او و آلش باد -، خدا به سوی رحمت تو می آید نه به سوی عذاب تو. هنگامی که میت را در لحد گذاشتی، دستت را بر گوشهای او بگذار و بگو: خداوند پروردگار تو، اسلام دین تو، حضرت محمد پیامبر تو، قرآن کتاب تو و علی امام تو است.
الکلینی الرازی، أبو جعفر محمد بن یعقوب بن إسحاق (متوفاى328 هـ)، الأصول من الکافی، ج 3، ص 195، ناشر: اسلامیه، تهران، الطبعة الثانیة،1362 هـ.ش.
همانگونه که مشاهده میشود، این روایت را احمد بن محمد بن عیسی از دو طریق «حسین بن سعید اهوازی و محمد بن خالد برقی» در اصول کافی نقل کرده است:
محمد بن یحیى عن أحمد بن محمد بن عیسى عن الحسین بن سعید عن النضر بن سوید عن یحیى بن عمران عن هارون بن خارجة عن أبی بصیر عن أبی عبد الله ...
محمد بن یحیى عن أحمد بن محمد بن عیسى عن محمد بن خالد عن النضر بن سوید عن یحیى بن عمران عن هارون بن خارجة عن أبی بصیر عن أبی عبد الله ع ...
و هردو طریق آن صحیح است.
نجاشی از علمای بزرگ رجال شیعه، در بار ایشان مینویسد:
محمد بن یحیى أبو جعفر أبو جعفر العطار القمی ، شیخ أصحابنا فی زمانه ، ثقة ، عین ، کثیر الحدیث.
محمد بن یحیی ، ابو جعفر عطار اهل قم، بزرگ شیعه در زمان خودش، شخص مورد اعتماد، سید قوم و روایت کننده روایات فراوان بود.
النجاشی الأسدی الکوفی، ابوالعباس أحمد بن علی بن أحمد بن العباس (متوفاى450هـ)، فهرست أسماء مصنفی الشیعة المشتهر ب رجال النجاشی، تحقیق: السید موسی الشبیری الزنجانی، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامی ـ قم، الطبعة: الخامسة، 1416هـ.
نجاشی در باره ایشان میفرماید:
أحمد بن محمد بن عیسى بن عبد الله بن سعد بن مالک بن الأحوص بن السائب بن مالک بن عامر الأشعری . من بنی ذخران بن عوف بن الجماهر بن الأشعر یکنى أبا جعفر ، وأول من سکن قم من آبائه سعد بن مالک بن الأحوص ...
وأبو جعفر رحمه الله شیخ القمیین ، ووجههم ، وفقیههم ،
احمد بن محمد بن عیسی ... بزرگ قمیون، سید آنها و فقیه آنها است.
رجال النجاشی - النجاشی - ص 82
شیخ طوسی نیز بعد از معرفی ایشان به اسم و نسب میفرماید:
وأبو جعفر هذا شیخ قم ووجهها وفقیهها.
الطوسی، الشیخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علی بن الحسن (متوفاى460هـ)، الفهرست، ص 68، تحقیق: الشیخ جواد القیومی، ناشر: مؤسسة نشر الفقاهة، چاپخانه: مؤسسة النشر الإسلامی، الطبعة الأولى1417
و در کتاب دیگرش میفرماید:
أحمد بن محمد بن عیسى الأشعری القمی ، ثقة ، له کتب .
الطوسی، الشیخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علی بن الحسن (متوفاى460هـ)، رجال الطوسی، ص351، تحقیق: جواد القیومی الأصفهانی، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامی ـ قم، الطبعة: الأولى، 1415هـ.
سخنان علمای رجال شیعه، در توثیق این شخص در روایت اول گذشت.
شیخ طوسی در باره ایشان میفرماید:
النضر بن سوید ، له کتاب ، وهو ثقة .
رجال الطوسی - الشیخ الطوسی - ص 345
نجاشی درباره ایشان دو بار تعبیر «ثقة ثقة» را آورده است:
یحیى بن عمران بن علی بن أبی شعبة الحلبی روى عن أبی عبد الله وأبی الحسن علیهما السلام ، ثقة ثقة ، صحیح الحدیث .
رجال النجاشی - النجاشی - ص 444
نجاشی مینویسد:
هارون بن خارجة کوفی ، ثقة وأخوه مراد .
رجال النجاشی - النجاشی - ص 437
مراد از ابو بصیر در این روایت، ابو بصیر اسدی است.
نجاشی در باره ایشان مینویسد:
یحیى بن القاسم أبو بصیر الأسدی ، وقیل : أبو محمد ، ثقة ، وجیه،
... ابو محمد موثق ودارای وجاهت و منزلت است.
رجال النجاشی - النجاشی - ص 441
تا اینجا بررسی رجال سند اول به طور کلی تمام شد، در طریق دوم نیز تنها یک راوی قابل بررسی است و بقیه راویان، در طریق اول آمده است:
<!--[endif]-->8. محمد بن خالد برقی:
ایشان نیز از نظر علمای رجال شیعه، موثق هستند. شیخ طوسی در باره ایشان مینویسد:
[ 5391 ] 4 - محمد بن خالد البرقی ، ثقة ، هؤلاء من أصحاب أبی الحسن موسى علیه السلام .
رجال الطوسی - الشیخ الطوسی - ص 363
مرحوم کلینی روایت صحیح دیگری از امام کاظم علیه السلام نقل کرده است که در این روایت نیز امام دستور به تلقین شهادت بر ولایت امیرمؤمنان و ائمه علیهم السلام برای میت داده است:
عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ یَقْطِینٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ علیه السلام یَقُولُ لَا تَنْزِلْ فِی الْقَبْرِ وَ عَلَیْکَ الْعِمَامَةُ وَ الْقَلَنْسُوَةُ وَ لَا الْحِذَاءُ وَ لَا الطَّیْلَسَانُ وَ حُلَّ أَزْرَارَکَ وَ بِذَلِکَ سُنَّةُ رَسُولِ اللَّهِ ص جَرَتْ وَ لْیَتَعَوَّذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ وَ لْیَقْرَأْ فَاتِحَةَ الْکِتَابِ وَ الْمُعَوِّذَتَیْنِ وَ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ وَ آیَةَ الْکُرْسِیِّ وَ إِنْ قَدَرَ أَنْ یَحْسِرَ عَنْ خَدِّهِ وَ یُلْصِقَهُ بِالْأَرْضِ فَلْیَفْعَلْ وَ لْیَشْهَدْ وَ لْیَذْکُرْ مَا یَعْلَمُ حَتَّى یَنْتَهِیَ إِلَى صَاحِبه.
علی بن یقطین میگوید: از امام کاظم علیه السلام شنیدم که میفرمود: وارد قبر نشو، در حالیکه عمامه و کلاه ... داشته باشی، سنت رسول خدا این گونه بود. و باید به خداوند از شر شیطان رانده شده پناه ببری، و سورههای فاتحه، معوذتین، توحید و آیة الکرسی را بخوان و اگر در توان بود روی او را برهنه کنی و به زمین بچسپانی این کار را بکن، و شهادتین را بر او تلقین کن و یاد آوری کن آنچه را میدانی تا این که به صاحب او ختم شود.
الکلینی الرازی، أبو جعفر محمد بن یعقوب بن إسحاق (متوفاى328 هـ)، الأصول من الکافی، ج 3 ، ص 192، ناشر: اسلامیه، تهران، الطبعة الثانیة،1362 هـ.ش.
علی بن ابراهیم قمی از بزرگان علمای شیعه است. نجاشی ایشان را شخص موثق در روایت، مورد اطمینان در نقل روایت، مورد اعتماد و صحیح المذهب، معرفی کرده است:
علی بن إبراهیم بن هاشم أبو الحسن القمی ، ثقة فی الحدیث ، ثبت ، معتمد ، صحیح المذهب ،
رجال النجاشی - النجاشی - ص 260
ابراهیم بن هاشم نیز از جمله افراد موثق است که در این سند قرار دارد.
کلام جامع حضرت آیت الله العظمی خوئی قدس الله نفسه الزکیه در شرح حال ابراهیم بن هاشم این است:
أقول: لا ینبغی الشک فی وثاقة إبراهیم بن هاشم، ویدل على ذلک عدة أمور:
1. أنه روى عنه ابنه علی فی تفسیره کثیرا، وقد التزم فی أول کتابه بأن ما یذکره فیه قد انتهى إلیه بواسطة الثقات. وتقدم ذکر ذلک فی (المدخل) المقدمة الثالثة.
2. أن السید ابن طاووس ادعى الاتفاق على وثاقته، حیث قال عند ذکره روایة عن أمالی الصدوق فی سندها إبراهیم بن هاشم: " ورواة الحدیث ثقات بالاتفاق ". فلاح السائل: الفصل التاسع عشر، الصفحة 158.
3. أنه أول من نشر حدیث الکوفیین بقم. والقمیون قد اعتمدوا على روایاته، وفیهم من هو مستصعب فی أمر الحدیث، فلو کان فیه شائبة الغمز لم یکن یتسالم على أخذ الروایة عنه، وقبول قوله.
من میگویم: شایسته نیست که در وثاقت ابراهیم بن هاشم تردید شود، برای اثبات این مدعا چند دلیل دلالت دارد:
1. علی بن ابراهیم در تفسیر خود روایات زیادی از او نقل کرده است؛ در حالی که در اول کتاب خود ملتزم شده است که هر چه در این کتاب آورده ، به واسطه افراد ثقه به او رسیده است. بحث این مطلب در کتاب المدخل مقدمه سوم گذشت.
2. سید بن طاووس ادعای اتفاق بر وثاقت او کرده است؛ چنانچه در ذکر روایتی که او در سندش ابراهیم بن هاشم وجود دارد گفته: تمام روات آن به اتفاق علماء ثقه هستند.
3. او نخستین کسی است که حدیث مردم کوفه را در قم انتشار داد و قمیها به روایات او اعتماد کردهاند. در میان قمیها کسانی بودند که در باره روایت سختگیر بودند، اگر در او احتمال اشکال وجود داشت، تمام قمیها بر گرفتن روایت از او و قبول روایاتش اتفاق نمیکردند.
الموسوی الخوئی، السید أبو القاسم (متوفاى1411هـ)، معجم رجال الحدیث وتفصیل طبقات الرواة، ج 1 ، ص 291، الطبعة الخامسة، 1413هـ ـ 1992م
در توضیح کلام آیت الله خوئی میگوییم:
قمیها در نقل روایت آن چنان وسواس داشتند که اگر کسی در شهر مقدس قم از راویان ضعیف روایت نقل میکرد، فوراً او را از شهر بیرون و به شهر دوری تبعید میکردند؛ چنانچه با سهل بن زیاد و... چنین رفتاری داشتند. به عبارت دیگر نقل روایت از راوی ضعیف در میان محدثان شهر قم، جرم نابخشودنی به شمار میرفت.
ابراهیم بن هاشم، مؤسس این مکتب و نخستین انتشار دهنده حدیث در قم بوده است و شخصیتی مثل علی بن ابراهیم فرزند برومند او بیش از شش هزار روایت از پدرش نقل کرده است.
بنابراین ، ابراهیم بن هاشم توثیق صریح دارد و دستکم شخصیتی مثل سید بن طاووس ادعای اتفاق تمام علما بر وثاقت او را کرده است.
3. محمد بن ابی عمیر:
نجاشی در باره ایشان آورده است:
محمد بن أبی عمیر زیاد بن عیسى أبو أحمد الأزدی ... ، جلیل القدر عظیم المنزلة فینا وعند المخالفین .
محمد بن ابی عمیر ... یک شخصیت جلیل القدر و بزرگ منزلت در نزد ما و اهل سنت است.
رجال النجاشی - النجاشی - ص 326
شیخ طوسی به وثاقت ایشان تصریح کرده و میگوید:
محمد بن أبی عمیر ، یکنى أبا احمد ، من موالی الأزد ، واسم أبی عمیر زیاد ، وکان من أوثق الناس عند الخاصة والعامة ، وأنسکهم نسکا ، وأورعهم وأعبدهم ،
محمد بن ابی عمیر ... از موثق ترین مردم در نزد شیعه و اهل سنت، از نظر عبادت از همه عابد تر و از نظر تعبد از همه پرهیزگار تر بود.
الفهرست - الشیخ الطوسی - ص 218
شیخ در کتاب رجالش مینویسد:
محمد بن أبی عمیر ، یکنى أبا أحمد ، واسم أبی عمیر زیاد ، مولی الأزد ، ثقة .
رجال الطوسی - الشیخ الطوسی - ص 365
شیخ طوسی در فهرست ایشان را اینگونه معرفی کرده است:
علی بن یقطین رضی الله عنه ، ثقة ، جلیل القدر ، له منزلة عظیمة عند أبی الحسن موسى علیه السلام ، عظیم المکان فی الطائفة .
علی بن یقطین که رضوان خدا بر او باد، شخص موثق، جلیل القدر، و نزد امام کاظم علیه السلام دارای جایگاه بزرگ و در نزد شیعیان نیز جایگاه بزرگی داشت.
الفهرست - الشیخ الطوسی - ص 154
در این روایت جمله «ولیذکر ما یعلم» آمده است که ممکن است برای برخی قابل فهم نباشد؛ از این رو، این جمله را از زبان یکی از علمای بزرگ شیعه، توضیح آن را میآوریم.
محقق نراقی در کتاب «مستند الشیعة» می فرماید: منظور از «مایعلم» در این روایت، اقرار کردن به ولایت ائمه طاهرین به صورت مفصل است:
والمراد ب " ما یعلم " الإقرار بالأئمة مفصلا .
النراقی، المولی أحمد بن محمد مهدی (متوفای1245هـ)، مستند الشیعة فی أحکام الشریعة، ج 3، ص 302، تحقیق: مؤسسة آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث - مشهد المقدسة، ناشر: مؤسسة آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث - قم، اپخانه: ستارة، چاپ: الأولى1415
بنابراین، در حال تلقین، باید به صورت تفصیل نام ائمه طاهرین علیهم السلام به میت تلقین شود تا این که در وقت سؤال منکر و نکیر از او، بتواند جواب بدهد.
در روایت دیگر که آن را محمد بن عجلان از امام صادق علیه السلام نقل کرده، دستور تلقین را بیان کرده و از جمله میفرماید: باید آنچه را میدانی یکی پس از دیگری تلقین کن: ویذکر له ما یعلم واحدا واحدا.
همانگونه که در روایت قبل بیان شد، مراد از این جمله، بیان نام ائمه طاهرین علیهم السلام است:
( 909 ) 77 وأخبرنی أحمد بن عبدون عن علی بن محمد بن الزبیر القرشی عن علی بن الحسن بن فضال عن أیوب بن نوح عن محمد بن سنان عن محمد بن عجلان قال : سمعت صادقا یصدق على الله یعنی أبا عبد الله علیه السلام قال : إذا جئت بالمیت إلى قبره فلا تفدحه بقبره ولکن ضعه دون قبره بذراعین أو ثلاثة أذرع ودعه حتى یتأهب للقبر ولا تفدحه به ، فإذا أدخلته إلى قبره فلیکن أولى الناس به عند رأسه ولیحسر عن خده ویلصق خده بالأرض ولیذکر اسم الله ولیتعوذ من الشیطان ولیقرأ فاتحة الکتاب وقل هو الله أحد والمعوذتین وآیة الکرسی ثم لیقل ما یعلم ویسمعه تلقینه شهادة ان لا إله إلا الله وأن محمدا رسول الله صلى الله علیه وآله ویذکر له ما یعلم واحدا واحدا .
تهذیب الأحکام - الشیخ الطوسی - ج 1 ص 313
این روایت نیز در باره تلقین میت است که شیخ صدوق آن را با این متن نقل کرده است:
500- وَ قَدْ رَوَى سَالِمُ بْنُ مُکْرَمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ: یُجْعَلُ لَهُ وِسَادَةٌ مِنْ تُرَابٍ وَ یُجْعَلُ خَلْفَ ظَهْرِهِ مَدَرَةٌ لِئَلَّا یَسْتَلْقِیَ وَ یُحَلُّ عُقَدُ کَفَنِهِ کُلُّهَا وَ یُکْشَفُ عَنْ وَجْهِهِ ثُمَّ یُدْعَى لَهُ وَ یُقَالُ اللَّهُمَّ عَبْدُکَ وَ ابْنُ عَبْدِکَ وَ ابْنُ أَمَتِکَ نَزَلَ بِکَ وَ أَنْتَ خَیْرُ مَنْزُولٍ بِهِ اللَّهُمَّ افْسَحْ لَهُ فِی قَبْرِهِ وَ لَقِّنْهُ حُجَّتَهُ وَ أَلْحِقْهُ بِنَبِیِّهِ وَ قِهِ شَرَّ مُنْکَرٍ وَ نَکِیرٍ- ثُمَّ تُدْخِلُ یَدَکَ الْیُمْنَى تَحْتَ مَنْکِبِهِ الْأَیْمَنِ وَ تَضَعُ یَدَکَ الْیُسْرَى عَلَى مَنْکِبِهِ الْأَیْسَرِ وَ تُحَرِّکُهُ تَحْرِیکاً شَدِیداً وَ تَقُولُ یَا فُلَانَ بْنَ فُلَانٍ اللَّهُ رَبُّکَ وَ مُحَمَّدٌ نَبِیُّکَ وَ الْإِسْلَامُ دِینُکَ وَ عَلِیٌّ وَلِیُّکَ وَ إِمَامُکَ وَ تُسَمِّی الْأَئِمَّةَ ع- وَاحِداً وَاحِداً إِلَى آخِرِهِمْ أَئِمَّتُکَ أَئِمَّةُ هُدًى أَبْرَارٌ ثُمَّ تُعِیدُ عَلَیْهِ التَّلْقِینَ مَرَّةً أُخْرَى.
به روایت سالم بن مکرم، امام صادق علیه السلام فرمود: برای میت بالشى از خاک مىسازند و بر پشت سر او کلوخى مىگذارند تا بر پشت نیفتد. و بندهاى کفن را مىگشایند و پرده از صورت او بر میدارند؛ پس این دعا را مىخوانند: خداوندا بنده تو و فرزنده بنده و کنیز زاده تو بر تو وارد شده است و شما نسبت به او بهترین وارد شده هستی. خداوندا قبرش را فراخ گردان و چون منکر و نکیر از او سؤال کنند، اعتقادات حسنه را به او تلقین کن و او را با پیغمبرش محشور کن و او را از عذاب منکر و نکیر نگه دار.
پس دست راست خود را داخل مىکنى در زیر دوش راست او که بر زمین است و دست چپ خود را بر دوش چپ او مىگذارى و او را به شدت حرکت مىدهى و اسم او و پدرش را میگویی. بعد بگو: خداوند عالمیان پروردگار تو و محمد صلى اللَّه علیه و آله پیغمبر تو و اسلام دین تو و على صاحب ولایت و امام تو است، همین طور ائمه را پس از هر یک نام می بری و بگو: آنها امامان تو و پیشوایانىاند که ترا به راه خیر هدایت کردهاند؛ پس اعاده مىکنى تلقین را بر او مرتبه دیگر. ...
الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفاى381هـ)، من لا یحضره الفقیه، ج1، ص172، تحقیق: علی اکبر الغفاری، ناشر: جامعه مدرسین حوزه علمیه قم
در این روایت نیز آمده است که اسامی ائمه طاهرین علیهم السلام را به میت باید تلقین کرد:
( 1492 ) 137 أحمد بن محمد عن الحسن بن محبوب عن محمد بن سنان عن إسحاق بن عمار قال : سمعت أبا عبد الله علیه السلام یقول : إذا نزلت فی قبر فقل (بسم الله وبالله وعلى ملة رسول الله صلى الله علیه وآله) ثم تسل المیت سلا فإذا وضعته فی قبره فحل عقدته وقل (اللهم یا رب عبدک وابن عبدک نزل بک وأنت خیر منزول به اللهم إن کان محسنا فزد فی احسانه وإن کان مسیئا فتجاوز عنه وألحقه بنبیه محمد صلى الله علیه وآله وصالح شیعته واهدنا وإیاه إلى صراط مستقیم اللهم عفوک عفوک) ثم تضع یدک الیسرى على عضده الأیسر وتحرکه تحریکا شدیدا ثم تقول (یا فلان بن فلان إذا سئلت فقل الله ربی ومحمد نبی والاسلام دینی والقرآن کتابی وعلی امامی) حتى تستوفی الأئمة ...
اسحاق بن عمار میگوید: از امام صادق علیه السلام فرمود: وقتی میت را در قبر وارد کردی، بگو: به نام خدا و به یاد خدا و بر دین رسول خدا، آنگاه آرام آرام آن را وارد میکنی. پس زمانی که میت را در قبر گذاشتی بندهای کفنش را باز کن و بگو: خدایا ای پروردگار، بنده تو و فرزند بنده است بر تو وارد شد و تو بهترین میزبانی هستی که بر تور وارد میشوند. خدایا اگر او نیکوکار است در نیکی اش بیافزا و اگر گنه کار است از گناهش درگذر و او را به پیامبرت و شیعیان صالح ملحق کن ما و او را به سوی راه مستقیم هدایت فرما، خدایا آمرزشت را شامل او کن. سپس دست راست خود را بر بازوی راستش بگذار و به شدت تکان بده و بگو: ای فلانی فرزند فلانی ! وقتی مورد سؤال قرار گرفتی، بگو: خداوند پروردگارم، و محمد پیامبر، اسلام دینم، قرآن کتابم، و علی امام من است؛ تا این که همه ائمه را نام می بری ....
تهذیب الأحکام - الشیخ الطوسی - ج 1 ص 458
در این روایت نیز تصریح شده است که پس از ذکر شهادتین، شهادت به ولایت ائمه طاهرین نیز تلقین شود:
مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ مَحْفُوظٍ الْإِسْکَافِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ إِذَا أَرَدْتَ أَنْ تَدْفِنَ الْمَیِّتَ فَلْیَکُنْ أَعْقَلُ مَنْ یَنْزِلُ فِی قَبْرِهِ عِنْدَ رَأْسِهِ وَ لْیَکْشِفْ خَدَّهُ الْأَیْمَنَ حَتَّى یُفْضِیَ بِهِ إِلَى الْأَرْضِ وَ یُدْنِی فَمَهُ إِلَى سَمْعِهِ وَ یَقُولُ اسْمَعْ افْهَمْ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ اللَّهُ رَبُّکَ وَ مُحَمَّدٌ نَبِیُّکَ وَ الْإِسْلَامُ دِینُکَ وَ فُلَانٌ إِمَامُکَ اسْمَعْ وَ افْهَمْ وَ أَعِدْهَا عَلَیْهِ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ هَذَا التَّلْقِینَ.
امام صادق علیه السلام فرمود: وقتی خواستی میتی را دفن کنی، عاقل ترین و معتقد ترین شخص در قبرش وارد شود و گونه راستش را برهنه کنید تا این که به زمین قرار بگیرد، شخصی که تلقین میکند دهان خود را به گوش او نزدیک کند و سه مرتبه بگوید: بشنو و بدان که خداوند پروردگار تو، محمد پیامبر تو، اسلام دین تو و فلانی امام تو است. سه مرتبه این تلقین را بر او اعاده کن.
الکلینی الرازی، أبو جعفر محمد بن یعقوب بن إسحاق (متوفاى328 هـ)، الأصول من الکافی، ج 3 ، ص 196، ناشر: اسلامیه، تهران، الطبعة الثانیة،1362 هـ.ش.
در روایت دیگر آمده است، هنگامیکه فاطمه بنت اسد، مادر بزرگوار امیرمؤمنان علیه السلام از دنیا رحلت کردند، رسول خدا صلی الله علیه وآله به ایشان تلقین نمود که در جواب فرشتگان بگوید:
وابنی إمامی وولیی؛ فرزندم امام و ولی من است.
این روایت را شیخ صدوق با این متن آورده است:
حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْرُورٍ رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَیْهِ قَالَ حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرِ بْنِ جَامِعٍ الْحِمْیَرِیُّ عَنْ أَبِیهِ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِیُّ عَنْ أَبِیهِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ خَلَفِ بْنِ حَمَّادٍ الْأَسَدِیِّ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الْعَبْدِیِّ عَنِ الْأَعْمَشِ عَنْ عَبَایَةَ بْنِ رِبْعِیٍّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبَّاسٍ قَالَ أَقْبَلَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام ذَاتَ یَوْمٍ إِلَى النَّبِیِّ صلی الله علیه وآله بَاکِیاً وَ هُوَ یَقُولُ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله مَهْ یَا عَلِیُّ فَقَالَ عَلِیٌّ علیه السلام یَا رَسُولَ اللَّهِ مَاتَتْ أُمِّی فَاطِمَةُ بِنْتُ أَسَدٍ قَالَ فَبَکَى النَّبِیُّ صلی الله علیه وآله ثُمَّ قَالَ رَحِمَ اللَّهُ أُمَّکَ یَا عَلِیُّ أَمَا إِنَّهَا إِنْ کَانَتْ لَکَ أُمّاً فَقَدْ کَانَتْ لِی أُمّاً خُذْ عِمَامَتِی هَذِهِ وَ خُذْ ثَوْبَیَّ هَذَیْنِ فَکَفِّنْهَا فِیهِمَا وَ مُرِ النِّسَاءَ فَلْیُحْسِنَّ غُسْلَهَا وَ لَا تُخْرِجْهَا حَتَّى أَجِیءَ فَأَلِیَ أَمْرَهَا قَالَ وَ أَقْبَلَ النَّبِیُّ صلی الله علیه وآله بَعْدَ سَاعَةٍ وَ أُخْرِجَتْ فَاطِمَةُ أُمُّ عَلِیٍّ علیه السلام فَصَلَّى عَلَیْهَا النَّبِیُّ صلی الله علیه وآله صَلَاةً لَمْ یُصَلِّ عَلَى أَحَدٍ قَبْلَهَا مِثْلَ تِلْکَ الصَّلَاةِ ثُمَّ کَبَّرَ عَلَیْهَا أَرْبَعِینَ تَکْبِیرَةً ثُمَّ دَخَلَ إِلَى الْقَبْرِ فَتَمَدَّدَ فِیهِ فَلَمْ یُسْمَعْ لَهُ أَنِینٌ وَ لَا حَرَکَةٌ ثُمَّ قَالَ یَا عَلِیُّ ادْخُلْ یَا حَسَنُ ادْخُلْ فَدَخَلَ الْقَبْرَ فَلَمَّا فَرَغَ مِمَّا احْتَاجَ إِلَیْهِ قَالَ لَهُ یَا عَلِیُّ اخْرُجْ یَا حَسَنُ اخْرُجْ فَخَرَجَا ثُمَّ زَحَفَ النَّبِیُّ ص حَتَّى صَارَ عِنْدَ رَأْسِهَا ثُمَّ قَالَ یَا فَاطِمَةُ أَنَا مُحَمَّدٌ سَیِّدُ وُلْدِ آدَمَ وَ لَا فَخْرَ فَإِنْ أَتَاکِ مُنْکَرٌ وَ نَکِیرٌ فَسَأَلَاکِ مَنْ رَبُّکِ فَقُولِی اللَّهُ رَبِّی وَ مُحَمَّدٌ نَبِیِّی وَ الْإِسْلَامُ دِینِی وَ الْقُرْآنُ کِتَابِی وَ ابْنِی إِمَامِی وَ وَلِیِّی ثُمَّ قَالَ اللَّهُمَّ ثَبِّتْ فَاطِمَةَ بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ ثُمَّ خَرَجَ مِنْ قَبْرِهَا وَ حَثَا عَلَیْهَا حَثَیَاتٍ ثُمَّ ضَرَبَ بِیَدِهِ الْیُمْنَى عَلَى الْیُسْرَى فَنَفَضَهُمَا ثُمَّ قَالَ وَ الَّذِی نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِیَدِهِ لَقَدْ سَمِعَتْ فَاطِمَةُ تَصْفِیقَ یَمِینِی عَلَى شِمَالِی ...
یک روز على بن ابى طالب در حال گریه نزد رسول خدا صلی الله علیه وآْه آمد و میگفت: إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ، رسول خدا (ص) به او فرمود اى على چرا گریه میکنى؟ عرضکرد یا رسول اللَّه مادرم فاطمه بنت اسد از دنیا رفت. پیغمبر گریست و فرمود: اگر مادر تو بود، مادر من هم بود این عمامه مرا با این پیراهنم برگیر و او را در آن کفن کن و به زنها بگو خوب غسلش بدهند و بیرونش نبر تا من بیایم که کار او با من است پیغمبر پس از ساعتى آمد و بر او نمازی خواند که بر دیگرى نخوانده بود مانند آن را و چهل تکبیر بر او گفت و در قبر او دراز خوابید بىناله و حرکت و على و حسن (ع) را با خود وارد قبر کرد و چون از کار خود فارغ شد به على و حسن فرمود از قبر بیرون شدند و خود را بالین فاطمه کشانید تا بالاى سرش رسید و فرمود اى فاطمه من محمد سید اولاد آدمم و بر خود نبالم اگر منکر و نکیر آمدند و از تو پرسیدند پروردگارت کیست؟ بگو خدا پروردگار من است و محمد پیغمبر من است و اسلام دین من است و قرآن کتاب من و پسرم امام و ولى من.
سپس فرمود خدایا فاطمه را به قول حق ثابت قدم دار و از قبر او بیرون آمد و چند مشت خاک روى آن پاشید و دو دست بر هم زد و آن را تکانید و فرمود به آن که جان محمد به دست او است فاطمه دست بر هم زدنم را شنید. ..
الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفاى381هـ)، الأمالی، ص 391، تحقیق و نشر: قسم الدراسات الاسلامیة - مؤسسة البعثة - قم، الطبعة: الأولى، 1417هـ.
دسته ای دیگری از روایات، بیان میکند که باید بعد از این که میت به خاک سپرده شد، برای بار سوم اصول اعتقادی یک مسلمان به وی تلقین شود.
11 - محمد بن یحیى ، عن بعض أصحابنا ، عن أحمد بن محمد بن أبی نصر ، عن إسماعیل قال : حدثنی أبو الحسن الدلال ، عن یحیی بن عبد الله قال : سمعت أبا عبد الله ( علیه السلام ) یقول : مَا عَلَى أَهْلِ الْمَیِّتِ مِنْکُمْ أَنْ یَدْرَءُوا عَنْ مَیِّتِهِمْ لِقَاءَ مُنْکَرٍ وَ نَکِیرٍ فَقُلْتُ وَ کَیْفَ نَصْنَعُ فَقَالَ إِذَا أُفْرِدَ الْمَیِّتُ فَلْیَتَخَلَّفْ عِنْدَهُ أَوْلَى النَّاسِ بِهِ فَیَضَعَ فَاهُ عَلَى رَأْسِهِ ثُمَّ یُنَادِیَ بِأَعْلَى صَوْتِهِ- یَا فُلَانَ بْنَ فُلَانٍ أَوْ یَا فُلَانَةَ بِنْتَ فُلَانَةَ هَلْ أَنْتَ عَلَى الْعَهْدِ الَّذِی فَارَقْنَاکَ عَلَیْهِ مِنْ شَهَادَةِ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً صلی الله علیه وآله عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ سَیِّدُ النَّبِیِّینَ وَ أَنَّ عَلِیّاً أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ وَ سَیِّدُ الْوَصِیِّینَ وَ أَنَّ مَا جَاءَ بِهِ مُحَمَّدٌ صلی الله علیه وآله حَقٌّ وَ أَنَّ الْمَوْتَ حَقٌّ وَ الْبَعْثَ حَقٌّ وَ أَنَّ السَّاعَةَ آتِیَةٌ لا رَیْبَ فِیها وَ أَنَّ اللَّهَ یَبْعَثُ مَنْ فِی الْقُبُورِ فَإِذَا قَالَ ذَلِکَ قَالَ مُنْکَرٌ لِنَکِیرٍ انْصَرِفْ بِنَا عَنْ هَذَا فَقَدْ لُقِّنَ بِهَا حُجَّتَه.
از یحیى بن عبد اللَّه روایت شده که گفت: از امام صادق علیه السّلام شنیده که میفرمود: بر خانواده کسى که فوت میکند چه مانعى است که دیدار منکر و نکیر را از میّت خود دفع کنند؟ گفتم: چکار کنیم؟ آن حضرت فرمود: هنگامى که میّت تنها شد و همه رفتند باید کسى که از دیگران بمیّت نزدیکتر است نزد او بماند و دهانش را نزدیک سر میّت برده و با بلندترین صداى خود آواز کند: اى فلان فرزند فلانى- و نام او و پدرش را بگوید چه مرد باشد و چه زن- و بعد از گفتن نام او این تلقین را با صداى بلند بگوید: اى فلانى آیا بر آن اعتقادات که وقتى از تو جدا میشدیم داشتى، هنوز هم باقى هستى، بر آن اعتقاد که عبارت بود از گواهى بر اینکه هیچ معبود نیست جز اللَّه که واجب الوجود و جامع جمیع صفات کمالیه و واحد من جمیع الوجوه است و در خداوندى و یگانگى او را شریک نیست و شهادت بر اینکه محمّد صلّى اللَّه علیه و آله بنده و فرستاده اوست و بهترین و برترین پیامبرانست، و شهادت بر اینکه على علیه السّلام امیر و فرمانرواى مؤمنان است و برترین و بزرگوارترین اوصیاء و جانشینان پیغمبران است و نیز اینکه آنچه محمّد صلّى اللَّه علیه و آله آورده فرموده حقّ است.
و اینکه مردن با همه آن خصوصیّات که آن حضرت فرمود و قرآن از آن خبر داده جملگى حقّ میباشد و بر انگیخته شدن در روز رستاخیز و زنده شدن دوباره در قیامت حق است، و روز جزا که قرآن و پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله و احادیث، از آن خبر دادهاند خواهد آمد و هیچ تردید و شکّى در آن نیست و اینکه خداوند آنان را که در گورها هستند برخواهد انگیخت و دوباره زنده خواهد ساخت و به اعمال آنان رسیدگى نموده و جزاى متناسب خواهد داد. و چون این تلقین را بگوید منکر به نکیر گوید: از این شخص که حجّت او را بوى تلقین کردند بیا تا باز گردیم، دیگر ما را با او کارى نیست.
الکلینی الرازی، أبو جعفر محمد بن یعقوب بن إسحاق (متوفاى328 هـ)، الأصول من الکافی، ج 3 ص201، ناشر: اسلامیه، تهران، الطبعة الثانیة،1362 هـ.ش.
این روایت نیز با همان مضمون روایت قبلی از طریق جابر بن یزید جعفی از امام باقر علیه السلام نقل شده است:
( 1496 ) 141 عنه عن سعد بن عبد الله عن محمد بن الحسین وأحمد ابن الحسن بن علی بن فضال عن أبیه عن علی بن عقبة وذبیان بن حکیم عن موسى ابن أکیل عن عمرو بن شمر عن جابر بن یزید عن أبی جعفر علیه السلام قال : ما على أحدکم إذا دفن میته وسوى علیه وانصرف عن قبره أن یتخلف عنده ثم یقول : یا فلان بن فلان أأنت على العهد الذی عهدناک به من شهادة أن لا إله إلا الله وأن محمدا رسول الله صلى الله علیه وآله وأن علیا أمیر المؤمنین علیه السلام إمامک وفلان وفلان) حتى یأتی على آخرهم فإنه إذا فعل ذلک قال : أحد الملکین لصاحبه قد کفینا الوصول إلیه ومسألتنا إیاه فإنه قد لقن فینصرفان عنه ، ولا یدخلان علیه .
الطوسی، الشیخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علی بن الحسن (متوفاى460هـ)، تهذیب الأحکام، ج 1، ص 459، تحقیق: السید حسن الموسوی الخرسان، ناشر: دار الکتب الإسلامیة ـ طهران، الطبعة الرابعة،1365 ش .
نتیجه: طبق این روایات، بعد از مراسم خاکسپاری نیز باید اصول اعتقادات و از جمله ولایت ائمه اهل بیت علیهم السلام را باید به میت تلقین کرد.
یک دسته از روایات، سؤال از ولایت و محبت ائمه طاهرین علیهم السلام را در قیامت برای ما گزارش کرده است:
در بخش دستور به تقلین در وقت خاکسپاری اولین روایت را شیخ طوسی رحمة الله علیه در کتاب «تهذیب الاحکام» با سند صحیح از امام باقر علیه السلام نقل کرده است. خلاصه اش این است که وقتی میت را در لحد گذاشتید، عقائدش را به او تلقین کن و از جمله ولایت علی و ائمه طاهرین علیهم السلام را تلقین کن:
135- الْحُسَیْنُ بْنُ سَعِیدٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَى عَنْ حَرِیزٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ قَالَ: إِذَا وَضَعْتَ الْمَیِّتَ فِی لَحْدِهِ فَقُلْ- بِسْمِ اللَّهِ وَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ عَلَى مِلَّةِ رَسُولِ اللَّهِ ص وَاقْرَأْ آیَةَ الْکُرْسِیِّ وَاضْرِبْ بِیَدِکَ عَلَى مَنْکِبِهِ الْأَیْمَنِ ثُمَّ قُلْ یَا فُلَانُ قُلْ رَضِیتُ بِاللَّهِ رَبّاً وَبِالْإِسْلَامِ دِیناً وَبِمُحَمَّدٍ رَسُولًا وَبِعَلِیٍ إِمَاماً وَیُسَمَّى إِمَامُ زَمَانِهِ فَإِذَا حُثِیَ عَلَیْهِ التُّرَابُ وَسُوِّیَ قَبْرُهُ فَضَعْ کَفَّکَ عَلَى قَبْرِهِ عِنْدَ رَأْسِهِ وَفَرِّجْ أَصَابِعَکَ وَاغْمِزْ کَفَّکَ عَلَیْهِ بَعْدَ مَا یُنْضَحُ بِالْمَاءِ.
امام باقر علیه السلام فرمود: وقتی میت را در لحد قبرش نهادی، بگو: به نام خدا و به یاد خدا و در راه خدا و بر دین رسول خدا _ که درود خدا بر او و آلش باد _ ، آیة الکرسی را بخوان و با دست خود بر شانه راستش بزن پس از آن بگو: ای فلانی بگو: راضی هستم که خداوند پروردگار من است و اسلام دین من و محمد پیامبر و علی امام من است، و امام زمان خودت را نام می بری.
الطوسی، الشیخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علی بن الحسن (متوفاى460هـ)، تهذیب الأحکام، ج1، ص457، تحقیق: السید حسن الموسوی الخرسان، ناشر: دار الکتب الإسلامیة ـ طهران، الطبعة الرابعة،1365 ش .
بررسی سند این روایت در دسته اول از روایات گذشت .
این روایت نیز و بررسی سند آن در بخش تلقین شهادت در وقت خاکسپاری گذشت.
2 - وعنه ، عن أبیه ، عن حماد ، عن حریز ، عن زرارة قال : إذا وضعت المیت فی لحده قرأت آیة الکرسی ، واضرب یدک على منکبه الأیمن ثم قل : یا فلان قل رضیت بالله ربا ، وبالاسلام دینا ، وبمحمد (صلى الله علیه وآله) نبیا ، وبعلی إماما ، وسم حتى إمام زمانه .
وسائل الشیعة (آل البیت) - الحر العاملی - ج 3 ص 174
در این روایت امام صادق علیه السلام یک مقایسه بین میت مؤمن و کافر انجام داده است و در ابتدای روایت میفرماید: وقتی مؤمن از دنیا میرود فرشتگان از دین و پیامبر از او سؤال میکنند و میت مؤمن پس از این که به سؤال از ولایت ائمه طاهرین، پاسخ میدهد، منادی از آسمان ندا میدهد، بنده من راست گفت، وسایل خانه قبرش از بهشت فراهم کنید:
فَیَقُولَانِ وَ مَنْ إِمَامُکَ فَیَقُولُ فُلَانٌ قَالَ فَیُنَادِی مُنَادٍ مِنَ السَّمَاءِ صَدَقَ عَبْدِی افْرُشُوا لَهُ فِی قَبْرِهِ مِنَ الْجَنَّةِ
جالب این است که از میت کافر علاوه بر توحید و نبوت، از امامت نیز سؤال میشود؛ اما هنگامی که او نمی تواند پاسخ دهد، ندا میرسد که قبرش را مملو از آتش کنید، و دری از آنجا به سوی جهنم باز خواهد شد:
مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ إِنَّ الْمُؤْمِنَ إِذَا أُخْرِجَ مِنْ بَیْتِهِ شَیَّعَتْهُ الْمَلَائِکَةُ إِلَى قَبْرِهِ یَزْدَحِمُونَ عَلَیْهِ حَتَّى إِذَا انْتَهَى بِهِ إِلَى قَبْرِهِ قَالَتْ لَهُ الْأَرْضُ مَرْحَباً بِکَ وَ أَهْلًا أَمَا وَ اللَّهِ لَقَدْ کُنْتُ أُحِبُّ أَنْ یَمْشِیَ عَلَیَّ مِثْلُکَ لَتَرَیَنَّ مَا أَصْنَعُ بِکَ فَتَوَسَّعُ لَهُ مَدَّ بَصَرِهِ وَ یَدْخُلُ عَلَیْهِ فِی قَبْرِهِ مَلَکَا الْقَبْرِ وَ هُمَا قَعِیدَا الْقَبْرِ مُنْکَرٌ وَ نَکِیرٌ فَیُلْقِیَانِ فِیهِ الرُّوحَ إِلَى حَقْوَیْهِ فَیُقْعِدَانِهِ وَ یَسْأَلَانِهِ فَیَقُولَانِ لَهُ مَنْ رَبُّکَ فَیَقُولُ اللَّهُ فَیَقُولَانِ مَا دِینُکَ فَیَقُولُ الْإِسْلَامُ فَیَقُولَانِ وَ مَنْ نَبِیُّکَ فَیَقُولُ مُحَمَّدٌ صلی الله علیه وآله فَیَقُولَانِ وَ مَنْ إِمَامُکَ فَیَقُولُ فُلَانٌ قَالَ فَیُنَادِی مُنَادٍ مِنَ السَّمَاءِ صَدَقَ عَبْدِی افْرُشُوا لَهُ فِی قَبْرِهِ مِنَ الْجَنَّةِ وَ افْتَحُوا لَهُ فِی قَبْرِهِ بَاباً إِلَى الْجَنَّةِ وَ أَلْبِسُوهُ مِنْ ثِیَابِ الْجَنَّةِ حَتَّى یَأْتِیَنَا وَ مَا عِنْدَنَا خَیْرٌ لَهُ ثُمَّ یُقَالُ لَهُ نَمْ نَوْمَةَ عَرُوسٍ نَمْ نَوْمَةً لَا حُلُمَ فِیهَا
قَالَ وَ إِنْ کَانَ کَافِراً خَرَجَتِ الْمَلَائِکَةُ تُشَیِّعُهُ إِلَى قَبْرِهِ تَلْعَنُونَهُ حَتَّى إِذَا انْتَهَى بِهِ إِلَى قَبْرِهِ قَالَتْ لَهُ الْأَرْضُ لَا مَرْحَباً بِکَ وَ لَا أَهْلًا أَمَا وَ اللَّهِ لَقَدْ کُنْتُ أُبْغِضُ أَنْ یَمْشِیَ عَلَیَّ مِثْلُکَ لَا جَرَمَ لَتَرَیَنَّ مَا أَصْنَعُ بِکَ الْیَوْمَ فَتَضِیقُ عَلَیْهِ حَتَّى تَلْتَقِیَ جَوَانِحُهُ قَالَ ثُمَّ یَدْخُلُ عَلَیْهِ مَلَکَا الْقَبْرِ وَ هُمَا قَعِیدَا الْقَبْرِ مُنْکَرٌ وَ نَکِیرٌ قَالَ أَبُو بَصِیرٍ جُعِلْتُ فِدَاکَ یَدْخُلَانِ عَلَى الْمُؤْمِنِ وَ الْکَافِرِ فِی صُورَةٍ وَاحِدَةٍ فَقَالَ لَا قَالَ فَیُقْعِدَانِهِ وَ یُلْقِیَانِ فِیهِ الرُّوحَ إِلَى حَقْوَیْهِ فَیَقُولَانِ لَهُ مَنْ رَبُّکَ فَیَتَلَجْلَجُ وَ یَقُولُ قَدْ سَمِعْتُ النَّاسَ یَقُولُونَ فَیَقُولَانِ لَهُ لَا دَرَیْتَ وَ یَقُولَانِ لَهُ مَا دِینُکَ فَیَتَلَجْلَجُ فَیَقُولَانِ لَهُ لَا دَرَیْتَ وَ یَقُولَانِ لَهُ مَنْ نَبِیُّکَ فَیَقُولُ قَدْ سَمِعْتُ النَّاسَ یَقُولُونَ فَیَقُولَانِ لَهُ لَا دَرَیْتَ وَ یُسْأَلُ عَنْ إِمَامِ زَمَانِهِ قَالَ فَیُنَادِی مُنَادٍ مِنَ السَّمَاءِ کَذَبَ عَبْدِی افْرُشُوا لَهُ فِی قَبْرِهِ مِنَ النَّارِ وَ أَلْبِسُوهُ مِنْ ثِیَابِ النَّارِ وَ افْتَحُوا لَهُ بَاباً إِلَى النَّارِ حَتَّى یَأْتِیَنَا وَ مَا عِنْدَنَا شَرٌّ لَهُ فَیَضْرِبَانِهِ بِمِرْزَبَةٍ ثَلَاثَ ضَرَبَاتٍ لَیْسَ مِنْهَا ضَرْبَةٌ إِلَّا یَتَطَایَرُ قَبْرُهُ نَاراً لَوْ ضُرِبَ بِتِلْکَ الْمِرْزَبَةِ جِبَالُ تِهَامَةَ لَکَانَتْ رَمِیماً وَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام وَ یُسَلِّطُ اللَّهُ عَلَیْهِ فِی قَبْرِهِ الْحَیَّاتِ تَنْهَشُهُ نَهْشاً وَ الشَّیْطَانَ یَغُمُّهُ غَمّاً قَالَ وَ یَسْمَعُ عَذَابَهُ مَنْ خَلَقَ اللَّهُ إِلَّا الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ قَالَ وَ إِنَّهُ لَیَسْمَعُ خَفْقَ نِعَالِهِمْ وَ نَقْضَ أَیْدِیهِمْ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ یُثَبِّتُ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ فِی الْآخِرَةِ وَ یُضِلُّ اللَّهُ الظَّالِمِینَ وَ یَفْعَلُ اللَّهُ ما یَشاءُ (إبراهیم -: 27 -)
الکلینی الرازی، أبو جعفر محمد بن یعقوب بن إسحاق (متوفاى328 هـ)، الأصول من الکافی، ج 3 ، ص240 ، ناشر: اسلامیه، تهران، الطبعة الثانیة،1362 هـ.ش
متن مفصل این روایت گذشت که هنگامیکه فاطمه بنت اسد، مادر بزرگوار امیرمؤمنان علیه السلام از دنیا رحلت کردند، رسول خدا صلی الله علیه وآله به ایشان تلقین نمود که در جواب فرشتگان بگوید:
فَإِنْ أَتَاکِ مُنْکَرٌ وَ نَکِیرٌ فَسَأَلَاکِ مَنْ رَبُّکِ فَقُولِی اللَّهُ رَبِّی وَ مُحَمَّدٌ نَبِیِّی وَ الْإِسْلَامُ دِینِی وَ الْقُرْآنُ کِتَابِی وَ ابْنِی إِمَامِی وَ وَلِیِّی
الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفاى381هـ)، الأمالی، ص 391، تحقیق و نشر: قسم الدراسات الاسلامیة - مؤسسة البعثة - قم، الطبعة: الأولى، 1417هـ
این روایت را محمد بن الحسن صفار اینگونه نقل کرده است:
- حَدَّثَنَا الْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنِی أَبُو الْفَضْلِ الْمَدَائِنِیِّ عَنْ أَبِی مَرْیَمَ الْأَنْصَارِیِّ (عبد الغفار بن القاسم) عَنْ مِنْهَالِ بْنِ عَمْرٍو عَنْ رَزِینِ (زر) بْنِ حُبَیْشٍ قَالَ سَمِعْتُ عَلِیّاً علیه السلام یَقُولُ إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا دَخَلَ حُفْرَتَهُ أَتَاهُ مَلَکَانِ اسْمُهُمَا مُنْکَرٌ وَ نَکِیرٌ فَأَوَّلُ مَنْ یَسْأَلَانِهِ عَنْ رَبِّهِ ثُمَّ عَنْ نَبِیِّهِ ثُمَّ عَنْ وَلِیِّهِ فَإِنْ أَجَابَ نَجَا وَ إِنْ عَجَزَ عَذَّبَاهُ فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ [مَا] لِمَنْ عَرَفَ رَبَّهُ وَ نَبِیَّهُ وَ لَمْ یَعْرِفْ وَلِیَّهُ فَقَالَ مُذَبْذَبٌ لا إِلى هؤُلاءِ وَ لا إِلى هؤُلاءِ وَ مَنْ یُضْلِلِ اللَّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ سَبِیلًا ذَلِکَ لَا سَبِیلَ لَهُ وَ قَدْ قِیلَ لِلنَّبِیِّ صلی الله مَنِ الْوَلِیُّ یَا نَبِیَّ اللَّهِ قَالَ وَلِیُّکُمْ فِی هَذَا الزَّمَانِ عَلِیٌّ علیه السلام مِنْ بَعْدِهِ وَصِیُّهُ وَ لِکُلِّ زَمَانٍ عَالِمٌ یَحْتَجُّ اللَّهُ بِهِ لِئَلَّا یَکُونَ ...
زر بن حبیش میگوید: از علی علیه السلام شندیم که فرمود: وقتی بنده را وارد قبر میکنند، دو فرشته ای که اسم شان منکر و نکیر است میایند. اولین سؤال از او در باره پروردگار، پیامبر و ولی میت است. اگر میت جواب دهد نجات می یابد و اگر از پاسخ دادن عاجز شد، او را عذاب میکنند.
مردی به حضرت عرض کرد: عاقبت کسی که خدا و پیامبرش را شناخته اما ولیش را نشناخته چیست؟ فرمود: او سست عقیده است که نه به این طرف است نه به آن طرف و کسی را که خدا گمراه سازد راهی برای نجاتش نیست. این شخص راهی برای نجات ندارد.
برای رسول خدا صلی الله علیه وآله گفته شد: ای رسول خدا ولی کیست؟
فرمود: ولی شما در این زمان علی است وبعد از ایشان وصی او است و برای هر زمان عالمی است که خداوند توسط او احتجاج می کند تا مردم علیه خدا احتجاج نکنند.
الصفار، أبو جعفر محمد بن الحسن بن فروخ (متوفای290هـ) بصائر الدرجات، ص 518، تحقیق: تصحیح وتعلیق وتقدیم: الحاج میرزا حسن کوچه باغی، ناشر: منشورات الأعلمی – طهران، سال چاپ : 1404 - 1362 ش
در این روایت نیز آمده است که در عالم قبر درباره ولایت ائمه طاهرین علیهم السلام از میت مؤمن و کافر سؤال میشود:
4720 - 8 عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ شَمُّونٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ أَبِی بَکْرٍ الْحَضْرَمِیِّ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام أَصْلَحَکَ اللَّهُ مَنِ الْمَسْئُولُونَ فِی قُبُورِهِمْ قَالَ مَنْ مَحَضَ الْإِیمَانَ وَ مَنْ مَحَضَ الْکُفْرَ قَالَ قُلْتُ فَبَقِیَّةُ هَذَا الْخَلْقِ قَالَ یُلْهَى وَ اللَّهِ عَنْهُمْ مَا یُعْبَأُ بِهِمْ قَالَ قُلْتُ وَ عَمَّ یُسْأَلُونَ قَالَ عَنِ الْحُجَّةِ الْقَائِمَةِ بَیْنَ أَظْهُرِکُمْ فَیُقَالُ لِلْمُؤْمِنِ مَا تَقُولُ فِی فُلَانِ بْنِ فُلَانٍ فَیَقُولُ ذَاکَ إِمَامِی فَیُقَالُ نَمْ أَنَامَ اللَّهُ عَیْنَکَ وَ یُفْتَحُ لَهُ بَابٌ مِنَ الْجَنَّةِ فَمَا یَزَالُ یُتْحِفُهُ مِنْ رَوْحِهَا إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ وَ یُقَالُ لِلْکَافِرِ مَا تَقُولُ فِی فُلَانِ بْنِ فُلَانٍ قَالَ فَیَقُولُ قَدْ سَمِعْتُ بِهِ وَ مَا أَدْرِی مَا هُوَ فَیُقَالُ لَهُ لَا دَرَیْتَ قَالَ وَ یُفْتَحُ لَهُ بَابٌ مِنَ النَّارِ فَلَا یَزَالُ یُتْحِفُهُ مِنْ حَرِّهَا إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَة.
ابو بکر حضرمی میگوید: به امام باقر علیه السلام عرض کردم: خداوند امر تو را اصلاح کند؛ (مشکلاتت را برطرف کند) از چه کسانی در قبر سؤال میشود؟ فرمود: از مؤمنان و کافران خالص. عرض کردم از بقیه مخلوقات چطور؟ فرمود:
به خدا سوگند آنها رها میشوند و به آنها اعتنا نمیشود (یعنی آنها بدون سؤال به جایگاه شان فرستاده میشوند). عرض کردم: از چه چیزی سؤال میشود؟ فرمود: از کسیکه در میان شما دین را بر پا داشته است.
پس برای مؤمن گفته میشود: در باره فلان و فلان چه میگویی؟ میگوید: او امام من است. برایش گفته میشود: راحت بخواب، خداوند چشمانت را راحت نگهدارد. برای او دری از بهشت باز میشود و پیوسته تا روز قیامت از بوی خوش بهشت به او میرسد.
برای کافر گفته میشود: در باره فلان و فلان چه میگویی؟ او میگوید: من در باره او سخن شندیم ولی او را نشناختم که چه کسی است. به او گفته میشود: در همچه حالت بمانی. امام فرمود: برای او دری از آتش گشوده میشود و پیوسته از گرمای آتش تا روز قیامت به روی او باز میشود.
الکلینی الرازی، أبو جعفر محمد بن یعقوب بن إسحاق (متوفاى328 هـ)، الأصول من الکافی، ج 3 ، ص237 ، ناشر: اسلامیه، تهران، الطبعة الثانیة،1362 هـ.ش.
این روایت که در باب تلقین بعد از خاکسپاری آمده بود نیز اشاره به همین حقیقت دارد که تلقین ، در واقع بیان پاسخ سؤالات دو ملک است و لذا بعد از تلقین دو ملک از میت سؤال نخواهند پرسید :
( 1496 ) 141 عنه عن سعد بن عبد الله عن محمد بن الحسین وأحمد ابن الحسن بن علی بن فضال عن أبیه عن علی بن عقبة وذبیان بن حکیم عن موسى ابن أکیل عن عمرو بن شمر عن جابر بن یزید عن أبی جعفر علیه السلام قال : ما على أحدکم إذا دفن میته وسوى علیه وانصرف عن قبره أن یتخلف عنده ثم یقول : یا فلان بن فلان أأنت على العهد الذی عهدناک به من شهادة أن لا إله إلا الله وأن محمدا رسول الله صلى الله علیه وآله وأن علیا أمیر المؤمنین علیه السلام إمامک وفلان وفلان) حتى یأتی على آخرهم فإنه إذا فعل ذلک قال : أحد الملکین لصاحبه قد کفینا الوصول إلیه ومسألتنا إیاه فإنه قد لقن فینصرفان عنه ، ولا یدخلان علیه .
الطوسی، الشیخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علی بن الحسن (متوفاى460هـ)، تهذیب الأحکام، ج1، ص 459، تحقیق: السید حسن الموسوی الخرسان، ناشر: دار الکتب الإسلامیة ـ طهران، الطبعة الرابعة،1365 ش .
این روایت نیز که در باب تلقین آمده بود میگوید: وقتی از تو سؤال شد چنین جواب بده که :
ثم تقول «یا فلان بن فلان إذا سئلت فقل الله ربی ومحمد نبی والاسلام دینی والقرآن کتابی وعلی امامی» حتى تستوفی الأئمة ...
اسحاق بن عمار میگوید: از امام صادق علیه السلام فرمود: وقتی میت را در قبر وارد کردی، بگو: به نام خدا و به یاد خدا و بر دین رسول خدا، آنگاه آرام آرام آن را وارد میکنی. پس زمانی که میت را در قبر گذاشتی بندهای کفنش را باز کن و بگو: خدایا ای پروردگار، بنده تو و فرزند بنده است بر تو وارد شد و تو بهترین میزبانی هستی که بر تور وارد میشوند. خدایا اگر او نیکوکار است در نیکی اش بیافزا و اگر گنه کار است از گناهش درگذر و او را به پیامبرت و شیعیان صالح ملحق کن ما و او را به سوی راه مستقیم هدایت فرما، خدایا آمرزشت را شامل او کن. سپس دست راست خود را بر بازوی راستش بگذار و به شدت تکان بده و بگو: ای فلانی فرزند فلانی ! وقتی مورد سؤال قرار گرفتی، بگو: خداوند پروردگارم، و محمد پیامبر، اسلام دینم، قرآن کتابم، و علی امام من است؛ تا این که همه ائمه را نام می بری ....
تهذیب الأحکام - الشیخ الطوسی - ج 1 ص 458
این روایت که در باب تلقین بعد از خاکسپاری آمده بود نیز اشاره به همین حقیقت دارد که تلقین ، در واقع بیان پاسخ سؤالات دو ملک است و لذا بعد از تلقین دو ملک از میت سؤال نخواهند پرسید :
11 - محمد بن یحیى ، عن بعض أصحابنا ، عن أحمد بن محمد بن أبی نصر ، عن إسماعیل قال : حدثنی أبو الحسن الدلال ، عن یحیی بن عبد الله قال : سمعت أبا عبد الله ( علیه السلام ) یقول : مَا عَلَى أَهْلِ الْمَیِّتِ مِنْکُمْ أَنْ یَدْرَءُوا عَنْ مَیِّتِهِمْ لِقَاءَ مُنْکَرٍ وَ نَکِیرٍ فَقُلْتُ وَ کَیْفَ نَصْنَعُ فَقَالَ إِذَا أُفْرِدَ الْمَیِّتُ فَلْیَتَخَلَّفْ عِنْدَهُ أَوْلَى النَّاسِ بِهِ فَیَضَعَ فَاهُ عَلَى رَأْسِهِ ثُمَّ یُنَادِیَ بِأَعْلَى صَوْتِهِ- یَا فُلَانَ بْنَ فُلَانٍ أَوْ یَا فُلَانَةَ بِنْتَ فُلَانَةَ هَلْ أَنْتَ عَلَى الْعَهْدِ الَّذِی فَارَقْنَاکَ عَلَیْهِ مِنْ شَهَادَةِ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً ص عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ سَیِّدُ النَّبِیِّینَ وَ أَنَّ عَلِیّاً أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ وَ سَیِّدُ الْوَصِیِّینَ وَ أَنَّ مَا جَاءَ بِهِ مُحَمَّدٌ صلی الله علیه وآله حَقٌّ وَ أَنَّ الْمَوْتَ حَقٌّ وَ الْبَعْثَ حَقٌّ وَ أَنَّ السَّاعَةَ آتِیَةٌ لا رَیْبَ فِیها وَ أَنَّ اللَّهَ یَبْعَثُ مَنْ فِی الْقُبُورِ فَإِذَا قَالَ ذَلِکَ قَالَ مُنْکَرٌ لِنَکِیرٍ انْصَرِفْ بِنَا عَنْ هَذَا فَقَدْ لُقِّنَ بِهَا حُجَّتَه.
از یحیى بن عبد اللَّه روایت شده که گفت: از امام صادق علیه السّلام شنیده که میفرمود: بر خانواده کسى که فوت میکند چه مانعى است که دیدار منکر و نکیر را از میّت خود دفع کنند؟ گفتم: چکار کنیم؟ آن حضرت فرمود: هنگامى که میّت تنها شد و همه رفتند باید کسى که از دیگران بمیّت نزدیکتر است نزد او بماند و دهانش را نزدیک سر میّت برده و با بلندترین صداى خود آواز کند: اى فلان فرزند فلانى- و نام او و پدرش را بگوید چه مرد باشد و چه زن- و بعد از گفتن نام او این تلقین را با صداى بلند بگوید: اى فلانى آیا بر آن اعتقادات که وقتى از تو جدا میشدیم داشتى، هنوز هم باقى هستى، بر آن اعتقاد که عبارت بود از گواهى بر اینکه هیچ معبود نیست جز اللَّه که واجب الوجود و جامع جمیع صفات کمالیه و واحد من جمیع الوجوه است و در خداوندى و یگانگى او را شریک نیست و شهادت بر اینکه محمّد صلّى اللَّه علیه و آله بنده و فرستاده اوست و بهترین و برترین پیامبرانست، و شهادت بر اینکه على علیه السّلام امیر و فرمانرواى مؤمنان است و برترین و بزرگوارترین اوصیاء و جانشینان پیغمبران است و نیز اینکه آنچه محمّد صلّى اللَّه علیه و آله آورده فرموده حقّ است.
و اینکه مردن با همه آن خصوصیّات که آن حضرت فرمود و قرآن از آن خبر داده جملگى حقّ میباشد و بر انگیخته شدن در روز رستاخیز و زنده شدن دوباره در قیامت حق است، و روز جزا که قرآن و پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله و احادیث، از آن خبر دادهاند خواهد آمد و هیچ تردید و شکّى در آن نیست و اینکه خداوند آنان را که در گورها هستند برخواهد انگیخت و دوباره زنده خواهد ساخت و به اعمال آنان رسیدگى نموده و جزاى متناسب خواهد داد. و چون این تلقین را بگوید منکر به نکیر گوید: از این شخص که حجّت او را بوى تلقین کردند بیا تا باز گردیم، دیگر ما را با او کارى نیست.
الکلینی الرازی، أبو جعفر محمد بن یعقوب بن إسحاق (متوفاى328 هـ)، الأصول من الکافی، ج 3 ص 201، ناشر: اسلامیه، تهران، الطبعة الثانیة،1362 هـ.ش.
در روایت دیگر آمده است که امام صادق علیه السلام فرمود: یکی از پنج مورد سؤال در قبر، ولایت ما اهل بیت است:
4727 - 15 - عنه ، عن أبیه ، رفعه قال : قال أبو عبد الله ( علیه السلام ) : یسأل المیت فی قبره عن خمس ، عن صلاته وزکاته وحجه وصیامه وولایته إیانا أهل البیت فتقول الولایة من جانب القبر للأربع : ما دخل فیکن من نقص فعلی تمامه .
الکافی - الشیخ الکلینی - ج 3 ص 241
در این روایت نیز امام کاظم علیه السلام از سؤال در قبر خبر میدهد و از جمله سؤالات قبر، ولایت ائمه طاهرین علیهم السلام است:
4723 - 11 - محمد بن یحیى ، عن أحمد بن محمد ، عن الحسین بن سعید ، عن إبراهیم بن أبی البلاد ، عن بعض أصحابه ، عن أبی الحسن موسى (علیه السلام) قال : یقال للمؤمن فی قبره : من ربک ؟ قال : فیقول : الله فیقال له : ما دینک ؟ فیقول : الاسلام فیقال له : من نبیک ؟ فیقول : محمد فیقال : من إمامک ؟ فیقول : فلان فیقال : کیف علمت بذلک ؟ فیقول : أمر هدانی الله له وثبتنی علیه ، فیقال له : نم نومة لا حلم فیها ، نومة العروس، ... .
الکافی - الشیخ الکلینی - ج 3 ص 238
یک دسته از روایات دلالت دارد که در قیامت و در دادگاه عدل الهی از ولایت و نیز محبت امیرمومنان علی بن ابی طالب علیه السلام سؤال میشود :
شیخ کلینی با سند صحیح از امام باقر علیه السلام نقل میکند که مسلمانان پس از نزول آیه «یوم ندعوا کل اناس بامامهم» از رسول خدا سؤال کردند: شما امام مردم نیستید؟
آن حضرت فرمود: من رسول خدایم ولی پس از من ائمهای از اهل بیت علیه السلام از جانب خداوند انتخاب میشوند امام مردم آنها هستند؛ اما مردم آنها را تکذیب خواهند کرد.
1- مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ غَالِبٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ قَالَ: لَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآیَةُ {یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ} قَالَ الْمُسْلِمُونَ یَا رَسُولَ اللَّهِ أَ لَسْتَ إِمَامَ النَّاسِ کُلِّهِمْ أَجْمَعِینَ قَالَ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله أَنَا رَسُولُ اللَّهِ إِلَى النَّاسِ أَجْمَعِینَ ولَکِنْ سَیَکُونُ مِنْ بَعْدِی أَئِمَّةٌ عَلَى النَّاسِ مِنَ اللَّهِ مِنْ أَهْلِ بَیْتِی یَقُومُونَ فِی النَّاسِ فَیُکَذَّبُونَ ویَظْلِمُهُمْ أَئِمَّةُ الْکُفْرِ والضَّلَالِ وأَشْیَاعُهُمْ فَمَنْ وَالاهُمْ واتَّبَعَهُمْ وصَدَّقَهُمْ فَهُوَ مِنِّی ومَعِی وسَیَلْقَانِی أَلَا ومَنْ ظَلَمَهُمْ وکَذَّبَهُمْ فَلَیْسَ مِنِّی ولَا مَعِی وأَنَا مِنْهُ بَرِیءٌ.
امام باقر علیه السلام فرمود: چون آیه «روزى که هر دسته از مردم را به امامشان خوانیم» نازل شد، مسلمین عرض کردند: اى فرستاده خدا! مگر شما امام همه مردم نیستید؟ پیغمبر فرمود: من از جانب خدا به سوى همه مردم فرستاده شدهام؛ ولى بعد از من امامانى از خاندانم توسط خداوند بر مردم منصوب شوند، ایشان در میان مردم قیام کنند و مردم آنها را تکذیب کنند و امامان کفر و گمراهى و پیروانشان به آنها ستم خواهند کرد، هر که آنها را دوست دارد و از آنها پیروى کند و تصدیقشان نماید، از من است و با من است و مرا ملاقات خواهد کرد و آگاه باشید کسى که به آنها ستم کند و تکذیبشان نماید، از من نیست و با من نیست و من از او بیزارم.
الکافی، ج1، ص215، باب أن الأئمة فی کتاب الله إمامان إمام یدعو إلى الله و إمام یدعو إلى النار.
نکته قابل توجه در روایت این است که مسلمانان با نزول آیه فوق، عقیده شان بر این بوده که رسول خدا امام همه مردم و بندگان خداوند است؛ اما تعبیر آیه این است که هر مردمی (قوم و گروهی) با امام شان در قیامت صدا زده میشوند.
رسول خدا در جواب این عقیده فرموده است که همه مردم یک نوع امام ندارند، بلکه برخی امامانشان همان امامانی است که خداوند برای آنها معین کرده است و برخی هم امام شان غیر از امام منتخب الهی است.
نتیجه این که رسول خدا تصدیق نموده است که هر گروهی با هر امامی که در دنیا آنها را انتخاب کرده و برای خود امام قرار داده است، در روز قیامت فراخوانده میشود.
و نکته مهم تر اینکه رسول خدا فرمود:
هرکه امامانی را که خداوند برایشان انتخاب کرده، تصدیق کنند همراه من است و مرا در قیامت میبیند ولی کسانیکه آنان را تکذیب کنند من از آنها بیزارم:
أَلَا ومَنْ ظَلَمَهُمْ وکَذَّبَهُمْ فَلَیْسَ مِنِّی ولَا مَعِی وأَنَا مِنْهُ بَرِیءٌ.
نجاشی ایشان را «بزرگ اصحاب امامیه در زمان خودش و یک شخص موثق معرفی کرده است:
محمد بن یحیى أبو جعفر العطار القمی ، شیخ أصحابنا فی زمانه ، ثقة ، عین ، کثیر الحدیث .
رجال النجاشی - النجاشی - ص 353
شیخ طوسی ایشان را «شیخ قم، و از بزرگان و فقهای شیعیان در قم» معرفی کرده است:
أحمد بن محمد بن عیسى بن عبد الله بن سعد بن مالک بن الأحوص بن السائب بن مالک بن عامر الأشعری ، ... وأبو جعفر هذا شیخ قم ووجهها وفقیهها.
الفهرست - الشیخ الطوسی - ص 68
وقال الشیخ: شیخ قم، ووجیهها، وفقیهها.
شیخ طوسی در کتاب «الفهرست و رجال» ایشان را موثق میداند:
الحسن بن محبوب السراد ، ویقال له : الزراد ، ویکنى أبا علی ، مولى بجیلة ، کوفی ، ثقة.
الفهرست - الشیخ الطوسی - ص 96
رجال الطوسی - الشیخ الطوسی - ص 334
نجاشی بعد از معرفی ایشان، بر وثاقتش دو بار تأکید میکند:
عبد الله بن غالب الأسدی الشاعر الفقیه أبو علی روى عن أبی جعفر وأبی عبد الله وأبی الحسن علیهم السلام ، ثقة ثقة.
رجال النجاشی - النجاشی - ص 222
جابر بن یزید، از خواص اصحاب امام باقر علیه السلام و از شیعیان مخلص بوده است، در باره وثابت او نیز بحثهای زیادی شده است و برخی تحت تأثیر سخنان دشمنان اهل بیت علیهم السلام علیه او سخنانی گفتهاند که حضرت آیت الله خوئی در معجم رجال الحدیث آنها را نقل و نقد کرده است:
وعده المفید فی رسالته العددیة ، ممن لا مطعن فیهم ، ولا طریق لذم واحد منهم . وعده ابن شهرآشوب من خواص أصحاب الصادق علیه السلام . المناقب : الجزء 4 ، فی فصل ، فی تواریخه وأحواله .
أقول : الذی ینبغی أن یقال : أن الرجل لابد من عده من الثقات الاجلاء لشهادة علی بن إبراهیم ، والشیخ المفید فی رسالته العددیة وشهادة ابن الغضائری ، على ما حکاه العلامة ، ولقول الصادق علیه السلام فی صحیحة زیاد: إنه کان یصدق علینا.
شیخ مفید او را در رساله عددیه، از کسانی شمرده است که هیچ طعنی بر آنها وارد نیست و هیچ راهی برای مذمت آنها وجود ندارد. ابن شهر آشوب او را از خواص یاران امام صادق علیه السالم شمرده است .
من میگویم: شایسته است که گفته شود: چارهای نیست؛ مگر این که او را جزء اشخاص ثقه و جلیل بر شمرد. به دلیل شهادت علی بن ابراهیم و شیخ مفید و شهادت ابن غضائری بر وثاقت او که علامه حلی آن را نقل کرده است و هچنین به خاطر روایت صحیح السند زیاد که امام صادق علیه السلام فرمود: او از ما سخنان راست نقل می کند.
معجم رجال الحدیث ، ج4، ص236 ـ 344، رقم: 2033.
بنابراین، این روایت نیز از نظر سند کاملا صحیح است.
در منابع روایی از علی بن ابی طالب و فرزندش امام حسین علیهما السلام روایتی نقل شده است که در آنجا حضرت با امام حسین مفاخره میکند و هر یک ویژگیهای خود را بر میشمارد و از جمله ویژگیهایی که امیرمؤمنان علیه السلام بر شمارد این است که در بعد از استشهاد به آیات «عم یتسائلون» و «وقفوهم مسؤولون» فرمود: عن ولایتی یوم القیامة؛ یعنی از ولایت من سؤال میشود.
این حدیث مفاخره را ابن شاذان قمی با این متن نقل کرده است:
قال حدثنا سلیمان بن مهران قال حدثنا جابر عن مجاهد قال حدثنا عبد الله بن عباس قال حدثنا رسول الله قال لما عرج بی إلى السماء رأیت على باب الجنة مکتوبا لا إله إلا الله محمد رسول الله علی ولی الله والحسن والحسین سبطا رسول الله وفاطمة الزهراء صفوة الله وعلى ناکرهم وباغضهم لعنة الله تعالى ( قیل ) إن رسول الله صلى الله علیه وآله کان جالسا ذات یوم وعنده الإمام علی بن أبی طالب ( ع ) إذ دخل الحسین بن علی فاخذه النبی ( ع ) واجلسه فی حجره وقبل بین عینیه وقبل شفتیه وکان للحسین ( ع ) ست سنین فقال علی ( ع ) یا رسول الله أتحب ولدی الحسین قال النبی صلى الله علیه وآله وکیف لا أحبه وهو عضو من أعضائی فقال علی ( ع ) یا رسول الله أیما أحب إلیک انا أم الحسین فقال الحسین یا أبتی من کان أعلى شرفا کان أحب إلى النبی صلى الله علیه وآله وأقرب إلیه منزلة قال علی ( ع ) لولده أتفاخرنی یا حسین قال نعم یا أبتاه ان شئت فقال له الإمام علی ( ع ) یا حسین انا أمیر المؤمنین انا لسان الصادقین انا وزیر المصطفى انا خازن علم الله ومختاره من خلقه انا قائد السابقین إلى الجنة انا قاضی الدین عن رسول الله صلى الله علیه وآله انا الذی عمه سید فی الجنة انا الذی اخوه جعفر الطیار فی الجنة عند الملائکة انا قاضی الرسول انا آخذ له بالیمیین انا حامل سورة التنزیل إلى أهل مکة بأمر الله تعالى انا الذی اختارنی الله تعالى من خلقه انا حبل الله المتین الذی امر الله تعالى خلقه ان یعصموا به فی قوله تعالى واعتصموا بحبل الله جمیعا انا نجم الله الزاهر انا الذی تزوره ملائکة السماوات انا لسان الله الناطق انا حجة الله تعالى على خلقه انا ید الله القوى انا وجه الله تعالى فی السماوات انا جنب الله الظاهر انا الذی قال الله سبحانه وتعالى فی وفی حقی بل عباد مکرمون لا یسبقونه بالقول وهم بأمره یعملون انا عروة الله الوثقى التی لا انفصام لها والله سمیع علیم انا باب الله الذی یؤتى منه انا علم الله على الصراط انا بیت الله من دخله کان آمنا فمن تمسک بولایتی ومحبتی أمن من النار وانا قاتل الناکثین والقاسطین والمارقین انا قاتل الکافرین انا أبو الیتامى انا کهف الأرامل انا عم یتسائلون عن ولایتی یوم القیامة قوله تعالى ثم لنسئلن یومئذ عن النعیم انا نعمة الله تعالى التی أنعم الله بها على خلقه انا الذی قال الله تعالى فی وفی حقی الیوم أکملت لکم دینکم وأتممت علیکم نعمتی لکم ورضیت لکم الاسلام دینا فمن أحبنی کان مسلما مؤمنا کامل الدین انا الذی بی اهتدیتم انا الذی قال الله تبارک وتعالى فی وفی عدوى وقفوهم أنهم مسؤلون أی عن ولایتی یوم القیامة انا النبأ العظیم الذی أکمل الله تعالى به الدین یوم غدیر خم وخیبر انا الذی قال رسول الله صلى الله علیه وآله فی من کنت مولاه فعلى مولاه انا صلاة المومن انا حی على الصلاة انا حی على الفلاح انا حی على العمل انا الذی نزل على أعدائی سأل سائل بعذاب واقع للکافرین لیس له دافع بمعنى من أنکر ولایتی.
القمی، شاذان بن جبرئیل، (متوفای 660هـ) الفضائل، ص 84، ناشر : منشورات المطبعة الحیدریة ومکتبتها - النجف الأشرف، ال چاپ : 1381 - 1962 م
عمار ساباطی از امام صادق علیه السلام نقل کرده است که حضرت فرمود: یکی از سؤالات در قبر، از ولایت ما اهل بیت است:
حَدَّثَنَا الْحُسَیْنُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ نَاتَانَةَ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ عُمَارَةَ بْنِ مُوسَى السَّابَاطِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقِ علیه السلام قَالَ مَنْ صَلَّى الصَّلَوَاتِ الْمَفْرُوضَاتِ فِی أَوَّلِ وَقْتِهَا ...
ثُمَّ قَالَ الصَّادِقُ علیه السلام إِنَّ أَوَّلَ مَا یُسْأَلُ عَنْهُ الْعَبْدُ إِذَا وَقَفَ بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ جَلَّ جَلَالُهُ الصَّلَوَاتُ [عَنِ الصَّلَوَاتِ] الْمَفْرُوضَاتِ وَ عَنِ الزَّکَاةِ الْمَفْرُوضَةِ وَ عَنِ الصِّیَامِ الْمَفْرُوضِ وَ عَنِ الْحَجِّ الْمَفْرُوضِ وَ عَنْ وَلَایَتِنَا أَهْلَ الْبَیْتِ فَإِنْ أَقَرَّ بِوَلَایَتِنَا ثُمَّ مَاتَ عَلَیْهَا قُبِلَتْ مِنْهُ صَلَاتُهُ وَ صَوْمُهُ وَ زَکَاتُهُ وَ حَجُّهُ وَ إِنْ لَمْ یُقِرَّ بِوَلَایَتِنَا بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ جَلَّ جَلَالُهُ لَمْ یَقْبَلِ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْهُ شَیْئاً مِنْ أَعْمَالِه.
امام صادق (ع) فرمود هر که نمازهاى واجب را در اول وقت بخواند ...
سپس امام صادق (ع) فرمود چون بنده برابر خدا ایستد اول پرسش او از نمازهاى واجب و از زکاة واجب و از روزه واجب و از حج واجب و از ولایت ما خاندانست و اگر معترف به ولایت ما خاندان باشد و بر آن عقیده بمیرد نماز و روزه و زکاة و حج او پذیرفته است و اگر برابر خدا اعتراف به ولایت ما نکند خدا چیزى از اعمال او نپذیرد بهمین سند امام صادق (ع) فرمود چون نماز واجبى میخوانى در وقت بخوان و با آن وداع کن که گویا که میترسى بدان برنگردى و دیده بجاى سجدهات بینداز، اگر بدانى کسى طرف راست یا چپ تو است خوب نماز میخوانى بدان که تو برابر کسى هستى که تو را مىبیند و او را نمیبینى.
الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفاى381هـ)، الأمالی، ص 256، تحقیق و نشر: قسم الدراسات الاسلامیة - مؤسسة البعثة - قم، الطبعة: الأولى، 1417هـ.
همین روایت را شیخ صدوق با اندک تغییر در سند، در کتاب دیگرش نقل کرده است:
103 - حدثنی محمد بن موسى رحمه الله قال : حدثنی عبد الله بن جعفر الحمیری عن محمد بن الحسین بن أبی الخطاب عن الحسن بن محبوب عن هشام بن سالم عن عمار الساباطی عن أبی عبد الله علیه السلام قال : أول ما یسئل عنه العبد إذا وقف بین یدی الله عز وجل الصلوات المفروضات وعن الزکاة وعن الصیام المفروض وعن الحج وعن ولایتنا أهل البیت فان أقر بولایتنا ثم مات علیها قبلت منه صلاته وصومه وزکاته وحجه فإن لم یقر بولایتنا بین یدی الله عز وجل لم یقبل منه شیئا من أعماله.
الشیخ الصدوق، محمد بن علی بن الحسین بن موسى بن بابویه القمی (متوفای381هـ) فضائل الأشهر الثلاثة، ص 110، تحقیق : تحقیق وإخراج : میرزا غلام رضا عرفانیان، ناشر : دار المحجة البیضاء للطباعة والنشر والتوزیع - بیروت – لبنان، چاپ : الثانیة، 1412 - 1992 م
امام صادق علیه السلام در پاسخ به ابو حنیفه (که شاگرد آن حضرت بوده است)، در باره آیه لتسئلن یومئذ عن النعیم، فرمودند: مراد از «نعیم» ما هستیم.
بنابراین، از ولایت اهل بیت در قیامت سؤال می شود.
این روایت را سید شرف الدین در کتاب «تأویل الآیات» نقل کرده است:
روى الشیخ المفید قدس الله روحه بإسناده إلى محمد بن السائب الکلبی قال : لما قدم الصادق ( علیه السلام ) العراق نزل الحیرة فدخل علیه أبو حنیفة وسأله عن مسائل ... قال أبو حنیفة : أخبرنی جعلت فداک عن قول الله عز وجل «ثم لتسئلن یومئذ عن النعیم » قال : فما هو عندک یا أبا حنیفة ؟ قال ، الامن فی السرب ، وصحة البدن ، والقوت الحاضر . فقال : یا أبا حنیفة لئن وقفک الله أو أوقفک یوم القیامة حتى یسألک عن کل أکلة أکلتها وشربة شربتها لیطولن وقوفک . قال : فما النعیم جعلت فداک ؟ قال : النعیم نحن ، الذین أنقذ الله الناس بنا من الضلالة ، وبصرهم بنا من العمى ، وعلمهم بنا من الجهل .
وقتی که امام صادق علیه السلام به عراق و منطقه حیره آمدند ابوحنیفه به نزد حضرت آمد و از حضرت در چند مساله سؤال پرسید ؛ ... ابوحیفه گفت : در مورد آیه «ثم لتسئلن یومئذ عن النعیم» به من خبر دهید ؛ فرمودند : معنی آیه در نظر تو چیست ای ابوحنیفه ؟ گفت : امنیت در راهها و سلامتی بدن و غذای آماده ، حضرت فرمودند : ای ابوحنیفه ، اگر خداوند تو را در روز قیامت باز دارد و تو را از هر لقمهای که خوردی و هر نوشیدنی که نوشیدی سؤال پرسد، وقوف تو در محشر طولانی خواهد شد ! گفت : پس مقصود از نعیم چیست فدای شما گردم ؛ فرمودند : نعیم ما هستیم ؛ کسانی که خدا مردم را به وسیله ما از گمراهی نجات داد و به وسیله ما آنان را در کوری بینا ساخت ! و در جهل آنان را عالم ساخت !
الحسینی الاسترآبادی النجفی ، السید شرف الدین علی (متوفاى 965هـ) تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة ، ج 2 ص 852، تحقیق و نشر : مدرسة الإمام المهدی (عج) ، ـ قم ، الطبعة الأولی، 1407هـ.
شیخ صدوق رحمة الله علیه روایتی از امام هشتم علیه السلام نقل کرده است که رسول خدا فرموده: در قیامت از تمام امت من در باره ولایت علی علیه السلام سؤال میشود:
23 - حدثنا أبو القاسم علی بن أحمد بن موسى بن عمران الدقاق قال : حدثنا محمد بن أبی عبد الله الکوفی ، قال : حدثنا سهل بن زیاد الآدمی ، عن عبد العظیم بن عبد الله الحسنی ، قال : حدثنی سیدی علی بن محمد بن علی الرضا ، عن أبیه ، عن آبائه ، عن الحسن بن علی علیهم السلام قال : قال رسول الله صلى الله علیه وآله : ... وعزة ربی إن جمیع أمتی لموقوفون یوم القیامة ومسؤولون عن ولایته وذلک قول الله عز وجل : «وقفوهم إنهم مسؤولون»
امام رضا علیه السلام از پدرانش از رسول خدا (ص) روایت کرد که قسم به عزت پروردگارم ، تمام امت در روز قیامت نگاه داشته میشوند و از ولایت علی علیه السلام سؤال میشوند ، و این معنی کلام خداوند عزوجل است که «آنها را نگه دارید که از آنها سؤال میشود»
الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین،(متوفاى381هـ)، معانی الأخبار، ص 387، ناشر: جامعه مدرسین، قم، اول، 1403 ق.
در روایت صحیح السندی که شیخ مفید آن را نقل کرده، رسول خدا صلی الله علیه وآله فرموده است: در قیام از محبت اهل بیت من سؤال میشود:
وبهذا الإسناد قال : قال رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم : لا یزول قدم عبد یوم القیامة من بین یدی الله عز وجل حتى یسأله عن أربع خصال: عمرک فیما أبلیته ، ومالک من أین اکتسبته وأین وضعته ، وعن حبنا أهل البیت . فقال رجل من القوم : وما علامة حبکم یا رسول الله ؟ فقال : محبة هذا ، ووضع یده على رأس علی بن أبی طالب علیه السلام .
رسول خدا صلی الله علیه وآله فرموده: روز قیامت بنده قدم از قدم در حضور خدا- عزّ و جلّ- بر نمىدارد تا اینکه خداوند از چهار چیز از وى پرسش نماید: از عمرت که در چه چیز گذراندى، و از مالت که از کجا بدست آوردى، و در چه راهى خرج نمودى، و از دوستى ما اهل بیت. مردى از میان قوم گفت: اى رسول خدا نشانه دوستى شما چیست؟ فرمود: دوستى این شخص، و دست مبارک بر سر على بن ابى طالب (ع) نهاد.
الشیخ المفید، محمد بن محمد بن النعمان ابن المعلم أبی عبد الله العکبری، البغدادی (متوفاى413 هـ)، الأمالی، ص 353، تحقیق الحسین أستاد ولی - علی أکبر الغفاری، ناشر: دار المفید للطباعة والنشر والتوزیع - بیروت، الطبعة: الثانیة، 1414هـ - 1993 م.
نکته:
در روایت آمده است ، شخص میت، تا از محبت اهل بیت در قیامت پاسخ ندهد، اجازه ندارد که قدم از قدم بردارد و از طرفی، رسول خدا دست مبارک را بر سر حضرت علی علیه السلام گذاشت و به محبت ایشان تصریح فرموده است.
اگر محبت اهل بیت سؤال شود، به طریق اولی از ولایت آنها که امری بالاتر از محبت است سؤال خواهد شد.
سند این روایت، همان سند روایت قبل است که شیخ مفید با تعبیر «وبهذا الاسناد» آورده است:
روایت قبل سندش این است:
قال: أخبرنی أبو القاسم جعفر بن محمد بن قولویه رحمه الله قال : حدثنی أبی ، عن سعد بن عبد الله ، عن أحمد بن محمد بن عیسى ، عن الحسن بن محبوب ، عن أبی حمزة الثمالی ، عن أبی جعفر محمد بن علی الباقر علیهما السلام قال : بنی الإسلام على خمسة دعائم : إقام الصلاة ، وإیتاء الزکاة ، وصوم شهر رمضان ، وحج البیت الحرام ، والولایة لنا أهل البیت .
قال:
منظور از «قال» خود شیخ مفید است و ایشان از نظر شیعه بی نیاز از توثیق است.
شیخ طوسی در باره ایشان مینویسد:
جعفر بن محمد بن قولویه القمی ، یکنى أبا القاسم ، ثقة .
الفهرست - الشیخ الطوسی - ص 91
نمازی شاهرودی در باره ایشان مینویسد:
محمد بن قولویه القمی : من خیار أصحاب سعد بن عبد الله . ثقة جلیل معتمد . ویروى عنه ابنه جعفر فی کامل الزیارة کثیرا .
او از اصحاب برگزیده سعد بن عبد الله اشعری و موثق، جلیل القدر ومورد اعتماد بود.
الشاهرودی، الشیخ علی النمازی (متوفای1405هـ)، مستدرکات علم رجال الحدیث، ج 7 ص 297، ناشر: ابن المؤلف، چاپخانه: شفق – طهران، الأولى1412هـ
از نظر آیت الله خویی بزرگ رجال علمای شیعه نیز ایشان موثق است:
محمد بن قولویه : الجمال ، والد أبی القاسم جعفر بن محمد ، أکثر الروایة عنه ابنه جعفر فی کامل الزیارات فهو ثقة.
المفید من معجم رجال الحدیث - محمد الجواهری - ص 570
نجاشی در باره ایشان مینویسد:
سعد بن عبد الله بن أبی خلف الأشعری القمی أبو القاسم ، شیخ هذه الطائفة وفقیهها و وجهها .
رجال النجاشی - النجاشی - ص 177
شیخ طوسی نیز به وثاقت ایشان تصریح کرده و مینویسد:
سعد بن عبد الله القمی ، یکنى أبا القاسم ، جلیل القدر ، واسع الاخبار ، کثیر التصانیف ، ثقة.
الفهرست - الشیخ الطوسی - ص 135
نجاشی در باره او گفته است:
أحمد بن محمد بن عیسى بن عبد الله بن سعد بن مالک بن الأحوص بن السائب بن مالک بن عامر الأشعری . ... وأبو جعفر رحمه الله شیخ القمیین ، ووجههم ، وفقیههم ،
رجال النجاشی - النجاشی - ص 82
شیخ طوسی ایشان در دو کتابش ثقه معرفی کرده است:
الحسن بن محبوب السراد ، ویقال له : الزراد ، ویکنى أبا علی ، مولى بجیلة ، کوفی ، ثقة.
الفهرست - الشیخ الطوسی - ص 96
رجال الطوسی - الشیخ الطوسی - ص 334
ابو حمزه ثمالی نیز از نظر علمای رجال شیعه موثق است:
ثابت بن أبی صفیة أبو حمزة الثمالی واسم أبی صفیة دینار ، مولى ، کوفی ، ثقة ،
رجال النجاشی - النجاشی - ص 115
از مطالبی که تا کنون بیان شد، نتایج ذیل به دست میآید:
1. طبق آیاتی که ذکر کردیم در روز قیامت از امام هر شخصی سؤال میشود که چرا در این دنیا از او پیروی کرده است. برای پاسخ به این سؤال با همان امامش فراخوانده میشود.
2. بنابراین، به شبکه های وهابی باید گفت: شما اگر قرآن را قبول دارید ، آیات قرآن دلالت بر سؤال از ولایت در عالم دیگر میکند ؛ و اگر روایات اهل سنت را قبول دارید ، آنها نیز با سند معتبر این مطلب را تایید کردهاند و اگر روایات شیعه را نیز میخواهید این مطلب در کتب شیعه با سند صحیح آمده است .
3. نکته دیگر این که طبق روایات صحیح اهل سنت، میت به اسامی خلفاء اقرار کرده و این نشان میدهد که درباره آنها از میت سؤال شده که این گونه اعتراف میکند. نتیجه این که اگر از آنها چون خلیفه رسول خدا و صحابه بوده اند، سؤال شود، از ولایت علی که از جمله خلفا و صحابه است نیز سؤال میشود.
4. نکته مهمتر دیگر این است که نه تنها روایات شما به این مطلب اعتراف دارد، بلکه علمای بزرگ شما همانند آلوسی و برخی دیگر همانند زرندی شافعی اعتراف دارند که ولایت علی و خلفاء از مهمترین امور اعتقادی است که در قیامت از آن سؤال میشود.
بنابراین، سؤال از ولایت علی در عالم قیامت موافق آیات قرآن کریم و روایات شیعه و اهل سنت است و اگر کسی در این باره شبهه افگنی میکند نشان از جهل و بی سوادی آنها و نتیجه دوری آنها از قرآن و روایات است.
در یکى از شبکههاى وهابى شنیدیم که کارشناس این شبکه، مىگفت:
شیعیان معتقد هستند که تربت امام حسین علیه السلام براى هر دردى شفا است. اگر واقعا چنین است، چرا شما به پزشک مراجعه مىکنید؟ چرا آیت الله سیستانى براى مداواى بیمارى خود به کشورهاى اروپایى رفت؟ چرا بیمارستانها و درمانگاههاى خود را تعطیل نمىکنید.
لطفا در این باره توضیح دهید.
متأسفانه این کارشناس وهابى فرق دوا و شفا را تشخیص نداده است، در غیر این صورت چنین اشتباهى را مرتکب نمىشد.
تردیدى نیست که «شفا» به دست خداوند است؛ و این خداوند است که در برخى از چیزها شفا قرار داده است؛ از جمله در قرآن، عسل و... و از جمله در خاک کربلا.
از نظر لغت شفاء؛ یعنى رسیدن و آمدن بهبودى است. و به نوعى معناى آن حاصل مصدرى است. و مىتوان گفت شفاء امرى است که با آمدنش درد پایان مىیابد.
چنانچه راغب اصفهانى در مفردات خود به همین قضیه اشاره کرده است.
ترجمه مفردات راغب ج2 337.
اما «دوا» که جمع آن «ادویه» مىشود، به هر چیزى که بیمارى را با آن درمان مىکنند گفته مىشود.
دواء: مایتداوی به، و «دَاوَاهُ» عالجه:
الدَّوَاء- جمع أَدْوِیَة: دارو، آنچه که بیمارى را با آن درمان کنند.
فرهنگ ابجدی عربی- فارسی، متن 400.
خلاصه این که شفا یافتن؛ یعنى بهبودى از بیمارى، حال گاهى بهبودى به وسیله مداوا و معالجه با دوا است و گاهى بدون مداوا و به وسیله معجزه و... است؛
البته گاهى در محاوره به جاى یکدیگر نیز به کار برده شده است؛ اما معناى حقیقى این دو باهم تفاوت دارند.
همان طور که گفتیم، خداوند در برخى از چیزها در این دنیا «شفا» قرار داده است که در ادامه با سند و مدرک به آنها اشاره خواهیم کرد. یکى از چیزهایى که طبق روایات اهل بیت علیهم السلام، خداوند شفا در آن قرار داده است، خاک مقدس و ملکوتى کربلاى معلا است که خداوند به خاطر جانفشانىهاى سید الشهداء علیه السلام و یاران وفادار آن حضرت، این اثربخشى را به خاک کربلا عطا کرده است.
روایاتى که از طریق اهل بیت علیهم السلام در این باره وارد شده است مستفیض بلکه در حد تواتر است ؛ و براى اثبات آن ابتدا نظر بعضى از علماى بزرگ را درباره روایات این باب متذکر مى شویم:
وعلى کل حال (فلا یحل شئ منه) أی الطین (عدا) الطین من (تربة الحسین ( علیه السلام ) فإنه یجوز الاستشفاء) به بلا خلاف بل الاجماع بقسمیه علیه، بل النصوص فیه مستفیضة أو متواترة.
و به هر حال خوردن هیچ خاکى حلال نیست ؛ جز خاک و تربت امام حسین علیه السلام که جایز است خوردن آن به قصد شفا گرفتن و اختلافى در آن نیست، بلکه اجماع به هردو قسمش (لفظى و معنوی) بر جواز استشفاء از آن دلالت مىکند؛ بلکه روایات دال بر آن، مستفیض یا در حد تواتر است.
النجفی، الشیخ محمد حسن (متوفاى1266هـ)، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج36، ص358، تحقیق وتعلیق وتصحیح: محمود القوچانی، ناشر: دار الکتب الاسلامیة ـ تهران، الطبعة: السادسة، 1363ش.
أجمع الأصحاب على الاستشفاء بالتربة الحسینیة صلوات الله على مشرفها، وعلى أفضلیة التسبیح بها وبذلک أخبار متواترة.
تمام علما اجماع کردهاند، بر جواز خوردن تربت امام حسین علیه السلام به منظور شفا گرفتن، و همچنین بر استحباب درست کردن تسبیح از آن، و روایاتى که این مطلب را ثابت مىکند نیز متواتر است.
العاملی الجزینی، محمد بن جمال الدین مکی، الشهید الأول (متوفای786 ه ـ)، کتاب الدروس ج2، ص25، ناشر: مؤسسة النشر الإسلامی التابعة لجماعة المدرسین بقم المشرفة، طبق برنامه مکتبه اهل بیت علیهم السلام.
وى نیز در کفایه الفقه ادعاى اتفاق اصحاب کرده است:
ویستثنى من الطین المحرم التربة الحسینیة ( علیه السلام ) للاستشفاء... والأخبار فی جواز أکلها للاستشفاء کثیرة. وعلیه اتفاق الأصحاب.
خوردن هر خاکى حرام است؛ اما از این قاعده کلى، خوردن خاک کربلا به قصد شفا گرفتن، استثناء شده است. روایاتى که این مطلب را ثابت مىکند، بسیار زیاد است و تمام بزرگان شیعه بر این قضیه اتفاق دارند.
المحقق السبزواری، (متوفاى1090هـ)، کفایة الفقه المشتهر بکفایة الأحکام، ج2، ص612/611، الطبعة: الأولى، تحقیق: الشیخ مرتضى الواعظی الأراکی، ناشر: مؤسسة النشر الإسلامی التابعة لجماعة المدرسین بقم المشرفة، 1423.
ایشان در کتاب فصول مهمه در باب11 (ان التربه الحسینیه شفاء من کل داء) نیز فرموده است.
اقول: و الاحادیث فی ذلک کثیره جدا.
من مىگویم: احادیث وارده در این زمینه بسیار زیاد است.
الحر العاملی، الشیخ محمد بن الحسن (متوفای1104ه)، الفصول المهمة فی أصول الأئمة، ج3، ص34، تحقیق وإشراف: محمد بن محمد الحسین القائینی، ناشر: مؤسسة معارف إسلامی إمام رضا (ع)،چاپ: الأولى، سال چاپ: 1418 - 1376 ش.
الروایات بهذا المضمون أعنی: تربته ( علیه السلام ) شفاء من کل داء وأمان من کل خوف کثیرة جدا بل متواترة اجمالا بل معنا.
روایات با این مضمون؛ یعنى این که تربت امام حسین علیه السلام شفاى هر دردى و امان از هر خوفى است بسیار زیاد است؛ بلکه تواتر اجمالى دارد و داراى تواتر معنوى است.
الشیخ هادی النجفی، معاصر، موسوعة أحادیث أهل البیت (ع)، ج2، ص152، الطبعة: الأولى، 1423 – 2002 م، ناشر: دار إحیاء التراث العربی للطباعة والنشر والتوزیع - بیروت – لبنان.
الاستشفاء بتربة الحسین - علیه السلام - وکیف کان فلا یحمل شئ من الطین ( عدا الیسیر من تربة الحسین - علیه السلام - للاستشفاء ) فإنه یجوز بلا خلاف بل الاجماع بقسمیه علیه والنصوص به مستفیضة أو متواترة.
شفاء خواستن به واسطه تربت امام حسین علیه السلام که البته حمل بر مقدار کمى از خاک مىشود، به درستیکه جایز است، هیچ کسى در آن اختلاف ندارد؛ بلکه اجماع به هردو قسمش بر آن وجود دارد و روایات دال بر آن مستفیضه یا متواترهاند.
السید محمد صادق الروحانی، معاصر، فقه الصادق (ع)، ج24 ص172،چاپ سوم،سال چاپ: 1414، ناشر: مؤسسة دار الکتاب – قم.
عَنْ سَعْدِ بْنِ سَعْدٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ علیه السلام عَنِ الطِّینِ فَقَالَ أَکْلُ الطِّینِ حَرَامٌ مِثْلُ الْمَیْتَةِ وَ الدَّمِ وَ لَحْمِ الْخِنْزِیرِ إِلَّا طِینَ قَبْرِ الْحُسَیْنِ علیه السلام فَإِنَّ فِیهِ شِفَاءً مِنْ کُلِّ دَاءٍ وَ أَمْناً مِنْ کُلِّ خَوْفٍ.
سعد بن سعد روایت کرده است: از امام موسى بن جعفر علیه السلام سوال کردم از خوردن خاک؛ فرمودند خوردن آن حرام است و حرمتش مثل حرمت میته و خون و گوشت خوک است ؛ مگر خاک قبر امام حسین علیه السلام ؛ به درستیکه در آن شفاى از هر دردى و امان از هر خوفى است.
القمی، أبی القاسم جعفر بن محمد بن قولویه (متوفاى367هـ)، کامل الزیارات، ص478تحقیق: الشیخ جواد القیومی، لجنة التحقیق، ناشر: مؤسسة نشر الفقاهة، الطبعة: الأولى1417هـ
عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ الْبَصْرِیِّ وَ لَقَبُهُ فَهْدٌ عَنْ بَعْضِ رِجَالِهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: طِینُ قَبْرِ الْحُسَیْنِ علیه السلام شِفَاءٌ مِنْ کُلِّ دَاءٍ.
محمد بن اسماعیل بصرى ملقب به فهد از بعض رجالش از امام صادق علیه السلام روایت کرده است: خاک قبر امام حسین علیه السلام شفاى از هر دردى است.
القمی، أبی القاسم جعفر بن محمد بن قولویه (متوفاى367هـ)، کامل الزیارات، ص461تحقیق: الشیخ جواد القیومی، لجنة التحقیق، ناشر: مؤسسة نشر الفقاهة، الطبعة: الأولى1417هـ
عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ عُمَرَ السَّرَّاجِ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا قَالَ: یُؤْخَذُ طِینُ قَبْرِ الْحُسَیْنِ علیه السلام مِنْ عِنْدِ الْقَبْرِ عَلَى سَبْعِینَ ذِرَاعاً.
الکلینی الرازی، أبو جعفر محمد بن یعقوب بن إسحاق (متوفاى328 هـ)، الأصول من الکافی، ج4، ص: 588، ناشر: اسلامیه، تهران، الطبعة الثانیة،1362 هـ.ش.
عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَیْمَانَ الْبَصْرِیِّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: فِی طِینِ قَبْرِ الْحُسَیْنِ علیه السلام الشِّفَاءُ مِنْ کُلِّ دَاءٍ وَ هُوَ الدَّوَاءُ الْأَکْبَرُ.
محمد بن سلیمان بصرى از امام صادق علیه السلام روایت کرده است: در خاک قبر امام حسین علیه السلام شفاى از هردردى است و آن خاک دواى اکبر است.
القمی، أبی القاسم جعفر بن محمد بن قولویه (متوفاى367هـ)، کامل الزیارات، ص462تحقیق: الشیخ جواد القیومی، لجنة التحقیق، ناشر: مؤسسة نشر الفقاهة، الطبعة: الأولى1417هـ
عَنْ أَبِی الصَّبَّاحِ الْکِنَانِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: طِینُ قَبْرِ الْحُسَیْنِ علیه السلام فِیهِ شِفَاءٌ وَ إِنْ أُخِذَ عَلَى رَأْسِ مِیلٍ.
ابوالصباح کنانى از امام صادق علیه السلام روایت کرده است:خاک قبر امام حسین علیه السلام در آن شفاست گرچه از فاصله یک مایلى از قبر برداشته شود.
القمی، أبی القاسم جعفر بن محمد بن قولویه (متوفاى367هـ)، کامل الزیارات، ص462،تحقیق: الشیخ جواد القیومی، لجنة التحقیق، ناشر: مؤسسة نشر الفقاهة، الطبعة: الأولى1417هـ
عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: إِذَا تَنَاوَلَ أَحَدُکُمْ مِنْ طِینِ قَبْرِ الْحُسَیْنِ علیه السلام فَلْیَقُلْ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِحَقِّ الْمَلَکِ الَّذِی تَنَاوَلَهُ- وَ الرَّسُولِ الَّذِی بَوَّأَهُ وَ الْوَصِیِّ الَّذِی ضُمِّنَ فِیهِ أَنْ تَجْعَلَهُ شِفَاءً مِنْ کُلِّ دَاءٍ....
عبدالله بن سنان از امام صادق علیه السلام روایت کرده است: هنگامیکه کسى از شما خاک قبر امام حسین علیه السلام را مىخورد باید بگوید بار خدایا من به حق ملکى که از آن خورده است و فرستاده اى که آنجا ساکن شده است و وصیى که ضمانت کرده است از تو مسئلت دارم که در آن شفاء قرار دهى از هر دردى....
القمی، أبی القاسم جعفر بن محمد بن قولویه (متوفاى367هـ)، کامل الزیارات ،ص469، تحقیق: الشیخ جواد القیومی، لجنة التحقیق، ناشر: مؤسسة نشر الفقاهة، الطبعة: الأولى1417هـ
عَنْ أَبِی یَحْیَى الْوَاسِطِیِّ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: الطِّینُ کُلُّهُ حَرَامٌ کَلَحْمِ الْخِنْزِیرِ وَ مَنْ أَکَلَهُ ثُمَّ مَاتَ مِنْهُ لَمْ أُصَلِّ عَلَیْهِ إِلَّا طِینَ قَبْرِ الْحُسَیْنِ علیه السلام فَإِنَّ فِیهِ شِفَاءً مِنْ کُلِّ دَاءٍ
یحیى واسطى از رجال خود از امام صادق علیه السلام روایت کرده است: تمامى خاکها حرام هستند همانند گوشت خوک و هر کسى که از خاکی خورد و بر اثر آن مرد نماز میت بر او نمىخوانم، مگر خاک قبر امام حسین علیه السلام، بدرستیکه در آن شفاى از هر دردى است.
القمی، أبی القاسم جعفر بن محمد بن قولویه (متوفاى367هـ)، کامل الزیارات،ص478، تحقیق: الشیخ جواد القیومی، لجنة التحقیق، ناشر: مؤسسة نشر الفقاهة، الطبعة: الأولى1417هـ
عَنْ جَابِرِ بْنِ یَزِیدَ الْجُعْفِیِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ علیه السلام یَقُولُ: طِینُ قَبْرِ الْحُسَیْنِ علیه السلام شِفَاءٌ مِنْ کُلِّ دَاءٍ وَ أَمَانٌ مِنْ کُلِّ خَوْفٍ وَ هُوَ لِمَا أُخِذَ لَه.
جابربن یزید جعفى از امام باقر علیه السلام روایت کرده است: خاک قبر امام حسین علیه السلام شفاى از هر دردى است و امان از هر ترسى است و به هر نیتى که خورده شود برآورده شود.
الحر العاملی، الشیخ محمد بن الحسن، متوفای: 1104،الفصول المهمة فی أصول الأئمة، ج3، ص34، تحقیق: تحقیق وإشراف: محمد بن محمد الحسین القائینی، چاپ اول،سال چاپ: 1418 - 1376 ش، ناشر: مؤسسة معارف إسلامی إمام رضا (ع).
وَ رَوَى أَبُو بَکْرٍ الْحَضْرَمِیُّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ لَوْ أَنَّ مَرِیضاً مِنَ الْمُؤْمِنِینَ یَعْرِفُ حَقَّ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام وَ حُرْمَتَهُ أَخَذَ لَهُ مِنْ طِینِ قَبْرِ الْحُسَیْنِ علیه السلام مِثْلَ رَأْسِ الْأَنْمُلَةِ کَانَ لَهُ دَوَاءً وَ شِفَاء.
ابوبکر حضرمى از امام صادق علیه السلام روایت کرده است: اگر مریضى از مومنین که حق و حرمت امام حسین علیه السلام را بشناسد به اندازه سر انگشتى از خاک قبرش بردارد براى او دواء و شفاست.
القمی، أبی القاسم جعفر بن محمد بن قولویه (متوفاى367هـ)، کامل الزیارات، ص465، تحقیق: الشیخ جواد القیومی، لجنة التحقیق، ناشر: مؤسسة نشر الفقاهة، الطبعة: الأولى1417هـ
عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ عَمَّتِهِ قُلْتُ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام یَقُولُ إِنَّ فِی طِینِالْحَائِرِ الَّذِی فِیهِ الْحُسَیْنُ علیه السلام شِفَاءً مِنْ کُلِّ دَاءٍ وَ أَمَاناً مِنْ کُلِّ خَوْفٍ.
محمد بن زیاد از عمهاش از امام صادق علیه السلام روایت کرده است در خاک حائری که امام حسین علیه السلام در آن مدفون است شفاى از هر دردى است و امان از هر ترسى است.
القمی، أبی القاسم جعفر بن محمد بن قولویه (متوفاى367هـ)، کامل الزیارات،، ص467، تحقیق: الشیخ جواد القیومی، لجنة التحقیق، ناشر: مؤسسة نشر الفقاهة، الطبعة: الأولى1417هـ
عَنْ أَبِی الْیَسَعِ قَالَ: سَأَلَ رَجُلٌ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ آخُذُ مِنْ طِینِ قَبْرِ الْحُسَیْنِ ع- یَکُونُ [عِنْدِی] أَطْلُبُ بَرَکَتَهُ قَالَ لَا بَأْسَ بِذَلِکَ.
ابىیسع روایت کرده است: مردى از امام صادق علیه السلام سوال کرد آیا از خاک قبر امام حسین علیه السلام برگیرم و در نزد خود نگاه دارم و از برکت آن استفاده کنم، فرمودند اشکالى در این کار نیست.
القمی، أبی القاسم جعفر بن محمد بن قولویه (متوفاى367هـ)، کامل الزیارات، ص466، تحقیق: الشیخ جواد القیومی، لجنة التحقیق، ناشر: مؤسسة نشر الفقاهة، الطبعة: الأولى1417هـ
عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِیِّ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا قَالَ: دَفَعَتْ إِلَیَّ امْرَأَةٌ غَزْلًا فَقَالَتْ ادْفَعْهُ إِلَى حَجَبَةِ مَکَّةَ لِیُخَاطَ بِهِ کِسْوَةُ الْکَعْبَةِ قَالَ فَکَرِهْتُ أَنْ أَدْفَعَهُ.إِلَى الْحَجَبَةِ وَ أَنَا أَعْرِفُهُمْ فَلَمَّا أَنْ صِرْنَا إِلَى الْمَدِینَةِ دَخَلْتُ عَلَى أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام فَقُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنَّ امْرَأَةً أَعْطَتْنِی غَزْلًا فَقَالَتْ ادْفَعْهُ بِمَکَّةَ لِیُخَاطَ بِهِ کِسْوَةُ الْکَعْبَةِ فَکَرِهْتُ أَنْ أَدْفَعَهُ إِلَى الْحَجَبَةِ فَقَالَ اشْتَرِ بِهِ عَسَلًا وَ زَعْفَرَانَ [زَعْفَرَاناً]- وَ خُذْ مِنْ طِینِ قَبْرِ الْحُسَیْنِ علیه السلام وَ اعْجِنْهُ بِمَاءِ السَّمَاءِ وَ اجْعَلْ فِیهِ مِنَ الْعَسَلِ وَ الزَّعْفَرَانِ وَ فَرِّقْهُ عَلَى الشِّیعَةِ لِیُدَاوُوا بِهِ مَرْضَاهُمْ.
عبد الله برقى از بعضى از اصحاب روایت کرده است: زنى بافتهاى (ریسمان یا پشم ریسیده شدهای) را به من داد تا به حاجبین کعبه بدهم که پرده کعبه را با آن بدوزند، اما من ناپسند دانستم که آن ریسمان را به حاجبین کعبه دهم چون آنان را مىشناختم [به اخلاق ونحوه برخوردشان با این قضیه آگاهى داشتم]، وقتى به مدینه رسیدیم خدمت امام باقر علیه السلام مشرف شدیم، به ایشان عرض کردم فدایت شوم زنى به من ریسمانى داد تا به مکه ببرم تا پوشش کعبه را با آن بدوزند اما من نپسندیدم که به حاجبین کعبه بدهم.[اکنون که من از کعبه دورم و نمیتوانم به خواسته اش عمل کنم با آن چه کنم] امام علیه السلام فرمودند: با آن عسل و زعفران بخر و از خاک قبر امام حسین علیه السلام را با آب باران مخلوط کن و آن عسل و زعفران را درآن بریز و بین شیعیان تقسیم کن تا با آن مریضیهایشان را درمان کنند.
القمی، أبی القاسم جعفر بن محمد بن قولویه (متوفاى367هـ)، کامل الزیارات، ص461، تحقیق: الشیخ جواد القیومی، لجنة التحقیق، ناشر: مؤسسة نشر الفقاهة، الطبعة: الأولى1417هـ.
عَنْ یُونُسَ بْنِ الرَّبِیعِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: إِنَّ عِنْدَ رَأْسِ الْحُسَیْنِ علیه السلام لَتُرْبَةً حَمْرَاءَ فِیهَا شِفَاءٌ مِنْ کُلِّ دَاءٍ إِلَّا السَّامَ.
یونس بن ربیع از امام صادق علیه السلام روایت کرده است: در بالاى سر قبر امام حسین علیه السلام خاک قرمزى است که در آن شفاى از هر دردى مگر مرگ است.
الکلینی الرازی، أبو جعفر محمد بن یعقوب بن إسحاق (متوفاى328 هـ)، الأصول من الکافی، ج4، ص: 588، ناشر: اسلامیه، تهران، الطبعة الثانیة،1362 هـ.ش.
عَنِ ابْنِ أَبِی یَعْفُورٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام یَأْخُذُ الْإِنْسَانُ مِنْ طِینِ قَبْرِ الْحُسَیْنِ علیه السلام فَیَنْتَفِعُ بِهِ وَ یَأْخُذُ غَیْرُهُ وَ لَا یَنْتَفِعُ بِهِ فَقَالَ لَا وَ اللَّهِ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ مَا یَأْخُذُهُ أَحَدٌ وَ هُوَ یَرَى أَنَّ اللَّهَ یَنْفَعُهُ بِهِ إِلَّا نَفَعَهُ بِهِ.
ابن ابى یعفور روایت کرده است: به امام صادق علیه السلام عرض کردم انسانى از خاک قبر امام حسین علیه السلام برمىگیرد و از آن نفع مىبرد و دیگرى از آن برمىگیرد و نفعى از آن نمىبرد، فرمودند: نه به خدایى که جزاو خدایى نیست قسم، کسى از آن خاک برنمىگیرد در حالیکه اینگونه مىاندیشد که خداوند به واسطه آن به او نفع مىبخشد مگر اینکه به حال او نفع داشته باشد.
الکلینی الرازی، أبو جعفر محمد بن یعقوب بن إسحاق (متوفاى328 هـ)، الأصول من الکافی، ج4، ص: 587، ناشر: اسلامیه، تهران، الطبعة الثانیة،1362 هـ.ش.
القمی، أبی القاسم جعفر بن محمد بن قولویه (متوفاى367هـ)، کامل الزیارات، ص461، تحقیق: الشیخ جواد القیومی، لجنة التحقیق، ناشر: مؤسسة نشر الفقاهة، الطبعة: الأولى1417هـ
عَنْ عُمَرَ بْنِ وَاقِدٍ قَال لی موسی بن جعفر علیه السلام:.....
َ لَا تَأْخُذُوا مِنْ تُرْبَتِی شَیْئاً لِتَتَبَرَّکُوا بِهِ فَإِنَّ کُلَّ تُرْبَةٍ لَنَا مُحَرَّمَةٌ إِلَّا تُرْبَةَ جَدِّیَ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ علیه السلام فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَى جَعَلَهَا شِفَاءً لِشِیعَتِنَا....
عمر بن واقد روایت کرده است:امام موسى بن جعفر علیه السلام به من فرمودند: از خاک قبر من چیزى بر ندارید تا از آن تبرک بجوئید، بدرستیکه هر خاکى به جز خاک جدم امام حسین علیه السلام بر ما حرام است و خداوند متعال در آن شفاء براى شیعیان ما قرار داده است.
القمی، ابی جعفر الصدوق، محمد بن علی بن الحسین بن بابویه (متوفای381هـ)، عیون أخبار الرضا (ع)، ج2، ص96، تحقیق: تصحیح وتعلیق وتقدیم: الشیخ حسین الأعلمی، ناشر: مؤسسة الأعلمی للمطبوعات - بیروت – لبنان، سال چاپ: 1404 - 1984 م
عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ، قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ وَ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ (عَلَیْهِمَا السَّلَامُ) یَقُولَانِ: إِنَّ اللَّهَ (تَعَالَى) عَوَّضَ الْحُسَیْنَ (عَلَیْهِ السَّلَامُ) مِنْ قَتْلِهِ أَنْ جَعَلَ الْإِمَامَةَ فِی ذُرِّیَّتِهِ، وَ الشِّفَاءَ فِی تُرْبَتِهِ، وَ إِجَابَةَ الدُّعَاءِ عِنْدَ قَبْرِهِ، وَ لَا تُعَدُّ أَیَّامُ زَائِرِیهِ جَائِیاً وَ رَاجِعاً مِنْ عُمُرِهِ.
محمد بن مسلم روایت کرده است از امام باقر و امام صادق علیهما السلام شنیدم که مىفرمودند: خداوند متعال در عوض شهادتش امامت را در ذریهاش و شفاء را در تربتش و اجابت دعا را در نزد قبرش قرار داده و ایامى که زائر به زیارت او مىآید و بر مىگردد از عمرش به حساب نمىآید.
الطوسی، الشیخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علی بن الحسن (متوفاى460هـ)، الأمالی،ص318، تحقیق: قسم الدراسات الاسلامیة - مؤسسة البعثة، ناشر: دار الثقافة ـ قم، الطبعة: الأولى، 1414هـ
عَنِ الْحَارِثِ بْنِ الْمُغِیرَةِ النَّصْرِیِّ، قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ (عَلَیْهِ السَّلَامُ):
إِنِّی رَجُلٌ کَثِیرُ الْعِلَلِ وَ الْأَمْرَاضِ، وَ مَا تَرَکْتُ دَوَاءً إِلَّا تَدَاوَیْتُ بِهِ فَمَا انْتَفَعْتُ بِشَیْءٍ مِنْهُ.فَقَالَ لِی: أَیْنَ أَنْتَ عَنْ طِینِ قَبْرِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ (عَلَیْهِ السَّلَامُ)، فَإِنَّ فِیهِ شِفَاءً مِنْ کُلِّ دَاءٍ، وَ أَمْناً مِنْ کُلِّ خَوْفٍ.
حارث بن مغیره نصرى روایت کرده است: خدمت امام صادق علیه السلام عرض کردم من مردى هستم که زیاد مریض مىشوم، و هیچ دوایى نیست که استفاده نکرده باشم اما هیچکدام به حالم فایدهاى نداشته است، ایشان به من فرمودند: آیا خاک قبر حسین بن على علیهماالسلام را استفاده کردهاى، بدرستیکه در آن شفاى از هر دردى و امان از هر خوفى است.
الطوسی، الشیخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علی بن الحسن (متوفاى460هـ)، الأمالی،ص318 تحقیق: قسم الدراسات الاسلامیة - مؤسسة البعثة، ناشر: دار الثقافة ـ قم، الطبعة: الأولى، 1414هـ
عَنْ زَیْدٍ أَبِی أُسَامَةَ، قَالَ: کُنْتُ فِی جَمَاعَةٍ مِنْ عِصَابَتِنَا بِحَضْرَةِ سَیِّدِنَا الصَّادِقِ (عَلَیْهِ السَّلَامُ)، فَأَقْبَلَ عَلَیْنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (عَلَیْهِ السَّلَامُ)، فَقَالَ: إِنَّ اللَّهَ (تَعَالَى) جَعَلَ تُرْبَةَ جَدِّیَ الْحُسَیْنِ (عَلَیْهِ السَّلَامُ) شِفَاءً مِنْ کُلِّ دَاءٍ وَ أَمَاناً مِنْ کُلِّ خَوْفٍ....
زید ابى اسامه روایت کرده است به همراه جماعتى از بزرگان در محضر آقایمان امام صادق علیه السلام بودیم، امام صادق علیه السلام به ما رو کرده و فرمودند خداوند متعال تربت جدم حسین علیه السلام را شفاى از هر دردى و امان از هر خوفى قرار داده است.
الطوسی، الشیخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علی بن الحسن (متوفاى460هـ)، الأمالی،ص318، تحقیق: قسم الدراسات الاسلامیة - مؤسسة البعثة، ناشر: دار الثقافة ـ قم، الطبعة: الأولى، 1414هـ
سَعْدُ بْنُ سَعِیدٍ الْأَشْعَرِیُّ، عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا (عَلَیْهِ السَّلَامُ)، قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الطِّینِ الَّذِی یُؤْکَلُ یَأْکُلُهُ النَّاسُ.
فَقَالَ: کُلُّ طِینٍ حَرَامٌ کَالْمَیْتَةِ وَ الدَّمِ وَ ما أُهِلَّ لِغَیْرِ اللَّهِ بِهِ مَا خَلَا طِینَ قَبْرِ الْحُسَیْنِ (عَلَیْهِ السَّلَامُ)، فَإِنَّهُ شِفَاءٌ مِنْ کُلِّ دَاءٍ.
الطوسی، الشیخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علی بن الحسن (متوفاى460هـ)، الأمالی،ص319، تحقیق: قسم الدراسات الاسلامیة - مؤسسة البعثة، ناشر: دار الثقافة ـ قم، الطبعة: الأولى، 1414هـ
عَنْ أَبِی حَمْزَةَ الثُّمَالِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ کُنْتُ بِمَکَّةَ وَ ذَکَرَ فِی حَدِیثِهِ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنِّی رَأَیْتُ أَصْحَابَنَا یَأْخُذُونَ مِنْ طِینِ الْحُسَیْنِ علیه السلام لِیَسْتَشْفُوا بِهِ هَلْ فِی ذَلِکَ شَیْءٌ مِمَّا یَقُولُونَ مِنَ الشِّفَاءِ قَالَ قَالَ یُسْتَشْفَى بِمَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ الْقَبْرِ عَلَى رَأْسِ أَرْبَعَةِ أَمْیَال.
ابوحمزه ثمالى روایت کرده است: من در مکه بودم ... خدمت امام صادق علیه السلام عرضه داشتم فدایتان شوم من دیدهام یاران ما (شیعیان ) از خاک امام حسین علیه السلام بر مىگیرند تا بوسیله آن شفا یابند آیا شما نیز قائل هستید که آن خاک شفا دهنده است فرمودند به فاصله چهار میل از قبر مطهر از خاک آن براى طلب شفا مىتوان استفاده کرد.
القمی، أبی القاسم جعفر بن محمد بن قولویه (متوفاى367هـ)، کامل الزیارات، ص470/471تحقیق: الشیخ جواد القیومی، لجنة التحقیق، ناشر: مؤسسة نشر الفقاهة، الطبعة: الأولى1417هـ.
عَنْ یُونُسَ بْنِ الرَّبِیعِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: إِنَّ عِنْدَ رَأْسِ الْحُسَیْنِ علیه السلام لَتُرْبَةً حَمْرَاءَ فِیهَا شِفَاءٌ مِنْ کُلِّ دَاءٍ إِلَّا السَّامَ.
یونس بن ربیع روایت کرده است: امام صادق علیه السلام فرمودند در کنار سر مبارک امام حسین علیه السلام خاک قرمزى است که درآن شفاى از هر دردى به جز مرگ است.
الکلینی الرازی، أبو جعفر محمد بن یعقوب بن إسحاق (متوفاى328 هـ)، الأصول من الکافی، ج4 ص588، ناشر: اسلامیه، تهران، الطبعة الثانیة،1362 هـ.ش.ج9 ؛ ص346.
عَنْ یُونُسَ بْنِ رَفِیعٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: إِنَّ عِنْدَ رَأْسِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ علیه السلام لَتُرْبَةً حَمْرَاءَ فِیهَا شِفَاءٌ مِنْ کُلِّ دَاءٍ إِلَّا السَّامَ.
یونس بن رفیع روایت کرده است: در نزد سر مبارک حسین بن على علیهما السلام خاک قرمزى است که در آن شفاى از هر دردى است مگر مرگ.
القمی، أبی القاسم جعفر بن محمد بن قولویه (متوفاى367هـ)، کامل الزیارات،ص468، تحقیق: الشیخ جواد القیومی، لجنة التحقیق، ناشر: مؤسسة نشر الفقاهة، الطبعة: الأولى1417هـ
عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ الْمَوْصِلِیِّ أَنَّ أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: إِذَا أَخَذْتَ طِینَ قَبْرِ الْحُسَیْنِ فَقُلْ اللَّهُمَّ بِحَقِّ هَذِهِ التُّرْبَةِ وَ بِحَقِّ الْمَلَکِ الْمُوَکَّلِ بِهَا وَ الْمَلَکِ الَّذِی کَرَبَهَا وَ بِحَقِّ الْوَصِیِّ الَّذِی هُوَ فِیهَا صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اجْعَلْ هَذَا الطِّینَ شِفَاءً مِنْ کُلِّ دَاءٍ وَ أَمَاناً مِنْ کُلِّ خَوْفٍ فَإِنْ فَعَلَ ذَلِکَ کَانَ حَتْماً شِفَاءً مِنْ کُلِّ دَاءٍ وَ أَمَاناً مِنْ کُلِّ خَوْفٍ.
ابى جعفر موصلى روایت کرده است که امام باقر علیه السلام فرمودند: هنگامیکه خاک قبر امام حسین علیه السلام را برداشتى پس بگو: خداوندا بحق این تربت مبارک و به حق ملائکه موکل به این تربت و ملکى که سخت اندوهگینش کرده و به حق وصیى که در آن است بر محمد و آل محمد درود فرست و این خاک را شفا قرارده از هر دردى و امان قرار ده از هر خوفى و ترسى، اگر چنین کنى حتما شفاى از هر دردى است و امان دهنده از هرخوف و ترسى.
القمی، أبی القاسم جعفر بن محمد بن قولویه (متوفاى367هـ)، کامل الزیارات،ص469، تحقیق: الشیخ جواد القیومی، لجنة التحقیق، ناشر: مؤسسة نشر الفقاهة، الطبعة: الأولى1417هـ
رَوَى سَمَاعَةُ بْنُ مِهْرَانَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: کُلُّ طِینٍ حَرَامٌ عَلَى بَنِی آدَمَ مَا خَلَا طِینَ قَبْرِ الْحُسَیْنِ علیه السلام مَنْ أَکَلَهُ مِنْ وَجَعٍ شَفَاهُ اللَّهُ تَعَالَى.
سماعه بن مهران روایت کرده است: امام صادق علیه السلام فرمودند: خوردن هر خاکى بر بنى آدم حرام است به جز خاک قبر امام حسین علیه السلام، هر دردمندى آن تربت را بخورد خداى تعالى او را شفا مىبخشد.
القمی، أبی القاسم جعفر بن محمد بن قولویه (متوفاى367هـ)، کامل الزیارات، تحقیق: الشیخ، ص479، جواد القیومی، لجنة التحقیق، ناشر: مؤسسة نشر الفقاهة، الطبعة: الأولى1417هـ.
رَوَى إِبْرَاهِیمُ بْنُ مُحَمَّدٍ الثَّقَفِیُ[عن ابیه عن الصادق جعفر بن محمد] أَنَّ فَاطِمَةَ علیها السلام بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ، صکَانَتْ مِسْبَحَتُهَا مِنْ خَیْطِ صُوفٍ مُفَتَّلٍ مَعْقُودٍ عَلَیْهِ عَدَدَ التَّکْبِیرَاتِ فَکَانَتْ علیه السلام تُدِیرُهَا بِیَدِهَا تُکَبِّرُ وَ تُسَبِّحُ إِلَى أَنْ قُتِلَ حَمْزَةُ بْنُ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ سَیِّدُ الشُّهَدَاءِ فَاسْتَعْمَلَتْ تُرْبَتَهُ وَ عَمِلَتِ الْمَسَابِیحَ فَاسْتَعْمَلَهَا النَّاسُ فَلَمَّا قُتِلَ الْحُسَیْنُ علیه السلام عُدِلَ بِالْأَمْرِ إِلَیْهِ فَاسْتَعْمَلُوا تُرْبَتَهُ لِمَا فِیهَا مِنَ الْفَضْلِ وَ الْمَزِیَّة.
ابراهیم بن محمد ثقفى از پدرش از امام صادق علیه السلام روایت کرده است: تسبیح فاطمه دختر رسول خدا صلى الله علیهما و آله تسبیحش از از نخ پشمى پیچیده شدهاى که به عدد تکبیرها بر روى آن گره خورده بود و که حضرتشان بادستان مبارکشان دور مىدادندو تکبیرو تسبیح مىگفتند تا زمانیکه حمزه بن عبد المطلب سید الشهداء به شهادت رسیدند بعد از آن از تربت او تسبیح درست کردند و مردم نیز به سیره او عمل کردند. آنگاه که امام حسین علیه السلام به شهادت رسیدند، امر به تربت امام حسین علیه السلام به جاى تربت حمزه سید الشهداء شد،بعد از آن از تربت امام حسین علیه السلام تسبیح درست کردند؛ به سبب فضیلت ومزیتى که در تربت امام حسین علیه السلام است.
الشیخ المفید، محمد بن محمد بن النعمان ابن المعلم أبی عبد الله العکبری البغدادی (متوفاى413 هـ)، کتاب المزار مناسک المزار ،ص 150، تحقیق آیة الله السید محمد باقر الأبطحی، ناشر: دار المفید للطباعة والنشر والتوزیع ـ بیروت، الطبعة: الثانیة، 1414هـ ـ 1993م.
طبرسى، حسن بن فضل،متوفای 548، مکارم الأخلاق،ص281،نشر شریف رضى - قم، چاپ:ششم،1392ق /1970 م.
وَ رَوَى حَنَانُ بْنُ سَدِیرٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ مَنْ أَکَلَ مِنْ طِینِ قَبْرِ الْحُسَیْنِ علیه السلام غَیْرَ مُسْتَشْفٍ بِهِ فَکَأَنَّمَا أَکَلَ مِنْ لُحُومِنَا فَإِذَا احْتَاجَ أَحَدُکُمْ لِلْأَکْلِ مِنْهُ لِیَسْتَشْفِیَ بِهِ فَلْیَقُلْ بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ اللَّهُمَّ رَبَّ هَذِهِ التُّرْبَةِ الْمُبَارَکَةِ الطَّاهِرَةِ وَ رَبَّ النُّورِ الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ وَ رَبَّ الْجَسَدِ الَّذِی سَکَنَ فِیهِ وَ رَبَّ الْمَلَائِکَةِ الْمُوَکَّلِینَ بِهِ اجْعَلْهُ لِی شِفَاءً مِنْ دَاءِ کَذَا وَ کَذَا وَ اجْرَعْ مِنَ الْمَاءِ جُرْعَةً خَلْفَهُ وَ قُلِ اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ رِزْقاً وَاسِعاً وَ عِلْماً نَافِعاً وَ شِفَاءً مِنْ کُلِّ دَاءٍ وَ سُقْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَى یَدْفَعُ عَنْکَ بِهَا کُلَّ مَا تَجِدُ مِنَ السُّقْمِ وَ الْهَمِّ وَ الْغَمِّ إِنْ شَاءَ اللَّهُ تَعَالَى
حنان بن سدیر از پدرش روایت کرده است: امام صادق علیه السلام فرمودند: هر کس خاک قبر امام حسین علیه السلام را بدون نیت شفاء بخورد مثل این است که از گوشت بدن ما خورده باشد، پس هر گاه یکى از شما براى شفاء به آن احتیاج پیدا کرد باید بگوید: به نام خدا و با استعانت از خدا، بار خدایا اى پروردگار این تربت مبارکه طاهره، و پروردگار نورى که بر این خاک نازل شده است و پروردگار جسدى که در این خاک ساکن شده است و پروردگار ملائکه موکل به این خاک، آن را براى من شفای از دردم قرار بده، سپس جرعهاى آب بنوشد و بگوید: خداوندا آن را رزق واسع و علم نافع و شفاى از هر دردى و مرضى قرار بده، پس بدرستیکه خداوند متعال دفع مىکند از تو به واسطه این تربت هر آنچه که از درد و ناراحتى و اندوه و غم دارى، انشاء الله تعالى.
الحر العاملی، محمد بن الحسن (متوفاى1104هـ)، تفصیل وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة،ج4 ص265، تحقیق و نشر: مؤسسة آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث، الطبعة: الثانیة، 1414هـ.
عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَارِدٍ عَنْ عَمَّتِهِ قَالَتْ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام یَقُولُ إِنَّ فِی طِینِ الْحَائِرِ الَّذِی فِیهِ الْحُسَیْنُ علیه السلام شِفَاءً مِنْ کُلِّ دَاءٍ وَ أَمَاناً مِنْ کُلِّ خَوْفٍ.
محمد بن مارد از عمهاش روایت کرده است: از امام صادق علیه السلام شنیدم که فرمودند: در خاک حائر حسینى علیه السلام شفاى از هر درد و امان از هر خوفى است.
القمی، أبی القاسم جعفر بن محمد بن قولویه (متوفاى367هـ)، کامل الزیارات،ص467، تحقیق: الشیخ جواد القیومی، لجنة التحقیق، ناشر: مؤسسة نشر الفقاهة، الطبعة: الأولى1417هـ
تا این جا ثابت شد که یکى از ویژگىهاى امام حسین علیه السلام این است که تربت مبارکش شفابخش است و تربت دیگرى را جز تربت آن حضرت شفاء دهنده نیست؛ البته از دیدگاه شیعه این تربت مبارکه به خودى خود شفاء نمىدهد؛ بلکه منحصرا به اذن پرودگار شفاء مىدهد؛ یعنى این خداوند است که در خاک کربلا شفا قرار داده است؛ همانطور که در آداب خوردن تربت مبارکه نیز به آن تصریح شده است که با گفتن «بسم الله» و بردن نام خداوند و با استعانت از خدا، خورده شود:
عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ الْبَصْرِیِّ عَنْ بَعْضِ رِجَالِهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: طِینُ قَبْرِ الْحُسَیْنِ علیه السلام شِفَاءٌ مِنْ کُلِّ دَاءٍ وَ إِذَا أَکَلْتَهُ فَقُلْ بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ رِزْقاً وَاسِعاً وَ عِلْماً نَافِعاً وَ شِفَاءً مِنْ کُلِّ دَاءٍ إِنَّکَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ.
از محمد بن اسماعیل البصرى از بعض رجالش از امام صادق (ع) روایت شده است که خاک قبر امام حسین(ع) شفاى از هر دردى است، در هنگام خوردن بگو: به نام خدا و با استعانت از خدا، خداوندا آن را رزق واسع و علم نافع قرار بده و شفاى از هر دردى قرار بده، بدرستیکه فقط تو بر هر کارى توانا هستى.
القمی، أبی القاسم جعفر بن محمد بن قولویه (متوفاى367هـ)، کامل الزیارات، ص461تحقیق: الشیخ جواد القیومی، لجنة التحقیق، ناشر: مؤسسة نشر الفقاهة، الطبعة: الأولى1417هـ
روایات شیعه و سنى نیز گویاى این است که شفاء، تنها به دست خداوند است و او است شفاء را در آنچه بخواهد قرار دهد.
مرحوم کلینى در کافى خود روایتى را ذکر کرده است:
عَنْ حُسَیْنٍ الْخُرَاسَانِیِّ وَ کَانَ خَبَّازاً قَالَ: شَکَوْتُ إِلَى أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام وَجَعاً بِی فَقَالَ إِذَا صَلَّیْتَ فَضَعْ یَدَکَ مَوْضِعَ سُجُودِکَ ثُمَّ قُلْ بِسْمِ اللَّهِ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ، صاشْفِنِی یَا شَافِی، لَا شِفَاءَ إِلَّا شِفَاؤُکَ شِفَاءً لَا یُغَادِرُ سُقْماً، شِفَاءً مِنْ کُلِّ دَاءٍ وَ سُقْمٍ.
حسین خراسانى از دردى که در من بود به محضر امام صادق علیه السلام عرض حال کردم فرمودند پس از نماز دستانت را در موضع سجودت قرار بده سپس بگو: بِسْمِ اللَّهِ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ، ص مرا شفاء بده اى شفاء دهنده، شفایى نیست جز شفاى تو ، آنچنان شفایى که ترک نمىکند هیچ بیمارى را، شفاى از هردرد و بیمارى.
الکلینی الرازی، أبو جعفر محمد بن یعقوب بن إسحاق (متوفاى328 هـ)، الأصول من الکافی، ج2، ص567، ناشر: اسلامیه، تهران، الطبعة الثانیة،1362 هـ.ش.
همچنین شیخ حر عاملى در کتاب وسائل الشیعه مىنویسد:
عن محمد بن مسلم، عن أبی جعفر علیه السلام قال:... إنما الشفاء بید الله.
محمد بن مسلم روایت کرده است: امام باقر علیه السلام فرمودند: شفاء فقط به دست خداست.
الحر العاملی، محمد بن الحسن (متوفاى1104هـ)، تفصیل وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة، ج17، ص182، تحقیق و نشر: مؤسسة آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث، الطبعة: الثانیة، 1414هـ..
و بخارى در صحیح خود از عایشه نقل کرده است:
عَنْ عَائِشَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا " أَنَّ النَّبِیَّ (ص) کَانَ یُعَوِّذُ بَعْضَ أَهْلِهِ یَمْسَحُ بِیَدِهِ الْیُمْنَى، وَیَقُولُ: اللَّهُمَّ رَبَّ النَّاسِ، أَذْهِبْ الْبَاسَ اشْفِهِ وَأَنْتَ الشَّافِی، لَا شِفَاءَ إِلَّا شِفَاؤُکَ، شِفَاءً لَا یُغَادِرُ سَقَمًا ".
از عایشه روایت شده است: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله بعضى از اهل خود را براى تعویذ با دست راست خود مسح مىکرد و مىفرمود: "خداوندا، اى پرودگار مردم، درد را از او ببر و شفایش ده و تو شفا دهندهاى و شفایى جز شفاى تو نیست، شفایى که ترک نمىکند هیچ بیمارى را».
البخاری الجعفی، ابوعبدالله محمد بن إسماعیل (متوفاى256هـ)، صحیح البخاری، ج5، ص2168، تحقیق د. مصطفی دیب البغا، ناشر: دار ابن کثیر، الیمامة - بیروت، الطبعة: الثالثة، 1407 - 1987.
در نتیجه از دیدگاه شیعه و سنى، «شفا» دادن تنها در اختیار خداوند است و البته قادر است که «شفا» را در هرچه که بخواهد قرار دهد.
البته این بدان معنى نیست که خداوند نیازى به واسطه داشته باشد؛ بلکه سنت خداوند اینچنین بوده است که به واسطههایى به بندگانش یارى مىرساند؛ همانطورى که خداوند پیام خود را به وسیله فرشتگان و پیامبران به بندگانش مىرساند؛ بىآن که نیازمند فرشته یا پیامبرى باشد.
طبق آیات قرآن و روایات، خداوند قادر و حکیم، شفاء را در بعضى از آِیات و اذکار و همچنین اشیاء اعم از اطعمه و اشربه قرار داده است.
موارد بسیارى را مىتوان یافت که در قرآن و روایات شیعه یا سنى تصریح شده است که خداوند به وسیله آنچیزها شفا مىدهد که ما به چند مورد به صورت خلاصه اشاره خواهیم کرد:
خداوند کریم در قرآن مىفرماید:
وَلَوْ جَعَلْنَاهُ قُرْآَنًا أَعْجَمِیًّا لَقَالُوا لَوْلَا فُصِّلَتْ آَیَاتُهُ أَأَعْجَمِیٌّ وَعَرَبِیٌّ قُلْ هُوَ لِلَّذِینَ آَمَنُوا هُدًى وَشِفَاءٌ وَالَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ فِی آَذَانِهِمْ وَقْرٌ وَهُوَ عَلَیْهِمْ عَمًى أُولَئِکَ یُنَادَوْنَ مِنْ مَکَانٍ بَعِیدٍ. فصلت/44.
و اگر [این کتاب را ] قرآنى غیر عربى گردانیده بودیم، قطعاً مى گفتند: «چرا آیه هاى آن روشن بیان نشده؟ کتابى غیر عربى و ] مخاطب آن ]عرب زبان؟» بگو:«این ] کتاب ]براى کسانى که ایمان آورده اند رهنمود و درمانى است، و کسانى که ایمان نمى آورند در گوشهایشان سنگینى است و قرآن برایشان نامفهوم است، و ] گویى ]آنان را از جایى دور ندا مى دهند! (فصّلت:44 )
وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآَنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ وَلَا یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلَّا خَسَارًا. الإسراء/ 82.
و ما آنچه را براى مؤمنان مایه درمان و رحمت است از قرآن نازل مى کنیم، و ] لى ] ستمگران را جز زیان نمى افزاید.
ثُمَّ کُلِی مِنْ کُلِّ الثَّمَرَاتِ فَاسْلُکِی سُبُلَ رَبِّکِ ذُلُلًا یَخْرُجُ مِنْ بُطُونِهَا شَرَابٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ فِیهِ شِفَاءٌ لِلنَّاسِ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآَیَةً لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ. النحل/69.
سپس از همه میوه ها بخور، و راههاى پروردگارت را فرمانبردارانه، بپوى. ] آنگاه ] از درون [شکم] آن، شهدى که به رنگهاى گوناگون است بیرون مىآید. در آن، براى مردم درمانى است. راستى در این ] زندگى زنبوران ] براى مردمى که تفکر مى کنند نشانه ] قدرت الهى ] است.
ابوبکر بیهقى در شعب الإیمان مىنویسد:
عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ، أَنَّهُ قَالَ: رَأَیْتُ النَّبِیَّ (ص)... ثُمَّ قَالَ: " یَا جَابِرُ، أَلا أُخْبِرُکَ بِخَیْرِ سُورَةٍ نَزَلَتْ فِی الْقُرْآنِ؟ "، قَالَ: قُلْتُ: بَلَى یَا رَسُولَ اللَّهِ، قَالَ: " فَاتِحَةُ الْکِتَابِ، قَالَ عَلِیٌّ: وَأَحْسَبُهُ، قَالَ: فِیهَا شِفَاءٌ مِنْ کُلِّ دَاءٍ ".
از جابر بن عبدالله انصارى نقل شده است: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود اى جابر! آیا تو را خبر ندهم به بهترین سورهاى که در قرآن نازل شده، عرض کردم بلى یا رسول الله صلی الله علیه و آله ، فرمودند: «فاتحه الکتاب» بزرگ است و من آن را بزرگ مىشمارم فرمود: در آن شفاى از هر دردى است.
البیهقی، أحمد بن الحسین بن علی بن موسی ابوبکر (متوفاى458هـ) شعب الإیمان، تحقیق: محمد السعید بسیونی زغلول، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولى، 1410هـ.، ص797.
محمد بن اسماعیل بخارى در صحیح خود مىنویسد که خاک مدینه و آب دهان برخى از افراد شفا است:
عن عَائِشَةَ قالت کان النبی صلى الله علیه وسلم یقول فی الرُّقْیَةِ تُرْبَةُ أَرْضِنَا وَرِیقَةُ بَعْضِنَا یُشْفَى سَقِیمُنَا بِإِذْنِ رَبِّنَا.
عایشه از رسول خدا صلی الله علیه و آله روایت کرده است که با رقیه کردن با خاک زمین ما و آب دهان بعضى از ما شفا مىیابد مریض ما به اذن پروردگار ما.
البخاری الجعفی، ابوعبدالله محمد بن إسماعیل (متوفاى256هـ)، صحیح البخاری، ج5، ص2168، تحقیق د. مصطفی دیب البغا، ناشر: دار ابن کثیر، الیمامة - بیروت، الطبعة: الثالثة، 1407 - 1987.
أَبَا هُرَیْرَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، یَقُولُ: قَالَ النَّبِیُّ (ص): " إِذَا وَقَعَ الذُّبَابُ فِی شَرَابِ أَحَدِکُمْ فَلْیَغْمِسْهُ، ثُمَّ لِیَنْزِعْهُ فَإِنَّ فِی إِحْدَى جَنَاحَیْهِ دَاءً وَالْأُخْرَى شِفَاءً "
اباهریره از رسول خدا صلی الله علیه و آله روایت کرده است: هرگاه پشه در نوشیدنى شما افتاد، آن را در نوشیدنى خود غرق کنید ، بعد از آن خارج کنید، پس به درستیکه در یک بال آن مرض و در یک بال آن شفاست.[شاید بالی که در آن مرض است در نوشیدنی شما فرو رفته باشد]
البخاری الجعفی، ابوعبدالله محمد بن إسماعیل (متوفاى256هـ)، صحیح البخاری، ج5ص 2180 تحقیق: د. مصطفی دیب البغا، ناشر: دار ابن کثیر، الیمامة - بیروت، الطبعة: الثالثة، 1407 - 1987.
عن سَعِیدِ بن زَیْدٍ رضی الله عنه قال قال رسول اللَّهِ صلى الله علیه وسلم الْکَمْأَةُ من الْمَنِّ وَمَاؤُهَا شِفَاءٌ لِلْعَیْنِ .
سعید بن زید روایت کرده است رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود : کماه[که همان قارچ است] از « منّ » است [من طعامهایى که خداوند براى بنى اسرائیل نازل کرد] و آب قارچ شفاى چشم است.
البخاری الجعفی، ابوعبدالله محمد بن إسماعیل (متوفاى256هـ)، صحیح البخاری،ج4، ص1700/ ج5ص 2159 تحقیق: د. مصطفی دیب البغا، ناشر: دار ابن کثیر، الیمامة - بیروت، الطبعة: الثالثة، 1407 - 1987.
عن خَالِدِ بن سَعْدٍ قال خَرَجْنَا وَمَعَنَا غَالِبُ بن أَبْجَرَ فَمَرِضَ فی الطَّرِیقِ فَقَدِمْنَا الْمَدِینَةَ وهو مَرِیضٌ فَعَادَهُ بن أبی عَتِیقٍ فقال لنا عَلَیْکُمْ بِهَذِهِ الْحُبَیْبَةِ السَّوْدَاءِ فَخُذُوا منها خَمْسًا أو سَبْعًا فَاسْحَقُوهَا ثُمَّ اقْطُرُوهَا فی أَنْفِهِ بِقَطَرَاتِ زَیْتٍ فی هذا الْجَانِبِ وفی هذا الْجَانِبِ فإن عَائِشَةَ حَدَّثَتْنِی أنها سَمِعَتْ النبی صلى الله علیه وسلم یقول إِنَّ هذه الْحَبَّةَ السَّوْدَاءَ شِفَاءٌ من کل دَاءٍ إلا من السَّامِ قلت وما السَّامُ قال الْمَوْتُ.
خالد بن سعد مىگوید به همراه غالب بن ابجر به مسافرت رفته بودیم که در بین راه مریض شد وقتى هم که به مدینه رسیدیم همچنان مریض بود، ابو عتیق به عیادتش آمد به ما گفت بر شما باد سیاه دانه پنج یا هفت دانه از آن را کوبیده و بهمراه روغن زیتون در هر دوسوراخ بینى او بریزید به درستیکه عایشه از رسول خدا صلی الله علیه و آله براى من روایت کرد: «سیاه دانه شفاى تمامى درد هاست مگر از سام، سوال کردم سام چیست؟ فرمودند: مرگ».
البخاری الجعفی، ابوعبدالله محمد بن إسماعیل (متوفاى256هـ)، صحیح البخاری، ج5، ص2154،تحقیق: د. مصطفی دیب البغا، ناشر: دار ابن کثیر، الیمامة - بیروت، الطبعة: الثالثة، 1407 - 1987.
أَنَّ جَابِرَ بن عبد اللَّهِ رضی الله عنهما دعا الْمُقَنَّعَ ثُمَّ قال لَا أَبْرَحُ حتى تَحْتَجِمَ فَإِنِّی سمعت رَسُولَ اللَّهِ صلى الله علیه وسلم یقول إِنَّ فیه شِفَاءً
جابر بن عبد الله انصارى مقنع را فراخواند، سپس گفت مفارقت نمىکنم ؛ مگر اینکه حجامت کنم، من از رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم شنیدم که فرمودند در حجامت شفاست.
البخاری الجعفی، ابوعبدالله محمد بن إسماعیل (متوفاى256هـ)، صحیح البخاری،، ج5ص 2156،،تحقیق: د. مصطفی دیب البغا، ناشر: دار ابن کثیر، الیمامة - بیروت، الطبعة: الثالثة، 1407 - 1987.
عَنْ أُمِّ قَیْسٍ بِنْتِ مِحْصَنٍ قَالَتْ: سَمِعْتُ النَّبِیَّ (ص) یَقُولُ: " عَلَیْکُمْ بِهَذَا الْعُودِ الْهِنْدِیِّ، فَإِنَّ فِیهِ سَبْعَةَ أَشْفِیَةٍ: یُسْتَعَطُ بِهِ مِنَ الْعُذْرَةِ، وَیُلَدُّ بِهِ مِنْ ذَاتِ الْجَنْبِ "،....
ام قیس دختر محصن روایت کرده است : رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: برشما باد عود هندی؛ زیرا در آن هفت شفاى از هفت درد است که از آن جمله است مریضى ذات الجنب (التهاب و تحریک پرده ذات الجنب).
البخاری الجعفی، ابوعبدالله محمد بن إسماعیل (متوفاى256هـ)، صحیح البخاری، ج5، ص2155/2160،تحقیق: د. مصطفی دیب البغا، ناشر: دار ابن کثیر، الیمامة - بیروت، الطبعة: الثالثة، 1407 - 1987.
النیسابوری القشیری، ابوالحسین مسلم بن الحجاج (متوفاى261هـ)، صحیح مسلم،ج 4ص 1734، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت.
عَنْ عَائِشَةَ: أَنَّ امْرَأَةً دَخَلَتْ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ (ص) وَمَعَهَا صَبِیٌّ یَسِیلُ مَنْخَرَاهُ دَمًا، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص):" عَلامَ تَدْغَرْنَ أَوْلادَکُنَّ؟ أَلا أَخَذْتِ قُسْطًا بَحَرِیًّا، ثُمَّ أَسْعَطْتِهِ إِیَّاهُ، فَإِنَّ فِیهِ شِفَاءً مِنْ سَبْعَةِ أَدْوِیَةٍ إِحْدَاهُنَّ ذَاتُ الْجُنُبِ ".
از عایشه روایت شده است زنى به همراه فرزندش بر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم وارد شدند و از سوراخهاى بینى او خون جارى بود، رسول خدا صلی الله علیه و آله به او فرمودند:
با چه چیزى اولاد خود را بخور مىدهید (درمان مى کنید)؟ چرا قسط بحرى تهیه نمىکنى و در بینىاش نمىگذارى، بدرستیکه در آن شفاء از هفت درد است که یکى از آن ذات الجنب است.
الهیثمی، ابوالحسن نور الدین علی بن أبی بکر (متوفاى 807 هـ)، کشف الإستار عن زوائد البزار على الکتب الستة، ص881، تحقیق: حبیب الرحمن الأعظمی، ناشر: مؤسسة الرسالة ـ بیروت، الطبعة: الأولی، 1399هـ ـ 1979م.
عَنْ عَائِشَةَ زَوْجِ النَّبِیِّ (ص) فَإِنِّی سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ (ص) یَقُولُ: " التَّلْبِینَةُ مُجِمَّةٌ لِفُؤَادِ الْمَرِیضِ تَذْهَبُ بِبَعْضِ الْحُزْنِ "
از عایشه نقل شده است: من از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم فرمودند تلبینه دل مریض را قرص و محکم مىکند و اندوه را از بین مىبرد.
البخاری الجعفی، ابوعبدالله محمد بن إسماعیل (متوفاى256هـ)، صحیح البخاری، ج5، ص2067 تحقیق: د. مصطفی دیب البغا، ناشر: دار ابن کثیر، الیمامة - بیروت، الطبعة: الثالثة، 1407 - 1987.
التلبینة حساء یتخذ من دقیق أو نخالة ویجعل فیه عسل وإنما سمیت تلبینة تشبیهاً باللبن لبیاضها ورقتها
ثعالبی گفته است: تلبینه غذاى پخته شدهاى است که از آرد یا نخاله آن وروغن درست شده است که در آن عسل ریخته شده باشد، و وجه تسمیه آن شباهتش به شیر است به سبب سفیدى و رقیق بودن آن.
عبد الملک بن محمد بن إسماعیل أبو منصور الثعالبی (متوفاى429، فقه اللغة، ج1، ص58.
عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ أَبِی طَلْحَةَ، عَنِ النَّبِیِّ (ص) قَالَ: " فِی التَّلْبِینَةِ شِفَاءٌ مِنْ کُلِّ دَاءٍ ".
از اسحاق بن ابى طلحه روایت شده که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: در تلبینه شفاى از هر درد است.
العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفاى852هـ)، المطالب العالیة بزوائد المسانید الثمانیة، ج11، ص38، تحقیق: د. سعد بن ناصر بن عبد العزیز الشتری، ناشر: دار العاصمة/ دار الغیث، الطبعة: الأولى، السعودیة - 1419هـ.
عَنْ أَبِی هُرَیْرَة، قَالَ: مَا هَجَّرْتُ، إِلَّا وَجَدْتُ النَّبِیَّ (ص) یُصَلِّی، قَالَ: فَصَلَّى، ثُمَّ قَالَ: " اشِکَنْبْ دَرْدْ؟ ". قَالَ: قُلْتُ: لَا، قَالَ: " قُمْ فَصَلِّ، فَإِنَّ فِی الصَّلَاةِ شِفَاءً ".
ابوهریره از رسول خدا صلی الله علیه و آله روایت کرده است: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: اى ابا هریره! آیا شکمت درد مى کند؟ عرض کردم: بلى. فرمودند: بلند شو نماز بخوان به راستى در نماز شفاست.
الشیبانی، ابوعبد الله أحمد بن حنبل (متوفاى241هـ)، مسند أحمد بن حنبل،ج2 ص390 ناشر: مؤسسة قرطبة – مصر.
عَنْ بَهْزِ بْنِ حَکِیمٍ، عَنْ أَبِیهِ، عَنْ جَدِّهِ، عَنِ النَّبِیِّ (ص) قَالَ: أَکْثِرُوا مِنْ قَوْلِ: لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ إِلا بِاللَّهِ، فَإِنَّهُ کَنْزٌ مِنْ کُنُوزِ الْجَنَّةِ، وَإِنَّ فِیهِ شِفَاءً مِنْ تِسْعَةٍ وَتِسْعِینَ دَاءً، أَوَّلُهَا الْهَمُّ.
از بهز بن حکیم از پدرش و پدرش از جدش از رسول خدا(ص) روایت کرده: آن حضرت فرمودند: ذکر لاحول و لا قوة الا بالله را زیاد بگویید ؛ زیرا این ذکر گنجى از گنجهاى بهشتى است و در آن شفاى نود ونه درد است که اولین آنها اندوه است.
ابوالقاسم سلیمان بن أحمد بن أیوب (متوفاى360هـ)، المعجم الأوسط، ج1 ص289 ،تحقیق: طارق بن عوض الله بن محمد،عبد المحسن بن إبراهیم الحسینی، ناشر: دار الحرمین - القاهرة – 1415هـ.
عَنْ إِسْمَاعِیل بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ ثَابِتِ بْنِ قَیْسِ بْنِ شَمَّاسٍ، عَنْ أَبِیهِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): غُبَارُ الْمَدِینَةِ شِفَاءٌ مِنَ الْجُذَامِ.
اسماعیل بن محمد بن ثابت بن قیس بن شماس از پدرش از رسول خدا صلی الله علیه و آله روایت کرده است: گرد وغبار شهر مدینه شفاى از جذام است.
السیوطی، جلال الدین أبو الفضل عبد الرحمن بن أبی بکر (متوفاى911هـ)، الفتح الکبیر فی ضم الزیادة إلى الجامع الصغیر، ج2 ص242، دار الفکر - بیروت / لبنان - 1423هـ - 2003م، الطبعة: الأولى، تحقیق: یوسف النبهانی.
أبو البقاء محمد بن أحمد بن محمد ابن الضیاء المکی الحنفی الوفاة: 854هـ، تاریخ مکه المکرمه و مسجد الحرام تاریخ مکة المشرفة والمسجد الحرام والمدینة الشریفة والقبر الشریف، ج1، ص234، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت / لبنان - 1424هـ - 2004م، الطبعة: الثانیة، تحقیق: علاء إبراهیم، أیمن نصر
عَنْ عَائِشَةَ، أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) قَالَ: " إِنَّ فِی عَجْوَةِ عجوة الْعَالِیَةِ شِفَاءً....
عایشه از رسول خدا صلی الله علیه و آله روایت کرده است که: به درستیکه در خرماى عجوة منطقه عالیه شفاست....
النیسابوری القشیری، ابوالحسین مسلم بن الحجاج (متوفاى261هـ)، صحیح مسلم، ج3 ص1619 تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت.
النسائی، ابوعبد الرحمن أحمد بن شعیب بن علی (متوفاى303 هـ)، السنن الکبرى، ج4ص 369، تحقیق: د.عبد الغفار سلیمان البنداری، سید کسروی حسن، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولى، 1411 - 1991.
الشیبانی، ابوعبد الله أحمد بن حنبل (متوفاى241هـ)، مسند أحمد بن حنبل، ج6 ص105 ناشر: مؤسسة قرطبة – مصر.
أَنَسَ بْنَ مَالِکٍ، یَقُولُ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ (ص) یَقُولُ: " شِفَاءُ عِرْقِ النَّسَا، أَلْیَةُ شَاةٍ أَعْرَابِیَّةٍ تُذَابُ، ثُمَّ تُجَزَّأُ ثَلَاثَةَ أَجْزَاءٍ، ثُمَّ یُشْرَبُ عَلَى الرِّیقِ فِی کُلِّ یَوْمٍ جُزْءٌ "
انس بن مالک از رسول خدا صلی الله علیه و آله روایت مىکند که شفاى سیاتیک، ذوب شدهى دنبه گوسفند اعرابى است، که سه قسمت شود و در هر روز یک سوم آن ناشتا نوشیده شود.
الحاکم النیسابوری، ابو عبدالله محمد بن عبدالله (متوفاى405 هـ)، المستدرک علی الصحیحین، ج4، ص229 تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت الطبعة: الأولى، 1411هـ - 1990.
أَنَّ ابْنَ عَبَّاسٍ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): " إِنَّ فِی أَبْوَالِ الْإِبِلِ وَأَلْبَانِهَا، شِفَاءً لِلذَّرِبَةِ بُطُونُهُمْ "
ابن عباس از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل کرده: در بول و شیر شتر شفاى ذربه شکم («ذرب» به تحریک راء دردى است که عارض بر معده مىشود و غذا هضم نمىشود و در آن فاسد مىشود و «ذرب» به سکون راء دردى است که عارض بر کبد مىشود.مجمع البحرین / ج2 /ص 58 ) است.
الطبرانی، ابوالقاسم سلیمان بن أحمد بن أیوب (متوفاى360هـ)، المعجم الکبیر، ج12 ص238تحقیق: حمدی بن عبدالمجید السلفی، ناشر: مکتبة الزهراء - الموصل، الطبعة: الثانیة، 1404هـ – 1983م.
عَنْ عَائِشَةَ " أَنَّ نِسْوَةً مِنْ أَهْلِ الْبَصْرَةِ دَخَلْنَ عَلَیْهَا، فَأَمَرَتْهُنَّ أَنْ یَسْتَنْجِینَ بِالْمَاءِ، وَقَالَتْ: مُرْنَ أَزْوَاجَکُنَّ بِذَلِکَ، فَإِنَّ النَّبِیَّ (ص) کَانَ یَفْعَلُهُ، وَهُوَ شِفَاءٌ مِنَ الْبَاسُورِ "
از عایشه نقل شده است که زنانى از اهل بصره بر او وارد شدند آنها را امر کرد که با آب استنجاء کنند. سپس به آنان توصیه کرد که به شوهرانشان هم امر به استنجاء به آب کنند، استنجاء به آب از سنت نبوى بوده است و استنجاء با آب شفاى از بواسیر است.
الشیبانی، ابوعبد الله أحمد بن حنبل (متوفاى241هـ)، مسند أحمد بن حنبل، ج6ص93، ناشر: مؤسسة قرطبة – مصر.
عَنْ أَسْمَاءَ بِنْتِ عُمَیْسٍ، قَالَتْ: قَالَ لِی رَسُولُ اللَّهِ (ص): "... فَقَالَ: " لَوْ کَانَ شَیْءٌ یَشْفِی مِنَ الْمَوْتِ کَانَ السَّنَا، أَوِ السَّنَا شِفَاءٌ مِنَ الْمَوْتِ.
از اسماء بنت عمیس نقل شده است که رسول خدا صلی الله علیه و آله به من فرمود:... اگر چیزى شفاى از مرگ باشد آن چیز گیاه «سنا» است، یا سنا شفاى از مرگ است.
الشیبانی، ابوعبد الله أحمد بن حنبل (متوفاى241هـ)، مسند أحمد بن حنبل، ج6 ص369 ناشر: مؤسسة قرطبة – مصر.
الحاکم النیسابوری، ابو عبدالله محمد بن عبدالله (متوفاى405 هـ)، المستدرک علی الصحیحین،ج4، ص448، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت الطبعة: الأولى، 1411هـ - 1990.
عَنْ طَارِقِ بْنِ شِهَابٍ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ، عَنِ النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآَلِهِ وَسَلَّمَ، قَالَ: " مَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنْ دَاءٍ إِلا وَقَدْ أَنْزَلَ لَهُ شِفَاءً، وَفِی أَلْبَانِ الْبَقَرِ شِفَاءٌ مِنْ کُلِّ دَاءٍ ".
طارق بن شهاب از عبد الله از رسول خدا صلی الله علیه و آله روایت کرده است: خداوند هیچ دردى را خلق نکرده؛ مگر اینکه دوایش را آفریده است و در شیر گاو شفاى براى تمامى دردهاست.
الحاکم النیسابوری، ابو عبدالله محمد بن عبدالله (متوفاى405 هـ)، المستدرک علی الصحیحین، 4، ص218، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت الطبعة: الأولى، 1411هـ - 1990،
النسائی، ابوعبد الرحمن أحمد بن شعیب بن علی (متوفاى303 هـ)، السنن الکبرى، ج4، ص371، تحقیق: د.عبد الغفار سلیمان البنداری، سید کسروی حسن، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولى، 1411 - 1991.
عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآَلِهِ وَسَلَّمَ: " عَلَیْکُمْ بِالْهِلِیلِجِ الأَسْوَدِ، فَاشْرَبُوهُ، فَإِنَّهُ شَجَرَةٌ مِنْ شَجَرِ الْجَنَّةِ، طَعْمُهُ مُرٌّ، وَهُوَ شِفَاءٌ مِنْ کُلِّ دَاءٍ ".
ابوهریره از رسول خدا صلی الله علیه و آله روایت کرده است که بر شماست که هلیله سیاه بخورید ؛ چون هلیله سیاه یک درخت بهشتى است و طعم تلخى دارد و شفاى براى تمامى دردهاست.
الحاکم النیسابوری، ابو عبدالله محمد بن عبدالله (متوفاى405 هـ)، المستدرک علی الصحیحین، ج4، ص448، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت الطبعة: الأولى، 1411هـ - 1990.
عَنْ عَلِیٍّ رَضِیَ اللّهُ عَنْهُ، قَالَ: قَالَ لِی رَسُولُ اللَّهِ (ص): " إِذَا أَکَلْتَ فَابْدَأْ بِالْمِلْحِ، وَاخْتِمْ بِالْمِلْحِ، فَإِنَّ الْمِلْحَ شِفَاءُ سَبْعِینَ دَاءً، أَوَّلِهَا الْجُنُونِ وَالْجُذَامِ، وَالْبَرَصِ، وَوَجَعِ الْأَضْرَاسِ، وَوَجَعِ الْحَلْقِ، وَوَجَعِ الْبَطْنِ ".
على علیه السلام (ع) از رسول خدا صلی الله علیه و آله روایت فرمود: هنگام غذا خوردن با نمک شروع کن و با نمک پایان بده، به درستیکه نمک شفاى هفتاد درد است، از آن جمله است جنون و جذام و پیسى و ورم لثه و ورم حلق و و ورم شکم است.
العسقلانی، ابن حجر ،متوفای 852 المطالب العالیه بزوائد المسانید الثمانیه،ج 10، ص705، دار النشر العاصمه - الغیث المملکه العربیه السعودیه محقق عبد الله بن عبد المحسن بن احمد التوجیری الطبعه الاولی، عام 1998 م – 1419 هـ.
إِبْرَاهِیمُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْأَسْلَمِیُّ، عَنْ ثَوْرٍ، قَالَ: مَرَّ النَّبِیُّ (ص) بِالرِّجْلَةِ، وَفِی رِجْلِهِ قُرْحَةٌ، فَدَاوَاهَا بِهَا، فَبَرَأَتْ، فَقَالَ النَّبِیُّ (ص): " بَارَکَ اللَّهُ فِیکِ، انْبُتِی حَیْثُ شِئْتِ، فَأَنْتِ شِفَاءٌ مِنْ سَبْعِینَ دَاءً، أَدْنَاهُ الصُّدَاعُ ".
ابراهیم بن محمد اسلمى از ثور روایت کرده است که رسول خدا صلی الله علیه و آله از کنار بوته رجلهاى (پرپین یا خرفه ) عبور کردند و بوسیله آن کوبیدگى که در پاى مبارکشان بود درمان کردند سپس به آن خطاب کردند رشد کن هرجا که بخواهى زیرا تو شفا دهنده هفتاد درد هستى که کمترینش سردرد است.
الحارث بن أبی أسامة / الحافظ نور الدین الهیثمی الوفاة: 282بغیة الباحث عن زوائد مسند الحارث، ج2، ص579، دار النشر: مرکز خدمة السنة والسیرة النبویة - المدینة المنورة - 1413 - 1992، الطبعة: الأولى، تحقیق: د. حسین أحمد صالح الباکری
عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، قَالَ: کُنَّا فِی وَلِیمَةِ رَجُلٍ مِنَ الأَنْصَارِ، فَأَتَى بِطَعَامٍ فِیهِ بَاذِنْجَانُ، فَقَالَ رَجُلٌ مِنَ الْقَوْمِ: یَا رَسُولُ اللَّهِ (ص) إِنَّ الْبَاذِنْجَانَ یُهَیِّجُ الْمرارَ وَیُیَبِّسُ اللِّسَانَ، فَأَکَلَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) بَاذِنْجَانَةً فِی لُقْمَةٍ، فَأَعَادَ الرَّجُلُ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): " إِنَّمَا الْبَاذِنْجَانُ شِفَاءٌ مِنْ کُلِّ دَاءٍ، وَلا دَاءَ فِیهِ ".
از ابن عباس مىگوید ما بر خوان ولیمه مردى از انصار بودیم که غذایى آورد که در آن بادمحان بود، مردى از قوم گفت یا رسول الله (ص) بادمجان تلخى ها را زیاد دارد و زبان را خشک مىکند، پس حضرت بادمجان کوچکى را دریک لقمه خوردند آن مرد باز هم همان حرفها را تکرار کرد، رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: بادمجان شفاى از هر دردى است و مرضى در آن نیست.
عبد الرحمن بن محمد بن احمد بن فضاله النیسابوری، متوفای 420، فوائد ابی علی بن فضاله،، ص4.
عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، قَالَ: قَالَ النَّبِیُّ (ص): الْجُبْنُ دَاءٌ فَإِذَا أُکِلَ بِالْجَوْزِ فَهُوَ شِفَاءٌ.
از ابن عباس نقل شده است: «رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: پنیر مرض است؛ اما هنگامیکه با گردو خورده شود شفاست. »
الرافعی القزوینی، عبد الکریم بن محمد (متوفاى 623 هـ)، التدوین فی أخبار قزوین، ج1،، ص457، تحقیق: عزیز الله العطاری، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1987م.
عَبْدَ اللَّهِ بْنَ بِشْرٍ، وَجَمَاعَةً مِنْ أَصْحَابِ النَّبِیِّ (ص) یَقُولُونَ: سَمِعْنَا النَّبِیَّ (ص) یَقُولُ: " الشُّرْبُ مِنْ فَضْلِ وُضُوءِ الْمُؤْمِنِ فِیهِ شِفَاءٌ مِنْ سَبْعِینَ دَاءً أَدْنَاهُمُ الْهَمُّ".
عبد الله بن شبر و جماعتى از اصحاب پیامبر (ص) از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل کردهاند: خوردن اضافه آب وضوى مومن شفاى از هفتاد درد است که کوچکترین آنها اندوه است.
ابن الجوزی، عبد الرحمن بن علی بن الجوزی (متوفای 597 هـ)، العلل المتناهیة فی الأحادیث الواهیة، ج1، ص352، تحقیق: خلیل المیس، دار النشر: دار الکتب العلمیة – بیروت، الطبعة: الأولى 1403.
عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): " مَاءُ زَمْزَمَ لِمَا شُرِبَ لَهُ، فَإِنْ شَرِبْتَهُ تَسْتَشْفِی بِهِ شَفَاکَ اللَّهُ، وَإِنْ شَرِبْتَهُ مُسْتَعِیذًا عَاذَکَ اللَّهُ، وَإِنْ شَرِبْتَهُ لِیَقْطَعَ ظَمَأَکَ قَطَعَهُ ".
ابن عباس از رسول خدا صلی الله علیه و آله روایت کرده است آب زمزم براى هر آنچه نوشیده شود (برآورده مى شود ) اگر نوشیدى که شفا پیدا کنى خدا تو را شفاء مىدهد، اگر به نیت استعاذه بنوشى خداوند تورا پناه مىدهد، و اگر براى رفع تشنگى نوشیدى تشنگىات را رفع مىکند.
الحاکم النیسابوری، ابو عبدالله محمد بن عبدالله (متوفاى405 هـ)، المستدرک علی الصحیحین، ج1، ص646 تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت الطبعة: الأولى، 1411هـ - 1990،
ابن کثیر دمشقى، در شرح حال استادش ابن تیمیه حرانى مىنویسد که در تشییع جنازه ابن تیمیه، مردم کارهاى خارق العادهاى کردند؛ از جمله این که تعدادى از مردم آب باقى مانده از غسل ابن تیمیه را نوش جان کردند:
وحضَرها نساءٌ کثیرات بحیثُ حُزِرْنَ بخَمْسَةَ عَشَرَ ألفا (امرأة غیر اللاتی کن على الاسطحة وغیرهن الجمیع یترحمن ویبکین علیه فیما قیل) وأما الرجال فحُزِرُوا بستین ألفا وأکثر إلى مائتی ألفٍ وشَرِبَ جماعةٌ الماءَ الذی فَضَلَ من غَسْلِه واقْتَسَمَ جماعةٌ بَقِیَّةِ السِّدرِ الذی غُسِّلَ به وقیل: إن الطاقِیّةِ التی کانت على رأسه دُفِعَ فیها خَمْسُمائةِ درهمٍ وقیل: أن الخَیْطِ الذی کان فیه الزَّئْبَقُ الذی کان فی عُنُقِه بسبب القَمْلِ مائة وخمسونَ درهماً....
در تشییع جنازه ابن تیمیه زنان زیادى شرکت کرده بودند؛ به طورى که پانزده هزار نفر تخمین زده مىشدند؛ غیر از آنها که از بالاى بامها نگاه مىکردند، همه آنها براى ابن تیمیه گریه مىکردند و براى او طلب رحمت مىکردند. اما مردها شصت تا دویست هزار نفر تخمین زده مىشدند. گروهى از تشییع کنندگان، باقى مانده آب غسل ابن تیمیه را نوش جان کردند، گروه دیگرى باقى مانده سدر او را بین خود تقسیم کردند. گفته شده که گلاهى را که او بر سر داشت به پانصد درهم خریدند و همچنین گفته شده که ریسمانى را که به جیوه آغشته کردند و براى دفع شپشهاى او روى جنازه انداخته بودند، شخصى به صد و پنجاه درهم خرید....
ابن کثیر الدمشقی، ابوالفداء إسماعیل بن عمر القرشی (متوفاى774هـ)، البدایة والنهایة، ج14، ص136، ناشر: مکتبة المعارف – بیروت.
وقتى پیروان ابن تیمیه، آب غسل او را به منظور استشفا مىخوردند، چرا به خاک کربلا و... اشکال مىگیرند؟
ابن ناصر الدین دمشقى یکى از فضائل ابن تیمیه را شفا دادن خاک قبر او شمرده است. وى در کتاب الرد الوافر مىنویسد:
قال علی بن عبد الکریم ابن الشیخ سراج الدین البغدادی الاصل البطایحی المزی أخبرنی بشیء غریب قال: کنت شابا وکانت لی بنت حصل لها رمد وکان لنا اعتقاد فی ابن تیمیة وکان صاحب والدی ویأتی الینا ویزور والدی فقلت فی نفسی لآخذن من تراب قبر ابن تیمیة فلأکحلها به فانه طال رمدها ولم یفد فیها الکحل فجئت الى القبر فوجدت بغدادیا قد جمع من التراب صررا فقلت ما تصنع بهذا؟ قال أخذته لوجع الرمد أکحل به أولادا لی فقلت: وهل ینفع ذلک؟ فقال: نعم! وذکر أنه جربه فازددت یقینا فیما کنت قصدته فأخذت منه فکحلتها وهی نائمة فبرأت قال وحکیت ذلک لابن قاضی الجبل یعنی الامام شرف الدین أبا العباس أحمد ابن الحسن بن عبد الله بن شیخ الاسلام أبی عمر المقدسی قال وکان یأتی الینا فأعجبه ذلک وکان یسألنی ذلک بحضرة الناس فأحکیه ویعجبه ذلک.
على بن عبد الکریم داستان عجیبى را براى من نقل کرد و گفت:
من جوان بودم و دخترى داشتم که چشم درد داشت، ما به ابن تیمیه اعتقاد داشتیم، او رفیق پدرم بود و پیش ما مىآمد و با پدرم دیدار مىکرد. با خودم گفتم که از خاک قبر ابن تیمیه بردارم و آن را در چشم دخترم همانند سرمه بمالم؛ چون چشم درد او طولانى شده بود و هیچ سرمهاى نیز فایده نداشت. پس سر قبر ابن تیمیه رفتم، دیدم مردى بغدادى خاکهاى قبر ابن تیمیه را در کیسههاى جمع مىکند، گفتم: با اینها چه مىکنی؟ گفت: من آنها را براى درد چشم بر مىدارم تا آنها به چشم فرزندان خود همانند سرمه بمالم. گفتم: ایا این خاک فایده دارد؟ گفت: بلى من آن را تجربه کردهام.
پس بر یقینم افزوده شد و مقدارى از خاک قبر را برداشتم و آن را به چشم دخترم مالیدم؛ در حالى که او خوابیده بود؛ پس فورا چشمش بینا شد.
این داستان را شیخ الإسلام ابوعمر مقدسى در میان گذاشتم او نیز تعجب کرد، این قضیه را از من در حضور مردم سؤال کرد من نیز داستان را نقل کردم
ابن ناصرالدین الدمشقی، ابو عبدالله شمس الدین محمد بن عبدالله (متوفاى842هـ)، الرد الوافر على من زعم بان من سمى ابن تیمة شیخ الاسلام کافر، ص39، مطبعة کردستان العلمیه ـ مصر، 1329هـ.
وقتى خاک قبر ابن تیمیه، شفا باشد، چه اشکالى دارد که خداوند همین اثر را در خاک قبر سید الشهداء علیه السلام قرار داده باشد؟
آقاى ذهبى در کتاب خود در مورد وفات و دفن بخارى نوشته است:
«واما التراب، فانّهم کانوا یرفعون عن القبر، حتّى ظهر القبر، ولم یکن یُقدَر على حفظ القبر بالحراس، وغلبنا على أنفسنا فنصبنا على القبر خشباً مُشَّبکاً، لم یکن أحدٌ یقدر على الوصول إلى القبر».
«اما خاک قبر مردم تمامى آن را برداشتند (بردند) در حدى که قبر [جسد] آشکار شد به گونهاى که با وجود نگهبانان نیز نمىشد از قبر محافظت کرد و ما مغلوب [مردم] بودیم تا اینکه ضریحى را بر سر قبر نصب کردیم، طوریکه هیچکس نتواند به قبر دسترسى داشته باشد.
الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاى 748 هـ)، سیر أعلام النبلاء، ج12، ص467، تحقیق: شعیب الأرنؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ.
آیا اهل سمرقند در سال 256 هجرى کافر و مشرک بودند که تبرک مىجستند به خاک قبر محمد بن اسماعیل بخارى؟
آیا کفار تجهیز و کفن و تشییع جنازه و دفن کردند؟
یا اینکه مسلمان بودند و سیره اهل سنت نیز چنین بوده است.
إسماعیل بن یعقوب التیمی قال کان ابن المنکدر یجلس مع أصحابه فکان یصیبه صمات فکان یقوم کما هو حتى یضع خده على قبر النبی (ص) ثم یرجع فعوتب فی ذلک فقال إنه یصیبنی خطر فإذا وجدت ذلک استعنت بقبر النبی (ص) وکان یأتی موضعا من المسجد یتمرغ فیه ویضطجع فقیل له فی ذلک فقال إنی رأیت النبی (ص) فی هذا الموضع.
ابن منکدر با اصحاب خود مىنشست پس گاهى زبانش بند مىآمد، سپس برمىخواست در همان حالى که بود تا اینکه گونههایش را بر قبر پیامبر صلى الله علیه و آله مىگذاشت و سپس بر مىگشت، وقتى از جانب شاگردانش مورد بازخواست مىشد در جواب مىگفت: براى من سکتهاى پیش آمد که براى برطرف کردن آن استعانت از قبر پیامبر صلى الله علیه و آله جستم و گاهى نیز در جایى از مسجد دراز مىکشید و غلط مىزد و مىگفت من پیامبر خدا صلى الله علیه و آله را در این جایگاه دیده بودم.
الذهبی ،محمد بن أحمد بن عثمان بن قایماز الذهبی أبو عبد الله، سیر أعلام النبلاء، ج5، ص359 /358، الوفاة: 748، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بیروت - 1413، الطبعة: التاسعة، تحقیق: شعیب الأرناؤوط , محمد نعیم العرقسوسی.
حال سؤال ما از کارشناس وهابى این است که وقتى خاک مدینه، خاک قبر این تیمه، عسل، بال مگى، شیر شتر، دبنه گوسفند اعرابى، شیر گاو، بادمجان و... بتوانند به اذن پروردگار شفا دهند، چه مانعى وجود دارد که خاک کربلا نیز چنین خاصیتى داشته باشد؟
چرا ملک عبد الله ! امیر المؤمنین حاضر شما که بارها و بارها به کشورهاى اروپایى و آمریکایى براى مداوا رفته، از این چیزها استفاده نکرده است تا شفا پیدا کند؟
چرا اصلا شهر مدینه، بیمارستان و درمانگاه دارد؟ با این که مردم مىتوانند از خاک آن جا براى شفا استفاده کنند.
چرا خاک مدینه را براى سایر پیروان مکتب اهل سنت، صادر نمىکنید تا آنها نیز با استفاده از خاک مدینه، شفا پیدا کنند و نیازى به صرف هزینههاى گزاف نداشته باشند؟
آیا کربلا برتر از کعبه است؟ | ||
/meta>/meta>/meta>/meta> توضیح سؤال:از دیدگاه شیعیان، کربلا برترین مکان در روى زمین و برتر از بیت الله الحرام است و عناوینى همچون: «أفضل بقاع الأرض» «أرض الله المختارة» «حرم الله ورسوله» «قبلة الإسلام» «فی تربتها شفاء» و... به وفور در روایات شیعیان یافت مىشود و ثابت مىکند که از دیدگاه شیعه، کربلا ارزش بیشترى نسبت به کعبه دارد و کعبه براى آنها اهمیت و ارزش چندانى ندارد، زیارت کربلا به مراتب ثواب بیشترى نسبت به زیارت خانه خدا دارد. حتى در این باره اشعارى نیز سرودهاند که همین معنا را مىرساند؟ ومن حدیث کربلاء والکعبة لکربلاء بانَ عُلُوُّ الرُّتّبَه در جاى دیگر آمده: هی الطفوفُ فَطُفْ سبعًا بمغناها فما لمکةَ معنًى مثل معناها أرضٌ ولکنها السبعُ الشدادُ لها دانتْ وطأطأَ أعلاها لأَدْناها خوشحال خواهیم شد که پاسخ این مطالب را به صورت واضح و روشن برایم ارسال کنید. خلاصه شبهه:از مجموع گفتار فوق سه شبهه اساسى استخراج مىشود: شبهه اول: چرا شیعیان به کعبه اهمیت نمىدهند؟ شبهه دوم: چرا شیعیان به کربلا «قبلةالاسلام» مىگویند؟ شبهه سوم: چرا از دیدگاه شیعیان کربلا برتر از کعبه است؟ ما تلاش مىکنیم که در این مقاله به این سه شبهه به صورت مختصر پاسخ دهیم. شبهه اول: عدم اهمیت کعبه از دیدگاه شیعهیکى از شبهاتى را که در گفتار سؤال کننده مطرح شده این است که از دیدگاه شیعه، خانه خداوند اهمیت چندانى ندارد؛ بلکه کربلا ارزش بیشترى دارد و زیارت آن نیز ثواب افزونتر نسبت به خانه خداست؛ در حالى از دیدگاه پیروان اهل بیت علیهم السلام، کعبه اهمیت فراوانى دارد و براى زیارت آن اهمیت بسیارى قائل هستند. پاسخ؛ کعبه در نظر شیعیان اهمیت ویژه داردبىتردید مکان هاى کعبه و کربلا، در میان مذاهب اسلامى داراى حرمت و مقدس است. شیعیان با پیروى از امامان معصوم براى کعبه جایگاه خاص و حرمت ویژه را قائل هستند. براى اثبات این موضوع، مواردى را که نشانه اهمیت کعبه از دیدگاه شیعیان است؛ ذکر مىکنیم: نشانه های اهمیت کعبه از نظر شیعهالف: قبله در بسیاری از امور، مورد توجه است:براى اثبات اهمیت کعبه از نظر شیعیان کافى است فتاواى فقهاء را در باب نماز واجب و مستحب و مراسم احتضار، نماز و تدفین میت، و ذبح حیوانات مرور کنیم که در تمامى این موارد و موارد دیگر توجه به سوى قبله را که همان کعبه است شرط صحت و قبولى اعمال و یا مستحب مىدانند. در این مورد نظر عدهاى از فقهاء را متذکر مىشویم: 1. شیخ طوسی(ره)شیخ طوسى یکى از استوانه هاى علمى و فقهى شیعه، شناخت قبله را براى انجام امورى که ذکر شد؛ واجب مىداند و در پایان تصریح مىکند که قبله همان کعبه است: معرفة القبلة واجبة للتوجه إلیها فی الصلوات، واستقبالها عند الذبیحة، وعند احتضار الأموات ودفنهم. والتوجه إلیها واجب فی جمیع الصلوات فرائضها وسننها مع التمکن وعدم الاعتذار. والقبلة هی الکعبة. شناخت قبله براى انجام نماز به سوى آن و رو به قبله قرار دادن ذبیحه و شخص محتضر و دفن اموات واجب است. مواجهه به قبله در تمام نماز هاى واجب و مستحب در صورت تمکن و نبود عذر واجب است و قبله همان کعبه است. الطوسی، الشیخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علی بن الحسن (متوفای460هـ)، النهایةفی مجرد الفقه والفتاوى، ص 62، انتشارات قدس محمدی، قم شیخ در مبسوط نیز همین مطالب را آورده است. الطوسی، الشیخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علی بن الحسن (متوفای460هـ)، المبسوط ج1، ص 77 2. قاضی ابن براج(ه)قاضى ابن براج مىنویسد: القبلة هی الکعبة، والعلم بها واجب مع التمکن للتوجه إلیها فی فرائض الصلاة وسننها، واحتضار الموتى من الناس، وغسلهم، والصلاة علیهم، ودفنهم والذبائح. قبله همان کعبه است. جهت رو به قبله انجام دادن نمازهاى واجب و مستحب و رو به قبله بودن مردم در حال احتضار و انجام غسل و نماز بر میت و دفن آن و ذبیحه، علم به قبله واجب است. القاضی ابن البراج، عبد العزیز بن البراج الطرابلسی(متوفای481) المهذب، ج 1، ص 84 تحقیق: مؤسسة سید الشهداء العلمیة / إشراف: جعفر السبحانی، ناشر: مؤسسة النشر الإسلامی التابعة لجماعة المدرسین، قم کعبه و قبله در نظر شیعه آن چنان از اهمیت ویژه برخوردار است که گذشته از مسائل عبادى در مسایل تغذیه نیز قبله و کعبه دخالت دارد. چنانچه سخنان شیخ طوسى و ابن براج، بیانگر همین مطلب بود. اما سخن سید مرتضى علم الهدى جهت نشان دادن اهمیت مطلب در نظر شیعه، شنیدنى است: ومما انفردت به الإمامیة القول: بإیجاب استقبال القبلة عند الذبح مع إمکان ذلک، وخالف باقی الفقهاء فی وجوبه وأنه شرط فی الذکاة. رو به قبله بودن ذبیحه در صورت امکان از مطالبى است که تنها امامیه قائل به وجوب آن است. اما بقیه فقهاء (از غیر امامیه) در وجوب و شرط بودن آن در تذکیه ذبیحه، مخالفت کردهاند. المرتضی علم الهدی، ابوالقاسم علی بن الحسین بن موسی بن محمد بن موسی بن إبراهیم بن الإمام موسی الکاظم علیه السلام (متوفای436هـ)، الانتصار، ص 405 تحقیق و نشر: مؤسسة النشرالإسلامی التابعة لجماعة المدرسین ـ قم،1415 ب: حج در صورت استطاعت، واجب است:یکى از مواردىکه اهمیت کعبه را از نظر شیعیان ثابت مىکند مراسم عبادى حج است که در هرسال جمعیت انبوهى از حاجیان را، شیعیان تشکیل مىدهند. براى این که اهمیت حج و کعبه در این قسمت روشن شود به چند مورد در رابطه با حج اشاره مىشود: <!--[if !supportLists]-->1. <!--[endif]-->تأخیر حج واجب، جائز نیست:گذشته از آیات، روایات زیادى در باره این فریضه الهى آمدهاست که دلیل بر وجوب حج و اهمیت آن از نظر شیعه است در اهمیتش همین بس اگر شخص مستطیع حج را بدون عذر ترک کند؛ کافر است. و یا بدون عذر آن را به تأخیر اندازد و بمیرد؛ بر طریقه دین یهودى و نصرانى مردهاست. از میان انبوه روایات، به سه روایت در این مورد اشاره مىشود: روایت اول:کلینى با سند صحیح از امام صادق علیه السلام نقل کردهاست: أَبُو عَلِیٍّ الْأَشْعَرِیُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یَحْیَى عَنْ ذَرِیحٍ الْمُحَارِبِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: مَنْ مَاتَ وَلَمْ یَحُجَّ حَجَّةَ الْإِسْلَامِ لَمْ یَمْنَعْهُ مِنْ ذَلِکَ حَاجَةٌ تُجْحِفُ بِهِ أَوْ مَرَضٌ لَا یُطِیقُ فِیهِ الْحَجَّ أَوْ سُلْطَانٌ یَمْنَعُهُ فَلْیَمُتْ- یَهُودِیّاً أَوْ نَصْرَانِیّا. هر کس بمیرد و بدون موانع مانند: موانع قهرى، عوارض جسمى و بسته شدن راه توسط ستمگرى، به حج خانه خدا نرفته باشد، به سیرت یهود و نصارى خواهد مرد. الکلینی الرازی، أبی جعفر محمد بن یعقوب بن إسحاق (متوفای328 هـ)، الأصول من الکافی،ج4، ص 268 ناشر: اسلامیه، تهران، الطبعة الثانیة،1362 هـ.ش. روایت دوم:در موثقه ابى بصیر نیز آمده است: مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍعَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ- وَمَنْ کانَ فِی هذِهِ أَعْمى فَهُوَ فِی الْآخِرَةِ أَعْمى وَأَضَلُّ سَبِیلًا فَقَالَ: ذَلِکَ الَّذِی یُسَوِّفُ نَفْسَهُ الْحَجَّ یَعْنِی حَجَّةَ الْإِسْلَامِ حَتَّى یَأْتِیَهُ الْمَوْت. ابى بصیر مىگوید: از امام صادق علیه السلام در باره این آیه «اما کسى که در این جهان (از دیدن چهره حق) نابینا بوده است، در آخرت نیز نابینا و گمراهتر است» پرسیدم حضرت فرمود: او آن کسى است که حج را به تأخیر مىاندازد تا مرگش فرا رسد. الکلینی الرازی، أبی جعفر محمد بن یعقوب بن إسحاق (متوفای328 هـ)، الأصول من الکافی،ج4، ص269 ناشر: اسلامیه، تهران، الطبعة الثانیة،1362 هـ.ش. روایت سوم:رسول خدا صلى الله علیه وآله در ضمن یک روایت طولانى به امام على علیه السلام فرمود: یَا عَلِیُّ تَارِکُ الْحَجِّ وَهُوَ مُسْتَطِیعٌ کَافِرٌ یَقُولُ اللَّهُ تَبَارَکَ وَتَعَالَى وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیْهِ سَبِیلًا وَمَنْ کَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ عَنِ الْعالَمِینَ یَا عَلِیُّ مَنْ سَوَّفَ الْحَجَّ حَتَّى یَمُوتَ بَعَثَهُ اللَّهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ یَهُودِیّاً أَوْ نَصْرَانِیّا. اى علی! کسى که مستطیع باشد و حج را انجام ندهد، کافر است. خداوند در باره حج مىفرماید: و براى خدا بر مردم است که آهنگ خانه (او) کنند، آنها که توانایى رفتن به سوى آن دارند. و هر کس کفر ورزد (و حج را ترک کند، به خود زیان رسانده)، خداوند از همه جهانیان، بىنیاز است. اى علی! کسى که حج را به تأخیر اندازد تا بمیرد، خداوند او را در قیامت یهودى و یا نصرانى محشور نماید. الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفای 381 هـ) منلایحضرهالفقیه ج4، ص368، ح5762، بَابُ النَّوَادِرِ، ناشر: جماعة المدرسین، قم، طبعة الثانیة1404هـ 2. هیچ عمل دیگر جایگزین حج نمیشود؛ (بدل ندارد)از نظر روایات، حج بیت الله داراى آثار تربیتى، فرهنگى، سیاسى و اقتصادى است که این آثار فقط با رفتن در آن جا به دست مىآید. بنا براین از نظر فقه شیعه اگر کسى مستطیع بود و عذرى برایش پیش آمد و یا قبل از انجام حج از دنیا رفت با این که بر انجام آن وصیت نکرده باشد، باید به نیابت از او حج را بجا آورد و انجام هرگونه اعمال مستحبى یا واجب دیگر نمىتواند جایگزین آن شود و این دلیل دیگر بر اهمیت حج و عظمت کعبه است. از میان روایات فراوان به دو روایت در این باره اشاره مىشود: روایت اول:کلینى در حدیث صحیح محمد بن مسلم، از امام باقر علیه السلام نقل مىکند: عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَیُّوبَ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ بُرَیْدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ کَانَ عَلِیٌّ علیه السلام یَقُولُ لَوْ أَنَّ رَجُلًا أَرَادَ الْحَجَّ فَعَرَضَ لَهُ مَرَضٌ أَوْ خَالَطَهُ سَقَمٌ فَلَمْ یَسْتَطِعِ الْخُرُوجَ فَلْیُجَهِّزْ رَجُلًا مِنْ مَالِهِ ثُمَّ لْیَبْعَثْهُ مَکَانَهُ. امام باقر علیه السلام مىفرماید: امیر المؤمنین علیه السلام مىگفت: اگر کسى مستطیع باشد، و براى او مرضى یا عارضهاى رخ دهد که نتواند به زیارت حج برود، باید شخص دیگرى را به هزینه خود براى انجام حج به جاى خود اعزام نماید. الکلینی الرازی، أبی جعفر محمد بن یعقوب بن إسحاق (متوفای328 هـ)، الأصول من الکافی، ج4، ص 273 ناشر: اسلامیه، تهران، الطبعة الثانیة،1362 هـ.ش. روایت دوم:کلینى روایتى دیگرى را باسند صحیح نقل مىکند: عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ فَضَالَةَ عَنْ رِفَاعَةَ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنْ رَجُلٍ یَمُوتُ وَلَمْ یَحُجَّ حَجَّةَ الْإِسْلَامِ وَلَمْ یُوصِ بِهَا أَ یُقْضَى عَنْهُ قَالَ: نَعَمْ. از امام صادق علیه السلام در مورد مردى که پیش از انجام حجة الاسلام بمیرد و بر انجام آن وصیت هم نکرده باشد پرسیده شد؛ آیا از طرف او قضا کند یا نه؟ حضرت فرمود: بلی. الکلینی الرازی، أبی جعفر محمد بن یعقوب بن إسحاق (متوفای328 هـ)، الأصول من الکافی، ج 4 ص 277، ناشر: اسلامیه، تهران، الطبعة الثانیة،1362 هـ.ش. 3. زیارت کربلا، همانند کعبه واجب نیستاز جمله مواردى که اهمیت کعبه را ثابت مىکند این است که زیارت کعبه در نظر شیعیان واجب است؛ اما زیارت کربلا همانند کعبه واجب نیست؛ بلکه در بعضى مواقع مستحب مؤکد است و اگر زیارت حضرت واجب مىبود فقهاء شیعه بر وجوب آن فتوا مىدادند. علامه حلى مىفرماید: مسألة 770: تستحب زیارة الحسین علیه السلام، لقول الباقر علیه السلام: مروا شیعتنا بزیارة قبر الحسین علیه السلام، فإن إتیانه یزید فی الرزق ویمد فی العمر ویدفع مواقع السوء، وإتیانه مفترض على کل مؤمن یقر(له) بالإمامة من الله. وتستحب زیارته فی یوم عرفة وفی أول یوم من رجب ونصفه ونصف شعبان ولیلة القدر ولیلة الفطر ولیلة الأضحى ویوم عاشوراء ویوم العشرین من صفر وفی کل شهر، للروایات المتواترة فیه. زیارت امام حسین با توجه به این روایت مستحب است: که امام باقر علیه السلام فرمود: شیعیان ما را به زیارت مضجع شریف امام حسین امر کنید؛ زیرا زیارت آن حضرت رزق و روزى را زیاد و عمر را طولانى کرده و امورى که بدى و شر را جلب مىکنند دفع مىنماید. و زیارت آن حضرت بر هر مؤمنى که اقرار به امامت حضرتش از طرف حق تعالى دارد واجب و لازم است. و زیارت امام حسین در روز عرفه، روز اول و نصف ماه رجب و نیمه شعبان و شب قدر و شب عید فطر و قربان و روز عاشورا و وروز بیستم صفر و در هر ماه مستحب است و در این باره روایت متواتر وجود دارد. العلامة الحلی، الحسن بن یوسف المطهر، (المتوفا 726 ق) تذکرة الفقهاء، ج 8، ص 454، تحقیق و نشر: مؤسسة آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث ـ قم، الطبعة الأولى- 4171 ه گرچه در روایت کلمه «مفترض» آمده ولى این به معناى واجب نیست؛ بلکه به معناى سنت مؤکد و مستحب مؤکد است و این هم به خاطر آثارى است که در زیارت آن حضرت مترتب است که بخشى از آن در این روایت ذکر شدهاست. در روایت صحیح السند ابن قولویه نقل کرده که امام صادق علیه السلام به ابن ابى یعفور فرمود: وَاللَّهِ لَوْ أَنِّی حَدَّثْتُکُمْ بِفَضْلِ زِیَارَتِهِ وَبِفَضْلِ قَبْرِهِ لَتَرَکْتُمُ الْحَجَّ رَأْساً وَمَا حَجَّ مِنْکُمْ أَحَدٌ وَیْحَکَ أَ مَا تَعْلَمُ- أَنَّ اللَّهَ اتَّخَذَ بِفَضْلِ قَبْرِهِ کَرْبَلَاءَ حَرَماً آمِناً مُبَارَکاً قَبْلَ أَنْ یَتَّخِذَ مَکَّةَ حَرَماً قَالَ ابْنُ أَبِی یَعْفُورٍ فَقُلْتُ لَهُ قَدْ فَرَضَ اللَّهُ عَلَى النَّاسِ حِجَّ الْبَیْتِ وَلَمْ یَذْکُرْ زِیَارَةَ قَبْرِ الْحُسَیْنِ علیه السلام فَقَالَ وَإِنْ کَانَ کَذَلِکَ فَإِنَّ هَذَا شَیْءٌ جَعَلَهُ اللَّهُ هَکَذَا أَ مَا سَمِعْتَ قَوْلَ أَبِی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام حَیْثُ یَقُولُ إِنَّ بَاطِنَ الْقَدَمِ أَحَقُّ بِالْمَسْحِ مِنْ ظَاهِرِ الْقَدَمِ وَلَکِنَّ اللَّهَ فَرَضَ هَذَا عَلَى الْعِبَادِ أَ وَمَا عَلِمْتَ أَنَّ الْمَوْقِفَ لَوْ کَانَ فِی الْحَرَمِ کَانَ أَفْضَلَ لِأَجْلِ الْحَرَمِ وَلَکِنَّ اللَّهَ صَنَعَ ذَلِکَ فِی غَیْرِ الْحَرَم. به خدا سوگند اگر فضلیت زیارت امام حسین علیه السلام را براى شما بیان کنم یک نفر از شما به حج نخواهد رفت، مگر نمى دانى که خداوند قبل از این که مکه را حرم خویش قرار دهد، کربلا را حرم خود قرار داده است؟! ابن ابى یعفور مىگوید: به حضرت گفتم: پس چرا خداوند (در قرآن) حج خانه خود را بر مردم واجب گردانیده ولى نامى از زیارت امام حسین علیه السلام نبرده است؟ حضرت فرمود: خداوند متعال این چنین خواسته است مگر نشنیده اى که امیر المؤمنین علیه السلام فرمود در وضو مسح کردن زیر پا، شایسته تر از روى پا هست ولى خداوند مسح روى پا را واجب ساخته است. مگر نمى دانى که میقات و محل احرام اگر در حرم بود به خاطر جایگاه حرم افضل بود؛ ولى خداوند میقات را خارج از حرم قرار داده است القمی، أبی القاسم جعفر بن محمد بن قولویه (المتوفی 368 ه ق) کامل الزیارات، ص 449، التحقیق: الشیخ جواد القیومی، الناشر: مؤسسة نشر الفقاهة، المطبعة مؤسسة النشر الاسلامی، الطبعة الأولى1417 غیر از موارد فوق، موارد دیگرى هم داریم که وجوب حج و اهمیت کعبه را در مکتب تشیع ثابت مىکند. 4. زیات کربلا، با اهمیت کعبه هیچگونه تضادی ندارد:همانطوریکه اشاره شد زیارت کربلا واجب نیست؛ اما اگر کسى آن را نذر کند واجب خواهد شد؛ همانطورى که اگر کسى حج را نذر کند بر او واجب مىشود؛ ولى این واجب شدن زیارت کربلا، هیچگونه منافات و تضادى با وجوب حج و اهمیت کعبه ندارد. برخى از فقهاى معاصر همانند آیات عظام امام خمینى، گلپایگانى، سیستانى و صافى فتوا دادهاند که اگر کسى نذر کند که به حج و یا به زیارت امام حسین علیه السلام برود، در صورتى واجب هست که ضررى متوجه وى نشود: لو نذر أن یحج أو یزور الحسین (علیه السلام) ماشیا انعقد مع القدرة وعدم الضرر. الموسوی الخمینی، السید روح الله (متوفای1409هـ) تحریر الوسیلة، ج 2، ص 121، ناشر: دار الکتب العلمیة، چاپخانه: مطبعة الآداب - النجف الأشرف 1390هـ، توضیحات: مؤسسة مطبوعاتی إسماعیلیان - قم الگلپایگانی، السید محمد رضا الموسوی (متوفای 1414)، هدایةالعباد، ج 2، ص 197، الناشر: دار القرآن الکریم، قم، الطبعةالأولى 1413 السیستانی، السید علی الحسینی( معاصر)، منهاج الصالحین، ج 3، ص 235، ناشر: مکتب آیة الله العظمى السید السیستانی، چاپخانه: مهر ـ قم، الطبعة الاولی 1414 الصافی الگلپایگانی، الشیخ لطف الله، هدایة العباد، ج 2، ص 252، الناشر: دار القرآن الکریم، المطبعة سپهر، الطبعة الأولى 1416هـ روى این جهت است که فقهاى بزرگ شیعه، رفتن به کربلا و زیارت امام حسین علیه السلام را حتى در صورت خطر و ضرر قابل تحمل جایز مىدانند. از محضر برخى از مراجع عظام تقلید به این شکل سؤال شده است: سؤال 1292: الأمور المستحبة إذا ترتب علیها الضرر، فهل یجوز فعلها أم لا؟ مثلا لو کان الذهاب إلى زیارة الإمام الحسین علیه السلام مشیا على الأقدام یؤدی إلى ورم القدمین أو مرض قد یطول شهرا مثلا، فهل یجوز فی مثل هذه الحالة أم لا؟ در صورتى که انجام کارهاى مستحبى مانند پیاده رفتن به زیارت امام حسین علیه السلام باعث ضرر به انسان شود مثل این که پاى انسان متورم شود و یا مریض شود به طورى که یک ماه طول بکشد، این چنین زیارت جایز هست یا خیر؟ الخوئی: ما لم یکن الضرر المؤدی إلیه مما یحتمل أن یؤدی إلى هلاک النفس فلا بأس بالعمل به. حضرت آیت الله العظمى خوئى (ره) پاسخ داده: اگر ضررى که متوجه انسان مىشود باعث مرگ نشود، اشکال ندارد. التبریزی: ما لم یکن الضرر الهلاک أو الضرر المحسوب من الجنایة على النفس، فلا بأس به، والله العالم. حضرت آیت الله العظمى تبریز (ره) پاسخ داده: اگر ضرر موجب هلاکت و نابودى نشود ویا باعث نابودى یکى از اعضاى انسان نشود، اشکال ندارد. التبریزی، المیرزا جواد، صراط النجاة، (استفتاءات لآیة الله العظمى الخوئی، مع تعلیقة وملحق لآیة الله العظمى التبریزی) ج 2، ص 418، الناشر: دفتر نشر برگزیده، المطبعة: سلمان الفارسی، الطبعة الأولى 1416 ه نتیجه:با توجه به مواردى که ذکر شد این نتیجه به دست مىآید که کعبه از دیدگاه شیعیان اهمیت ویژه دارد و زیارت کربلا همانند حج واجب نیست؛ اما اگر کسى زیارت کربلا را نذر کند در صورتى واجب مىشود که قدرت بر انجام آن داشته باشد و هیچگونه ضررى متوجه او نشود. زیارت کربلا در این فرض، هرگز با وجوب حج و اهمیت کعبه منافات ندارد و با هم در تعارض نیست. بنابر این از این جا روشن مىشود که سخن «عدم اهمیت کعبه در نظر شیعه» یک اتهام واهى و دروغ آشکار است. شبهه دوم: کربلا قبله اسلامشبهه دوم این است که از دیدگاه شیعیان؛ کربلا «قبلةالاسلام» است؛ در حالى که مسلمانان یک قبله بیشتر ندارند. پاسخ:کربلا با داشتن فضائل، از دیدگاه شیعه «قبله» نیست!در این که زمین کربلا، یک سرزمین مقدس و با فضیلت است، شک و تردیدى نیست و این شرافت و قداست را از وجود پیکرهاى پاک شهیدان به ویژه سالار شهیدان حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام که در آن مکان مقدس مدفونند، کسب کرده است. روایات زیادى در فضیلت خاک کربلا وارد شده است که آنها را در پاسخ به سؤال سوم مفصلاً خواهیم آورد. از نظر شیعیان، کربلا با داشتن این همه فضیلت و ویژگیها در برابر کعبه، قبله مسلمین نیست تا در عباداتش رو به سوى او نمایند؛ بلکه تنها قبله مسلمانان، همان کعبه است. وحدت قبله نیز از امورى مسلم و از ضروریات دین اسلام و در نزد جمیع اهل ادیان و ملل، از جمله شیعیان، یک امر معروف و پذیرفته شده است. تصریحات دوتن از علماى برجسته شیعه (شیخ طوسى و قاضى ابن براج) را در ذیل پاسخ سؤال نخست آوردیم. بنا بر این، القاء این شبهه نیز، اتهام بیش نیست. شبهه سوم: چرا کربلا برتر کعبه است؟شبهه سوم این است که در باره کربلا تعبیراتى همانند: «أفضل بقاع الأرض»، «أرض الله المختارة»، «حرم الله ورسوله» و «فی تربتها شفاء» که در روایات فراوان آمده؛ از دیدگاه شیعه، نشانگر برترى کربلا بر کعبه است. پاسخ اجمالیاولاً: طبق روایات صحیح و موثق، کربلا برتر از کعبه است؛ زیرا کربلا داراى ویژگیهایى است که در کعبه نیست. علاوه بر آن، طبق همان روایات، وجود و آفرینش کعبه وابسته به کربلا است و خدواند خطاب به زمین کعبه فرموده: اگر کربلا نمىبود؛ تو را و آن خانهاى را که در بر دارى، خلق نمىکردم. و همین سخن در برترى کربلا بر کعبه کافى است. ثانیاً: اگر در نظر شما کعبه برتر از مکانهاى دیگر است؛ پس چرا گروهى از اهل سنت همانند مالکى ها و برخى مردم بصره، مدینه را برتر از مکه مىدانند؟ پاسخ تفصیلی اول؛ آفرینش کعبه وابسته به کربلا استبراى اثبات برترى کعبه و کربلا بر یکدیگر باید فضایل ویژه هر کدام و مشترک آن دو را بررسى کرد و در نهایت بین آنها مقایسه انجام داد تا نتیجه به دست بیاید. الف) روایات فضائل مشترکروایاتى که فضائل مشترک کعبه و کربلا را بیان مىکنند فراوان است و در اینجا به بعضى از موارد آن اشاره مىشود: 1. هردو، «حرم الله و حرم رسول» استدر منابع شیعى تعدادى از روایات صحیح بیانگر این مطلب است که علاوه بر مکه معظمه «عنوان حرم الله وحرم رسوله» بر اماکن مقدس مدینه، کربلا و کوفه نیز اطلاق شده است: روایت اول: در باره مکه، مدینه و کوفهدر این روایت صحیح، امام صادق علیه السلام، بر هریک از مکانهاى مقدس: مکه، مدینه و کوفه، تعبیرهای: «حرم الله وحرم رسوله و حرم امیرالمؤمنین» را اطلاق کرده است: عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ وَغَیْرُهُ عَنْ أَبِیهِ عَنْ خَلَّادٍ الْقَلَانِسِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ مَکَّةُ حَرَمُ اللَّهِ وَحَرَمُ رَسُولِهِ وَحَرَمُ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام الصَّلَاةُ فِیهَا بِمِائَةِ أَلْفِ صَلَاةٍ وَالدِّرْهَمُ فِیهَا بِمِائَةِ أَلْفِ دِرْهَمٍ وَالْمَدِینَةُ حَرَمُ اللَّهِ وَحَرَمُ رَسُولِهِ وَحَرَمُ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِمَا الصَّلَاةُ فِیهَا بِعَشَرَةِ آلَافِ صَلَاةٍ وَالدِّرْهَمُ فِیهَا بِعَشَرَةِ آلَافِ دِرْهَمٍ وَالْکُوفَةُ حَرَمُ اللَّهِ وَحَرَمُ رَسُولِهِ وَحَرَمُ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام الصَّلَاةُ فِیهَا بِأَلْفِ صَلَاةٍ وَالدِّرْهَمُ فِیهَا بِأَلْفِ دِرْهَمٍ. امام صادق فرمود: مکه حرم خدا و رسول خدا و امیر المؤمنین است نماز در آن برابر صد هزار نماز و صدقه یک درهم در آن برابر با صد هزار درهم است. و مدینه حرم خدا و رسول خدا و امیر المؤمنین است نماز در آن برابر ده هزار نماز و صدقه یک درهم برابر ده هزار درهم در غیر آن است و کوفه حرم خدا و رسول خدا و حرم امیرالمؤمنین است نماز در آن برابر هزار نماز و یک درهم صدقه در آن برابر هزار درهم در غیر آن است. الکلینی الرازی، أبی جعفر محمد بن یعقوب بن إسحاق (متوفای328 هـ)، الأصول من الکافی،ج 4، ص 586، ناشر: اسلامیه، تهران، الطبعة الثانیة،1362 هـ.ش. روایت دوم؛ در باره مکه، مدینه و کوفهطبق این روایت صحیح، حرم خدا، رسول خدا صلى الله علیه وآله و امیر المؤمنین علیه السلام به ترتیب مکه، مدینه و کوفه است. عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ سَیْفِ بْنِ عَمِیرَةَ عَنْ حَسَّانَ بْنِ مِهْرَانَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام یَقُولُ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ صلی الله علیه وآله مَکَّةُ حَرَمُ اللَّهِ وَالْمَدِینَةُ حَرَمُ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله وَالْکُوفَةُ حَرَمِی لَایُرِیدُهَا جَبَّارٌ بِحَادِثَةٍ إِلَّا قَصَمَهُ اللَّه. امیر المؤمنین على علیه السلام فرموده است، مکه حرم خدا، مدینه حرم رسول خدا و کوفه حرم من است. هیچ ستمگرى به فکر ستم در آن نمىافتد، مگر آنکه خداوند پشتش را در هم مىشکند. الکلینی الرازی، أبی جعفر محمد بن یعقوب بن إسحاق (متوفای328 هـ)، الکافی،ج4، ص563، ناشر: اسلامیه، تهران، الطبعة الثانیة،1362 هـ.ش روایت سوم؛ در باره مکه و مدینهطبق این روایت صحیح، مکه حرم الله و مدینه حرم رسول خدا است: أَبُو عَلِیٍّ الْأَشْعَرِیُّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ الْکُوفِیِّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مَهْزِیَارَ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَیُّوبَ عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله إِنَّ مَکَّةَ حَرَمُ اللَّهِ حَرَّمَهَا إِبْرَاهِیمُ علیه السلام وَإِنَّ الْمَدِینَةَ حَرَمِی.... از امام صادق علیه السلام نقل شده است که رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: مکه حرم خدا است و مدینه حرم من است. الکلینی الرازی، أبی جعفر محمد بن یعقوب بن إسحاق (متوفای328 هـ)، الأصول من الکافی،ج 4، ص565، ناشر: اسلامیه، تهران، الطبعة الثانیة،1362 هـ.ش. روایت چهارم؛ در باره کربلاطبق این روایت صحیحه، امام صادق علیه السلام که آداب و خود زیارت امام حسین علیه السلام را به اصحابش تعلیم مىدادند؛ فرمودند: کربلا «حرم الله» و «حرم رسول خدا» است: عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ یَحْیَى عَنْ جَدِّهِ الْحَسَنِ بْنِ رَاشِدٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ ثُوَیْرٍ قَالَ کُنْتُ أَنَا وَیُونُسُ بْنُ ظَبْیَانَ وَالْمُفَضَّلُ بْنُ عُمَرَ وَأَبُو سَلَمَةَ السَّرَّاجُ جُلُوساً عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام وَکَانَ الْمُتَکَلِّمُ مِنَّا یُونُسَ وَکَانَ أَکْبَرَنَا سِنّاً فَقَالَ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنِّی أَحْضُرُ مَجْلِسَ هَؤُلَاءِ الْقَوْمِ یَعْنِی وُلْدَ الْعَبَّاسِ فَمَا أَقُولُ..... قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنِّی أُرِیدُ أَنْ أَزُورَهُ فَکَیْفَ أَقُولُ وَکَیْفَ أَصْنَعُ قَالَ: إِذَا أَتَیْتَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فَاغْتَسِلْ عَلَى شَاطِئِ الْفُرَاتِ ثُمَّ الْبَسْ ثِیَابَکَ الطَّاهِرَةَ ثُمَّ امْشِ حَافِیاً فَإِنَّکَ فِی حَرَمٍ مِنْ حَرَمِ اللَّهِ وَحَرَمِ رَسُولِهِ وَعَلَیْکَ بِالتَّکْبِیرِ وَالتَّهْلِیلِ وَالتَّسْبِیحِ وَالتَّحْمِیدِ وَالتَّعْظِیمِ لِلَّهِ عَزَّ وَجَلَّ کَثِیراً وَالصَّلَاةِ عَلَى مُحَمَّدٍ وَأَهْلِ بَیْتِهِ...... حسین بن ثویر مىگوید: من و یونس بن ظبیان و مفضل بن عمر و ابو سلمه سراج در نزد امام صادق علیه السلام نشسته بودیم و چون یونس از ما بزرگتر بود سخنگوى ما بود به امام عرض کرد فدایت شوم مىخواهم حرم امام حسین علیه السلام را زیارت کنم چه کار کنم؟ حضرت فرمود: هنگامىکه خواستى به حرم امام حسین مشرف شوى در شط فرات غسل کن و لباس پاک را در برکن سپس پا برهنه به سوى حرم برو؛ زیرا تو در حرمى از حرم خدا و رسول خدا هستى وبر تو باد زیاد تکبیر گفتن و تهلیل و حمد و تعظیم خداوند و درود بر پیامبر و اهل بیت او.... الکلینی الرازی، أبی جعفر محمد بن یعقوب بن إسحاق (متوفای328 هـ)، الأصول من الکافی،ج 4 ص 576، ناشر: اسلامیه، تهران، الطبعة الثانیة،1362 هـ.ش؛ القمی، أبی القاسم جعفر بن محمد بن قولویه (المتوفی 368 ه ق) کامل الزیارات، ص364، التحقیق: الشیخ جواد القیومی، الناشر:مؤسسة نشر الفقاهة، المطبعة مؤسسة النشر الاسلامی، الطبعة: الأولى1417؛ الشیخ الصدوق، أبی جعفر محمد بن علی بن الحسین بن بابویه القمی (المتوفى سنه 381)، من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 595، تصحیح و تعلیق: علی أکبر الغفاری، الناشر: جماعة المدرسین فی الحوزة العلمیة ـ قم، الطبعة الثانیة؛ الطوسی، الشیخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علی بن الحسن (متوفای460هـ)، تهذیب الأحکام، ج 6، ص 54، تحقیق: السید حسن الموسوی الخرسان، ناشر: دار الکتب الإسلامیة ـ طهران، الطبعة الرابعة، 1365 ش. طبق این روایات که همه از نظر سند صحیح و هیچگونه مشکلى ندارند؛ حرم خدا که مکه است مشخص است؛ اما از مدینه و کوفه و کربلا نیز به «حرم خدا و حرم رسول خدا» تعبیر شدهاست. و اطلاق این تعبیر، دلیل بر این است که مکانهاى فوق از عظمت و قداست خاصى برخوردار است و همگى در آن مشترکند. <!--[if !supportLists]-->2. <!--[endif]-->نماز در هردو جا، تمام استکلینى با سند صحیح نقل مىکند که نماز در کعبه و حرم امام حسین علیه السلام تمام خوانده مىشود: مُحَمَّدُ بْنِ یَحْیَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ جَرِیرٍ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ تَتِمُّ الصَّلَاةُ فِی أَرْبَعَةِ مَوَاطِنَ فِی الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَمَسْجِدِ الرَّسُولِ صلی الله علیه وآله وَمَسْجِدِ الْکُوفَةِ وَحَرَمِ الْحُسَیْنِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْه. الکلینی الرازی، أبو جعفر محمد بن یعقوب بن إسحاق (متوفای328 هـ)، الأصول من الکافی، ج 4، ص 586، ناشر: اسلامیه، تهران، الطبعة الثانیة،1362 هـ.ش. 3. هردو، شعبهی از رضوان و باغی از بهشت استامام صادق علیه السلام در باره کعبه فرمود: مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی یَسَرٍ عَنْ دَاوُدَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَمْرِو بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عِیسَى بْنِ یُونُسَ.... فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام إِنَّ مَنْ أَضَلَّهُ اللَّهُ وَأَعْمَى قَلْبَهُ اسْتَوْخَمَ الْحَقَّ وَلَمْ یَسْتَعْذِبْهُ وَصَارَ الشَّیْطَانُ وَلِیَّهُ وَرَبَّهُ وَقَرِینَهُ یُورِدُهُ مَنَاهِلَ الْهَلَکَةِ ثُمَّ لَا یُصْدِرُهُ وَهَذَا بَیْتٌ اسْتَعْبَدَ اللَّهُ بِهِ خَلْقَهُ لِیَخْتَبِرَ طَاعَتَهُمْ فِی إِتْیَانِهِ فَحَثَّهُمْ عَلَى تَعْظِیمِهِ وَزِیَارَتِهِ وَجَعَلَهُ مَحَلَّ أَنْبِیَائِهِ وَقِبْلَةً لِلْمُصَلِّینَ إِلَیْهِ فَهُوَ شُعْبَةٌ مِنْ رِضْوَانِهِ... ابن ابى العوجا در نزد امام صادق آمد و در باره کعبه سخنان واهى را بیان کرد. امام به او فرمود: هر که را خدا گمراه ساخته و دلش را کور نموده؛ حقّ بر او تلخ آید و آن را شیرین نداند، و در نهایت شیطان دوستش شده و او را بوادى فلاکت افکنده و از آنجا خارجش نسازد! این خانهاى است که خدا خلق خود را توسّط آن بپرستش واداشته تا فرمانبرى ایشان را بیازماید و به تعظیم و زیارت آن تشویق کند، خداوند کعبه را مرکز پیغمبران و قبله نمازگزاران ساخته، کعبه شعبهاى است از رضوان خدا الکلینی الرازی، أبو جعفر محمد بن یعقوب بن إسحاق (متوفای328 هـ)، الأصول من الکافی، ج4، ص 198، ناشر: اسلامیه، تهران، الطبعة الثانیة،1362 هـ.ش. تعدادى از روایات نیز کربلا را باغى از باغ هاى بهشت معرفى کرده است: عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُوسَى الْمُتَوَکِّلِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِیِّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوب عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام یَقُولُ: مَوْضِعُ قَبْرِ الْحُسَیْنِ علیه السلام مُنْذُ یَوْمَ دُفِنَ رَوْضَةٌ مِنْ رِیَاضِ الْجَنَّةِ وَقَالَ مَوْضِعُ قَبْرِ الْحُسَیْنِ علیه السلام تُرْعَةٌ مِنْ تُرَعِ الْجَنَّة. اسحاق ابن عمار مىگوید: امام صادق علیه السلام فرمود: جایگاه مزار امام حسین علیه السّلام از آن روز که به خاک سپرده شده باغى از باغهاى بهشت است و نیز فرمود: جایگاه مزار امام حسین علیه السّلام آبراهى(درب) از آبراههاى (درهای) بهشت است. الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفای 381 هـ) ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص 94، ناشر: دار الرضى، قم، چاپ اول 14069هـ این روایت در مدرک دیگر با این سند نقل شده است: وَعَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ أَبِیهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام یَقُولُ مَوْضِعُ قَبْرِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ ع مُنْذُ یَوْمَ دُفِنَ رَوْضَةٌ مِنْ رِیَاضِ الْجَنَّةِ وَقَالَ علیه السلام مَوْضِعُ قَبْرِ الْحُسَیْنِ علیه السلام تُرْعَةٌ مِنْ تُرَعِ الْجَنَّة القمی، أبی القاسم جعفر بن محمد بن قولویه (المتوفی 368 ه ق) کامل الزیارات، ص 456، التحقیق: الشیخ جواد القیومی، الناشر:مؤسسة نشر الفقاهة، المطبعة مؤسسة النشر الاسلامی، الطبعة: الأولى1417 النوری، میرزا حسین الطبرسی (متوفای 1320ه) متسدرک الوسائل، ج 10، ص 325، تحقیق: مؤسسة آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث، ناشر: مؤسسة آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث، بیروت ـ لبنان، الطبعة المحققة الأولى 1408 ه - 1987 م در روایت صحیح دیگر نیز امام صادق علیه السلام محل مضجع شریف امام حسین علیه السلام را باغى از باغهاى بهشت توصیف کرده است: وَعَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جَعْفَرٍ الرَّزَّازِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْخَطَّابِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام یَقُولُ إِنَّ لِمَوْضِعِ قَبْرِ الْحُسَیْنِ علیه السلام حُرْمَةً مَعْرُوفَةً مَنْ عَرَفَهَا وَاسْتَجَارَ بِهَا أُجِیرَ قُلْتُ: فَصِفْ لِی مَوْضِعَهَا قَالَ امْسَحْ مِنْ مَوْضِعِ قَبْرِهِ الْیَوْمَ خَمْسَةً وَعِشْرِینَ ذِرَاعاً مِنْ نَاحِیَةِ رِجْلَیْهِ وَخَمْسَةً وَعِشْرِینَ ذِرَاعاً مِنْ نَاحِیَةِ رَأْسِهِ وَمَوْضِعُ قَبْرِهِ مِنْ یَوْمَ دُفِنَ رَوْضَةٌ مِنْ رِیَاضِ الْجَنَّةِ وَمِنْهُ مِعْرَاجٌ یُعْرَجُ فِیهِ بِأَعْمَالِ زُوَّارِهِ إِلَى السَّمَاءِ وَمَا مِنْ مَلَکٍ فِی السَّمَاءِ وَلَا فِی الْأَرْضِ إِلَّا وَهُمْ یَسْأَلُونَ اللَّهَ (أَنْ یَأْذَنَ لَهُمْ) فِی زِیَارَةِ قَبْرِالْحُسَیْنِ علیه السلام فَفَوْجٌ یَنْزِلُ وَفَوْجٌ یَعْرُجُ. اسحاق بن عمّار مىگوید: از حضرت امام صادق علیه السّلام شنیدم که مىفرمودند: براى جاى قبر حسین بن على علیهما السّلام حریم معلومى است، کسى که آن را بداند و پناهنده به آن شود، پناه داده مىشود. محضرش عرضه داشتم: فدایت شوم مکان حریم قبر را براى من بیان فرمائید. حضرت فرمودند: از مکانى که امروز قبر آن است اینگونه ارزیابى کن: از هر یک جوانب چهارگانه یعنى؛ جانب پا و جلو و پشت و سر بیست و پنج ذراع اندازه بگیر و مساحتى که از ملاحظه آن بدست مىآید حریم قبر مىباشد و مکان قبر روزى که حضرت در آن دفن شدند باغى از باغهاى بهشت بوده، و در همان جا نردبانى نصب شده و اعمال زوّار آن جناب را بوسیله آن به آسمان مىبرند و هیچ فرشته و پیامبرى در آسمان نیست مگر از خدا در خواست مىکند که به او اذن زیارت قبر حسین علیه السّلام داده شود پس دستهاى براى زیارت به پائین آمده و گروهى پس از زیارت به بالا مىروند. القمی، أبی القاسم جعفر بن محمد بن قولویه (المتوفی 368 ه ق) کامل الزیارات، ص 457، التحقیق: الشیخ جواد القیومی، الناشر:مؤسسة نشر الفقاهة، المطبعة مؤسسة النشر الاسلامی، الطبعة: الأولى1417 الحر العاملی، محمد بن الحسن (متوفای1104هـ)، تفصیل وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة،ج14 ص512، تحقیق و نشر: مؤسسة آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث، الطبعة: الثانیة، 1414هـ. 4. هردو، جایگاه پیامبران و محل زیارت انبیاء استامام صادق علیه السلام در باره کعبه فرمود: مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی یَسَرٍ عَنْ دَاوُدَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَمْرِو بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عِیسَى بْنِ یُونُسَ.... فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام إِنَّ مَنْ أَضَلَّهُ اللَّهُ وَأَعْمَى قَلْبَهُ اسْتَوْخَمَ الْحَقَّ وَلَمْ یَسْتَعْذِبْهُ وَصَارَ الشَّیْطَانُ وَلِیَّهُ وَرَبَّهُ وَقَرِینَهُ یُورِدُهُ مَنَاهِلَ الْهَلَکَةِ ثُمَّ لَا یُصْدِرُهُ وَهَذَا بَیْتٌ اسْتَعْبَدَ اللَّهُ بِهِ خَلْقَهُ لِیَخْتَبِرَ طَاعَتَهُمْ فِی إِتْیَانِهِ فَحَثَّهُمْ عَلَى تَعْظِیمِهِ وَزِیَارَتِهِ وَجَعَلَهُ مَحَلَّ أَنْبِیَائِهِ وامام صادق علیه السلام در باره زیارت کربلا فرمود: حدثنی الحسن بن عبد الله، عن أبیه، عن الحسن بن محبوب، عن إسحاق بن عمار، قال: سمعت أبا عبد الله (علیه السلام) یَقُولُ لَیْسَ نَبِیٌّ فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ إِلَّا یَسْأَلُونَ اللَّهَ تَعَالَى أَنْ یَأْذَنَ لَهُمْ فِی زِیَارَةِ الْحُسَیْنِ علیه السلام فَفَوْجٌ یَنْزِلُ وَفَوْجٌ یَصْعَدُ پیامبرى در آسمان نیست مگر این که از خدا مىخواهند براى زیارت کربلا به آنان اجازه داده شود. پس براى زیارت گروهى فرود مىآیند و گروهى بالا مىروند. القمی، أبی القاسم جعفر بن محمد بن قولویه (المتوفی 368 ه ق) کامل الزیارات، ص 220، التحقیق: الشیخ جواد القیومی، الناشر:مؤسسة نشر الفقاهة، المطبعة مؤسسة النشر الاسلامی، الطبعة: الأولى1417 حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْحِمْیَرِیُّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ هَارُونَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْأَشْعَثِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَمَّادٍ الْأَنْصَارِیِّ عَنِ ابْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ قَبْرُ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ صلی الله علیه وآله عِشْرُونَ ذِرَاعاً فِی عِشْرِینَ ذِرَاعاً مُکَسَّراً رَوْضَةٌ مِنْ رِیَاضِ الْجَنَّةِ وَفِیهِ [وَمِنْهُ] مِعْرَاجُ الْمَلَائِکَةِ إِلَى السَّمَاءِ وَلَیْسَ مِنْ مَلَکٍ مُقَرَّبٍ وَلَا نَبِیٍّ مُرْسَلٍ إِلَّا وَهُوَ یَسْأَلُ اللَّهَ أَنْ یَزُورَهُ فَفَوْجٌ یَهْبِطُ وَفَوْجٌ یَصْعَد. ابن سنان مىگوید: از امام صادق علیه السلام شنیدم که مىفرمودند: مساحت قبر حسین بن على صلوات اللَّه علیهما بیست ذراع در بیست ذراع بوده و آن باغى است از باغهاى بهشت و از آنجا فرشتگان به آسمان عروج مىکنند و هیچ فرشته مقرّبى و نبىّ مرسلى نیست مگر آنکه از خدا طلب زیارت آن را مىکند لذا فوجى از آسمان به زمین آمده تا آن زیارت کرده و فوجى پس از زیارت از زمین به آسمان مىروند. القمی، أبی القاسم جعفر بن محمد بن قولویه (المتوفی 368 ه ق) کامل الزیارات، ص 222، التحقیق: الشیخ جواد القیومی، الناشر:مؤسسة نشر الفقاهة، المطبعة مؤسسة النشر الاسلامی، الطبعة: الأولى1417 5. هردو مکان، مبارک و مقدس است:قرآن کریم در باره کعبه مىفرماید: إِنَّ أَوَّلَ بَیْت وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِی بِبَکَّةَ مُبَارَکاً (آل عمران/96) نخستین خانهاى که براى مردم (و نیایش خداوند) قرار داده شد، همان است که در سرزمین مکّه است، که پر برکت است. درباره کربلا امام باقر علیه السلام مىفرماید: خداوند زمین کربلا را قبل از خلق کعبه مقدس و مبارک قرارداده بود. عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ الْبَزَوْفَرِیِّ قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَالِکٍ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنِ ابْنِ سِنَانٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ ثَابِتٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ خَلَقَ اللَّهُ کَرْبَلَاءَ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَ الْکَعْبَةَ بِأَرْبَعَةٍ وَعِشْرِینَ أَلْفَ عَامٍ وَقَدَّسَهَا وَبَارَکَ عَلَیْهَا فَمَا زَالَتْ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَ اللَّهُ الْخَلْقَ مُقَدَّسَةً مُبَارَکَةً وَلَا تَزَالُ کَذَلِکَ. امام باقر علیه السلام مىفرماید: خداوند کربلا را ۲۴ هزار سال قبل از آنکه کعبه را خلق نماید آفرید و آن زمین را مقدس نمود و برکت داد و قبل از آن خلق ننموده بود مقدّسى و مبارکى مانند آن زمین. الطوسی، الشیخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علی بن الحسن (متوفای460هـ)، تهذیب الأحکام،ج 6، ص 72، تحقیق: السید حسن الموسوی الخرسان، ناشر: دار الکتب الإسلامیة ـ طهران، الطبعة الرابعة،1365 ش. 6. هردو خانه ای امن و امنیت آفرین استدر آیات متعدد قرآن کریم کعبه را مرکز امن و امان براى بشر معرفى کرده است: وَإِذْ جَعَلْنَا الْبَیْتَ مَثابَةً لِلنَّاسِ وَأَمْنا (بقره/125) و(به خاطر بیاورید) هنگامى که خانه کعبه را محل بازگشت و مرکز امن و امان براى مردم قرار دادیم فیهِ آیاتٌ بَیِّناتٌ مَقامُ إِبْراهیمَ وَمَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِناً (آل عمران /97) در آن [خانه خدا]، نشانههاى روشن، (از جمله) مقام ابراهیم است؛ و هر کس داخل آن شود؛ در امان خواهد بود. واژه «آمناً» در شش جاى از قرآن در باره کعبه به کار رفته است که از جمله آن آیهى فوق است. اما قبل از این که خداوند کعبه را براى خودش حرم انتخاب کند؛ کربلا را حرم امن خودش قرار داد: َحدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ الْقُرَشِیُّ الرَّزَّازُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْخَطَّابِ عَنْ أَبِی سَعِیدٍ عَنْ بَعْضِ رِجَالِهِ عَنْ أَبِی الْجَارُودِ قَالَ قَالَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ علیه السلام اتَّخَذَ اللَّهُ أَرْضَ کَرْبَلَاءَ حَرَماً آمِناً مُبَارَکاً قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَ اللَّهُ أَرْضَ الْکَعْبَةِ وَیَتَّخِذَهَا حَرَماً بِأَرْبَعَةٍ وَعِشْرِینَ أَلْفَ عَام .... امام سجاد علیه السلام فرمود: خداوند قبل از این که کعبه را خلق کند؛ کربلا را حرم امن خود گردانید و آن را از 24 هزار قبل، حرم خود قرار داد القمی، أبی القاسم جعفر بن محمد بن قولویه (المتوفی 368 ه ق) کامل الزیارات، ص 451، التحقیق: الشیخ جواد القیومی، الناشر:مؤسسة نشر الفقاهة، المطبعة مؤسسة النشر الاسلامی، الطبعة: الأولى1417 المشهدی الحائری، أبو عبد الله محمد بن جعفر بن علی، (متوفای 610هـ) المزار الکبیر، ص 338، التحقیق: جواد القیومی الأصفهانی، ناشر: نشرالقیوم، المطبعة: مؤسسة النشر الاسلامی الطبعة الأولى ـ قم 1419هـ فضائل ویژه کعبهکعبه همانند کربلا داراى فضائل متعدد و انحصارى است که در این قسمت به برخى از آنها به صورت اجمال اشاره مىشود: <!--[if !supportLists]-->1. <!--[endif]-->کعبه، اولین خانهی بنا شده در روی زمین استطبق صریح آیهى قرآن، اولین خانه که در روى زمین بناشد؛ کعبه است: إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذی بِبَکَّةَ مُبارَکاً وَهُدىً لِلْعالَمینَ (آل عمران/ 96) نخستین خانهاى که براى مردم (و نیایش خداوند) قرار داده شد، همان است که در سرزمین مکّه است، که پر برکت، و مایه هدایت جهانیان است. <!--[if !supportLists]-->2. <!--[endif]-->کعبه، قبله امّت اسلام استدومین فضیلت این خانه این است که خداوند آن را قبله امت اسلام قرار داد تا مراسم عبادى را رو به سوى آن، براى خداوند انجام دهند. این مطلب در دو آیه قرآن اشاره شده است: آیه اول: قَدْ نَرى تَقَلُّبَ وَجْهِکَ فِی السَّماءِ فَلَنُوَلِّیَنَّکَ قِبْلَةً تَرْضاها فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَحَیْثُ ما کُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَکُمْ شَطْرَهُ (بقره/ 144) نگاههاى انتظارآمیز تو به سوى آسمان را (براى تعیین قبله نهایی) مىبینیم. اکنون تو را به سوى قبلهاى که از آن خشنود باشى، مىگردانیم. پس روى خود را به سوى مسجدالحرام کن و هر جا باشید روى خود را به سوى آن بگردانید. آیه دوم: وَمِنْ حَیْثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَحَیْثُ ما کُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَکُمْ شَطْرَهُ لِئَلاَّ یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَیْکُمْ حُجَّةٌ إِلاَّ الَّذینَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنی وَلِأُتِمَّ نِعْمَتی عَلَیْکُمْ وَلَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ (بقره/ 150) و از هر جا خارج شدى، روى خود را به جانب مسجد الحرام کن! و هر جا بودید، روى خود را به سوى آن کنید! تا مردم، جز ظالمان (که دست از لجاجت برنمىدارند،) دلیلى بر ضدّ شما نداشته باشند؛ (زیرا از نشانههاى پیامبر، که در کتب آسمانى پیشین آمده، این است که او، به سوى دو قبله، نماز مىخواند.) از آنها نترسید! و(تنها) از من بترسید! (این تغییر قبله، به خاطر آن بود که) نعمت خود را بر شما تمام کنم، شاید هدایت شوید امام صادق علیه السلام نیز حرم را قبله اهل دنیا معرفى کرده است: حَدَّثَنَا أَبِی رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى الْعَطَّارُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ یَحْیَى بْنِ عِمْرَانَ الْأَشْعَرِیِّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْحُسَیْنِ اللُّؤْلُؤِیِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْحَجَّالِ عَنْ بَعْضِ رِجَالِهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَتَعَالَى جَعَلَ الْکَعْبَةَ قِبْلَةً لِأَهْلِ الْمَسْجِدِ وَجَعَلَ الْمَسْجِدَ قِبْلَةً لِأَهْلِ الْحَرَمِ وَجَعَلَ الْحَرَمَ قِبْلَةً لِأَهْلِ الدُّنْیَا. امام صادق علیه السلام فرمود: خداى عزّ و جلّ کعبه را قبله مسجد (الحرام) و مسجد (الحرام) را قبله اهل حرم و حرم را قبله همه اهل زمین قرار داد. الشیخ الصدوق، أبی جعفر محمد بن علی بن الحسین بن بابویه القمی (المتوفى سنه 381 )، من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 272، تصحیح و تعلیق: علی أکبر الغفاری، الناشر: جماعة المدرسین فی الحوزة العلمیة ـ قم الطبعة الثانیة الحر العاملی، محمد بن الحسن (متوفای1104هـ)، تفصیل وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة، ج 3، ص 220، تحقیق و نشر: مؤسسة آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث، الطبعة الثانیة، 1414هـ <!--[if !supportLists]-->3. <!--[endif]-->زیارت کعبه بر توانمندان واجب و ترک آن مستلزم کفر استقرآن کریم مىفرماید: وَللهِِ عَلَی النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنْ اسْتَطَاعَ إِلَیْهِ سَبِیلا وَمَنْ کَفَرَ فَإِنَّ اللهَ غَنِیٌّ عَنْ الْعَالَمِینَ (آل عمران/ 97) و براى خدا بر مردم است که آهنگ خانه او کنند; آنانکه توانایى رفتن به سوى کعبه را دارند، و هرکس کفر ورزد (و حج را ترک کند، به خود زیان رساند) خداوند از همه جهانیان بى نیاز است. <!--[if !supportLists]-->4. <!--[endif]-->ترک زیارت کعبه سبب نابودی انسانها استدر روایات متعدد بیان شده است که ترک زیارت کعبه، باعث نابودى انسانها خواهد شد. روایت اول: وعن رسول الله صلى الله علیه وآله أنه قال: إِذَا تَرَکَتْ أُمَّتِی هَذَا الْبَیْتَ أَنْ تَؤُمَّهُ لَمْ تُنَاظَرْ. هرگاه امتم آمدن به زیارت خانه خدارا ترک کنند، مهلت داده نخواهد شد. النوری، میرزا حسین الطبرسی (متوفای 1320ه) متسدرک الوسائل، ج 8، ص 16، تحقیق: مؤسسة آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث، ناشر: مؤسسة آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث، بیروت ـ لبنان، الطبعة المحققة الأولى 1408 ه - 1987 م روایت دوم: امیر مؤمنان، على علیه السلام نیز فرمود: اللَّهَ اللَّهَ فِی بَیْتِ رَبِّکُمْ فَلا یَخْلُو مِنْکُمْ مَا بَقِیتُمْ فَإِنَّهُ إِنْ تُرِکَ لَمْ تُنَاظَرُوا. خدا را، خدا را درباره خانه خدایتان (در نظر بگیرید)! تا هستید مبادا که از شما خالى باشد. اگر زیارت خانه خدا ترک شود، مهلت داده نخواهید شد. إبن أبیالحدید المدائنی المعتزلی، ابوحامد عز الدین بن هبة الله بن محمد بن محمد (متوفای655 هـ)، شرح نهج البلاغة، ج 17، ص5، تحقیق محمد عبد الکریم النمری، ناشر: دار الکتب العلمیة، بیروت ـ لبنان، الطبعة: الأولى، 1418هـ - 1998م. روایت سوم: محمد بن یحیى، عن أحمد بن محمد، عن محمد بن إسماعیل، عن حنان بن سدیر، عن أبیه قال: ذکرت لأبی جعفر علیه السلام البیت، فقال:لَوْ عَطَّلُوهُ سَنَةً وَاحِدَةً لَمْ یُنَاظَرُوا. حنان مىگوید پدرم گفت: درحضور امام باقر علیه السلام خانه خدا را یاد کردم، حضرت فرمود: اگریک سال ترکش کنند مهلت داده نخواهند شد. <!--[if !supportLists]-->5. <!--[endif]-->کعبه، محل طواف، رکوع و سجود بندگان استطبق تصریح آیات قرآن، کعبه محل طواف و رکوع و سجود بندگان خد است. وَإِذْ بَوَّأْنا لِإِبْراهیمَ مَکانَ الْبَیْتِ أَنْ لا تُشْرِکْ بی شَیْئاً وَطَهِّرْ بَیْتِیَ لِلطَّائِفینَ وَالْقائِمینَ وَالرُّکَّعِ السُّجُودِ (حج/ 26) (به خاطر بیاور) زمانى را که جاى خانه (کعبه) را براى ابراهیم آماده ساختیم (تا خانه را بنا کند؛ و به او گفتیم:) چیزى را همتاى من قرار مده! و خانهام را براى طوافکنندگان و قیامکنندگان و رکوع کنندگان و سجودکنندگان (از آلودگى بتها و از هر گونه آلودگى) پاک ساز. وَعَهِدْنا إِلى إِبْراهیمَ وَإِسْماعیلَ أَنْ طَهِّرا بَیْتِیَ لِلطَّائِفینَ وَالْعاکِفینَ وَالرُّکَّعِ السُّجُودِ (بقره/ 125) از مقام ابراهیم، عبادتگاهى براى خود انتخاب کنید! و ما به ابراهیم و اسماعیل امر کردیم که: «خانه مرا براى طوافکنندگان و مجاوران و رکوعکنندگان و سجده کنندگان، پاک و پاکیزه کنید!» <!--[if !supportLists]-->6. <!--[endif]-->کعبه، مرکز و محور یاد خداستبعد از این که در آیات 26 و 27 سوره حج، براى حضرت ابراهیم فرمود: که خانه را از آلودگى بتها پاک کن و مردم را دعوت عمومى به حج کن؛ تا پیاده و سواره بر مرکبهاى لاغر از هر راه دور، بسوى تو بیایند؛ در آیات بعد یاد آورى مىکند که این خانه محور یاد خدا است؛ زیرا حاجى با آوردن قربانى، آن را با بردن اسم خدا بر آن، قربانى مىکند و در حین طواف خانه لبیک اللهم لبیک مىگوید: وَلِکُلِّ أُمَّةٍ جَعَلْنا مَنْسَکاً لِیَذْکُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلى ما رَزَقَهُمْ مِنْ بَهیمَةِ الْأَنْعامِ فَإِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَلَهُ أَسْلِمُوا وَبَشِّرِ الْمُخْبِتینَ (حج/ 34) براى هر امّتى قربانگاهى قرار دادیم، تا نام خدا را (به هنگام قربانى) بر چهارپایانى که به آنان روزى دادهایم ببرند <!--[if !supportLists]-->7. <!--[endif]-->کعبه، مقدس و دارای حرمت ویژه استخداوند در دو آیهى قرآن: ...وَلاَ آمِّینَ الْبَیْتَ الْحَرَامَ..(مائده/2) رَبَّنَا إِنِّی أَسْکَنتُ مِنْ ذُرِّیَّتِی بِوَاد غَیْرِ ذِی زَرْع عِنْدَ بَیْتِکَ الْمُحَرَّمِ. (ابراهیم/37) کعبه را با وصف «الحرام و المحرم» معرفى کرده است. حرام و محرّم بودن کعبه به این معنى است کسانى که فکر و اندیشه و عملشان پلید و ناپاک است (کافران و مشرکان) نباید وارد کعبه و سرزمین اطرافش شوند و هیچ کس; اعم از مسلمان و غیر مسلمان، حق هیچ گونه هتک حرمت، ارتکاب خلاف و سلب امنیت از کسى یا چیزى را ندارد و اگر کسى چنین کند کیفر او مضاعف خواهد بود: إِنَّ الَّذینَ کَفَرُوا وَیَصُدُّونَ عَنْ سَبیلِ اللَّهِ وَالْمَسْجِدِ الْحَرامِ الَّذی جَعَلْناهُ لِلنَّاسِ سَواءً الْعاکِفُ فیهِ وَالْبادِ وَ مَنْ یُرِدْ فیهِ بِإِلْحادٍ بِظُلْمٍ نُذِقْهُ مِنْ عَذابٍ أَلیم (حج/ 25) (کسانى که مردم را از رفتن به) مسجدالحرام، که آن را براى همه مردم برابر قرار دادیم، مانع شوند; چه کسانى که در آنجا زندگى مىکنند یا از نقاط دور وارد مىشوند (مستحق عذاب دردناک اند) و هر کس بخواهد در این سرزمین از راه حق منحرف گردد و دست به ستم زند، ما از عذابى دردناک به او مىچشانیم. <!--[if !supportLists]-->8. <!--[endif]-->کعبه، مرکز و پایگاه اقامه نماز استرَبَّنَا إِنِّی أَسْکَنتُ مِنْ ذُرِّیَّتِی بِوَاد غَیْرِ ذِی زَرْع عِنْدَ بَیْتِکَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِیُقِیمُوا الصَّلاَةَ... (ابراهیم/ 37) (ابراهیم) علیه السلام گفت: پروردگارا! من بعضى از فرزندانم را کنار خانه اى که حرم توست ساکن ساختم تا نماز را به پا دارند. <!--[if !supportLists]-->9. <!--[endif]-->مکه، محبوب ترین نقطه زمین در نزد خداستدر روایات متعدد بیان شده است که کعبه محبوب ترین نقطه روى زمین است: روایت اولسعید بن عبدالله اعرج در روایت صحیح السند از امام صادق علیه السلام نقل مىکند: مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ سَعِیدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَعْرَجِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ أَحَبُّ الْأَرْضِ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى مَکَّةُ وَمَا تُرْبَةٌ أَحَبَّ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ مِنْ تُرْبَتِهَا وَلَا حَجَرٌ أَحَبَّ إِلَى اللَّهِ مِنْ حَجَرِهَا وَلَا شَجَرٌ أَحَبَّ إِلَى اللَّهِ مِنْ شَجَرِهَا وَلَا جِبَالٌ أَحَبَّ إِلَى اللَّهِ مِنْ جِبَالِهَا وَلَا مَاءٌ أَحَبَّ إِلَى اللَّهِ مِنْ مَائِهَا. امام صادق علیه السلام فرمود: خوشایندترین زمین نزد خداى تعالى مکّه است. و هیچ خاکى نزد خداى عزّ و جلّ از خاک مکّه، و هیچ سنگى نزد خداوند عزّ و جلّ از سنگ مکّه، و هیچ درختى نزد خداى عزّ و جلّ از درخت آن، و هیچ کوهستانى نزد خداى عزّ و جلّ از کوهستان آن، و هیچ آبى نزد خداى عزّ و جلّ از آب آن خوشایندتر نیست. الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفاى381هـ)، من لا یحضره الفقیه، ج2، ص243، تحقیق: علی اکبر الغفاری، ناشر: جامعه مدرسین حوزه علمیه قم. الحر العاملی، محمد بن الحسن (متوفای1104هـ)، تفصیل وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة، ج 13، ص 243، تحقیق و نشر: مؤسسة آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث، الطبعة الثانیة، 1414هـ. روایت دوم؛در معتبره میسره (ابن عبد العزیز)، برترین بقعه هاى زمین مکه، ذکر شده است: حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ قَالَ حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ عُقْبَةَ بْنِ خَالِدٍ عَنْ مَیْسَرَةَ قَالَ کُنْتُ عِنْدَ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام وَعِنْدَهُ فِی الْفُسْطَاطِ نَحْوٌ مِنْ خَمْسِینَ رَجُلًا فَجَلَسَ بَعْدَ سُکُوتٍ مِنَّا طَوِیلًا فَقَالَ مَا لَکُمْ لَعَلَّکُمْ تَرَوْنَ أَنِّی نَبِیُّ اللَّهِ وَاللَّهِ مَا أَنَا کَذَلِکَ وَلَکِنْ لِی قَرَابَةٌ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله وَ وِلَادَةٌ فَمَنْ وَصَلَنَا وَصَلَهُ اللَّهُ وَمَنْ أَحَبَّنَا أَحَبَّهُ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ وَمَنْ حَرَمَنَا حَرَمَهُ اللَّهُ أَتَدْرُونَ أَیُّ الْبِقَاعِ أَفْضَلُ عِنْدَ اللَّهِ مَنْزِلَةً فَلَمْ یَتَکَلَّمْ أَحَدٌ مِنَّا وَکَانَ هُوَ الرَّادُّ عَلَى نَفْسِهِ قَالَ ذَلِکَ مَکَّةُ الْحَرَامُ الَّتِی رَضِیَهَا اللَّهُ لِنَفْسِهِ حَرَماً وَجَعَلَ بَیْتَهُ فِیهَا ثُمَّ قَالَ أَتَدْرُونَ أَیُّ الْبِقَاعِ أَفْضَلُ فِیهَا عِنْدَ اللَّهِ حُرْمَةً فَلَمْ یَتَکَلَّمْ أَحَدٌ مِنَّا فَکَانَ هُوَ الرَّادُّ عَلَى نَفْسِهِ فَقَالَ ذَلِکَ الْمَسْجِدُ الْحَرَامُ ثُمَّ قَالَ أَتَدْرُونَ أَیُّ بُقْعَةٍ فِی الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ أَفْضَلُ عِنْدَ اللَّهِ حُرْمَةً فَلَمْ یَتَکَلَّمْ أَحَدٌ مِنَّا فَکَانَ هُوَ الرَّادُّ عَلَى نَفْسِهِ قَالَ ذَلِکَ مَا بَیْنَ الرُّکْنِ الْأَسْوَدِ وَالْمَقَامِ وَبَابِ الْکَعْبَةِ وَذَلِکَ حَطِیمُ إِسْمَاعِیلَ علیه السلام ذَلِکَ الَّذِی کَانَ یَذُودُ غُنَیْمَاتِهِ وَیُصَلِّی فِیهِ وَاللَّهِ لَوْ أَنَّ عَبْداً صَفَّ قَدَمَیْهِ فِی ذَلِکَ الْمَکَانِ قَامَ لَیْلًا مُصَلِّیاً حَتَّى یَجِیئَهُ النَّهَارُ وَصَامَ حَتَّى یَجِیئَهُ اللَّیْلُ وَلَمْ یَعْرِفْ حَقَّنَا وَحُرْمَتَنَا أَهْلَ الْبَیْتِ لَمْ یَقْبَلِ اللَّهُ مِنْهُ شَیْئاً أَبَدا. میسره مىگوید: من در خیمه نزد امام صادق علیه السّلام بودم و حدود پنجاه تن از یاران آن حضرت در محضرش بودند، امام علیه السّلام نشست و پس از سکوتى طولانى فرمود: شما را چه شده است؟ شاید مىپندارید که من پیامبر خدایم! به خدا سوگند اینگونه نیست ولى من از خویشان و فرزندان پیامبر خدا صلّى اللَّه علیه و آله هستم؛ پس هر که به ما بپیوندد خداوند او را همراهى کند و هر که ما را دوست بدارد خداى گرامى و بزرگ او را دوست بدارد و هر که ما را [از حقّمان] محروم نماید خداوند او را محروم کند. آیا مىدانید که کدام زمین نزد خدا فضیلت مند تر است؟ هیچ یک از ما سخن نگفت و خود پاسخ داد: آن، سرزمین مکّه است که خداوند آن را حرم خویش ساخت و خانه خود را در آن نهاد، سپس فرمود: آیا مىدانید که کدام قسمت از سرزمین مکّه نزد خدا محترم تر است؟ دیگر بار هیچ کس از ما سخن نگفت و خود پاسخ داد: آن قسمت، مسجد الحرام است، سپس فرمود: آیا مىدانید که کدام قسمت از مسجد الحرام نزد خدا بلند مرتبه تر است؟ باز هم هیچ کس از ما سخن نگفت و خود پاسخ داد: آن قسمت، میان رکن و مقام و در کعبه است و آن «حطیم» حضرت اسماعیل علیه السّلام است که در آن زمین به گوسفندانش علوفه مىداده و نماز مىگزارده است. به خدا سوگند که اگر بندهاى در این مکان گام نهد و شبها به نماز ایستد تا روز فرا آید و روزها روزه بدارد تا شب فرا آید ولى به حقّ و حرمت ما اهل بیت آگاه نباشد خداوند هرگز از او چیزى نپذیرد. الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفای 381 هـ) ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص 205، ناشر: دار الرضى، قم، چاپ اول 14069هـ روایت سومطبق صحیحه ابى حمزه ثمالى، برترین بقعه روى زمین بین رکن و مقام است: الْمُفِیدُ عَنِ الْجِعَابِیِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ مُسْتَوْرِدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ یَحْیَى عَنْ عَلِیِّ بْنِ عَاصِمٍ عَنْ أَبِی حَمْزَةَ الثُّمَالِیِّ قَالَ قَالَ لَنَا عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ زَیْنُ الْعَابِدِینَ علیه السلام أَیُّ الْبِقَاعِ أَفْضَلُ فَقُلْنَا: اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَابْنُ رَسُولِهِ أَعْلَمُ فَقَالَ إِنَّ أَفْضَلَ الْبِقَاعِ مَا بَیْنَ الرُّکْنِ وَالْمَقَامِ وَلَوْ أَنَّ رَجُلًا عُمِّرَ مَا عُمِّرَ نُوحٌ فِی قَوْمِهِ أَلْفَ سَنَةٍ إِلَّا خَمْسِینَ عَاماً یَصُومُ النَّهَارَ وَیَقُومُ اللَّیْلَ فِی ذَلِکَ الْمَوْضِعِ ثُمَّ لَقِیَ اللَّهَ بِغَیْرِ وَلَایَتِنَا لَمْ یَنْفَعْهُ ذَلِکَ شَیْئاً. ابو حمزه ثمالى مىگوید: امام زین العابدین علیه السلام به ما فرمود: کدام بقعهاى از زمین برتر است؟ ما گفتیم: خدا و رسول خدا و فرزندان رسول خدا داناتر است. امام فرمود: برترین بقاع بین رکن و مقام است، اگر مردى در مدت عمرش که همانند حضرت نوح (950 سال) عمر کند، در این مکان روز ها را روزه بدارد و شب را به عبادت سحر کند سپس بدون ولایت ما خدا را ملاقات کند؛ این عبادت و شب زنده دارىاش به درد او نمىخورد. الشیخ الصدوق، أبی جعفر محمد بن علی بن الحسین بن بابویه القمی (المتوفى سنه 381 )، من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 245، تصحیح و تعلیق: علی أکبر الغفاری، الناشر: جماعة المدرسین فی الحوزة العلمیة ـ قم الطبعة الثانیة المجلسی، محمد باقر (متوفای 1111هـ)، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج27، ص 173، تحقیق: محمد الباقر البهبودی، ناشر: مؤسسة الوفاء- بیروت - لبنان، الطبعة: الثانیة المصححة، 1403- 1983 م. فضائل ویژه کربلاموارد بسیارى از فضائل ویژه کربلا را مىتوان از روایات به دست آورد. اگر به ذکر همه آنها پرداخته شود نوشتار طولانى خواهد شد. روى این جهت به برخى از ویژگیهاى مهم تر آن اشاره مىشود. 1. کربلا قبل از کعبه، آفریده و مبارک قرار داده شدخداوند زمین کربلا را قبل از خلق کعبه آفرید و آن را مقدس و مبارک قرارداد. عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ الْبَزَوْفَرِیِّ قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَالِکٍ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنِ ابْنِ سِنَانٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ ثَابِتٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ خَلَقَ اللَّهُ کَرْبَلَاءَ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَ الْکَعْبَةَ بِأَرْبَعَةٍ وَعِشْرِینَ أَلْفَ عَامٍ وَقَدَّسَهَا وَبَارَکَ عَلَیْهَا فَمَا زَالَتْ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَ اللَّهُ الْخَلْقَ مُقَدَّسَةً مُبَارَکَةً وَلَا تَزَالُ کَذَلِکَ. امام باقر علیه السلام مىفرماید: خداوند کربلا را ۲۴ هزار سال قبل از آنکه کعبه را خلق نماید آفرید و آن زمین را مقدس نمود و برکت داد و قبل از آن خلق ننموده بود مقدّسى و مبارکى مانند آن زمین. الطوسی، الشیخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علی بن الحسن (متوفای460هـ)، تهذیب الأحکام،ج 6، ص 72، تحقیق: السید حسن الموسوی الخرسان، ناشر: دار الکتب الإسلامیة ـ طهران، الطبعة الرابعة،1365 ش. 2. سجده بر خاک کربلا مستحب استاز دیدگاه شیعیان، اجزاء نماز داراى احکام واجب، مستحب، مکروه و حرام است. و از جمله اجزاء نماز، سجده است یکى از مستحبات سجده این است که سجده بر زمین باشد؛ اما فقهاى شیعه گفتهاند افضل این است که سجده بر تربت امام حسین علیه السلام باشد. در این مورد ابتدا نظر فقهاء را متذکر مىشویم سپس روایات را که مورد اسنتاد فقهاء نیز واقع شده بیان مىکنیم: شهید اول:ایشان پس از این که مستحبات سجده را مىشمارد میفرماید: البحث الثانی فی مستحباته وهو التکبیر....... والسجود على الأرض وأفضلها التربة الحسینیة. بحث دوم در مستحبات سجده است، یکى از مستحبات سجده کردن برزمین است و برترین زمین سجده برتربت امام حسین علیه السلام است. العاملی، محمد بن جمال الدین مکی، الشهید الأول(متوفای 786)، البیان ص 88، ناشر: مجمع الذخائر الإسلامیة - قم – إیران محقق سبزواری:والأفضل السجود على الأرض، والأفضل التربة الحسینیة (علیه السلام). بهتر سجده کردن برزمین است اما برتر این است که زمین تربت امام حسین باشد. سبزواری، محمد باقر، (متوفای 1090 ه) کفایة الأحکام، ج 1، ص 84، تحقیق: مرتضى الواعظی الأراکی، ناشر: مؤسسة النشر الإسلامی التابعة لجماعة المدرسین ـ قم، الطبعة الأولى 1423 ه امام خمینی(ره):حضرت امام در تحریر الوسیله مىفرماید: مسألة 10 - لا یعتبر الطهارة فی مکان المصلی إلا مع تعدی النجاسة غیر المعفو عنها إلى الثوب أو البدن، نعم تعتبر فی خصوص مسجد الجبهة کما مر، کما یعتبر فیه أیضا مع الاختیار کونه أرضا أو نباتا أو قرطاسا، والأفضل التربة الحسینیة التی تخرق الحجب السبع، وتنور إلى الأرضین السبع على ما فی الحدیث. در مکان نماز گزار طهارت شرط نیست؛ مگر این که نجاست غیر معفو عنه به بدن و لباس سرایت کند. بلى خصوص محل سجده پیشانى باید پاک باشد؛ چنانچه در مسجد الجبهه ( یعنى چیزى که سجده بر آن جائز است) در صورت اختیار معتبر این است که باید زمین یا چیزى روییده از زمین یا کاغذ باشد؛ اما بهتر تربت امام حسین است که طبق روایات سجده بر آن حجاب هفت گانه را پاره مىکند و تا هفت زمین را نورانى مىکند. الخمینی، السید روح الله الموسوی، (متوفای 1409) تحریر الوسیلة، ج 1 ص 149، ناشر: دار الکتب العلمیة چاپخانه: مطبعة الآداب ـ النجف الأشرف، طبعة الثانیة1390 آیت الله العظمی خوئی(ره)والشیعة یعتبرون فی سجود الصلاة أن یکون على أجزاء الأرض الأصلیة: من حجر أو مدر أر رمل أو تراب، أو على نبات الأرض غیر المأکول والملبوس ویرون أن السجود على التراب أفضل من السجود على غیره، کما أن السجود على التربة الحسینیة أفضل من السجود على غیرها. وفی کل ذلک اتبعوا أئمة مذهبهم الأوصیاء المعصومین ومع ذلک کیف تصح نسبة الشرک إلیهم وأنهم یسجدون لغیر الله. والتربة الحسینیة لیست إلا جزء من أرض الله الواسعة التی جعلها لنبیه مسجدا وطهورا ولکنها تربة ما أشرفها وأعظمها قدرا، حیث تضمنت ریحانة رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم وسید شباب أهل الجنة من فدى بنفسه ونفیسه ونفوس عشیرته وأصحابه فی سبیل الدین وإحیاء کلمة سید المرسلین. وقد وردت من الطریقین فی فضل هذه التربة عدة روایات عن رسول الله وهب أنه لم یرد عن رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم ولا عن أوصیائه ما یدل على فضل هذه التربة، أفلیس من الحق أن یلازم المسلم هذه التربة، ویسجد علیها فی مواقع السجود؟ فإن فی السجود علیها - بعد کونها مما یصح السجود علیه فی نفسه - رمزا وإشارة إلى أن ملازمها على منهاج صاحبها الذی قتل فی سبیل الدین وإصلاح. الموسوی الخوئی، السید أبو القاسم، (متوفای 1411هـ)، البیان فی تفسیر القرآن، ص 473، الناشر: دار الزهراء للطباعة والنشر والتوزیع، بیروت ـ لبنان، الطبعة الرابعة 1395 - 1975 م محمد رضا گلپایگانی:(مسألة 701) یعتبر فی مسجد الجبهة مع الاختیار أن یکون أرضا أو نباتا، والأفضل التربة الحسینیة التی تخرق الحجب السبع وتنور إلى الأرضین السبع. در محل سجده در صورت اختیار، معتبر این است که زمین یا چیزى رویید از زمین باشد و بهتر از همه تربت امام حسین علیه السلام است که سجده برآن حجاب هفت گانه را پاره مىکند و تا زمین هفت گانه را روشن مىسازد. الگلپایگانی، السید محمد رضا الموسوی (متوفای 1414)، هدایةالعباد،ج 1 ص 137، الناشر: دار القرآن الکریم، قم، الطبعةالأولى 1413 سید محمد سعید حکیم:آقاى حکیم نیز سجده بر تربت امام حسین را بهتر و مستحب مىداند: ( مسألة 89 ): والسجود على الأرض أفضل، وأفضلها طین قبر الحسین علیه السلام فقد ورد عن الإمام الصادق علیه السلام أنه کان قد أعد منه لصلاته. سجده برزمین بهتر است و برترین زمین خاک قبر امام حسین علیه السلام است. از امام صادق علیه السلام وارد شده است که خاک قبر امام حسین علیه السلام را براى سجده آماده مىکرد. الطباطبائی الحکیم، السید محمد سعید، منهاج الصالحین العبادات، ج 1، ص 178، ناشر: دار الصفوة، بیروت ـ لبنان، الطبعة الأولى 1415- 1994 م روایات مورد استناد فقهاءمستند فقهاء در فتوا بر استحباب سجده برتربت امام حسین علیه السلام، این روایات است که سجده بر آن را برتر از دیگر اشیاء زمین مىدانند. در روایتى امام صادق علیه السلام فرمود: سجده بر تربت قبر امام، تا هفت زمین را نورانى مىکند: قَالَ الصَّادِقُ علیه السلام السُّجُودُ عَلَى طِینِ قَبْرِ الْحُسَیْنِ علیه السلام یُنَوِّرُ إِلَى الْأَرَضِینَ السَّبْعَةِ وَمَنْ کَانَتْ مَعَهُ سُبْحَةٌ مِنْ طِینِ قَبْرِ الْحُسَیْنِ علیه السلام کُتِبَ مُسَبِّحاً وَإِنْ لَمْ یُسَبِّحْ بِهَا. سجده بر خاک قبر امام حسین علیه السّلام نورى مىبخشد که فروغ آن تا به زمین هفتم میرسد و هر کس تسبیحى از خاک قبر امام حسین علیه السلام به همراه داشته باشد، تسبیح کننده به حساب مىآید؛ هر چند که با آن تسبیح نکند. الشیخ الصدوق، أبی جعفر محمد بن علی بن الحسین بن بابویه القمی (المتوفى سنه 381 )، من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 268، تصحیح و تعلیق: علی أکبر الغفاری، الناشر: جماعة المدرسین فی الحوزة العلمیة ـ قم الطبعة الثانیة در روایت دیگر آثار و ثواب سجده بر تربت امام حسین را بیان مىکند: عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ کَانَ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام خَرِیطَةُ دِیبَاجٍ صَفْرَاءُ فِیهَا تُرْبَةُ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فَکَانَ إِذَا حَضَرَتْهُ الصَّلَاةُ صَبَّهُ عَلَى سَجَّادَتِهِ وَسَجَدَ عَلَیْهِ ثُمَّ قَالَ علیه السلام إِنَّ السُّجُودَ عَلَى تُرْبَةِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام یَخْرِقُ الْحُجُبَ السَّبْع. معاویه بن عمار مىگوید: امام صادق علیه السلام کیسه اى داشت که در آن تربت امام حسین علیه السلام را نگه مىداشت. هر وقت که نماز مىخوانده آن را بر سجادهاش مىریخت و بر آن سجده مىکرد. امام علیه السلام فرمود: سجده بر تربت امام حسین علیه السلام هفت حجاب را پاره مىکند. الشیخ الصدوق، أبی جعفر محمد بن علی بن الحسین بن بابویه القمی (المتوفى سنه 381 )، من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 268، تصحیح و تعلیق: علی أکبر الغفاری، الناشر: جماعة المدرسین فی الحوزة العلمیة ـ قم الطبعة الثانیة حال اگر کسى که سجده بر تربتش حجاب هفت آسمان را پاره مىکند، خود او چه مىکند؟ و چه زیبا سخنى گفته است علامه امینى رضوان الله تعالى علیه: هذا حبنا وهذا حسیننا، وهذا مأتمه، وهذه کربلاؤه، وهذه تربته، وهی مسجدنا، والله ربنا، وسنتنا وسیرتنا سیرة نبینا وسنته ولله الحمد. این است محبت ما و این است حسین ما، و این است گردهمائى عزادارى او، و این است کربلاى او، و این است تربت او و این است مسجد ما. خدا پروردگار ما و سنت و سیرت ما سیرت پیامبر ما و سنت اوست و تمام ستایش از آن خدا است. الأمینی، الشیخ عبد الحسین (متوفای 1362)، سیرتنا وسنتنا، ص180، ناشر: دار الغدیر للمطبوعات / دار الکتاب الإسلامی، بیروت ـ لبنان، الطبعة الثانیة 1412 - 1992 م 3. تربت کربلا، شفاء استدر مورد این که تربیت کربلا مایه شفاء هردرد و مریضى است روایات فراوان است که در اینجا به دو روایت اشاره مىکنیم و تعدادى روایات که بیانگر این مورد است در فرازهاى بعدى نیز آمده است: روایت اول؛ تربت کربلا، دوای هر درد (جز مرگ) استحَدَّثَنِی أَبِی ره عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ یَعْقُوبَ بْنِ یَزِیدَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ یُونُسَ بْنِ رَفِیعٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ إِنَّ عِنْدَ رَأْسِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ علیه السلام لَتُرْبَةً حَمْرَاءَ فِیهَا شِفَاءٌ مِنْ کُلِّ دَاءٍ إِلَّا السَّامَ. به نقل یونس بن ربیع امام صادق علیه السلام فرمود: نزد سر مبارک حسین بن على علیهما السّلام تربت قرمزى است که در آن شفاء هر دردى غیر از مرگ مىباشد القمی، أبی القاسم جعفر بن محمد بن قولویه (المتوفی 368 ه ق) کامل الزیارات، ص 468، التحقیق: الشیخ جواد القیومی، الناشر:مؤسسة نشر الفقاهة، المطبعة مؤسسة النشر الاسلامی، الطبعة: الأولى1417 القمی، أبی القاسم جعفر بن محمد بن قولویه (المتوفی 368 ه ق) کامل الزیارات، ص 468، التحقیق: الشیخ جواد القیومی، الناشر:مؤسسة نشر الفقاهة، المطبعة مؤسسة النشر الاسلامی، الطبعة: الأولى1417 روایت دوم؛ تر بت کربلا، بزرگترین دواءعَنْ أَبِی الْقَاسِمِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَیْمَانَ الْبَصْرِیِّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ فِی طِینِ قَبْرِ الْحُسَیْنِ علیه السلام الشِّفَاءُ مِنْ کُلِّ دَاءٍ وَهُوَ الدَّوَاءُ الْأَکْبَرُ. امام صادق علیه السلام فرمود: در تربت قبر امام حسین علیه السّلام شفاء هر دردى بوده و آن دواء اکبر مىباشد. الطوسی، الشیخ الطائفة أبی جعفر محمد بن الحسن بن علی بن الحسن، (متوفای460 هـ)، مصباح المتهجد، ص 732، ناشر: مؤسسة فقه الشیعة، بیروت ـ لبنان، الطبعة الأولى1411ه - 1991م روایت سوم؛ شرط شفاء تربت، اعتقاد به شفابخشی آن استدر حدیث صحیح دیگر امام صادق علیه السلام بهره مندى از آثار تربت سید الشهداء علیه السلام را، (که از جمله آن شفاء بخشى تربت است) اعتقاد به آن آثار مقید مىکند: حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الصَّفَّارِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ کَرَّامٍ عَنِ ابْنِ أَبِی یَعْفُورٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام یَأْخُذُ الْإِنْسَانُ مِنْ طِینِ قَبْرِ الْحُسَیْنِ علیه السلام فَیَنْتَفِعُ بِهِ وَیَأْخُذُ غَیْرُهُ فَلَا یَنْتَفِعُ بِهِ فَقَالَ لَا وَاللَّهِ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ مَا یَأْخُذُهُ أَحَدٌ وَهُوَ یَرَى أَنَّ اللَّهَ یَنْفَعُهُ بِهِ إِلَّا نَفَعَهُ اللَّهُ بِه محضر حضرت ابى عبد اللَّه علیه السّلام عرضه داشتم: آیا این طور است که شخص تربت قبر امام حسین علیه السّلام را وقتى اخذ نمود از آن انتفاع برده ولى تربت غیر آن حضرت را وقتى اخذ کرد نمىتواند از آن نفع ببرد؟حضرت فرمودند: این طور نیست که مجرّد اخذ نمودن تربت این اثر را داشته باشد، قسم به خدائى که معبودى غیر از او نیست، اگر کسى با اعتقاد به این که خدواند با این تربت به او نفع مىرساند آن را بردارد؛ حتماً از آن بهره مىبرد. الکلینی الرازی، أبو جعفر محمد بن یعقوب بن إسحاق (متوفای328 هـ)، الأصول من الکافی،ج 4، ص 588، ناشر: اسلامیه، تهران، الطبعة الثانیة،1362 هـ.ش. القمی، أبی القاسم جعفر بن محمد بن قولویه (المتوفی 368 ه ق) کامل الزیارات، ص 461، التحقیق: الشیخ جواد القیومی، الناشر: مؤسسة نشر الفقاهة، المطبعة مؤسسة النشر الاسلامی، الطبعة الأولى1417 روایت چهارم؛ شفاء بخشی تربت، ویژه شیعیان و دوستان اهل بیت استعَنْ تَمِیمِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ تَمِیمٍ الْقُرَشِیِّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَلِیٍّ الْأَنْصَارِیِّ عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ جَعْفَرٍ الْبَصْرِیِّ عَنْ عَمْرِو بْنِ وَاقِدٍ عَنْ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ الْکَاظِمِ علیه السلام فِی حَدِیثٍ أَنَّهُ أَخْبَرَهُ بِمَوْتِهِ ودَفْنِهِ وَقَالَ لَا تَرْفَعُوا قَبْرِی فَوْقَ أَرْبَعَةِ أَصَابِعَ مُفَرَّجَاتٍ وَلَا تَأْخُذُوا مِنْ تُرْبَتِی شَیْئاً لِتَتَبَرَّکُوا بِهِ فَإِنَّ کُلَّ تُرْبَةٍ لَنَا مُحَرَّمَةٌ إِلَّا تُرْبَةَ جَدِّیَ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ علیه السلام فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ جَعَلَهَا شِفَاءً لِشِیعَتِنَا وَأَوْلِیَائِنَا.... امام کاظم علیه السلام وصیت فرمود: هر گاه مرا بردند بمقبره معروفه بمقابر قریش مرا در قبر بخوابانند و قبر مرا بیش از چهار انگشت گشاده نکنند و چیزى از خاک قبر مرا از براى تبرک بر ندارند؛ زیرا که خاک قبر ما حرام است مگر خاک قبر جدم حسین بن على علیه السلام؛ زیرا همان خداوند آن خاک را براى شیعه ما و دوستان ما شفا قرار داده است. القمی، أبی جعفر الصدوق محمد بن علی بن الحسین بابویه (متوفای381 هـ)، عیون أخبار الرضا، ج 2، ص 95، تصحیح و تعلیق: الشیخ حسین الأعلمی، الناشر: مؤسسة الأعلمی للمطبوعات بیروت ـ لبنان، الطبعة الأولى 1404 ه - 1984م العاملی، محمد بن الحسن الحر العاملی (متوفای 1104هـ)، الفصول المهمة فی أصول الأئمة، ج 3، ص 43، تحقیق: محمد بن محمد الحسین القائینی، ناشر: مؤسسة معارف إسلامی إمام رضا (ع)، الطبعة الأولى1418 - 1376 ش 4. خوردن تربت کربلا به قصد ا ستشفاء، جائز استدر رابطه با جواز خوردن تربت کربلا، روایات فراوان در منابع شیعه وارد شده است و در این جا به چند نمونه آن اشاره مىشود: روایت اول:َحدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الصَّفَّارِ عَنْ عَبَّادِ بْنِ سُلَیْمَانَ عَنْ سَعْدِ بْنِ سَعْدٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ علیه السلام عَنِ الطِّینِ- قَالَ فَقَالَ أَکْلُ الطِّینِ حَرَامٌ مِثْلُ الْمَیْتَةِ وَ الدَّمِ وَلَحْمِ الْخِنْزِیرِ إِلَّا طِینَ قَبْرِ الْحُسَیْنِ فَإِنَّ فِیهِ شِفَاءً مِنْ کُلِّ دَاءٍ وَأَمْناً مِنْ کُلِّ خَوْف. سعد ابن سعد مىگوید: از حضرت ابى الحسن علیه السّلام راجع به خوردن تربت پرسیدم؟ حضرت فرمودند: خوردن تربت حرام است همان طورى که خوردن میته و خون و گوشت خوک حرام است مگر تربت قبر امام حسین علیه السّلام؛ زیرا در آن شفاء از هر دردى و امان از هر خوف و هراسى است. القمی، أبی القاسم جعفر بن محمد بن قولویه (المتوفی 368 ه ق) کامل الزیارات، ص 478، التحقیق: الشیخ جواد القیومی، الناشر:مؤسسة نشر الفقاهة، المطبعة مؤسسة النشر الاسلامی، الطبعة: الأولى1417 الکلینی الرازی، أبو جعفر محمد بن یعقوب بن إسحاق (متوفای328 هـ)، الأصول من الکافی، ج 6، ص 266، ناشر: اسلامیه، تهران، الطبعة الثانیة،1362 هـ.ش. این روایت، از طریق دیگر از امام هشتم علیه السلام اینگونه نقل شده است: عَنِ ابْنِ خُنَیْسٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ وَسَعِیدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ إِبْرَاهِیمَ بْنِ نَاجِیَةَ عَنْ سَعْدِ بْنِ سَعْدٍ الْأَشْعَرِیِّ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا علیه السلام قَالَ سَأَلْتُهُ عَنِ الطِّینِ الَّذِی یُؤْکَلُ فَقَالَ کُلُّ طِینٍ حَرَامٌ کَالْمَیْتَةِ وَالدَّمِ وَمَا أُهِلَّ لِغَیْرِ اللَّهِ بِهِ مَا خَلَا طِینَ قَبْرِ الْحُسَیْنِ علیه السلام فَإِنَّهُ شِفَاءٌ مِنْ کُلِّ دَاءٍ. سعد بن سعد اشعرى مىگوید: از امام هشتم علیه السّلام پرسیدم از خاکى که مردم مىخورند فرمود: هر خاکى خوردنش حرام است مانند مردار، خون و آنچه بنام جز خدا ذبح کنند، جز خاک قبر حسین علیه السّلام که درمان هر دردیست. الطوسی، أبی جعفر محمد بن الحسن (متوفای 460هـ)، الامالی، ص 319، تحقیق: قسم الدراسات الإسلامیة - مؤسسة البعثة، ناشر: دار الثقافة للطباعة والنشر والتوزیع ـ قم، الطبعة الأولى1414 الحر العاملی، محمد بن الحسن (متوفای1104هـ)، تفصیل وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة، ج 14،ص 529، تحقیق و نشر: مؤسسة آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث، الطبعة الثانیة، 1414هـ روایت دوم:الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدٍ الطُّوسِیُّ فِی الْأَمَالِی عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ خُنَیْسٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ مُفَضَّلٍ عَنْإِبْرَاهِیمَ بْنِ إِسْحَاقَ الْأَحْمَرِیِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَمَّادٍ عَنْ زَیْدٍ الشَّحَّامِ عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام قَالَ إِنَّ اللَّهَ جَعَلَ تُرْبَةَ الْحُسَیْنِ شِفَاءً مِنْ کُلِّ دَاءٍ وَأَمَاناً مِنْ کُلِّ خَوْفٍ فَإِذَا أَخَذَهَا أَحَدُکُمْ فَلْیُقَبِّلْهَا وَلْیَضَعْهَا عَلَى عَیْنِهِ وَلْیُمِرَّهَا عَلَى سَائِرِ جَسَدِهِ وَلْیَقُلْ اللَّهُمَّ بِحَقِّ هَذِهِ التُّرْبَةِ وَبِحَقِّ مَنْ حَلَّ بِهَا وَثَوَى فِیهَا وَبِحَقِّ أَبِیهِ وَأُمِّهِ وَأَخِیهِ وَالْأَئِمَّةِ مِنْ وُلْدِهِ وَبِحَقِّ الْمَلَائِکَةِ الْحَافِّینَ بِهِ إِلَّا جَعَلْتَهَا شِفَاءً مِنْ کُلِّ دَاءٍ وَبَرْءاً مِنْ کُلِّ مَرَضٍ وَنَجَاةً مِنْ کُلِّ آفَةٍ وَحِرْزاً مِمَّا أَخَافُ وَأَحْذَرُ ثُمَّ یَسْتَعْمِلُهَا قَالَ أَبُو أُسَامَةَ فَإِنِّی أَسْتَعْمِلُهَا مِنْ دَهْرِیَ الْأَطْوَلِ کَمَا قَالَ وَوَصَفَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فَمَا رَأَیْتُ بِحَمْدِ اللَّهِ مَکْرُوها. زید شحام مىگوید: امام صادق علیه السلام فرمود: همانا خداى تعالى تربت حسین علیه السلام را موجب شفاء از هر بیمارى و امان از هر بیم و ترسى قرار داده، پس هر گاه کسى از شما آن تربت را گرفت باید آن را ببوسد و بر چشم خود گذارد و بر تمام بدنش بکشد و بگوید: خداوندا بحق این تربت و بحق کسى که در آن قرار گرفته و سکنى نموده، و بحق پدر و مادر و برادرش و بحق امامانى که از فرزندان او هستند، و بحق فرشتگانى که اطراف قبر او را احاطه نمودند که این تربت را باعث شفاء از هر بیمارى، و رهائى و بهبودى از هر مرض، و نجات از هر آفت، و مانع و جلوگیر از آنچه که من میترسم و مىگریزم قرار دهى، پس تربت را (بخوردن و همراه داشتن) مصرف نماید، ابو اسامه گوید: من در مدت عمر طولانى خود تربت را همان طور که حضرت صادق (ع) فرمود و توصیف نمود مصرف نموده و بکار بردم، پس بحمد اللَّه (ببرکت آن در مدت عمر خود امر) ناگوارى ندیدم الحر العاملی، محمد بن الحسن (متوفای1104هـ)، تفصیل وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة، ج 14، ص 523، تحقیق و نشر: مؤسسة آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث، الطبعة الثانیة، 1414هـ. روایت سوم:در روایت دیگر امام صادق علیه السلام استشفاء از تربت را منوط به خواند دعاء آن و خوردن تربت را مقید به مقدار یک نخود کرده و بیشتر از آن را حرام دانسته است: ... قَالَ: أَمَا إِنَّ لَهَا دُعَاءً فَمَنْ تَنَاوَلَهَا وَلَمْ یَدْعُ بِهِ وَاسْتَعْمَلَهَا لَمْ یَکَدْ یَنْتَفِعُ بِهَا قَالَ فَقَالَ لَهُ مَا یَقُولُ إِذَا تَنَاوَلَهَا قَالَ تُقَبِّلُهَا قَبْلَ کُلِّ شَیْءٍ وَتَضَعُهَا عَلَى عَیْنَیْکَ وَلَا تَنَاوَلُ أَکْثَرَ مِنْ حِمَّصَةٍ فَإِنَّ مَنْ تَنَاوَلَ أَکْثَرَ مِنْ ذَلِکَ فَکَأَنَّمَا أَکَلَ مِنْ لُحُومِنَا وَدِمَائِنَا فَإِذَا تَنَاوَلْتَ فَقُلْ وَذَکَرَ الدُّعَا... امام صادق علیه السلام فرمود: استشفاء از تربت دعائى دارد که هر که آن را بخورد و آن دعا را نخواند بسا که سودى نبرد، فرمود: آن را باید ببوسى و پیش از خو.ردن بر چشم خود بگذارى و زیاد تر از یک نخود هم نخورى، هر که بیش از آن بخورد گویا از گوشت ما را خورده و از خون ما مکیده، و چون خوردى بگو- و دعا را ذکر کرده فتوای فقهاء، در مورد تربت کربلااز دیدگاه شیعه، خوردن تربت امام حسین به قصد طلب شفاء جائز و خوردن بیشتر از یک نخود آن جائز نیست. که در این جا نظر چند تن از فقهاء را مىآوریم: شیخ طوسی (ره)ولا یجوز أکل شئ من الطین على اختلاف أجناسه إلا طین قبر الحسین بن علی علیهما السلام، فإنه یجوز أن یؤکل منه الیسیر للاستشفاء به. ولا یجوز الاکثار منه على حال. خوردن انواع مختلف خاک جائز نیست؛ مگر خاک قبر امام حسین که خوردن کم از آن براى طلب استشفاء جائز است. الطوسی، أبی جعفر محمد بن الحسن (متوفای 460هـ) النهایة فی مجرد الفقه والفتاوى، ص 590، ناشر: انتشارات قدس محمدی – قم. ابن ادریس حلی (ره)ولا یجوز أکل شئ من الطین على اختلاف أجناسه، سواء کان أرمنیا، أو من طین البحیرة، أو غیر ذلک، إلا طین قبر الحسین علیه السلام فإنه یجوز أن یؤکل منه الیسیر، للاستشفاء فحسب، دون غیره، ولا یجوز الإکثار منه. خوردن انواع مختلف خاک جائز نیست؛ مگر خاک قبر امام حسین علیه السلام که خوردن کمى از آن فقط براى استشفاء جائز است و خوردن بیشتر از آن هم جائز نیست. الحلی، ابی جعفر محمد بن منصور بن أحمد بن إدریس (متوفای568 هـ)، السرائر، ج 3، ص 124، تحقیق: لجنة التحقیق، ناشر: مؤسسة النشر الإسلامی التابعة لجماعة المدرسین ـ قم، الطبعة الثانیة1410 شهید اول (ره)شهید ثانى در شرح لمعه متن شهید اول را اینگونه نقل کرده است: (الرابعة یحرم الطین) بجمیع أصنافه (إلا طین قبر الحسین علیه السلام) فیجوز الاستشفاء منه (لدفع الأمراض) الحاصلة (بقدر الحمصة) المعهودة المتوسطة (فما دون). چهارم، خوردن انواع خاک حرام است؛ مگر خاک قبر امام حسین علیه السلام. پس جهت استشفاء از آن براى دفع امراض به اندازه یک نخود متوسط جائز است. العاملی، زین الدین الجبعی (الشهید الثانی) متوفای965هـ، الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیة، ج 7، ص 326، ناشر: انتشارات داورى - قم، الطبعة الاولی 1410 ه ق مستند فقهاء در این فتوا، روایاتى است که قبل از نظرات، بیان شد. 5. تربت کربلا امان استطبق روایات متعدد، تربت کربلا، باعث امنیت و امان از ترس و.. است روایت اول:ابن قولویه با سند صحیح از محمد بن عیسى یقطینى نقل مىکند: مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ یَحْیَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى الْیَقْطِینِیِّ قَالَ بَعَثَ إِلَیَّ أَبُو الْحَسَنِ الرِّضَا علیه السلام رِزَمَ ثِیَابٍ إِلَى أَنْ قَالَ فَلَمَّا أَرَدْتُ أَنْ أُعَبِّیَ الثِّیَابَ رَأَیْتُ فِی أَضْعَافِ الثِّیَابِ طِیناً فَقُلْتُ لِلرَّسُولِ مَا هَذَا فَقَالَ لَیْسَ یُوَجِّهُ بِمَتَاعٍ إِلَّا جَعَلَ فِیهِ طِیناً مِنْ قَبْرِ الْحُسَیْنِ علیه السلام ثُمَّ قَالَ الرَّسُولُ قَالَ أَبُو الْحَسَنِ علیه السلام هُوَ أَمَانٌ بِإِذْنِ اللَّهِ محمد بن عیسى یقطینى مىگوید: امام رضا علیه السلام از خراسان برایم یک بسته جامه فرستاد و میان آنها گلى بود و بفرستاده گفتم: این چیست؟ گفت گل قبر حسین علیه السلام و آن حضرت چیزى از جامه و جز آن نفرستد جز این که از این گل در میان آن مىنهد و میفرماید: این گل، سبب امان است باذن خدا عز و جل. القمی، أبی القاسم جعفر بن محمد بن قولویه (المتوفی 368 ه ق) کامل الزیارات، ص 466، التحقیق: الشیخ جواد القیومی، الناشر:مؤسسة نشر الفقاهة، المطبعة مؤسسة النشر الاسلامی، الطبعة الأولى1417 الحر العاملی، محمد بن الحسن (متوفای1104هـ)، تفصیل وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة، ج 14، ص 523، تحقیق و نشر: مؤسسة آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث، الطبعة الثانیة، 1414هـ. روایت دوم:روایت دیگر را مرحوم کلینى نقل کردهاست: عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ جَعْفَرِ بْنِ إِبْرَاهِیمَ الْحَضْرَمِیِّ عَنْ سَعْدِ بْنِ سَعْدٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ علیه السلام عَنِ الطِّینِ فَقَالَ أَکْلُ الطِّینِ حَرَامٌ مِثْلُ الْمَیْتَةِ وَ الدَّمِ وَلَحْمِ الْخِنْزِیرِ إِلَّا طِینَ قَبْرِ الْحُسَیْنِ علیه السلام فَإِنَّ فِیهِ شِفَاءً مِنْ کُلِّ دَاءٍ وَأَمْناً مِنْ کُلِّ خَوْفٍ. سعد ابن سعد مىگوید: از حضرت ابى الحسن علیه السّلام راجع به خوردن تربت پرسیدم؟ حضرت فرمودند: خوردن تربت حرام است همان طورى که خوردن میته و خون و گوشت خوک حرام است مگر تربت قبر امام حسین علیه السّلام؛ زیرا در آن شفاء از هر دردى و امان از هر خوف و هراسى است. الکلینی الرازی، أبو جعفر محمد بن یعقوب بن إسحاق (متوفای328 هـ)، الأصول من الکافی، ج 6، ص 267، ناشر: اسلامیه، تهران، الطبعة الثانیة،1362 هـ.ش. روایت سوم:به خاطر همین آثار تربت است که امام صادق علیه السلام دستور داده است کام فرزندانتان را با تربت کربلا بردارید: عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ مُوسَى بْنِ سَعْدَانَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْقَاسِمِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْعَلَاءِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام یَقُولُ حَنِّکُوا أَوْلَادَکُمْ بِتُرْبَةِ الْحُسَیْنِ علیه السلام فَإِنَّهَا أَمَانٌ. حسین بن ابى العلاء مىگوید: از امام صادق علیه السلام شنیدم که مىفرمود: کام فرزندانتان را با تربت امام حسین علیه السلام بردارید؛ زیرا او سبب امان است. القمی، أبی القاسم جعفر بن محمد بن قولویه (المتوفی 368 ه ق) کامل الزیارات، ص 466، التحقیق: الشیخ جواد القیومی، الناشر:مؤسسة نشر الفقاهة، المطبعة مؤسسة النشر الاسلامی، الطبعة: الأولى1417 6. زیارت کربلا معادل هزار حج مقبول استدر باره ثواب زیارت کربلا روایات متعدد صحیح و موثق در منابع آمده؛ اما در بیان ثواب زیارت اختلاف دارند. که در این جا به برخى از آنها اشاره مىکنیم: زیارت کربلا، معادل 20 حج و عمره:مرحوم کلینى در روایت صحیح السند از زید شحام نقل مىکند: عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ الْمُخْتَارِ عَنْ زَیْدٍ الشَّحَّامِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ زِیَارَةُ قَبْرِ الْحُسَیْنِ علیه السلام تَعْدِلُ عِشْرِینَ حَجَّةً وَأَفْضَلُ وَمِنْ عِشْرِینَ عُمْرَةً وَحَجَّةً. زید شحّام مىگوید: امام صادق علیه السّلام فرمودند: زیارت امام حسین علیه السّلام: معادل بیست حجّ بلکه برتر از بیست حجّ و عمره مىباشد. الکلینی الرازی، أبو جعفر محمد بن یعقوب بن إسحاق (متوفای328 هـ)، الأصول من الکافی، ج 4، ص580، ناشر: اسلامیه، تهران، الطبعة الثانیة،1362 هـ.ش. القمی، أبی القاسم جعفر بن محمد بن قولویه (المتوفی 368 ه ق) کامل الزیارات، ص 302، التحقیق: الشیخ جواد القیومی، الناشر:مؤسسة نشر الفقاهة، المطبعة مؤسسة النشر الاسلامی، الطبعة: الأولى1417 معادل پنجاه حج با رسول خدادر روایت موثق دیگر امام صادق علیه السلام زیارت کربلا را معادل پنجاه حج با رسول خدا بیان کرده است: وَعَنْ أَبِیهِ عَنْ سَعْدٍ عَنِ الْقَاسِمِ عَنْ هَارُونَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ مَسْعَدَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام إِنَّ زِیَارَةَ الْحُسَیْنِ علیه السلام تَعْدِلُ خَمْسِینَ حَجَّةً مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله. زیارت امام حسین علیه السلام معادل پنجاه حج با رسول خدا صلى الله علیه وآله است. الحر العاملی، محمد بن الحسن (متوفای1104هـ)، تفصیل وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة، ج 14، ص 454، تحقیق و نشر: مؤسسة آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث، الطبعة الثانیة، 1414هـ. معادل هزار حج مقبولدر روایت موثقه محمد بن مسلم آمده است: الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدٍ الطُّوسِیُّ فِی الْأَمَالِی عَنْ أَبِیهِ عَنِ الْمُفِیدِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ قُولَوَیْهِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ سَعْدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ رِئَابٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فِی حَدِیثٍ قَالَ وَمَنْ زَارَ قَبْرَ الْحُسَیْنِ علیه السلام عَارِفاً بِحَقِّهِ کَتَبَ اللَّهُ لَهُ ثَوَابَ أَلْفِ حَجَّةٍ مَقْبُولَةٍ وَغَفَرَ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ وَمَا تَأَخَّرَ. امام صادق علیه السلام فرمود: کسى که با شناخت مقام امام حسین علیه السلام قبر او را زیارت کند؛ خداوند ثواب هزار حج مقبول برایش مىنویسد و گناهان گذشته و آینده او بخشیده مىشود. المشهدی الحائری، أبو عبد الله محمد بن جعفر بن علی، (متوفای 610هـ) المزار الکبیر، ص 350، التحقیق: جواد القیومی الأصفهانی، ناشر: نشرالقیوم، المطبعة: مؤسسة النشر الاسلامی الطبعة الأولى ـ قم 1419هـ الحر العاملی، محمد بن الحسن (متوفای1104هـ)، تفصیل وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة، ج 14، ص 446، تحقیق و نشر: مؤسسة آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث، الطبعة الثانیة، 1414هـ. هزار حج مقبول و هزار عمره مبروردر دو روایت صحیح دیگر امام باقر و امام صادق علیهما السلام زیارت کربلا را معادل هزار حج مقبول و هزار عمره مبرور بیان کرده اند: وَعَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ أَبِیهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ رَزِینٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ لَوْ یَعْلَمُ النَّاسُ مَا فِی زِیَارَةِ الْحُسَیْنِ علیه السلام مِنَ الْفَضْلِ لَمَاتُوا شَوْقاً وَ تَقَطَّعَتْ أَنْفُسُهُمْ عَلَیْهِ حَسَرَاتٍ قُلْتُ وَمَا فِیهِ قَالَ مَنْ زَارَهُ شَوْقاً إِلَیْهِ کَتَبَ اللَّهُ لَهُ أَلْفَ حَجَّةٍ مُتَقَبَّلَةٍ وَأَلْفَ عُمْرَةٍ مَبْرُورَةٍ وَأَجْرَ أَلْفِ شَهِیدٍ مِنْ شُهَدَاءِ بَدْرٍ وَأَجْرَ أَلْفِ صَائِمٍ وَثَوَابَ أَلْفِ صَدَقَةٍ مَقْبُولَةٍ وَثَوَابَ أَلْفِ نَسَمَةٍ أُرِیدَ بِهَا وَجْهُ اللَّهِ وَلَمْ یَزَلْ مَحْفُوظاً الْحَدِیثَ وَفِیهِ ثَوَابٌ جَزِیلٌ وَفِی آخِرِهِ أَنَّهُ یُنَادِی مُنَادٍ هَؤُلَاءِ زُوَّارُ الْحُسَیْنِ شَوْقاً إِلَیْهِ فَلَا یَبْقَى أَحَدٌ یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِلَّا تَمَنَّى یَوْمَئِذٍ أَنَّهُ کَانَ مِنْ زُوَّارِ الْحُسَیْنِ علیه السلام. امام باقر علیه السلام فرمود: اگر مردم مىدانستند که در زیارت قبر حضرت حسین بن على علیهما السّلام چه فضل و ثوابى است حتما از شوق و ذوق قالب تهى مىکردند و به خاطر حسرتها نفسهایشان به شماره افتاده و قطع خواهد شد. راوى مىگوید: عرض کردم: در زیارت آن حضرت چه اجر و ثوابى مىباشد؟ حضرت فرمودند: کسى که از روى شوق و ذوق به زیارت آن حضرت رود خداوند متعال هزار حجّ و هزار عمره قبول شده برایش مىنویسد و اجر و ثواب هزار شهید از شهداء بدر و اجر هزار روزه دار و ثواب هزار صدقه قبول شده و ثواب آزاد نمودن هزار بنده که در راه خدا آزاد شده باشند برایش منظور مىشود و پیوسته در طول ایام سال از هر آفتى که کمترین آن شیطان باشد محفوظ مانده... و در روز قیامت نورى به وى اعطاء مىشود که بین مغرب و مشرق از پرتو آن روشن مىگردد و منادى نداء مىکند: این کسى است که از روى شوق و ذوق حضرت امام حسین علیه السّلام را زیارت کرده و پس از این نداء احدى در قیامت باقى نمىماند مگر آنکه تمنّا و آرزو مىکند که کاش از زوّار حضرت ابا عبد اللَّه الحسین علیه السّلام مىبود الحر العاملی، محمد بن الحسن (متوفای1104هـ)، تفصیل وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة، ج 14، ص 453، تحقیق و نشر: مؤسسة آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث، الطبعة الثانیة، 1414هـ. در روایت صحیح دیگر نیز امام صادق علیه السلام ثواب زیارت را هزار حج و عمره مقبول ذکر کرده است: وَعَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنِ الصَّفَّارِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِیرَةِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَیْمُونٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ قُلْتُ لَهُ مَا لِمَنْ زَارَ قَبْرَ الْحُسَیْنِ علیه السلام عَارِفاً بِحَقِّهِ غَیْرَ مُسْتَکْبِرٍ وَلَا مُسْتَنْکِفٍ قَالَ یُکْتَبُ لَهُ أَلْفُ حَجَّةٍ مَقْبُولَةٍ وَأَلْفُ عُمْرَةٍ مَقْبُولَةٍ وَإِنْ کَانَ شَقِیّاً کُتِبَ سَعِیداً وَلَمْ یَزَلْ یَخُوضُ فِی رَحْمَةِ اللَّهِ. عبد اللَّه بن میمون قدّاح، از حضرت امام صادق علیه السّلام، پرسید: براى کسى که به زیارت امام حسین علیه السّلام برود در حالى که به حق آن حضرت عارف و آگاه بوده و هیچ استکبار و استنکافى از زیارتش نداشته باشد چه اجر و ثوابى است؟ حضرت فرمودند: براى او ثواب هزار حجّ و هزار عمره مقبول مىنویسند و اگر شقى بوده سعید محسوبش مىکنند و پیوسته در رحمت خدا غوطه ور است. القمی، أبی القاسم جعفر بن محمد بن قولویه (المتوفی 368 ه ق) کامل الزیارات، ص 307، التحقیق: الشیخ جواد القیومی، الناشر:مؤسسة نشر الفقاهة، المطبعة مؤسسة النشر الاسلامی، الطبعة: الأولى1417 الحر العاملی، محمد بن الحسن (متوفای1104هـ)، تفصیل وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة، ج 14، ص 454، تحقیق و نشر: مؤسسة آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث، الطبعة الثانیة، 1414هـ. 7. خدا به زئران کربلا، قبل از زائران عرفات توجه میکنددر روایت صحیح آمده است که خداوند متعال قبل از این که به زائران عرفات توجه کند، به زائران کربلا عنایت مىکند: وَعَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ مَاجِیلَوَیْهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ مُوسَى بْنِ عُمَرَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُسْکَانَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَتَعَالَى یَتَجَلَّى لِزُوَّارِ قَبْرِ الْحُسَیْنِ علیه السلام قَبْلَ أَهْلِ عَرَفَاتٍ (فَیَفْعَلُ ذَلِکَ بِهِمْ) وَیَقْضِی حَوَائِجَهُمْ وَیَغْفِرُ ذُنُوبَهُمْ وَیُشَفِّعُهُمْ فِی مَسَائِلِهِمْ ثُمَّ یَثْنِی بِأَهْلِ عَرَفَاتٍ یَفْعَلُ ذَلِکَ بِهِم. امام صادق علیه السّلام فرمود: خداوند تبارک و تعالى پیش از آنکه به اهل عرفات تجلى کند، به زائران قبر حسین علیه السّلام جلوه مىفرماید و خواستههاى آنان را برآورده مىسازد و گناهانشان را مىآمرزد و شفاعت آنان را در باره دیگران مىپذیرد، و در مرحله بعد به اهل عرفات مىپردازد و با آنان نیز چنین مىکند. القمی، أبی القاسم جعفر بن محمد بن قولویه (المتوفی 368 ه ق) کامل الزیارات، ص 309، التحقیق: الشیخ جواد القیومی، الناشر:مؤسسة نشر الفقاهة، المطبعة مؤسسة النشر الاسلامی، الطبعة: الأولى1417 القمی، الشیخ الصدوق أبی جعفر محمد بن علی ابن الحسین بن موسى بن بابویه (متوفای381 هـ)، ثواب الأعمال وعقاب الأعمال، ص 90، الناشر: منشورات الرضى ـ قم، الطبعة الثانیة 1368 ه ش الطوسی، الشیخ الطائفة أبی جعفر محمد بن الحسن بن علی بن الحسن، (متوفای460 هـ)، مصباح المتهجد،ص 715، ناشر: مؤسسة فقه الشیعة، بیروت – لبنان، الطبعة الأولى 1411ه - 1991 م 8. رسول خدا و امیرمؤمنان زائر کربلا را بدرقه میکنندشیح حر عاملى با سند صحیح از امام صادق علیه السلام نقل کرده است: عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ هَمَّامٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ مَالِکٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِمْرَانَ عَنْ حَسَنِ بْنِ حُسَیْنٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَیُّوبَ عَنِ الْحَارِثِ بْنِ الْمُغِیرَةِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الصَّادِقِ علیه السلام قَالَ إِنَّ لِلَّهِ مَلَائِکَةً مُوَکَّلِینَ بِقَبْرِ الْحُسَیْنِ علیه السلام فَإِذَا هَمَّ الرَّجُلُ بِزِیَارَتِهِ فَاغْتَسَلَ نَادَاهُ مُحَمَّدٌ صلی الله علیه وآله یَا وَفْدَ اللَّهِ أَبْشِرُوا بِمُرَافَقَتِی فِی الْجَنَّةِ وَنَادَاهُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام أَنَا ضَامِنٌ لِقَضَاءِ حَوَائِجِکُمْ وَدَفْعَةِ الْبَلَاءِ عَنْکُمْ فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ ثُمَّ اکْتَنَفَهُمُ النَّبِیُّ صلی الله علیه وآله وَعَلِیٌّ علیه السلام عَنْ أَیْمَانِهِمْ وَعَنْ شَمَائِلِهِمْ حَتَّى یَنْصَرِفُوا إِلَى أَهَالِیهِمْ. حارث بن مغیره، مىگوید: حضرت ابى عبد اللَّه علیه السّلام فرمودند: خداوند متعال فرشتگانى دارد که موکّل قبر حضرت امام حسین علیه السّلام مىباشند هنگامى که شخص قصد زیارت آن حضرت را نموده غسل کند حضرت محمّد صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم ایشان را مورد نداء قرار داده و مىفرماید: اى مسافران خدا! بشارت باد بر شما که در بهشت با من هستید. سپس امیر المؤمنین علیه السّلام به ایشان نداء نموده و مىفرماید: من ضامنم که حوائج شما را بر آورده نموده و بلاء را در دنیا و آخرت از شما دفع کنم، سپس پیامبر اکرم صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم و امیر مؤمنان با ایشان از طرف راست و چپ ملاقات فرموده تا بالأخره به اهل خود بازگردند. الحر العاملی، محمد بن الحسن (متوفای1104هـ)، تفصیل وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة، ج 14، ص 485، تحقیق و نشر: مؤسسة آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث، الطبعة الثانیة، 1414هـ. 9. رسول خدا زائر کربلا را به همنشنی خود بشارت داده استیکى از جمله هاى روایت فوق این است: نَادَاهُ مُحَمَّدٌ صلی الله علیه وآله یَا وَفْدَ اللَّهِ أَبْشِرُوا بِمُرَافَقَتِی فِی الْجَنَّةِ. رسول خدا صلى الله علیه وآله زائر کربلا را مورد نداء قرار داده و مىفرماید: اى مسافران خدا! بشارت باد بر شما که در بهشت با من هستید. الحر العاملی، محمد بن الحسن (متوفای1104هـ)، تفصیل وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة، ج 14، ص 485، تحقیق و نشر: مؤسسة آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث، الطبعة الثانیة، 1414هـ. 10. امیر مؤمنان برآورده شدن حاجات زائرکر بلا را ضمانت کرده استدر روایت صحیح فوق یکى از فقراتش این است: وَنَادَاهُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام أَنَا ضَامِنٌ لِقَضَاءِ حَوَائِجِکُمْ وَدَفْعَةِ الْبَلَاءِ عَنْکُمْ فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ. امیر مؤمنان به زائران مىفرماید: من ضامنم که حوائج شما را بر آورده نموده و بلاء را در دنیا و آخرت از شما دفع کنم. الحر العاملی، محمد بن الحسن (متوفای1104هـ)، تفصیل وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة، ج 14، ص 485،تحقیق و نشر: مؤسسة آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث، الطبعة الثانیة، 1414هـ. 11. زائر کربلا، عمرش طولانی استدر روایت موثق امام باقر علیه السلام یکى از آثار زیارت کربلا را طولانى شدن عمر و وسعت رزق بیان مىکند: مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ دَاوُدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِیدِ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ مَتِّیلٍ الدَّقَّاقُ وَغَیْرُهُ مِنَ الشُّیُوخِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِیِّ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ أَبِی أَیُّوبَ الْخَزَّازِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ مُرُوا شِیعَتَنَا بِزِیَارَةِ قَبْرِ الْحُسَیْنِ علیه السلام فَإِنَّ إِتْیَانَهُ یَزِیدُ فِی الرِّزْقِ وَیَمُدُّ فِی الْعُمُرِ وَیَدْفَعُ مَدَافِعَ السُّوءِ وَإِتْیَانَهُ مُفْتَرَضٌ عَلَى کُلِّ مُؤْمِنٍ یُقِرُّ لَهُ بِالْإِمَامَةِ مِنَ اللَّهِ. امام باقر علیه السلام فرمودند: شیعیان ما را به زیارت قبر حضرت حسن بن على علیهما السّلام امر کنید؛ زیرا زیارت آن حضرت رزق و روزى را زیاد و عمر را طولانى کرده و امورى که بدى و شر را جلب مىکنند دفع مىنماید. و زیارت آن حضرت بر هر مؤمنى که اقرار به امامت حضرتش از طرف حق تعالى دارد واجب و لازم است. الطوسی، الشیخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علی بن الحسن (متوفای460هـ)، تهذیب الأحکام، ج 6، ص 42، تحقیق: السید حسن الموسوی الخرسان، ناشر: دار الکتب الإسلامیة ـ طهران، الطبعة الرابعة،1365 ش. الحر العاملی، محمد بن الحسن (متوفای1104هـ)، تفصیل وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة، ج 14، ص 413، تحقیق و نشر: مؤسسة آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث، الطبعة الثانیة، 1414هـ. به همین جهت است که در روایت دیگر آمده، در آن مدتی که زائر در کربلا اقامت دارد و مشغول زیارت امام حسین است، این ایام جزء عمر او محسوب نمیشود حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِیُّ قَالَ حَدَّثَنِی أَبُو سَعِیدٍ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ زَکَرِیَّا الْعَدَوِیُّ الْبَصْرِیُّ عَنْ هَیْثَمِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الرُّمَّانِیِّ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا علیه السلام عَنْ أَبِیهِ علیه السلام قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الصَّادِقُ علیه السلام إِنَّ أَیَّامَ زَائِرِی الْحُسَیْنِ علیه السلام لَا تُحْسَبُ مِنْ أَعْمَارِهِمْ وَلَا تُعَدُّ مِنْ آجَالِهِم. امام هشتم به نقل از امام صادق علیهما السلام فرمودند: ایّام زیارت حضرت امام حسین علیه السّلام جزء عمر زائر شمرده نشده و از اجلشان محسوب نمىگردد. القمی، أبی القاسم جعفر بن محمد بن قولویه (المتوفی 368 ه ق) کامل الزیارات، ص 260، التحقیق: الشیخ جواد القیومی، الناشر:مؤسسة نشر الفقاهة، المطبعة مؤسسة النشر الاسلامی، الطبعة: الأولى1417 12. زائران کربلا، قبل از همه وارد بهشت می شونددر روایت موثق، امام صادق فرمود: زائران کربلا قبل از همه وارد بهشت مىشوند: حَدَّثَنِی أَبِی وَأَخِی وَعَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ وَمُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ ره جَمِیعاً عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَى الْعَطَّارِ عَنِ الْعَمْرَکِیِّ بْنِ عَلِیٍّ الْبُوفَکِیِّ عَنْ صَنْدَلٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُکَیْرٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ زُرَارَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام یَقُولُ إِنَّ لِزُوَّارِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ علیه السلام یَوْمَ الْقِیَامَةِ فَضْلًا عَلَى النَّاسِ قُلْتُ وَمَا فَضْلُهُمْ قَالَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ قَبْلَ النَّاسِ بِأَرْبَعِینَ عَاماً. عبد اللَّه بن زراره، مىگوید: از امام صادق علیه السّلام شنیدم که مىفرمودند: در روز قیامت براى زوّار حسین بن على علیهما السّلام بر سایر مردم فضیلت و برترى است. عرض کردم: فضیلت شان چیست؟ فرمودند: چهل سال قبل از دیگران وارد بهشت مىشوند در حالى که مردم در حساب و موقف مىباشند. القمی، أبی القاسم جعفر بن محمد بن قولویه (المتوفی 368 ه ق) کامل الزیارات، ص 262، التحقیق: الشیخ جواد القیومی، الناشر:مؤسسة نشر الفقاهة، المطبعة مؤسسة النشر الاسلامی، الطبعة: الأولى1417 الحر العاملی، محمد بن الحسن (متوفای1104هـ)، تفصیل وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة، ج 14، ص 425، تحقیق و نشر: مؤسسة آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث، الطبعة الثانیة، 1414هـ 13. زائر کربلا، زائر خدا در عرش استدر این باره روایت فراوان است به ذکر چند روایت اکتفا مىکنیم: امام صادق علیه السلام در روایت صحیح مىفرماید: عَنْ أَبِی الْقَاسِمِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِیِّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ یَعْقُوبَ بْنِ یَزِیدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ زَیْدٍ الشَّحَّامِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ مَنْ زَارَ قَبْرَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام یَوْمَ عَاشُورَاءَ عَارِفاً بِحَقِّهِ کَانَ کَمَنْ زَارَ اللَّهَ تَعَالَى فِی عَرْشِهِ. کسى که مضجع شریف امام حسین را با شناخت حق آنحضرت در روز عاشورا زیارت کند؛ مانند این است که خداوند را در عرش زیارت کرده است. الطوسی، الشیخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علی بن الحسن (متوفای460هـ)، تهذیب الأحکام، ج 6، ص 51، تحقیق: السید حسن الموسوی الخرسان، ناشر: دار الکتب الإسلامیة ـ طهران، الطبعة الرابعة،1365 ش. الحر العاملی، محمد بن الحسن (متوفای1104هـ)، تفصیل وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة، ج 14، ص 476، تحقیق و نشر: مؤسسة آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث، الطبعة الثانیة، 1414هـ. در روایت دیگر نیز از امام صادق علیه السلام نقل شدهاست: حَدَّثَنِی أَبِی رَحِمَهُ اللَّهُ وَعَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ وَجَمَاعَةُ مَشَایِخِی ره عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ بْنِ بَزِیعٍ عَنْ صَالِحِ بْنِ عُقْبَةَ عَنْ زَیْدٍ الشَّحَّامِ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام مَا لِمَنْ زَارَ قَبْرَ الْحُسَیْنِ علیه السلام قَالَ کَانَ کَمَنْ زَارَ اللَّهَ فِی عَرْشِهِ قَالَ قُلْتُ مَا لِمَنْ زَارَ أَحَداً مِنْکُمْ [أَحَدَکُمْ] قَالَ کَمَنْ زَارَ رَسُولَ اللَّهِصلی الله علیه وآله. زید شحام مىگوید: از امام صادق علیه السلام پرسیدم براى زائر امام حسین علیه السلام چه ثوابى است؟ فرمود: همانند این است که خدا را در عرش زیارت کرده است. پرسیدم ثواب زیارت یکى از امامان دیگر چسیت؟ فرمود: همانند کسى است که رسول خدا صلى الله علیه وآله را زیارت کرده است. القمی، أبی القاسم جعفر بن محمد بن قولویه (المتوفی 368 ه ق) کامل الزیارات، ص 278، التحقیق: الشیخ جواد القیومی، الناشر:مؤسسة نشر الفقاهة، المطبعة مؤسسة النشر الاسلامی، الطبعة: الأولى1417 وَحَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ الرَّزَّازُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ بْنِ بَزِیعٍ عَنِ الْخَیْبَرِیِّ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْقُمِّیِّ قَالَ قَالَ لِیَ الرِّضَا علیه السلام مَنْ زَارَ قَبْرَ أَبِی بِبَغْدَادَ کَانَ کَمَنْ زَارَ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه وآله وَأَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ إِلَّا أَنَّ لِرَسُولِ اللَّهِ وَأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ صلی الله علیه وآله فَضْلَهُمَا قَالَ ثُمَّ قَالَ لِی مَنْ زَارَ قَبْرَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ بِشَطِّ الْفُرَاتِ کَانَ کَمَنْ زَارَ اللَّهَ فَوْقَ کُرْسِیِّهِ [فِی عَرْشِهِ]. حسین بن محمّد قمى، مىگوید: حضرت رضا علیه السّلام به من فرمودند: کسى که قبر پدرم را در بغداد زیارت کند، مانند کسى است که رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم و امیر المؤمنین علیه السّلام را زیارت نموده منتهى زیارت رسول خدا و امیر المؤمنین صلوات اللَّه و سلامه علیهما فضیلت و برترى دارد سپس فرمودند: کسى که قبر حضرت ابى عبد اللَّه الحسین علیه السّلام را در کنار فرات زیارت کند مانند کسى است که خدا را بالاى کرسىاش زیارت نموده القمی، أبی القاسم جعفر بن محمد بن قولویه (المتوفی 368 ه ق) کامل الزیارات، ص 278، التحقیق: الشیخ جواد القیومی، الناشر:مؤسسة نشر الفقاهة، المطبعة مؤسسة النشر الاسلامی، الطبعة: الأولى1417 14. زائر کربلا، با 120 هزار نبی مصافحه میکند:در روایت موثق امام صادق علیه السلام مىفرماید: عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ الزَّیْتُونِیِّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ هِلَالٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ مَنْ أَحَبَّ أَنْ یُصَافِحَهُ مِائَة أَلْفِ نَبِیٍّ وَعِشْرُونَ أَلْفَ نَبِیٍّ فَلْیَزُرْ قَبْرَ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ علیه السلام فِی النِّصْفِ مِنْ شَعْبَانَ فَإِنَّ أَرْوَاحَ النَّبِیِّینَ تَسْتَأْذِنُ اللَّهَ فِی زِیَارَتِهِ فَیُؤْذَنُ لَهُمْ. کسى که دوست دارد با 120 هزار پیامبر مصافحه کند؛ باید قبر حسین بن على را در نیمه شعبان زیارت کند؛ زیرا ارواح پیامبران براى زیارت از خدا اجازه مىخواهند و براى آنها اجازه داده مىشود. الطوسی، الشیخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علی بن الحسن (متوفای460هـ)، تهذیب الأحکام، ج 6، ص 49، تحقیق: السید حسن الموسوی الخرسان، ناشر: دار الکتب الإسلامیة ـ طهران، الطبعة الرابعة،1365 ش المشهدی الحائری، أبو عبد الله محمد بن جعفر بن علی، (متوفای 610هـ) المزار الکبیر، ص 404، التحقیق: جواد القیومی الأصفهانی، ناشر: نشرالقیوم، المطبعة: مؤسسة النشر الاسلامی الطبعة الأولى ـ قم 1419هـ الحر العاملی، محمد بن الحسن (متوفای1104هـ)، تفصیل وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة، ج 14، ص 468، تحقیق و نشر: مؤسسة آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث، الطبعة الثانیة، 1414هـ. این مواردى که ذکر شده گوشهى از فضائل ویژه کربلا است. نتیجه نهائی در ارزیابی برتری کعبه و کربلا بر یکدیگراز منظر روایات، کعبه و کربلا داراى فضائل مشترک و فضائل ویژه هستند که هر یکى از این موارد فوق، به قدر امکان بررسى شد؛ با توجه به آن موارد تا حدودى مىشود در بارهى این مسأله نظر داد؛ اما تعدادى از روایات دیگر که صریح در این مسأله است نتیجه نهائى را، به نفع «برتری کربلا بر کعبه» رقم مىزند. در این قسمت به تشریح و توضیح آن مىپردازیم: روایات بیانگر برتری کربلا بر کعبهروایت اول؛ اگر فضائل کربلا بیان شود؛ حج تعطیل میشودامام صادق علیه السلام در صحیحه، به ابن ابى یعفور مىفرماید: فضائل کربلا آن قدر زیاد است که اگر بیان شود؛ حج به کلى تعطیل مىشود و با توجه به همین فضائل و عظمت مضجع شریف امام حسین علیه السلام است که خداوند قبل از مکه، کربلا را حرم امن خود قرار داد. راوى مىپرسد اگر فضائل کربلا این قدر است پس چرا زیارتش واجب نشد؟ حضرت مىفرماید: خواست خدا همین بوده است: حَدَّثَنِی أَبِی وَعَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ وَجَمَاعَةُ مَشَایِخِی رَحِمَهُمُ اللَّهُ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِی خَلَفٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْقَمَّاطِ قَالَ حَدَّثَنِی عَبْدُ اللَّهِ بْنُ أَبِی یَعْفُورٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام یَقُولُ لِرَجُلٍ مِنْ مَوَالِیهِ یَا فُلَانُ أَ تَزُورُ قَبْرَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ علیه السلام قَالَ نَعَمْ إِنِّی أَزُورُهُ بَیْنَ ثَلَاثِ سِنِینَ أَوْ سَنَتَیْنِ مَرَّةً فَقَالَ لَهُ وَهُوَ مُصْفَرُّ الْوَجْهِ أَمَا وَاللَّهِ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ لَوْ زُرْتَهُ لَکَانَ أَفْضَلَ لَکَ مِمَّا أَنْتَ فِیهِ- فَقَالَ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ أَ کُلُّ هَذَا الْفَضْلُ فَقَالَ نَعَمْ وَاللَّهِ لَوْ أَنِّی حَدَّثْتُکُمْ بِفَضْلِ زِیَارَتِهِ وَبِفَضْلِ قَبْرِهِ لَتَرَکْتُمُ الْحَجَّ رَأْساً وَمَا حَجَّ مِنْکُمْ أَحَدٌ وَیْحَکَ أَ مَا تَعْلَمُ- أَنَّ اللَّهَ اتَّخَذَ بِفَضْلِ قَبْرِهِ کَرْبَلَاءَ حَرَماً آمِناً مُبَارَکاً قَبْلَ أَنْ یَتَّخِذَ مَکَّةَ حَرَماً قَالَ ابْنُ أَبِی یَعْفُورٍ فَقُلْتُ لَهُ قَدْ فَرَضَ اللَّهُ عَلَى النَّاسِ حِجَّ الْبَیْتِ وَلَمْ یَذْکُرْ زِیَارَةَ قَبْرِ الْحُسَیْنِ علیه السلام فَقَالَ وَإِنْ کَانَ کَذَلِکَ فَإِنَّ هَذَا شَیْءٌ جَعَلَهُ اللَّهُ هَکَذَا أَ مَا سَمِعْتَ قَوْلَ أَبِی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام حَیْثُ یَقُولُ إِنَّ بَاطِنَ الْقَدَمِ أَحَقُّ بِالْمَسْحِ مِنْ ظَاهِرِ الْقَدَمِ وَلَکِنَّ اللَّهَ فَرَضَ هَذَا عَلَى الْعِبَادِ أَوَمَا عَلِمْتَ أَنَّ الْمَوْقِفَ لَوْ کَانَ فِی الْحَرَمِ کَانَ أَفْضَلَ لِأَجْلِ الْحَرَمِ وَلَکِنَّ اللَّهَ صَنَعَ ذَلِکَ فِی غَیْرِ الْحَرَم. عبد اللَّه ابى یعفور گفت: از امام صادق علیه السّلام شنیدم که به شخصى از دوستانش فرمودند. فلانى! به زیارت قبر ابى عبد اللَّه الحسین علیه السّلام مىروى؟ آن شخص گفت: بلى من هر سه سال یا دو سال یک مرتبه به زیارتش مىروم. حضرت در حالى که صورتشان زرد شده بود فرمودند: به خدائى که معبودى غیر از او نیست، اگر او را زیارت کنى برتر است براى تو از آنچه در آن هستى! آن شخص عرض کرد: فدایت شوم آیا تمام این فضل براى من هست؟ حضرت فرمودند: بلى به خدا سوگند، اگر من فضیلت زیارت آن حضرت و فضیلت قبرش را براى شما باز گو کنم به طورى کلّى حجّ را ترک کرده و احدى از شما دیگر به حج نمىرود، واى بر تو آیا نمىدانى خداوند متعال به واسطه فضیلت قبر آن حضرت کربلا را حرم امن و مبارک قرار داد پیش از آنکه مکّه را حرم امن نماید؟ ابن ابى یعفور مىگوید: محضرش عرضه داشتم: خداوند متعال حج و زیارت بیت اللَّه را بر مردم واجب کرده ولى زیارت قبر امام حسین علیه السّلام را بر مردم واجب نکرده است پس چطور شما چنین مىفرمائید؟ حضرت فرمودند: اگر چه همین طور است ولى در عین حال خداوند متعال فضیلت زیارت آن حضرت را اینگونه قرار داده است. مگر نشنیدهاى کلام امیر المؤمنین علیه السّلام را که فرمودند: کف پا سزاوارتر به مسح نمودن از ظاهر و روى پا است، ولى در عین حال حق تعالى مسح روى پا را بر بندگان واجب کرده است؟! و نیز مگر نمىدانى اگر موقف (محلّ محرم شدن) به خاطر شرافتى که در حرم هست در حرم بود، افضل و برتر بود ولى خداوند متعال آن را در غیر حرم قرار داده است. القمی، أبی القاسم جعفر بن محمد بن قولویه (المتوفی 368 ه ق) کامل الزیارات، ص 449، التحقیق: الشیخ جواد القیومی، الناشر: مؤسسة نشر الفقاهة، المطبعة مؤسسة النشر الاسلامی، الطبعة الأولى1417 الحر العاملی، محمد بن الحسن (متوفای1104هـ)، تفصیل وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة، ج 14، ص 514، تحقیق و نشر: مؤسسة آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث، الطبعة الثانیة، 1414هـ المجلسی، محمد باقر (متوفای 1111هـ)، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج 98، ص 33، تحقیق: محمد الباقر البهبودی، ناشر: مؤسسة الوفاء، بیروت - لبنان، الطبعة الثانیة المصححة، 1403هـ - 1983م. روایت دوم:کعبه، به خاطر شرافت خاک کربلا و امام حسین (ع) آفریده شدهاست:در این روایت موثقه، خداوند به زمین کعبه فرمود: فضیلت تو، همانند قطرهى نسبت به دریاست و اگر خاک کربلا و آن کسى که در آن آرمیده است نبود؛ تو و آن خانهى را که به آن افتخار مىکنى نمىآفریدم: حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ الْقُرَشُِّی الرَّزَّازُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْقَمَّاطِ عَنْ عُمَرَ بْنِ یَزِیدَ بَیَّاعِ السَّابِرِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ إِنَّ أَرْضَ الْکَعْبَةِ قَالَتْ مَنْ مِثْلِی وَقَدْ بَنَى اللَّهُ بَیْتَهُ [بُنِیَ بَیْتُ اللَّهِ] عَلَى ظَهْرِی وَیَأْتِینِی النَّاسُ مِنْ کُلِّ فَجٍّ عَمِیقٍ وَجُعِلْتُ حَرَمَ اللَّهِ وَأَمْنَهُ فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَیْهَا أَنْ کُفِّی وَقِرِّی فَوَ عِزَّتِی وَجَلَالِی مَا فَضْلُ مَا فُضِّلْتِ بِهِ فِیمَا أَعْطَیْتُ بِهِ أَرْضَ کَرْبَلَاءَ إِلَّا بِمَنْزِلَةِ الْإِبْرَةِ غُرِسَتْ [غُمِسَتْ] فِی الْبَحْرِ فَحَمَلَتْ مِنْ مَاءِ الْبَحْرِ وَلَوْ لَا تُرْبَةُ کَرْبَلَاءَ مَا فَضَّلْتُکِ وَلَوْ لَا مَا تَضَمَّنَتْهُ أَرْضُ کَرْبَلَاءَ لَمَا خَلَقْتُکِ وَلَا خَلَقْتُ الْبَیْتَ الَّذِی افْتَخَرْتِ بِهِ فَقِرِّی وَاسْتَقِرِّی وَکُونِی دُنْیَا مُتَوَاضِعاً ذَلِیلًا مَهِیناً غَیْرَ مُسْتَنْکِفٍ وَلَا مُسْتَکْبِرٍ لِأَرْضِ کَرْبَلَاءَ وَإِلَّا سُخْتُ بِکِ وَهَوَیْتُ بِکِ فِی نَارِ جَهَنَّم. امام صادق علیه السلام فرمودند: زمین کعبه در مقام مفاخره گفت: کدام زمین مثل من است، و حال آنکه خداوند خانهاش را بر پشت من بنا کرده و مردم از هر راه دورى متوجه من مىشوند، و حرم خدا و مأمن قرار داده شدهام؟!! خداوند متعال به سویش وحى کرد و فرمود: بس کن و آرام بگیر، به عزّت و جلال خودم قسم آنچه را که تو براى خود فضیلت مىدانى در قیاس با فضیلتى که به زمین کربلاء اعطاء نمودهام همچون قطرهاى است نسبت به آب دریا که سوزنى را در آن فرو برند و آن قطره را با خود بر دارد، و اساسا اگر خاک کربلاء نبود این فضیلت براى تو نبود و نیز اگر نبود آنچه که این خاک آن را در بر دارد تو را نمىآفریدم و بیتى را که تو به آن افتخار مىکنى خلق نمىکردم بنا بر این آرام بگیر و ساکت باش و متواضع و خوار و نرم باش و نسبت به زمین کربلا استنکاف و استکبار و طغیانى از خود نشان مده و الّا تو را فرو برده و در آتش جهنّم قرارت مىدهم القمی، أبی القاسم جعفر بن محمد بن قولویه (المتوفی 368 ه ق) کامل الزیارات، ص 450، التحقیق: الشیخ جواد القیومی، الناشر:مؤسسة نشر الفقاهة، المطبعة مؤسسة النشر الاسلامی، الطبعة: الأولى1417 الحر العاملی، محمد بن الحسن (متوفای1104هـ)، تفصیل وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة، ج 14، ص 514، تحقیق و نشر: مؤسسة آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث، الطبعة الثانیة، 1414هـ روایت سوم:خداوند قبل از خلق کعبه، کربلا را حرم خود قرار دادحَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ الْقُرَشِیُّ الرَّزَّازُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْخَطَّابِ عَنْ أَبِی سَعِیدٍ عَنْ بَعْضِ رِجَالِهِ عَنْ أَبِی الْجَارُودِ قَالَ قَالَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ علیه السلام اتَّخَذَ اللَّهُ أَرْضَ کَرْبَلَاءَ حَرَماً آمِناً مُبَارَکاً قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَ اللَّهُ أَرْضَ الْکَعْبَةِ وَیَتَّخِذَهَا حَرَماً بِأَرْبَعَةٍ وَعِشْرِینَ أَلْفَ عَامٍ وَأَنَّهُ إِذَا زَلْزَلَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَتَعَالَى الْأَرْضَ وَسَیَّرَهَا رُفِعَتْ کَمَا هِیَ بِتُرْبَتِهَا نُورَانِیَّةً صَافِیَةً فَجُعِلَتْ فِی أَفْضَلِ رَوْضَةٍ مِنْ رِیَاضِ الْجَنَّةِ وَأَفْضَلِ مَسْکَنٍ فِی الْجَنَّةِ لَا یَسْکُنُهَا إِلَّا النَّبِیُّونَ وَالْمُرْسَلُونَ أَوْ قَالَ أُولُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ وَإِنَّهَا لَتَزْهَرُ بَیْنَ رِیَاضِ الْجَنَّةِ کَمَا یَزْهَرُ الْکَوْکَبُ الدُّرِّیُّ بَیْنَ الْکَوَاکِبِ لِأَهْلِ الْأَرْضِ یَغْشَى نُورُهَا أَبْصَارَ أَهْلِ الْجَنَّةِ جَمِیعاً وَهِیَ تُنَادِی أَنَا أَرْضُ اللَّهِ الْمُقَدَّسَةُ الطَّیِّبَةُ الْمُبَارَکَةُ الَّتِی تَضَمَّنَتْ سَیِّدَ الشُّهَدَاءِ وَسَیِّدَ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ. حضرت على بن الحسین علیهما السّلام فرمودند: خداوند متعال بیست و چهار هزار سال قبل از اینکه زمین کعبه را خلق کند و آن را حرم قرار دهد زمین کربلاء را آفرید و آن را حرم امن و مبارک قرارداد، و هر گاه حق تعالى بخواهد کره زمین را لرزانده و حرکتش دهد (شاید کنایه از قیامت باشد) زمین کربلاء را همراه تربتش در حالى که نورانى و شفّاف هست بالا برده و آن را در برترین باغهاى بهشت قرار داده و بهترین مسکن در آنجا مىگرداند و ساکن نمىشود در آن مگر انبیاء و مرسلین (یا بجاى این فقره فرمودند: و ساکن نمىشود در آن مگر رسولان اولو العزم) این زمین بین باغهاى بهشت مىدرخشد همان طورى که ستاره درخشنده بین ستارگان نورفشانى مىنماید، نور این زمین چشمهاى اهل بهشت را تار مىکند و با صدائى بلند مىگوید: من زمین مقدّس و طیّب و پاکیزه و مبارکى هستم که سید الشهداء و سرور جوانان اهل بهشت را در خود دارم. القمی، أبی القاسم جعفر بن محمد بن قولویه (المتوفی 368 ه ق) کامل الزیارات، ص 451، التحقیق: الشیخ جواد القیومی، الناشر: مؤسسة نشر الفقاهة، المطبعة مؤسسة النشر الاسلامی، الطبعة: الأولى1417 المشهدی الحائری، أبو عبد الله محمد بن جعفر بن علی، (متوفای 610هـ) المزار الکبیر، ص 338، التحقیق: جواد القیومی الأصفهانی، ناشر: نشرالقیوم، المطبعة: مؤسسة النشر الاسلامی الطبعة الأولى ـ قم 1419هـ روایت چهارم:برتری کربلا در تواضع او، و وجود مقدس امام حسین (ع) استدر روایت دوم بیان شد که زمین کعبه مىخواست با بیان فضائل، خود را برتر از زمین هاى دیگر نشان دهد؛ اما خداوند به او فرمود: ساکت باش! اگر تربت کربلا و آن کسى که در آن مدفون است نبود تو را خلق نمىکردم. اما طبق این روایت خداوند به زمین کربلا فرمود: با فضائلى که دارى بر زمین هاى دیگر تفاخر کن. زمین کربلا بعد از بیان چند فضلیتش بدون این که فخر فروشى کند؛ خدا را شکر گذارى کرد. در مقابل خداوند او را به واسطه شکر او، و وجود امام حسین به تواضع او افزود و او را گرامى داشت و برترى بخشید. أَبِی عَنْ عَلِیٍّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ عَبَّادٍ أَبِی سَعِیدٍ الْعُصْفُرِیِّ عَنْ صَفْوَانَ الْجَمَّالِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام یَقُولُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَتَعَالَى فَضَّلَ الْأَرَضِینَ وَالْمِیَاهَ بَعْضَهَا عَلَى بَعْضٍ فَمِنْهَا مَا تَفَاخَرَتْ وَمِنْهَا مَا بَغَتْ فَمَا مِنْ مَاءٍ وَلَا أَرْضٍ إِلَّا عُوقِبَتْ لِتَرْکِ التَّوَاضُعِ لِلَّهِ حَتَّى سَلَّطَ اللَّهُ عَلَى الْکَعْبَةِ الْمُشْرِکِینَ وَأَرْسَلَ إِلَى زَمْزَمَ مَاءً مَالِحاً حَتَّى أَفْسَدَ طَعْمَهُ وَإِنَّ کَرْبَلَاءَ وَمَاءَ الْفُرَاتِ أَوَّلُ أَرْضٍ وَأَوَّلُ مَاءٍ قَدَّسَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى وَبَارَکَ عَلَیْهَا فَقَالَ لَهَا تَکَلَّمِی بِمَا فَضَّلَکِ اللَّهُ فَقَالَتْ لَمَّا تَفَاخَرَتِ الْأَرَضُونَ وَالْمِیَاهُ بَعْضُهَا عَلَى بَعْضٍ قَالَتْ أَنَا أَرْضُ اللَّهِ الْمُقَدَّسَةُ الْمُبَارَکَةُ الشِّفَاءُ فِی تُرْبَتِی وَمَائِی وَلَا فَخْرَ بَلْ خَاضِعَةٌ ذَلِیلَةٌ لِمَنْ فَعَلَ بِی ذَلِکَ وَلَا فَخْرَ عَلَى مَنْ دُونِی بَلْ شُکْراً لِلَّهِ فَأَکْرَمَهَا وَزَادَهَا بِتَوَاضُعِهَا بِالْحُسَیْنِ علیه السلام وَأَصْحَابِهِ ثُمَّ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام مَنْ تَوَاضَعَ لِلَّهِ رَفَعَهُ اللَّهُ وَمَنْ تَکَبَّرَ وَضَعَهُ اللَّهُ. صفوان جمال مىگوید: از امام صادق علیه السلام شنیدم که مىفرمودند: خداوند تبارک و تعالى برخى از زمین، و آبها را بر بعضى دیگر تفضیل و برترى داد، پارهاى تفاخر و تکبّر نموده و تعدادى از آنها ستم و تعدى نمودند از این رو آب و زمین نماند مگر آنکه مورد عقاب الهى قرار گرفت؛ زیرا تواضع و فروتنى در مقابل خدا را ترک کردند حتّى خداوند متعال مشرکین را بر کعبه مسلّط کرد و به زمزم آبى شور وارد نمود تا طعمش فاسد گردید. ولى زمین کربلاء و آب فرات اولین زمین و اولین آبى هستند که خداوند متعال مقدّس و پاکیزهشان نمود و برکت به آنها داد و سپس به آن زمین فرمود: بگو به آنچه خدا تو را به آن فضیلت داده مگر نبوده که زمینها و آبها بعضى بر برخى دیگر تفاخر و تکبّر نمودند؟! زمین کربلاء عرضه داشت: من زمین خدایم که مرا مقدّس و مبارک آفرید، شفاء را در تربت و آب من قرار داد، هیچ فخرى نکرده؛ بلکه در مقابل آن کس که این فضیلت را به من داده فروتن و ذلیل مىباشم، چنانچه بر زمینهاى دون خود نیز فخر نمىکنم بلکه خدا را شکر و سپاس مىکنم پس خداوند متعال بواسطه حسین علیه السّلام و اصحابش آن سرزمین را مورد اکرام قرار داد و در تواضع و فروتنى و شکرش افزود سپس حضرت امام صادق علیه السّلام فرمودند: کسى که براى خدا تواضع و فروتنى کند حق تعالى او را بلند کند و کسى که تکبّر نماید وى را پست و ذلیل خواهد نمود. القمی، أبی القاسم جعفر بن محمد بن قولویه (المتوفی 368 ه ق) کامل الزیارات، ص 455، التحقیق: الشیخ جواد القیومی، الناشر:مؤسسة نشر الفقاهة، المطبعة مؤسسة النشر الاسلامی، الطبعة: الأولى 1417 المجلسی، محمد باقر (متوفای 1111هـ)، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج 98 ص 110، تحقیق: محمد الباقر البهبودی، ناشر: مؤسسة الوفاء- بیروت - لبنان، الطبعة: الثانیة المصححة، 1403 - 1983 م. دو مطلب مهم در تحلیل روایاتمطلب اول؛ منشأ برتری کربلا، وجود مقدس امام حسین (ع) استدر متن هریکى از این روایات باید تأمل کرد که منشأ برترى کربلا بر کعبه چیست؟ و کربلا از کجا این همه فضائل را کسب کرده است؟ با دقت در متن آنها، روشن مىشود که برترى کربلا از وجود مقدس امام حسین علیه السلام نشأت گرفته و کل فضائل و اسرار او در عظمت وجود آنحضرت است. اگر خداوند کربلا را قبل از کعبه حرم خودش قرار داد؛ به فضل قبر سید الشهداء است: أَنَّ اللَّهَ اتَّخَذَ بِفَضْلِ قَبْرِهِ کَرْبَلَاءَ حَرَماً آمِناً مُبَارَکاً قَبْلَ أَنْ یَتَّخِذَ مَکَّةَ حَرَماً اگر خداوند به زمین مکه فرمود؛ تو و این خانه را به خاطر زمین کربلا خلق کردم؛ به واسطه همین امام معصوم است: وَلَوْ لَا مَا تَضَمَّنَتْهُ أَرْضُ کَرْبَلَاءَ لَمَا خَلَقْتُکِ وَلَا خَلَقْتُ الْبَیْتَ الَّذِی افْتَخَرْتِ بِهِ؛ و اگر زمین کربلا در میان بهشتیان ندا مىدهد: من زمین مقدس، پاک و مبارکم به خاطر همان آقاى جوانان بهشت است که در او مدفون است: وَهِیَ تُنَادِی أَنَا أَرْضُ اللَّهِ الْمُقَدَّسَةُ الطَّیِّبَةُ الْمُبَارَکَةُ الَّتِی تَضَمَّنَتْ سَیِّدَ الشُّهَدَاءِ وَسَیِّدَ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ. و اگر خداوند زمین کربلا را بى نهایت گرامىداشت و به تواضع و شرافتش افزود باز هم به واسطه همان ریحانه رسول خدا صلى الله علیه وآله و اصحاب مخلص اوست: فَأَکْرَمَهَا وَزَادَهَا بِتَوَاضُعِهَا بِالْحُسَیْنِ علیه السلام وَأَصْحَابِهِ. مطلب دوم؛ امام حسین (ع) علت خلقت کعبه و کربلا استیک قسمت از روایت دوم این است: وَلَوْ لَا مَا تَضَمَّنَتْهُ أَرْضُ کَرْبَلَاءَ لَمَا خَلَقْتُکِ وَلَا خَلَقْتُ الْبَیْتَ الَّذِی افْتَخَرْتِ بِهِ؛ اگر آن کسى که او را زمین کربلا دربر گرفته نبود؛ مکه و بیت الحرام را نمىآفریدم. این جمله علاوه بر اینکه علت خلقت کعبه را بیان مىکند، بیانگر علت خلقت زمین کربلا نیز هست؛ زیرا شرافت و برترى کربلا از وجود آن حضرت است و اگر حضرت سید الشهداء خلق نمىشد؛ کربلا هم نبود و اگر کربلا نمىبود کعبه هم نبود. از طرف دیگر، وجود سید الشهداء وابسته به وجود پدر و مادر بزرگوار آن حضرت است. وجود مبارک مادرش وابسته به وجود خاتم انبیاء است و طبق حدیث قدسى (لولاک ما خلقت الافلاک که خطاب به رسول خداست) که مورد قبول فریقین است؛ وجود نبى اکرم علت اصلى خلقت عالم است. بنا براین خداوند مىدانست که از نسل رسول خدا انسانهاى پاک و هدایتگر جامعه به وجود مىآید؛ آنحضرت را آفرید. در نتیجه اگر امام حسین علیه السلام که از وجود رسول خداست نبود؛ کعبه و کربلا هم نبود. سخنان علماء در برتری کربلا بر کعبهعدهى از بزرگان علماى شیعه نیز به برترى کربلا بر کعبه تصریح کرده اند که در این قسمت نظر برخى را یاد آور مىشویم: <!--[if !supportLists]-->1. <!--[endif]-->شهید اول: طبق مرجحات روائی، کربلا برتر از مکه است؛شهید اول در کتاب دروس مىنویسد: وروی فی کربلاء على ساکنها السلام مرجحات، والأقرب أن مواضع قبور الأئمة علیهم السلام کذلک، أما البلدان التی هم بها فمکة أفضل منها حتى من المدینة در باره کربلا مرحجات وارد شده است. اقرب این است که جایگاه قبور ائمه علیهم السلام نیز هم چنین است (مرجح دارند) اما نسبت به شهرهاى که ائمه در آنان بودند حتى مدینه؛ مکه برتر از آنهاست. العاملی، شمس الدین الشیخ محمد بن مکی(الشهید الأول)، متوفای786هـ، الدروس الشرعیة فی فقه الإمامیة، ج 1، ص470، تحقیق ونشر: مؤسسة النشر الإسلامی ـ قم، الطبعة الأولى 1412 ه ابن ابى جمهور احسائى بعد از اینکه این عبارت شهید اول را در کتابش نقل کرده مىگوید: ولا ینبغی الشک فی أفضلیة مواضع قبورهم علیهم السلام على أرض البیت الحرام وأما أفضلیة کربلا على أرض بلد مکة، فالأدلة تقتضیه أیضا، وقد سبق الکلام فی هذا الباب فارجع إلیه (جه). بدون تردید جایگاه قبور ائمه علیهم السلام بر زمین بیت الحرام برتر است و اما افضلیت کربلا بر زمین مکه به مقتضاى ادله است. الاحسائی، محمد بن علی بن إبراهیم المعروف بابن أبی جمهور(متوفای880 هـ)، عوالی اللئالی العزیزیة فی الأحادیث الدینیة، ج 1، ص430، تحقیق: مجتبى العراقی، چاپخانه: سید الشهداء – قم، الطبعة الأولى 1403 - 1983 م 2. ابن ابی جمهور احسائی: کربلا در شرافت، برتر از کعبه است؛ایشان در ذیل روایت دوم مىنویسد: ظاهره تقدم کربلا فی الخلق على مکة، وقد ورد التصریح به فیما رواه الشیخ طاب ثراه عن أبی جعفر علیه السلام قال: خلق الله کربلا قبل أن یخلق الکعبة بأربعة وعشرین ألف عام، وقدسها وبارک علیها، وجعلها أفضل الأرض فی الجنة. ویستفاد منه أشرفیة کربلا على الکعبة، ویؤیده ما رواه بن قولویه عن الصادق علیه السلام: ان أرض الکعبة قالت: من مثلی؟ إلى آخر ما نقلناه آنفا. ظاهر این روایت تقدم کربلا بر مکه در آفرینش است. بر مطلب فوق روایت امام باقر علیه السلام تصریح دارد. خداوند کربلا را 24 هزار سال قبل از آفرینش کعبه، آفرید و آن را مبارک و مقدس کرد و برترى زمین در بهشت قرارداد. از این روایت اشرفیت کربلا بر کعبه استفاده مىشود. این مطلب را روایت امام صادق علیه السلام تأیید مىکند که آن را ابن قولویه نقل کرده است. الاحسائی، محمد بن علی بن إبراهیم المعروف بابن أبی جمهور(متوفای880 هـ)، عوالی اللئالی العزیزیة فی الأحادیث الدینیة، ج 1، ص430، تحقیق: مجتبى العراقی، چاپخانه: سید الشهداء – قم، الطبعة الأولى 1403 - 1983 م 3. علامه سید شرف الدین موسوی عاملی:حرمت امام حسین (ع) و کربلا، برتر از حرمت کعبه استایشان در مقاله خود تحت عنوان «من ذخائر التراث فلسفة المیثاق والولایة». بعد از نقل روایت دوم (موثقه) مىگوید: أقول: لا استبعاد ولا إشکال فی هذا الأمر، فقد شرفت أرض کربلاء بضمها لجسد سید الشهداء الإمام أبی عبد الله الحسین (علیه السلام)، ولما کان المؤمن أعظم حرمة من الکعبة - کما جاء عن النبی (صلى الله علیه وآله وسلم) والإمام الرضا (علیه السلام)، انظر: المعجم الکبیر 11 / 31 ح 10966، شعب الإیمان 3 / 444 ح 4014، مستدرک الوسائل 9 / 343 ح 11039 -، فکیف بسبط رسول الله وریحانته وسید شباب أهل الجنة؟! فإن مراد الإمام الصادق (علیه السلام) من ذلک هو إبراز فضیلة أرض کربلاء لا إلغاء فریضة الحج. هیچ استبعاد و اشکال در این امر(برترى کربلا) نیست، زمین کربلا به خاطر این که حضرت امام حسین سید الشهداء علیه السلام را در برگرفته شرافت پیدا کرده است. طبق روایاتى که فریقین نقل کردهاند؛ حرمت مؤمن بالاتر از کعبه است. وقتى حرمت مؤمن این گونه باشد؛ پس چرا نوه رسول خدا و ریحانه پیامبر و آقاى جواهان اهل بهشت حرمتش برتر از کعبه نباشد؟ منظور امام صادق علیه السلام از این بیان ابراز برترى زمین کربلا است؛ نه رها کردن فریضه حج. مؤسسة آل البیت، مجلة تراثنا، ج 62، ص 243، ناشر: مؤسسة آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث - قم المشرفة، سال چاپ: 1421، توضیحات: العدد الثانی - السنة السادسة عشرة ربیع الآخر 1421 <!--[if !supportLists]-->3. <!--[endif]-->جعفر عباس حائری:اخذ کربلا به عنوان حرم خدا، دلیل افضلیت کربلاستایشان بعد از نقل روایت سوم که مىگفت: خداوند 24 هزار سال قبل از آفرینش کعبه، کربلا را حرم خود قرارداد؛ مىگوید: این خود دلیل برترى کربلا بر مکه است: قلت: إن هذا الکلام لدلیل على أفضلیة کربلاء المقدسة على مکة المشرفة، وأشرفیتها علیها، وأشار إلى هذه المزیة السید مهدی بحر العلوم (رحمه الله) فی منظومته القیمة حیث قال: ومن حدیث کربلاء والکعبة لکربلاء بان علو الرتبة ویضیف إلیها المرحوم الهادى کاشف الغطاء قوله: لم تخلق الکعبة لولا کربلاء وکربلا نالت بما فیه العلا تزهو کربلا لأهل الجنة کالکوکب الدری فی الدجنة این کلام (روایت سوم) دلیل برترى کربلا مقدسه و شرافت او بر مکه مشرفه است. و به این مزیت سید مهدى بحر العلوم در منظومه ارزشمند خود اشاره کرده و فرموده است: از گفتگوى کربلا و کعبه (و تفاخر بر همدیگر) برترى رتبه براى کربلا آشکار شد. مرحوم هادى کاشف الغطاء این اشعار را بر آن افزوده است: اگر کربلا نبود کعبه آفریده نمىشد و کربلا به درجهى از عظمت که سزاوار اوست رسیده است. کربلا براى بهشتیان همانند ستارهى درخشان در شب تار مىدرخشد. الحائری،جعفر عباس، بلاغة الإمام علی بن الحسین ( علیهما السلام ) خطب ورسائل وکلمات، ص 71، الناشر: دار الحدیث للطباعة والنشرـ قم، الطبعة الأولى، 1425 ق / 1383 ش اشعار دیگرى که در سؤال مطرح شده نیز بر عظمت این سرزمین مقدس اشاره مىکند: هی الطفوفُ فَطُفْ سبعًا بمغناها فما لمکةَ معنًى مثل معناها أرضٌ ولکنها السبعُ الشدادُ لها دانتْ وطأطأَ أعلاها لأَدْناها این مزار شهیدان (زمین کربلا) است در ساحل دریا، پس هفت مرتبه طواف کن محل آرامگاه آن را. براى مکه صفائى همانند صفاى کربلا نیست، کربلا زمینى است که سختى هاى هولناک در آنجا فرود آمد و هر که در آن جا رفت فروتن و خاضع شد. مصرع «فما لمکة معنى مثل معناها» بیانگر این است که در کربلا حالت معنوى خاصى براى زائر دست مىدهد که در زیارت کعبه نیست؛ زیرا زائر هنگام ورود به کربلا به خاطر تداعى مصیبت هاى شهداى کربلا با حالت محزون و گرفته وارد مىشود که این حالت در هنگام ورود به کعبه براى زائر دست نمىدهد. نتیجهتا این جا روشن شد که از نظر روایات صحیح و موثق، کربلا برتر از کعبه است؛ زیرا کربلا واسطه خلقت کعبه است، هر شرافت و فضیلتى را که مکه دارد به برکت زمین کربلا است. به همین جهت خداوند قبل از اینکه کعبه را خلق کند آن را حرم خود قرار داد. و تعابیر: «حرم الله ورسوله» و«فی تربتها شفاء» که در سؤال مطرح شده بود در باره کربلا وارد شده است؛ اما تعابیر: «افضل بقاع الارض» و «ارض الله المختاره» مضمون روایاتى است که در این مجموعه به آنها اشاره شد. پاسخ دوم تفصیلی؛ نقضیگروهی از اهل سنت، مدینه را برتر از مکه، معرفی کردهاند!بنابر آنچه بیان شد عقیده شیعه این است که کربلا برتر از کعبه است و ریشه این باور، اخبار فراوانى است که از ائمه معصومین علیهم السلام وارد شده است. حال اگر عقیده شما این است که هیچ زمین و مکانى برتر از کعبه نیست؛ پس چرا اهل سنت؛ همانند مالک و گروهى دیگر، مدینه را برتر از کعبه مىدانند؟! نووى یکى از علماى بزرگ شافعى مىنویسد: المسألة السابعة: مکة عندنا أفضل الأرض، وبه قال علماء مکة والکوفة وابن وهب وابن حبیب المالکیان وجمهور العلماء قال العبدری: هو قول أکثر الفقهاء، وهو مذهب أحمد فی أصح الروایتین عنه وقال مالک وجماعة: المدینة أفضل وأجمعوا على أن مکة والمدینة أفضل الأرض، وإنما اختلفوا فی أیهما أفضل. مسأله هفتم این است که در نزد ما مکه برترین زمین است و این قول علماء مکه، کوفه، ابن وهب، ابن حبیب مالکیان و جمهور علماء است. عبدرى گفته: این قول اکثر فقهاء و مذهب احمد (حنبل) در اصح دو روایت از اوست. اما مالک و جماعتى قائلند که مدینه برتر از مکه است. علماى اهل سنت اجماع دارند که مکه و مدینه برترین نقطه زمین است اما در این که کدام یکى از این دو بر دیگرى برترند، اختلاف دارند. النووی الشافعی، محیی الدین أبو زکریا یحیى بن شرف بن مر بن جمعة بن حزام (متوفای676 هـ)، المجموع، ج 7، ص 389- 388، ناشر: دار الفکر للطباعة والنشر والتوزیع، بیروت- 1997م ابن حزم در المحلى اختلاف اقوال اهل سنت را اینگونه نقل کرده است: مَسْأَلَةٌ وَمَکَّةُ أَفْضَلُ بِلاَدِ اللَّهِ تَعَالَى نَعْنِی الْحَرَمَ وَحْدَهُ وما وَقَعَ علیه اسْمُ عَرَفَاتٍ فَقَطْ وَبَعْدَهَا مَدِینَةُ النبی علیه السلام نَعْنِی حَرَمَهَا وَحْدَهُ ثُمَّ بَیْتُ الْمَقْدِسِ نَعْنِی الْمَسْجِدَ وَحْدَهُ هذا قَوْلُ جُمْهُورِ الْعُلَمَاءِ وقال مالک الْمَدِینَةُ أَفْضَلُ من مَکَّةَ وَاحْتَجَّ مُقَلِّدُوهُ بِأَخْبَارٍ ثَابِتَةٍ مکه برترین بلاد خداست که منظور حرم به تنهائى و عرفات است. بعد از مکه، مدینة النبى (یعنى حرم) و پس از آن بیت المقدس(مسجد فقط) برتر اند. این قول جمهور از علماء است. مالک گفته: مدینه برتر از مکه است. پیروان او به روایات فراوان احتجاج کرده اند. إبن حزم الأندلسی الظاهری، ابومحمد علی بن أحمد بن سعید (متوفای456هـ)، المحلی، ج 7، ص 279، تحقیق: لجنة إحیاء التراث العربی، ناشر: دار الآفاق الجدیدة - بیروت. عبد الله ابن عبد البر قرطبى مالکى نیز جمعى از اهل بصره را در زمره طرفداران کسانى ذکر کرده که مدینه را برتر از مکه مىدانند: وذکر أبو یحیى زکریا بن یحیى الساجی قال اختلف الناس فی تفضیل مکة على المدینة فقال مالک وکثیر من المدنیین المدینة أفضل من مکة وقال الشافعی مکة خیر البقاع وهو قول عطاء بن أبی رباح والمکیین وأهل الکوفة أجمعین قال واختلف أهل البصرة فی ذلک فطائفة قالوا مکة وطائفة قالوا المدینة ابو یحیى گفته مردم در برترى مکه بر مدینه اختلاف کرده اند. مالک و بسیاى از اهل مدینه قائل شده اند که مدینه برتر از مکه است، شافعى گفته: مکه بهترین بقاع زمین است و این قول عطاء و اهل مکه و کوفه است. مردم بصره نیز در این امر اختلاف کرده اند طائفهى گفته اند مکه و طائفهى قائلند که مدینه برتر است. النمری القرطبی المالکی، ابوعمر یوسف بن عبد الله بن عبد البر (متوفای 463هـ)، الاستذکار الجامع لمذاهب فقهاء الأمصار فی شرح الموطأ، ج 2، ص460، تحقیق: سالم محمد عطا - محمد علی معوض، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولى، 2000م. خلاصه و جمع بندی کل مطالب:در این نوشتار سه شبهه مهم پاسخ داده شد. شبهه نخست این بود که در نظر شیعیان، کعبه اهمیتى ندارد؛ بلکه ارزش کربلا بیشتر از کعبه است؟ پاسخ این است که شیعیان هم نظر با دیگر فرق اسلامى، براى کعبه حرمت و جایگاه خاصى را قائل است. حد اقل پنج مورد که نشانگر اهمیت کعبه و حج از دیدگاه شیعیان است؛ بیان شد. شبهه دوم این بود که کربلا از دیدگاه شیعیان »قبلة الاسلام» است. در پاسخ بیان شد درست است که کربلا از دیدگاه شیعیان مقدس و داراى احترام خاص است؛ اما هیچگاه کربلا را قبله نمىدانند و در هنگام نماز رو به سوى کعبه مىنمایند نه به سوى کربلا. در این رابطه، نظر فقهاى بزرگ شیعه را یاد آور شدیم. شبهه سوم این بود که چرا شیعیان کربلا را برتر از کعبه مىدانند؟ از این شبهه، دو جواب داده شد: جواب نخست این است که طبق روایات صحیح السند و موثق، کربلا علت آفرینش کعبه است به عبارت دیگر، خداوند کعبه را به خاطر عظمت کربلا و آن کسى در آنجا مدفون است؛ آفریده است از این جهت برترى کربلا اثبات مىشود. جهت پاسخ تفصیلى و براى اینکه تا حدودى جواب این سؤال روشن شود؛ برخى فضائل مشترک و فضائل ویژه کعبه و کربلا مورد بررسى قرار گرفت. که با دقت در آنها مىتوان سؤال را حل کرد. اما علاوه برآن، چهار روایت که حد اقل سه روایت آن صحیح و موثق است نتیجه نهائى را با اثبات برترى کربلا بر کعبه روشن ساخت. در روایت اول امام صادق به ابن ابى یعفور فرمود: اگر فضائل کربلا را بیان کنم؛ حج به کلى تعطیل مىشود. این سخن نشانه این است که کربلا فضائلى دارد که آنها را کعبه ندارد و الا این سخن امام بیهوده خواهد بود و ساحت امام معصوم از گفتار باطل و بیهوده به دور است. در روایت دوم نیز خداوند به زمین کعبه فرمود: بس است دیگر فخر فروشى نکن! اگر زمین کربلا نبود تو را و آن خانه را خلق نمىکردم. این سخن محکم ترین دلیل بر شرافت و افضلیت کربلا بر کعبه است؛ زیرا معنایش این است که هر فضیلتى را که کعبه دارد وابسته به وجود کربلا است. و اگر به جز این روایت، روایت دیگرى هم در برترى کربلا نداشتیم؛ فقط همین روایت براى اثبات مطلب کافى بود. در روایت سوم امام زین العابدین علیه السلام فرمود: خداوند 24 هزار سال قبل از خلقت کعبه، کربلا را حرم امن و مبارک براى خود قرار داد. و در روایت چهارم آمده است با اینکه کربلا داراى فضائل فراوان است؛ اما به آنها فخر نکرد؛ بلکه به جاى آن خدا را سپاسگزار نمود و خداوند به واسطه این کار او و به وجود مقدس امام حسین علیه السلام آن را گرامى داشت و برترى بخشید. از این روایات دو مطلب مهم به دست آمد: 1. منشأ برترى کربلا، وجود مقدس امام حسین است و این مطلب در روایات تصریح شده است؛ 2. همانطوریکه امام حسین علیه السلام علت خلقت کعبه است؛ علت خلقت کربلا هم خواهد بود؛ زیرا اگر امام نبود، زمین کربلا هم نبود. خلاصه مفاد این روایات این است که کعبه در وجود و فضائل خود مرهون کربلا است. پاسخ دوم نقضى است به این بیان که: اگر به عقیده شما کعبه برتر از همه مکانها است؛ پس چرا بعضى از اهل سنت مانند مالکى ها و برخى مردم مصر، مدینه را برتر از کعبه مىدانند و این مطلب از کتابهاى معتبر اهل سنت اثبات شد. |
آیا مدارک معتبری دال بر قران خواندن سر بریده امام حسین(ع) بر سر نیزه وجود دارد؟ | ||
این که سر امام حسین علیه السلام بر سر نیزه قرآن خوانده است ، از ضروریات تاریخ است که هم علمای شیعه و هم علمای اهل سنت آن را به سند صحیح نقل کردهاند ؛ از جمله شیخ مفید رحمت الله علیه در کتاب شریف و معتبر الإرشاد مینویسد : عن زید بن أرقم أنه قال : مر به علی وهو على رمح وأنا فی غرفة ، فلما حاذانی سمعته یقرأ : ( أم حسبت أن أصحاب الکهف والرقیم کانوا من آیاتنا عجبا ) فقف - والله - شعری ونادیت : رأسک والله - یا ابن رسول الله - أعجب وأعجب . الإرشاد - الشیخ المفید - ج 2 - ص 117 - 118 و نیز مرحوم محمد بن سلیمان الکوفی مینویسد : [ حدثنا ] أبو أحمد قال : سمعت محمد بن مهدی یحدث عن عبد الله بن داهر الرازی عن أبیه عن الأعمش : عن المنهال بن عمرو قال : رأیت رأس الحسین بن علی على الرمح وهو یتلو هذه الآیة : * ( أم حسبت أن أصحاب الکهف والرقیم کانوا من آیاتنا عجبا ) * [ 9 / الکهف : : 18 ] فقال رجل من عرض الناس : رأسک یا ابن رسول الله أعجب ؟ . مناقب الإمام أمیر المؤمنین (ع) - محمد بن سلیمان الکوفی - ج 2 - ص 267 . همچنین ابن حمزه طوسی مینویسد : عن المنهال بن عمرو ، قال : أنا والله رأیت رأس الحسین صلوات الله علیه على قناة یقرأ القرآن بلسان ذلق ذرب یقرأ سورة الکهف حتى بلغ : * ( أم حسبت أن أصحاب الکهف والرقیم کانوا من آیاتنا عجبا ) * فقال رجل : ورأسک - والله - أعجب یا ابن رسول الله من العجب . 274 / 2 – وعنه ، قال : أدخل رأس الحسین صلوات الله علیه دمشق على قناة ، فمر برجل یقرأ سورة الکهف وقد بلغ هذه الآیة * ( أم حسبت أن أصحاب الکهف والرقیم کانوا من آیاتنا عجبا ) * فأنطق الله تعالى الرأس ، فقال : أمری أعجب من أمر أصحاب الکهف والرقیم . الثاقب فی المناقب - ابن حمزة الطوسی - ص 333 . و قطب الدین راوندی نیز مینویسد : عن المنهال بن عمرو قال : أنا والله رأیت رأس الحسین علیه السلام حین حمل وأنا بدمشق ، وبین یدیه رجل یقرأ الکهف ، حتى بلغ قوله : ( أم حسبت أن أصحاب الکهف والرقیم کانوا من آیاتنا عجبا ) ، فأنطق الله الرأس بلسان ذرب ذلق ، فقال : أعجب من أصحاب الکهف قتلی وحملی . الخرائج والجرائح - قطب الدین الراوندی - ج 2 - ص 577 . و ابن شهر آشوب مینویسد : روى أبو مخنف عن الشعبی انه صلب رأس الحسین بالصیارف فی الکوفة فتنحنح الرأس وقرأ سورة الکهف إلى قوله : ( انهم فتیة آمنوا بربهم وزدناهم هدى فلم یزدهم إلا ضلالا ) . وفی أثر انهم لما صلبوا رأسه على الشجرة سمع منه : ( وسیعلم الذین ظلموا أی منقلب ینقلبون ) . وسمع أیضا صوته بدمشق یقول : لا قوة إلا بالله . وسمع أیضا یقرأ : ( ان أصحاب الکهف والرقیم کانوا من آیاتنا عجبا ) ، فقال زید بن أرقم : أمرک أعجب یا ابن رسول الله . مناقب آل أبی طالب - ابن شهر آشوب - ج 3 - ص 218 . و علی بن یونس عاملی مینویسد : قرأ رجل عند رأسه بدمشق ( أم حسبت أن أصحاب الکهف والرقیم کانوا من آیاتنا عجبا ) فأنطق الله الرأس بلسان عربی : أعجب من أهل الکهف قتلی وحملی . الصراط المستقیم - علی بن یونس العاملی - ج 2 - ص 179 و سید هاشم البحرانی نیز مینویسد : فوقفوا بباب بنی خزیمة ساعة من النهار ، والرأس على قناة طویلة ، فتلا سورة الکهف ، إلى أن بلغ فی قراءته إلى قوله تعالى : * ( أم حسبت أن أصحاب الکهف والرقیم کانوا من آیاتنا عجبا ) * . قال سهل : والله إن قراءته أعجب الأشیاء . مدینة المعاجز - السید هاشم البحرانی - ج 4 - ص 123 مرحوم علامۀ مجلسی رحمت الله علیه در کتاب شریف بحار الأنوار ، بابی را به همین مطلب اختصاص داده است . بحار الأنوار - العلامة المجلسی - ج 45 - ص 121 و از علمای اهل سنت ، ابن عساکر در کتاب تاریخ مدینه دمشق مینویسد : نا الأعمش نا سلمة بن کهیل قال رأیت رأس الحسین بن علی رضی الله عنهما على القناة وهو یقول " فسیکفیکهم الله وهو السمیع العلیم . تاریخ مدینة دمشق - ابن عساکر - ج 22 - ص 117 – 118 . و محقق کتاب در پاورقی آن مینویسد : وزید بعدها فی م : قال أبو الحسن العسقلانی : فقلت لعلی بن هارون انک سمعته من محمد بن أحمد المصری ، قال : الله انی سمعته منه ، قال الأنصاری فقلت لمحمد بن أحمد : الله انک سمعته من صالح ؟ قال : الله إنی سمعته منه ، قال جریر بن محمد : فقلت لصالح : الله انک سمعته من معاذ بن أسد ؟ قال : الله انی سمعته منه ، قال معاذ بن أسد : فقلت للفضل : الله انک سمته من الأعمش ؟ فقال : الله انی سمعته منه ، قال الأعمش : فقلت لسلمة بن کهیل : الله انک سمعته منه ؟ قال : الله انی سمعته منه بباب الفرادیس بدمشق ؟ مثل لی ولا شبه لی ، وهو یقول : ( فسیکفیکهم الله وهو السمیع العلیم ) . و همچنین ابن عساکر در جائی دیگر از همین کتاب مینویسد : عن المنهال بن عمرو قال أنا والله رأیت رأس الحسین بن علی حین حمل وأنا بدمشق وبین یدی الرأس رجل یقرأ سورة الکهف حتى بلغ قوله تعالى " أم حسبت أن أصحاب الکهف والرقیم کانوا من آیاتنا عجبا " قال فأنطق الله الرأس بلسان ذرب فقال أعجب من أصحاب الکهف قتلی وحمل . تاریخ مدینة دمشق - ابن عساکر - ج 60 - ص 369 – 370 . بنابراین ، با این همه مدارک معتبری که در این باره وجود دارد ، شکی در صحت خبر قرآّن خواندن سر مبارک امام حسین علیه السلام باقی نمیماند . به دلیل طولانی نشدن و نیز اتقان مطلب ، اصل متن عربی روایات آورده است . ترجمه آن با خودتان . |
آیا خطبه شقشقیه، تنها از طریق عکرمه خارجى نقل شده است؟ | ||
آیا خطبه برخى از وهابىها ادعا کردهاند که خطبه شقشقیه تنها از طریق عکرمه غلام ابن عباس نقل شده است که او هم از خوارج بوده است و سخن خوارج از کى تا به حال براى شیعیان حجت شده است که به آن استناد مىکنند؟ خطبه شریف شقشقیه، بیش از هفت سند در کتابهاى شیعه و سنى دارد که تنها دو طریق آن به عکرمه خارجى مىرسد . <!--[if !supportLists]--><!--[endif]-->متن خطبه شقشقیه :خطبه سوم نهج البلاغه معروف به «خطبه شقشقیه» است که امیر مؤمنان علیه السلام آن را بعد از این که به خلافت رسید و مردم با ایشان بیعت کردند، بیان فرموده است. متن خطبه این است: 3 - ومن خطبة له وهی المعروفة بالشقشقیة أَمَا وَ اللَّهِ لَقَدْ تَقَمَّصَهَا فُلَانٌ وَ إِنَّهُ لَیَعْلَمُ أَنَّ مَحَلِّی مِنْهَا مَحَلُّ الْقُطْبِ مِنَ الرَّحَى یَنْحَدِرُ عَنِّی السَّیْلُ وَ لَا یَرْقَى إِلَیَّ الطَّیْرُ فَسَدَلْتُ دُونَهَا ثَوْباً وَ طَوَیْتُ عَنْهَا کَشْحاً وَ طَفِقْتُ أَرْتَئِی بَیْنَ أَنْ أَصُولَ بِیَدٍ جَذَّاءَ أَوْ أَصْبِرَ عَلَى طَخْیَةٍ عَمْیَاءَ یَهْرَمُ فِیهَا الْکَبِیرُ وَ یَشِیبُ فِیهَا الصَّغِیرُ وَ یَکْدَحُ فِیهَا مُؤْمِنٌ حَتَّى یَلْقَى رَبَّهُ فَرَأَیْتُ أَنَّ الصَّبْرَ عَلَى هَاتَا أَحْجَى فَصَبَرْتُ وَ فِی الْعَیْنِ قَذًى وَ فِی الْحَلْقِ شَجًا أَرَى تُرَاثِی نَهْباً حَتَّى مَضَى الْأَوَّلُ لِسَبِیلِهِ فَأَدْلَى بِهَا إِلَى فُلَانٍ بَعْدَهُ ثُمَّ تَمَثَّلَ بِقَوْلِ الْأَعْشَى شَتَّانَ مَا یَوْمِی عَلَى کُورِهَا وَ یَوْمُ حَیَّانَ أَخِی جَابِرِ فَیَا عَجَباً بَیْنَا هُوَ یَسْتَقِیلُهَا فِی حَیَاتِهِ إِذْ عَقَدَهَا لِآخَرَ بَعْدَ وَفَاتِهِ لَشَدَّ مَا تَشَطَّرَا ضَرْعَیْهَا فَصَیَّرَهَا فِی حَوْزَةٍ خَشْنَاءَ یَغْلُظُ کَلْمُهَا وَ یَخْشُنُ مَسُّهَا وَ یَکْثُرُ الْعِثَارُ فِیهَا وَ الِاعْتِذَارُ مِنْهَا فَصَاحِبُهَا کَرَاکِبِ الصَّعْبَةِ إِنْ أَشْنَقَ لَهَا خَرَمَ وَ إِنْ أَسْلَسَ لَهَا تَقَحَّمَ فَمُنِیَ النَّاسُ لَعَمْرُ اللَّهِ بِخَبْطٍ وَ شِمَاسٍ وَ تَلَوُّنٍ وَ اعْتِرَاضٍ فَصَبَرْتُ عَلَى طُولِ الْمُدَّةِ وَ شِدَّةِ الْمِحْنَةِ حَتَّى إِذَا مَضَى لِسَبِیلِهِ جَعَلَهَا فِی جَمَاعَةٍ زَعَمَ أَنِّی أَحَدُهُمْ فَیَا لَلَّهِ وَ لِلشُّورَى مَتَى اعْتَرَضَ الرَّیْبُ فِیَّ مَعَ الْأَوَّلِ مِنْهُمْ حَتَّى صِرْتُ أُقْرَنُ إِلَى هَذِهِ النَّظَائِرِ لَکِنِّی أَسْفَفْتُ إِذْ أَسَفُّوا وَ طِرْتُ إِذْ طَارُوا فَصَغَا رَجُلٌ مِنْهُمْ لِضِغْنِهِ وَ مَالَ الْآخَرُ لِصِهْرِهِ مَعَ هَنٍ وَ هَنٍ إِلَى أَنْ قَامَ ثَالِثُ الْقَوْمِ نَافِجاً حِضْنَیْهِ بَیْنَ نَثِیلِهِ وَ مُعْتَلَفِهِ وَ قَامَ مَعَهُ بَنُو أَبِیهِ یَخْضَمُونَ مَالَ اللَّهِ خِضْمَةَ الْإِبِلِ نِبْتَةَ الرَّبِیعِ إِلَى أَنِ انْتَکَثَ عَلَیْهِ فَتْلُهُ وَ أَجْهَزَ عَلَیْهِ عَمَلُهُ وَ کَبَتْ بِهِ بِطْنَتُهُ فَمَا رَاعَنِی إِلَّا وَ النَّاسُ کَعُرْفِ الضَّبُعِ إِلَیَّ یَنْثَالُونَ عَلَیَّ مِنْ کُلِّ جَانِبٍ حَتَّى لَقَدْ وُطِئَ الْحَسَنَانِ وَ شُقَّ عِطْفَایَ مُجْتَمِعِینَ حَوْلِی کَرَبِیضَةِ الْغَنَمِ فَلَمَّا نَهَضْتُ بِالْأَمْرِ نَکَثَتْ طَائِفَةٌ وَ مَرَقَتْ أُخْرَى وَ قَسَطَ آخَرُونَ کَأَنَّهُمْ لَمْ یَسْمَعُوا اللَّهَ سُبْحَانَهُ یَقُولُ تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذِینَ لا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ بَلَى وَ اللَّهِ لَقَدْ سَمِعُوهَا وَ وَعَوْهَا وَ لَکِنَّهُمْ حَلِیَتِ الدُّنْیَا فِی أَعْیُنِهِمْ وَ رَاقَهُمْ زِبْرِجُهَا أَمَا وَ الَّذِی فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ لَوْ لَا حُضُورُ الْحَاضِرِ وَ قِیَامُ الْحُجَّةِ بِوُجُودِ النَّاصِرِ وَ مَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَى الْعُلَمَاءِ أَلَّا یُقَارُّوا عَلَى کِظَّةِ ظَالِمٍ وَ لَا سَغَبِ مَظْلُومٍ لَأَلْقَیْتُ حَبْلَهَا عَلَى غَارِبِهَا وَ لَسَقَیْتُ آخِرَهَا بِکَأْسِ أَوَّلِهَا وَ لَأَلْفَیْتُمْ دُنْیَاکُمْ هَذِهِ أَزْهَدَ عِنْدِی مِنْ عَفْطَةِ عَنْزٍ قَالُوا وَ قَامَ إِلَیْهِ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ السَّوَادِ عِنْدَ بُلُوغِهِ إِلَى هَذَا الْمَوْضِعِ مِنْ خُطْبَتِهِ فَنَاوَلَهُ کِتَاباً قِیلَ إِنَّ فِیهِ مَسَائِلَ کَانَ یُرِیدُ الْإِجَابَةَ عَنْهَا فَأَقْبَلَ یَنْظُرُ فِیهِ (فَلَمَّا فَرَغَ مِنْ قِرَاءَتِهِ) قَالَ لَهُ ابْنُ عَبَّاسٍ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ لَوِ اطَّرَدَتْ خُطْبَتُکَ مِنْ حَیْثُ أَفْضَیْتَ فَقَالَ هَیْهَاتَ یَا ابْنَ عَبَّاسٍ تِلْکَ شِقْشِقَةٌ هَدَرَتْ ثُمَّ قَرَّتْ قَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ فَوَاللَّهِ مَا أَسَفْتُ عَلَى کَلَامٍ قَطُّ کَأَسَفِی عَلَى هَذَا الْکَلَامِ أَلَّا یَکُونَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (علیهالسلام) بَلَغَ مِنْهُ حَیْثُ أَرَادَ . نهج البلاغة - خطب الإمام علی، ج 1، ص 31 <!--[if !supportLists]--> <!--[endif]-->ترجمه خطبه فرازهای مهم آندر این خطبه مسائل مهمی در باره خلفاء و شکایت امیر مؤمنان علیه السلام از آنها در غصب خلافت، چگونگی بیعت مردم با حضرت و پیمان شکنی برخی از بیعت کنندگان، بیان شده است. اکنون بعد از این که متن خطبه را ذکر کردیم، فرازهای مهم آن را در ترجمه مشخص میکنیم تا خوانندگان گرامی بتوانند مطالب را به صورت دسته بندی شده فرا گیرند. <!--[if !supportLists]--> <!--[endif]-->1. شکوه از ابا بکر و غصب خلافتآگاه باشید به خدا سوگند ابا بکر، جامه خلافت را بر تن کرد، در حالى که مىدانست جایگاه من نسبت به حکومت اسلامى، چون محور آسیاب است به آسیاب که دور آن حرکت مىکند. او مىدانست که سیل علوم از دامن کوهسار من جارى است، و مرغان دور پرواز اندیشهها به بلنداى ارزش من نتوانند پرواز کرد. پس من رداى خلافت رها کرده و دامن جمع نموده از آن کناره گیرى کردم و در این اندیشه بودم که آیا با دست تنها براى گرفتن حق خود به پاخیزم یا در این محیط خفقانزا و تاریکى که به وجود آوردند، صبر پیشه سازم که پیران را فرسوده، جوانان را پیر، و مردان با ایمان را تا قیامت و ملاقات پروردگار اندوهگین نگه مىدارد پس از ارزیابى درست، صبر و بردبارى را خردمندانهتر دیدم. پس صبر کردم در حالى که گویا خار در چشم و استخوان در گلوى من مانده بود. و با دیدگان خود مىنگریستم که میراث مرا به غارت مىبرند. <!--[if !supportLists]--> <!--[endif]-->2. بازى ابا بکر با خلافتتا اینکه خلیفه اوّل، به راه خود رفت و خلافت را به پسر خطّاب سپرد. سپس امام مثلى را با شعرى از أعشى عنوان کرد: مرا با برادر جابر، «حیّان» چه شباهتى است (من همه روز را در گرماى سوزان کار کردم و او راحت و آسوده در خانه بود.) شگفتا ابا بکر که در حیات خود از مردم مىخواست عذرش را بپذیرند،«» چگونه در هنگام مرگ، خلافت را به عقد دیگرى در آورد. هر دو از شتر خلافت سخت دوشیدند و از حاصل آن بهرهمند گردیدند. <!--[if !supportLists]--> <!--[endif]-->3. شکوه از عمرو ماجراى خلافت:سرانجام اوّلى حکومت را به راهى در آورد، و به دست کسى (عمر) سپرد که مجموعهاى از خشونت، سختگیرى، اشتباه و پوزش طلبى بود زمامدار مانند کسى که بر شترى سرکش سوار است، اگر عنان محکم کشد، پردههاى بینى حیوان پاره مىشود، و اگر آزادش گذارد، در پرتگاه سقوط مىکند. سوگند به خدا مردم در حکومت دومى، در ناراحتى و رنج مهمّى گرفتار آمده بودند، و دچار دو رویىها و اعتراضها شدند، و من در این مدت طولانى محنتزا، و عذاب آور، چارهاى جز شکیبایى نداشتم، تا آن که روزگار عمر هم سپرى شد. <!--[if !supportLists]--> <!--[endif]-->4. شکوه از شوراى عمر:سپس عمر خلافت را در گروهى از قرار داد که پنداشت من همسنگ آنان مىباشم پناه بر خدا از این شورا در کدام زمان در برابر شخص اوّلشان در خلافت مورد تردید بودم، تا امروز با اعضاى شورا برابر شوم که هم اکنون مرا همانند آنها پندارند و در صف آنها قرارم دهند ناچار باز هم کوتاه آمدم، و با آنان هماهنگ گردیدم. یکى از آنها با کینهاى که از من داشت روى بر تافت، و دیگرى دامادش را بر حقیقت برترى داد و آن دو نفر دیگر که زشت است آوردن نامشان. <!--[if !supportLists]--> <!--[endif]-->5. شکوه از خلافت عثمان:تا آن که سومى به خلافت رسید، دو پهلویش از پرخورى باد کرده، همواره بین آشپزخانه و دستشویى سرگردان بود، و خویشاوندان پدرى او از بنى امیّه به پاخاستند و همراه او بیت المال را خوردند و بر باد دادند، چون شتر گرسنهاى که بجان گیاه بهارى بیفتد، عثمان آنقدر اسراف کرد که ریسمان بافته او باز شد و أعمال او مردم را برانگیخت، و شکم بارگى او نابودش ساخت. <!--[if !supportLists]--> <!--[endif]-->6. بیعت عمومى مردم با امیر المؤمنین علیه السّلام:روز بیعت، فراوانى مردم چون یالهاى پر پشت گفتار بود، از هر طرف مرا احاطه کردند، تا آن که نزدیک بود حسن و حسین علیه السّلام لگد مال گردند، و رداى من از دو طرف پاره شد. مردم چون گلّههاى انبوه گوسفند مرا در میان گرفتند. امّا آنگاه که به پاخاستم و حکومت را به دست گرفتم، جمعى پیمان شکستند و گروهى از اطاعت من سرباز زده و از دین خارج شدند، و برخى از اطاعات حق سر بر تافتند، گویا نشنیده بودند سخن خداى سبحان را که مىفرماید: «سراى آخرت را براى کسانى برگزیدیم که خواهان سرکشى و فساد در زمین نباشند و آینده از آن پرهیزکاران است» آرى به خدا آن را خوب شنیده و حفظ کرده بودند، امّا دنیا در دیده آنها زیبا نمود، و زیور آن چشمهایشان را خیره کرد. <!--[if !supportLists]--> <!--[endif]-->7. مسؤولیتهاى اجتماعىسوگند به خدایى که دانه را شکافت و جان را آفرید، اگر حضور فراوان بیعت کنندگان نبود، و یاران حجّت را بر من تمام نمىکردند، و اگر خداوند از علماء عهد و پیمان نگرفته بود که برابر شکم بارگى ستمگران، و گرسنگى مظلومان، سکوت نکنند، مهار شتر خلافت را بر کوهان آن انداخته، رهایش مىساختم، و آخر خلافت را به کاسه اوّل آن سیراب مىکردم، آنگاه مىدیدید که دنیاى شما نزد من از آب بینى بزغالهاى بى ارزشتر است. گفتند: در اینجا مردى از أهالى عراق بلند شد و نامهاى به دست امام علیه السّلام داد و امام علیه السّلام آن را مطالعه مىفرمود، گفته شد، مسایلى در آن بود که مىبایست جواب مىداد. وقتى خواندن نامه به پایان رسید، ابن عباس گفت یا امیر المؤمنین چه خوب بود سخن را از همان جا که قطع شد آغاز مىکردید امام علیه السّلام فرمود: هرگز اى پسر عباس، شعلهاى از آتش دل بود، زبانه کشید و فرو نشست، ابن عباس مىگوید، به خدا سوگند بر هیچ گفتارى مانند قطع شدن سخن امام علیه السّلام این گونه اندوهناک نشدم، که امام نتوانست تا آنجا که دوست دارد به سخن ادامه دهد. <!--[if !supportLists]--> <!--[endif]-->اسناد روایتدر این نوشتار، هفت سند را برای این خطبه گرد آوری کرده ایم که در این قسمت به آنها اشاره میکنیم. <!--[if !supportLists]--> <!--[endif]-->سند اول : زراره از امام باقر از امام سجاد از امام حسین علیهم السلامشیخ طوسی خطبه شقشقیه را با این سند از امام باقر از امام حسین علیهما السلام اینگونه نقل کرده است: 803 / 54 - أخبرنا الحفار ، قال : حدثنا أبو القاسم الدعبلی ، قال : حدثنا أبی ، قال : حدثنا أخی دعبل ، قال : حدثنا محمد بن سلامة الشامی ، عن زرارة بن أعین ، عن أبی جعفر محمد بن علی ( علیهما السلام ) ... ، عن أبیه ، عن جده ( علیه السلام ) ، قال : ذکرت الخلافة عند أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب ( علیه السلام ) فقال : ( والله لقد تقمصها ابن أبی قحافة ، وإنه لیعلم أن محلی منها محل القطب من الرحا... الطوسی، الشیخ ابوجعفر محمد بن الحسن بن علی بن الحسن (متوفاى460هـ)، الأمالی، ص 372، تحقیق : قسم الدراسات الاسلامیة - مؤسسة البعثة، ناشر: دار الثقافة ـ قم ، الطبعة: الأولى، 1414هـ <!--[if !supportLists]--> <!--[endif]-->سند دوم : زراره از امام باقر علیه السلام از ابن عباسدر نقل دیگر، امام باقر علیه السلام سند خطبه را به ابن عباس میرساند: 803 / 54 - أخبرنا الحفار ، قال : حدثنا أبو القاسم الدعبلی ، قال : حدثنا أبی ، قال : حدثنا أخی دعبل ، قال : حدثنا محمد بن سلامة الشامی ، عن زرارة بن أعین ، عن أبی جعفر محمد بن علی ( علیهما السلام ) ، عن ابن عباس ، ... الطوسی، الشیخ ابوجعفر محمد بن الحسن بن علی بن الحسن (متوفاى460هـ)، الأمالی، ص 372، تحقیق : قسم الدراسات الاسلامیة - مؤسسة البعثة، ناشر: دار الثقافة ـ قم ، الطبعة: الأولى، 1414هـ <!--[if !supportLists]--> <!--[endif]-->سند سوم : نقل از اصل کتاب الغارات (با دو طریق)سید بن طاووس در کتاب «الطرائف» سند سوم را با دو طریق از کتاب «الغارات» نقل کرده است: <!--[if !supportLists]--> <!--[endif]-->ا. از حسن بن علی زعفرانی با سند تا نوه ابن عباس از ابن عباسوهذه ألفاظ الروایة من کتاب الغارات فی مدرسة النظامیة : قال : حدثنا محمد قال حدثنا حسن بن علی الزعفرانی قال : حدثنا محمد ابن زکریا القلابی قال : حدثنا یعقوب بن جعفر بن سلیمان عن أبیه (سلیمان بن علی بن عبد الله بن عباس) عن جده (علی بن عبد الله بن عباس) عن ابن عباس قال : أبو محمد حدثنی به قبل ذهاب بصره سید بن طاووس الحسینی ، علی بن موسى بن جعفر بن محمد (متوفاى664هـ)، الطرائف فی معرفة مذاهب الطوائف، ص 420، ناشر: چاپخانه : الخیام ـ قم، الطبعة : الأولى، 1399هـ <!--[if !supportLists]--> <!--[endif]-->ب. از محمد بن وثیق با سند تا نوه ابن عباس از ابن عباسطریق دوم این سند به دنبال طریق اول این گونه آمده است: وقال أبو بکر محمد بن وثیق حدثنا محمد بن زکریا بهذه الإسناد عن ابن عباس أنه قال : کنت عند أمیر المؤمنین علیه السلام فی الرحبة إذ تنفس الصعداء ، ثم قال : أما والله لقد تقمصها ابن أبی قحافة وإنه لیعلم أن محلی منها محل القطب من الرحى... . سید بن طاووس الحسینی ، علی بن موسى بن جعفر بن محمد (متوفاى664هـ)، الطرائف فی معرفة مذاهب الطوائف، ص 420، ناشر: چاپخانه : الخیام ـ قم، الطبعة : الأولى، 1399هـ <!--[if !supportLists]--> <!--[endif]-->سند چهارم : عطاء بن ابی رباح از ابن عباسسلیمان بن أحمد الطبرانی ، أخبرنا أحمد بن علی الأبار ، أخبرنا إسحاق بن سعید أبو سلمة الدمشقی ، أخبرنا خلید بن دعلج ، عن عطاء بن أبی رباح ، عن ابن عباس کنا مع علی ( علیه السلام ) بالرحبة ، فجرى ذکر الخلافة ومن تقدم علیه فیها ، فقال : أما والله ، لقد تقمصها فلان ،... ابن مردویه الإصفهانی ، الإمام أبی بکر أحمد بن موسى (متوفاى410هـ) ، مناقب علی بن أبی طالب (ع) وما نزل من القرآن فی علی (ع)، ص 134 ، تحقیق: عبد الرزاق محمد حسین حرز الدین، ناشر: دار الحدیث ـ قم، 1422 هـ 1380ش. <!--[if !supportLists]--> <!--[endif]-->سند پنجم : میثم تمار از امیرمومنان علی علیه السلامابن جریر طبری و برخی دیگر این خطبه را از طریق میثم تمار صحابی با وفای امیرمؤمنان علیه السلام نقل کرده که مثیم آن را از آن حضرت شنیده است: 17 - ومنها : حدثنا القاضی أبو الحسن علی [ بن ] القاضی الطبرانی ، عن القاضی سعید بن یونس المعروف بالقاضی الأنصاری المقدسی ، قال : حدثنی المبارک بن صافی ، عن خالص بن أبی سعید ، عن وهب الجمال ، عن عبد المنعم بن سلمة ، عن وهب الزایدی ، عن القاضی یونس بن میسرة المالکی ، عن الشیخ المعتمر الرقی ، قال : حدثنا صحاف الموصلی ، عن الرئیس أبی محمد بن جمیلة ، عن حمزة البارزی الجیلانی ، عن محمد بن ذخیرة ، عن أبی جعفر میثم التمار قال : کنت بین یدی مولای أمیر المؤمنین علیه السلام إذ دخل غلام وجلس فی وسط المسلمین فلما فرغ علیه السلام من الاحکام ، نهض إلیه الغلام . وقال : یا أبا تراب أنا إلیک رسول ، فصف لی سمعک ، واخل إلی ذهنک وانظر إلى ما خلفک وإلى ما بین یدیک ، فقد جئتک برسالة تتزعزع لها الجبال ، من رجل حفظ کتاب الله من أوله إلى آخره ، وعلم علم القضایا والاحکام ، وهو أبلغ منک فی الکلام ، وأحق منک بهذا المقام ، فاستعد للجواب ، ولا تزخرف المقال . فلاح الغضب فی وجه أمیر المؤمنین علیه السلام وقال لعمار : إرکب جملک وطف فی قبائل الکوفة ، وقل لهم : أجیبوا علیا ، لیعرفوا الحق من الباطل ، والحلال من الحرام ، والصحة من السقم . [ قال میثم : ] فرکب عمار [ وخرج ] فما کان إلا هنیئة حتى رأیت العرب کما قال الله تعالى : ( إن کانت إلا صیحة واحدة فإذا هم جمیع لدینا محضرون ) فضاق جامع الکوفة بهم ، وتکاثف الناس کتکاثف الجراد على الزرع الغض فی أوانه فنهض العالم الأورع ، والبطین الأنزع صلوات الله علیه ، ورقى من المنبر مراق ثم تنحنح ، فسکت الناس ، فقال : رحم الله من سمع فوعى ، أیها الناس إن معاویة یزعم أنه أمیر المؤمنین ، وأن لا یکون الامام إماما حتى یحیی الموتى ، أو ینزل من السماء مطرا ، أو یأتی بما یشاء کل ذلک مما یعجز عنه غیره ، وفیکم من یعلم أنی الآیة الباقیة ، والکلمة التامة والحجة البالغة ، ولقد أرسل إلی معاویة اهلا من جاهلیة العرب ، ففسح فی کلامه وعجرف فی مقاله ، وأنتم تعلمون أنی لو شئت لطحنت عظامه طحنا ، ونسفت الأرض من تحته نسفا ، وخسفتها علیه خسفا ، إلا أن احتمال الجاهل صدقة [ علیه ] . ثم حمد الله وأثنى علیه ، وصلى على النبی وآله ، وأشار بیده الیمنى إلى الجو فدمدم ، وأقبلت غمامة ، وعلت سحابة ، وسمعنا منها قائلا یقول : السلام علیک یا أمیر المؤمنین ، ویا سید الوصیین ، ویا إمام المتقین ویا غیاث المستغیثین ، ویا کنز الطالبین ، ومعدن الراغبین . فأشار إلى السحابة ، فدنت . قال میثم : فرأیت الناس کلهم قد أخذتهم السکرة ، فرفع رجله ورکب السحابة وقال لعمار : ارکب معی وقل : ( بسم الله مجریها ومرسیها ). فرکب عمار ، وغابا عن أعیننا ، فلما کان بعد ساعة أقبلت السحابة حتى أظلت جامع الکوفة ، فالتفت فإذا مولای علیه السلام جالس على دکة القضاء ، وعمار بین یدیه والناس حافون به ، ثم قام وصعد المنبر وأخذ بالخطبة المعروفة ب " الشقشقیة ". فلما فرغ منها اضطرب الناس ، وقالوا فیه أقاویل مختلفة ، فمنهم من زاده الله إیمانا ویقینا ، ومنهم من ازداد کفرا وطغیانا . الطبری ، أبو جعفر محمد بن جریر بن رستم (متوفای قرن 4هـ) ، نوادر المعجزات فی مناقب الأئمة الهداة علیهم السلام، ص 46، تحقیق ونشر مدرسة الإمام المهدی علیه السلام ـ قم ، الطبعة : الأولى، 1410هـ الشیخ حسین بن عبد الوهاب (متوفای ق5 هـ) ، عیون المعجزات ، ص 30، ناشر: منشورات المطبعة الحیدریة ـ النجف 1369 هـ ـ 1950م <!--[if !supportLists]--> <!--[endif]-->سند ششم : علی بن خزیمة از عکرمه از ابن عباسشیخ صدوق رحمة الله علیه این خطبه را از طریق عکرمه از ابن عباس با این سند آورده است: 1 - حدثنا محمد بن إبراهیم بن إسحاق الطالقانی - رضی الله عنه - قال : حدثنا عبد العزیز بن یحیى الجلودی ، قال : حدثنا أبو عبد الله أحمد بن عمار بن خالد ، قال : حدثنا یحیى بن عبد الحمید الحمانی قال : حدثنا عیسى بن راشد ، عن علی بن خزیمة ، عن عکرمة ، عن ابن عباس . الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفاى381هـ)، معانی الأخبار، ص 361 ، ناشر: جامعه مدرسین، قم، اول، 1403 ق. <!--[if !supportLists]--> <!--[endif]-->سند هفتم: ابان بن تغلب از عکرمه از ابن عباسدر سند دیگر که آن را نیز شیخ صدوق آورده، عکرمه از ابن عباس آمده است: 12 - حدثنا محمد بن علی ماجیلویه ، عن عمه محمد بن أبی القاسم ، عن أحمد ابن أبی عبد الله البرقی ، عن أبیه عن ابن أبی عمیر ، عن أبان بن عثمان ، عن أبان ابن تغلب عن عکرمة ، عن ابن عباس قال : ذکرت الخلافة عند أمیر المؤمنین علی ابن أبی طالب " ع " فقال : أما والله لقد تقمصها ابن أبی قحافة أخو تیم وانه لیعلم... الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفاى381هـ)، علل الشرائع ، ج1 ص 150 ، تحقیق : السید محمد صادق بحر العلوم، ناشر: المکتبة الحیدریة ـ النجف ، 1385هـ ـ 1966م؛ الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفاى381هـ)، معانی الأخبار، ص 361، ناشر: جامعه مدرسین، قم، اول، 1403 ق. نتیجه: با توجه به اسنادی که ارائه شد، خطبه شقشقیه تنها از طریق عکرمه خارجى نقل نشده است و طرق دیگر نیز دارد. علاوه بر این، تعدادى از علماى شیعه تصریح کردهاند که این روایت مستفیض است . <!--[if !supportLists]--> <!--[endif]-->تصریح علماء شیعه به استفاضه سند تا ابن عباسهمانگونه که ملاحظه میشود، خطبه شقشقیه بیش از هفت سند دارد و ما تنها به ذکر هفت سند آن اکتفا کردیم و تنها پنج سند آن از طریق ابن عباس نقل شده و در دو سند آن عکرمه قرار دارد. نکته مهم این است که سند ابن عباس، در حد استفاضه است و علمای شیعه به این نکته تصریح کرده اند: <!--[if !supportLists]--> <!--[endif]-->1. شیخ مفید (متوفای413هـ)شیخ مفید در «الارشاد» مینویسد: وروى جماعة من أهل النقل من طرق مختلفة ، عن ابن عباس قال : کنت عند أمیر المؤمنین علیه السلام بالرحبة ، فذکرت الخلافة وتقدم من تقدم علیه فیها فتنفس الصعداء ثم قال : " أم والله لقد تقمصها ابن أبی قحافة وإنه لیعلم أن محلی منها محل القطب من الرحى... جماعتى از اهل نقل (محدثان) از طرق مختلف این روایت را از ابن عباس نقل کردهاند که من در رحبه نزد امیرمؤمنان علیه السلام بودم ... الشیخ المفید، محمد بن محمد بن النعمان ابن المعلم أبی عبد الله العکبری البغدادی (متوفاى413 هـ)، الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج1، ص287 ، تحقیق: مؤسسة آل البیت علیهم السلام لتحقیق التراث، ناشر: دار المفید للطباعة والنشر والتوزیع - بیروت - لبنان، الطبعة: الثانیة، 1414هـ - 1993 م. شیخ مفید در کتاب دیگرش مینویسد: الشقشقیة : فأما خطبته علیه السلام التی رواها عبد الله بن عباس فهی أشهر من أن ندل علیها لشهرتها وهی التی یقول ( ع ) فی أولها : والله لقد تقمصها ابن أبی قحافة وإنه لیعلم أن محلی منها محل القطب من الرحى ینحدر عنی السیل ولا یرقى إلی الطیر فسدلت دونها ثوبا وطویت عنها کشحا . خطبه شقشقیه علی علیه السلام را که ابن عباس روایت کردة مشهور تر از این است که ما برایش دلیل بیاوریم؛ زیرا این خطبه شهرت بسیار دارد. .... الجمل - الشیخ المفید، ص 62 <!--[if !supportLists]--> <!--[endif]-->2. طبرسی (متوفاى 548هـ)مرحوم طبرسی نیز مینویسد: وروى جماعة من أهل النقل من طرق مختلفة عن ابن عباس قال : کنت عند أمیر المؤمنین بالرحبة فذکرت الخلافة وتقدم من تقدم علیه فتنفس الصعداء ثم قال : أما والله لقد تقمصها ابن أبی قحافة وإنه لیعلم أن محلی منها محل القطب من الرحى. الطبرسی، أبی منصور أحمد بن علی بن أبی طالب (متوفاى 548هـ)، الاحتجاج، ج1، ص283 ، تحقیق: تعلیق وملاحظات: السید محمد باقر الخرسان، ناشر: دار النعمان للطباعة والنشر - النجف الأشرف، 1386 - 1966 م. <!--[if !supportLists]--> <!--[endif]-->3. محدث بحرانی (متوفای1107هـ)سید هاشم بحرانی مینویسد: والخطبة الشقشقیة ذکرها السید الرضى قدس الله سره فی کتاب " نهج البلاغة " والخبر بها مستفیض. خطبه شقشیقه که سید رضى آن را نقل کرده است، (از جهت سندی) مستفیض است. البحرانی ، السید هاشم، (متوفای1107هـ) ، حلیة الأبرار، ج2، ص296، تحقیق : الشیخ غلام رضا مولانا البروجردی، ناشر: مؤسسة المعارف الإسلامیة ـ قم، الطبعة : الأولى، 1411هـ ممکن است کسى اشکال کند که هیچ کدام از سندهاى خطبه شقشقیه با بررسى دقیق رجالى صحیح نیست؛ پس اعتبارى ندارد . در پاسخ مىگوییم : طبق قواعد رجالى شیعه، اگر ثابت شود که سند یک روایت متسفیض است، نیاز به بررسى سند ندارد . <!--[if !supportLists]--> <!--[endif]-->روایت مستفیض نیازی به بررسی سند ندارد:بسیارى از بزرگان شیعه تصریح کردهاند که وقتى روایتى مستفیض شد، نیازى به بررسى سندى ندارد؛ از جمله مرحوم صاحب جواهر در بحثى مى نویسد : فلا ریب فی استفاضتها بحیث تستغنی عن ملاحظة السند کما هو واضح ... . تردیدى در مستفیض بودن سند آن نیست؛ به طورى که ما را از ملاحظه سند روایت بىنیاز مىکند؛ چنانچه این مطلب آشکار است. النجفی ، الشیخ محمد حسن (متوفاى1266هـ)، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام ، ج10، ص286، تحقیق وتعلیق وتصحیح: محمود القوچانی، ناشر : دار الکتب الاسلامیة ـ تهران، الطبعة: السادسة، 1363ش . و آقا رضا همدانى نیز این گونه استدلال مى کند : واستفاضة هذه الأخبار مغنیة عن البحث عن سندها ... . مستفیض بودن این روایات، ما را از تفحص در سند آن بىنیاز مىکند. الهمدانی ، الحاج آقا رضا (متوفای1322هـ)، مصباح الفقیه (ط.ق)، ج2، ص375، ناشر : منشورات مکتبة الصدر ـ طهران و مرحوم آقاى خویى نیز در بسیارى از موارد به مستفیض بودن روایت استدلال مى کند ؛ از جمله: وإن کانت ضعیفة السند بأجمعها - فهی نصوص مستفیضة متظافرة مضافا إلى التسالم والاجماع وفیه الکفایة ، فخلاف ابن الجنید لا یعبأ به . الموسوی الخوئی ، السید أبو القاسم (متوفاى1411هـ) ، مستند العروة الوثقى کتاب الخمس محاضرات زعیم الحوزة العلمیة آیة الله العظمى السید أبو القاسم الموسوی الخوئی مد ظله تألیف الشیخ مرتضى البروجردی ، شرح ص 308 ، ناشر: چاپخانه : العلمیة ـ قم، 1364 ش وهذه الأخبار وإن کان أغلبها ضعیفة إلا أن استفاضتها بل الاطمئنان بصدور بعضها . کتاب الطهارة - السید الخوئی - ج5 - شرح ص 14 . مرحوم آقا ضیاء عراقى در مطلبى مى نویسد : أن نفس استفاضتها کافیة فی الوثوق الاجمالی بصدور بعضها ... . همین که سند آن مستفیض است، براى وثوق اجمالى به صدور آن کفایت مىکند. العراقی ، الشیخ آغا ضیاء الدین (متوفاى1361هـ)، تعلیقة استدلالیة على العروة الوثقى ، ص 215، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامی التابعة لجماعة المدرسین بقم المشرفة، الطبعة : الأولى، 1410هـ متون فوق که از علمای شیعه نقل شد، نشان میدهد که اگر یک روایت سندش در حد استفاضه باشد، دیگر بررسی سندی لازم ندارد هرچند سندش هم ضعیف باشد. ملا صالح مازندرانی نقل کرده است که فضل بن جعفر بن فرات از وزیران بنی العباس که شیعه هم بوده، قبل از سید رضی طریق خطبه شقشقیه را تصحیح کرده است: الوزیر أبی الفتح الفضل بن جعفر بن الفرات من وزراء بنی العباس ، وهو الذی صحح طریق الخطبة الشقشقیة إلى أمیر المؤمنین ( صلى الله علیه وآله ) قبل الرضی رحمه الله . شرح أصول الکافی - مولی محمد صالح المازندرانی - ج 7 ص 356 <!--[if !supportLists]--> <!--[endif]-->نقل کامل خطبه شقشقیه توسط علمای اهل سنتعلاوه بر علماى شیعه، برخى از دانشمندان سنى نیز این خطبه را به صورت کامل نقل کردهاند؛ از جمله : <!--[if !supportLists]--> <!--[endif]-->1. ابو سعد آبی در کتاب « نثر الدر»وذکرت عنده علیه السلام الخلافة ، فقال : لقد تقمصها ابن أبی قحافة وهو یعلم أن محل منها القطب ، ینحدر عنی النسیل ولا تترقى إلى الطیر . فصبرت وفی الحلق شجاً ، وفی العین قذى ، لما رأیت ترای نهباً . فلما مضى لسبیله صیرها إلى أخی عدی ، فصیرها إلى ناحیةٍ خشناء تسنع مسها ... در حضور امیرمؤمنان علیه السلام، از خلافت یاد شد، پس فرمود: .... الآبی، ابوسعد منصور بن الحسین (متوفاى421هـ)، نثر الدر فی المحاضرات، ج1، ص186، تحقیق: خالد عبد الغنی محفوط، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت /لبنان، الطبعة: الأولى، 1424هـ - 2004م. <!--[if !supportLists]--> <!--[endif]-->2. سبط ابن جوزی در کتاب «تذکرة الخواص»نوه ابن جوزی نیز مینویسد (خطبة أخرى و تعرف بالشقشقیة) ذکر بعضها صاحب نهج البلاغة وأخل بالبعض؛ وقد أتیت بها مستوفاة . أخبرنا بها شیخنا أبو القاسم النفیس الأنباری بإسناده عن إبن عباس قال : لما بویع أمیر المؤمنین بالخلافة ناداه رجل من الصف وهو على المنبر ما الذی أبطأ بک الی الآن فقال: بدیها والله لقد تقمصها فلان وهو یعلم أن محلی منها محل القطب من الرحى ینحدر عنی السبیل ... . خطبه دیگرى از آن حضرت که به شقشقیه معروف شده است: صاحب نهج البلاغه برخى از آنها را نقل کرده و بعض دیگرى را نقل نکرده؛ ولى من آن را به صورت کامل نقل خواهیم کرد . استاد ما ابو القاسم نفیس الأنبارى با سند خود از ابن عباس نقل کرده استکه وقتى با امیرمؤمنان علیه السلام به عنوان خلیفه بیعت شد، آن حضرت روى منبر بود که شخصى از پایین منبر سؤال کرد؛ چه چیزى تا امروز خلافت تو را به تأخیر انداخت؟ پس فرمود: ... . سبط بن الجوزی الحنفی، شمس الدین أبوالمظفر یوسف بن فرغلی بن عبد الله البغدادی (متوفاى654هـ)، تذکرة الخواص، ص124، ناشر: مکتبة نینوى الحدیثة ـ طهران ، ناصر خسرو. <!--[if !supportLists]--> <!--[endif]-->3. ابن مردویه اصفهانی «مناقب علی بن ابی طالب»ابن مردویه اصفهانی مینویسد: سلیمان بن أحمد الطبرانی ، أخبرنا أحمد بن علی الأبار ، أخبرنا إسحاق بن سعید أبو سلمة الدمشقی ، أخبرنا خلید بن دعلج ، عن عطاء بن أبی رباح ، عن ابن عباس ابن مردویه الإصفهانی ، الإمام أبی بکر أحمد بن موسى (متوفاى410هـ) ، مناقب علی بن أبی طالب (ع) وما نزل من القرآن فی علی (ع)، ص 134 ، تحقیق: عبد الرزاق محمد حسین حرز الدین، ناشر: دار الحدیث ـ قم، 1422 هـ 1380ش. <!--[if !supportLists]--> <!--[endif]-->4. ابن ابی الحدید در «شرح نهج البلاغه»إبن أبى الحدید معتزلى، بعد از نقل خطبه شقشیقه مىنویسد: قلت : وقد وجدت أنا کثیراً من هذه الخطبة فی تصانیف شیخنا أبی القاسم البلخی إمام البغدادیین من المعتزلة ، وکان فی دولة المقتدر قبل أن یخلق الرضی بمدة طویلة . ووجدت أیضاً کثیراً منها فی کتاب أبی جعفر بن قبة أحد متکلمی الإمامیة وهو الکتاب المشهور المعروف بکتاب الإنصاف . وکان أبو جعفر هذا من تلامذة الشیخ أبی القاسم البلخی رحمه الله تعالى ، ومات فی ذلک العصر قبل أن یکون الرضی رحمه الله تعالى موجوداً . من مىگویم: من مطالب بسیارى از این خطبه را در نوشتههاى استام ابوالقاسم بلخى که پیشواى معتزله بغداد بود، یافتم؛ در حالى که در زمان دولت مقتدر زندگى مىکرد؛ مدتها پیش از آن که سید رضى خلق شود. همچنین بسیارى از مطالب آن را در کتاب ابوجعفر بن قبه، یکى از متکلمین شیعه، در کتاب مشهور به الإنصاف یافتم . این ابوجعفر از شاگردان شیخ ابوالقاسم بلخى بود و در همان زمان از دنیا رفت، قبل از این که سید رضى رحمت الله علیه، به دنیا آمده باشد. إبن أبیالحدید المدائنی المعتزلی، ابوحامد عز الدین بن هبة الله بن محمد بن محمد (متوفاى655 هـ)، شرح نهج البلاغة، ج1، ص129 ـ 130 ، تحقیق محمد عبد الکریم النمری، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت / لبنان، الطبعة: الأولى، 1418هـ - 1998م. <!--[if !supportLists]--> <!--[endif]-->5. ابن عبد ربه و حسن بن عبد الله عسکری در (العقد الفرید و المواعظ والزواجر)علامه مجلسی نام چند تن از علمای اهل سنت را آورده است که آنها خطبه شقشیقه را در کتابهایشان آورده اند: ومن أهل الخلاف رواها ابن الجوزی فی مناقبه، وابن عبد ربه فی الجزء الرابع من کتاب العقد، وأبو علی الجبائی فی کتابه، وابن الخشاب فی درسه - على ما حکاه بعض الأصحاب - والحسن بن عبد الله بن سعید العسکری فی کتاب المواعظ والزواجر ـ على ما ذکره صاحب الطرائف ـ . المجلسی، محمد باقر (متوفاى 1111هـ)، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج29 ص 506، تحقیق: محمد الباقر البهبودی، ناشر: مؤسسة الوفاء - بیروت - لبنان، الطبعة: الثانیة المصححة، 1403هـ - 1983م. ولى متأسفانه ، در حال حاضر این کتابها در اختیار ما نیست . <!--[if !supportLists]--> <!--[endif]-->کلمات اهل سنت در انتساب این خطبه به حضرت علی (ع)جداى از نقل کامل خطبه توسط گروهى از علماى اهل سنت ، گروهى دیگر ، بخشى از آن را بیان کرده و آن را صریحا منتسب به حضرت على علیه السلام دانستهاند : <!--[if !supportLists]--> <!--[endif]-->1. عبد الله بن المعتز بالله (متوفای335هـ)أبُو العَبَّاس عَبْدُ الله بْنُ الُمْعَتزِّ بالله شاعر مفلق محسن حسن الطبع، واسع الفکر کثیر الحفظ والعلم یحسن فی النظم والنثر، من شعراء بنی هاشم المتقدمین وعلمائهم... ثم عمل أشعاراً یعتذر فیها ویمدح أمیر المؤمنین علیاً وولده علیهم السلام، وأعطى الله عهداً لیقولن باقی عمره فی هذا الفن. ... ومن أشعاره التی کانت من آخر قوله من آخر أیامه ما أنشدنیه لنفسه: رَثَیْتُ الحَجِیجَ فَقالَ الْعُدا ... ةُ سَبَّ عَلیّاً وَبِنْتَ النَّبِی أَ آکُلُ لَحْمِی وَأَحْسُو دَمِی ... فَیا قَوْمِ لِلْعَجَبِ الأعْجَبِ عَلِىٌّ یَظُنُّونَ بِی بُغْضَهُ ... فَهَلاَّ سِوَى الْکُفْرِ ظَنُّوهُ بِی إذاً لا سَقَتْنِی عَداً کَفُّهُ ... مِنَ الحَوْضِ وَالَمْشرِب الأْعَذبِ ... مُجَلِّی الکُرُوبِ وَلَیْثُ الْحُرُوِ ... بِ فی الرَّهَجِ السَّاطِعِ الأْصْهَبِ وَبَحْرُ الْعُلُومِ وَغَیْظُ الْخُصُومِ ... مَتىَ یَصْطَرِعْ وَهُمُ یَغْلِبِ یُقَلّبُ فِی فَمِهِ مِقْوَلاً ... کَشِقْشَقِة الجَمَلِ المُصْعَبِ. و از اشعار او است که در اواخر عمرش، خود او برایم خوانده: حجیج را مدح را کردم، دشمنان گفتند: او به على و دختر پیامبر دشنام داده است آیا من گوشت خود را بخورم و خون خود را بنوشم، اى قوم این مطلب از عجیبترین عجایب است. گمان مىکنند که من دشمنى على را دارم، گمان کردهاند که من کافرم اگر چنین باشد فردا دست او، از حوض و چشمه گوارا به من آب ندهد. کسى که سختىها را از بین مىبرد ، شیر جنگها است در زمانى که گرد و غبار بلند شده است، با چهره درخشان و مانند شیر. و دریاى علوم و مایه خشم دشمنان، چه زمان بود که على زمین بخورد و آنها غالب شوند. او همان کسى است که در دهان خود خطبه خود را نگهداشت، مانند شقشقه شترى که بر او فشار آمده است الصولی ، أبو بکر محمد بن یحى (متوفاى335هـ)، أشعار أولاد الخلفاء وأخبارهم، ج1، ص193 ، طبق برنامه الجامع الکبیر. <!--[if !supportLists]--> <!--[endif]-->2: احمد بن محمد المیدانی (متوفی 518)ابو الفضل میدانی مینویسد: ولأمیر المؤمنین علی رضی الله عنه خطبة تعرف بالشقشقیة لأن ابن عباس رضی الله عنهما قال له حین قطع کلامه یا أمیر المؤمنین لو اطردت مقالتک من حیث أفضیت فقال هیهات یا ابن عباس تلک شقشقة هدرت ثم قرت. برای امیر مؤمنان علی (رضی الله عنه) خطبه ای معروف به شقشقیه است؛ زیرا ابن عباس برای حضرت گفت: هنگامی که امیر مؤمنان سخنش را قطع کرد، ای امیرمؤمنان اگر دنباله خطبهات را ادامه مىدادى بهتر بود. حضرت فرمود: اى پسر عباس چنین چیزى دیگر نخواهى شنید این سخنان شعله غم بود که زبانه کشید و خاموش شد. النیسابوری ، أبو الفضل أحمد بن محمد المیدانی (متوفاى518هـ) ، تحقیق : محمد محیى الدین عبد الحمید ، مجمع الأمثال ج1، ص369، ناشر : دار المعرفة – بیروت. <!--[if !supportLists]--> <!--[endif]-->3: ابن المبارک جزری(متوفاى606هـ)ومنه حدیث علی فی خطبة له تلک شقشقة هدرت ثم قرت ابن أثیر الجزری، ابوالسعادات المبارک بن محمد (متوفاى606هـ)، النهایة فی غریب الحدیث والأثر، ج2، ص490 ، تحقیق طاهر أحمد الزاوی - محمود محمد الطناحی، ناشر: المکتبة العلمیة - بیروت - 1399هـ - 1979م. <!--[if !supportLists]--> <!--[endif]-->4. ابن ابی الاصبع مصری (متوفاى654هـ)کقول علی علیه السلام فی خطبته المعروفة بالشقشقیة: بینا هو یستقبلها فی حیاته، إذ عقد لآخر بعد وفاته ابن أبی الأصبع المصری ، عبد العظیم بن عبد الواحد (متوفاى654هـ)، تحریر التحبیر فی صناعة الشعر والنثر ، ج1، ص76 ، طبق برنامه الجامع الکبیر. <!--[if !supportLists]--> <!--[endif]-->5. ابن منظور افریقی (متوفاى711هـ)وفی حدیث علی ، رضوان الله علیه ، فی خطبة له : تلک شقشقة هدرت ثم مرت الأفریقی المصری، جمال الدین محمد بن مکرم بن منظور (متوفاى711هـ)، لسان العرب، ج10، ص185، ناشر: دار صادر - بیروت، الطبعة: الأولى. <!--[if !supportLists]--> <!--[endif]-->6. فیروز آبادی (متوفاى817 هـ)والخطبة الشقشقیة : العلویة لقوله لابن عباس لما قال له : لو اطردت مقالتک من حیث أفضیت : یا ابن عباس هیهات تلک شقشقة هدرت ثم قرت الفیروز آبادی ، أبو طاهر الشیخ مجد الدین محمد بن یعقوب بن محمد بن إبراهیم بن عمر (متوفاى817 هـ)، القاموس المحیط ، ج1، ص1160 ، ناشر : مؤسسة الرسالة - بیروت <!--[if !supportLists]--> <!--[endif]-->7. زبیدی (متوفاى1205هـ)والخُطْبَةُ الشِّقْشِقِیَّةُ : هی الخُطْبَةُ العَلَوِیَّةُ ، نسبت إلى علی رضی الله عنه سُمِّیتْ بذل : لقولِه لابْنِ عبّاسٍ رضی الله عنهم لمّا قال له عند قَطْعِهِ کَلامَهُ : یا أَمِیرَ المؤمِنینَ لو اطَّرَدَتْ مَقالَتُک من حَیْثُ أَفْضَیْتَ ، فقالَ : یا ابنَ عباسٍ هَیهات ، وتِلْکَ شقْشِقَةٌ هَدَرَتْ ثُمَّ قَرَّتْ الحسینی الزبیدی الحنفی ، محب الدین أبو فیض السید محمد مرتضى الحسینی الواسطی (متوفاى1205هـ)، تاج العروس من جواهر القاموس، ج25، ص522 ، تحقیق: مجموعة من المحققین، ناشر: دار الهدایة. <!--[if !supportLists]--> <!--[endif]-->8. محمود شکری آلوسی (متوفاى1342هـ)والخطبة الشقشقیة العلویة لقوله لابن عباس لما قال له وأطردت مقالتک من حیث أفضیت )یا ابن عباس هیهات تلک شقشقة هدرت ثم قرت انتهى الآلوسی ، أبو المعالی محمود شکری بن عبد الله بن محمد بن أبی الثناء (متوفاى1342هـ)، غرائب الاغتراب ج1، ص84 ، طبق برنامه الجامع الکبیر. <!--[endif]-->نتیجه:اولا: خطبه شقشقیه تنها از طریق ابن عباس نقل نشده است، بلکه با دو سند دیگر از طریق امیر مؤمنان و امام حسین علیهما السلام نیز آورده شده است. و طریق ابن عباس هم در حد استفاضه است و روایت مستفیض از نظر علمای رجال نیاز به بررسی سندی ندارد. ثانیا: علاوه بر علمای شیعه تعدادی از علمای اهل سنت، این خطبه را هم به صورت کامل نقل کرده اند و هم قسمتی از آن را و نیز گروهی از آنها این خطبه منسوب به آن حضرت میدانند. بنابراین، تردید در انتساب این خطبه به امیرمؤمنان علیه السلام، شایسته یک شخص محقق نیست، و انکار یک روایت مستفیض جز عناد و تعصب چیز دیگری را به نمایش نمیگذارد. این نوشتار را با کلامی از علامه سید محسن امین به پایان میبریم که مینویسد: والمتأمل فی هذه الخطبة یعلم أنها من کلام علی ع وانه لا فرق بینها وبین سائر کلامه وخطبه فی أسلوبها وبلاغتها وانها لا تفترق عن سائر کلامه بشئ وان الذی دعاهم إلى أن یقولوا انها منحولة انها لا تتوافق مع بعض میولهم المذهبیة ولکن هذا لا یوجب الشک فیها بعد ان رواها الثقات عن علی ع وکانت فی بلاغتها وفصاحتها لا تفترق عن شئ من کلامه والمیول المذهبیة لا تصلح سندا لانکار شئ علم ثبوته. کسیکه در این خطبه تأمل کند، میداند که از سخنان علی علیه السلام است و میان این خطبه و سایر فرمایشات آن حضرت در روش و بلاغت تفاوتی نیست. و آنچه موجب شده که برخی بگویند: این خطبه ساخته شده و منسوب به آن حضرت است، این است که این خطبه با امیال مذهبی شان در تضاد است؛ اما این مطلب موجب نمیشود که در این خطب شک کنیم بعد این که آن را راوایان موثق از حضرت علی علیه السلام نقل کرده اند و این خطبه در بلاغت و فصاحتش از دیگر سخنان حضرت اندکی تفاوت ندارد. و امیال مذهبی صلاحیت ندارد و سند انکار چیزی نمیشود که ثبوت آن روشن است. أعیان الشیعة - السید محسن الأمین - ج 1 ص 544 |