نقش امام حسن عسگری(ع) در مبارزه با انحرافات فکری و عملی

 نقش امام حسن عسگری(ع) در مبارزه با انحرافات فکری و عملی

یکی از انحرافات عملی دوره امام حسن عسگری(ع)، شیوع بی‎بند و باری و غرق شدن در شهوات و گناهان بود که به شدت از طرف خلفا و درباریان ترویج می‎شد و با برپا نمودن مجالس آواز و شراب خواری و لهو و لعب، سعی در سست نمودن اعتقادات مردم و آلوده کردن آن ها به گناه داشتند. ولی در مقابل، امام عسگری(ع) با بیان معارف الهی به فرضیه مهم امر به معروف و نهی از منکر عمل می نمودند و مردم را از آلوده شدن به گناهان و دور شدن از مسیر تقوای الهی می ترسانید و آن ها را به پرهیزگاری توصیه می‎فرمودند. 

 

به گزارش خبرگزاری اهل‎بیت(ع) ـ ابنا ـ حضرت امام حسن بن علی العسکری(ع)، ملقب به «زکی» و«عسکری» در هشتم ربیع الثانی سال 232 هجری قمری در «مدینه منوره» از مادری پاک دامن به نام «حدیثه» یا «سوسن» چشم به جهان گشود.(1)

امام یازدهم شیعیان، در خاندان نبوت و امامت و به دست پدر بزرگوارشان حضرت امام هادی(ع) تربیت یافتند. پس از شهادت ایشان(سال 254 هجری)، بر طبق اراده الهی و وصیّت پدر، مسئولیت هدایت و رهبری شیعیان را عهده دار شدند.

در این نوشتار، نگاهی اجمالی به اوضاع سیاسی ـ اجنماعی، حوادث و رخدادهای زمان ایشان، نقش امام عسگری(ع) و خدمات و میراث فرهنگی آن حضرت خواهیم داشت.

1. اوضاع سیاسی، اجتماعی عصر امام عسگری(ع)

الف) خلفای بنی عباس و وضع اقتصادی شیعیان

عملکرد خلفای ظالم، ستمگر و نالایق عباسی، یکی از مسائلی است که بر همگان روشن است. آن ها بر خلاف دستورات روشن و منطقی اسلام در مورد به سازی اوضاع اقتصادی جامعه مسلمانان و رفع محرومیت از آن ها در تمام دوران خلافت ننگین و خفت بار خود، حتی برای یک بار به نفع مردم مسلمان عمل نکردند که در این زمینه به گوشه هایی از پرونده سیاه آن ها اشاره می شود:

در آمد عمده دولت اسلامی که از خارج و صدقات بدست می آمد بنابر نقل مورخان اسلامی بالغ بر صد ها میلیون درهم می شد که تمامی این مبلغ به جای مصرف شدن در مصارف عمومی و پیش برد وضعیت زیستی مردم، صرف ساختن کاخ های مجلل و خرید کنیزان و خوش گذرانی های حکّام ظالم و از خدا بی خبر می شد.(2)

در جمع آوری مالیات(خراج و صدقات)ماموران حکومت از انجام هرگونه شکنجه و بد رفتاری ابا نداشتند و آن را با شدیدترین نوع از مردم مطالبه می نمودند و حتی در صورت امتناع، آن ها را زندانی و یا گرفتار درندگان می کردند و روشن است که این نحوه عملکرد بر خلاف تاکیدات صریح قرآن و تعالیم انسان سازاسلام و مکتب نورانی اهل بیت(ع) در مورد جمع آوری مالیات می باشد.(3)

حاکمان عباسی، درآمد های دولتی را صرف اداره حکومت ظالمانه و عیش و نوش های خود و درباریان می کردند و بذل و بخشش های بی اندازه به شاعران متملق دربار و غیره ابا نداشتند!

هنگامی که متوکل برای 3 پسر خود (منتصر، معتز و مؤید) بیعت گرفت؛ «صولی» یکی از شاعران، برخواست و قصیده ای در مدح آن ها سرود... متوکل و هر یک از پسرانش به او یکصد درهم هدیه دادند!(4) ساختن بناهای مجلّل و نوین با آرایش های آنچنانی یکی از سنّت های غلط عباسیان بود. کاخ معروف «برج» که متوکل آن را با انواع طلا کاری ها، نصب مجسمه حیوانات، به کار بردن سنگ های گران قیمت و سایر جواهر آلات، زینت کرده بود یک نمونه از صدهاست.(5) صرف بخش عظیمی از بودجه خلافت به ظاهر اسلامی! برای رفاه زنان درباری هم خواندنی است. بهای یکی از پیراهن های"زبیده خاتون" به پنجاه هزار دینار بالغ می شد!.(6) فقر عمومی از صفات بارز مردم آن روزگار بود. زیرا که بودجه دولت به جای مصرف شدن در تهیه احتیاجات اولیه مردم، صرف اسراف و تبذیرهای خلفا و وابستگان آن ها می شد. نا داری، فلاکت و احتیاج به غذای شبانه و محرومیت از هرگونه امکانات مادی در میان مردم مسلمان موج می زد. زیرا از اقتصاد سالم، عدالت اجتماعی و امانت داری در میان حاکمان و ... خبری نبود و هیچ گونه تلاشی برای بهبود اوضاع اقتصادی و شکوفایی آن دیده نمی شد؟!

ب) موضع امام حسن عسگری(ع)

امام یازدهم(ع) بنابر وظیفه الهی و منصب امامت و هدایت راستین امت به سوی برنامه های تعالی بخش اسلام ناب محمدی(ص) و ایجاد حکومت بر حق اسلامی و برقراری عدالت اجتماعی، سیاسی و اقتصادی برابر تمام انحرافات و کج روی های حاکمان جبار بنی عباس ایستادگی کرد و برای لحظه ای عملکرد آن ها را تائید نکرد. امام(ع) تا آنجا که در توان داشت با سخنان و عمل خود نارضایتی خودشان را اعلام می کردند.

در زمانی که جامعه از فقر و بیماری رنج می برد و ناراحتی و سوء مدیریت حکومت آشکار بود و حکام به همراه درباریان در قصر های مجلل به لهو و لعب مشغول بودند، چطور ممکن بود که امام(ع) و حجت خدا، در برابر آن ها ساکت باشند.

طبیعی به نظر می رسد که امام عسگری(ع) به دلیل احساس مسئولیت، با سیاست دولت غاصب و ستمگر مقابله کند و مسئولیت کلیه انقلاب های آل علی(ع) را قبول نماید تا با جرأت و جسارت بیشتر، دامنه مخالفت ها و موضع گیری ها به رهبری حضرت گسترش یابد و امت اسلامی از هرج و مرج حاکم و پوچی و ابتذال رهایی یابند. لذا حکومت های سه گانه عباسی(حکومت معتز، مهتدی و معتمد) که در زمان امام(ع) وجود داشت به مقابله با حضرت پرداختند و با ایجاد محدودیت سیاسی و غیره، آن حضرت را در فشار و زندان قرار دادند! (7)

ج) شورش های داخلی

شیعیان و به خصوص علویان برای نجات از سلطه جابرانه حاکمان عباسی و ایجاد عدالت اجتماعی بر اساس دستورات اسلام و سنت نبوی(ص) دست به اعتراض و شورش علیه خلفای جور می زدند که به نمونه هایی اشاره می شود:

a. قیام یحیی بن عمر طالبی(ره)

اولین پرچم شورش بر ضد حکومت عباسی توسط «یحیی بن عمر طالبی» در کوفه بر افراشته شد. از آنجائی که او دارای خصائص نفسانی عالی و آرمان های والای اسلامی و انسانی بود، شیعیان محروم گرد او جمع شدند. او ابتدا کوفه را فتح و زندانیان ستم دیده را آزاد نمود. اما دشمن جنایت کار با تمام قوا در برابر او ایستاد و شعله خروشان انقلاب (که نزدیک بود به وسیله آن ریشه ظلم و ستم عباسیان را خشکانده شود) را خاموش کرد و یحیی را به شهادت رساند.

پس از شهادت یحیی، شاعران در وصف پاکی، شهامت و غیرت دینی او اشعار حماسی سرودند و مردم نیز تا مدت ها در ماتم او عزاداری کردند.(8)

b. قیام زنگیان (آل زنج) در بصره

علی بن محمد [صاحب الزنج/ ایرانی الاصل]، هم بر علیه ظلم و ستم عباسیان به پا خواست و موفق شد بخش وسیعی از مناطق را در اختیار خود بگیرد. اساسا یکی از عوامل مهم قیام و شورش مردم علیه خلافت عباسی، علاوه بر ستم، فقدان عدالت اجتماعی، مسلط بودن ترکان بر حکومت بود و همین مسئله از علل مهم فساد اداری و سیاسی دستگاه خلافت به شمار می رفت. زیرا سرنوشت مردم مسلمان را ترکان نادان و نالایق بدست گرفته بودند و خلفا نیز آلت دست ترکان شده بودند حتی خلفای عباسی جزء نام خلیفه هیچ قدرتی نداشتند و ترکان، آن ها را سرگرم خوش گذرانی و مسخرگی کرده بودند که در اشعار شاعران نیز این مسئله نمایان شده است.(9)

البته امام عسکری(ع) برخی از زیاده روی ها و ادعاهای باطل او را محکوم و از او تبرّی جست. مانند اینکه فرموده باشند: "صاحب الزنج لیس منّا اهل البیت[ع]".

د) انحرافات فکری، عملی و نقش امام عسگری(ع) در جلوگیری از آن ها

ظهور شعبده بازان غیر مسلمان که سعی در گمراه کردن و سست نمودن پایه های اعتقادی مسلمانان و به خصوص شیعیان را داشتند، یکی از حوادثی است که در این دوره صورت گرفت و امام(ع) نیز با تمام توان به دفاع از اسلام راستین و عقاید محکم وخلل ناپذیر آن و ابطال شبهه های دشمنان همت گماشت و دسیسه های منحرفین را که از طرف خلافت جبّار عباسیان نیز حمایت می شد نقش بر آب ساخت.

پدیده دیگر، نسبت های دروغی بود که جاهلان خیانت کار و گمراه به مقام امامت روا می داشتند، اما با هوشیاری و استدلال و مناظره قوی مقام عصمت و طهارت[امام یازدهم علیه السلام] هدایت و خیانت دروغ گویان برملا می شد.

«اسحاق کندی» که از فلاسفه عراق بود و در باره قرآن کریم کتابی به نام "تناقص القرآن" نوشته بود، در برابر استدلال قوی و بدون جواب امام عسگری(ع) منکوب شد و کتاب خودش را آتش زد! (10)

از جمله انحرافات عملی و پدیده های زشت این دوره، شیوع بی بند و باری و غرق شدن در شهوات و گناهان بود که به شدت از طرف خلفا و درباریان ترویج می شد، زیرا آن ها با برپا نمودن مجالس آواز و شراب خواری و لهو و لعب، سعی در سست نمودن اعتقادات مردم و آلوده کردن آن ها به گناه داشتند، ولی در مقابل، امام عسگری(ع) با بیان معارف الهی به فرضیه مهم امر به معروف و نهی از منکر عمل می نمودند و مردم را از آلوده شدن به گناهان و دور شدن از مسیر تقوای الهی می ترسانید و آن ها را به پرهیزگاری توصیه می فرمودند.(11)

2. فعالیت های سیاسی، عقیدتی و خدمات امام حسن عسگری(ع)

یکی از الطاف الهی که به وسیله اهل بیت(ع) در همه اوقات و به خصوص در هنگام مشکلات در بین مردم صورت می گیرد، هدایت آن ها به سوی کمال مطلق و مسلح نمودن مسلمانان به سلاح دعا و راز و نیاز با خدای قادر متعال است، چنانچه شاید هیچ کدام از ائمه معصومین(س) نباشد که از زبان گهر بار آنان ادعیه و مناجات های ارزشمند توسط راویان حدیث و اصحاب آن ها به دست ما نرسیده باشد.

از امام حسن عسگری(ع)، دعاهای جالب و پرمحتوائی به یادگار مانده است که در آن، علاوه بر مسئله عبادت و بندگی خداوند به جنبه های عرفانی، سیاسی و اجتماعی نیز توجه شده است کـه به قسمت هایی از آن ها اشاره می شود:

"... پروردگارا! با همه وجودم قصد درگاهت کردم و قلبم با خشوع و زاری تمام تو را نیایش کرد. تو را بهترین شفیع خود به سویت یافتم. بار خدایا دعایم را به اجابت برسان. پروردگارا! انحراف فتنه ها ما را فرا گرفت و پرده حیرت، ما را احاطه کرد و ذلت و خواری در خانه هایمان را کوفت و غیر از امینان دیدنت بر ما حاکم شدند و معادل کینه و نفرت، سرنوشت ما را در دست گرفتند و در راه نابودی بندگانت و تباهی شهرهایت کمر بستند. پروردگارا! دست آورد ما پس از تقسیم، تیول آنان شد و امارت و حکمرانی از مشورت به تسلط گروید و پس از برگزیدگی به میراثی برای امت گشتیم. با بهره یتیمان و بیوه زنان آلات لهو و لعب خریداری شده و اهل ذمه بر مؤمنان و فاسق هر قبیله ای به سرپرستی کارهای آنان برخواست..." (12)

امام حسن عسگری(ع) در این سخنان ارزشمند که به صورت مناجات و در حقیقت شکوه نامه ای به پیشگاه خداوند است دقیقا اوضاع خطیر و واقعیات اجتماعی حاکم بر جامعه را بازگو فرموده اند که مهم ترین آن ها عبارتند از:

a. گسترش فتنه های دهشت ناک میان مسلمانان؛

b. خواری و ذلت مسلمانان و حاکمیت غیر مسلمین بر سرنوشت آنان؛

c. فرمانروائی سفلگان و جنایتکاران در آن روزگار و حکم دادن به غیر از احکام خدا و رسول او؛

d. شیوع گناهان و منکرات مانند شراب خواری، لهو و لعب، دزدی، رشوه و... .

مبارزه دائم در زمینه های اعتقادی، فرهنگی، سیاسی با خلافت عباسی از جمله خدمات ارزشمند امام یازدهم، حضرت امام عسگری(ع) می باشد.

امام حسن(ع) به دنبال این هدف با انواع شیوه ها به مبارزه ادامه می دادند و اذهان مردم نا آگاه را به واقعیت های اجتماعی متوجه می ساختند و اعلام می کردند که این حاکمیت فعلی مورد رضایت خداوند و رسول گرامی او نیست. زیرا در این حاکمیت، احکام خدا پیاده نمی شود و ارزش های اسلامی به مسخره گرفته می شود. منکرات و فحشا در جامعه شیوع دارد. حاکمان دارای صفات الهی و قرآنی نیستند. اموال و حقوق مردم پایمال شده است. امام عسگری(ع) تا حد امکان در ملاقات های خصوصی با اصحاب و یاران خود خطرات جبران ناپذیر خلفا و درباریان را نسبت به جامعه اسلامی گوش زد می نمودند.

عملکرد روشن گرایانه و به حق امام(ع) باعث شد تا خلفا نسبت به وجود ایشان در میان مردم حسد بورزند و بر دستگاه و خلافت چند روزه خود بیمناک شوند. مستعین دستور داد امام عسکری(ع) را حبس نمایند و پس از او معتز، مهتدی، معتمد نیز به مخالفت با امام برخواستند تا جائی که آن حضرت دائما در اذیت و آزار و شکنجه به سر می برد.(13)

تربیت اصحاب و حاملان حدیث، نگاشتن نامه به شیعیان و علاقه مندان به خاندان ولایت و امامت، تفسیر آیات قرآن و بیان محکم و متشابه آن و بیان روایات اعتقادی، اخلاقی، سیاسی و اجتماعی از جلوه های هدایت و خدمات فرهنگی امام حسن عسگری(ع) بود.

حضرت در تربیت راویان حدیث سعی والائی داشت تا جائی که نزدیک به 107 نفر از شاگردان و اصحاب امام عسگری(ع) را نام برده اند و نامه های گران بهایی از آن حضرت به یادگار مانده است. (14)

توضیحات:

(1) شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد[ع] ص335؛ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب(ع) ج4 ص421؛ کلینی، اصول الکافی ج1 ص421؛ طبرسی، اعلام الوری باعلام الهدی ص367؛ اربلی، کشف الغمة فی معرفه الائمة(ع) ج2 ص402.

(2) جرجی زیدان، تاریخ التمدن الاسلامی ج5 ص79؛ آقائی و ...، درس نامه تاریخ عصر غیبت ص 72.

(3) ابن اثیر، الکامل فی التاریخ ج6 ص268؛ آقائی و... ، درس نامه تاریخ عصر غیبت ص 6- 72.

(4) ابو الفرج الاصفهانی، الاغانی ج14 ص193.

(5) القرشی، حیاة الامام العسکری(ع) ص196.

(6) مسعودی، مروج الذهب ج2 ص366.

(7) طبرسی، اعلام الوری باعلام الهدی ص356.

(8) ابن اثیر، الکامل ج5 ص314؛ ابو الفرج الاصفهانی، مقاتل الطالبیین ص 511.

(9)  مسعودی، مروج الذهب ج4 ص61؛ الفخری ص181؛ مجلسی، بحار الانوار... ج50 ص311.

(10) ابن شهر آشوب، المناقب... ج4 ص428؛ محدّث قمی، سفینة البحار ج 1 ص 559.

(11) همان، ج4 ص424؛ بحار الانوار... ج50 ص258.

(12) سید ابن طاووس، مهج الدعوات و منهج العبادات ص63 تا 67 {به نقل از زندگانی امام حسن عسگری(ع) ص214 تا 222}

(13) مسعودی، مروج الذهب ج4 ص124؛ سیوطی، تاریخ الخلفا ص360.

(14) به کتب رجال شیخ طوسی، نجاشی، کشّی، معجم رجال الحدیث و قاموس الرجال مراجعه شود

....................

نقش امام حسن عسگری(ع) در مبارزه با انحرافات فکری و عملی

 نقش امام حسن عسگری(ع) در مبارزه با انحرافات فکری و عملی

یکی از انحرافات عملی دوره امام حسن عسگری(ع)، شیوع بی‎بند و باری و غرق شدن در شهوات و گناهان بود که به شدت از طرف خلفا و درباریان ترویج می‎شد و با برپا نمودن مجالس آواز و شراب خواری و لهو و لعب، سعی در سست نمودن اعتقادات مردم و آلوده کردن آن ها به گناه داشتند. ولی در مقابل، امام عسگری(ع) با بیان معارف الهی به فرضیه مهم امر به معروف و نهی از منکر عمل می نمودند و مردم را از آلوده شدن به گناهان و دور شدن از مسیر تقوای الهی می ترسانید و آن ها را به پرهیزگاری توصیه می‎فرمودند. 

 

به گزارش خبرگزاری اهل‎بیت(ع) ـ ابنا ـ حضرت امام حسن بن علی العسکری(ع)، ملقب به «زکی» و«عسکری» در هشتم ربیع الثانی سال 232 هجری قمری در «مدینه منوره» از مادری پاک دامن به نام «حدیثه» یا «سوسن» چشم به جهان گشود.(1)

امام یازدهم شیعیان، در خاندان نبوت و امامت و به دست پدر بزرگوارشان حضرت امام هادی(ع) تربیت یافتند. پس از شهادت ایشان(سال 254 هجری)، بر طبق اراده الهی و وصیّت پدر، مسئولیت هدایت و رهبری شیعیان را عهده دار شدند.

در این نوشتار، نگاهی اجمالی به اوضاع سیاسی ـ اجنماعی، حوادث و رخدادهای زمان ایشان، نقش امام عسگری(ع) و خدمات و میراث فرهنگی آن حضرت خواهیم داشت.

1. اوضاع سیاسی، اجتماعی عصر امام عسگری(ع)

الف) خلفای بنی عباس و وضع اقتصادی شیعیان

عملکرد خلفای ظالم، ستمگر و نالایق عباسی، یکی از مسائلی است که بر همگان روشن است. آن ها بر خلاف دستورات روشن و منطقی اسلام در مورد به سازی اوضاع اقتصادی جامعه مسلمانان و رفع محرومیت از آن ها در تمام دوران خلافت ننگین و خفت بار خود، حتی برای یک بار به نفع مردم مسلمان عمل نکردند که در این زمینه به گوشه هایی از پرونده سیاه آن ها اشاره می شود:

در آمد عمده دولت اسلامی که از خارج و صدقات بدست می آمد بنابر نقل مورخان اسلامی بالغ بر صد ها میلیون درهم می شد که تمامی این مبلغ به جای مصرف شدن در مصارف عمومی و پیش برد وضعیت زیستی مردم، صرف ساختن کاخ های مجلل و خرید کنیزان و خوش گذرانی های حکّام ظالم و از خدا بی خبر می شد.(2)

در جمع آوری مالیات(خراج و صدقات)ماموران حکومت از انجام هرگونه شکنجه و بد رفتاری ابا نداشتند و آن را با شدیدترین نوع از مردم مطالبه می نمودند و حتی در صورت امتناع، آن ها را زندانی و یا گرفتار درندگان می کردند و روشن است که این نحوه عملکرد بر خلاف تاکیدات صریح قرآن و تعالیم انسان سازاسلام و مکتب نورانی اهل بیت(ع) در مورد جمع آوری مالیات می باشد.(3)

حاکمان عباسی، درآمد های دولتی را صرف اداره حکومت ظالمانه و عیش و نوش های خود و درباریان می کردند و بذل و بخشش های بی اندازه به شاعران متملق دربار و غیره ابا نداشتند!

هنگامی که متوکل برای 3 پسر خود (منتصر، معتز و مؤید) بیعت گرفت؛ «صولی» یکی از شاعران، برخواست و قصیده ای در مدح آن ها سرود... متوکل و هر یک از پسرانش به او یکصد درهم هدیه دادند!(4) ساختن بناهای مجلّل و نوین با آرایش های آنچنانی یکی از سنّت های غلط عباسیان بود. کاخ معروف «برج» که متوکل آن را با انواع طلا کاری ها، نصب مجسمه حیوانات، به کار بردن سنگ های گران قیمت و سایر جواهر آلات، زینت کرده بود یک نمونه از صدهاست.(5) صرف بخش عظیمی از بودجه خلافت به ظاهر اسلامی! برای رفاه زنان درباری هم خواندنی است. بهای یکی از پیراهن های"زبیده خاتون" به پنجاه هزار دینار بالغ می شد!.(6) فقر عمومی از صفات بارز مردم آن روزگار بود. زیرا که بودجه دولت به جای مصرف شدن در تهیه احتیاجات اولیه مردم، صرف اسراف و تبذیرهای خلفا و وابستگان آن ها می شد. نا داری، فلاکت و احتیاج به غذای شبانه و محرومیت از هرگونه امکانات مادی در میان مردم مسلمان موج می زد. زیرا از اقتصاد سالم، عدالت اجتماعی و امانت داری در میان حاکمان و ... خبری نبود و هیچ گونه تلاشی برای بهبود اوضاع اقتصادی و شکوفایی آن دیده نمی شد؟!

ب) موضع امام حسن عسگری(ع)

امام یازدهم(ع) بنابر وظیفه الهی و منصب امامت و هدایت راستین امت به سوی برنامه های تعالی بخش اسلام ناب محمدی(ص) و ایجاد حکومت بر حق اسلامی و برقراری عدالت اجتماعی، سیاسی و اقتصادی برابر تمام انحرافات و کج روی های حاکمان جبار بنی عباس ایستادگی کرد و برای لحظه ای عملکرد آن ها را تائید نکرد. امام(ع) تا آنجا که در توان داشت با سخنان و عمل خود نارضایتی خودشان را اعلام می کردند.

در زمانی که جامعه از فقر و بیماری رنج می برد و ناراحتی و سوء مدیریت حکومت آشکار بود و حکام به همراه درباریان در قصر های مجلل به لهو و لعب مشغول بودند، چطور ممکن بود که امام(ع) و حجت خدا، در برابر آن ها ساکت باشند.

طبیعی به نظر می رسد که امام عسگری(ع) به دلیل احساس مسئولیت، با سیاست دولت غاصب و ستمگر مقابله کند و مسئولیت کلیه انقلاب های آل علی(ع) را قبول نماید تا با جرأت و جسارت بیشتر، دامنه مخالفت ها و موضع گیری ها به رهبری حضرت گسترش یابد و امت اسلامی از هرج و مرج حاکم و پوچی و ابتذال رهایی یابند. لذا حکومت های سه گانه عباسی(حکومت معتز، مهتدی و معتمد) که در زمان امام(ع) وجود داشت به مقابله با حضرت پرداختند و با ایجاد محدودیت سیاسی و غیره، آن حضرت را در فشار و زندان قرار دادند! (7)

ج) شورش های داخلی

شیعیان و به خصوص علویان برای نجات از سلطه جابرانه حاکمان عباسی و ایجاد عدالت اجتماعی بر اساس دستورات اسلام و سنت نبوی(ص) دست به اعتراض و شورش علیه خلفای جور می زدند که به نمونه هایی اشاره می شود:

a. قیام یحیی بن عمر طالبی(ره)

اولین پرچم شورش بر ضد حکومت عباسی توسط «یحیی بن عمر طالبی» در کوفه بر افراشته شد. از آنجائی که او دارای خصائص نفسانی عالی و آرمان های والای اسلامی و انسانی بود، شیعیان محروم گرد او جمع شدند. او ابتدا کوفه را فتح و زندانیان ستم دیده را آزاد نمود. اما دشمن جنایت کار با تمام قوا در برابر او ایستاد و شعله خروشان انقلاب (که نزدیک بود به وسیله آن ریشه ظلم و ستم عباسیان را خشکانده شود) را خاموش کرد و یحیی را به شهادت رساند.

پس از شهادت یحیی، شاعران در وصف پاکی، شهامت و غیرت دینی او اشعار حماسی سرودند و مردم نیز تا مدت ها در ماتم او عزاداری کردند.(8)

b. قیام زنگیان (آل زنج) در بصره

علی بن محمد [صاحب الزنج/ ایرانی الاصل]، هم بر علیه ظلم و ستم عباسیان به پا خواست و موفق شد بخش وسیعی از مناطق را در اختیار خود بگیرد. اساسا یکی از عوامل مهم قیام و شورش مردم علیه خلافت عباسی، علاوه بر ستم، فقدان عدالت اجتماعی، مسلط بودن ترکان بر حکومت بود و همین مسئله از علل مهم فساد اداری و سیاسی دستگاه خلافت به شمار می رفت. زیرا سرنوشت مردم مسلمان را ترکان نادان و نالایق بدست گرفته بودند و خلفا نیز آلت دست ترکان شده بودند حتی خلفای عباسی جزء نام خلیفه هیچ قدرتی نداشتند و ترکان، آن ها را سرگرم خوش گذرانی و مسخرگی کرده بودند که در اشعار شاعران نیز این مسئله نمایان شده است.(9)

البته امام عسکری(ع) برخی از زیاده روی ها و ادعاهای باطل او را محکوم و از او تبرّی جست. مانند اینکه فرموده باشند: "صاحب الزنج لیس منّا اهل البیت[ع]".

د) انحرافات فکری، عملی و نقش امام عسگری(ع) در جلوگیری از آن ها

ظهور شعبده بازان غیر مسلمان که سعی در گمراه کردن و سست نمودن پایه های اعتقادی مسلمانان و به خصوص شیعیان را داشتند، یکی از حوادثی است که در این دوره صورت گرفت و امام(ع) نیز با تمام توان به دفاع از اسلام راستین و عقاید محکم وخلل ناپذیر آن و ابطال شبهه های دشمنان همت گماشت و دسیسه های منحرفین را که از طرف خلافت جبّار عباسیان نیز حمایت می شد نقش بر آب ساخت.

پدیده دیگر، نسبت های دروغی بود که جاهلان خیانت کار و گمراه به مقام امامت روا می داشتند، اما با هوشیاری و استدلال و مناظره قوی مقام عصمت و طهارت[امام یازدهم علیه السلام] هدایت و خیانت دروغ گویان برملا می شد.

«اسحاق کندی» که از فلاسفه عراق بود و در باره قرآن کریم کتابی به نام "تناقص القرآن" نوشته بود، در برابر استدلال قوی و بدون جواب امام عسگری(ع) منکوب شد و کتاب خودش را آتش زد! (10)

از جمله انحرافات عملی و پدیده های زشت این دوره، شیوع بی بند و باری و غرق شدن در شهوات و گناهان بود که به شدت از طرف خلفا و درباریان ترویج می شد، زیرا آن ها با برپا نمودن مجالس آواز و شراب خواری و لهو و لعب، سعی در سست نمودن اعتقادات مردم و آلوده کردن آن ها به گناه داشتند، ولی در مقابل، امام عسگری(ع) با بیان معارف الهی به فرضیه مهم امر به معروف و نهی از منکر عمل می نمودند و مردم را از آلوده شدن به گناهان و دور شدن از مسیر تقوای الهی می ترسانید و آن ها را به پرهیزگاری توصیه می فرمودند.(11)

2. فعالیت های سیاسی، عقیدتی و خدمات امام حسن عسگری(ع)

یکی از الطاف الهی که به وسیله اهل بیت(ع) در همه اوقات و به خصوص در هنگام مشکلات در بین مردم صورت می گیرد، هدایت آن ها به سوی کمال مطلق و مسلح نمودن مسلمانان به سلاح دعا و راز و نیاز با خدای قادر متعال است، چنانچه شاید هیچ کدام از ائمه معصومین(س) نباشد که از زبان گهر بار آنان ادعیه و مناجات های ارزشمند توسط راویان حدیث و اصحاب آن ها به دست ما نرسیده باشد.

از امام حسن عسگری(ع)، دعاهای جالب و پرمحتوائی به یادگار مانده است که در آن، علاوه بر مسئله عبادت و بندگی خداوند به جنبه های عرفانی، سیاسی و اجتماعی نیز توجه شده است کـه به قسمت هایی از آن ها اشاره می شود:

"... پروردگارا! با همه وجودم قصد درگاهت کردم و قلبم با خشوع و زاری تمام تو را نیایش کرد. تو را بهترین شفیع خود به سویت یافتم. بار خدایا دعایم را به اجابت برسان. پروردگارا! انحراف فتنه ها ما را فرا گرفت و پرده حیرت، ما را احاطه کرد و ذلت و خواری در خانه هایمان را کوفت و غیر از امینان دیدنت بر ما حاکم شدند و معادل کینه و نفرت، سرنوشت ما را در دست گرفتند و در راه نابودی بندگانت و تباهی شهرهایت کمر بستند. پروردگارا! دست آورد ما پس از تقسیم، تیول آنان شد و امارت و حکمرانی از مشورت به تسلط گروید و پس از برگزیدگی به میراثی برای امت گشتیم. با بهره یتیمان و بیوه زنان آلات لهو و لعب خریداری شده و اهل ذمه بر مؤمنان و فاسق هر قبیله ای به سرپرستی کارهای آنان برخواست..." (12)

امام حسن عسگری(ع) در این سخنان ارزشمند که به صورت مناجات و در حقیقت شکوه نامه ای به پیشگاه خداوند است دقیقا اوضاع خطیر و واقعیات اجتماعی حاکم بر جامعه را بازگو فرموده اند که مهم ترین آن ها عبارتند از:

a. گسترش فتنه های دهشت ناک میان مسلمانان؛

b. خواری و ذلت مسلمانان و حاکمیت غیر مسلمین بر سرنوشت آنان؛

c. فرمانروائی سفلگان و جنایتکاران در آن روزگار و حکم دادن به غیر از احکام خدا و رسول او؛

d. شیوع گناهان و منکرات مانند شراب خواری، لهو و لعب، دزدی، رشوه و... .

مبارزه دائم در زمینه های اعتقادی، فرهنگی، سیاسی با خلافت عباسی از جمله خدمات ارزشمند امام یازدهم، حضرت امام عسگری(ع) می باشد.

امام حسن(ع) به دنبال این هدف با انواع شیوه ها به مبارزه ادامه می دادند و اذهان مردم نا آگاه را به واقعیت های اجتماعی متوجه می ساختند و اعلام می کردند که این حاکمیت فعلی مورد رضایت خداوند و رسول گرامی او نیست. زیرا در این حاکمیت، احکام خدا پیاده نمی شود و ارزش های اسلامی به مسخره گرفته می شود. منکرات و فحشا در جامعه شیوع دارد. حاکمان دارای صفات الهی و قرآنی نیستند. اموال و حقوق مردم پایمال شده است. امام عسگری(ع) تا حد امکان در ملاقات های خصوصی با اصحاب و یاران خود خطرات جبران ناپذیر خلفا و درباریان را نسبت به جامعه اسلامی گوش زد می نمودند.

عملکرد روشن گرایانه و به حق امام(ع) باعث شد تا خلفا نسبت به وجود ایشان در میان مردم حسد بورزند و بر دستگاه و خلافت چند روزه خود بیمناک شوند. مستعین دستور داد امام عسکری(ع) را حبس نمایند و پس از او معتز، مهتدی، معتمد نیز به مخالفت با امام برخواستند تا جائی که آن حضرت دائما در اذیت و آزار و شکنجه به سر می برد.(13)

تربیت اصحاب و حاملان حدیث، نگاشتن نامه به شیعیان و علاقه مندان به خاندان ولایت و امامت، تفسیر آیات قرآن و بیان محکم و متشابه آن و بیان روایات اعتقادی، اخلاقی، سیاسی و اجتماعی از جلوه های هدایت و خدمات فرهنگی امام حسن عسگری(ع) بود.

حضرت در تربیت راویان حدیث سعی والائی داشت تا جائی که نزدیک به 107 نفر از شاگردان و اصحاب امام عسگری(ع) را نام برده اند و نامه های گران بهایی از آن حضرت به یادگار مانده است. (14)

توضیحات:

(1) شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد[ع] ص335؛ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب(ع) ج4 ص421؛ کلینی، اصول الکافی ج1 ص421؛ طبرسی، اعلام الوری باعلام الهدی ص367؛ اربلی، کشف الغمة فی معرفه الائمة(ع) ج2 ص402.

(2) جرجی زیدان، تاریخ التمدن الاسلامی ج5 ص79؛ آقائی و ...، درس نامه تاریخ عصر غیبت ص 72.

(3) ابن اثیر، الکامل فی التاریخ ج6 ص268؛ آقائی و... ، درس نامه تاریخ عصر غیبت ص 6- 72.

(4) ابو الفرج الاصفهانی، الاغانی ج14 ص193.

(5) القرشی، حیاة الامام العسکری(ع) ص196.

(6) مسعودی، مروج الذهب ج2 ص366.

(7) طبرسی، اعلام الوری باعلام الهدی ص356.

(8) ابن اثیر، الکامل ج5 ص314؛ ابو الفرج الاصفهانی، مقاتل الطالبیین ص 511.

(9)  مسعودی، مروج الذهب ج4 ص61؛ الفخری ص181؛ مجلسی، بحار الانوار... ج50 ص311.

(10) ابن شهر آشوب، المناقب... ج4 ص428؛ محدّث قمی، سفینة البحار ج 1 ص 559.

(11) همان، ج4 ص424؛ بحار الانوار... ج50 ص258.

(12) سید ابن طاووس، مهج الدعوات و منهج العبادات ص63 تا 67 {به نقل از زندگانی امام حسن عسگری(ع) ص214 تا 222}

(13) مسعودی، مروج الذهب ج4 ص124؛ سیوطی، تاریخ الخلفا ص360.

(14) به کتب رجال شیخ طوسی، نجاشی، کشّی، معجم رجال الحدیث و قاموس الرجال مراجعه شود

....................

دلیل نامگذاری قبرستان «بقیع»/ پیامبر(ص) کجای بقیع دعا می‌کرد


 دلیل نامگذاری قبرستان «بقیع»/ پیامبر(ص) کجای بقیع دعا می‌کرد
در بخشی از بقیع پیش از دفن امامان شیعه، در آن خانه‌ای متعلق به عقیل برادر امیر‌المؤمنین(ع) وجود داشت که بسیار مورد توجه پیامبر اکرم(ص) بود و محل دعا و مناجات آن حضرت(ص) به شمار می‌آمده است. 

 

به گزارش خبرگزاری اهل‏بیت(ع) ـ ابنا ـ 86 سال پیش با انتشار خبر تخریب قبه و بارگاه ائمه بقیع(ع) در بیستم فروردین سال 1305، موجی از خشم و نفرت سراسر کشورهای اسلامی به ویژه ایران و عراق را فرا گرفت.

 «بقیع» قبرستانی بسیار بزرگ و تقریباً مسطحی است که مساحت آن، بیشتر از مساحت مسجد‌النبی(ص) است و تاریخ ساخت آن به دوران قبل از اسلام و زمان جاهلیت بر می‌گردد. در گذشته، این قبرستان پوشیده از درختانی به نام «غرقد» بوده، به این خاطر آن را «بقیع غرقد» نیز می‌نامند، چرا که درختان آن خارهای زیادی داشت، این سرزمین تا پیش از اسلام و بعثت نبی مکرم اسلام، محل دفن اموات شهر یثرب به ویژه مردگان دو طایفه اوس و خزرج بود.

از زمان پیامبر(ص) تا همین امروز، بسیاری از مسلمانان را که در مدینه از دنیا می‌رفتند، در بقیع به خاک می‌سپردند و هم‌ اکنون نیز قبرستان عمومی مدینه به شمار می‌رود، همه روزه در مسجدالنبی پس از نمازهای جماعت، مؤذن با جمله «الصلاة علی المیت»، مردم را به خواندن نماز میت دعوت می‌کند. پس از نماز، جنازه‌ها را به سوی قبرستان بقیع می‌برند، ولی برخلاف شیعیان در تشییع جنازه هیچ‌ کسی سخن نمی‌گوید و سکوت برقرار است.

قبرستان بقیع در طول روز به جز اوقاتی که شخصی را برای دفن کردن می‌آورند، بسته است و تنها، پس از نماز صبح و عصر جمعاً به مدت 3 ساعت، برای زیارت زائران (البته فقط آقایان) باز می‌شود.

در بقیع پیاده‌روهایی برای عبور مردم، ساخته شده است و بر قبور، هیچ‌گونه علامتی یافت نمی‌شود، یعنی پس از دفن، هیچ ‌گونه علامت یا نشانه‌ای برای شناسایی محل دفن میت قرار نمی‌دهند.

 

 نمایی از مزار منور ائمه بقیع(ع) پیش از تخریب

از نکات جالب توجه در تاریخچه بقیع این است که در بخشی از بقیع پیش از دفن امامان شیعه، در آن خانه‌ای وجود داشته که متعلق به «عقیل» برادر امیر‌المؤمنین بوده که بسیار مورد توجه پیامبر اکرم(ص) بوده و محل دعا و مناجات آن حضرت به شمار می‌آمده است.

پیامبر اکرم(ص) در زمان حیات خویش مکرراً به قبرستان بقیع می‌رفت و برای مردگان مدفون در آن طلب استغفار می‌کرد تا آنجا که یکی از همسران پیامبر(ص) نقل کرده که آن حضرت، هر شب به زیارت قبور بقیع می‌رفته‌ است.

حتی در منابع متون تاریخی نقل شده است که حضرت زهرا(س) با توجه به سیره پدر بزرگوارش به دو مکان عنایت ویژه‌ای داشتند: نخست احد؛ آن حضرت بعد از رحلت پدرشان به احد، سر قبر حضرت حمزه(ع) می‌رفت و می‌گریست و دوم؛ بقیع که باز هم با اقتدا به پیامبر خدا همواره به بقیع می‌رفت که این مطلب نیز دارای شهرت تاریخی است.


 گذشته بقیع

قبرستان بقیع در گذشته، به این شکل نبوده و بر اساس کتب تاریخی، بیشتر قبور دارای بارگاه و ضریح بوده‌اند.

میرزا حسین فراهانی در سفرنامه خود می‌نویسد: «چهار ائمه اثنی ‌عشر در بقعه بزرگی که به صورت هشت ضلعی ساخته شده، واقع‌اند و گنبد اندرون آن، سفید کاری است».

ریچارد بورتون (Sir Richard Burton) جهانگرد غربی در سال 1276 هجری قمری، گنبد ائمه بقیع را چنین معرفی می‌کند: «این قبه که در دست راست واردین به بقیع قرار گرفته، بزرگتر و زیباتر از همه قبه‌ها است».

این جبیر، جهانگرد معروف در سال 614 هجری قمری می‌گوید: «آن، قبه‌ای است مرتفع و سر به فلک کشیده که در نزدیکی درب بقیع واقع شده است».

تاریخ ساخت این بنای عظیم را به حدود سال 470 هجری قمری نسبت می‌دهند، یعنی این بارگاه بزرگ، حدود 800 سال پابرجا بوده است. بنابر نقل‌ها، حرم ائمه اطهار در بقیع، دو درب داشته که زائران از یکی وارد و از دیگری خارج می‌شده‌اند، این حرم دارای خادم و متولی و گنبد آن سفید رنگ و از نظر شکل، هشت ضلعی بوده است، بر خلاف حرم سایر ائمه اطهار، صحن در اطراف نداشته است و در داخل آن، محرابی به نام «محراب فاطمه» وجود داشته است.

 

سرانجام در هشتم شوال 1344 هجری قمری حکومت وهابی، به دلایل واهی تمامی گنبدها و قبه‌های موجود را تخریب کرد و وسایل قیمتی داخل ضریح به غارت رفت، تنها یادگار حرم بقیع، ضریح فولادی آن است که آن را 8 قسمت کردند و هم‌ اکنون، دور قبور شهدای احد قرار گرفته‌ است، یکی از جهانگردان غربی به نام مستر ریتر (Riter) که به فاصله چند ماه از ویرانی این حرم بقیع را دید، آن را این گونه وصف می‌کند:

«چون وارد بقیع شدم، آنجا را همچون شهری دیدم که زلزله شدیدی به وقوع پیوسته و به ویرانه‌ای، مبدلش ساخته است، زیرا در جای ‌جای بقیع، به جز قطعات سنگ و کلوخ در هم ریخته و خاک‌ها و زباله‌های روی هم انباشته و تیرهای چوبی کهنه و شیشه‌های درهم شکسته و آجرها و سیمان‌های تکه‌تکه شده، چیز دیگر نمی‌توان دید... ولی این ویرانی‌ها و خرابی‌ها، نه در اثر وقوع زلزله یا حادثه‌ای طبیعی، بلکه با عزم و اراده انسان‌ها به وجود آمده و همه آن گنبد و بارگاه‌های زیبا و سفید رنگ که نشانگر قبور فرزندان و یاوران پیامبر اسلام بود، با خاک یکسان شده است، چون برای مشاهده بیشتر این آثار که نشانگر قبور مسلمانان صدر اسلام و تاریخ سازان روزگار است در سنگ و کلوخ حرکت می‌کردم، از زبان راهنمایم می‌شنیدم که از شدت ناراحتی این جملات را تکرار می‌کرد: «استغفرالله، استغفرالله، لا حول و لا قوة الا بالله».

 

خفتگان در بقیع

قبرستان بقیع، مدفن چهار امام شیعه امام حسن مجتبی(ع)، امام سجاد(ع)، امام باقر(ع) و امام صادق(ع)، «فاطمه بنت اسد» مادر امام علی(ع)، همسران پیامبر(ص) ام‌سلمه، ماریه و ...، «ام‌البنین» مادر حضرت عباس(ع)، عقیل بن ابیطالب، «عبدالله بن جعفر» همسر حضرت زینب، و بسیاری از صحابه پیامبر نظیر عثمان بن مظعون (این شخص با عثمان بن عفان، خلیفه سوم تفاوت دارد)، ابوسعید خدری، همچنین عقیل بن ابیطالب، «عبدالله بن جعفر» همسر حضرت زینب، مقداد بن اسود، عباس ‌بن عبدالمطلب، اسماعیل فرزند امام صادق(ع)، عاتکه و صفیه عمه‌های پیامبر(ص)، جابر بن عبدالله انصاری، شهدای واقعه حره، حسان بن ثابت و ...

 

و اینک بقیع همچنان به عنوان یک سند زنده، مظلومیت شیعه را به تصویر می‌کشد و همچنان چشم انتظار موعود امم تا غبار غربت از آن رخت بر بندد.

 

ماجرای تولد علی(ع) در خانه کعبه

ابـنا: کسانی که در تاریخ اسلام تفکر می‏کنند در مورد ماجرای تولد علی(ع) در خانه کعبه حیران هستند. چگونه می‏توان این ماجرای عجیب را فهمید؟

ــ بسم الله الرحمن الرحیم. الهی أنطقنی بالهدی و ألهمنی التقوی.

در ابتدا ولادت با سعادت امیرمؤمنان حضرت علی(ع) را به شیعیان و محبانش تبریک عرض میکنم.

به خاطر دارم که «عبدالفتاح عبدالمقصود» نویسنده مشهور عرب در اواخر دوران طاغوت به ایران آمد و درباره موضوعات مرتبط با حضرت علی(ع) در جلسات و نشست هایی در قم شرکت کرد. از جمله سؤالاتی که وی ـ به عنوان فردی دانشمند و صاحب تألیف بود ـ در جلسه ای پرسید این بود که: تحلیل و برداشت شما شیعیان درباره اینکه علی بن ابی طالب در کعبه متولد شده است چیست؟

از وی پرسیدند: آیا واقعاً این موضوع را قبول نداری؟

پاسخ داد: چرا قبول دارم ولی می خواهم تحلیل شما را بدانم.

همه مانده بودند که چه جوابی به او بدهند در همین حال عبدالفتاح عبدالمقصود گفت: "همه مسلمین جهان رو به کعبه نماز می خوانند. خداوند علی بن ابی طالب را در کعبه متولد کرد تا هرکه رو به کعبه نماز میخواند و به کعبه توجه میکند، به یاد علی نیز بیفتد".

با همین مضمون یکی از علما به نام «شمس اصطهباناتی» شعری دارد که:

این خانه را باید خدا در عرش معماری کند / آدم بنایش بر نهد جبریل هم یاری کند

آید خلیل الله در او یک چند حجاری کند / او را اولو العزمی دگر منقوش و گچکاری کند

اینسان خدا از خانه اش چندی پرستاری کند / تا ساعتی از دوستی یک میهمانداری کند

این شعر به این معنا است: معمار کعبه، خدا است. حضرت آدم(ع) پایه گذار بنا و جبرئیل امین دست اندکار کعبه است. حضرت ابراهیم(ع) سنگ کاری و حضرت اسماعیل(ع) گچ کاری آن را انجام داده است. معمار و بنا و سنگ کار و گچ کار و ... همگی خانه را نگه داشتند و دست به دست هم دادند؛ چرا که خداوند مهمان دارد. حال مهمان او کیست؟ علی بن ابی طالب.

ابـنا: خبرگزاری ما تلاش دارد اهل بیت(ع) را به جهانیان معرفی کند. حضرت علی(ع) را چگونه بشناسیم و معرفی کنیم؟ 

ــ شناخت واقعی علی بن ابی طالب(ع) کار ما نیست. یک مثال می‏زنم: حداکثر عمر مفید ما 70 تا 80 سال است. در طول این 70 ـ 80 سال، یک رکعت نماز باتوجه نمیخوانیم؛ بلکه سر همه نمازهایمان حواسمان پرت است. حال علی(ع) شبی هزار رکعت نماز میخواند که در تمام رکعت ها حواسش جمع بود. پس با یک حساب سرانگشتی درمییابیم که 80 سال ما، یک هزارم یک رکعت حضرت علی(ع) نمیشود! پس حتی اگر علم، شجاعت، ایثار، اخلاص، حکمت و تمام کمالات این بزرگمرد تاریخ بشریت را کنار بگذاریم، فقط در برابر نماز مولا علی(ع) میتوان گفت کمتر از نقطه هستیم.

در نتیجه ما نمیتوانیم علی را بشناسیم و او را معرفی کنیم.

ابـنا: پس چه کسی باید علی(ع) را معرفی کند؟ 

ــ قرآن کریم و پیغمبر(ص) باید علی(ع) را معرفی کنند.

ابـنا: قرآن، علی(ع) را چگونه معرفی می کند؟ 

ــ در جریان مباهله، مسیحیان به پیامبر(ص) گفتند: ما رسالت تو را قبول نداریم پس بیایید دعا کنیم و جانهایمان را بیاوریم و در حق هم نفرین کنیم ببینیم خداوند کدامیک از ما را نابود می‏کند. "فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَکُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَکُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الکَاذِبِین".(1)

وقتی حضرت رسول گرامی(ص) آمد همه دیدند که ایشان از بین زنان جز پاره تن خود «فاطمه(س)» و از فرزندان جز دو نوه خود «حسن(ع)» و «حسین(ع)» و از بین کسانى که به منزله جان او یا در حکم شخص او بودند جز برادرش «على(ع)» را فرا نخواند.(2)

جرا علی جان پیامبر است؟ چون امیرالمؤمنین(ع) کاری کرد که خداوند به خاطر آن کار به وجودش در مقابل ملائکه مباهات کرد. علی(ع) چه کرد که خدا به وجودش مباهات کرد؟  او در شبی که قرار بود کفار قریش حمله کنند و پیامبر را در رختخوابش قطعه قطعه کنند در جای پیغمبر(ص) خوابید. خداوند به فرشتگان گفت: "ببینید چگونه علی(ع) جای پیغمبر(ص) خوابید و پیش مرگ او شد. از شما فرشتگان چه کسی میتواند پیش مرگ دیگری شود؟".

در نتیجه، همانگونه که در جریان خوابیدن حضرت علی(ع) به جای پیغمبر(ص) مولا خواست جانش را فدا کند، پیامبر نیز به جبران آن، در ماجرای مباهله به همه اثبات کرد که جانش علی(ع) است.

ابـنا: شاعری به ظرافت گفته است: علی را قدر پیغمبر شناسد / که هر کس خویش را بهتر شناسد ...

ــ بله ؛ خداوند قسمت کند به زیارت حرم مولا و پابوس علی(ع) بروید؛ می بینید که اذن دخول حرم حضرت علی(ع) مانند اذن دخول حرم حضرت محمد(ص) است؛ انگار میخواهید وارد مسجد النبی(ص) شوید. تمام زیارت امام علی(ع) به اذن رسول الله(ص) است. در اذن دخول حرم امیرالمومنین(ع) اصلاً اسم از ایشان نیست بلکه به طور مداوم از پیامبر(ص) اذن می‏گیریم.

جالب این است که در زیارت مولا علی(ع) می‏گوییم: "ای کسی که در مدینه دفن هستی اذن بده!". آخر مگر حضرت علی(ع) در مقابل ما دفن نیست؟ پس چرا از پیامبر(ص) برای ورود اذن میگیریم؟! دیگر چگونه اثبات کنیم که این نمونه ها اشاره دارد به این قرب علی(ع) با پیامبر(ص)؟

با این نمونه ها آیا نمی توان فهمید که کلمه «ولی» و «مولا» در حدیث "من کنت مولاه فهذا علی مولاه" ولی به معنای دوست نیست و به معنای «ولی نعمت» است؟!

ابـنا: شما مفسر قرآن کریم هستید و سال ها درس هایی از قرآن داده اید. از کدام آیات قرآن می توان امامت و ولایت علی(ع) را اثبات کرد؟ 

ــ درباره اثبات ولایت و امامت امیرالمؤمنین(ع) آیات زیادی وجود دارد ؛ اما من در این مصاحبه به یک نمونه اشاره می‏کنم که شاید کمتر شنیده باشید. اما پیش از آن مقدمه ای عرض کنم:

 

کارهای خداوند حکیمانه و هدف‏مند است. از جمله کارهای هدف‏مند خداوند، بیانات قرآن کریم است. اگر خدا در قرآن قصه حضرت یوسف(ع) را نقل میکند در پایان میگوید: "اینگونه اجر نیکوکاران را می دهیم"(3) یعنی فکر نکنید این قصه، یک داستان شخصی بود بلکه هرکه خود را اینگونه از گناه حفظ کند، ما به آن اینگونه پاداش میدهیم. اینگونه عبارات در قرآن کریم بسیار است و قانون این است که از قرآن باید استفاده عام کرد.

اما آن نمونه: خداوند در سوره بقره ـ که بزرگ‏ترین سوه قرآن است ـ قصه «طالوت» و «جالوت» را نقل می کند. در این واقعه، دو جبهه حق و باطل در مقابل هم قرار گرفتند. در جبهه حق، نوجوانی بود به نام «داود» که با شجاعت تمام، رهبر کفر را کشت. قرآن میفرماید حال که شجاعت به خرج دادی و رهبر کفر را کشتی، من سه چیز به تو میدهم: 1.حکومت 2.حکمت 3. علم وسیع.(4)

داود پس از آن کار بزرگ، ابتدا نامش شد «جناب داود»، سپس شد «حضرت داود» و سرانجام فرزندانش پیغمبر شدند.

حال ما میگوییم: مگر در جنگ احزاب یا همان جنگ خندق، حضرت علی(ع)، «عمرو بن عبدود» را به درک واصل نکرد؟ حال چطور خداوند در آن ماجرا که رهبر کفر توسط یک جوانی به نام داود کشته شد به آن قهرمان الهی، حکومت و حکمت و علم میدهد اما به علی(ع) نمی‏دهد؟ آیا این خلاف سنت و قانون خداوند نیست؟ پس همان الطافی که به داود(ع) کرد باید به علی بن ابی طالب(ع) نیز بکند.

اگر قانون این است که داود، جالوت را که رهبر کفر بود را کشت و حکومت و حکمت و علم را دریافت کند، پس علی بن ابی طالب نیز که قهرمان سپاه کفر عمرو بن عبدود را در جنگ خندق به جهنم فرستاد، باید همان مقدار که داود از الطاف الهی برخوردار شد، از این موهبت ها برخوردار شود.

این خود دلیلی محکم است بر اثبات حقانیت ولایت مولانا امیرالمؤمنین علی علیه السلام. این سندی است محکم و مستند. آیا دلیلی بالاتر از قرآن است؟!

ابـنا: از شما تشکر می‏کنیم که با وجود فشردگی برنامه هایتان، این فرصت را در اختیار ما قرار دادید.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

پی نوشت ها :

1. سوره آل عمران، آیه 61. یعنی: هر که در این [باره] پس از دانشى که تو را [حاصل] آمده با تو محاجه کند بگو بیایید پسرانمان و پسرانتان و زنانمان و زنانتان و ما خویشان نزدیک و شما خویشان نزدیک خود را فرا خوانیم سپس مباهله کنیم و لعنت‏خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.

2. سند اینکه ایشان فقط پنج تن آل عبا را در جبهه مقابل مسیحیان بردند در کتب اهل سنت بسیار است؛ از جمله میتوان به «تفسیر طبری» محمد بن جریر طبرى، «مستدرک» حاکم نیشابورى، «دلائل» ابو نعیم و «تفسیر کشاف» زمخشری اشاره کرد.

3. و کذَلِکَ مَکَّنِّا لِیُوسُفَ فِی الأَرْضِ یَتَبَوَّأُ مِنْهَا حَیْثُ یَشَاءُ نُصِیبُ برَحْمَتِنَا مَن نَّشَاء وَلاَ نُضیعُ أَجْرَ المُحسنِین (سوره یوسف، آیه ۵۶﴾. یعنی: و بدین گونه یوسف را در سرزمین [مصر] قدرت دادیم که در آن هر جا که مى خواست‏ سکونت مى‏کرد هر که را بخواهیم به رحمت‏خود مى‏رسانیم و اجر نیکوکاران را تباه نمى‏سازیم.

4. وَ قتَلَ دَاوُودُ جَالُوتَ وَآتَاهُ اللَّهُ الْمُلْکَ وَالْحِکْمَةَ وَعَلَّمَهُ مِمَّا یَشَاءُ" (بقره ـ 251). یعنی: و داوود جالوت را کشت و خداوند به او پادشاهى و حکمت ارزانى داشت و از آنچه مى‏خواست به او آموخت.

آداب دعا در شب قدر

 

بسم الله الرحمن الرحیم

«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»

عزیزان زمان پخش شب بیست و سوم ماه رمضان 91 است. شب بیست و سوم، خیلی زورش بیش از شب نوزدهم و بیست و یکم است. به احتمال قوی شب بیست و سوم شب قدر است. چون کسی آمد خدمت حضرت گفت: خانه‌‌ی ما در روستا است، من نمی‌توانم بیایم شهر مدینه و در مسجد بیایم. دو شب نمی‌توانم. یک شب را بگو. امام دید التماس می‌کند، گفت: خوب اگر نمی‌توانی بیایی، شب بیست و سوم بیا. شب بیست وسوم اعمالی دارد مثل خواندن سوره‌ی روم و عنکبوت، شبهای دیگر ندارد. شب بیست و سوم دو تا غسل دارد. سر شب و آخر شب. اینکه شب قدر را می‌گویند: «لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیرٌْ مِّنْ أَلْفِ شهَْرٍ» (قدر/3) شب قدر از هزار ماه بهتر است، یعنی از هشتادو چند سال بهتر است. این شب بیست و سوم احتمال قوی هست. من هم امشب می‌خواهم بحث دعا را بکنم. انشاءالله!

1- دعا، مکتب انسان ساز

دعا یک مکتب است. چطور؟ در دعا انسان با چند چیز رابطه پیدا می‌کند. رابطه با خدا، چون در دعا دائم می‌گوییم: الهی الهی! یا رب، یا رب! رابطه با صفات خدا؛ یا علی، یا عظیم، «یَا مَنْ یُعْطِی مَنْ سَأَلَه‏» (بحارالانوار/ج95/ص390)، «یَا مَنْ یُعْطِی مَنْ لَمْ یَسْأَلْه‏» توجه به خدا و توجه به صفات خدا.

یاد نعمت‌های خدا، «انت الذی»، «انت الذی». تو بودی که به من نعمت وجود دادی. می‌شد ما نباشیم. در بودها جماد نیستیم. گیاه نیستیم. حیوان نیستیم. انسان هستیم. در انسان‌ها مسلمان هستیم. در مسلمان‌ها به قرآن و اهل بیت علاقه داریم. در علاقه‌مندان به اهل بیت زنده هستیم. در زنده‌ها شب قدر را درک کردیم. عقل داریم، حافظه داریم، از بدی بدمان می‌آید. ولو کار بدی از ما سر می‌زند. ولی خودمان از کار بد، بدمان می‌آید. این یک نعمت است. عقل داریم، حلال زاده هستیم. فطرت داریم، سواد داریم، بیان داریم. خوب‌ها را دوست داریم. می‌شد ما طوری باشیم که از خوب‌ها بدمان بیاید. از بد‌ها خوشمان بیاید می‌شد آدم اینطور باشد. توجه به یاد نعمت‌های خدا.

انس با بی‌نهایت، من تنها نیستم. یک کسی که دعا می‌کند احساس کند با خالق هستی حرف می‌زند. من تنها نیستم، من تو را دارم. امام حسین می‌گوید: خدایا، هرکس تو را دارد، چه ندارد؟ نصفش را من می‌گویم، نصفش را شما بگویید. هرکس تو را دارد چه ندارد. و هرکس تو را ندارد چه دارد؟! «مَا ذَا وَجَدَ مَنْ فَقَدَکَ وَ مَا الَّذِی فَقَدَ مَنْ وَجَدَک‏» (بحارالانوار/ج95/ص226) این شمردن نعمت‌ها، عشق ما را به خدا زیاد می‌کند.

2- نماز، نشانه دوستی با خدا

یک دختر یازده ساله دید مادرش نماز نمی‌خواند.

گفت: مامانی می‌شود بنشینی من یک جمله‌ای از تو بپرسم؟

گفت: بپرس! گفت: نه، بنشین.

گفت: مامان جان، تو من را دوست داری؟

گفت: بله، تو عزیز من هستی. داداش را دوست داری؟ خواهر را دوست داری؟ بابا را دوست داری؟

گفت: بله، من صبح تا شب در خانه کار می‌کنم، چون دوستتان دارم.

گفت: خدا را هم دوست داری؟

گفت: بله، خدا را هم دوست دارم.

گفت: اگر خدا را دوست داری، چرا با خدا حرف نمی‌زنی؟

اگر یک عروس و داماد به هم بگویند: من تو را دوست دارم ولی با من حرف نزن! این پیداست دروغ می‌گوید. کسی که کسی را دوست دارد می‌خواهد با او حرف بزند. تو چطور می‌گویی خدا را دوست دارم و نماز نمی‌خوانی؟! این مادر یک خرده فکر کرد و گفت: حق با تو است. بلند شد نماز خواند. و بعد این بچه‌ی یازده ساله آمد نزد مدیر کل آموزش و پرورش خوزستانی بود. مدیر کل به من می‌گفت. می‌گفت: با همین کلمه مادرم را به نماز دعوت کردم.

آیا رابطه با خدا باید ماه رمضان باشد. وقت‌های دیگر ما با خدا کار نداریم؟ ما ضعیف هستیم، ما از ترس پشه در پشه‌‌بند می‌رویم. همه‌ی رئیس جمهورها جمع شوند نمی‌توانند یک مگس خلق کنند. یک مگس یک چیزی بردارد و فرار کند همه‌ی رئیس جمهورها عقبش بدوند نمی‌توانند از او بگیرند. نعمت‌های ویژه‌ای که خدا به ما داده، کل دنیا طاغوت حکومت می‌کند، جز ایران! کل دنیا از آمریکا می‌ترسند جز ایران! کل دنیا با تهاجم تار و مار می‌شوند. ما هشت سال تهاجم شد، نابود نشدیم. کل دنیا با فشارهایی که رویشان است، تضعیف می‌شوند. ما هرچه دنیا بیشتر به ما فشار می‌آورد شکوفاتر می‌شویم. خیلی خدا نعمت داده. بعضی کشورها معدن ندارند، آب ندارند، دریا ندارند، جنگل ندارند، رودخانه ندارند، قله ندارند، معدن ندارند، استعداد ندارند. ظرفیت ندارند. خدا خیلی به ما چیز داده است. دعا، انس ما را با نعمت‌ها زیاد می‌کند.

3- دعا، عامل امیدواری به آینده

دعا به ما امید می‌دهد. خدایا تو می‌بخشی. «یَا مَنْ یُعْطِی مَنْ لَمْ یَسْأَلْهُ وَ مَنْ لَمْ یَعْرِفْهُ» (بحارالانوار/ج95/ص390) خدایا تو به کسانی نعمت می‌دهی که اصلاً تو را نمی‌شناسند. تو فقط خدای خوبان نیستی، خدای بدان هم هستی. تمام عمر ادم گناه کند صادقانه عذرخواهی کند، خدا او را می‌بخشد. چه خدای خوبی هستی؟ ما یک کلمه جسارت می‌کنیم به کسی، می‌گوید: از سرت نمی‌گذرم. می‌خواهم در قیامت یقه‌ات را بگیرم!! ما دائماً نسبت به تو خلاف می‌کنیم. اما تو سریع می‌گویی: «وَ إِذا سَأَلَکَ عِبادی عَنِّی فَإِنِّی قَریب‏» (بقره/186) بندگان من از من پرسیدید، من نزدیک شما هستم. خودم اجابت می‌کنم. در خانه‌ی خودم بیایید، از خودم بخواهید.

در قرآن یک آیه است هفت بار می‌گوید: خودم. در یک سطر است، هی می‌گوید: خودم، خودم، خودم، خودم، خودم، خودم، خودم. «وَ إِذا سَأَلَکَ عِبادی‏» بندگان خودم، «عَنِّی» از خودم می‌پرسند، «فَإِنِّی» خودم، «قَریب‏» نزدیک من. «أُجیبُ» خودم اجابت می‌کنم، «وَ لْیُؤْمِنُوا بی»، «فَلْیَسْتَجیبُوا لی‏» سراغ خودم بیا. خودم! آدمی که خلافکار است، وقتی عذرخواهی می‌کند، خدا شاد می‌شود. دعا انس ما را با خدا زیاد می‌کند.

توسعه در دعا، دعا به خودم نیست. امشب، شب قدر است بحث را گوش می‌دهید. اشکال دارد یک دعا کنیم. هزار میلیون کافر در چین است. صدها هزار منحرف روی کره‌ی زمین است. برای هدایت آنها دعا کنیم. دائم نگوییم: خدایا، یک داماد خوبی، یک عروس خوب، یک خانه‌ی خوب، شغل خوب، بدهکاری، بیماری، اینها را بگویید، حدیث داریم حتی بند کفشتان را هم از خدا بخواهید. نمک آشتان را هم از خدا بخواهید. مسائل جزئی و فردی را بخواهید. اما از مسائل کلی غافل نشوید. دعا کنیم خدایا دعاهای امام زمان مستجاب شود. چون ما دعاهایمان همه فردی و شخصی و جزئی و لحظه‌ای است. امام زمان دعاهایش، دعاهای کلان است. می‌خواهد زمین پاک شود از کفر و فسق. منتظر روزی است که ظهور کند. و دنیا پر از عدالت شود. برای امام زمان دعا کنیم. برای همه دعا کنیم.

در دعا یاد اولیای خدا هستیم. همین قرآنی که سر می‌گیریم. بعلیٍ، بفاطمه، بالحسن، بالحسین، اسم اولیای خدا را می‌بریم. یاد قیامت می‌کنیم. خیلی از دعاها آیه‌ی قرآن است که مربوط به قیامت است.

امیرالمؤمنین یک مناجاتی دارد در مسجد کوفه، فقط «اللهم انی» از حضرت علی است. باقی آیه‌ی قرآن است. «اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ الْأَمَان‏» (بحارالانوار/ج91/ص109) خدایا به علی امان بده. چه روزی؟ روزی که «یَوْمَ لا یَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ» (شعرا/88) نه بچه به درد می‌خورد، نه اولاد. خدایا پناه می‌برم به تو از روزی که پدر و پسر از هم فرار می‌کنند. هیچ‌کس به هیچ‌کس نیست. پناه می‌برم از روزی که «وَ لا یَسْئَلُ حَمیمٌ حَمیماً» (معارج/10) حمیم، حمام. حمام یعنی آب داغ. حمیم یعنی رفیق داغ. رفیق داغ جون جونی، از رفیق داغش سؤال نمی‌کند. «وَ لا یَسْئَلُ حَمیمٌ حَمیماً». «اللهم انی اسألک...».

دعا ما را با قیامت گره می‌زند. دعا ما را با خدا گره می‌زند. دعا ما را با اولیای خدا گره می‌زند. دعا ما را با خطرات گذشته، «انا الذی، انا الذی، انا الذی» چنین کردم، چنین کردم، چنین کردم. پرنده‌ی گذشته‌ی خودت را باز می‌کنی، می‌گویی: خدایا چرا تا حالا حرف بد زدم؟ چقدر تا حالا نگاه بد کردم؟ با گذشته شما را آشنا می‌کند. با آینده شما را آشنا می‌کند. دعا یک مکتب است.

بهترین جایی دعا، مسجد. بهترین زمان، رمضان. در رمضان، بهترین شب، شب قدر. در خانه‌ی خدا، مهمان خدا، نزد بندگان خدا، با توسل به اولیای خدا، اینها نکات قشنگی است.

4- اخلاص در دعا

دعا شرایطی است

1- اول باید دعا خالصانه باشد. «فَادْعُوا اللَّهَ مُخْلِصین‏» (غافر/14) با خلوص دعا کنیم. ریا نباشد. کار نداشته باشیم، کدام مسجد مشهور است، کدام صدایش خوب است، کدام شعرش خوب است. کار به شهرت و شعر و اینها نداشته باشیم. کجا پلو می‌دهند؟ نمی‌دانم کجا سحری می‌دهند؟ کجا چراغانی است؟ حساب کنیم یک جایی برویم که... حتی جایی برویم که ما را نشناسند. یک مسجدی برویم که ما را نشناسند، آنجا با خودمان باشیم. آدم وقتی مسجدی می‌رود که همه رفقایش هستند، بخشی از عمرش صرف رفقایش می‌شود. برویم یک جایی که گمنام باشیم. امام زین العابدین با کاروان ناشناس مکه می‌رفت. که کسی او را نشناسد، این امام زین العابدین است. به خودش برسد! مخلص باشیم.

2- «خَوْفاً وَ طَمَعا» (اعراف/56) هم باید خوف داشته باشیم، هم باید امید داشته باشیم.

«رَغَباً وَ رَهَبا» (انبیاء/90)، «ادْعُوا رَبَّکُمْ تَضَرُّعا» (اعراف/55) دعا با گریه باشد. تضرع باشد. «نِداءً خَفِیًّا» (مریم/3)

3- مناجات مخفی باشد. آنچه باید در بلندگو گفته شود اذان است. مناجات و دعا و الغوث نباید در بلندگو باشد. «نِداءً خَفِیًّا»!

5- دلایل عدم استجابت دعا

چرا بعضی از دعاهای ما مستجاب نمی‌شود؟ مگر خدا نگفته: «ادْعُونی‏ أَسْتَجِبْ لَکُم‏» (غافر/60) خدا گفته: «ادْعُونی‏ أَسْتَجِبْ لَکُم‏» پس چرا مستجاب نمی‌شود؟ این یک جایی‌اش گیر است. «ادْعُونی» یا دعایش گیر دارد، یا «نی» گیر دارد. چون دعا یعنی چه؟ دعای یعنی طلب خیر. «نی» یعنی اخلاص، می‌گوید: اگر خیر خواستی، مخلص بودی، «اَستَجِب» من مستجاب می‌کنم. اگر دعایت مستجاب نشد یا خیر نیست...

خیلی وقت‌ها ما یک چیزی می‌خواهیم اما خیر ما نیست. ما نمی‌دانیم خیر ما چیست؟ قرآن یک آیه دارد می‌گوید: «عَسى‏ أَنْ تُحِبُّوا شَیْئاً» (بقره/216) خیلی چیزها را تو خیال می‌کنی خیر است. «وَ هُوَ شَرٌّ لَکُم‏» فکر می‌کنی با این ازدواج کنی، عاشقش شدی، فکر می‌کنی اگر این همسرت شود، دنیا و آخرت تو تأمین است. ممکن است پدرت دربیاید با این ازدواج کنی. به خدا نگویید، چی چی. بگویید: خیر. خدایا من می‌خواهم در کنکور قبول شوم. بگو: خدایا به من خیر بده! خیر شما کنکور است، الحمدلله. خیر شما این است که کنکور قبول نشوی، کنکور نشوی. مگر هرکس در کنکور نرفت و در دانشگاه نرفت بدبخت می‌شود؟ خدایا من می‌خواهم ساکن این محله شوم. از کجا می‌دانی خیر تو این است؟ آنچه که در دعا اصرار کنید، خیر بخواهید. نگویید: چه می‌خواهیم.

اگر یک دعایی مستجاب نشد، حدیث داریم ناراحت نشوید. ممکن است اینکه می‌گویی نباشد ولی مشابه آن را خدا به تو بدهد. ممکن است اصلاً دعا صلاح نباشد، یک بلا از جانت دور کند. ممکن است دعا می‌کنی برای نسلت می‌گذارد. برای قیامتت می‌گذارد. حدیث داریم دستی که بالا می‌آید، خدا می‌گوید: دستی که بالا آمد، من خجالت می‌کشم محروم برگردانم. یا همین که می‌خواهد به او می‌دهم، یا مشابه‌اش را به او می‌دهم. یا یک بلا از جانش دور می‌کنم، یا برای نسلش می‌گذارم، یا برای قیامتش. محروم نیست! محروم نیست، مثل آب دریا. آب دریا کسی را محروم نمی‌کند. نگاه به دریا لذت است. شیرجه‌اش لذت است، ماهی‌گیری‌‌اش لذت است. حمل و نقل‌ و قایق و کشتی‌اش لذت است. غواصی ‌کنیم، لؤلؤ و مرجان لذت است. دریا برای هرکسی یک فایده‌ای دارد.

و در ثانی، قرآن می‌گوید: «اِنَّما یَسْتَجیبُ» (انعام/36) برای کسانی که «آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحات‏» (شوری/26) است. خدا هرچه گفته است، تو گوش دادی؟ خوب وقتی هرچه خدا گفته تو گوش ندادی، آنوقت تو می‌خواهی خدا نوکر تو شود؟ حیا هم خوب چیزی است. خدایا ببین حواست را جمع کن. هرچه تو بگویی من می‌گویم: نه! ولی هرچه من می‌گویم تو بگو: بله. اصلاً آدم به یک لات محله رویش نمی‌شود، اینطور حرف بزند. که هرچه من می‌گویم تو اطاعت کن، هرچه تو بگویی من اطاعت نمی‌کنم.

اگر خدا می‌گوید: «أَسْتَجِبْ»، جای دیگر خدا می‌گوید: «اسْتَجیبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاکُمْ لِما یُحْییکُمْ» (انفال/24) پیغمبر هم که می‌گوید بیایید، بیایید. شما هرچه پیغمبر گفت، چند بار «حی علی الصلاة» شنیدی، مسجد نیامدی؟ «حی علی الصلاة»، «حی علی الصلاة»، هرچه خدا صدایت زد نیامدی. حالا می‌گویی: خدایا ما امشب آمدیم همه‌ی حاجت‌های ما را بده. رویمان می‌شود؟ باز هم خدای خوبی است که می‌پذیرد.

یک هزارم خلاف‌هایی که خدا از ما سراغ دارد، دوستان ما از ما سراغ داشته باشند، دیگر اصلاً ما را به خانه‌شان راه نمی‌دهند. جواب سلام ما را نمی‌دهند. همین بس...

اصلاً گفتگوی با خدا ارزش دارد. مستجاب نشود، اصلاً مستجاب نشود. اصلاً شیرجه ارزش دارد. مگر هرکس شیرجه در استخر می‌رود می‌خواهد یک چیزی از استخر بیرون بیاورد؟ می‌گویند: آقا ببخشید شما شیرجه می‌روی چه چیزی بیرون آوردی؟ می‌گوید: من چیزی نمی‌خواستم بیرون بیاورم. خود شیرجه لذت است. شما الآن بوعلی سینا هم اینجا بنشیند، دوست داری کنار بوعلی سینا بنشینی یک عکس بگیری. اصلاً می‌گویی: در جوار بوعلی سینا بودن برای من یک افتخار است. افتخار می‌کنم که کنار بوعلی سینا نشستم. همین که ما با خدا حرف می‌زنیم، بالاترین افتخار است.

6- توبه قلبی و زبانی، همراه با توبه عملی

بعضی‌ها وقتی می‌گویند: توبه کن، فکر می‌کنند که مثلاً حالا با یک چادری، با یک لباس مذهبی بیاید و دو رکعت نماز و قرآن سر بگیرد، می‌گوید: رفتیم توبه کردیم. توبه این است؟ در قرآن تا آنجا که من سراغ دارم، توبه‌ی خالی نداریم. هرجا می‌گوید: توبه، می‌گوید: «تابَ وَ آمَن‏» (مریم/60) اگر منحرف هستی باید بعد از توبه ایمان بیاوری. اگر عملت خلاف بوده می‌گوید: «تابَ وَ عَمِلَ صالِحا» (فرقان/71) پشت سر «تابَ» عمل صالح است. اگر یک چیزی را باید بگویی، کتمان کردی، می‌گوید: «تابُوا وَ أَصْلَحُوا وَ بَیَّنُوا» (بقره/160) توبه کردی باید آن کتمان حق را هم بیان کنی، بگو: حق با ایشان است. مال مردم را خوردیم، حالا چون شب بیست و سوم بیننده‌ها گوش می‌دهند، یک مسأله‌ی فقهی بگویم.

بالاخره انسان یک وقت ممکن است یک خودنویسی، خودکاری، پولی، کم فروشی، مال مردم را خورده، اشتباه کند. اول این را به شما بگویم. کسانی که مال مردم را بخورند و بی‌تقوایی کنند خدا قول داده از رزق حلالشان کم بگذارد. چون می‌گوید: اگر کسی تقوا داشته باشد، «وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِب‏» (طلاق/3) یعنی اگر تقوا داشته باشی، از راهی که خودت هم فکرش را نمی‌کردی، زندگی‌ات را تأمین می‌کنم. شما اگر از راه دروغ و حقه‌بازی، کم فروشی، رشوه، اگر از راه باطل پولدار شدی، خدا از راه حلال «مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِب‏» را قطع می‌کند. هیچ گناهکاری خیال نکند آدم زرنگی است. یک دروغ گفتم، یک کلاهبرداری کردم، جنس‌های حق و باطل را ناحق قاطی کردم، یک پول خوبی گیر من آمد. خدا را که قبول داریم. خدا می‌گوید: هرکس بی‌تقوایی کند، رزق بی‌گمانش قیچی می‌شود. هرکس با تقوا باشد، رزق بی‌گمان به او می‌دهیم. هرکس با تقوا باشد رزق... امتحان هوش! با گمان یا بی‌گمان؟! بارک الله بی‌گمان به او می‌دهیم. اگر کسی با گناه پولدار شد، این خیال می‌کند پولدار شده. خدا از راه دیگر به این پول می‌دهد.

بچه بودم، خدایا همه‌ی مرده‌ها را بیامرز. به مرحوم ابوی‌ام گفتم: فلانی رفت تهران پولدار شد؟ گفت: آقاجان! تهران آدم را پولدار نمی‌کند. ایشان کاشان بود ورشکست شد. در ماشین نشست تهران رفت. در راه تهران دو سه ساعت گریه کرد. که آبرویم در کاشان رفت. این گریه‌هایی که در راه تهران کرد، در راه هر روستایی می‌کرد، زمین روستا قیمتی می‌شد. تهران خیلی‌ها تهران رفتند و به جایی نرسیدند. گدا رفتند و گدا آمدند. خیلی‌ها پولدار رفتند و گدا آمدند. بعضی هم گدا رفتند و پولدار آمدند. اینطور نیست که هرکس تهران برود وضعش خوب شود. این گریه‌ها کارش را درست کرد.

اگر رزق شما حلال باشد و تقوا داشته باشید، «مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِب‏» از راهی که فکرش را نمی‌کنی خدا به تو می‌دهد. ولی آنجایی که طراحی می‌کنی درآمد حرام آنوقت خدا از آن رزق کم می‌گذارد. چه کنیم دعای ما مستجاب شود؟ می‌گوید: اگر لقمه‌ات حلال باشد، حدیث داریم، لقمه حلال باشد، دعا مستجاب می‌شود. توبه «تابَ وَ آمَن‏»،«تابَ وَ عَمِلَ صالِحا».

توبه واجب است یا مستحب؟ واجب است.

«تُوبُوا إِلَى اللَّه‏» (نور/31) خدا امر می‌کند به توبه، توبه مستحب نیست. توبه واجب است.

7- راه توبه در مورد حق‌الناس

توبه مستحب نیست، توبه واجب است. «تُوبُوا إِلَى اللَّه‏»! حالا آدم مال کسی را خورده است. یک مسأله‌ی فقهی یک دقیقه بگویم. شاید خیلی‌ها را نجات بدهد. اگر مال مردم در مال شما است، چهار تا حالت دارد. یکوقت هم مبلغ را می‌دانید، می‌دانی فلان مبلغ است، هم آدم را می‌شناسی. می‌دانی مثلاً فلان مبلغ است از فلانی. این هیچ راهی ندارد، جز اینکه همین مبلغ را به همان شخص بدهی. نمی‌شود نذر کرد و روز عاشورا هیأت داد. از من خوردی، می‌روی صدقه می‌دهی؟ به خودم بده! تو که من را می‌شناسی. اگر هم مبلغش روشن است هم آدمش، همین مبلغ را به خود آدم بده. یکوقت آدم معلوم است، مبلغ معلوم نیست، نمی‌دانم چقدر است ولی آدمش را می‌شناسم. می‌دانم از فلانی است، اما نمی‌دانم صد تومان بود یا دویست تومان؟ آدم را می‌شناسم، از این بود. اما نمی‌دانم مبلغش چقدر است.

تخمین بزن. حداقل، بین صد تومان و دویست تومان، صد تومانش که حضرت عباسی راست است. آن مقداری که یقین داری همان مقدار را باید به ایشان بدهی. اگر مبلغ را می‌دانم فلان مبلغ است، نمی‌دانم از چه کسی بود. آدمش را نمی‌دانم. آدم نه! نمی‌دانم کیه؟ ولی می‌دانم دویست تومان، منتهی نمی‌دانم که بود. اگر آدمش را نمی‌شناسی، از مرجع تقلید یا نماینده‌اش اجازه بگیر به قصد او صدقه بده. اگر نه مبلغ معلوم است، نه آدم. نمی‌دانم چقدر مال مردم را خوردم. نمی‌دانم هم چه کسی بوده. نه آدمش را می‌شناسم و نه مبلغش را. اینجا هم باز باید تخمین بزنی، با اجازه‌ی مرجعش یا نماینده‌اش به فقیه بدهی. نگذارید لقمه‌ی حرام در شکمتان باشد. لقمه‌ی حرام مثل سگ مرده است. سگ مرده در هر استخری باشد، هرچه هم آب و گلابش کنی بد بو می‌شود. روی نسلتان هم اثر می‌گذارد.

قرآن می‌گوید: اگر کسی توبه نکند ظالم است. ترک توبه ظلم است. «وَ مَنْ لَمْ یَتُبْ فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ» (حجرات/11) حالا توبه کنیم، خدا قبول می‌کند. می‌گوید: بله، مگر می‌شود خدا به من بگوید: «توبوا» توبه کن. بعد وقتی توبه کردم بگوید: نه! من بگویم: خانه‌ی ما بیایید. بعد وقتی در زدم در را باز نکنم. اینکه نمی‌شود. وقتی خدا می‌گوید: «توبوا» توبه کن، پس حتماً توبه را قبول می‌کند.

8- خداوند، توبه‌کاران را دوست دارد

خوب حالا توبه‌ی ما را قبول کند، دوستمان هم دارد؟ می‌گوید: بله، در قرآن هرجا می‌گوید: «توّاب» کنارش معمولاً می‌گوید: «التَّوَّابُ الرَّحیمُ» (بقره/37)، «رَؤُفٌ رَحیمٌ» (توبه/128)، «رَحیمٌ وَدُودٌ» (هود/90)، «یُحِبُّ التَّوَّابین‏» (بقره/222) اصلاً خدا بدی‌ها را تبدیل به حسنه می‌کند. آب لجن در باغچه می‌رود، گل می‌شود. یعنی چه؟ یعنی خدا آب لجن را در باغچه گل می‌کند. خدا سیئات را به حسنه تبدیل می‌کند. اصلاً خدا دوست دارد. «یُحِبُّ التَّوَّابین‏» دوست دارد. آخر یک زندانی را که می‌بخشند، عفو به او می‌خورد. خوب دیگر از زندان آزادش می‌کنند. دیگر دوستش ندارند. شغل اداری به او نمی‌دهند. می‌گویند: حالا او را بخشیدیم. مجرم است ولی دیگر حالا او را بخشیدیم. ولی خدا می‌گوید: نه، دوستت دارم. «یُحِبُّ» دوستت دارم. «رَؤُفٌ» هستم. «وَدُودٌ» هستم، رحیم هستم. کنار توبه پذیرها، «قابِلِ التَّوْب‏» (غافر/3)، «یَقْبَلُ التَّوْبَة» (توبه/104) همه آیات قرآن، از این پر است.

آداب دعا

اگر کسی به چهل مؤمن دعا کند، دعای خودش هم مستجاب می‌شود. به شرطی که روی سوز دعا کند. آخر بعضی‌ها می‌گویند: به چهل تا دعا کنیم، برای چهل و یکمی خودمان! می‌گوید: حالا این چهل تا را دعا کنیم برای آن یکی. نه واقعاً دلت به حال مردم بسوزد. روی عشق به مردم اگر به چهل مؤمن دعا کنی، در دعا اثر دارد. گاهی وقت‌ها انسان دعا می‌کند بعد یک گناه می‌کند. خدا به فرشته‌ها می‌گوید: «لَا تَقْض‏» نه نه نه! برگردید، حاجتش را به او ندهید. چرا؟ برای اینکه «فَإِنَّهُ تَعَرَّضَ لِسَخَطِی‏» (کافی/ج2/ص271) یک خلاف کرد. دعا کرد می‌خواستیم به او بدهیم، یک خلاف کرد.

همسر خوب می‌خواست، ما هم شب قدر مقدر کردیم یک همسر خوب به او بدهیم. امد بیرون دوباره به یک نامحرم اس ام اس زد. می‌گوید: خیلی خوب، پس معلوم می‌شود دروغ می‌گوید. در مسجد می‌گوید: خدایا تو به من بده. می‌رود بیرون حرف‌های دیگر می‌زند. حدیث داریم که دعاها مستجاب می‌شود، بعد انسان که خلافکار است... یک دختری، یک پسری را می‌بیند، نگاه حرام به او می‌کند. لذت می‌برد. می‌گوید: خیلی خوب، ازدواجش شش ماه عقب بیفتد. شش دقیقه خلاف کرد، شش ماه عقب بیفتد. اگر این خلاف نمی‌کرد، ما ازدواجش را، تاب‌هایش را باز می‌کردیم. تا می‌رود ازدواج کند، عمه‌ی عروس می‌میرد. چهل روز صبر می‌کند. تا می‌روند ازدواج کنند، عموی داماد می‌میرد. همینطور هی یکی یکی مرگ‌ها شروع می‌شود. این عروس و داماد پا به زمین می‌زنند، این می‌گویند: خوب این برای آن! حدیث داریم. حدیث داریم اگر کسی به سمت حرام بپرد، خدا از سهم حلالش، کم می‌گذارد.

این زرنگی نیست. گناه اثر دارد، به چهل تا مؤمن دعا کردن، اثر دارد.

عرض کنم دعا آدابی دارد. آمد گفت: آقا ما هرچه دعا می‌کنیم، مستجاب نمی‌شود. امام گفت: چطور دعا می‌کنی؟ گفت: می‌گوییم: خدایا بده بیاید. گفت: نه دعا آدابی دارد. مردم عادی شماره تلفن خاصی دارند. هر شماره‌ای را بگیری، که گوشی را برنمی‌دارند. شماره تلفن خدا چیست؟ شماره تلفن خدا ده شماره‌ای است. اول باید بسم الله بگویی. چون حدیث داریم دعای بی بسم الله ابتر است. دوم باید از خدا تجلیل کنی، حدیث داریم. سوم نعمت‌های خدا را بشماریم. حدیث داریم. چهارم شکر کنیم. حدیث داریم. پنجم صلوات بفرستید حدیث داریم. ششم عیب‌های خودت را بگو، حدیث داریم. بعد از خدا راجع به عیب‌ها عذرخواهی کن، حدیث داریم، بعد ده مرتبه یا رب بگویی، دعا مستجاب می‌شود. حالا من چون شب بیست و سوم، بیننده‌ها گوش می‌دهند، می‌خواهم یک چنین دعایی کنم شاید یک و نیم دقیقه، دو دقیقه شاید طول بکشد. ولی تمام اینهایی که پای تلویزیون هستید، بیایید اینطور که اهل بیت گفتند، آن رقمی دعا کنید.

در قرآن سه مرتبه گفته: «وَ لِلَّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنى‏ فَادْعُوهُ بِها» (اعراف/180) می‌خواهید دعا کنید از طریق اسماء الحسنی. اسماء الحسنی 99 تا اسم است. این 99 تا را یک دقیقه من می‌گویم، شما هم با من پای تلویزیون بگویید، بعد بسم الله می‌گوییم، صفات خدا را می‌گوییم، آن مقداری را که بلد هستیم. اشاره می‌کنیم لحظه‌ای به نعمت‌های خدا، شکر خدا. شکر هم نگویید صد هزار مرتبه. آخر قدیمی‌های ما می‌گفتند: صد هزار بار. صد هزار بار که چیزی نیست. شما دستت را زیر شکر بکنی، یک مشت شکر، صد هزار تا شکر است. وقتی می‌گویی: صد هزار تا یعنی خدایا ببین چقدر بالا بردمت، به اندازه‌ی یک مشت شکر، الحمدلله! یک مشت شکر چیه، خجالت هم خوب چیزی است. بگو: به عدد هر سلول، به عدد هر اتم، چرا برای نعمت‌های خودت؟! همین که شما هم عقل داری نعمت من است. این راننده‌ای که مرا می‌برد اگر یک لحظه عقل نداشته باشد، ماشین چپ می‌کند. من می‌خواهم این دعا را بخوانم دو دقیقه اضافه بدهید.

بسم الله الرحمن الرحیم.

با هم بگویید. دیگر شما یواش بگویید.

بسم الله الرحمن الرحیم.

شب بیست و سوم شب دعاست. یا الله، نه یواش...

«یا اللَّهُ الْإِلَهُ الْوَاحِدُ الْأَحَدُ الصَّمَدُ الْأَوَّلُ الْآخِرُ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ الْقَدِیرُ الْقَاهِرُ الْعَلِیُّ الْأَعْلَى الْبَاقِی الْبَدِیعُ الْبَارِئُ الْأَکْرَمُ الظَّاهِرُ الْبَاطِنُ الْحَیُّ الْحَکِیمُ الْعَلِیمُ الْحَلِیمُ الْحَفِیظُ الْحَقُّ الْحَسِیبُ الْحَمِیدُ الْحَفِیُّ الرَّبُّ الرَّحْمَنُ الرَّحِیمُ الذَّارِئُ الرَّازِقُ الرَّقِیبُ الرَّءُوفُ الرَّائِی السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیْمِنُ الْعَزِیزُ الْجَبَّارُ الْمُتَکَبِّرُ السَّیِّدُ السُّبُّوحُ الشَّهِیدُ الصَّادِقُ الصَّانِعُ الطَّاهِرُ الْعَدْلُ الْعَفُوُّ الْغَفُورُ الْغَنِیُّ الْغِیَاثُ الْفَاطِرُ الْفَرْدُ الْفَتَّاحُ الْفَالِقُ الْقَدِیمُ الْمَلِکُ الْقُدُّوسُ الْقَوِیُّ الْقَرِیبُ الْقَیُّومُ الْقَابِضُ الْبَاسِطُ قَاضِی الْحَاجَاتِ الْمَجِیدُ الْمَوْلَى الْمَنَّانُ الْمُحِیطُ الْمُبِینُ الْمُقِیتُ الْمُصَوِّرُ الْکَرِیمُ الْکَبِیرُ الْکَافِی کَاشِفُ الضُّرِّ الْوَتْرُ النُّورُ الْوَهَّابُ النَّاصِرُ الْوَاسِعُ الْوَدُودُ الْهَادِی الْوَفِیُّ الْوَکِیلُ الْوَارِثُ الْبَرُّ الْبَاعِثُ التَّوَّابُ الْجَلِیلُ الْجَوَادُ الْخَبِیرُ الْخَالِقُ خَیْرُ النَّاصِرِینَ الدَّیَّانُ الشَّکُورُ الْعَظِیمُ اللَّطِیفُ الشَّافِی یا من له الاسماء الحسنی» (بحارالانوار/ج4/ص186)

خدایا خیلی به ما نعمت دادی، نعمت وجود، عقل، ایمان، اسلام، علاقه و مودت اهل بیت، استقلال، آزادی، بهترین رهبر، بهترین امت، بهترین کشور، آبرو، عزت، بیان، نعمت‌های زیادی به ما دادی و به غیر ما. خدایا برای هر نعمتی که در هر زمان و در هر مکان به ما و غیر ما قبلاً دادی، الآن می‌دهی و بعداً خواهی داد، برای هریک به عدد آنچه بر او علم داری، الحمدلله رب العالمین.

برای خیلی خطرها، بلاها، انحراف، کفر، کفران، شرک، نفاق، حرص، حسد، بخل، بیماری، تلخی، فقر، بلا، بدبختی، انواع بلاها را از ما قبلاً دور کردی، الآن داری دور می‌کنی، بعداً دور خواهی کرد. برای هر بلا و تلخی و انحراف، و ضعف و نقص و تقصیر و قصور محتملی که در هر زمان و هر مکان، از ما و از غیر ما قبلاً دور کردی، الآن دور می‌کنی و بعداً دور خواهی کرد، برای هریک به عدد آنچه بر او علم داری، الحمدلله رب العالمین. اللهم صل علی محمد و آل محمد.

خدایا ما بدی زیاد داریم. تو می‌دانی، فکرهای بد، نگاه بد، کلام بد، خوراک بد، خواب بد، اسراف در لباس، در مکان، در قلم، کاغذ، اسراف عمر، چقدر حرف‌ها، چقدر غیبت‌ها، متلک‌ها، نیش‌ها، حق‌الناس، کوتاهی در نماز، روزه، قرآن، اهل بیت، خدایا تو خودت می‌دانی ما چقدر ضعف و عیب داریم. برای هر ضعف و عیب و نقص و گناهی «استغفر الله ربی و اتوب الیه»

الهی بحق محمد و علی و فاطمه و الحسن و الحسین و تسعة المعصومین من ذریة الحسین، اللهم صل علی محمد و آل محمد. حالا دعا کنیم.

خدایا آنچه شب قدر برای خوبان تاریخ گذشته مقدر کردی، برای خوبان الآن مقدر می‌کنی، برای خوبان آینده مقدر خواهی کرد، همه‌ی آنها را که به خاطر خوبی‌شان مقدر می‌کنی، تمام آن خیرات و برکات شب قدر را برای همه‌ی ما مقدر بفرما. قلب امام زمان را از ما راضی بدار.

«والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته»