تبلیغات اموی سدی در برابر اصلاحات علوی

تبلیغات اموی سدی در برابر اصلاحات علوی

 علی (ع) دشمن زیاد داشت و این از ویژگیهای مردان بزرگ است، اما دشمنی معاویه با علی (ع) دیگر گونه بود! معاویه تا سرحد امکان از رویارویی نظامی با علی (ع) دوری می کرد و در مواردی نیز که ناگزیر از برخورد نظامی شد، چنانکه در صفین واقع شد، تا سرحد شکست پیش رفت.

بنابراین موفقیت نهایی او در تصدی خلافت را باید مرهون اصول و شیوه های تبلیغاتی بسیار مفید و مؤثری که بکار گرفته بود، دانست. و جالب اینکه ویژگیهای حاکم بر تبلیغات معاویه همان اصول و ویژگیهای «تبلیغات رفتاری نوین» است که برای تحصیل موفقیت با «حداکثر تأثیر» و در «حداقل زمان» بهترین نوع تبلیغات شناخته شده است و تجارب تبلیغاتی قرن حاضر گواه این مطلب است.

امید که آشنایی با این توطئه ها ما را نسبت به حرکتهای تبلیغی دشمنان فعلی فرهنگ علوی هشیارتر گرداند.

سیاستهای تبلیغی معاویه در مقابله با حضرت علی (ع)

- مرحله پیش تبلیغات :

این مرحله با هدف ایجاد حالت تحریک پذیری و آماده سازی مخاطب برای ایجاد تحریک لازم در زمان مناسب و وارد نمودن او به رفتار دلخواه است.

1- منع آگاهی

بهره برداری از عنصر «جهل مردم» یکی از محورهای اصلی حرکتهای تبلیغاتی نوین است. اولین گامی که معاویه در راستای اجرای برنامه های فرهنگی خود با هدف معرفی خودش بره عنوان نمونه اسلام مجسم برداشت، «حصر کامل فرهنگی شام» بود که بهترین اقدام او در جهت تحقق کامل این حصر فرهنگی عبارت بود از :

«بستن گوش دل شامیان بر احادیث نبوی» که طی مراحل زیر به این هدف نایل آمد :

الف- جلوگیری از رفت و آمد محدثین سایر بلاد اسلامی به حوزه حکومتی خود یعنی شام

ب- جلوگیری از خروج و اقامت شامیان در خارج از شام به مدت طولانی

ج- جلوگیری از کتابت و نقل احادیث نبوی در شام و ترویج علوم و فنون دیگر همچون داستان سرایی بجای علم حدیث [که منشأ ورود بسیاری از اسرائیلیات و فرهنگ ساختگی یهود به کتب اسلامی شد.]

طی این مرحله معاویه موفق شد هر آنچه را که صلاح حکومت خود می دید تحت پوشش اسلام به مردم شام که تازه با اسلام آشنا شده بودند القاء نماید، او از این حصر فرهنگی بسیار بهره گرفت که جریانهای دردآور تاریخ گواه این مطلب است :

- از یکی از خردمندان شام پرسیدند: این ابوتراب – علی (ع)- که خطیب او را بر فراز منبر لعن   می کند کیست؟

شامی پاسخ داد: گمان می کنم سارقی از سارقان فتنه انگیز باشد.

- در نبرد صفین حین مبارزه ، بین نوجوانی شامی و یکی از اصحاب علی (ع) گفتگویی صورت می گیرد که موجب توبه او می شود و به نوبه خود نشانگر ناآگاهی مردم شام از واقعیات حوزه اسلامی است. او می گفت:

[[با شما می جنگم چرا که به من گفته اند یارتان (علی (ع)) نماز نمی خواند و شما نیز نماز نمی خوانید و یارتان خلیفه ما را کشته است]]

این برخورد معاویه با مردم شام است. اما برخورد علی (ع) با جهل مردم عراق آنگونه است که معاویه پس از شهادت علی (ع) و به دست گرفتن خلافت با ناراحتی می گوید :

((هیهات ای اهل عراق همانا علی بن ابیطالب شما را بیدار کرده است، پس تاب و تحمل کار مرا ندارید.))

اما معاویه در قلمرو خود یکصد هزار یارانی داشت که می توانست نماز جمعه را با ایشان در روز  چهارشنبه اقامه کند، افرادی که از خویشاوندی علی (ع) با پیامبر (ص) آگاه نبودند و معاویه را کاتب وحی پیامبر می شناختند.

2- تشنج آفرینی فکری و نظامی

از آنجا که میزان تلقین پذیری فرد و جامعه در شرایط بحرانی و آشوب زده به مراتب افزایش می یابد معاویه برای دستیابی بهتر به اهدافش با طرح «قتل خلیفه مظلوم» و اتهام آن به علی (ع) حوزه اسلامی را دچار آشوب فکری عجیبی نمود. در حرکت بعدی خود – یعنی تشنج آفرینی نظامی- ابتدا با ایراد خطبه هایی در شام، امام را به عنوان فاتحی معرفی نمود که با کشورگشایی خود قصد به اسارت بردن زنان و کودکان مسلمانان را دارد. و بدین طریق آشوبی در میان مردم خویش به پا کرد که طی آن بیش از 80 هزار سپاهی به قصد خونخواهی خلیفه مظلوم و دفاع از قلمرو شام و زن فرزندشان با او بیعت کردند.

از سوی دیگر همین احساس عدم امنیت را به گونه ای دیگر در قلمرو علی (ع) ایجاد کرد. او با تجهیز سپاهیانی که به صورت وحشیانه ای به شهرهای مختلف تحت حکومت امام (ع) حمله      می بردند به کشتار و غارت اموال مردم پرداخت و به شدت روحیه مردم این مناطق را تضعیف و درجه تلقین پذیری و نارضایتی آنان را بالا برد.

3- اسطوره سازی

در این شیوه، معاویه با توجه به فرهنگ جامعه عصر خود ، در ابتدا با انتساب احادیث ساختگی به رسول خدا (ص) ، تصویری اسطوره ای و هدایت یافته از عثمان و سپس از خویش و در نهایت از سرزمین شام می سازد. و سپس با در خطر نشان دادن این سرزمین اسطوره ای مردم را تحریک و به رفتار دفاعی و همسو با نیات خود وادار می نماید.

مرحله تبلیغات فعالی

این مرحله شامل یک سری «تبلیغات تثبیتی» در راستای جذب مخاطبین به سوی دستگاه تبلیغاتی معاویه و یک سری «تبلیغات تخریبی» برای جذب مخاطبین منتها از طریق انتساب جنبه های منفی به رقیب و طرد مخاطبین او می باشد که باختصار به آنها اشاره می گردد.

الف- تبلیغات تثبیتی معاویه

1- بهره گیری از گرایش اجتماعی ثروت و مال اندوزی

معاویه آگاهی کاملی از روحیه مادی حاکم بر جامعه و اشراف و سردمداران امور داشت و از کارایی الای تطمیع در یک چنین جامعه ای به عنوان وسیله ای برای دستیابی به اهداف خود به خوبی آگاه بود. از این رو شعار دستگاه خود را «لکل عمل اجر» قرار داده بود و این شعار را نقش خاتم خود ذکر کرده بود و می گفت: هزاران هزار درهم و دینار را برای بقای حکومت خویش به این و آن میدهم تا از شروع جنگی که بیش ا زاینها برایم هزینه خواهد داشت جلوگیری کنم.

افراد بسیاری تحت تأثیر این سیاست معاویه از مساوات وعدل علوی گریخته و به دنیای اموی روی آوردند د رحالی که بسیاری از آنها دلشان، با علی (ع) بود و اعتقادشان به عمل علی (ع) ، اما چه سود که دست و چشمشان به دنبال بذل و بخشش معاویه بود. یکی از این افراد عقیل برادر علی ابن ابیطالب است. او که موفق به دریافت سهم بیشتر بیت المال از برادر خویش نشد نزد معاویه رفت و معاویه نیز یکصد هزار درهم به او داد و گفت: بر فراز منبر برو و آنچه را علی با تو کرد و آنچه را من با تو کردم بازگو کن. عقیل نیز بر منبر   می رود و پس از حمد و ثنای الهی     می گوید :

ای مردم خبرتان دهم که از علی چیزی برخلاف دینش خواستم ولی او دینش را بر من ترجیح داد. و از معاویه برخلاف دینش خواستم و او مرا بر دینش ترجیح داد.

2- بهره گیری از گرایش خواص به مقام

- سوء استفاده از جاه طلبی طلحه و زبیر و تحریک آنان برای به دست گرفتن عراق با نوشتن نامه به ایشان و دادن وعده بیعت مردم شام با آنان.

- قراردادن ولایت مصر به عنوان پاداش همکاری عمر وعاص، کسی که معاویه جهت غلبه بر علی (ع) خود را سخت محتاج تزویرهای او می دید.

-          وعد و وعیدهای معاویه به سران یاران علی (ع) و بذل و بخششهای بی اندازه او بر ایشان.

او به همه فهمانده بود که هر کس در راستای اهداف او مشارکت فعال یا حتی منفعل داشته باشد از مال و مقام بههرهمند خواهد شد ولی در عین حال خود را فردی بی طرف تابع افکار عمومی معرفی می نمود تا در نظر مردم از هر گونه شائبه قدرت طلی و مقام دوستی مصون باشد و او را تنها به عنوان مجری آراء عمومی مردم بشناسند.

3- تحریک احساسات مذهبی

در اولین مرحله او از خود اسطوره ای مذهبی و مدافع ارزشهای دینی ساخت و در این راستا به جعل احادیثی از رسول خدا پرداخت :

خداوند جبرئیل و من و معاویه را بر وحی خود امین دانست و نزدیک بود که معاویه به خاطر فراوانی حلمش و امین بودنش بر کلام خدا به پیامبری مبعوث شود.

او علاوه بر نقل یک چنین احادیثی پیرامون فضایل خود جهت جلب قلوب مردمی که دینشان را از معاویه می گرفتند به سوء استفاده از آیات و روایات پرداخت به عنوان مثال حدیث منزلت را که ضمن آن رسول خدا به علی (ع) فرموده بود: «انت منی بمنزله هارون من موسی» خطای شنونده قلمداد و «انت منی بمنزله قارون من موسی» به مردم معرفی نمود. آیه شریفه «ومن الناس من یشری نفسه ابتغا مرضاه الله» را در شأن ابن ملجم می خواند. در مراحل بعدی او ضمن قصد تملک عصای رسول خدا و خرید برده ایشان به 40000 درهم جهت به دستگیری علائم خلافت و ایجاد ظاهری شبیه تر به رسول الله تصمیم به انتقال منبر ایشان از مدینه به شام گرفت، که با تکان دادن منبر خورشید گرفتگی حاصل شد  مردم وحشت زده شدند و معاویه بهانه آورد که بیم داشته موریانه آنرا خورده باشد.

ب- تبلیغات تخریبی معاویه

در این قسمت تنها به برخی اتهاماتی که جهت تخریب جایگاه امیرالمؤمنین در اذهان مردم شایع نمودند اشاره می گردد:

1- طرح اتهام قتل رسول خدا ، عثمان، عمار یاسر و ... به حضرت علی (ع)

2- نماز نخواندن علی (ع)

تأثیر این اتهام معاویه تا آنجا بود که پس از رسیدن خبر شهادت  علی (ع) در مسجد کوفه و در حال نماز، مردم شام تعجب کردند که مگر علی نماز هم می خوانده است!؟

3- ملک خواهی ، حسد، فتنه گری و گمراهی

4- شوخ ، مزاح و هرزه و بولهوس

معاویه با طرح این اتهامات توانست کسی را که پیامبر یاد و ذکر او را عدالت می دانست و می فرمود «ذکر علی عباده» ، فردی خارج از دین معرفی نموده دستور لعن او را بر منابر صادر کند تا به قول خودش «کودکان با این عقیده بزرگ شوند و جوانان پیر گردند.»

و بالاخره پس از سالها خونریزی و مکر و حیله با پیروزی تبلیغاتی به هدف خویش یعنی دستیابی به خلافت سرزمینهای اسلامی نایل آمد.

تربیت فرزند در خانه علی علیه السلام

تربیت فرزند در خانه علی علیه السلام

 چگونگی تربیت فرزند یکی از وجوه درخشنده سیمای خانوادگی امیرالمؤمنین (ع) است. در این متن، برآنیم تا برخی از اصول تربیت فرزند و حقوق آنان بر پدر و مادر را از دیدگاه امیرالمؤمنین (ع) بیان کنیم.

1- انتخاب نام نیکو

2- گفتن اذان و اقامه در گوش فرزندان و انجام عقیقه (قربانی گوسفند) برای آنان

3- بازی با فرزندان :           ((اشبه اباک یا حسن           واخلع عن الحق الرسن   

                                                                    و اعبد ا لها ذامنن                         و لا توال ذالاحن))

پسرم،‌مانند پدرت باش، ریسمان ظلم را از حق برکن‌ ! خدایی را بپرست که صاحب نعمتهای متعدد است و هیچگاه با صاحبان ظلم دوستی مکن. این قطعه، یکی از قطعات اشعاری است که حضرت زهرا (س) درهنگام بازی با فرزندانش زمزمه می کرد. بدین شیوه هم آنها را سرگرم می نمود وهم حکمت به آنها می آموخت، چرا که خود امیرالمؤمنین (ع) می فرماید:

((کسی که کودکی دارد باید در راه تربیت او خود را تا سرحد کودکی تنزل دهد.))

خود امیرالمؤمنین (ع) نیز در کودکی بازیهایی داشته اند که یکی از آنها کشتی گرفتن است. نقل است ابوطالب بین فرزندانش و پسر عموهایشان مسابقه کشتی برگزار می کرد و همیشه علی (ع) بر همه پیروز می شد و این باعث شادی ابوطالب می گردید. در خانه خود علی (ع) هم بین حسن و حسین (علیهماالسلام) مسابقاتی همچون کشتی، خطاطی و مسابقاتی در انجام کارهای دیگر برگزار می شد، و گاهی پیامبر جهت افزایش این شادی و نشاط حاصل از مسابقه، در جمع ایشان حاضر می شدند و به تشویق طرفین می پرداختند.

4- رعایت اصل بی طرفی، عدالت و مساوات بین فرزندان

یکی از حساسیتهای کودکان جانبداری و توجه خاص پدر و مادر به یکی از فرزندان دیگر است که در روایات بر رعایت عدالت و مساوات بین فرزندان و محبت کردن، هدیه دادن و توجه نمودن به خصوص توجه به حساسبت بیشتر دختران در این مورد تأکید شده است.

به یک نمونه زیبا از دقت حضرت زهرا (س) در این مورد توجه کنید:

پیامبر (ص) حسن وحسین (علیهماالسلام) را به مسابقه خطاطی تشویق نموده، فرمودند: هر کس خط او زیباتر است قدرت او بیشتر است. حسن و حسین (ع) هم هر کدام خط زیبایی نوشتند. اما رسول خدا (ص) ایشان را به مادرشان هدایت فرمود تا اگر در قضاوت نگرانی پیش آمد، با عاطفه مادری جبران شود. زهرا (س) نیز جهت رعایت اصل بی طرفی به فکرش رسید. قضاوت نهایی را به تلاش خوشان مربوط سازد لذا گردنبند خویش را پاره کرده بر سرآنها ریخت و فرمود: هر کدام از شما دانه های بیشتری بگیرد قدرت او بیشتر است.

5- داشتن برنامه جهت تمرین، تشویق و تربیت عبادی و دینی فرزندان

- به طور مثال نقل شده است که حضرت زهرا (س) جهت شبهای احیاء فرزندان را در روز خوابانید تا کاملاً استراحت کنند و غذای مناسب و کمتری هم به آنها می داد تا با زمینه مطلوبتری از نظر جسمی و روحی در شب زنده داری شرکت کنند. ایشان با شیوه های دیگری کودکانش را در عباداتی مانند نماز، اعمال عبادی ماه رمضان، شرکت در جلسات قرآن و شرکت دادن آنها در امور خیری مثل کمک به مستمندان و دادن صدقه به نیازمندان شرکت می داد که نقش مؤثر تربیتی همراه کردن کودکان با خود هنگام انجام عبادات را می رساند.

6- مکلف نمودن فرزندان به رعایت ادب و اخلاق اسلامی

تأدیب کودک یعنی ملازم ساختن و مکلف نمودن او به رعایت ادب و اخلاق اسلامی ، بدین معنی که هر چند کودک نسبت به حکمت آداب مزبور، درک و فهمی ندارد ولیکن از باب تمرین و تمهید، وی را به انجام آنها مکلف می کنیم و مهم این است که کودک خود را در تکلیف احساس کرده، بداند اگر تن به تکلیف ندهد با الزامهایی روبرو خواهد شد. علی (ع) در این باره می فرماید :

(( آن کس که ملکف به ادب شود ، بدیهایش اندک می گردد. ))

و در روایات داریم زمانی که کودک به 6 سالگی رسید او را به نماز و چنانچه تحمل گرفتن روزه را داشت به انجام آن وادار نمایید.

7- استفاده از فرصتهای مختلف جهت انتقال تجربیات و نصایح

امیرالمؤمنین (ع) و حضرت زهرا (س) از هر موقعیتی برای انتقال تجربیاتشان استفاده     می کردند . نامه امیرالمؤمنین به امام حسن (ع) یکی از این موارد است.

معرفی شبهات و انحرافات اجتماعی،‌ توصیه به مطالعه تاریخ، انتخاب مسیر مورد علاقه و اشتیاق، تحمل مصائب و مشکلات دنیا، پذیرش مسئولیت در حد توانایی ، برقراری نظم در امور زندگی،‌ تشخیص دوست از  غیر دوست و ارتباط گرم با خویشان و تکریم آنان از جمله رئوس برخی از این نصایحند.

بدیهی است خانه ای که ظریفترین نکات تربیتی ، با چنین دقتی در آن مراعات می گردد محل پرورش انسانهایی چون امام حسن (ع) ، امام حسین (ع) و زینب (س) خواهد بود. در پایان بد نیست متذکر شویم که اگر چه امیرالمؤمنین (ع) حقوق زیادی برای فرزندان قائل شده اند،‌اما از آن سو هم وظایفی برای فرزند بر شمرده اند که مهمترین آنها اینست که فرزند، پدر و مادرش را در هر چیز مگر در نافرمانی از خداوند سبحان اطاعت و پیروی کند :

(( فحق الوالد علی الولد ان یطیعه فی کل شیء الا فی معصیه الله سبحانه ))

 

جهت ایجاد ارتباط کد زیر را 

در سایت خود کپی کنید باتشکر

 

همسرداری در خانه علی علیه السلام

همسرداری در خانه علی علیه السلام

از آنجا که همسرداری امری است دو جا نبه، در این بخش به جای همسرداری علی (ع) ، عنوان همسرداری در خانه علی (ع) انتخاب گردید لذا به چند اصل از اصول حاکم در همسرداری خانه علی (ع) و فاطمه زهرا (س) اشاره می گردد:

1- پرهیز از خواسته های مادی و تلاش در جهت جلب رضایت همسر:

- فاطمه جان! آیا غذایی داری تا از گرسنگی بیرون آیم؟

- دو روز است که در منزل غذای کافی نداریم آنچه بود به شما و فرزندانم حسن و حسین دادم و خود از غذای اندک موجود استفاده نکردیم.

- فاطمه جان ! چرا به من اطلاع ندادی تا به دنبال تهیه غذا بروم؟

حضرت زهرای اطهر، نگاه نجیبش را بر زمین انداخت و فرمود:

یا ابا الحسن ! انی لا ستحیی من الهران اکلف نفسک ما لا تقدر علیه

ای اباالحسن! من از خدایم شرم دارم که از تو چیزی درخواست نمایم که مقدورت نباشد.

و اینگونه خانه علی و زهرا، کانون مودت و محبت و رحمت می شود، و علیرغم وجود همه مشکلات و سختیها و مصائب که در زندگی مشترک علی (ع) و زهرا (س) بیش از هر خانه دیگر وجود داشت، به اعتراف خود امیرالمؤمنان نگاه به چهره همسر کردن باعث زدوده شدن هرگونه غم و اندوه می گردد:

((سوگند به خدا، من زهرا (س) را تا آن هنگام که خداوند او را به سوی خود برد، خشمگین و مجبور به کاری ننمودم، او نیز مرا خشمگین نکرد و هیچگاه موجب ناخشنودیمن نشد... من هر گاه به چهره زهرا (س) نگاه می کردم هرگونه غم و اندوه از من برطرف می شد...))

آری این خانه، خانه ای است که از مظاهر رفاه مادی در آن هیچ یافت نمی کنی و لیکن همجواری با همسر و شریک زندگی را مایه آرامش می یابی.

 

2- تقسیم کار در خانه:

یکی از عوامل شادابی و تکامل خانواده تعیین حدود مسؤولیت افراد در خانواده است.

رسول خدا در اولین شب ازدواج علی (ع) و زهرا (س) کارهای آنان را به این شکل تقسیم نمود: خمیر کردن آرد و پختن نان و تمیز کردن و جارو زدن خانه به عهده فاطمه (س) باشد و کارهای بیرون منزل از قبیل جمع آوری هیزم و مواد غذایی را علی (ع) انجام دهد.

پس از آن بود که  حضرت زهرا (س) فرمود:

جز خدا کسی نمی داند که از این تقسیم کار تا چه اندازه خوشحال شدم، زیرا رسول خدا (ص) مرا از انجام کارهایی که مربوط به مردان است،‌ بازداشت.

 

 

3- فرمان پذیری و رعایت حق مدیریت شوهر در خانه:

البیت بیتک و المره زوجتک إفعل ما تشاء

علی جان! خانه، خانه توست و من همسر تو هستم، هر آنچه می خواهی انجام بده.

این پاسخ زهرای اطهر در جواب درخواست علی (علیه السلام) برای ورود عمر و ابوبکر به خانه و پس از ماجرای به آتش کشیدن در منزل و مصدوم شدن حضرت زهرا (س) است.

4- آرایش و زینت برای همسر

رسیدگی به وضع ظاهری به خاطر همسر از اصول زندگی یک زن و مرد مسلمان است و در زندگی علی (ع) و زهرا (س) نیز این اصل خود ر به خوبی نشان می دهد. نقل است پیامبر برای شب عروسی حضرت زهرا (س) دستور داد عطرهایی خوشبو تهیه کنند و زهرا (س) نیز در داخل خانه دائماً معطر بودند.

5- یاری رساندن به همسر

یا رسول الله هر دو دستم به علت آرد کردن گندم با آسیای دستی ورم کرده،‌زخم شده است.

دیشب را تا صبح به آرد کردن گندم مشغول بودم و علی نیز فرزندانم حسن وحسین را نگهداری می کرد.

و همین همراهی و دلجویی علی (ع) بود که زهرا (س) را در تحمل مصائب و مشکلات کارهای خانه یاری کرده و حتی تحمل زخم دست را هم بر او آسان می کرد. در آن سو هم هنگامی که علی (ع) از جهاد و جبهه جنگ برمی گشت، فاطمه (س) استقبال گرمی از او می کرد، شمشیر او را گرفته و می شست. در تمام فعالیتهای علی (ع) او را همراهی می کرد و نسبت به مسائل او و جامعه حساسیت نشان می داد و به این شکل با همراهی ، همفکری و رغبتی که در خود نشان می داد خستگیها و مرارتهای بیرون را از جسم و روح او دور می کرد.

 

6- حاکمیت روح عاطفی و نگاههای محبت آمیز در خانه

شیرین ترین اوقات زندگی ، لحظاتی است که انسان چشم به معشوق خود می دوزد و او را می نگرد و عاشقانه با او صحبت می کند و نهایت عشق و عاطفه خود را در کلام و نگاه ابراز می دارد.

زندگانی علی (ع) و زهرا (س) پر است از این لحظات عاشقانه و شیرین.

علی (ع) می گوید:           ((دائماً به او می نگریستم و از دلم غم و اندوهها برطرف می شد.))

و فاطمه (س) خطاب به همسرش می گوید:

علی جان ! جانم فدای تو ! جان و روح من سپر بلای جان تو ! یا اباالحسن همواره با تو خواهم بود. چه در خیر و نیکی به سر ببری، چه در سختی ها و بلاها گرفتار شوی، همواره با تو خواهم بود.

و چه نیکو کلام خود را به اثبات رسانید و جان خویش را در طبق اخلاص نهاد و فدایی علی (ع) شد.

7- اهمیت دادن به تفریح، مزاح و شادی در روابط

اگر چه خانه علی و زهرا، کانون ساده زیستی،‌ زهد، ایثار، انفاق، جهاد، سیاست،‌ اندیشه، شجاعت و هزاران فضیلت دیگر بود و اگر چه آنها مظلوم ترین انسانهای عالم هستند و عمری پررنج و مصیبت داشتند !‌و لیکن زندگی آنان خالی از لحظات شیرین و دلپسند تفریح و شادی هم نبود. چرا که علی (ع) و زهرا (س) هم انسانند و انسان هم به شادی و تفریح احتیاج دارد،‌اما از آنجا که علی و زهار در بالاترین مراتب انسانیت قرار دارند، تفریح و شادیشان هم متناسب با روح متکاملشان و به دور از هر گونه، افراط و تفریط است.

مروری بر چند نمونه زیبا از زندگی سراسر زیبای این بزرگواران مؤید مطالب فوق است :

- در شب عروسی شان، اگر چه زنان دف می زنند و سرودهای شاد می خوانند، اما فضای مجلس خالی از تکبیر و سرودهای معنوی هم نیست.

- در صحنه ای دیگر زهرا (س) را مشاهده می کنیم که در حضور علی (ع) با فرزندش حسین مشغول بازی کردن است و به او می فرماید :

انت شبیها بأبی                     لست شبیها بعلی

تو به پدر من پیامبر شبیهی و به پدرت علی شباهتی نداری

و این موجب خنده و تبسم حضرت علی (ع) می شود.

- در جای دیگری علی (ع) و زهرا (س) را مشاهده می کنیم که به اتفاق به صحرا رفته اند و به هنگام خوردن خرما و در قالب گفتگو و مفاخره ای شنیدنی، تفریحی شیرین و دلپسند دارند.

علی (ع) می فرماید: ای فاطمه ! رسول خدا ، مرا بیشتر از تو دوست می دارد. و حضرت زهرا (س) پاسخ می گوید: از سخن تو تعجب می کنم ! آیا می شود پیامبر اکرم (ص) تو را بیش از من دوست داشته باشند، در حالیکه من میوه دل او و عضوی از پیکرش و شاخه ای از شاخسارش می باشم و غیر از من فرزندی ندارد.

پس از آن به نزد پیامبر رفتند و صحبتشان را در حضور پیامبر ادامه دادند، ابتدا فاطمه (س) پیش دستی کرده و عرض کرد:

ای رسول خدا ! کدام یک از ما دو نفر نزد تو محبوب تریم، من یا علی؟ رسول خدا (ص) فرمود:

تو به من محبوب تری و علی از تو برای من عزیزتر است !

و پس از آن باز هم علی (ع) است و زهرا (س) و مفاخره ای شیرین و شنیدنی :

علی (ع)   : آیا من به تو نگفتم که فرزند فاطمه باتقوایم؟

زهرا (س)  : من نیز دختر خدیجه کبرایم

علی (ع)  : من فخر کائناتم

زهرا (س)  : من دختر کسی هستم که نزد خدا آنچنان گرامی شد که گویی به فاصله دو کمان یا نزدیکتر نسبت به پرودگارش قرار گرفت.

علی (ع)  : خدمتگزارم جبرئیل است.

زهرا (س)  : خطبه ام را در آسمان، راحیل خوانده است و خدمتگرارانم گروههای فرشتگان یکی پس از دیگری هستند.

علی (ع)  : من در جایگاهی رفیع و بلند زاده شدم.

زهرا (س)  : من هم در مقام والا و بلند مرتبه به ازدواج و همسری تو در آمدم...

علی (ع)  : شیعیان من از دانشم می نگارند.

زهرا (س)  : ظرف دانش شیعیان من نیز از دریای علمم لبریز می شود.

علی (ع)  : من کسی هستم که خداوند اسم مرا از اسم خود مشتق ساخته، او عالی است و من علی.

زهرا (س)  : من نیز چنین ام، او فاطر است و من فاطمه.

و زندگی کوتاه علی (ع) و زهرا (س) پر است از این قطعات تاریخی و صحنه های زیبا و شنیدنی که نشانگر با نشاط و زیبا بودن زندگی ایشان است علیرغم تمام مشکلات و گرفتاریهای آنان.

 

شخصیت علمی، فرهنگی علی علیه السلام

شخصیت علمی، فرهنگی علی علیه السلام

 ((سلونی قبل أن تفقدونی))

صدای درخواست علی (ع) که با تضرع، از مردمش می خواست تا ازعلم و معرفتش سرمست شوند، در میان همهمه حاضران گم شد! پنهان شد! و پس از آن با سؤال بی ربط و بی محتوای شخص کوته فکری از دست رفت! تمام شد! فقط اثری از آن در کتب تاریخی بجای ماند، تا در سالهایی دور و در روزگاری دیگر،‌ دانشمند سنی مذهبی چون ((ابن ابی الحدید)) بگوید:

((این ادعایی است که در طول تاریخ فقط شخصیتی مثل علی (ع) کرده است و می تواند بکند))

همانا این سید انسانهای متکامل و رشد یافته است که ضمن رعایت اصل اعتدال و پرهیز از هر گونه افراط و تفریط درگرایش به یکی از این جنبه ها، همه ابعاد وجودی خویش را در حد اعلای خود پرورش می دهد. به گواهی تاریخ، علی (ع) در رشته های گوناگون از علوم عقلی و نقلی، طبیعی و ماوراء الطبیعه، ریاضیات و اخلاقیات و اقسام فنون و حرفه های دیگر تخصص داشته اند، که برخی از آنها را بر می شماریم:

- ساخت اولین مدرسه اسلامی در ((صفه)) و تدریس در آن مدرسه

- انجام معالجات پزشکی (جذام- ضدعفونی- امراض داخلی)

- تدوین قرآن کریم

- ابداع علم صرف و نحو عربی و علم تجوید و تعلیم این علوم

- ستاره شناسی و جهت یابی در شب: (اولین بار در راه ″جلولا و نهاوند″ برای لشکر، مورد بهره برداری قرار گرفت.)

- تدریس زبان خارجی: (زبان پارسی ساسانی- زبان سریانی- خط پهلوی)

- دعوت عی (ع) به دانشگاه جندی شاپور خوزستان جهت تدریس ادبیات، طب و علوم دیگر که به علت وقوع جنگ صورت نگرفت.

- تعلیم مدیریت: (هرکس را که برای اداره قسمتی از کارهای حکومتی و دولتی       می فرستادند، پیش از آن می بایست کلاس مدیریت را می گذراند. این مدرسه در مدینه قرار داشت.)

- تسلط و تکلم به لهجه ها و زبان ملتهای جهان، حتی گویشهای محلی که البته غیر از عربی، تلکم به زبانهای فارسی، ترکی، عبری، لاتین و هندی در تاریخ زندگی ایشان درج گردیده است.

- ترجمه کتب علمی (امیرالمؤمنین ((قراباذین)) اثر دانشمندان دانشگاه جندی شاپور را از پارسی به عربی برگرداند، و راه را برای دیگران گشود.)

- تدریس علوم اسلامی ازجمله: عرفان، فقه، علوم قرآنی، فلسفه و ... در سنین جوانی

- تسلط کامل بر تورات و انجیل (علاوه بر قرآن)

- شناخت تاریخ گذشتگان و تاریخ ملل دیگر (ازجمله ایران و تاریخ آن)

- برگزاری کلاس تعلیم قضاوت و استوار ساختن اصول محاکمات حقوقی و جزایی

- فلز شناسی

جدا از تخصصهایی که در رشته های پیشین ذکر شد، امیرالمؤمنین را می توان یکی از بزرگترین نویسنده ها و خطبای تاریخ ادبیات عرب نام برد. به شهادت تمام ادبا و عقلای تاریخ، نهج البلاغه اثری است از قرآن- کلام الهی- فروتر و از کلام بشر، فراتر!

به غیر از قرآن منسوب به مولای متقیان، ایشان اولین نویسنده در تاریخ اسلام هستند و پس از ایشان است که سلمان فارسی ، ابوذر غفاری، اصبغ بن نباته و عبدا... ابن ابی رافع نیز به تألیف کتب اسلامی پرداختند. حضرت علی (ع) دوازده کتاب تألیف نمود که موضوع آنها: علوم قرآنی، پیشگویی حوادث عالم، احادیث پیامبر اسلام (ص) ، واجبات دین، ابواب فقه، علوم سیاسی اجتماعی، مباحث مدیریتی، وصیت نامه به محمد حنفیه و دیوان شعر است. بیشتر آنها هم اکنون از جمله میراث امامت محسوب شده و نزد حضرت صاحب الزمان (عج) موجود است. البته باید توجه داشت همه علومی که پیش از این ذکرشد،‌ مواردی بودند که زمینه و شرایط اجتماعی آن روز اجازه بروز این علوم را به مولای متقیان داد، چه بسا اگر ذهن و معرفت مردم و ظرف علمی جامعه، ظرفیت و یا زمینه بروز بیش از این را داشت مواردی بیش از آنچه ذکر شد از سیره امیرالمؤمنین به ظهور می رسید و یا اینکه چه بسا علوم دیگری هم به دست بشر می رسید که به دلیل همین نبودن ظرفیتها از دسترس بشریت به دور مانده و در سینه پرنورشان به امانت مانده است تا رسیدن زمان آن، ان شاءا...! چرا که امام مخزن علم الهی است و تمام اسرار و رموز هستی در نزد او موجود است، ولی چون تسلیم محض خداست هرگاه خداوند بخواهد از آن علم استفاده خواهد کرد.

 

جایگاه علی علیه السلام درهستی

جایگاه علی علیه السلام درهستی

معرفت و شناخت کامل شخصیت والای امیرالمؤمنین علی (ع) و جایگاه او در جهان هستی در حد بشر نیست چه رسول اکرم (ص) خطاب به مولا می فرماید :

یا علی لا یعرفک الاّّّ الله و انا

ای علی! تو را هیچکس نشناخت جز خدا و من

درابتدای خلقت، معمار آفرینش، زمین و خورشید و ماه و بر و بحر اعلام کرد که آفرینش شما، آفرینش همه چیز، به طفیل محبت پنج نور مقدس است.

یا ملائکتی و سکان سماواتی اعلموا انی ما خلقت سماء مبنیه و لا ارضا محدیه و لا قمرا منیرا و لا شمسا مضیئه

و لا فلکا یدور و لا بحرا یجری و لا فلکا یسری الا فی محبه هؤلاء الخمسه.

 

آفرینش بر محبت اینان رقم خورد و عرصه هستی به حب ولایت آنان از عدم شکل گرفت. اگر علی (ع) نبود، آفرینش به تکوینش نمی ارزید . نوروجود علی (ع) ، مصباح پایگاه آفرینش شد وهستی اول با وجود او شکل گرفت. هدفنامه وجود را نیز به وجود او پیوند زدند.

لو لا کلما خلقت الا فلاک و لو لا علی لما خلقتک...

در زیارتنامه مولی در روز غدیر علی (ع) را ندا می دهیم :

السلامٌَُُُ علیکُُ ایها النبأ العظیم، الذی هم فیه مختلفون

سلام برتو ای خبر بزرگ عالم! خبر بزرگ هستی. پس علی (ع) راز بزرگ خلقت است! اما در او اختلاف کردند. این بود که اول مظلوم عالم هم علی″ نام گرفت.

روزی پیامبر اکرم (ص) در جمع صحابه بودند و جبرئیل، ملک مقرب الهی هم به شکل انسانی در آن جمع حاضر بود. پیامبر به جبرائیل رو کردند و با اشاره به امیرالمؤمنین علی (ع) فرمودند: آیا او را می شناسی؟ عرض کرد: چگونه او را نشناسم که او در عرش مرا معلم بود و شیوه عبودیت الهی را به من تعلیم فرمود. تو به آدم وقتی که از بهشت قرب رانده شد و به زمین فراق هبوط کرد، با ذکر نام علی (ع) و اهل بیت او به درگاه الهی پذیرفته شد. نوح نام او را بر کشتی خویش حک کردو لنگرگاه کشتی اش را مسجد کوفه قرار داد. خداوند در شب معراج با حبیب خویش با صوت علی (ع) سخن گفت. قرآن کریم، علی (ع) را به منزله نقش پیامبر دانست.

فقل تعالوا ندع ابناء نا و ابناءکم و نساءنا و نساءکم و انفسنا و انفسکم (آل عمران 61)

پیامبر فرمودند: من و علی از یک درختیم (انا و علی من ش جره واحده) و باز فرموده:   (انت منی بمنزله هارون من موسی) و نیز: (انا مدینه العلم و علی بابها) همانا من شهر علمم و علی در آن است. و خطاب به مولی فرمود: (انت اخی و وصیی و وارثی) تو برادر من و وصی و وارث منی. در فرازی از دعای ندبه  پیامبر خطاب به علی می فرماید (لو لا انت یا علی لم یعرف المؤمنون بعدی) ای علی اگر تو نبودی مردم پس از من مؤمنان را نمی شناختند.

در زیارت مطلقه می خوانیم ((السالم علی میزان الاعمال)) علی میزان و معیار اعمال است. امام صادق (ع) در زیارت جدش عرضه می دارد درود بر تقسیم کننده بهشت و جهنم، درود بر نعمت الهی بر نیکان :

((السلام علی قسیم الجنه و النار السلام علی نعمه الله علی الابرار))

محبت علی عامل رسیدن به کمال

در دوایر مختلف هستی،‌هر شعاعی به دور محوری می چرخد و هر پدیده ای حول قطب وجودی که وابسته به اوست، دور می زند. امام معصوم محور هستی، قطب عالم وجود، تکیه گاه آفرینش، واسطه فیض الهی به جهان هستی و نگهدارنده کائنات باذن الله است. در این راستا، محبت و ولایت علی (ع) مربی همه موجودات، هدایتگر آنان به سوی کمال و سبب دوام و قوام تمامی پدیده ها از جمال تا انسان است. پیامبر خدا (ص) در این رابطه بیان زیبایی می فرماید:

 

                                   حبًٌ علیٍٍٍّ حسنه لا تضرمعها سیئهًٌ      (بحار ج 9 ص 401)

محبت علی (ع) حسنه ای است که با وجود آن هیچ گناهی به انسان صدمه نمی رساند.

بر این معنا اگر محبت علی (ع) که نمونه کامل انسانیت و طاعت و  عبودیت و اخلاق است از روی صدق و راستی باشد، مانع ارتکاب گناه می گردد. مانند واکسنی که مصونیت ایجاد می کند و نمی گذارد بیماری در شخص ″واکسینه شده″ راه یابد. محبت پیشوایی مانند علی (ع) که نمونه تقوا و پرهیزکاری است آدمی راشیفته رفتار علی (ع) می کند. فکر گناه را از سر او بدر می برد، البته به شرطی که محبتش صادقانه باشد . کسی که علی (ع) را بشناسد، تقوای او را بشناسد، سوزوگداز عارفانه او را، ناله های نیمه شبهایش را و ساده زیستی و کار و تلاش همه جانبه اش را بداند، محال است به خلاف فرمان او که همیشه امر به تقوی و درستی می کرد عمل کند. یعنی هر محبی به خواسته محبوبش احترام می گذارد و فرمان او را گرامی می دارد. فرمانبرداری از محبوب لازمه محبت صادق است.

 

پس محب واقعی علی ، واله و حیران علی و عاشق و جانباز علی، رهرو راستین علی است.