آیتالله مظاهری در نوشتاری با استناد به کتب معتبر شیعه و سنی با تاکید بر اینکه نزدیک به ده هزار روایت از شیعه و سنی در خصوص امامت 12 نفر از اهلبیت پیامبر (ص) نقل شده است این روایات را به سه دسته تقسیم کرده است.
متن نوشتار این مرجع تقلید بدین شرح است:
امامت دوازده امام(ع)
نزدیک به ده هزار روایت از طریق شیعه و سنّى درباره امامت دوازده نفر از اهل بیت پیامبر گرامى (ص)، نقل شده که این روایات در کتابهاى معتبر اهل تشیّع و اهل سنّت موجود است. این روایات بر سه گونه تقسیم مىشود :
الف) روایاتى که به طور فشرده دلالت بر مدّعاى شیعه دارد، مانند روایت «ثقلین» و روایت «سفینه» و روایت «ائمّه اثنى عشر»:
1)روایت ثقلین: «قال رَسُولُ اللَّهِ (ص): اِنّى تارِکٌ فیکُمُ الثِّقْلَیْنِ کِتابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتى اَهْلَ بَیْتى وَ اِنَّهُما لَنْ یَفْتَرِقا حَتّى یَرِدا عَلَىَّ الْحَوضَ ما اِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِما لَنْ تَضِلُّوا».
(بحار الانوار، ج 35، ص 184، باب 4، ح 2.)
«به درستى که من در بین شما دو چیز گرانبها مىگذارم قرآن و اهل بیتم، و آن دو از یکدیگر جدا نمىشوند تا در حوض کوثر بر من وارد شوند، تا زمانى که به این دو تمسّک کنید گمراه نمىشوید».
2) روایت سفینه: «قالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): مَثَلُ اَهْلِ بَیْتى فیکُمْ کَمَثَلِ سَفینَةِ نُوحٍ مَنْ رَکِبَها نَجا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْها غَرَقَ».
(بحار الانوار، ج 23، ص 123، باب 7، ح 48.)
«اهل بیت من در بین شما مانند کشتى نوح است، هر کس سوار آن شد نجات یافت و هر کس از آن تخلّف کرد غرق شد».
3) روایت ائمّه اثنى عشر:«قالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): لا یَزالُ الدّینُ قائِماً حَتّى تَقُومُ السَّاعَةُ وَ یَکُونُ عَلَیْکُمْ اِثْنى عَشَرَ خَلیفَةً کُلُّهُمْ مِنْ قُرَیْشٍ».
(بحار الانوار، ج 36، ص 239، باب 41، ح 38.)
«تا روز قیامت، دین اسلام پایدار است و دوازده جانشین براى شما هست که همه آنها از قریش هستند».
روایت اخیر همچنین با الفاظ دیگرى ولى با همین محتوا، به طور متواتر در کتابهاى معتبر اهل تشیّع و اهل سنّت از رسول گرامى (ص) نقل شده است، مانند:
«یَکُونُ بَعْدى اِثْنا عَشَرَ خَلیفَةً کُلُّهُمْ مِنْ قُرَیْشٍ».
(بحار الانوار، ج 36، ص 268، باب 41، ح 88.)
«بعد از من دوازده نفر جانشین مىباشند که همگى از قریش هستند».
«اَلْاَئِمَّةُ بَعْدى اِثْنا عَشَرَ کُلُّهُمْ مِنْ قُرَیْشٍ».
(بحار الانوار، ج 36، ص 282، باب 41، ح 103.)
«امامان بعد از من دوازده نفرند که همگى از قرش هستند».
«لا یَزالُ هذَا الدّینُ عَزیزاً مَنیعاً اِلى اِثْنى عَشَرَ خَلیفَة».
(بحار الانوار، ج 36، ص 266، باب 41، ح 87.)
«پیوسته این دین غالب و محفوظ است تا زمانى که دوازده نفر جانشین باشند».
تواتر این روایات از جهت محتواى آن بوده و به تواتر، معنوى گفته مىشود، ولى روایات «ثقلین» و «سفینه» داراى تواتر لفظىاند.مؤلّف کتاب ارجمند »عبقات الانوار«، روایت ثقلین را با صدها سند معتبر از عالمان شیعى و سنّى نقل کرده و تنها یکصد و هشتاد و هفت سند در خصوص این روایت از علماء اهل سنّت را در طى دو جلد بیان کرده است.
ب) روایاتى که مقصود را رساتر و گویاتر از روایات دسته اوّل بیان کرده است، این روایات نیز به تواتر معنوى از پیامبر گرامى (ص) در کتابهاى معتبر شیعه و سنّى نقل شده است. ار باب نمونه دو روایت را در ذیل مىآوریم:
1) «قالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): یا حُسَیْنُ اَنْتَ الْاِمامُ، اِبْنُ اِلْاِمامِ، اَخُو الْاِمامِ، تِسْعَةٌ مِنْ وُلْدِکَ اَئِمَّةٌ اَبْرارٌ».
(بحار الانوار، ج 36، ص 291، باب 41، ح 116.)
«اى حسین تو امام، فرزند امام، برادر امام هستى، نه نفر امام نیز از فرزندان تو هستند».
یا هنگامى که از پیامبر در مورد جانشینان آن حضرت سؤال شد، فرمود:
2) «عَلِىٌّ اَخى وَ وَزیرى وَ وَصیّى وَ وارِثى وَ خَلیفَتى فى اُمَّتى وَ وَلِىُّ کُلِّ مُؤْمِنٍ بَعْدى، وَ اَحَدَ عَشَرَ اِماماً مِنْ وُلْدِهِ، اَلْحَسَنُ ثُمَّ الْحُسَیْنُ ثُمَّ تِسْعَةٌ مِنْ وُلْدِ الْحُسَیْنِ واحِدٌ بَعْدَ واحِدٍ، اَلْقُرانُ مَعَهُمْ وَ هُمْ مَعَ الْقُرانِ لا یُفارِقُونَهُ حَتّى یَرِدُوا عَلَىَّ الْحَوضَ».
(بحار الانوار، ج 33، ص 148، باب 16، ح 421.)
«على برادر و یاور و وصىّ و وارث و جانشین من در امّت من است او و یاده نفر از فرزندانش ولىّ و سرپرست هر مؤمنى بعد از من هستند، حسن و سپس حسین، سپس نه نفر از فرزندان حسین یکى پس از دیگرى جانشین من هستند قرآن با ایشان است و ایشان با قرآن هستند، ایشان قرآن را رها نمىکنند تا همگى در حوض کوثر بر من وارد شوند».
ج) روایاتى که روشن و بدون ابهام، امامان را تعیین مىکند و نام آنان را یکى پس از دیگرى به وضوح بر مىشمارد. این روایات نیز به تواتر معنوى در کتابهاى شیعه و سنّى نقل شده است. مانند سه روایت ذیل:
1) »قالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) فى تَفْسیرِ «اُولِى الْاَمْرِ» فى قَولِهِ تَعالى «یا اَیُّهَا الَّذینَ امَنُوا اَطیعُوا اللَّهَ وَ اَطیعُوا الرَّسُولَ وَ اُولِى الْاَمْرِ مِنْکُمْ« اِذا سَأَلَ جابِرُ بْنُ عَبْدِاللَّهِ الْاَنْصارى عَنْهُمْ: هُمْ خُلَفائى یا جابِر وَ اَئِمَّةُ الْمُسْلِمینَ بَعْدى اَوَّلُهُمْ عَلِىُ بْنُ اَبیطالِب ثُمَّ الْحَسَنُ ثُمَّ الْحُسَیْنُ ثُمَّ عَلِىُّ بْنُ الْحُسَیْنِ ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلىٍّ الْمَعْرُوفُ فِى التَوراةِ بِالْباقِرِ وَ سَتُدْرِکُهُ یا جابِر فَاِذا لَقیتَهُ فَاقْرَأْهُ مِنّى السَّلام ثُمَّ الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ ثُمَّ عَلِىُّ بْنُ مُوسى ثُمَّ مُحَمَّدٌ بْنُ عَلىٍّ ثُمَّ عَلِىُّ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ الْحَسَنُ بْنُ عَلىٍّ ثُمَّ سَمیّى وَ کَنیّى حُجَّةُ اللَّهِ فى اَرْضِه وَ بَقِیَّتُهُ فى عِبادِهِ اِبْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِىٍّ، ذاکَ الَّذى یَفْتَحُ اللَّهُ - تَعالى ذِکْرُهُ - عَلى یَدَیْهِ مَشارِقَ الْاَرْضِ وَ مَغارِبَها، ذاکَ الَّذى یَغیبُ عَنْ شیعَتِه وَ اَولِیائِه غَیْبَةً لا یَثْبُتُ فیها عَلَى الْقَولِ بِاِمامَتِهِ اِلّا مَنِ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ بِالْایمانِ».
(بحار الانوار، ج 36، ص 249، باب 41، ح 67.)
«پیامبر اکرم (ص) درباره »اولى الامر« در پاسخ به سؤال جابربن عبداللَّه انصارى که سؤال کرد اولى الامر چه کسانى هستند، فرمود: آنها جانشینان من و امامان مسلمانان بعد از من هستند، اوّل آنها على بن ابیطالب، سپس حسن، سپس حسین، سپس على بن حسین، سپس محمّد بن على که در تورات به باقر معروف است و اى جابر تو او را درک مىکنى، هنگامى که او را ملاقات کردى سلام مرا به او برسان، سپس جعفر بن محمّد صادق، سپس موسى بن جعفر، سپس على بن موسى، سپس محمّد بن على، سپس على بن محمد، سپس حسن بن على، سپس هم نام و کنیهام حجّت خدا در زمین و ذخیره خدا در بین بندگان خدا، فرزند حسن بن على، اوست کسى که خدا شرق و غرب زمین را به دست او فتح مىکند، اوست کسى که از شیعیان و دوستانش غایب مىشود، غایب شدنى که بر امامتش ثابت نمىماند مگر کسى که خداوند قلب او را با ایمان امتحان کرده باشد«.
2)«قالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) لِعَلىٍّ (ع) فى تَفْسیرِ آیَةِ التَّطْهیرِ: یا عَلِىُّ هذِهِ الْایَةُ نَزَلَتْ فیکَ وَ فى سِبْطَىْ وَ الْاَئِمَّةِ مِنْ وُلْدِکَ، فَقُلْتُ: یا رَسُولَ اللَّهِ، وَ کَمِ الْاَئِمَّةُ بَعْدَکَ، قالَ: اَنْتَ یا عَلِىٌّ ثُمَّ اِبْناکَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ وَ بَعْدَ الْحُسَیْنِ عَلِىٌّ اِبْنُهُ، وَ بَعْدَ عَلِىٍّ مُحَمَّدٌ اِبْنُهُ، وَ بَعْدَ مُحَمَّدٍّ جَعْفَرٌ اِبْنُهُ، وَ بَعْدَ جَعْفَرٍ مُوسى اِبْنُهُ، وَ بَعْدَ مُوسى عَلِىٌّ اِبْنُهُ، وَ بَعْدَ عَلِىٍّ مُحَمَّدٌ اِبْنُهُ، وَ بَعْدَ مُحَمَّدٍ عَلِىٌّ اِبْنُهُ، وَ بَعْدَ عَلِىٍّ اَلْحَسَنُ اِبْنُهُ وَ الْحُجَّةُ مِنْ وُلْدِ الْحَسَنِ، هکَذا اَسْمائُهُمْ مَکْتُوبَةٌ عَلى ساقِ الْعَرْشِ، فَسَأَلْتُ اللَّهَ تَعالى عَنْ ذلِکَ، فَقالَ: یا مُحَمَّد هذهِ الْاَئِمَّةُ بَعْدَکَ مُطَهَّرُونَ مَعْصُومُونَ، وَ اَعْدائُهُمْ مَلْعُونُونَ«.
(بحار الانوار، ج 36، ص 336، باب 41، ح 199.)
«پیامبر (ص) درباره آیه تطهیر به حضرت على (ع) فرمود: اى على این آیه درباره تو و دو فرزندم و امامان از نسل تو نازل شده است، (حضرت على (ع) مىفرماید:) عرض کردم: اى پیامبر خدا، چند نفر امام بعد از شما هستند؟ فرمود: اى على، تو سپس دو فرزندت حسن و حسین و بعد از حسین فرزندش على، و بعد از على فرزندش محمّد و بعد از محمّد فرزندش جعفر و بعد از جعفر فرزندش موسى و بعد از موسى فرزندش على و بعد از على فرزندش محمّد و بعد از محمّد فرزندش على و بعد از على فرزندش حسن و حجّت فرزند حسن، اینگونه نامهاى ایشان بر ساق عرش نوشته بود، از خدا درباره این نامها سؤال کردم، خداوند فرمود: اى محمّد اینها امامان بعد از تو هستند، پاک و معصومند و دشمنان آنها ملعون هستند«.
3) »«قالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) لِلْحُسَیْنِ (ع): یَخْرُجُ مِنْ صُلْبِکَ تِسْعَةٌ مِنْ اَئِمَّةٍ مِنْهُمْ مَهْدِىُّ هذِهِ الْاُمَّة، فَاِذَا اسْتُشْهِدَ اَبُوکَ فَاْلحَسَنُ بَعْدَهُ، فَاِذا سُمَّ الْحَسَنُ فَاَنْتَ، فَاِذا اسْتُشْهِدْتَ فَعَلِىٌّ اِبْنُکَ، فَاِذا مَضى عَلِىٌّ فَمُحَمَّدٌ اِبْنُهُ، فَاِذا مَضى مُحَمَّدٌ فَجَعْفَرٌ اِبْنُهُ، فَاِذا مَضى جَعْفَرٌ فَمُوسى اِبْنُهُ، فَاِذا مَضى مُوسى فَعَلِىٌّ اِبْنُهُ فَاِذا مَضى عَلِىٌّ فَمُحَمَّدٌ اِبْنُهُ، فَاِذا مَضى مُحَمَّدٌ فَعَلِىٌّ اِبْنُهُ، فَاِذا مَضى عَلِىٌّ فَالْحَسَنُ اِبْنُهُ، ثُمَّ الْحُجَّةُ بَعْدَ الْحَسَنِ، یَمْلَأُ الْاَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلاً کَما مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوراً».
(بحار الانوار، ج 36، ص 306، باب 41، ح 145.)
«پیامبر (ص) به امام حسین (ع) فرمود: از نسل تو نه امام هستند که »مهدى« این امّت نیز از ایشان است، هنگامى که پدرت شهید شد حسن، و هنگامى که حسن مسموم شد تو و بعد از شهادت تو فرزندت على، و هنگامى که على از دنیا رفت فرزندش محمّد، و هنگامى که محمّد از دنیا رفت فرزندش جعفر، و هنگامى که جعفر از دنیا رفت فرزندش موسى، و هنگامى که موسى از دنیا رفت فرزندش على، و هنگامى که على از دنیا رفت فرزندش محمد، و هنگامى که محمّد از دنیا رفت فرزندش على، و هنگامى که على از دنیا رفت فرزندش حسن، و سپس حجّت زمین را از عدل پر مىکند همانگونه که از ظلم پر شده است».
/30362
عده ای این سوال را مطرح می کنند که آیه «و نرید أن نمن على الذین استضعفوا فى الأرض و نجعلهم أئمّة و نجعلهم الوارثین»(1) چه ارتباطى به قیام حضرت مهدى دارد؟
، پاسخ این مرجع تقلید به سوال فوق را چنین بیان کرده است:
1. آیه «و نرید أن نمن على الذین استضعفوا فى الأرض و نجعلهم أئمّة و نجعلهم الوارثین» اراده ما بر این است که بر ستمدیدگان نعمت بخشیم و آنان را پیشوایان و وارثان روى زمین قرار دهیم.
بررسى آیه با ملاحظه ماقبل و مابعد آن، این مسأله را قطعى مى سازد که قرآن هرگز از یک برنامه موضعى و خصوصى، مربوط به بنى اسرائیل سخن نمى گوید، بلکه بیانگر یک قانون کلى براى همه اعصار و قرون و همه اقوام و جمعیت هاست و مى فرماید: ما اراده کرده ایم که بر مستضعفان منت بگذاریم و آنان را وارثان حکومت روى زمین قرار دهیم. این بشارتى است براى همه انسان هاى آزاده و خواهان حکومت عدل و داد و برچیده شدن بساط ظلم و جور. شاهد این مطلب آیه دیگر است: (و لقد کتبنا فى الزبور من بعد الذکر انّ الأرض یرثها عبادى الصالحون). (2)
«در "زبور"، پس از "تورات" نوشتیم که زمین در آینده از آن بندگان صالح است».
یکى از این نمونه ها حکومت بنى اسرائیل و زوال حکومت فرعونیان بود.
نمونه کاملترش حکومت پیامبر اسلام و یارانش بعد از ظهور اسلام بود که سرانجام خدا به دست همین گروه دروازه قصرهاى کسرى ها و قیصرها را گشود، و آنان را از تخت قدرت به زیر آورد، و بینى مستکبران را به خاک مالید.
و نمونه گسترده تر، ظهور حکومت حق و عدالت در تمام کره زمین به وسیله مهدى ارواحنا له الفداء است. بنابراین، اگر با این آیه بر ظهور حضرت مهدى استدلال مى کنند در حقیقت نوعى استدلال با ضابطه کلى بر مصداق و مورد است.
مفسران معتقدند که آیات قرآن اگر در موردى نازل شد، اختصاص به آن مورد ندارد بلکه در طول زمان، براى خود مصداق پیدا مى کند.
و لذا از امیرمؤمنان(علیه السلام) روایت شده است که در تفسیر آیه فرمود:
«هم آل محمد یبعث الله مهدیّهم بعد جهدهم فیعزّهم ویذلّ عدوهم».(3)
«این گروه آل محمد هستند. خداوند مهدى آنها را پس از زحمت و فشارى که بر آنها وارد مى شود، برمى انگیزد و به آنها عزّت مى بخشد. دشمنانشان را ذلیل و خوار مى سازد».
در حدیثى از امام چهارم، چنین وارد شده است:
والذى بعث محمداً بالحقّ بشیراً ونذیراً إنّ الأبرار منّا أهل البیت وشیعتهم بمنزلة موسى وشیعته، وإن عدوّنا وأشیاعهم بمنزلة فرعون وأشیاعه».(4)
«سوگند به کسى که محمد را به حق بشارت دهنده و بیم دهنده قرار داد که نیکان ما اهل بیت و پیروان ما، به منزله موسى و پیروان او هستند و دشمنان ما و پیروان آنها به منزله فرعون و پیروان اویند(سرانجام ما پیروز مى شویم و آنها نابود مى شوند و حکومت حق و عدالت، از آنِ ما خواهد بود».
2. آیه( بقیة الله خیر لکم إن کنتم مؤمنین و ما أنا علیکم بحفیظ). (5) «آنچه خدا براى شما بر جاى نهاده براى شما بهتر است اگر ایمان داشته باشید و من پاسدار شما و اجبار کننده شما نیستم».
حضرت شعیب در این آیه گوشزد مى کند که کم فروشى نکنند و در معاملات به مردم ظلم و ستم روا ندارند. سرانجام یادآور مى شود («بقیة الله» یعنى سود حلال و اندک که برابر با شرع الهى است براى شما بهتر است).
و در آیه دیگر مى فرماید:
(و الباقیات الصالحات خیر عند ربّک ثواباً و خیر أملاً). (6)
«چیزهاى خوب و ماندگار در نزد خدا از نظر پاداش و آرزو بهتر است».
آیه یک ضابطه کلى را بیان مى کند که یکى از مصادیق آن، همان است که در مورد قوم شعیب آمده(سود اندک و معامله پاک).
این ضابطه در طول تاریخ، مصادیقى دارد. انبیا و اولیا از مصادیق بقیة الله هستند و یکى از مصادیق آن حضرت مهدى(علیه السلام) است که امام باقر(علیه السلام) در مورد او مى فرماید:
«أوّل ما ینطق القائم (علیه السلام) حین یخرج هذه الآیة: ( بقیة الله خیر لکم إن کنتم مؤمنین ) ، ثم یقول: أنا بقیة الله وحجته وخلیفته علیکم فلا یسلم علیه مسلم إلاّ قال: السلام علیک یا بقیة الله فى أرضه».
نخستین سخنى که مهدى(علیه السلام) پس از قیام خود مى گوید
«نخستین سخنى که مهدى(علیه السلام) پس از قیام خود مى گوید این آیه است: ( بقیة الله خیر لکم إن کنتم مؤمنین )، سپس مى گوید: منم بقیة الله وحجت و خلیفه او در میان شما، سپس هیچ کس بر او سلام نمى کند، مگر این که مى گوید: السلام علیک یا بقیة الله فى أرضه». (7)
درست است که در آیه مورد بحث، منظور از «بقیة الله» سود و سرمایه حلال و یا پاداش الهى است ولى هر موجود نافع که از طرف خداوند براى بشر باقى مانده و مایه خیر و سعادت او گردد «بقیة الله» حساب مى شود. تمام پیامبران الهى و پیشوایان بزرگ «بقیة الله» هستند. تمام رهبران راستین که پس از مبارزه با یک دشمن سرسخت براى یک قوم و ملت، باقى مى مانند از این نظر، بقیة الله هستند.
همچنین سربازان مبارزى که پس از پیروزى از میدان جنگ، باز مى گردند، آنها نیز بقیة الله هستند. از آنجا که مهدى موعود(عجل الله تعالى فرجه الشریف) آخرین پیشوا و بزرگترین رهبر انقلابى پس از قیام پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) است، یکى از روشن ترین مصادیق «بقیة الله» مى باشد و از همه به این لقب شایسته تر است. به ویژه که تنها باقى مانده پس از پیامبران و امامان است.
پی نوشت ها:
1. قصص/ 5.
2. انبیاء/ 105.
3. غیبت شیخ طوسى، به نقل از نورالثقلین، ج4، ص 11.
4. مجمع البیان، ذیل آیه مورد بحث.
5. هود/ 86.
6. کهف/ 46.
7. به نقل از تفسیر صافى، ذیل آیه فوق.
/62304
اوّلین خطبه و اعلامیّه حضرت بقیةالله روحی له الفداء:
از امام باقر(ع) روایت شده که آن حضرت فرمودند: در روز اول ظهور، قائم ما در مکه در کنار بیت الله الحرام در حالتی که به کعبه تکیه داده است مردم جهان را مخاطب قرار داده، چنین می فرماید:
ای مردم! ما آل محمد -که درود خداوند بر او و خاندانش باد - در درجه اول از خداوند بزرگ و در مرتبه دوم از بندگان خداوند که جواب ما را می دهند یاری می طلبیم. (البته طلب یاری از مردم به جهت امتحان و اتمام حجّت بر آنها است.)
ای مردم! ما خاندان پیامبر شما هستیم و از هرکس به خداوند بزرگ و حبیبش رسول الله سزاوارتریم [و از نظر مقام، برتری داریم].
ای مردم! هر کس در ارتباط با حضرت آدم با من مجادله کند بداند من از او به آدم اولی ترم و آن که در رابطه با شخصیت نوح با من محاجّه کند من بر او نسبت به نوح مقدّم هستم و هر کس بخواهد در ارتباط با ابراهیم با من مجادله کند من از او نسبت به ابراهیم برتری دارم و اگر کسی بخواهد با شخصیت محمد -که درود خداوند بر او و خاندانش باد - با من محاجّه کند مسلّماً من نسبت به حضرت محمد از او احقّ و اولی [و تنها فرزند و باقیمانده او و یگانه نگهبان دین و شخصیّت او] هستم و هرکس که بخواهد در ارتباط با بقیّه انبیاء و فرستادگان خداوند به محاجّه با من برخیزد، من بر او نسبت به انبیاء تقدم دارم [و جانشین اجرا کننده تمام طرحهای آنها من هستم]. آیا خداوند در قرآن مجیدش نفرموده است: «به درستی که خداوند آدم و نوح و آل ابراهیم و خاندان عمران را بر جهانیان اختیار فرموده و بعضی را بر برخی برتری داده است. و البته خداوند شنوا و دانا است.»؟
پس ای مردم! من تنها باقیمانده از آدم و یگانه ذخیره نوح پیامبر و خلاصه و برگزیده از ابراهیم و از محمد هستم که درود خداوند بر آن بزرگوار و خاندانش باد.
ای مردم! بدانید آن کس که بخواهد در قرآن با من مجادله نماید من از همه اولی تر به قرآن خداوند هستم [و تمام علوم و معارف قرآن و قوانین حیات بخش آن در نزد من است].
ای مردم! آگاه باشید هر کس که درباره سنت رسول اکرم [یعنی تعلیمات آن حضرت و خاندان عزیزش] با من مجادله کند، من اولی تر از او هستم. پس شما را به خداوند سوگند می دهم هر کس که امروز سخنان مرا می شنود آن را به آنهایی که در اینجا حاضر نیستند برساند، و شما را به حق خداوند و رسول او و آن حقی که من بر شما دارم [یعنی حق ذُوالقربای پیامبر بودن] سوگند می دهم که ما را در حقوقمان یاری نمایید و جلوی ظلم و ستم را که درباره ما روا داشتند بگیرید؛ چه آنکه حقوق ما را پنهان ساختند و درباره ما ظلم کردند و از وطنمان آواره نمودند و نسبت به ما غدر روا داشتند و پیروان باطل بر ما افترا بستند. از خدا بترسید، ما را مخذول نکنید، بلکه یاری کنید تا خداوند شما را نُصرت عطا فرماید.
پی نوشت ها :1-سوره آل عمران(2)، آیات 33-35.2-نعمانی، الغیبه، ب 14، ح 67.
62303/
پروردگارا!بر محمّد و خاندانش درود فرست، و از دوستت، خلیفهات، حجّتت بر خلقت، و آن زبانى که معرف توست و گویاى حکمت تو، و آن چشم بیناى تو در میان مخلوقاتت، و گواه بر بندگانت... بزرگمرد مجاهد کوشا، بنده پناهنده به تو، دفاع کن .
خداوندا!او را از شرّ آنچه آفریدى و پدید آوردى و ایجاد نمودى و پروراندى و تصویر نمودى در امان دار، و او را از پیش رو و از پشت سر و از طرف راست و چپ، و از بالا و پایین محافظت فرما، آن گونه که هر که در حفاظت تو باشد ضایع نگردد.در وجود او، پیامبرت را، و وصى پیامبرت را، و پدرانش را؛ پیشوایانت و ارکان دینت را که درود تو بر تمامى آنان باد حفظ نما و او را در امانت خودت که هرگز ضایع نگردد، و در همسایگىات که مورد تعرّض قرار نگیرد، و در نگهدارى و حمایت خودت که مورد ظلم واقع نشود، قرار ده.
خدایا!او را به امان محکمت در امان دار، که هر که در آن قرار گیرد هرگز شکست نخورد، و او را درحمایت خودت که هر که در آن باشد ظلم نبیند قرار ده، و او را به یارى برترت یارى ده، و به قدرتت توانایش کن، و فرشتگانت را پشت سر او قرار ده.
بارالها!دوست دار هر که او را دوست دارد، و دشمن دار هر که با او بستیزد، و زره محکمت را بر او بپوشان، و فرشتگانت را گرداگرد او قرار ده.
پروردگارااو را به برتر از مقامى که عدالت گسترانِ از پیروان پیامبرانت را به آن مقام رساندى ، برسان.
خداوندا!شکافها را با او پر کن، گسستگىها را به او پیوسته دار، ظلم را به او بمیران، عدالت را نمایان ساز، و زمین را به عمر طولانىاش زینت بخش، و او را با یارى تأیید کن، و با بیم نصرت نما، و براى او گشایشى آسان قرار ده، و از جانب خودت براى او برهانى قاطع بر دشمنت و دشمنش مقدّر کن.
بارالها!او را قائم منتظر قرار ده، و پیشوایى که به او مانع ظلم مىشوى، و او را با یارى قدرتمند و پیروزى نزدیک توانا کن، و او را وارث شرق و غرب جهان که برکتشان دادى قرار ده، سنّت پیامبرت را به او زنده کن، تا هیچ حقّى را بخاطر ترس از مخلوقى پنهان ندارد، یاورش را نیرو ده، و دشمنانش را خوار، و هر که با او بستیزد و مکر کند نابود کن.
بارالها!سرکشان کافر و سالارانشان و ریش سفیدانشان و یاورانشان را نابود ساز، و سرکردگان گمراهى و بدعت گذاران و سنّتشکنان و تقویتکنندگان باطل را درهم شکن، سرکشان را به او خوار فرما، و کافران و منافقان و بىدینان را به دست او نابود کن، ... هر وقت و هر جا که باشند... در شرق و غرب زمین، در خشکى و دریا، در دشت و کوه، تا هیچ جنبندهاى از آنان را زنده نگذارى، و نشانى از ایشان برجاى ننهى.
بارالها!او همان بنده توست که بر غیب او را امین دانستى، و او را از [ارتکاب گناه] نگاه داشتى، وبه دورى او از بدیها حکم فرمودى، و از هر پلیدى او را پاکیزه نمودی، و از هر چرکى او را دور کردى، و از دو دلى او را در امان داشتى.
بارالها!در روز قیامت و روز وقوع آن بلاى بزرگ براى او گواهى مىدهیم که گناهى انجام نداده، و معصیتت را مرتکب نشده، و فرمانبرىات را ضایع ننموده، و پردهاى را ندریده، و بایستهاى را تبدیل نکرده، و آیین تو را تغییر نداده است، و او امام هدایتگر، هدایت شده، پاکیزه، باتقوا، وفا کننده و پسندیده پاک مىباشد.
بارالها!پس بر او و پدرانش درود فرست و به او و فرزندان و خاندان و نسل و امّت و تمامى پیروانش، آنچه روشنى چشم و شادمانى او را در بردارد عطایش کن، و فرمانروایى او را در تمام مکانها، دور و نزدیک، بر قدرتمداران و فرمانبران [آن نواحى] بگستران، تا حکم او بر تمامى احکام غالب و هر باطلى را با حقّ او نابود سازى.
بارالها!به دست او ما را به راه هدایت و بزرگ و میانهاى ببر که تندرو بسوى او بازگردد و دنباله رو به آن برسد.
بارالها!ما را بر فرمانبرى او نیرو، و بر همراهى او راست بگردان، و به متابعت او بر ما منّت گذار، و ما را در حزب او، که قیام کنندگان به امرت، و صبرکنندگان به همراهش، و آنان که با خیرخواهى براى او جویاى خشنودىاند، قرار ده، تا این که در روز قیامت ما را در زمره یاوران و پشتیبانان و تقویتکنندگان حکومتش محشور گردانى.
بارالها!بر محمّد و خاندانش درود فرست، و این را از طرف ما براى خودت، در حالى که از هر شک و شبهه و خودنمایى و شهرتطلبى بدور باشد، قرار ده، تا بر غیر از تو بر آن اعتماد نکنیم، و قصدى جز تو نداشته باشیم، و ما را در جایگاه او وارد کن، و در بهشت همراه او قرار ده، و ما را در کار او به دلتنگى و خستگى و سستى و پراکندگى مبتلا مساز، و ما را از کسانى قرار ده که از آنان براى یارى دینت کمک گرفته و به آنان ولیّات را عزیز مىگردانى، و به جاى ما گروه دیگرى را برنگزین چه این که این کار بر تو آسان و بر ما بسیار گران و دشوار است، وتو بر هر کار توانایى.
بارالها!بر والیان عهدش درود فرست، و ایشان را به آرزوهایشان برسان، و عمرشان را طولانى ساز وآنان را یارى ده، و براى او آنچه از امر دینت را به آنان نسبت دادهاى به نهایت برسان، و ما را پشتیبانان آنان و یاوران دینت قرار ده، و بر پدران پاکیزه اش و پیشوایان هدایتگر درود فرست.
بارالها!ایشان معدنهاى سخنان تو، و خزینهداران علم تو، و حاکمان امر تو، و بندگان خالص تو، و بهترین مخلوقات تو، و دوستانت و فرزندان دوستانت، و برگزیدگانت و فرزندان برگزیدگان تو هستند که درود و رحمت و برکاتت بر تمامى آنان باد.
بارالها!( درود و رحمتت بر) همکاران او در کارش، و یاورانش در فرمانبریت، کسانى که آنان را سنگر و سلاح او، و پناهگاه و مورد علاقه او قرار دادهاى، آنانى که از خانواده و فرزندان جدا شدند، و جلاى وطن کردند، و بستر راحت را ترک گفتند. از تجارتشان دست شستند، و از روزى خود کاستند، و در جایگاههایشان دیده نشدند، بى آن که از شهرشان رفته باشند، و با بیگانگانى که در کارشان یاریشان مىکنند همقسم شدند، و با نزدیکانى که آنان را از کارشان باز مىداشتند مخالفت کردند، و بعد از روى گرداندن و دورى از یکدیگر با هم ائتلاف کردند، وآنچه که ایشان را به برخوردارى از بهرههاى گذراى دنیایى مى رساند جدا کردند.
بارالها!ایشان را در جایگاه استوارت و در پناه خودت قرار ده، و هرگونه گرفتارى را که از جانب دشمنان متوجّه آنان مىباشد، از ایشان دور کن، و بر کفایت و پشتیبانى و یارى دادن به آنان بیفزاى، آن مقدار که ایشان را در فرمانبریت کمک کن، و به حق ایشان، باطل آنان را که درصدد خاموش ساختن نور تو مىباشند از بین ببر، و بر محمّد و خاندانش درود فرست و به ایشان تمامى آفاق زمین و کرانههاى آن را از دادگرى و داد و بخشایش و فزونى پر کن، و به بزرگوارى و بخششت و آنچه بر بندگانت به دادگریت منّت گذاردى، از آنان تشکّر کن، و از پاداشت آنچه درجاتشان را بالا مىبرد برایشان ذخیره کن، چه آنچه تو بخواهى انجام مىدهى، و آنچه اراده کنى حکم مىکنى، چنین باد اى پروردگار جهانیان.
62303/
0 زن از یاران امام زمان در دوران ظهور/ آشنایی با 8 بانوی پرستار سپاه امام زمان(عج)
در زمان ظهور و حکومت حضرت حجت(عج) بانوان مختلفی به کمک و یاری امام زمان میپردازند، البته روایات در چهار محور از حضور و نقش زنان در آن زمان سخن به میان آوردهاند.
حضور 50 زن در بین یاران امام که امام باقر(ع) میفرماید: به خدا سوگند، 313 نفر میآیند که 50 نفر از این عده زن هستند که بدون هیچ قرار قبلی در مکه کنار یکدیگر جمع خواهند شد یا حضور زنان آسمانی که پیامبر اکرم(ص) میفرماید: عیسی بن مریم به همراه 800 مرد و 400 زن از بهترین و شایستهترین افراد روی زمین فرود خواهد آمد.
همچنین رجعت زنان که سومین گروه از یاوران اباصالح المهدی(عج)، زنانی هستند که خداوند به برکت ظهور امام زمان آنها را زنده خواهد کرد و بار دیگر به دنیا رجعت خواهند کرد که در منابع معتبر اسلامی نام 13 زن یاد میشود که به هنگام ظهور قائم آل محمد(ص) زنده خواهند شد و در لشکر امام زمان(عج) به مداوای مجروحان جنگی و سرپرستی بیماران خواهند پرداخت.
امام صادق(ع) اسامی این زنان را این چنین بیان می کنند: همراه قائم(عج) 13 زن خواهند بود که به مداوای مجروحان پرداخته، سرپرستی بیماران را به عهده خواهند گرفت، فرمود: قنواء دختر رشید هجری، ام ایمن، حبابه والبیه، سمیه(مادر عمار یاسر)، زبیده ام خالد احمسیه، ام سعید حنفیه، صیانه ماشطه، ام خالد جهنّیه
در نهایت بانوان منتظر چهارمین گروه یاوران امام زمان(عج) هستند که پیش از ظهور حضرت بقیة اللّه رحلت کردهاند، به آنان گفته میشود: امام تو ظاهر گشته است، اگر مایلی میتوانی حضور داشته باشی، آنان نیز به اراده پروردگار زنده خواهند شد.
*آشنایی با 8 بانوی پرستار امام زمان(عج)
اینک در ادامه به شرح حال برخی از زنان نامبرده از کتاب «زنان در حکومت امام زمان(عج)» تألیف حجتالاسلام محمدجواد مروجی طبسی اشاره میکنیم:
1- صیانه ماشطه
او یکی از همان 13 بانویی است که در دولت حضرت مهدی(عج) زنده شده، به دنیا باز میگردد. وی همسر «حزقیل»، پسر عموی فرعون و شغلش آرایشگری دختر فرعون بود، او همانند شوهرش به پیامبر زمان خود، حضرت موسی، ایمان آورده بود امّا همچنان ایمان خود را پنهان میکرد.
نوشتهاند: روزی وی مشغول آرایش دختر فرعون بود که شانه از دستش افتاد و بیاختیار نام خدا را بر زبان جاری ساخت، دختر فرعون گفت: آیا نام پدر مرا بر زبان آوردی؟ گفت: نه، بلکه نام کسی را بر زبان آوردم که پدر تو را آفریده است، دختر فرعون ماجرا را نزد پدر بازگو کرد و فرعون صیانه را احضار کرد و گفت: مگر به خدایی من اعتراف نداری؟
گفت: هرگز! من از خدای حقیقی دست نمیکشم و تو را پرستش نمیکنم. فرعون دستور داد تا تنور مسی برافروزند و همه بچههای آن زن را در حضورش در آتش افکنند، چون نوبت به طفل شیرخوارش رسید، صیانه میخواست به ظاهر از دین برائت جوید که کودک شیرخوارش به زبان آمد و گفت: مادر صبر کن که تو بر حق هستی! فرعونیان آن زن و بچه شیرخوارش را در آتش افکنده، سوزاندند و خداوند دراثر صبر و تحمل آن زن در راه دین، او را در دولت امام مهدی زنده میگرداند تا هم به آن حضرت خدمت کند و هم انتقام خود را از فرعونیان بگیرد.
2- سمیه، مادر عمار یاسر
وی هفتمین نفری بود که به اسلام گروید و بدین سبب دشمن سخت به خشم آمد و بدترین شکنجهها را بر او روا داشت، او و شوهرش یاسر در دام ابوجهل گرفتار آمدند و او نخست آنها را اجبار کرد که پیامبر خدا را دشنام دهند، اما آن ها حاضر به چنین کاری نشدند، او نیز زره آهنی به سمیه و یاسر پوشانید و آن ها را در آفتاب سوزان نگه داشت. پیامبر که گاه از کنارشان عبور میکرد، آنها را به صبر و مقاومت سفارش میکرد و میفرمود: ای خاندان یاسر، صبر پیشه سازید که وعده گاه شما بهشت است، سرانجام ابوجهل بر هر یک ضربتی وارد ساخت و ایشان را به شهادت رساند.
خداوند این زن را به پاداش صبر و مجاهدتی که در راه اعتلای اسلام نشان داد و بدترین شکنجه را از دشمن خدا تحمل کرد، در ایام ظهور مهدی آل محمد(ص) زنده خواهد کرد تا تحقق وعده الهی را ببیند و در لشکر ولی خدا به یاوران آن حضرت خدمت کند.
3- نسیبه، دختر کعب مازنیه
او معروف به «ام عماره» و از زنان فداکار صدر اسلام است که در برخی از جنگ های پیامبر اسلام(ص) شرکت جسته و مجروحان جنگی را مداوا کرده است، او در جنگ احد بهترین نقش را ایفا کرد، با دیدن صحنه فرار مسلمانان و تنها گذاشتن پیامبر به دفاع از جان شریف پیامبر پرداخت و در این راه بدنش زخم های فراوان برداشت.
پیامبر عزیز این فداکاری را ستود و به فرزندش عماره چنین فرمود: امروز مقام مادر تو از مردان جنگی والاتر است، پس از فروکش کردن جنگ، نسیبه با 13 زخم سنگین به همراه دیگر مسلمانان به خانه برگشت و به استراحت پرداخت، با شنیدن فرمان پیامبر خدا(ص) که فقط مجروحان جنگ باید به تعقیب دشمن بشتابند، نسیبه از جای برخاست و آماده رفتن شد، اما به علت شدت خونریزی نتوانست شرکت کند، همین که پیامبر از تعقیب دشمن برگشت، پیش از آنکه به خانه برود، عبداللّه بن کعب مازنی را برای احوالپرسی نسیبه و سلامتی وی به نزد او فرستاد و چون از سلامتی وی آگاه گشت شادمان موضوع را به پیامبر خبر داد.
4-امّ ایمن
از زنان پرهیزکار و خدمتکار حضرت رسول(ص) است. پیامبر به او مادر خطاب میکرد و میفرمود: hین زن، باقیماندهای از خاندان من است، وی همواره در کنار زنان مجاهد، در جبهه جنگ به مداوای مجروحان میپرداخت.
ام ایمن از شیفتگان خاندان امامت بود که در ماجرای فدک، حضرت زهرا(س) او را به عنوان شاهد معرفی کرد، وی پنج یا شش ماه پس از پیامبر از دنیا رفت.
5-امّ خالد
در روایت دو بانو به این نام مشهور شدهاند: ام خالد احمسیه و ام خالد جهنّیه، شاید مقصود ام خالد مقطوعة الید (دست بریده) باشد که یوسف بن عمر، پس از به شهادت رساندن زید بن علی بن الحسین در کوفه، دست او را به جرم شیعه بودن قطع کرد، در کتاب رجال کشی درباره شخصیت و مقام این زن فداکار از امام صادق(ع)، مطلبی ذکر شده که حایز اهمیت است، ابوبصیر گوید: در خدمت امام صادق نشسته بودیم که ام خالد مقطوعة الید از راه رسید، حضرت فرمود: ای ابابصیر، آیا میل داری که کلام امّ خالد را بشنوی؟
من عرض کردم: آری ای فرزند رسول خدا! با شنیدن آن شادمان میگردم... در همان موقع ام خالد به خدمت امام آمد و سخن گفت، دیدم وی در کمال فصاحت و بلاغت صحبت میکند. سپس حضرت پیرامون موضوع ولایت و برائت از دشمنان با او سخن گفت.
6-زبیده
مشخصات کاملی از او نقل نشده است، احتمال دارد زبیده زن هارون الرشید باشد که شیخ صدوق، دربارهاش گفته است: وی یکی از هواداران و پیروان اهل بیت است، هنگامی که هارون دانست از شیعیان است قسم خورد که طلاقش دهد، زبیده کارهای خدماتی بسیاری داشت که یکی آبرسانی به عرفات است، همچنین نوشتهاند وی 100 کنیز داشت که پیوسته مشغول حفظ قرآن بودند و همیشه از محل سکونت او صدای تلاوت قرآن شنیده شد. زبیده در سال 216 قمری رحلت کرد.
7-حبّابه والبیه
از زنان والامقامی است که دوره زندگی هشت امام معصوم را درک کرد و پیوسته مورد لطف و عنایت ایشان قرار داشت، در یک یا دو نوبت بهوسیله امام زینالعابدین و امام رضا(ع) جوانیاش به او بازگردانده شد، اولین ملاقات وی با امیرمؤمنان(ع) بود که از آن حضرت دلیلی بر امامت درخواست کرد، حضرت در حضور وی سنگی را برداشت و بر آن مهر خود را نقش کرد و اثر آن مهر در سنگ جای گرفت و به او فرمود: پس از من هر که توانست در این سنگ چنین اثری بر جای بگذارد او امام است، از این رو حبابه پس از شهادت هر امامی نزد امام بعدی میرفت و آنان مهر خود را بر همان سنگ میزدند و اثر آن نقش میبست، نوبت که به امام رضا(ع) رسید، حضرت نیز چنین کرد، حبابه نه ماه پس از رحلت امام رضا(ع) زنده بود و پس از آن بدرود حیات گفت.
روایت شده است که وقتی حبابه به خدمت امام زینالعابدین رسید، 113 سال از عمرش سپری شده بود، حضرت با انگشت سبابه خود اشارهای کرد و جوانیاش بازگشت.
8-قنواء
دختر رشید هجری، یکی از شیعیان و پیروان علی(ع) و خود از یاران با وفای حضرت امام جعفر صادق(ع) است، وی دختر بزرگمردی است که در راه محبت و دوستی امیرمؤمنان به طرز دلخراشی به شهادت رسید، از گفتار شیخ مفید بر میآید که قنواء به هنگام ورود پدرش نزد عبیداللّه بن زیاد شاهد قطع دو دست و دو پای پدر خود بوده و به کمک دیگران بدن نیمه جان پدر را از دارالاماره بیرون آورده و به خانه منتقل کرده است.
/6262