آنچه شیطان از آن هراس دارد...

آنچه شیطان از آن هراس دارد... 


هر کالایی که گران بهاتر است، در آن بیشتر تقلب می شود؛ طلا و مطلّا در ظاهر شبیه و هم رنگ هستند و افراد عادی نمی توانند آنها را از هم تشخیص دهند؛ ولی کسی که کارش زرگری این امکان را دارد.


قرآن

هر کالایی که گران بهاتر است، در آن بیشتر تقلب می شود. طلا شیئی بسیار قیمتی است ولی اجناس شبیه به طلا نیز فراوان ساخته می شود. طلا و مطلّا در ظاهر شبیه و هم رنگ هستند و افراد عادی نمی توانند آن ها را از هم تشخیص دهند؛ ولی کسی که کارش زرگری است با سنگ محکی که در اختیار دارد طلا را از مطلّا تمیز می دهد.

عرفان نیز گوهری گرانبهاست که شیادان بسیاری در مسیر آن به کمین نشسته اند و در پی سوء استفاده و فریب کاری اند. افراد متعددی نیز با همین نیت، فرقه ها و مسلک های مختلفی را پایه گذاری کرده اند و کسانی نیز فریب آنها را خورده و در دامشان گرفتار آمده اند و متاسفانه کارشناسان راستین این مساله بسیار اندک اند. مدعیان عرفان فراوانند ولی کسانی که به گوهر حقیقی عرفان دست یافته باشند و بتوانند سره را از ناسره تشخیص دهند، بسیار نادرند.

باید توجه داشت که گرچه اصل و حقیقت عرفان امری متعالی و مطلوب و در راستای تکامل انسان و بلکه حقیقت کمال او است ولی این مساله نباید موجب گردد که تصور کنیم همه کسانی که به این نام شناخته و در این مسیر دیده می شوند، به زلال حقیقت و روح عرفان و معنویت دست یافته اند. همانند قرآن کریم که آن هم حقیقتی متعالی و نور محض است ولی این گونه نیست که همه کسانی که به سراغ قرآن می روند، بتوانند از آن بهره ببرند یا بهره یکسان داشته باشند. قرآن خود در این باره می فرماید:"یَا أَهْلَ الْکِتَابِ قَدْ جَاءکُمْ رَسُولُنَا یُبَیِّنُ لَکُمْ کَثِیرًا مِّمَّا کُنتُمْ تُخْفُونَ مِنَ الْکِتَابِ وَیَعْفُو عَن کَثِیرٍ قَدْ جَاءکُم مِّنَ اللّهِ نُورٌ وَکِتَابٌ مُّبِینٌ؛ یَهْدِی بِهِ اللّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلاَمِ وَ یُخْرِجُهُم مِّنِ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِهِ وَیَهْدِیهِمْ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ"(مائده، آیات 15 و 16)

بر اساس این آیات گرچه قرآن کتابی نورانی و روشن گر است ولی همه از نور آن مستنیر نمی شوند و از هدایت آن بهره مند نمی گردند، بلکه شرط استفاده از این نور این است که انسان در مسیر خوشنودی خدای متعال گام بردارد و "من التَّبِعَ رِضوانَهُ " باشد. اگر این شرط در کسی محقق شد آن گاه می تواند از نور قرآن استفاده کند و هر چه تلاشش در جهت کسب خوشنودی خدا بیشتر باشد، بهره مندی اش از نور قرآن نیز بیشتر خواهد بود. اما اگر این شرط را نداشته باشد، نه تنها از نور قرآن بهره ای نمی برد، که حتی گاه همین نور که برای دیگران مفید و سودمند است برای او زیان بار خواهد بود.

آنچه شیطان از آن هراس دارد و تمام همّش این است که انسان را از آن بازدارد، کمالات معنوی است و گرنه پیشرفت های مادی و بهره مندی انسان ها از رفاه دنیا چیزی نیست که شیطان را نگران کند. او در پی آن است که انسان را از راه خدا و رسیدن به صراط مستقیم باز دارد

"وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاء وَرَحْمَةٌ لِّلْمُۆْمِنِینَ وَلاَ یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إَلاَّ خَسَارًا(اسراء، آیه 82)

آری در حالی که قرآن نور محض است ولی برای عده ای نتیجه ای جز افزودن تیرگی و تاریکی ندارد. اینان کسانی هستند که هدف الهی ندارند و نمی خواهند در راه راست قدم بگذارند. آنان درصددند که قرآن را وسیله ای برای رسیدن به اغراض شوم و نیت های پلید خود قرار دهند. چنین کسانی که دین را وسیله نیل به دنیای خود قرار می دهند و از خدا و اولیای او مانند ابزاری برای رسیدن به مقاصد پست و دنیوی خویش سوء استفاده می کنند از نور قرآن بهره مند نخواهند شد. بنابراین باید بسیار مراقب باشیم تا نام ها و عناوین ما را فریب ندهند. هر جا اسم عرفان و عارف و سیر و سلوک هست، معلوم نیست از حقیقت عرفان نیز خبری باشد. کم نبوده و نیستند کسانی که گرچه در نیت خویش برای سیر و سلوک صادق بوده اند، اما در اثر عدم آشنایی با معیارهای حقیقی به دام منحرفان و مدعیان دروغین افتاده اند و به جای سیر الی الله در بیراهه های گمراهی و انحراف گرفتار آمده اند.

 

پیشینه عرفان در جوامع انسانی

اگر اولین بشری را که پا بر عرصه این کره خاکی نهاد پیامبر بدانیم – چنان که از ظواهر قرآن و روایات اسلامی همین امر استفاده می شود – آن گاه می توانیم مبدا این مرز را از زمان ظهور اولین انسان در این دنیا بدانیم؛ چرا که توجه به روح و کمالات روحی در صدر تعالیم وحیانی قرار داد و اگر اولین انسان پیامبر الهی نیز بوده است، حتما این تعالیم از طریق وحی در اختیار او قرار گرفته است و وی نیز آن ها را به فرزندان خود آموخته و منتقل کرده است. صرف نظر از این نکته، مطالعه قدیم ترین زمان هایی که که تاریخ مضبوط و مدونی دارد و نیز آثار باستانی به جای مانده از اقوام بسیار دور گذشته نشان می دهد که چنین مساله ای از همان گذشته های بسیار دور برای بشر مطرح بوده و همیشه کسانی بوده اند که درصدد کسب فضائل و کمالات روحی برآمده اند. علاوه بر این در همین زمینه مطلب دیگری که آن هم سابقه ای دیرین و ممتد دارد، این است که تقویت روح و به فعلیت رساندن استعدادهای روحی کم و بیش نیازمند آن است که انسان تا حدودی از جهت مادی و جسمانی صرف نظر کند. انسان در همان بدو توجه به این مسائل متوجه این معنا شده است که بی بند و باری و افراط در شهوات و لذایذ مادی و جهات جسمانی، با این فضایل معنوی و روحی سازگار نیست. این مطلب و مفاهیم نیز ظاهرا اولین بار از جانب انبیاء به بشر القاء شده است.

قرآن کتابی نورانی و روشن گر است ولی همه از نور آن مستنیر نمی شوند و از هدایت آن بهره مند نمی گردند، بلکه شرط استفاده از این نور این است که انسان در مسیر خوشنودی خدای متعال گام بردارد و "من التَّبِعَ رِضوانَهُ " باشد. اگر این شرط در کسی محقق شد آن گاه می تواند از نور قرآن استفاده کند و هر چه تلاشش در جهت کسب خوشنودی خدا بیشتر باشد، بهره مندی اش از نور قرآن نیز بیشتر خواهد بود

مطالبی که انبیاء از جانب خدای متعال به مردم القاء کرده اند، دست نخورده باقی نمانده و در طول تاریخ دچار تحریف ها و انحرافاتی شده است. این حکایت علاوه بر اصول عقاید و مسائل نظری در احکام، قوانین و مسائل عملی ادیان نیز ساری و جاری است و در این بخش نیز پیوسته تحریف ها و انحراف هایی صورت پذیرفته است.

حال در نظر بگیرید که اگر در مورد احکام و مسائل عملی ادیان که اموری ملموس و عینی اند چنین انحرافات گسترده ای رخ داده، در مسائل عرفانی که نه حسی هستند و نه الفاظ به درستی می توانند حقیقت و واقعیت آنها را بیان کنند، احتمال و امکان وقوع تحریف و انحراف تا چه حد خواهد بود.

آنچه شیطان از آن هراس دارد و تمام همّش این است که انسان را از آن بازدارد، کمالات معنوی است و گرنه پیشرفت های مادی و بهره مندی انسان ها از رفاه دنیا چیزی نیست که شیطان را نگران کند. او در پی آن است که انسان را از راه خدا و رسیدن به صراط مستقیم باز دارد.

آراسته بودن هنگام نماز و تأثیر آن بر فرزندان

آراسته بودن هنگام نماز و تأثیر آن بر فرزندان


وقت نماز بود، صدای اذان از پشت پنجره خانه، دل را نوازش می کرد، بچه ها داخل اتاق مشغول بازی بودند، مادر وضو گرفته بود، و پدر هم در حال وضو گرفتن بود، بچه‌ها همین طور که بازی می‌کردند به اعمال و رفتار پدر و مادر توجه داشتند....


طرح جامع نماز در مدارس تصویب شد

مادر چادر زیبا و سفیدی که به هنگام نماز به سرش می انداخت، را به سر انداخت،  چرا که با آن چادر، حوریه‌ای زیبا و مهربان می‌شد که تماشایش آرامش‌بخش بود، جانماز زیبایش را وسط اتاق پهن کرد، عطر مخصوص نماز که وقتی در فضا می‌پیچید همه را مدهوش می‌کرد، باز در فضای خانه می‌چرخید، بچه‌ها این حالت مادر را خیلی دوست داشتند و البته پدر هم مشغول پوشیدن لباس‌های زیبایش و شانه کردن موهایش برای رفتن به مسجد بود.

مادر آرام آرام وارد نماز شد، به چه زیبا بود تماشا کردِن ملکوت مادر، بچه‌ها چقدر دوست داشتند که در این ملکوت شریک باشند و لذا آن ها نیز به تقلید از مادرشان به معراج رفتند...

بله یکی از راه‌های تربیت فرزندان این است که والدین به هنگام انجام عبادت و گفتگوی با خدا بهترین و زیباترین لباس‌هایشان را بپوشند و خودشان را خوشبو کنند، بچه‌ها از این اعمال می‌فهمند که این عملی که انجام می‌شود بسیار مهم است و لذا به آن علاقه‌مند می‌شوند و به مرور زمان اهمیت آن با گوشت و پوستشان آمیخته می‌شود.

خداوند مهربان نیز انسان‌ها را دعوت کرده است که هنگام نماز لباس‌های زیبا و ...بپوشند و فرموده است:

«زینت خود را به هنگام رفتن به مسجد، با خود بردارید». [1]

این جمله مى‏‌تواند هم اشاره به" زینت‌هاى جسمانى" باشد که شامل پوشیدن لباس‌هاى مرتب و پاک و تمیز، و شانه زدن موها، و به کار بردن عطر و مانند آن مى‏‌شود، و هم شامل" زینت‌هاى معنوى"، یعنى صفات انسانى و ملکات اخلاقى و پاکى نیت و اخلاص باشد. [2]

یکی دیگر از عوامل تربیت فرزندان پر کردن اوقات فراغت است، اگر به بزهکاری و راه خلاف رفتن بسیاری از جوانان خوب زوم کنیم و زیر زره بین علت و معلول قرار دهیم می‌بینیم که این شخص زمانی سراغ بزهکاری و خلاف رفته است که اوقات فراغت داشته و از بیکاری و گذران عمر به این راه متوسل شده است، چرا که اگر انسان خودش را مشغول کاری نکند هوای نفس و شیطان او را به طرف خود کشیده و به سوی خلاف می‌برد.

از راه های تربیت درست فرزندان، خوش اخلاقی با آن‌ها است، چرا که اولین مرحله تربیت جذب کردن آن شخص به سوی خود است و برای این که انسان بتواند کسی را به سوی خودش جذب کند باید با او از در مهربانی و خوش اخلاقی وارد شود، حتی رسول خدا هم که پیامبر الهی است و برای تربیت عموم مردم مبعوث شده بود، به وسیله اخلاق خوشش بود که مردم را به طرف خودش جذب نموده بود و خداوند از این مساله پرده برداشته

همان گونه که امیر المومنین در این خصوص می فرماید:

«اگر تو خودت‌ را متوجه‌ کاری‌ نکنی‌، نفس‌ تورا مشغول‌ به‌ خودش‌ می‌کند.» [3]

بله اگر پدر و مادر که دلسوزان اصلی فرزند هستند برای فرزندشان برنامه ریزی نداشته باشند و از طریق درست اوقات فراغتشان را پر نکند قطعا هوای نفس و شیطان برای او برنامه ریزی خواهند کرد و طبق میل خودشان او را تربیت خواهند کرد.

یکی دیگر از راه های تربیت درست فرزندان، خوش اخلاقی با آن‌ها است، چرا که اولین مرحله تربیت جذب کردن آن شخص به سوی خود است و برای این که انسان بتواند کسی را به سوی خودش جذب کند باید با او از در مهربانی و خوش اخلاقی وارد شود، حتی رسول خدا هم که پیامبر الهی است و برای تربیت عموم مردم مبعوث شده بود، به وسیله اخلاق خوشش بود که مردم را به طرف خودش جذب نموده بود و خداوند از این مساله پرده برداشته و می‌فرماید:

«به (برکت) رحمت الهى، در برابر آنان [مردم‏] نرم (و مهربان) شدى! و اگر خشن و سنگدل بودى، از اطراف تو، پراکنده مى‏‌شدند.»... [4]

یکی دیگر از عوامل تربیت فرزندان پر کردن اوقات فراغت است، اگر به بزهکاری و راه خلاف رفتن بسیاری از جوانان خوب زوم کنیم و زیر زره بین علت و معلول قرار دهیم می‌بینیم که این شخص زمانی سراغ بزهکاری و خلاف رفته است که اوقات فراغت داشته و از بیکاری و گذران عمر به این راه متوسل شده است، چرا که اگر انسان خودش را مشغول کاری نکند هوای نفس و شیطان او را به طرف خود کشیده و به سوی خلاف می‌برد

این آیه به خوبی نشان می‌دهد حتی پیامبر هم برای تربیت نیاز به اخلاق خوش و مهربانی دارد، چرا که انسان طبیعتا دنبال کسی می‌رود که به او مهر می‌ورزد و از خشونت و سنگدلی بیزار است، در کانون خانواده هم اگر مهر و محبت و خوش اخلاقی حاکم باشد قطعا بچه‌ها به محیط خانه علاقه‌مند خواهند شد و اگر سنگدلی و خشونت حاکم باشد بچه‌ها با کمتر محبتی که از دیگران ببینند جذب آنها می‌شوند و چه بسا به دام افراد شیاد و خلاف‌کار بیفتند چرا که آن‌ها در ابتدای امر برای جذب دیگران خود را شخصی دلسوز و مهربان معرفی می‌کنند و وقتی انحراف مورد نظرشان را اعمال کردند چهره واقعی خودشان را نشان می دهند...

ولی اگر این بچه در خانه ارضا می‌شد و مورد مهر و محبت قرار می‌گرفت سراغ این شیادان و فاسدان نمی‌رفت و در نتیجه به گناه و فساد آلوده نمی‌گشت.

 

پی نوشت ها:

[1]. یا بَنی‏ آدَمَ خُذُوا زینَتَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِد...». [سوره اعراف آیه 31]

[2].تفسیر نمونه ذیل آیه فوق

[3]. النفس‌ ان‌ لم‌ تشغله‌ شغلک؛» . [ عزرالحکم /318]

[4]. فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلین». [آل عمران آیه 159

رابطه شب قدر با حجت زمان و امام عصر (عج)

رابطه شب قدر با حجت زمان و امام عصر (عج)

شب قدر ، قدر شب مقدرات

از حضرت امام باقر (علیه السلام) نقل شده که وقتی از حضرتش پرسیدند: آیا شما میدانید که لیلة القدر کدام شب است؟ حضرت فرمودند: چگونه ندانیم، و حال آن که در شب قدر فرشتگان بر گرد ما طواف می کنند.

خداوند متعال در چهارمین آیه سوره مبارکه قدر می فرماید: تنزّل الملائکة و الرّوح فیها بإذن ربهّم من کلّ أمرٍ. فرشتگان و روح، در آن شب به دستور پروردگارشان با هر فرمانی (برای تقدیر هرکاری) فرود آیند.

فعل مضارع «تنّزل»  دلالت بر تکرار و بقاء «لیلةالقدر» دارد، و در آیات سوم و چهارم سوره دخان نیز:

فیها یفرَق کلّ أمرٍ حکیم.1 در آن شب، هر فرمانی، برحسب حکمت صادر میشود.

دلالت بر تجدد و دوام دارد. زیرا هیأت نحوی باب «تفعّل» اگر دلالت بر پذیرش یا تکلف یا هر دو مینماید. ظاهر این فعلها، خبر از تفریق و تنزل امر در لیلةالقدرهای آینده می دهد.

این امر که در زمان رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به آن حضرت نازل می شده است، در هر شب قدر، باید بر کسی نازل و تبیین و تحکیم یا کشف شود که به افق نبوت نزدیک و پیوسته باشد.

قبول اصل وصایت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) و امامت، ناشی از این معنی و مبتنی بر همین اساس است.

هنگامی که کسی قرآن را به عنوان کلام خدا پذیرفت به این معنی که همه سوره ها و آیات آن را پذیرفته است و یک مسلمان واقعی هم کسی است که تسلیم همه آیات قرآن باشد، پس هر مسلمانی الزاماً باید سوره قدر، و از آن سوره شب قدر، و استمرار آن را تا قیامت بپذیرد و لازمه پذیرفتن آن، آیه (تنزّل الملائکة...) که هر فرد با ایمانی ناگزیر از قبول آن است، این است که بپذیرد که در شب قدر فرشته ها و روح از جانب پروردگار با هر امری فرود میآیند و این امر یک متولی و ولی میخواهد که متولی و ولی آن امر باشد. اینکه خداوند در آیات سوم و چهارم سوره دخان می فرماید:

در آن شب هر فرمانی، برحسب حکمت صادر می شود؛ فرمانی از جانب ما، و ما همواره فرستنده آن بوده ایم.

دلالت بر تکرار و تجدید فرق و ارسال در آن شب دارد و به این معنا که آن شب، فرشتگان و روح، در هر سال، دائماً نازل میشوند؛ پس باید به طور مدام شخصی به عنوان «ولی» این امر باشد که به سوی او نازل و ارسال گردند که او همان ولی جهان و جهانیان خواهد بود؛ و هم اوست که اطاعتش بر همگان واجب است.

به همین سبب، هر کس ادعا کرد که من ولی امر هستم، باید ثابت کند که این امر توسط فرشتگان و رو ح بر او نازل شده و میشوند، و چون هیچ کس جز پیامبر و اوصیاء معصومینش (علیهم السلام) نمیتوانند مدعی این امر باشند و اساساً هم نیستند، باید از اوصیاء و پیامبر همواره کسی باشد که در شب قدر توسط روح و فرشتگان از جانب یزدان هر امری بر او نازل شود.

آیه مورد بحث، یکی از مستدلترین آیات قرآن کریم بر ضرورت وجود همیشگی یک ولی امر از جانب خداست که امین بر حفظ و اجزاء و اداء امرالهی باشد، و آن همان امام معصوم (علیه السلام) است.

و هر کس نزول پیوسته فرشتگان و روح را در شب قدر بپذیرد که اگر به قرآن ایمان دارد باید بپذیرد، ناگزیر باید ولی امر را هم بپذیرد وگرنه کافر به بعضی از آیات قرآن خواهد بود، که در آن صورت چنین کسی بنابر بیان خود قرآن کریم کافر واقعی است.

چنان که خداوند در آیات 150 و 151 سوره نساء میفرماید: إِنَّ الَّذِینَ یَکْفُرُونَ بِاللّهِ وَرُسُلِهِ وَیُرِیدُونَ أَن یُفَرِّقُواْ بَیْنَ اللّهِ وَرُسُلِهِ وَیقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَنَکْفُرُ بِبَعْضٍ وَیُرِیدُونَ أَن یَتَّخِذُواْ بَیْنَ ذَلِکَ سَبِیلاً  أُوْلَـئِکَ هُمُ الْکَافِرُونَ حَقًّا وَأَعْتَدْنَا لِلْکَافِرِینَ عَذَابًا مُّهِینًا . کسانی که به خدا و پیامبران خدا کافر شدهاند و میخواهند بین خدا و رسولانش جدایی اندازند و میگویند به برخی ایمان میآوریم و به بعضی کافر میشویم و میخواهند در این میان(بینابین) اتخاذ کنند، اینان حقا کافرند و ما برای کفرکیشان عذاب خوارکنندهای مهیا کرده ایم.

و میبینید که خداوند، کسانی را که پارهای از آیات خدا را بپذیرند و برخی را نپذیرند، کافر حقیقی میداند.

علی بن ابراهیم قمی در تفسیری درباره نزول فرشتگان و روح، در شب قدر می گوید: فرشتگان و روح القدس، در شب قدر، بر امام زمان (علیه السلام) نازل می شوند و آنچه را از مقدرات سالانه بشر، نوشته اند، به او تقدیم می دارند

بنابراین مؤمن حقیقی کسی است که هم استمرار لیلةالقدر را تا قیامت پذیرا باشد و هم وجود حجت زمان و ولی امر، و امام معصومی که امر الهی را دریافت میکند و امین بر آن در جهت پاسداری، به کار بستن و اداء باشد، قبول کند؛ یعنی همان بزرگواری که در زمان وجود مقدس بقیةالله الاعظم حضرت مهدی(عج) میباشد و به همین سبب پیامبر خاتم(صلی الله علیه و آله) بنابر آنچه شیعه و سنی از آن حضرت نقل کرده اند، فرمودند: من أنکر المهدی فقد کفر.2 کسی که وجود مهدی را انکار کند، رهسپار دیار کفر شده است.

شب قدر

و در کتب شیعه، از این قبیل احادیث فراوان است، و از آن جمله، از امام صادق(علیه السلام) و آن حضرت از پدر ارجمندشان و از آن طریق از جد عالیقدرشان و از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) نقل شده که فرموده اند:

القائم من ولدی اسمه إسمی و کنیته کنیتی و شمائله شمائلی و سنّته سنتی یقیم النّاس علی ملتّی و شریعتی و یدعوهم إلی کتاب الله عزّوجلّ، من أطاعه أطاعنی و من عصاه عصانی، و من أنکره فی غیبته فقد أنکرنی، و من کذبه فقد کذّبنی، و من صدّقه فقد صدّقنی، إلی الله اشکو المکذّبین لى فى أمره، و الجاهدین لقولی و المضلّین لأمتّی عن طریقته و سیعلم الذین ظلموا ایّ منقلبٍ ینقلبون.3

قائم از فرزندان من است اسم او اسم من «محمد» و کنیه او، کنیه من «ابوالقاسم» و سیمای او سیمای من و سنت او سنت من است، دین و آیین و ملت و شریعت مرا در بین مردم برپا میدارد و آنان را به کتاب خدای عزوجل فرامیخواند. کسی که او را طاعت کند، مرا پیروی کرده و کسی که او را نافرمانی کند، مرا نافرمانی کرده است و کسی که او را در دوران غیبتش انکار کند، تحقیقاً مرا انکار کرده و کسی که او را تکذیب کند هر آینه مرا تکذیب کرده و کسی که او را تصدیق کند، هر آینه مرا تصدیق کرده است. از آنها که مرا درباره او تکذیب کرده و گفتار مرا در شأن او انکار میکنند و امت مرا از راه او گمراه میسازند، به خدا شکایت میبرم. به زودی آنها که ستم کردند و میدانند که بازگشتشان به کجا است و سرنوشتشان چگونه است (و چگونه در دگرگونیها مجازات ستمگریهای خود را در دنیا و آخرت خواهند دید).

در این حدیث شریف انکار و تکذیب امام عصر، اروحنا فداه، انکار و تکذیب پیامبر به حساب آمده است، و در نتیجه همه پیامبران را انکار کرده، که همان رهسپاری به وادی کفر خواهد بود.

علی بن ابراهیم قمی در تفسیری درباره نزول فرشتگان و روح، در شب قدر میگوید:

فرشتگان و روح القدس، در شب قدر، بر امام زمان (علیه السلام) نازل می شوند و آنچه را از مقدرات سالانه بشر، نوشته اند، به او تقدیم می دارند.

و همین محدث مورد وثوق از حضرت امام باقر(علیه السلام) نقل کرده، که وقتی از حضرتش پرسیدند: آیا شما میدانید که لیلة القدر کدام شب است؟ حضرت فرمودند:

چگونه ندانیم، و حال آن که در شب قدر فرشتگان برگرد ما طواف میکنند.4

حضرت امام سجاد(علیه السلام)، در این باره، میفرمایند: همانا سال به سال در شب قدر تفسیر و بیان کارها، بر ولی امر (امام زمان(علیه السلام)) فرود می آید.

حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرماید: قائم از فرزندان من است اسم او اسم من «محمد» و کنیه او، کنیه من «ابوالقاسم» و سیمای او سیمای من و سنت او سنت من است، دین و آیین و ملت و شریعت مرا در بین مردم برپا میدارد و آنان را به کتاب خدای عزوجل فرامیخواند. کسی که او را طاعت کند، مرا پیروی کرده و کسی که او را نافرمانی کند، مرا نافرمانی کرده است و کسی که او را در دوران غیبتش انکار کند، تحقیقاً مرا انکار کرده و کسی که او را تکذیب کند هر آینه مرا تکذیب کرده و کسی که او را تصدیق کند، هر آینه مرا تصدیق کرده است

و نیز آن حضرت(علیه السلام) فرموده اند: ای گروه شیعه، با سوره «انا انزلناه فی لیلة القدر» با مخالفین امامت ائمه معصومین(علیهم السلام) مخاصمه و مباحثه (و اتمام حجت) کنید تا کامیاب و پیروز شوید، به خدا که آن سوره، پس از پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله) حجت خدای تبارک و تعالی است بر مردم، و آن سوره آقای دین شماست و نهایت دانش و آگاهی ماست. ای گروه شیعه، با «حم و الکتاب المبین؛ انا انزلناه فی لیلة مبارکة اناکنا منذرین» مخاصمه و مناظره کنید، زیرا این آیات مخصوص والیان امر امامت بعداز پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) است.

همچنین از رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) نقل شده است، که به اصحابشان فرمودهاند:

به شب قدر ایمان بیاورید، زیرا آن شب برای علی بن ابیطالب(علیه السلام) و یازده نفر از فرزندان او پس از من خواهد بود.

از آنچه که نگارش یافت، استفاده میشود که شب قدر تا قیامت باقی است و در هر شب قدر هم ولی امر و صاحب امری هست که آن امر را دریافت دارد، که در زمان ما صاحب آن امر صاحب بزرگوار ما حضرت حجةبن الحسن المهدی، ارواحنا فدا، است و برای آن که بهتر بدانیم که لیلةالقدر بیانگر مقام شامخ ولایت اهل بیت (علیهم السلام) و امامت آنان تا روز رستاخیز میباشد. حدیثی را هم که در بخش فضیلتهای حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) است، ملاحظه میکنیم که در آن به طور کنایه از آن بانوی عظیم القدر تعبیر به لیلةالقدر شده است و آن در تفسیر فرات بن ابراهیم از حضرت صادق(علیه السلام) نقل شده که فرمودهاند:

«ما قرآن را در شب قدر فرو فرستادیم»، «شب قدر» فاطمه و «قدر» خداست، پس کسی که فاطمه (سلام الله علیها) را آنگونه که باید، بشناسد، شب قدر را درک کرده است.

و این اشاره به مقام ولایت آن بانوی معصوم (سلام الله علیها) نیز دارد.

و از طرفی، همانگونه که در شب قدر امر حق بر امام به حق فرود میآید، نزول گاه نور پاک امامان معصوم (علیهم السلام) نیز وجود مقدس فاطمه زهرا(سلام الله علیها) است؛ که حقیقتاً هر کس آن بانو را شناخت و به عظمت مقام فرزندان معصومش و همسر مظلوم و معصومش پی برد، شب قدر را درک کرده است.

 

سفارش امیرالمؤمنین علی علیه السلام درباره ی نماز اول وقت چه بود؟

سفارش امیرالمؤمنین علی علیه السلام درباره ی نماز اول وقت چه بود؟ 

 

امیر المؤمنین علیٌّ علیه‏السلام

مِن کتابهِ لمحمّدِ ابنِ أبیبکرٍ: اِرتَقِبْ وقتَ الصَّلاةِ فَصَلِّها لِوَقتِها ، ولا تَعَجَّلْ بها قَبلَهُ لِفَرَاغٍ ، ولا تُؤخِّرْها عَنهُ لِشُغلٍ .

امام على علیه‏السلام

- در نامه خود به محمّد بن ابى بکر- : مراقب وقت نماز باش و آن را به هنگام بخوان ، نه به دلیل بیکارى آن را پیش از موقع بخوان و نه به سبب کارى آن را از وقتش به تأخیر انداز .

مشاهده ی فرشته ی مرگ (حضرت عزرائیل علیه السلام) در هنگام جان دادن چقدر سخت است؟

مشاهده ی فرشته ی مرگ (حضرت عزرائیل علیه السلام) در هنگام جان دادن چقدر سخت است؟ 

 

رسولُ اللّه صلى‏ الله ‏علیه و ‏آله و سلّم :

اِحضَروا مَوتاکُم ولَقِّنوهُم «لا إلهَ إلاَّ اللّه‏ُ» وبَشِّروهُم بالجَنّةِ ، فإنّ الحَلیمَ مِن الرِّجالِ والنِّساءِ یَتَحَیّرُ عندَ ذلکَ المَصرَعِ ، وإنّ الشّیطانَ أقرَبُ ما یکونُ مِن ابنِ آدمَ عندَ ذلکَ المَصرَعِ . والّذی نَفسی بیَدِهِ ! لَمُعایَنهُ مَلَکِ المَوتِ أشَدُّ مِن ألفِ ضَربَةٍ بالسَّیفِ . والّذی نَفسی بیَدِهِ ! لا تَخرُجُ نَفسُ عَبدٍ مِن الدّنیا حتّى یَتَألَّمَ کُلُّ عِرقٍ مِنهُ على حِیالهِ .

پیامبر خدا صلى‏ الله ‏علیه و ‏آله و سلّم : 

در بالین مردگان خود حاضر شوید و به آنان «لا اله الا اللّه‏» تلقین کنید و نوید بهشتشان دهید ؛ زیرا حتّى مردان و زنان بردبار هم در این صحنه گیج و سرگشته مى‏شوند و شیطان بیش از هر زمان دیگرى در هنگام مرگ به آدمى نزدیک مى‏گردد . سوگند به آن که جانم در دست اوست ، مشاهده فرشته مرگ (عزرائیل) سخت‏تر از هزار ضربه شمشیر است . سوگند به آن که جانم در دست اوست ، جان هیچ بنده‏اى از دنیا (بیرون) نرود مگر این که یکایک رگ‏هاى او درد کشند .