پیشینه حَىَّ عَلی خیر العمل در اذان کجاست؟

چه مبنایی دانه‌های تسبیح 101 عدد است؟

تسبیح برای به خاطر سپردن تعداد تسبیحات است، اصل این موضوع به هر روشی ممکن است انجام شود.
آنچه از روایات استفاده می‌شود این است که در زمان ائمه(ع) تسبیح 34 دانه و ۳۳ دانه وجود داشته است.
۱. «وَ رَوَى عُبَیْدُ اللَّهِ بْنُ عَلِیٍّ الْحَلَبِیُّ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ ع قَالَ لَا یَخْلُو الْمُؤْمِنُ مِنْ خَمْسَةٍ مِسْوَاکٍ وَ مُشْطٍ وَ سَجَّادَةٍ وَ مِسْبَحَةٍ فِیهَا أَرْبَعٌ وَ ثَلَاثُونَ حَبَّةً وَ خَاتَمِ عَقِیقٍ»؛[1] امام موسی بن جعفر(ع) فرمود: مؤمن از پنج چیز بی‌نیاز نیست؛ مسواک، شانه، سجاده، تسبیح 34 دانه و انگشتر عقیق.
۲. «قَالَ أَبُو الْحَسَنِ مُوسَى (ع) لَا تَسْتَغْنِی شِیعَتُنَا عَنْ أَرْبَعٍ خُمْرَةٍ یُصَلِّی عَلَیْهَا وَ خَاتَمٍ یَتَخَتَّمُ بِهِ وَ سِوَاکٍ یَسْتَاکُ بِهِ وَ سُبْحَةٍ مِنْ طِینِ قَبْرِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَیْنِ ع فِیهَا ثَلَاثٌ وَ ثَلَاثُونَ حَبَّةً مَتَى قَلَبَهَا ذَاکِراً لِلَّهِ کَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِکُلِّ حَبَّةٍ أَرْبَعِینَ حَسَنَةً وَ إِذَا قَلَبَهَا سَاهِیاً یَعْبَثُ بِهَا کَتَبَ اللَّهُ لَهُ عِشْرِینَ حَسَنَة»؛[2]
امام کاظم (ع) فرموده است: شیعیان ما از چهار چیز بى‌‏نیاز نیستند، حصیرى که بر آن نماز بگزارند و انگشترى که در دست کنند و مسواکى که با آن مسواک کنند و تسبیح از تربت سید الشهداء(ع) که داراى ۳۳ دانه باشد، هرگاه با آن ذکر بگویند خداوند برایشان در قبال هر دانه آن چهار حسنه مى‌‏نویسد و هر گاه بدون این‌که ذکر بگویند، با آن تسبیح بازى کنند، خداوند براى آنان ۲۰ حسنه می‌نویسد.
این دو روایت با هم منافاتی ندارند؛ و اگر جایی 34 دانه گفته شده به این جهت بوده که مهره بزرگ رشته تسبیح را که بالای همه مهره‌ها است، ‌به حساب آورده‌اند و آنجایی که 33 دانه ذکر شده، این مهره به حساب نیامده است؛ محمدتقی مجلسی(پدر علامه مجلسی) در این‌باره می‌نویسد: «سى و سه دانه اصل و یکى بر فوق همه و این تسبیح مولاة و واجب الاطاعة و المحبة ما فاطمه زهرا (صلوات اللَّه علیها) است؛ چون حمزه شهید شد آن‌حضرت از خاک قبر حمزه این تسبیح را ساختند و بعد از هر نمازى به آن تسبیح می‏کردند».[3]
آنچه اکنون مرسوم است، تسبیحی است که سه ردیف 33 دانه‌‌ای در آن وجود داشته و یک سر تسبیح و دو حد فاصل نیز در آن وجود دارد.

[1]. شیخ مفید، محمد بن محمد، کتاب المزار(مناسک المزار)، محقق و مصحح: ابطحى، محمد باقر، ص ۱۵۲، کنگره جهانى هزاره شیخ مفید، قم، چاپ اول، 1413 ق.‏
[2]. شیخ طوسى، محمد بن حسن، ‏تهذیب الأحکام، محقق و مصحح: موسوی خرسان، حسن، ج ۶، ص ۷۵، دار الکتب الإسلامیة، تهران‏، چاپ چهارم، 1407 ق‏.
[3]. مجلسی، محمدتقی، لوامع صاحبقرانی مشهور به شرح فقیه، ج 3، ص 443، مؤسسه اسماعیلیان، قم، چاپ یوم، 1414ق.

منبع:اسلام کوئست

پیشینه حَىَّ عَلی خیر العمل در اذان کجاست؟

پیشینه حَىَّ عَلی خیر العمل در اذان کجاست؟

پاسخ حضرت آیت الله العظمی سبحانی: در اذان شیعـه، پس از «حـیّ عَلى الفلاح»، دوبـار «حَـیّ عَلى خیر العمـل» گفتـه می‌شـود. در روایـات ائمـه اهل بیت(علیهم السلام) این جمله جزو اذان معرفی شده است، در حالی که در اذان کنونی اهل سنت چنین جمله‌ای نیست. اکنون باید دیـد ریشـة این اختـلاف کجـا است و چگونه این جمله از اذان حذف شده است.

یادآور می‌شویم که در عصر خلیفة دوم، «مصلحت اندیشی» رواج بیشتری داشت، چه بسا مصلحت‌اندیشی، بر حکم خدا در قرآن و سنت مقدم شمرده می‌شد.

از باب نمونه، در عصر پیامبر (ص) و عصر خلیفه نخست و حتی بخشی از خلافت خلیفه دوم، سه طلاق در یک مجلس، تنها یک طلاق محسوب می‌شد، امّا در نیمه دوم خلافت خلیفه دوم این حکم دگرگون گشت و سه طلاقه کردن زن در یک مجلس، سه طلاق واقعی تلقی گردید و هر نوع حق رجوع از شوهر سلب شد.[1]

در ادامه ثابت خواهیم کرد که حذف «حَیَّ عَلى خیر العمل» از فصول اذان، در عصر خلیفة دوم رخ داده است.

بررسی تاریخ اذان و اقامه به روشنی ثابت می‌کند که جمله «حَیَّ عَلى خیر العمل» از فصول قطعی اذان بوده است و مؤذنان در عصر پیامبر(ص) و مدتی پس از آن حضرت، این جمله را ضمن فصول دیگر می‌گفتند. سپس به علت و یا عللی از اذان حذف گردید.

الف. سید مرتضی می‌گوید: علمای اهل سنت نقل کرده‌اند که در برخی سال‌های رسالت، جمله «حَیّ عَلى خیر العمل»، گفته می‌شد ولی بعداً نسخ شده است.[2]

ب. ابن عربی در فتوحات می‌گوید: در جنگ خندق، آنگاه که صحابه پیامبر خندق می‌کندند، چون وقت نماز فرا رسید، یک نفر از آنان ندا سر داد: «حَیَّ على خیر العمل» و از آن زمان سنت حسنه شد.[3]

ج. شرف الدین معروف به سیاغی (متوفای 1221) در کتاب «الروض النضیر» می‌گوید: صحیح آن است که اذان با «حَیَّ عَلى خیر العمل» تشریع شده است، گذشته بر این همگان اتفاق نظر دارند بر این که در روز خندق، این جمله جزو اذان بوده است.[4]

د. سه طایفه بزرگ امامیه، زیدیه و اسماعیلیه که پیرو مکتب اهل بیت هستند، آن را جزو اذان می‌دانند.[5]

اکنون به برخی از روایات در این مورد اشاره می‌کنیم:

1. متقی هندی در کنزالعمال از معجم طبرانی نقل می‌کند: کان بلال یؤذن بالصبح فیقول: «حَیّ عَلى خیر العمل»[6]:بلال در اذان صبح «حیّ عَلى خیر العمل» می‌گفت.

2. حافظ علوی زیدی (367ـ 445) در رساله خاص خود به نام «الأذان بحیّ على خیر العمل» به طور مسند از «ابی محذوره» صحابی رسول خدا (ص) نقل می‌کند که پیامبر به وی اذان آموخت و یکی از فصول آن «حَیّ عَلى خیر العمل» بود.[7]

و سیره نویسان اتفاق نظر دارند که پیامبر (ص) اذان را پس از بازگشت از جنگ «حنین» به وی آموخت.[8] و غزوه حنین در اواخر سال هشتم هجری، پس از فتح مکه رخ داد و این حاکی است که این فصل از اذان تا آن روز، جزو این فریضه الهی بوده است.

این دو نمونه از روایاتی است که بیانگر وجود این فصل از اذان در عصر رسول خدا(ص) بوده است.

در دو رساله بسیار محققانه که به قلم فاضلانة دو عالم زیدی نگارش یافته است به نام‌های الأذان بحی على خیر العمل، نگارش حافظ علوی زید(‌72ـ 445). الاعتصام بحبل اللّه، تألیف امام قاسم بن محمد الزیدی(م1029); از شخصیت‌های بزرگی از صحابه و تابعان نقل شده که همگی در اذان و اقامه خود ملتزم به گفتن این فصل از اذان بودند. ذکر اسامی و گفته‌های آنان، در این مختصر نمی‌گنجد و محققان می‌توانند به این دو کتاب مراجعه فرمایند.

بنابراین، نباید در اصل مشروعیت این فصل از اذان شک کرد. در واقع کسانی که آن را از فصول اذان حذف کرده‌اند، باید علت آن را بیان کنند. متأسفانه این کار جز «مصلحت اندیشی شخصی» دلیل دیگری نداشته است.

حافظ علوی در کتاب «الأذان بحیّ عَلى خیر العمل» به سندی از «حسن بن یحیی بن الحسین بن زید بن علی» نقل می‌کند که آل رسول خدا (ص) بر وجود آن در اذان اتفاق نظر دارند و مؤذنان در عصر ابوبکر نیز به همین شیوه اذان می‌گفتند، امّا وقتی عمر زمام خلافت را به دست گرفت، گفت: «دعوا حیّ عَلى خیر العمل لئلا یشتغل الناس عن الجهاد فکان أوّل من ترکها».[9] «گفتن حیّ علی خیر العمل را ترک کنید تا مردم به بهانه این که نماز بهترین عمل است، جهاد را ترک نکنند». او(عمر) نخستین فردی بود که این فصل از اذان را ترک کرد».

محقق شهیر، سعدالدین تفتازانی (712ـ79‌) در شرح مقاصد; و متکلم معروف اشعری به نام علاء الدین قوشجی(متوفای 879) می‌گویند: عمر بن خطاب نسبت به سه چیز هشدار داد و گفت:

«سه چیز در عهد رسول خدا(ص) رسمیت داشت و من از آنها باز می‌دارم، و انجام دهنده آن را مؤاخذه می‌نمایم: 1.متعه زنان،
2. متعه حج، 3.گفتن حَیّ عَلى خَیر العمل».[10]

مصحلت اندیشی خلیفه، علاوه بر این که نوعی اجتهاد در مقابل نص به شمار می‌آید، تنها می‌تواند برای خود او حجت باشد نه برای دیگران و آیندگان. اگر آیندگان از حقیقت امر آگاه شدند، باید سنت را بر بدعت مقدم بدارند، به ویژه آن که ملاک دگرگون گردیده است و دیگر جهادی بر ضد کفر و شرک نیست.

از آنجا که تثبیت چنین بدعتی کار آسانی نبود، تنی چند از بزرگان بر این نهی ارزش قائل نشده و همچنان به هنگام اذان این جمله را می‌گفتند.

برهان الدین حلبی (975ـ 1044) در سیره خود می‌نویسد: عبداللّه ابن عمر و علی بن الحسین در اذان پس از «حَیّ على الفلاح» جمله «حیّ على خیر العمل» می‌گفتند[11] و از آنجا که گفتن این جمله نوعی شعار مخالفت بود، پیوسته در طول تاریخ، موافق و مخالف از آن بهره می‌گرفتند.

در انتفاضة حسنی‌ها، آنگاه که حسین بن علی بن حسن (صاحب فخ) بر مدینه مسلط شد، عبد اللّه بن حسن أفطس بر بالای مناره‌ای که روی مرقد پیامبر گرامی (ص) است، قرار گرفت و به مؤذن گفت: بگو: «حی علی خیر العمل» مؤذن نیز این جمله را به زبان راند.[12]

و نیز در دولت آل بویه که تمایلات شیعی داشتند، شعار شیعیان بغداد در اذانها جمله «حَیّ عَلى خیر العمل» بود، آنگاه که سلجوقی‌ها روی کار آمدند این شعار ممنوع گردید، و شگفت این است که فرمان دادند در اذان صبح، جملة «الصلاة خیر من النوم» را بگویند، و این جریان در سال 448 رخ داد.[13]

--------------------------------------------------------------------------------

[1] .  تفسیر این بخش را در کتاب «الاعتصام بالکتاب والسنه» قرائت بفرمایید، ص 175 تا 210 و در این مطلب میان مورخان و محدثان اتفاق نظر هست; به صحیح مسلم:4، باب الطلاق الثلاث، حدیث 1،3; سنن بیهقی:7/339; الدر المنثور:1/279 مراجعه شود.

[2] .  الانتصار:137، باب وجوب قول «حَیّ عَلى خیر العمل».

[3] .  الفتوحات المکیه:1/400.

[4] .  الروض النضر:1/542.

[5] .  حافظ علوی در کتاب الاذان به «حیّ عَلى خیر العمل»:91.

[6] .  کنزالعمال:342، ح23174.

[7] .  الأذان بحیّ على خیر العمل: 26، 27، 29 و الاعتصام بحبل اللّه تألیف الإمام قاسم بن محمد الزیدی المتوفی عام 1029، نشر مطابع الجمعیه عمان.

[8] .  مسند احمد:3/408.

[9] .  الأذان بحی على خیر العمل: 29.

[10] .  شرح مقاصد: 2835، شرح تجرید قوشجی: بحث امامت.

[11] .  سیره حلبی:2/305.

چرا باید توسل داشته باشیم؟مگر خدا خواسته که اگر دعا می کنید، شخص دیگری را وسیله قرار دهید؟

چرا باید توسل داشته باشیم؟مگر خدا خواسته که اگر دعا می کنید، شخص دیگری را وسیله قرار دهید؟

حجتالاسلام والمسلمین شیخ حسین انصاریان به این پرسش که چرا باید توسل داشته باشیم؟مگر خدا خواسته که اگر دعا می کنید، شخص دیگری را وسیله قرار دهید؟ این گونه پاسخ داده است:


واقعا این پرسش از کسی که خدا را قبول دارد و به آیات قرآن استدلال می کند بسیار عجیب است اولا اگر خود خداوندی که قادر و خالق و عالم و بصیر و دارای همه اوصاف است خودش به بندگانش بگوید شما می توانید از طریق اولیاء و مقربان درگاه من از خود من چیزی بخواهید چه اشکال و ایرادی دارد؟!
و این روش در همه عقلاء و صاحبان فکر و اندیشه در همه ادیان و مذاهب و حتی ملتهای غیر دینی وجود دارد که بوسیله یکسری افراد به نزد شخص بزرگ متوسل می شوند و آنها را واسطه درخواست خود از آن شخص بزرگ قرار میدهند و کیست که این حقیقت جاری را بتواند انکار کند.
ثانیا: آیات قرآن پر است از دستور به توسل و ما بعنوان نمونه چند آیه را خدمتتان ارائه میدهیم:
1.«یا ایها الذین آمنوا اتقوالله و ابتغوا الیه الوسیله»(سوره مائده آیه 35)
یعنی ای مومنان تقوای الهی را پیشه کنید و بسوی او از طریق وسیله و واسطه راه پیدا کنید.
2.«اولئک الذین یدعون یبتغون الی ربهم الوسیله»(سوره اسراء آیه 57)
اینان کسانی هستند که می خوانند خدا را و بسوی پروردگارشان می جویند وسیله را
3.و لو انهم اذ ظلموا انفسهم جاؤک فاستغفر لهم الرسول»(سوره نساء آیه 64)
و اگر مسلمانانی که گناه کرده و بر خود ظلم نمودند نزد توی پیامبر بیایند و از تو بخواند که بر ایشان استغفار و طلب آمرزش کنی خداوند هم توبه پذیر و مهربان است.
4.«اذ قال الله یا عیسی بن مریم....»(سوره مائده آیه110)
و خداوند به عیسی بن مریم فرمود من تو را علم کتاب و حکمت آموختم و تو کسی هستی که می توانی پرندگان را خلق کنی و تو کسی هستی که می توانی مریضهای لا علاج را شفا بدهی و تو کسی هستی که می توانی مردگان را زنده کنی البته با اذن و اجازه من که خدا هستم.
5.در قضیه حضرت یوسف خداوند می فرماید برای اینکه چشمهای کور یعقوب پیامبر شفا پیدا کند پیراهن حضرت یوسف را ببرید و بر چشمهای کور پدر بمالید تا به وسیله آن پیراهن، چشمهای حضرت یعقوب شفا پیدا کند و وقتی پسران یعقوب پیراهن یوسف را بر چشم پدر مالیدند چشمان پدر از برکت توسل جستن به پیراهن یوسف شفا یافت و بینا گردید و البته دهها بلکه صدها نمونه دیگر در آیات قرآن و احادیث اهلبیت وجود دارد که ما فکر می کنیم برای کسی که بدور از تعصب و عناد و دشمنی بخواهد حقیقت توسل را درک کند همین نمونه های قرآنی کافی باشد و صد البته کسی که بخواهد خدای نکرده با تعصب و لجاچ و دشمنی به قضیه توسل نظر کند اگر هزاران دلیل و شاهد دیگر هم بیاوریم یقینا قبول نمی کند.
ثالثا: خداوند در قرآنش دهها بار ما را به کلمه (اولیاءالله) توجه داده و مقام و عظمت وشرافت خاصی برای اولیاءالله قائل شده است و توسل جستن به اولیاء خدا همان توسل جستن به خود خدا است چون خود خدا فرموده است به اولیاء من تقرب بجوئیدو متوسل بشوید برای اینکه عظمت و قدر و منزلت اولیائش را در نظر مردم بالا بیاورد و خداوند اولیاء خودش را دوست دارد و عظمت دادن به آنها را جزء عظمت دادن به شعائر دینی قرار داده است و فرموده است «و من یعظم شعائر الله فانها من تقوی القلوب».

شیعیان به چه دلیل بر تربت سجده می کنند؟

شیعیان به چه دلیل بر تربت سجده می کنند؟


سنت رسول الله (ص)، ائمه هدی (ع) و اصحاب و تابعیِن بر لزوم سجده کردن بر زمین و آنچه از آن می روید به جز خوردنی ها و پوشیدنی هاست و اینکه رسول خدا (ص) و اصحاب روی خاک نماز می خواندند مورد قبول همه ی مذاهب است.


سنت رسول الله (ص)، ائمه هدی (ع) و اصحاب و تابعین بر لزوم سجده کردن بر زمین و آنچه از آن می روید به جز خوردنی ها و پوشیدنی هاست و اینکه رسول خدا (ص) و اصحاب روی خاک نماز می خواندند مورد قبول همه ی مذاهب است.

وهابیان سجده بر خاک یا تربت شهیدان را به معنای پرستش آنها و نوعی شرک می‌شمارند و می­گویند چرا روی مهر نماز می­خوانید؟ این کار شرک و بت­ پرستی است، به همین جهت در مکه و مدینه حجاج شیعه را ازسجده بر روی مهر بر حذر می‌دارند. در همین زمینه صالح فوزان عضو هیئت افتای سعودی می‌نویسد: سجده بر تربت اولیا اگر به قصد تبرک به تربت و تقرّب به اولیا باشد شرک اکبر محسوب می‌شود و اگر مقصود تقرّب به خداوند متعال باشد با اعتقاد به این که این تربت همانند زمین مسجدالحرام و مسجدالنبی و مسجدالاقصی فضیلت دارد بدعت در دین به شمار می‌رود! [۱]

برای پاسخ به این گروه باید گفت که وهابیان بین سجده برای خدا و سجده بر روی خاک پاک و تربت شهیدان خلط نموده اند وحکم یکی را بر دیگری بار نموده اند. زیرا آنچه را که دین به آن فرامی خواند عبودیت در برابرخدا و سر تعظیم فرود آوردن و سجده نمودن فقط در برابر اوست. خداوند در قرآن مجید می‌فرماید: ولله یسجد من فی السماوات و الارض (رعد: ۱۵) «هر کس در آسمان‌ها و زمین است، برای خدا سجده می‌کند»

بنا براین «سجود» می‌بایست «لله» و برای خدا باشد اما این سجودی که از فرد مسلمان بویژه در نماز خواسته شده بر روی چه چیزی باید باشد؛ آیا بر هر چیزی می‌توان سجده نمود هر چند خوردنی ویا پوشیدنی باشد ویا آنکه فقط بر اشیاء خاصی جایز است؟

در اینجا دو نظر است؛ نظر پیروان اهل بیت پیامبر (ص) که بر اساس فرموده آنان سجده را فقط بر زمین پاک و یا آنچه که از زمین روییده باشد به شرط آن که خوراک و پوشاک انسان نباشد جایز می‌دانند و تربت شهیدان را از مصادیق خاک پاک می‌دانند و نظر دوم گفته رهبران مذاهب اهل سنت است که محل سجده را عام می‌دانند وخاص سجده بر زمین نمی‌دانند.

* دلیل پیروان اهل بیت چیست؟

شیعه بر ادعای خود به روایت مورد قبول شیعه واهل سنت از پیامبر (ص) تمسک می‌کند که فرمود: جُعِلَت لِیَ الاَرضُ مَسجِداً و طَهُوراً [۲]. « زمین برای من محل سجده و وسیله طهارت (تیمم و…) قرار داده شد»
براین اساس به فرموده رسول خدا (ص) هر کس در نماز باید پیشانی را روی خاک بگذارد و این کار مورد اتفاق همه مسلمانان است که ترجیح با خاک است و آن خاک باید پاک باشد؛ زیرا خداوند می­فرماید: «فَلَمْ تَجِدُواْ مَاء فَتَیَمَّمُواْ صَعِیدًا طَیِّبًا». (نساء: ۴۳) «اگر آب برای وضو پیدا نکردید روی خاک پاک تیمم کنید»
با توجه به آیه تیمم وروایت دومطلب بدست می‌آید: اول آنکه اسم زمین بر محل سجده و تیمم صدق نماید. دوم: آن زمین باید خاک پاک باشد زیرا که شرط تیمم و نماز در استفاده از خاک یکی است و درباره تیمم خداوند به صراحت فرمود بر زمین پاک تیمم نمایید.

اما اینکه چرا خداوند از میان همه اشیا فقط سجده بر روی خاک را خواسته روایت حضرت امام صادق (ع) به خوبی آن را توضیح می‌دهد. به بیان آن حضرت سجده کردن بر خاک تنها برای آن است که چنین کاری با فروتنی در برابر خداوند یگانه سازگارتر است.

هشام بن حکم می‌گوید: از امام صادق (ع) دربارۀ آنچه سجده بر آنها جایز است و برچیز هایی که جایز نیست پرسیدم. فرمود: سجده تنها بر زمین و آنچه می‌رویاند جز خوردنی‌ها و پوشیدنی‌ها – جایز است. گفتم: فدایت گردم سبب آن چیست؟ فرمود: سجده خضوع و اطاعت برای خداوند است و شایسته نیست برخوردنی‌ها و پوشیدنی‌ها صورت پذیرد. زیرا دنیا پرستان بردگان خوراک و پوشاکند در حالی که انسان هنگام سجده در حال پرستش خدا به سر می‌برد پس سزاوار نیست پیشانی خود را بر آنچه معبود دنیا پرستان فریب خورده است قرار دهد". [۳]
به همین جهت رسول خدا (ص) واهل بیت او (ع) و صحابه همواره بر روی خاک و یا آن چه از خاک می‌رویید سجده می‌کردند و برای هر مسلمانی بهترین اسوۀ و نمونه قابل پیروی عملکرد پیامبر اکرم (ص) و اهلبیت اوست.

* روایات متعدد برای اثبات دیدگاه شیعه

روایاتی که چگونگی سجده آنان را بیان می‌کند متعدد است که حتی در منابع اهل سنت نیز امده است:
- وائل بن حجر می‌گوید: رأیت النبی صلی الله علیه و (آله و) سلم وضع أنفه علی الارض مع جبهته اذا سجد. [۴] پیامبر (ص) را دیدم آن گاه که سجده می‌کرد پیشانی و بینی خود را بر زمین می‌نهاد.

- براء بن عاذب می‌گوید: ما پشت سر پیامبر (ص) نماز می‌خواندیم هنگامی که سر از رکوع بر می‌داشت از ما کسی کمرش خم نبود تا هنگامی که پیامبر (ص) پیشانیش را (برای سجده) بر زمین می‌نهاد [۵] (یعنی هماهنگ با او رکوع و…می کردیم). در این روایت به صراحت می‌گوید پیامبر (ص) پیشانی را بر روی زمین می‌نهاد.

- ابو سعید خدری می‌گوید: ان رسول الله (ص) رئی علی جبهته و ارنبته اثر طین من صلاه صلاها بالناس [۶] «ابو سعید خدری می‌گوید: به هنگامی که رسول خدا (ص) با مردم نماز خواند اثر خاک برپیشانی و بینی او دیده شد».

- دسته ای دیگر از روایات دلالت دارند که پیامبر گرامی مسلمانان را به پیشانی نهادن بر خاک هنگام سجده فرمان می‌داد چنان که ابو صالح می‌گوید نزد ام سلمه (همسر پیامبر) رفته بودم که برادر زاده اش نیز آمد و در خانه اش نماز خواند اما هنگامی که به سجده رفت به خاک‌ها فوت نمود ام سلمه به وی گفت ای برادر زاده خاک را فوت نکن زیرا پیامبر به غلامش یسار (افلح) فرمود: تَرّب وجهک لله. [۷] «رخسار خود را برای خدا بر خاک بگذار.» واژه «ترب» از ماده «تراب» به معنای خاک است از امر رسول الله (ص) بر می‌آید که سجده بر خاک لازم است.

سیره رسول الله (ص) نشان می‌دهد که آن حضرت علاوه بر زمین بر روی چیزی که از زمین روییده نیز سجده می‌کرد. در صورتی که از خوردنی‌ها و پوشیدنی‌ها نباشد.

- درمنابع اهل سنت ودر روایات متعدد آمده است: کان رسول الله (ص) یصلی علی الخمره پیامبر (ص) همواره بر خمره (که از لیف درخت خرما ساخته می‌شد) سجده می‌کرد.

این کلام ازعده ای از اصحاب همچون ابن عباس [۸]، عبدالله بن عمر [۹] و عائشه [۱۰] و ام سلمه [۱۱] ومیمونه [۱۲] وام سلیم [۱۳] نقل شده است. سند اکثر این روایات نیز صحیح می‌باشد [۱۴]

- همچنین در روایات متعدد دیگر آمده که آن حضرت بر روی حصیر نماز می‌خواند.

ابوسعید از صحابه رسول خدا (ص) می‌گوید: دخلت علی رسول الله (ص) و هو یصلی علی حصیره و یسجد علیه [۱۵]. به محضر پیامبر رسیدم در حاکی که ایشان برروی حصیرخویش نماز می‌گزارد وبرآن سجده می‌کرد.
- انس نیز روایت کرده: ان النبی (ص) صلی علی حصیر [۱۶]

ابن حجر عسقلانی در شرح خود بر صحیح بخاری می‌گوید: به سجاده کوچکی که از لیف خرما بافته شده باشد خمره می‌گویند…اگر بزرگ باشد آن راحصیر می‌نامند [۱۷].

* دیدگاه امام صادق علیه السلام در این باره

به همین جهت امام صادق (ع) فرمود: السجود علی الارض فریضه و علی الخمرة سنه. [۱۸] سجده بر زمین حکم الهی و سجده بر خمره سنت پیامبر (ص) است.

ایشان در جای دیگر می‌فرماید: السجود لایجوز الا علی الارض او علی ما انبتت الارض الا ما اکل او لبس. [۱۹] سجده کردن جز بر زمین و آنچه می‌رویاند غیر از خوردنی‌ها و پوشیدنی‌ها جایز نیست.

* صحابه بر چه چیز سجده می‌کردند؟

علاوه بر گفتار و رفتار پیامبر (ص) واهل بیت او در سجده بر روی زمین رفتار صحابه و تابعان نیز گویای سنت سجده بر زمین است.

- جابر بن عبدالله انصاری می‌گوید: کُنتُ اُصلّی الظُّهر مع رسول الله (ص) فآخذ قبضه من الحصی لیبرد فی کفی أضعها لجبهتی أسجد علیها لشده الحّر. [۲۰] «با رسول خدا (ص) نماز ظهر می‌گزاردم مشتی سنگ ریزه برگرفتم و در دست خود نگه می‌داشتم. تا خنک شود و هنگام سجده بر آنها پیشانی می‌گذاشتم و این به خاطر شدت گرما بود».

- نافع می‌گوید: انابن عمرکان اذا سجد و علیه العمامه یرفعها حتی یضع جبهته بالارض. [۲۱] «عبدالله بن عمر هنگام سجده دستار خود را بر می‌داشت تا پیشانی خود را بر زمین بگزارد».

* نهی پیامبر از وجود حائل بین پیشانی و زمین

محدثان اهل سنت روایاتی را آورده اند که نشان می‌دهد رسول الله (ص) کسانی را که هنگام سجده گوشه دستار خود را بین پیشانی خود و زمین قرار می‌دادند از این کار بازداشت.

- صالح سبایی می‌گوید: انّ رسول الله (ص) رأی رجلا یسجده بجنبه و قد اعتّم علی جبهته فحسر رسول الله (ص) عن جبهته. [۲۲] پیامبر گرامی (ص) شخصی را در حال سجده کنار خود مشاهده فرمود در حالی که بر پیشانی خود دستار بسته بود. پیامبر (ص) عمامه را از پیشانی وی کنار زد.

- عیاض بن عبدالله قرشی هم می‌گوید: رای رسول الله (ص) رجلا یسجد علی کور عمامته فأوما بیده: ارفع عمامتک و أوما إلی جبهته [۲۳] رسول خدا (ص) مردی را در حال سجده دید که بر گوشه عمامۀ خود سجده می‌کرد. پس به وی اشاره کرد که دستار خود را بردارد و به پیشانی او اشاره فرمود.

- ابن سعد نیز در کتاب خود می‌نویسد: کان مسروق اذا خرج یخرج بلبنه یسجد علیها فی السفینه. ۲ [۲۴] مسروق ابن اجدع هنگام مسافرت خشتی را با خود بر می‌داشت تا در کشتی بر آن سجده کند.

بنابراین همراه داشتن قطعه ای از تربت که خاک است بر خلاف نظر بعضی‌ها شرک وبدعت نیست.

* جمع بندی و نتیجه گیری

از مجموع مطالب پیش گفته بر می‌آید که سنت رسول الله (ص)، ائمه هدی (ع) و اصحاب و تابعین بر لزوم سجده کردن بر زمین و آنچه از آن می‌روید به جز خوردنی‌ها و پوشیدنی هاست و اینکه رسول خدا (ص) و اصحاب روی خاک نماز می‌خواندند مورد قبول همهٔ مذاهب است و مهر هم تکه خاکی پاک است که روی آن سجده می­شود. اگر خاک وجود نداشت می­توان بر چیزهای غیر خوراکی سجده کرد. به تعبیر دیگر ما با سجده بر زمین به خداوند سجده می‌کنیم و اساسا تمام مسلمانان جهان بر چیزی سجده می‌کنند، ولی سجده آنان برای خداست نه برای آن چیز.

مگر نه اینکه تمام نمازگزاران بر سنگهای مسجد الحرام سجده می‌کنند اما هدف از سجده آنان خداست نه سجده برای سنگ.

بنابراین همچنانکه سجده کردن بر خاک و گیاه به معنای پرستش نیست بلکه سجود و پرستش برای خدا و خضوع در برابر او تا حد خاک است سجده بر تربت که خاک پاکی است نیز چنین است.

باتوجه به آنچه بیان شد پی می‌بریم که چرا شیعیان مقید بر سجده بر خاک وسنگ یا برخی گیاهانند و بر تمام اشیا سجده نمی‌کنند زیرا چنین کاری پیروی از سنت نبوی است که بر خاک سجده می‌کردند.

نام عمامه‌ای که پیامبر اسلام(ص)در غدیر بر روی سر مبارک امام علی(ع) قرار دادند، چیست؟

نام عمامه‌ای که پیامبر اسلام(ص)در غدیر بر روی سر مبارک امام علی(ع) قرار دادند، چیست؟


نام عمامه‌ای که پیامبر اسلام(ص)در غدیر بر روی سر مبارک امام علی(ع) قرار دادند، چیست؟
پاسخ اجمالی
نام عمامه‌ای که پیامبر گرامی اسلام(ص) در روز عید غدیر آن‌را به سر امام علی(ع) بست، «سحاب» نام داشت. علامه امینی(ره) روایات متعددی در این باره از شیعه و اهل سنت نقل کرده است که پیامبر اکرم(ص) عمامه خود (موسوم به سحاب) را بر سر امام على بن ابى طالب(ع) نهاد و دو طرف آن‌را از جلو و عقب او  افکند، سپس فرمود: «رو به من کن»، آن‌حضرت رو نمود، بعد پیامبر(ص) فرمود: «پشت به من کن»، آن‌حضرت پشت نمود، سپس پیامبر(ص) فرمود: «فرشتگان به نزد من چنین آمدند».[1]

[1]. ر ک: علامه، عبد الحسین امینى، الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، ج 1، ص 539 - 541،  مرکز الغدیر للدراسات الاسلامیه، قم، 1416ق.