تاریخچه‌ شیعه

تاریخچه‌ شیعه
شیعه‌‌ امامیه
شیعه در لغت و اصطلاح
شیعه در لغت بر دو معنا اطلاق می‌شود، یکی توافق و هماهنگی دو یا چند نفر بر مطلبی، و دیگری، پیروی کردن فردی یا گروهی، از فرد یا گروهی دیگر.[1] و در اصطلاح به آن عده از مسلمانان گفته می‌شود که به خلافت و امامت بلافصل علی ـ علیه السلام ـ معتقدند، و بر این عقیده‌اند که امام و جانشین پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ از طریق نصّ شرعی تعیین می‌شود، و امامت حضرت علی ـ علیه السلام ـ و دیگر امامان شیعه نیز از طریق نص شرعی ثابت شده است.[2]
اطلاق شیعه بر دوستان و پیروان علی ـ علیه السلام ـ، نخست، از طرف پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ صورت گرفته است. این مطلب، در احادیث متعددی که از آن حضرت روایت شده، مطرح شده است. چنان که سیوطی از جابر بن عبدالله انصاری و ابن عباس و علی ـ علیه السلام ـ روایت کرده که پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ در تفسیر آیه‌ی «ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات اولئک هم خیر البریّه» (بیّنه / 7) اشاره به علی ـ علیه السلام ـ کرده و فرموده‌اند: «تو و شیعیانت» روز قیامت، رستگار خواهید بود.»[3]
در تاریخ شیعه، فرقه‌هایی پدید آمده است، که بسیاری از آن‌ها منقرض شده‌اند، و بحث درباره‌ی آن‌ها فایده‌ی چندانی ندارد. فرقه‌های اصلی شیعه که هم اکنون نیز موجودند عبارتند از: شیعه‌ی اثنا عشریه، شیعه‌ی زندیّه، و شیعه‌ی اسماعیلیه، درباره‌ی ‌هر یک از آن‌ها در فصلی جداگانه، به اختصار بحث خواهیم کرد. موضوع بحث در این فصل، شیعه‌ی اثنا عشریه است.
وجه تسمیه
اکثریت شیعه، را شیعه‌ی‌ امامیه یا اثنا عشریه تشکیل می‌دهد،‌از آنجا که آنان جانشینان پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ را دوازده نفر می‌دانند، اثنا عشریه (دوازده امامی) نامیده شده‌اند. نام و خصوصیات امامان دوازدهگانه در احادیثی که از پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ روایت شده، بیان گردیده است آنان عبارتند از:
1ـ علی بن ابی طالب ـ علیه السلام ـ 2ـ حسن بن علی ـ علیه السلام ـ 3ـ حسین بن علی ـ علیه السلام ـ 4ـ علی بن الحسین ـ علیه السلام ـ (امام سجّاد) 5ـ محمد بن علی (امام باقر ـ علیه السلام ـ ) 6ـ جعفر بن محمد (امام صادق ـ علیه السلام ـ ) 7ـ موسی بن جعفر (امام کاظم ـ علیه السلام ـ ) 8ـ علی بن موسی (امام رضا ـ علیه السلام ـ )9ـ محمد بن علی (امام جواد ـ علیه السلام ـ ) 10ـ علی بن محمد (امام هادی ـ علیه السلام ـ ) 11ـ حسن بن علی (امام عسکری ـ علیه السلام ـ ) 12ـ ‌حجه بن الحسن (مهدی موعود ـ عج ـ).
شیعه‌ی اثنا عشریه بر مسئله‌ی‌ امامت تأکید خاصّی داشته و عصمت امام و افضیلت او را بر دیگر افراد امت اسلامی بسیار مهم و اساسی می‌داند. و از طرفی، امامت را، پس از سه امام نخست، منحصر در فرزندان امام حسین می‌داند. با توجه به این عقاید ویژه درباره‌ی امامت، به «امامیه» شهرت یافته است.
شیخ مفید، پس از تعریف شیعه به کسانی که به امامت بلافصل علی ـ علیه السلام ـ عقیده دارند درباره‌ی شیعه‌ی گفته است: «این عنوان، مخصوص آن دسته از شیعه است که به وجود امام در هر زمان، و وجوب نصّ جلّی، و عصمت و کمال برای هر امامی معتقد است، و امامت را (غیر از سه امام نخست) منحصر در فرزندان امام حسین ـ علیه السلام ـ می‌داند...»[4]
تاریخ پیدایش تشیّع
گرچه، در عصر پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ درباره‌ی‌ پاره‌ای از مسایل، اختلاف نظرهایی میان مسلمانان پدید آمد،[5] ولی فرقه‌ها و دسته‌بندی‌هایی که بعدها پیدا شد، در آن زمان وجود نداشت. ولی پس از رحلت پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ اختلافاتی پدید آمد که سبب پیدایش فرقه‌های مختلف در میان مسلمانان گردید. مهمترین اختلافی که در نخستین روزهای پس از رحلت پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ پدید آمد، مربوط به مسئله‌ی خلافت و امامت بود که مسلمانان را به دو دسته تقسیم کرد.
یک دسته معتقد بودند که امامت، همانند نبوت، منصب و مقامی الهی است و از شرایط امام این است که معصوم از خطا و گناه باشد، و این صفت را جز خداوند کسی نمی‌داند، بنابراین راه تعیین امام نصّ الهی است که در قرآن یا احادیث نبوی بیان شده است، و طبق این نصوص، علی بن ابی طالب ـ علیه السلام ـ جانشین پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ و امام مسلمین است. حضرت علی ـ علیه السلام ـ و بنی هاشم و گروهی از بزرگان صحابه،‌ اعم از مهاجرین و انصار، طرفدار این نظریه بودند. و این همان عقیده‌ی شیعه ـ خصوصاً شیعه‌ی امامیه ـ در مسئله‌ی امامت است.
و دسته‌ی دیگر ـ که در رأس آن‌ها ابوبکر و عمر قرار داشتند ـ بر این عقیده بودند که پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ برای خود جانشین تعیین نکرده است،‌ و این کار را به مسلمانان واگذار کرده است. بر این اساس، و با توجه به اهمیت مسئله‌ی خلافت و امامت و نقش حیاتی آن در سرنوشت امت اسلامی، در یک اقدام شتابزده - در شرایطی که حضرت علی ـ علیه السلام ـ و عده‌ای از بزرگان صحابه به تجهیز بدن پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ مشغول بودند ـ عده‌ای از مهاجران و انصار در سقیفه‌ی بنی ساعده گرد آمده، و پس از گفتگوهایی که در مورد خلیفه‌ی پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ میان آن‌ها مطرح شد، سر انجام با ابوبکر به عنوان خلیفه‌ی پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ بیعت کردند، و چون شرایط سیاسی و اجتماعی دنیای اسلام و جهان به گونه‌ای بود که امام علی ـ علیه السلام ـ و هواداران او، برای اثبات عقیده خود و عملی ساختن آن، به اقدامات عملی و خصمانه دست می‌زدند، موجودیت اسلام از ناحیه دشمنان خارجی (امپراطوری ایران و روم) و دشمنان داخلی (منافقین) آسیب جدّی می دید، امام علی ـ علیه السلام ـ مصلحت اسلام و مسلمین را پیروی از روش صبر و مدارا دید، و گرچه در مواقع مناسب، دیدگاه خود را درباره نادرستی عمل آنان بیان می‌کرد، ولی از درگیریهای خصومت آمیز خودداری کرد، و در هدایت و پیشبرد جامعه اسلامی، از هیچ گونه کوشش و تلاشی خودداری نمی‌کرد.
و در حل مشکلات، دستگاه خلافت را یاری می‌نمود. تا آنجا که از خلیفه دوم نقل شده که هفتاد بار گفته است «اگر علی نبود عمر هلاک می‌شد» و نیز گفته است: «خدایا مرا برای برخورد با مسئله‌ی دشواری که علی بن ابی طالب حضور ندارند، باقی مگذار».[6]
در هر حال، شیعه به عنوان پیروان علی بن ابی طالب و معتقدان به امامت بلافصل او در نخستین روزهای پس از رحلت پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ پدید آمد. البته روایاتی نیز یافت می‌شود که لفظ شیعه در زمان حیات پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ بر چهار تن از صحابه اطلاق می‌شد که عبارت بودند از: سلمان، مقداد، ابوذر و عمار یاسر.[7] این افراد از جمله کسانی هستند که در مسئله‌ی خلافت و امامت، علی ـ علیه السلام ـ را خلیفه‌ی بلافصل پیامبر می‌دانستند با این وصف، و با توجه به این که نظریه‌ی ‌شیعه در مسئله‌ی امامت به نصوص کتاب و سنّت مستند گردیده است، می‌توان گفت: تشیع، در حقیقت، با اسلام همراه بوده است، هر چند به عنوان یک مذهب، پس از رحلت پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ موجودیت یافت.
علی ربانی گلپایگانی- در آمدی بر علم کلام، ص 179
[1] . الشیعه القوم الذین تجتمعوا علی امر، و کل قوم اجتمعوا علی أمر فهم شیعه، و کل قوم أمرهم واحد یتبع بعضهم رأی بعض هم شیع. لسان العرب، کلمه‌ی شیع، المیزان، ج17، ص147.
[2] . اوائل المقالات، ص35، الملل و النحل، ج1، ص146.
[3] . الدر المنثور، ج8، ص589، ط دارالفکر. نیز به الغدیر، ج2، ص57ـ58 رجوع شود.
[4] . اوائل المقالات، ص38.
[5] . در این باره به کتاب النص و الاجتهاد، تألیف امام شرف الدین رجوع شود.
[6] . جهت آگاهی از این روایات به الغدیر، ج1 رجوع شود.
[7] . فرق الشیعه، ص17ـ18، اعیان الشیعه، ج1، ص18ـ19.

فقاهت و مرجعیت شیعه از چه زمانی شروع شده است؟

فقاهت و مرجعیت شیعه از چه زمانی شروع شده است؟
پرسش
تاریخچه فقاهت در اسلام مخصوصاً بحث مرجع تقلید که از کی شروع شده است؟ (با توجه به شبهه‌‌ای که این مسئله ساخته دوران صفوی است).
پاسخ اجمالی
مسئله تقلید و رجوع عالم به جاهل امری عقلی بوده و منحصر به زمان، مکان و دانش خاصی نیست، بلکه تمام عاقلان اگر در کاری متخصّص نباشند به متخصّص آن رجوع می‌کنند.
همچنین قرآن و سایر منابع اسلامی، همچنین سیره پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع) دلالت بر ترغیب رجوع به راویان احادیث و اسلام شناسان حتی در زمان حضور معصومان(ع)، می‌کند، و این امر در زمان غیبت امام مهدی(عج) خود را بیشتر نشان داده است. شواهد تاریخی از صدر اول بر آن دلالت داشته و نقش بی‌بدیل علمای شیعه در همه دوران‌ها غیر قابل انکار است.
 
پاسخ تفصیلی
۱. طبق آموزه‌های اسلام کسب معارف دینی بویژه اصول دین بر هر شخصی واجب است و قرآن کریم در موارد متعددی انسان را به علم فرا خوانده، همان‌طور که به تفکر ترغیب کرده است. فقاهت به معنای عام نیز امری است که خداوند نه تنها بر آن ترغیب نموده، بلکه ترک آن‌‌را مذمت کرده: «چرا از هر فرقه‌‌ای دسته‌‌ای کوچ نمی‌‌کنند تا این‌‌که در دین آگاهی یابند».[1]
از طرفی تربیت شاگردان فقیه و آگاه، در زمان ائمه(ع) و ارجاع مردم به آنان از همان صدر اول آغاز گشته و ائمه اطهار(ع) بعضاً مردم را به شاگردان خود ارجاع می‌دادند. در این باره روایاتی وجود دارد؛ از جمله امام علی(ع) به قثم بن عباس می‌نویسد: «صبح و شام بنشین و برای مردم سؤال کننده فتوا بده و جاهل را آگاه و با عالم مذاکره کن».[2]
این دسته از روایات، امر ارجاع به غیر امام معصوم(ع) تا قبل از غیبت امام مهدی(عج) را روشن می‌کند و این‌که ارجاعات ائمه(ع) به شاگردان مورد اطمینان امری شایع بوده است. در زمان غیبت امام مهدی(عج)، این روایت معروف از آن‌حضرت است که فرمود: «وَ أَمَّا الْحَوَادِثُ‏ الْوَاقِعَةُ فَارْجِعُوا فِیهَا إِلَى رُوَاةِ حَدِیثِنَا فَإِنَّهُمْ حُجَّتِی عَلَیْکُمْ وَ أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ»؛[3] اما راجع به حوادثی که اتفاق می‌افتد پس در آنها به راویان احادیث ما رجوع کنید؛ چون آنهایند که حجت من بر شما بوده و من حجت خدا بر آنان خواهم بود.
بر اساس این روایت؛ تکلیف مردم در عصر غیبت امام مهدی(عج) روشن شده و مراد از راویان حدیث که در روایت آمده همان کسانی هستند که در اثر سر و کار داشتن زیاد با روایات و منابع دینی، توانایی استخراج احکام دینی را دارند.
مراجع دینی به عنوان کارشناسان این فن بوده، و مراجعه به کارشناس امری عقلی و در  همه شئونات زندگی بشر لازم بوده و اختصاص به احکام دین ندارد، بلکه در تمامی رشته‌ها و نیازمندی‌ها، وضعیت به همین صورت است؛ یعنی یا باید هر کس خود پزشک باشد یا به پزشک مراجعه کند و یا خود باید مکانیک باشد و یا در امور فنی به مکانیک مراجعه نماید  و... .
حال، اگر در زمینه احکام فقهی کسی خود کارشناس باشد نیازی نیست - بلکه جایز نیست - تقلید کند؛ ولی کسی که متخصص فن نیست باید رجوع به عالم کند؛ زیرا این دستور عقلای عالم و مورد پذیرش همه خردمندان است.
خداوند نیز در ارشاد و تأکید بر آن فرموده است: «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ»؛[4] اگر نمی‏‌دانید از دانایان بپرسید.
امام صادق(ع) فرمود: «علما وارثان پیامبرا‌نند؛ چون پیامبران از خود درهم و دینار باقی نگذاشتند، بلکه احادیثی را به میراث گذاشتند. کسی که بخشی از آن‌را فراگیرد، همانا بهره‌‌ای فراوان برده است. پس بنگرید که دانش خود را از چه کسی می‌گیرید؟ همانا در میان ما (اهل البیت) در هر نسلی، عدالت پیشگانی هستند که علوم ما را از تحریف غلوّ کنندگان و شبهه‌‌های شبهه افکنان و تأویلات نابجای جاهلان، حفظ می‌کنند».[5]
همچنین امام باقر(ع) فرموده است: «علم را از حاملان آن فراگیرید و آن‌را به برادرانتان بیاموزید همان‌‌طور که علما آن‌‌را به شما آموختند».[6]
۲. مرجع تقلید به کسی گفته می‌شود که متخصّص در مسائل فقهی باشد؛ یعنی سعى و تلاش فراوان در راه استخراج احکام دین از منابع آن[7] کرده باشد، به نحوی که این امر برای او ملکه‌ای را به وجود آورده باشد که به راحتی بتواند مسائل را از منابع آنها استخراج کرده و ارائه نماید که معمولاً نتیجه آن‌را در کتابی با نام «توضیح المسائل» گردآوری می‌کند. مرجع تقلید شرایط دیگری مانند تقوا و پارسایی و آگاهی لازم از مسائل جهان اسلام و تشیع را نیز باید داشته باشد.
همان‌طور که گذشت تقلید در مذهب شیعه از عصر امامان(ع) آغاز شد که پیروانشان را به راویان حدیث و یاران نزدیک خود، ارجاع می‌دادند و گاهی یاران خود را به حضور در مساجد و مراکز عمومی برای فتوا دادن و ارشاد مردم تشویق می‌کردند.[8] که این امر، احیاناً به علت فاصله زیاد میان شهرها، فراهم نبودن امکانات ضروری برای مسافرت مردم و دشواری دست‌رسی به امام معصوم(ع) بود. در عصر غیبت صغرا نیاز به تقلید در احکام شرعی بیشتر احساس شد و بنابر روایتی که از امام مهدی(عج) نقل شد مرجع شناخت احکام در موضوعات جدید را فقیهانی معرّفی فرموده که دارای شرایطی هستند و مردم باید از آنها تقلید کنند، و این امر اختصاص به زمان خاصی ندارد.
تقلید در کتاب‌های اصول فقه از قرن چهارم هجری به عنوان یک اصطلاح فنّی تعریف شد.[9] اولین کسی که در میان شیعیان مقام مرجعیت خاص و عام را یافت، شیخ طوسی در قرن پنجم بود؛ لذا وی را «شیخ الطائفة» نامیدند، و نظرات فقهی او مورد رجوع علمای دیگر نیز بود، اگرچه قبل از شیخ طوسی در قرن چهارم نیز اشخاصی مانند استادش شیخ مفید مرجع عام مردم و پناه‌گاه آنان در امر دینی و معنوی بودند. همچنین اشخاصی؛ مانند ابن ابی عقیل عمانی، ابن ولید، بویژه شیخ صدوق(ره) بر طبق روایات و با حفظ متن روایات برای مردم کتاب فتوایی می‌نویسند، شیخ صدوق به تقلید از کتاب «طبیب من لا یحضره الطبیب»؛ (پزشک کسی که پزشک در دسترس او نیست)، کتاب «فقیه من لا یحضره الفقیه»؛ (مرجع و عالِم کسی که عالِم در دسترس او نیست)، را می‌نویسد، و همواره علمای شیعه خود را متعهد به پاسخ‌گویی به مسائل شیعیان و گاهی حتی سائر مذاهب اسلامی می‌دانستند و در هیچ برهه‌ای از زمان این امر تعطیل نگردید، اما اوج آن در زمان شیخ طوسی(ره) بود؛ چون گرچه پاسخ‌گویی به مسائل مردم امری عادی و ملموس بود، ولی چون حکومت‌ها معمولاً سنی مذهب بودند علما و کتاب‌های آنها علاوه بر مسائل عبادی عام به امور جزئی و مسائل جدید نیز می‌پرداختند تا این‌که -به گفته شیخ طوسی در اول کتاب مبسوط[10]- به شیعه طعنه زدند که شما در مسائل فرعی جدید مطلبی ندارید؛ لذا خود وی دست به کار شده و کتاب «المبسوط» را که بیشتر به فروع ریز فقهی پرداخته به نگارش در می‌آورد و با توجه به عظمت شیخ چندین قرن علما از سفره پر نعمت وی بهره بردند و کمتر کسی بر خلاف نظر او چیزی می‌گفت تا زمان ابن ادریس حلّی(ره) که این سد شکسته شد و فقها جرأت کردند نظرات شیخ طوسی را به چالش علمی بکشانند.
باز در همین دوران است که کتابی مانند «شرائع الاسلام» نگاشته می‌شود و هنوز هم که هنوز است کتابی به زیبایی و دسته‌بندی و تفکیک فروع از اصول به مانند آن نگاشته نشده است. بعد از آن شهید اول و دوم هستند که به صورتی روان‌تر فقه استدلالی و فتوایی را مخلوط کرده و کتاب‌هایی مانند لمعه و شرح آن‌را در دسترس همگان قرار دادند. و در هر دوره‌ای از زمان، فقیهی طراز اول زعامت شیعه را به عهده داشته و هیچ زمانی نبوده که مرجعیتی عام برای مردم وجود نداشته باشد. از شیخ صدوق، شیخ مفید، شیخ طوسی و ابن ادریس گرفته تا علامه حلی، شهیدین، مقدس اردبیلی، شیخ بهائی، مجلسی اول و مجلسی دوم و تا فقهای قرون اخیر مانند شیخ انصاری، صاحب جواهر و بسیاری از فقهای نام‌دار دیگر که هرکدام مانند کوهی استوار مرجع و ملجأ و پناه‌گاه شیعیان بوده و هستند.
بله در دوران صفویه با حضور علمای مهاجر از جبل عامل لبنان، در دربار صفویه(از جمله پدر شیخ بهائی حسین بن عبد الصمد عاملی (918 - 985)[11]) گرایشی به ایجاد تمرکز در روحانیت شکل گرفت و علمایی پدیدار شدند که شهرتی فراتر از منطقه خود داشتند. نه این‌که مرجعیت در آن زمان شروع شده باشد؛ زیرا همان‌طور که گذشت نقل و عقل این امر را مردود می‌شمارند. بله! دفاع هماهنگی حکومت‌ها همان‌طور که برای اهل سنت در طول تاریخ موجب تقویت آنان شده در زمان صفویه هم برای علمای شیعه فرصتی را فراهم آورد که قبل از آن فراهم نبود نه این‌که علما وابسته به آنان بوده‌اند.[12] و با مراجعه به تاریخ، صحت این امر روشن‌تر می‌شود و شاهد آن هم شکوفایی و بروز علمای شیعه در هر زمانی بوده است که نقطه اوج این تمرکز در دوران اقامت آیت الله بروجردی(ره) در حوزه علمیه قم شکل گرفت.
 

[1]. توبه، 122.
[2]. قطب الدین راوندی، سعید بن عبداللّٰه، فقه القرآن، محقق و مصحح: حسینی‌، سید احمد، ج ۱، ص ۳۲۷، کتابخانه آیة الله مرعشی نجفی، قم، چاپ دوم، 1405ق.
[3]. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، ج 2، ص 484، دار الکتب الاسلامیة، تهران، چاپ دوم، 1395ق.
[4]. نحل، 43.
[5]. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 1، ص 32، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1407ق.
[6]. همان، ص 35.
[8]. «وَ اجْلِسْ لَهُمُ الْعَصْرَیْنِ‏ فَأَفْتِ لِلْمُسْتَفْتِی وَ عَلِّمِ الْجَاهِلَ وَ ذَاکِرِ الْعَالِمَ»؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، ج 101، ص 268، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1403ق؛ ر.ک: «اجتهاد در شیعه»، سؤال 796؛ «نقش حدیث بر فقه»، سؤال 26534.
[9]. گرجی، ابوالقاسم، ادوار اصول الفقه، ص 38، نشر میزان، تهران، چاپ اول، 1385ش.
[10]. ر.ک: شیخ طوسی، ابو جعفر محمد بن حسن، المبسوط فی فقه الإمامیة، محقق و مصحح: کشفی، سید محمد تقی، ج 1، ص 2، ‌المکتبة المرتضویة لإحیاء الآثار الجعفریة، تهران، چاپ سوم، 1387ق. 
[11]. حسینى جلالى، سید محمد حسین، فهرس التراث، ج 1، ص 811، انتشارات دلیل ما ، قم، 1422ق.‏

بحث شیعه و سنی دقیقاً از چه زمانی و به چه دلیلی آغاز شد؟

بحث شیعه و سنی دقیقاً از چه زمانی و به چه دلیلی آغاز شد؟
اطلاعات بیشتر : از چه زمان و به چه دلیل نام شیعه و سنی مطرح شد؟


.

بهتر است بگیم جنگ و کشمکش از چه زمانی بین مسلمانا آغاز شد که اونم درست بعد از فوت رسول خداست.
یک حدیثی است از حضرت رسول در مسجد در میان 13 تن از یاران فرمودند با حضرت علی به نام امیر المومنین سلام کنند و سپس فرمودند ان علی و شیعتهم فائزون.این مطلب رو ابن کثیر در صحف اش و مسلم در صحیح خود نقل کرده است ولی آدرس دقیقشان یادم نیست میتونید متن حدیث رو سرچ بزنید و رفرنس رو بیابید.

واژه شیعه از اینجا پیدا شد.
اینکه شیعه یاغی هست و وحشی هستو سیعیان فلان و فلان در قرون 6 و 7 هجری شکل گرفت بخاطر مجاهدت های اسماعیلیه و ترس حاکمان ترک وقت و ترس حاکمان بنی عباس از این گروه که سرکرده معروفشان شیخ حسن صباح بوده است.

در دوران صفویه چون حکومت به دست صوفیان علوی 12 امامی افتاد شیعه اثنی عشری تجلی پیدا کرد و خیلی جالب هست که مورد پذیرش عوام مردم ایران هم قرار گرفت شاید به خاطر نام نیک اهل بیت و اینکه عالمان وقت همیشه مطلع کتب خود را با نام و یاد آنان آغاز میکردند و برخورد عالمان برایشان مهم تر از برخورد داروغه ها بود.مثلا شیخ فریدالدین عطار که از متحجره تسنن است در مطلع تذکره الاولیا نام از حضرت صادق میبرد و شعر معروف امام شافعی را قرار میدهد.

"ان کان رفضا حب آل محمد فلیشهد الثقلان انی رافض"

براستی جنگ بین شیعه و سنی جنگ بین دو فرقه یا دو مذهب نیست.جنگ بین دو قدرت حکومتی در گذشته بوده است که حال به صورت میراث به فرزندانشان رسیده است.

در واقع مقوله ای به نام تسنن و تشیع مطرح نیست بلکه فقط یکسری عبارات هست که بین عالمان ردوبدل میشده.

ولی این نوع سنی گرایی شیعه گرایی از زمانی شکل گرفت که بین ایران شیعه مذهب و عثمانی سنی مذهب نبرد چالدران پیش گرفت.چون سلطان ابراهیم بیک هم ادعای ولایت بر کل جهان اسلام رو داشت و درواقع یه جور کل کل شد که اینطوری شد.

تطبیق نبرد قرقیسیا و واقعه آرمگدون



 


طیّ سال های اخیر بسیاری از علاقه مندان به پیش گویی های مربوط به آخرالزّمان، اشاراتی به تشابه میان نبرد قرقیسیا و ادّعای مسیحیان صهیونیست در خصوص واقعه آرمگدون داشته اند، از این رو در اینجا به طور خلاصه نگاهی به این واقعه می کنیم:

1- پیش گویی ها درباره آرمگدون

جریان مسیحیان صهیونیست که همان مبدعان و مبلّغان وقوع آرمگدون می باشند، تمام رفتارهای خود را منسوب به مشیّت (تقدیر) الهی کرده و در مسیر تحقق خواسته هایشان اقدامات خشونت باری را تدارک نموده اند و آنان پیش گویی های «کتاب مقدس» را بهانه این اعمال خود قرار داده اند تا آنجا که با استفاده از قدرت رسانه ای فوق العادّه ای مدام تبلیغ می کنند، خداوند مقرر کرده است، بشر هفت دوران از مشیّت الهی را از سر بگذارند که یکی از آنها جنگ هسته ای آرمگدون است که آن را هارمجدون می خوانند، فراهم آورند. آشکار است که این عبارت اساساً مدّعای آنان را اثبات نمی کند؛ بلکه ریشه های آن را باید در اهداف خارج از کتاب مقدس آنان دنبال نمود.

2- نبرد بزرگ آرمگدون

مسیحیان صهیونیست می گویند که پیش از ظهور (مجدد) مسیح و برپایی قیامت و پس از یک دوره فلاکت هفت ساله که منجر به نبرد با دجّال می شود، جنگ آرمگدون اتفاق می افتد، آنان برای این درگیری ویژگی های منحصر به فردی بیان می کنند که پس از این خواهیم دید که حتی معتقدند، وقوع این جنگ بزرگ جهانی بسیار نزدیک است و نسل فعلی بشریّت قطعاً شاهد وقوع آن خواهد بود.
اعتقاد به این امر موهوم، چنان در میان سیاست گزاران آمریکایی نفوذ کرده است که بسیاری از سیاست های رئیس جمهوری های گذشته و کنونی «آمریکا» در راستای عملی شدن این جنگ به ظاهر مقدس بوده تا آنجا که آنان حتی در سیاست اقتصاد نیز تلاش می کردند، میزان کمک های دولت ایالات متحده به اسرائیل افزایش یابد.

3- انگیزه درگیری و رویارویی

مسیحیان اصولگرا، جنگ آرمگدون را با پسوند مقدّس توصیف می کنند و نوع بیان دسته بندی طرفین درگیر در میدان جنگ با استفاده از الفاظ مذهبی و با عنوان مؤمن، کافر و مشرک است که به خوبی نشان دهنده دینی جلوه دادن این جنگ است. خلاصه اینکه همه آنها که ادّعا می شود در «آرمگدون» مقابل یکدیگر می ایستند، برای دفاع از دین و آیین و مرام خودشان خواهد بود.

4- زمان وقوع نبرد آرمگدون

همان طور که پیش از این یادآور شدیم، مسیحیان صهیونیست عنوان می کنند که این اتفاق در آینده ای بسیار نزدیک و طیّ چند سال آینده به وقوع خواهد پیوست و اندکی پس از آن مسیح (علیه السلام) ظهور خواهد کرد و بر دجّال فائق خواهد آمد.
جالب است بدانیم که پیروان این جریان وقوع دو نشانه را پیش از رخ دادن آرمگدون ذکر می کنند و برای این دو نشانه هم ترتیب و توالی زمانی قائلند:
الف) تجدید بنای هیکل (معبد) سلیمان: معبد سلیمان که نماد حکومت جهانی دولت یهود است، پیش از برقراری حکومت جهانی مطلوب آنها می باید برپا شود و به منظور وقوع این امر بر وجوب و لزوم قطعی حیات و کمک به اسرائیل و مهاجرت تمام یهودیان دنیا به «فلسطین» اشغالی تأکید شدیدی می کنند. راه وصول به این مقصود نیز تخریب «مسجد الاقصی» است و می گویند باید معبد به جای مسجد ساخته شود؛ حتی اگر به قیمت آغاز جنگ جهانی سوم باشد.
ب) تولد گوساله سرخ موی: یهودیان ادّعا می کنند که در هنگام بنای معبد و پیش از شروع عملیات ساخت، لازم است مراسم تطهیر انجام شود و برای انجام آن می بایست گوساله ای سرخ موی که ویژگی های خاصّی دارد و با آداب مخصوص به خود قربانی گردد. در چند دهه اخیر یهودیانی با استفاده از دانش ژنتیک اقدام به اصلاح نژادی گاو برای تولید این گوساله کرده اند و چندی پیش ادعای موفقیت در این راستا را نمودند که این ادّعا مورد تأیید «مؤسسه معبد» واقع در «اورشلیم» قرار گرفت و اکنون این حیوان سه ساله است.
یهودیان برای نیل به تخریب مسجدالاقصی با قاطعیّت تصمیم دارند که حدّاقل در ابتدای هر ماه به طور جدی برای تحقّق این تصمیم شوم اقدام کنند که تنها در سال جاری شاهد چند مورد تقابل بسیار جدی میان یهودیان با مسلمانان در اطراف «قدس» بوده ایم.

5- طرفین درگیر در آرمگدون

ادّعا می شود در میدان «آرمگدون» دو سپاه رودرروی همدیگر قرار می گیرند:
1. مؤمنان: یهودیان و هم پیمانان آنها (مسیحیان صهیونیست)، 2. کفّار و مشرکان: کمونیست ها (شوروی (روسیه)، چین، کوبا و کره شمالی) و مسلمانان که عمدتاً شیعیان مدّ نظر قرار گرفته اند. در این میان جایگاه ویژه «ایران»، «سوریه»، «لبنان» و «عراق» را نمی توان نادیده گرفت. نکته قابل توجه اینجاست که تا قبل از فروپاشی «شوروی»، عنوان امپراتوری شیطان به آنجا اطلاق می شد و منظور از آن در تبلیغات مسیحیان صهیونیست، رهبری سپاه شر در جنگ آرمگدون بود و پس از آن، به خصوص بعد از حمله «آمریکا» به «عراق»، بارها از سوی آنها ایران محور شرارت خوانده شده و هدف بعدی حمله آنان اعلام شده است.

6- پیروز میدان آرمگدون

بنابر آنچه مدّعیان آرمگدون ادّعا می کنند، مسیح مورد نظر آنان پس از کشتار بسیاری از حاضران در میدان نبرد، پیروزمندانه از این معرکه بیرون خواهد آمد و مسیحیان صهیونیست هزار سال در خوشبختی بر جهان حکومت خواهند کرد.

7- زمینه سازی برای آرمگدون

از جمله اساسی ترین مسائلی که میان همه مسیحیان صهیونیست مشترک است و جملگی بر آن اتفاق دارند، این است که ما هم اکنون در آخرالزّمان زندگی می کنیم و زمینه سازی برای وقوع آرمگدون به عنوان مقدمه ظهور مسیح وظیفه ماست. در هم تنیدگی عقاید مسیحیان صهیونیست و سیاست مداران آمریکایی به حدّی است که در حال حاضر کلید فهم سیاست آمریکا چیزی جز شناخت کامل و دقیق این جریان نیست. در راستای تبلیغ این جریان امروزه بیش از 1550 شبکه رادیویی و تلویزیونی، 80 هزار کشیش سخنران و مبلّغ، 200 مؤسّسه و کالج علمی و صد هزار دانشجوی پروتستان به طور شبانه روزی مشغول فعالیت هستند و تنها در«آمریکا» مخاطبانشان در حدود جمعیت کلّ «ایران» است و در سطح کلان حتی رؤسای جمهور گذشته و حال این کشور آرزو دارند آغازگر این جنگ بزرگ جهانی باشند.

8- عوارض اعتقاد به آرمگدون

مشکلاتی که برای «سوریه»، «عراق» و ایران در خارج از ‌آمریکا پیش آمده و حتی مشکلاتی که گاه برای کل ساکنان زمین رخ می نماید، از همین روست. جیمز وات، وزیر کشور اسبق «آمریکا» در جمع کمیته مجلس نمایندگان اعلام کرد:
به علت ظهور دوباره و قریب الوقوع مسیح نمی توانیم خیلی در بند نابودی منابع طبیعی خودمان [و صد البته دیگر کشورهای جهان] باشیم. (1)

نبرد قرقیسیا

واقعه آرمگدون

ویژگی ها و اوصاف

منطقه مرزی عراق، ترکیه و سوریه

20 مایلی جنوب شرقی حیفا در بیت المقدس

موقعیت جغرافیایی

روایات اسلامی متعدد و صریح در کتب فریقین

تفسیرهای بی مبنا از یک عبارت از کتاب مقدس

منابع پیش گویی

درگیری با سلاح های روز و کشته های بسیار

جنگ بزرگ هسته ای با تعداد کشته های فراوان و غیرقابل تصور

نحوه جنگیدن

درگیری برای تصاحب ثروتی که زیر فرات بوده است

جنگ میان دو سپاه موسوم به حقّ و باطل!

انگیزه رویارویی

5 ماه قبل از ظهور حضرت مهدی(ع)

در آستانه ظهور حضرت مسیح (ع) پس از بازسازی معبد سلیمان و تولد گوساله سرخ موی

زمان جنگ

مجموعه ای از حکّام جاه طلب و حریص (سفیانی، ترک ها و رومیان (شاید روس ها و غربیان) و سپاهی از مصر)

دو سپاه خیر و شر؛ یهودیان و حامیان مسیحی کفّار(=کمونیست های روسیه، چین و کوبا)، مشرکان(=اعراب و شیعیان ایران) و سپاه خیر (یهودیان و مسیحیان صهیونیست آمریکا)

طرفین درگیر

سفیانی

سپاه خیر(یهودیان و مسیحیان صهیونیست آمریکا)

پیروز میدان

صد یا چهارصد هزار نفر (اختلاف در روایت)

چند میلیون نفر+2/3 میلیون یهودی

تعداد کشته ها

حمله جانوران برای خوردن لاشه مردگان

دفن همه مردگان به مدت 7 ماه

سرانجام کشته ها

نمی خواهد

همه قوای مسیحیان صهیونیست برای زمینه سازی مورداستفاده قرار می گیرد

زمینه سازی

بی تأثیر در زندگی امروز

حمله به عراق، افغانستان، لبنان، سوریه و شاید ایران...

آثار اعتقاد و ترویج باور به نبرد

طبق بیان روایات احتمال وقوع آن بسیار زیاد است

صرفاً دست آویزی برای ایجاد درگیری از سوی جنگ طلبان صهیونیست با مسلمانان و پیروان ادیان آسمانی

میزان احتمال وقوع

 

پی نوشت ها :

1. مطهری نیا، محمود، نبرد آخرالزّمان (بررسی تطبیقی نبرد قرقیسیا و واقعه آرمگدون)، ماهنامه موعود.

منبع مقاله :
شفیعی سروستانی، اسماعیل؛ (1391)، دانشستان سرزمین های درگیر در واقعه ی شریف ظهور، ج 1، تهران: موعود عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، دوم

 



حضرت مهدی (علیه السلام) و یهود


یکی از دشمنان خطرناک حضرت مهدی (علیه السلام) و یارانش، یهود است؛ خداوند تبارک و تعالی می فرماید:
«همانا شدیدترین مردم، در دشمنی با آنان که ایمان آورده اند، یهودیان و مشرکان هستند.»
چنان که از بعضی روایات استفاده می شود، سفیانی سخت ترین دشمن امام زمان (علیه السلام) از جانب غربی ها و یهود حمایت می شود. اساساً سفیانی را برای حمایت از مرزهای اسرائیل و سرکوب نیروهای انقلابی، روی کار می آورند تا اربابان او از خطر حمله سپاه خراسانی و یاوران مهدی (علیه السلام) که برای آزادی «قدس»، به حرکت درآمده اند، در امان باشند. در آیاتی از سوره مبارکه «اسرا» چنین آمده است:
«ما به بنی اسرائیل در کتاب (تورات) اعلام کردیم که دو بار در زمین، فساد خواهید کرد و برتری جویی بزرگی خواهید نمود. هنگامی که نخستین وعده فرا رسد، گروهی از بندگان پیکارجوی خود را بر ضدّ شما می انگیزیم (تا شما را سخت در هم کوبند؛ حتی برای به دست آوردن مجرمان)، خانه ها را جست و جو می کنند و این وعده ای است قطعی، سپس شما را بر آنها چیره می کنیم و شما را به وسیله دارایی ها و فرزندانی کمک می کنیم و نفرات شما را بیشتر قرار می دهیم. اگر نیکی کنید، به خودتان نیکی می کنید و اگر بدی کنید، باز هم به خود می کنید و هنگامی که وعده دوم فرا رسد، آن چنان بر شما سخت خواهند گرفت که آثار غم و اندوه در صورت هایتان ظاهر می شود؛ داخل مسجد (الاقصی) می شوند، همان گونه که بار اول وارد شدند و آنچه را زیر سلطه خود می گیرند، در هم می کوبند.» (1)
امام صادق (علیه السلام) در تفسیر جمله «بندگان پیکارجوی خود را علیه شما برمی انگیزیم» فرمودند:
«آنان کسانی هستند که خداوند، قبل از ظهور قائم، آنها را برمی انگیزد و آنان، دشمنی از دشمنان آل پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را فرا نمی خوانند؛ مگر اینکه او را به قتل می رسانند.» (2)
عیاشی در تفسیر خود، از امام باقر (علیه السلام) روایت کرده که حضرت، پس از تلاوت آیه «بعثنا علیکم عباداً لنا» فرمودند:
«او، قائم و یاران اویند که دارای قوّت و نیروی زیادی هستند.» (3) از امام صادق (علیه السلام) نقل شده که آن حضرت، آیه شریفه فوق را تلاوت فرمودند، یکی از یاران عرض کرد:
فدایت شوم! اینها چه کسانی هستند؟ حضرت سه مرتبه فرمودند: «به خدا قسم! آنان اهل قم هستند.» (4)
بنا به ظاهر روایات موجود، در منابع شیعه و سنّی، مراد از نبرد مسلمانان با یهود در آخرالزّمان، همین نبرد است؛ چنان که از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده که فرمودند:
«قیامت برپا نمی شود؛ مگر آنکه بین مسلمانان و یهود، کارزاری رخ می دهد، به گونه ای که مسلمانان، همه آنها را به هلاکت می رسانند تا جایی که اگر شخصی یهودی (محارب) در پشت صخره یا درخت، پنهان شود، آن سنگ و درخت به صدا درآید و گوید: ای مسلمان! این یهودی (محارب) است که در پناه من مخفی شده، او را هلاک کن!» (5)
از روایات یاد شده، به دست می آید که خداوند، به وسیله ایرانیان، زمینه ظهور را فراهم می کند و مقاومت یهود در برابر مسلمانان، در چند نوبت است و نابودی نهایی آنان، به دست حضرت مهدی (علیه السلام) است.
بیرون آوردن «تورات» اصلی، از «غار انطاکیه» و کوهی در «شام» و «فلسطین» و «دریاچه طبریّه»، توسط حضرت مهدی (علیه السلام) و استدلال آن حضرت بر یهودیان نیز، نمونه ای از برخوردهای فرهنگی است که در مقام ارائه برهان، از آن استفاده می شود. از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده که فرمودند:
«تورات و انجیل را از سرزمینی که انطاکیه نامیده می شود، بیرون می آورد.» (6)
و نیز فرمودند:
«صندوق مقدس، از دریاچه طبریّه به دست وی آشکار می شود و یارانش آن را آورده و در پیشگاه او، در بیت المقدس قرار می دهند و چون یهودیان آن را مشاهده نمایند، جمعیت زیادی از آنها اسلام می آورند که حدود سی هزار هستند.» (7)

پی نوشت ها :

1. سوره مائده (5)، آیه 83.
2. تفسیر نورالثقلین، ج 3، ص 138.
3. همان.
4. بحارالانوار، ج 60، ص 216.
5. مسند احمد، ج 2، ص 417؛ معجم احادیث الامام المهدی، ج 1، ص 312.
6. بحارالانوار، ج 51، ص 25.
7. معجم احادیث الامام المهدی (علیه السلام)، ج 1، ص 344؛ الملاحم و الفتن، ص 69.

منبع مقاله :
شفیعی سروستانی، اسماعیل؛ (1391)، دانشستان سرزمین های درگیر در واقعه ی شریف ظهور، ج 1، تهران: موعود عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، دوم