آیا شفاعت خواستن از انبیاء و صالحین و توسل به آن‌ها شرک است ؟

آیا شفاعت خواستن از انبیاء و صالحین و توسل به آن‌ها شرک است ؟
  

تعریف شفاعت نزد اهل لغت

خلیل بن احمد فراهیدی‌ ( متوفی 150 ) در کتاب العین می فرماید : الشافع : الطالب لغیره ، وتقول استشفعت بفلان فتشفع لی إلیه فشفعه فی . والإسم : الشفاعة . واسم الطالب : الشفیع .
کتاب العین ج 1 ص 260 .

شافع یعنی کسی که از غیر خودش طلب شفاعت می کند و می گوید نزد فلان شخص واسطه و شفیع من باش . اسم مصدر ( حاصل و نتیجه مصدر ) آن شفاعت است و کسی را که طلب شفاعت می کند شفیع می نامند .

راغب اصفهانی در کتاب المفردات می گوید : الشفع : ضم الشئ إلى مثله ویقال للمشفوع شفع .

المفردات ص 263 .

الشفع به معنای‌ ضمیمه کردن چیزی به مثل خودش است و به مشفوع گفته می شود

زَبیدی نیز در تاج العروس ج 5 ، ص 401 همین مطلب را می گو ید .


تعریف شفاعت نزد متکلمین‏ شیعه

سید مرتضى می فرماید: وحقیقة الشفاعة وفائدتها : طلب إسقاط العقاب عن مستحقه ، وإنما تستعمل فی طلب إیصال المنافع مجازا وتوسعا ، ولا خلاف فی أن طلب إسقاط الضرر والعقاب یکون شفاعة على الحقیقة .

رسائل المرتضی ج 1، ص 150 ، باب مسألة الوعد و الوعید و الشفاعة .

سید مرتضى می فرماید: حقیقت شفاعت و فایده آن طلب برداشتن عقاب از کسی است که مستحق عقاب است ، البته کلمه شفاعت مجازا در مورد درخواست رسیدن منافع به شخص نیز به کار می رود ، و در اینکه حقیقت شفاعت در مورد طلب برداشتن ضرر و عقاب و عذاب است هیچ اختلافی نیست .

در جای دیگر می فرماید : وشفاعة النبی ( صلى الله علیه وآله ) إنما هی فی إسقاط عقاب العاصی لا فی زیادة المنافع ، لأن حقیقة الشفاعة تختص بذلک ... .

رسائل المرتضی ج 3 ، ص 17 ، باب مایجب إعتقاده و أبواب العدل کلها

شفاعت نمودن پیامبر اکرم فقط در برداشتن عقاب و عذاب گناهکار است و این شفاعت در مورد رسیدن منافع به شخص نمی باشد ، زیرا حقیقت شفاعت اختصاص به برداشتن عقاب و عذاب گناهکار دارد ... .

شیخ طوسی‌می‌ فرماید : حقیقة الشفاعة عندنا أن تکون فی إسقاط المضار دون زیادة المنافع ، والمؤمنون عندنا یشفع لهم النبی ( صلى الله علیه وآله وسلم ) فیشفعه الله تعالى ویسقط بها العقاب عن المستحقین من أهل الصلاة لما روی من قوله علیه السلام : ( ادخرت شفاعتی لأهل الکبائر من أمتی ) ... والشفاعة ثبتت عندنا للنبی ( صلى الله علیه وآله وسلم ) وکثیر من أصحابه ولجمیع الأئمة المعصومین وکثیر من المؤمنین الصالحین ... .

التبیان ، للشیخ الطوسی : 213 - 214 .

حقیقت شفاعت در نزد ما در مورد رسیدن منافع به شخص نمی باشد بلکه در مورد برداشتن عقاب و عذاب گناهکار است . به عقیده ما پیامبر اکرم مؤمنین را شفاعت می‌ فرمایند و خداوند نیز شفاعت ایشان را می پذیرد و خداوند تبارک و تعالی عذاب و عقاب را در نتیجه این شفاعت از مستحقین آن ( البته از کسانی که اهل نماز باشند ) برمی دارد . زیرا شخص شخیص رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند : من شفاعتم را برای کسانی از امتم که اهل گناه کبیره هستند نگه داشته ام ... شیخ طوسی در ادامه می فرمایند : نزد ما شیعیان اثنا عشری خداوند امتیاز شفاعت ‌خواهی را به پیامبر اکرم و بسیاری از اصحاب ایشان و تمامی فرزندان معصوم ایشان و بسیاری از مؤمنین صالح عطا نموده است .


تعریف شفاعت نزد متکلمین‏ اهل سنت

أبو حفص النسفی ( متوفی 538 ه)‍ : در کتاب ‍ العقائد النسفیة : الشفاعة ثابتة للرسل والأخیار فی حق الکبائر بالمستفیض من الأخبار .العقائد النسفیة ، ـ لأبی حفص النسفی ـ ، ص 148
امتیاز شفاعت خواهی در مورد کسانی اهل گناه کبیره هستند برای‌ پیامبران و بنده گان خوب خدا به واسطه اخبار و روایات زیادی ثابت شده است .

ناصر الدین أحمد بن محمد بن المنیر الإسکندری المالکی در کتاب الانتصاف می‌ گوید : وأما من جحد الشفاعة فهو جدیر أن لا ینالها ، وأما من آمن بها وصدقها وهم أهل السنة والجماعة فأولئک یرجون رحمة الله ، ومعتقدهم أنها تنال العصاة من المؤمنین وإنما ادخرت لهم . . . .

الانتصاف فیما تضمنه الکشاف من الاعتزال ، للإمام ناصر الدین الإسکندری المالکی المطبوع بهامش الکشاف ج1 ، ص 214 .

کسی که شفاعت را انکار کند شایسته است مشمول شفاعت نشود ولی کسی که ایمان به شفاعت دارد اما اهل سنت و جماعت که ایمان به شفاعت دارند و آن را تصدیق می نمایند پس آنها به رحمت خداوند امید دارند و اعنقادشان این است که شفاعت در مورد مؤمنین گنهکار است ( پیامبر فرمودند ) من شفاعتم را برای افرادی از امتم که اهل گناه کبیره هستند نگه داشته ام ...

قَالَ الْقَاضِی عِیَاض : مَذْهَب أَهْل السُّنَّة جَوَاز الشَّفَاعَة عَقْلًا وَوُجُوبهَا سَمْعًا بِصَرِیحِ قَوْله تَعَالَى : { یَوْمَئِذٍ لَا تَنْفَع الشَّفَاعَة إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَن وَرَضِیَ لَهُ قَوْلًا } وَقَوْله : { وَلَا یَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنْ اِرْتَضَى } وَأَمْثَالهمَا ، وَبِخَبَرِ الصَّادِق صَلَّى اللَّه عَلَیْهِ وَسَلَّمَ ، وَقَدْ جَاءَتْ الْآثَار الَّتِی بَلَغَتْ بِمَجْمُوعِهَا التَّوَاتُر بِصِحَّةِ الشَّفَاعَة فِی الْآخِرَة لِمُذْنِبِی الْمُؤْمِنِینَ . وَأَجْمَعَ السَّلَف وَالْخَلَف وَمَنْ بَعْدهمْ مِنْ أَهْل السُّنَّة عَلَیْهَا. . . .

نقلا عن : شرح صحیح مسلم ، للنووی ج3 ، ص 35 ، باب إِثْبَات الشَّفَاعَة وَإِخْرَاج الْمُوَحِّدِینَ مِنْ النَّار .

قاضی عیاض می گوید: اهل سنت شفاعت را عقلا جایز و شرعا واجب می دانند و دلیل وجوب آن آیه 109 سوره طه : (در آن روز ، شفاعت ( به کسى ) سود نبخشد ، مگر کسى را که( خداى) رحمان اجازه دهد و سخنش او را پسند آید ) و آیه 28 سوره انبیاء (و جز براى کسى که (خدا ) رضایت دهد ، شفاعت نمى کنند ) و امثال این آیات و روایات پیامبر اکرم صلی الله علیه و ( آله) و سلم می باشد . و روایات زیادی که مجموع آنها به حد تواتر می رسد در مورد صحت شفاعت در قیامت برای مؤمنین گنهکار وارد شده است . و تمامی علمای اهل سنت از قبل تا به حالا بر صحت شفاعت اجماع دارند ... .

بنابراین شفاعت ، واسطه شدن ، انبیاء ، امامان و صالحان بین خدا و خلق برای بخشیده شدن گناها نی است که از مؤمنان سر زده است . که بحث در مورد شفاعت دو مرحله دارد :
1- شفاعت در قیامت .
2 - طلب کردن شفاعت از رسول خدا که در آخرت ما را شفاعت کنند .

شفاعت در قیامت ، با شرائط و خصوصیاتی که در بارۀ آن ذکر شده است ، از ضروریات تمامی مذاهب اسلامی و مورد اجماع تمامی علمای مسلمان است که آیات بسیاری در قرآن کریم آن را تأیید می‌کند ؛ از جمله :

وَلَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضَى . الضحی / 5 .

و بزودى پروردگارت تو را عطای خواهد داد ، تا خرسند گردى .

وَمِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَکَ عَسَى أَنْ یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقَامًا مَحْمُودًا . الإسراء / 79 .

و پاسى از شب را زنده بدار ، تا براى تو [ به منزله ] نافله اى باشد ، امید که پروردگارت تو را به مقامى ستوده برساند .

تمامی مفسران شیعه و سنی بر این مطلب اتفاق دارند که مراد از «مقام محمود» همان مقام شفاعت است که خداوند آن را به پیامبرش وعده داده است .

پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمودند : «اُعطیتُ خمساً... و اعطیت الشفاعة فادّخرتها لامّتى فهى لِمَنْ لا یشرک بالله شیئاً» «خداوند بزرگ به من پنج امتیاز داده است... که یکى از آنها شفاعت است و آن را براى امت خود نگه داشته ام. شفاعت براى کسانى است که شرک نورزند»

مسند احمد، ج1، ص 301 ، باب : مسند عبدالله بن عباس سنن نسائى، ج1، ص 211 ، باب : الطواف علی النساء فی غسل واحد سنن دارمى، ج1، ص 323 ، باب : الارض کلها طهور ... .

در روایت دیگر پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: «انا اول شافع و اول مشفَّع» «من نخستین کسى هستم که شفاعت مى کند و نخستین کسى   هستم که شفاعت او پذیرفته مى شود

(سنن ترمذى ج5 ، ص 248 ، باب ما جاء فی فضل النبی ، باب 22 ، حدیث رقم : 3695 ؛ سنن  دارمى ج 1 ، ص 26 ، باب ما أعطی النبی صلی الله علیه و سلم الفضل)

فخر رازی از علما و مفسرین بزرگ اهل سنت در این باره می‌گوید :

أجمعت الأمة على أن لمحمد صلى الله علیه وسلم شفاعة فی الآخرة وحمل على ذلک قوله تعالى ( عسى أن یبعثک ربک مقاما محمودا ) وقوله تعالى ( ولسوف یعطیک ربک فترضى ) .

تفسیر الرازی ، ج 3 ، ص 55 .

تمامی امت اسلامی بر این مطلب اجماع دارند که پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلم در قیامت حق شفاعت دارد و این دو آیه « امید که پروردگارت تو را به مقامى ستوده برساند » و « و بزودى پروردگارت تو را عطای خواهد داد ، تا خرسند گردى » را به همین معنا حمل کرده‌اند .

مرحوم شیخ مفید رضوان الله تعالی علیه در این باره می‌فرماید :

اتفقت الإمامیة على أن رسول الله ( صلى الله علیه وآله وسلم ) یشفع یوم القیامة لجماعة من مرتکبی الکبائر من أمته ، وأن أمیر المؤمنین ( علیه السلام ) یشفع فی أصحاب الذنوب من شیعته ، وأن أئمة آل محمد ( علیهم السلام ) کذلک ، وینجی الله بشفاعتهم کثیرا من الخاطئین .

أوائل المقالات فی المذاهب والمختارات ، ص 29 تحقیق مهدی محقق .

امامیه بر این مطلب اتفاق دارند که رسول گرامی اسلام صلی الله علیه وآله وسلم در روز قیامت گروهی از کسانی را که گناهان کبیره انجام داده‌اند ، شفاعت می‌کند . و نیز بر این مطلب اتفاق دارند که امیر المؤمنین و بقیه ائمه گناهکاران را شفاعت می‌کنند و با شفاعت آن‌ها خداوند بسیاری از گناهکاران را نجات می‌دهد .

علامۀ مجلسی رحمت الله علیه نیز در این باره می‌فرماید :

أما الشفاعة فاعلم أنه لا خلاف فیها بین المسلمین بأنها من ضروریات الدین وذلک بأن الرسول یشفع لأمته یوم القیامة ، بل للأمم الأخرى ... .
بحار الأنوار ، ج 8 ، ص 29 - 63 .

تمامی مسلمین بر این مطلب اتفاق دارند که شفاعت از ضروریات دین است . و شفاعت ، یعنی این که پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله نه تنها امت خود را ؛ بلکه امت‌های دیگر را نیز شفاعت خواهد کرد .

و نووی از علمای بزرگ اهل سنت و از شارحین صحیح مسلم به نقل از قاضی عیاض بن موسی می‌نویسد :

قال القاضی عیاض رحمه الله مذهب أهل السنة جواز الشفاعة عقلا ووجوبها سمعا بصریح قوله تعالى (یَوْمَئِذٍ لَا تَنْفَعُ الشَّفَاعَةُ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَنُ وَرَضِیَ لَهُ قَوْلًا ) وقوله (وَلَا یَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضَى) وأمثالهما وبخبر الصادق صلى الله علیه وسلم وقد جاءت الآثار التی بلغت بمجموعها التواتر بصحة الشفاعة فی الآخرة لمذنبی المؤمنین وأجمع السلف والخلف ومن بعدهم من أهل السنة علیها .

شرح مسلم - النووی - ج 3 - ص 35 .

قاضی عیاض می‌گوید : " مذهب اهل سنت بر این است که شفاعت عقلا جایز و شرعا واجب است ؛ به دلیل این که خداوند به صراحت در آیۀ قرآن فرموده است : " در آن روز ، شفاعت [ به کسى ] سود نبخشد ، مگر کسى را که [ خداى] رحمان اجازه دهد و سخنش او را پسند آید " و نیز گفتۀ خداوند که فرموده : " و جز براى کسى که [ خدا ] رضایت دهد ، شفاعت نمى کنند " و امثال این آیات . و همچنین به خاطر روایات پیامبر راستگو صلی الله علیه وآله وسلم مبنی بر صحت شفاعت در آخرت برای گناهکارانی از مؤمنین که مجموع این روایات به حد تواتر می‌رسد . تمامی علمای اهل سنت ؛ از گذشته تا کنون بر صحت شفاعت اجماع دارند .

و تاج الإسلام أبو بکر الکلاباذی ( متوفی 380 ه‍ در این باره می‌گوید :

إن العلماء قد أجمعوا على أن الإقرار بجملة ما ذکر الله سبحانه وجاءت به الروایات عن النبی ( صلى الله علیه وآله ) فی الشفاعة واجب ، لقوله تعالى : (وَلَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضَى) ولقوله : (عَسَى أَنْ یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقَامًا مَحْمُودًا ) وقوله : (وَلَا یَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضَى) . وقال النبی ( صلى الله علیه وآله ) : " شفاعتی لأهل الکبائر من أمتی " .

علما بر این مطلب اجماع دارند که اقرار به تمامی آن‌چه که خدا و رسول او (صلی الله علیه وآله وسلم ) در بارۀ شفاعت گفته‌اند ، واجب است . به دلیل فرمودۀ خداوند : " و بزودى پروردگارت تو را عطای خواهد داد ، تا خرسند گردى » و فرمودۀ خداوند : " امید که پروردگارت تو را به مقامى ستوده برساند " و نیز فرمودۀ خداوند : " و جز براى کسى که [ خدا ] رضایت دهد ، شفاعت نمى کنند " و همچنین سخن پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم ) که فرمود : " من گناهکارانی از امتم را شفاعت می‌کنم " .

لتعرف لمذهب أهل التصوف ، ص 54 _ 55 ، تحقیق د . عبد الحلیم محمود ، شیخ الأزهر الأسبق .

و حتی ابن تیمیه نیز شفاعت در قیامت را قبول دارد و در این باره می‌‌گوید :

للنبی (صلى الله علیه وآله ) فی یوم القیامة ثلاث شفاعات... وأما الشفاعة الثالثة فیشفع فی من استحق النار وهذه الشفاعة له (صلى الله علیه وآله) ولسائر النبیین والصدیقین وغیرهم فی من استحق النار أن لا یدخلها ویشفع فی من دخلها .

برای پیامبر ( صلی الله علیه وآله وسلم ) در روز قیامت سه شفاعت است ... شفاعت سوم برای کسانی است که مستحق آتش هستند . شفاعت آن حضرت ، سایر انبیاء ، صدیقین و دیگران به این است که کسی که سزاوار آتش است ، وارد آن نشود ، و نیز در مورد کسی که داخل آتش شده شفاعت می‌کند .

مجموعة الرسائل الکبری ، ج1 ،‌ ص403_ 404 .

و محمد بن عبد الوهاب نیز در این باره می‌گوید :

وثبتت الشفاعة لنبینا محمد (صلى الله علیه وآله) یوم القیامة ولسائر الأنبیاء والملائکة والأولیاء والأطفال حسبما ورد ، ونسألها من المالک لها والآذن فیها بأن نقول : اللهم شفع نبینا محمدا فینا یوم القیامة أو اللهم شفع فینا عبادک الصالحین ، أو ملائکتک ، أو نحو ذلک مما یطلب من الله لا منهم ... إن الشفاعة حق فی الآخرة ، ووجب على کل مسلم الإیمان بشفاعته ... .

الهدیة السنیة ، الرسالة الثانیة ، ص42 .

شفاعت برای پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) در روز قیامت و نیز برای سایر انبیاء ، ملائکه ، اولیاء و اطفال بنابر آن چه که وارد شده است ، قطعی است . و ما درخواست می‌کنیم از مالک و اجازۀ دهندۀ شفاعت به این صورت که می‌گوییم :

و ما از خدواندی که صاحب شفاعت می باشد و اجازه شفاعت به دست اوست در خواست می کنیم:

" بار خدایا ! پیامبر ما را در روز قیامت شفیع ما قرار بده " . یا این‌که می‌گوییم : " بار خدایا ! صالحان و ملائکۀ خود را شفیع ما قرار بده " و مانند این سخنان که از خداوند طلب می‌کنیم نه از غیر خدا . شفاعت در آخرت حق و واجب است بر هر مسلمانی که به آن ایمان داشته باشد ... .

این نمونه‌های کوچکی بود از نظرات علمای شیعه و سنی در این باره که به جهت اختصار به همین تعداد بسنده می‌شود .

اما آن‌چه که از بین تمامی فرقه‌های اسلامی ، تنها وهابی‌ها آن را قبول ندارند و به شدت با آن به مخالفت برخواسته و قائل به آن را کافر و مشرک می‌دانند ، طلب شفاعت در دنیا است ؛ یعنی اینکه فردی در همین دنیا از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم ( چه در حال حیات ایشان و چه بعد از شهادت ایشان )درخواست کند روز قیامت در درگاه ربوبی نزد پروردگار عالم او را شفاعت کند و برایش ازخداوند تبارک و تعالی طلب بخشش کند ، اینچنین درخواستی نزد ابن تیمیه و محمد بن عبد الوهاب و پیروانشان شرک و کفر محسوب می شود زیرا وقتی فردی بین خود و خدایش واسطه قرار می دهد ( و خودش مستقیما از خداوند طلب نمی کند ) و از کسی غیر از خدا طلب شفاعت می کند در حقیقت این فرد را معبود خود قرار داده و او را شریک خداوند خوانده است . اما اگر کسی اینگونه دعا کند :‌ پروردگارا پیامبرت را در روز قیامت شفیع من گردان ( و بواسطه او گناهان مرا ببخش ) از نظر وهابیها بلا مانع است .

محمد بن عبدالوهاب می گوید : من جعل بینه وبین اللَّه وسائط یدعوهم ویسألهم الشفاعة کفر إجماعاً.

محمد بن عبد الوهاب - مجموعة المؤلفات ج 1 ، ص 385 ، ج 6 ، ص 9 ، 68 ، 213

کسی که بین خود و خدایش واسطه قرار دهد و آن واسطه ها را بخواند و از آنها طلب شفاعت کند به اجماع مسلمین چنین فردی کافر است .

در جای دیگر می گوید :

قال النبی (صلی الله علیه و سلم) : اُعطی الشفاعة وأنا أطلبه ممّا أعطاه اللَّه . فالجواب : إنّ اللَّه أعطاه الشفاعة ونهاک عن هذا ، فقال : ( فلا تدعوا مع اللَّه أحداً) الجن / 18 . فاذا کنت تدعو اللَّه أن یشفع نبیّه فیک فأطعه فی قوله : ( فلا تدعوا مع اللَّه أحداً ).

مجموعة المؤلفات ج 1 ، ص 166 .

پیامبر صلی الله علیه و سلم فرموده است : خداوند به من مقام شفاعت را عطا فرموده و من طلب می کنم شفاعتی را که خداوند به من عطا کرده است . محمد بن عبدالوهاب می گوید : جواب این حدیث این است که خداوند به پیامبرش مقام شفاعت را عطا فرموده ولکن تو را ( بندگان) از درخواست چنین مطلبی ( درخواست شفاعت از پیامبر ) نهی کرده است ، خداوند در قرآن می فرماید :

( فلا تدعوا مع اللَّه أحداً) الجن / 18 . و مساجد ویژه خداست ، پس هیچ کس را با خدا مخوانید .

پس اگر از خداوند درخواست کنی که پیامبرش را در روز قیامت شفیع تو گرداند ( و بواسطه او گناهان ترا ببخشد ) به دستور خداوند در این آیه عمل کرده ای .

در جای دیگر می گوید :

المیت لا یملک لنفسه نفعاً ولا ضراً فضلاً لمن سأله أن یشفع له إلى اللَّه... .

مجموعة المؤلفات ج1 ، ص 296 ، ج 4 ص 42 .

فردی که مرده است ( کنایه از انبیا و صالحین ) نمی تواند هیچ نفعی را برای خودش جلب کند و یا ضرری را از خودش دفع کند چه برسد به اینکه بخواهد برای کسی طلب شفاعت کند

محمد بن عبد الوهاب می گوید :

قال تعالى : ( وَیَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا یَضُرُّهُمْ وَلَا یَنْفَعُهُمْ وَیَقُولُونَ هَؤُلَاءِ شُفَعَاؤُنَا عِنْدَ اللَّهِ قُلْ أَتُنَبِّئُونَ اللَّهَ بِمَا لَا یَعْلَمُ فِی السَّمَوَاتِ وَلَا فِی الْأَرْضِ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا یُشْرِکُونَ‏ ) یونس: 18/10 .

فأخبر انّ من جعل بینه وبین اللَّه وسائط یسألهم الشفاعة فقد عبدهم وأشرک بهم ، وذلک أنّ الشفاعة کلّها للَّه ، کما قال تعالى : ( قل للَّه الشفاعة جمیعاً) الزمر : 44 .

تحفه اثنا عشریة ــ عبدالعزیز دهلوی ــ ، ص 751

خداوند در قرآن می فرماید : و به جاى خدا ، چیزهایى را مى پرستند که نه به آنان زیان مى رساند و نه به آنان سود مى دهد . و مى گویند : «اینها نزد خدا شفاعتگران ما هستند .» بگو : «آیا خدا را به چیزى که در آسمانها و در زمین نمى داند ، آگاه مى گردانید ؟» او پاک و برتر است از آنچه ] با وى ] شریک مى سازند .

خداوند در این آیه خبر می دهد هرکس بین خود و خدایش واسطه قرار دهد در حقیقت آن واسطه را پرستیده و او را به عنوان شریک خدا قرار داده است ، و این مطلب به خاطر این است که شفاعت تماما متعلق به خداست همانطوری که خداوند در قرآن می فرماید : ای رسول ما بگو : «شفاعت ، یکسره از آن خداست » .

« أعوذ بالله من الإفتراء و الکذب »

جواب:

موارد بسیار زیادی در روایات نقل شده است که اصحاب رسول خدا از رسول خدا صلی الله علیه و آله ــ چه در زمان حیاتشان و چه بعد از شهادت ایشان ــ طلب شفاعت نموده اند و حتی در قرآن نیز به بعضی از این موارد (طلب شفاعت در زمان حیات ایشان) اشاره شده است که به عنوان نمونه به چند مورد اشاره می کنیم :

خداوند در قرآن می فرماید :‌ ( ولو أنهم إذ ظلموا أنفسهم جاءوک فاستغفروا الله واستغفر لهم الرسول لوجدوا الله توابا رحیما ) . النساء / 64 .

و اگر آنان وقتى به خود ستم کرده بودند ، پیش تو مى آمدند و از خدا آمرزش مى خواستند و پیامبر ] نیز ] براى آنان طلب آمرزش مى کرد ، قطعاً خدا را توبه پذیرِ مهربان مى یافتند .

و یقول فی شأن المنافقین : ( وإذا قیل لهم تعالوا یستغفر لکم رسول الله لووا رؤوسهم ورأیتهم یصدون وهم مستکبرون ) . المنافقون / 5 .

و چون بدیشان گفته شود : «بیایید تا پیامبر خدا براى شما آمرزش بخواهد» ، سرهاى خود را بر مى گردانند ، و آنان را مى بینى که تکبرکنان روى برمى تابند .

زمانی که اعراض و رو گردانی از طلب استغفار از پیامبر را (که در حقیقت طلب شفاعت از ایشان است ) خداوند علامت نفاق می داند پس قطعا طلب نمودن این مطلب و ممارست بر آن علامت ایمان خواهد بود .

همانطوری که ملاحظه می فرمائید خداوند در این دو آیه طلب استغفار از پیامبر را ( که در حقیقت همان طلب شفاعت از ایشان است ) نه تنها جایز بلکه نشانه ایمان می داند .

و اما روایات

روایات طلب شفاعت از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم سه دسته اند : 1- طلب شفاعت از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم قبل از تولد ایشان . 2- طلب شفاعت از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در زمان حیات ایشان . 3- طلب شفاعت از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم بعد از و فات ایشان . که در اینجا متن روایات را خدمت شما ارائه می کنیم .

طلب شفاعت از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم قبل از تولد ایشان

حلبی در کتاب السیرة الحلبیة به نقل از ابن اسحاق در کتاب المبدأ و قصص الأنبیاء می گو ید : شخصی بنام تبع بن حسان الحمیری‌ قبل از تولد پیامبر اکرم نامه ای خطاب به حضرت نوشت که عبارت نامه به این شرح است

أما بعد یا محمد فإنی آمنت بک وبربک ورب کل شئ وبکل ما جاءک من ربک من شرائع الإسلام والإیمان وإنی قلت ذلک فإن أدرکتک فیها ونعمت وإن لم أدرکک فاشفع لی یوم القیامة ولا تنسنی وکتب عنوان الکتاب إلى محمد بن عبد الله خاتم النبین والمرسلین ورسول رب العالمین من اتبع لأول حمیر أمانة الله فی ید من وقع هذا الکتاب فی یده إلى أن یدفعه إلى صاحبه و دفعه إلی رأس العلماء المذکورین

ای‌ محمد من به تو و به پروردگار تو که تمامی اشیاء مخلوق او یند و تحت ید قدرت او هستند و به تمامی دستوراتی از طرف خداوند به تو ابلاغ شده ایمان آوردم و به این مطالب اقرار می کنم پس اگر روزی دوران رسالت تو را درک کردم ( و در قید حیات بودم ) خیلی خوب است ( که در خدمت تو باشم ) اما اگر دوران رسالت تو را درک نکردم ( و در قید حیات نبودم ) از تو می خواهم مرا روز قیامت شفاعت کنی و در آن روز مرا فراموش نکنی ... ( ابن اسحاق در ادامه می گوید ) و این عبارت را عنوان نامه قرار داد : این نامه از طرف اتبع اول از طایفه حمیر به محمد بن عبدالله آخرین پیغمبر و فرستاده پروردگار عالم و این نامه را امانت قرار می دهم در دست این شخص تا اینکه آن را به دست صاحب اصلی آن ( یعنی پیامبر اکرم ) برساند و این نامه را به دست عالم بزرگ آن زمان داد

حلبی به نقل از ابن اسحاق در ادامه می گوید :

ثم وصل الکتاب المذکور إلى النبی صلى الله علیه وسلم على ید بعض ولد العالم المذکور حین هاجر وهو بین مکة والمدینة ... و بعد قراءة الکتاب علیه صلى الله علیه وسلم قال مرحبا بتبع الأخ الصالح ثلاث مرات

سپس این نامه را یکی از فرزندان( ابی لیلی ) آن عالم در زمان مهاجرت پیامبر اکرم به مدینه در بین مکه و مدینه به دست پیامبر اکرم رساند ... و پیامبر اکرم بعد از قرائت نامه سه بار فرمودند : آفرین به « تبع » برادر صالح ما .

کان بین تبع هذا أی بین قوله إنه آمن به وعلى دینه وبین مولد النبی صلى الله علیه وسلم ألف سنة

حلبی به نقل از ابن اسحاق در ادامه می گوید :

بین تبع در زمانی که این نامه را نوشت و بین زمان تولد پیامبر اکرم 1000 سال فاصله بود. ( یعنی تبع این نامه را 1000 سال قبل از تولد پیامبر اکرم نوشته بود و در آن زمان از ایشان طلب شفاعت نموده بود ) .

السیرة الحلبیة - الحلبی - ج 2 - ص 279 – 280

اگر این کار « تبع » شرک و کفر بود بر پیامبر خدا واجب بود که این کار را نکوهش کنند و قباحت و زشتی‌ آن را بیان فرمایند نه اینکه سه بار به « تبع » بخاطر این کارش آفرین بگو یند و او را برادر صالح بخوانند .

طلب شفاعت از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در زمان حیات ایشان

2- عن أنس بن مالک أنه قال : سألت النبی أن یشفع لی یوم القیامة فقال : أنا فاعل . قلت : فأین أطلبک ؟ قال اولا على الصراط ، قلت فإن لم ألقک ؟ قال : عند المیزان ، قلت فإن لم ألقک ؟ قال : عند الحوض فإنی لا أخطی هذه المواضع .

صحیح الترمذی : 4 / 42 ، باب ما جاء فی شأن الصراط ج4، ص 621، ح2433.

«انس مى گوید: از پیامبر(صلى الله علیه وآله) درخواست کردم که در قیامت درباره من شفاعت کند، وى پذیرفت و فرمود: من این کار را انجام مى دهم. به پیامبر(صلى الله علیه وآله)گفتم: شما را کجا جستجو کنم؟ ابتدا فرمودند : در کنار صراط ، عرضه داشتم اگر شما را در کنار صراط ملاقات نکردم شما را در کجا می توانم ببینم؟ فرمود ند کنار میزان، عرضه داشتم اگر شما را در کنار میزان ملاقات نکردم شما را در کجا می توانم ببینم ؟ فرمود ند کنار حوض ، بدرستیکه من بغیر از این سه مکان جایی نمی روم &raquo.

همانطوری که ملاحظه می فرمائید انس بن مالک مستقیما از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در همین دنیا طلب شفاعت نمود و از خداوند طلب نکرد حال آیا این صحابه رسول خدا بخاطر این عملش گناهکار و مشرک می شود ؟! و یا اینکه (نعوذ بالله) پیامبر اکرم آیه :‌ ( لله الشفاعة جمیعا و آیه و لا تدعوا مع الله احدا ) را نشنیده بودند ؟ و به همین خاطر ( نشنیدن آیه ) انس را از طلب شفاعت نهی نکردند !!! و یا اینکه آیه را شنیده بودند ولی نعوذ بالله معنای آیه را نفهمیده بودند !!! ولی ابن تیمیة و محمد بن عبد الوهاب و پیروانشان معنای آیه را فهمیده بودند !!! زیرا شاید در نظر وهابیها ابن تیمیة و محمد بن عبد الوهاب از پیامبر و اصحابش نسبت به فهم آیات قرآن آگاهی بیشتری داشته باشند !!! شما قضاوت کنید

3- سواد بن قارب نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم آمد و در ضمن ابیاتی از ایشان طلب شفاعت نمود :

وکن لى شفیعا یوم لا ذوشفاعة سواک بمغن فتیلا عن سواد بن قارب.

الاصابه،ج 3،ص 182 ، ذیل ترجمه سواد بن قارب الدوسی أو السدوسی رقم 3596 ؛ الأحادیث الطوال ــ طبرانی ــ ص 85 ، حدیث رقم 31 ، باب حدیث سواد بن قارب ؛ الدررالسنیه ــ احمد زینی دحلان ــ ، ص 27 .

اى پیامبر: روز قیامت شفیع من باش. روزی که شفاعت، دیگران به حال سواد بن قارب به مقدار رشته وسط خرما، سودى نمى بخشند.

در اینجا نیز رسول خدا بخلاف نظر ابن تیمیه و محمد بن عبدالوهاب سواد بن قارب را نهی نفرمودند و به او نگفتند چرا از من طلب شفاعت می کنی ؟ چرا غیر خدا را می خوانی ؟‌ چرا مشرک شده ای ؟ شفاعت متعلق به خداست ، نباید غیر از خدا از کسی طلب شفاعت کنی ... . بنابراین از همین نهی نکردن رسول خدا و قبول کردن خواسته سواد بن قارب درمی‌ یابیم حقیقت مطلب چیزی غیر از خرافاتی است که وهابیها به پیروانشان به عنوان اسلام حقیقی القاء می کنند .

طلب شفاعت از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم بعد از وفات ایشان

4- محمد بن حبیب می گوید : ثم لما فرغ على من غسله وأدرجه فی أکفانه کشف الأزار عن وجهه ثم قال بأبی أنت وأمی طبت حیا وطبت میتا ... بأبی أنت وأمی اذکرنا عند ربک ... .

التمهید - ابن عبد البر - ج 2 ، ص 162 ، شرح نهج البلاغة - ابن ابی الحدید - ج 13 ، ص 42 ، باب ذکر طرف من سیرة النبی علیه السلام عند موته .

محمد بن حبیب می گوید: زمانیکه علی (علیه السلام ) غسل پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم )

را به اتمام رساند و کفن بر قامت ایشان پوشاند کفن را از صورت ایشان کنار زذ و عرضه داشت :‌ پدر و مادرم فدایت پاک و پاکیزه زندگی نمودی و پاک و پاکیزه به پیشگاه خداوند شتافتی ... پدر و مادرم فدایت ما را در پیشگاه پروردگارت یاد کن ... .

5- قالت عائشةوغیرها من أصحابه إن الناس أفحموا ودهشوا حیث ارتفعت الرنة... حتى جاء الخبر أبا بکر ... حتى دخل على رسول الله صلى الله علیه وسلم فأکب علیه وکشف عن وجهه ومسحه وقبل جبینه وخدیه وجعل یبکی ویقول بأبی أنت وأمی ونفسی وأهلی طبت حیا ومیتا .... اذکرنا یا محمد عند ربک

تمهید الأوائل وتلخیص الدلائل - الباقلانی - ص 488 ؛ سبل الهدی و الرشاد ج 2 ، ص 299 ، الباب الثامن و العشرون فی بلوغ هذا الخطب الجسیم الی الصدیق الکریم ؛ الدرر السنیة فی الرد علی الوهابیة ــ احمد زینی دحلان ــ ص 34 ؛ مخالفة الوهابیة للقرآن و السنة ــ عمر عبدالسلام ــ ص 33 .

عایشه و غیر او از اصحاب رسول خدا ( در جریان وفات رسول خدا )می گویند ‌: مردم متحیر و سرکشته و وحشت زده شده بودند صدای ناله ها به گوش می رسید ... تا اینکه خبر به ابوبکر رسید ... ابو بکر بر پیامبر ( صلی الله علیه (و آله) و سلم ) وارد شد خود را بر روی( پیکر مطهر ) پیامبر انداخت و پارچه روی صورت پیلمبر را کنار زد و دست به صورت و پیشانی و گونه های ایشان کشید و در حالی که گریه می کرد عرضه داشت پدر و مادرم و جانم و خانواده ام فدایت پاک و پاکیزه زندگی نمودی و پاک و پاکیزه از دنیا رفتی .... ای محمد ما را در پیشگاه پروردگارت یاد کن ... .

6- قال العلامة ابن حجر فی الجوهر المنظم وروى بعض الحفاظ عن أبی سعید السمعانی أنه روى عن علی بن أبی طالب رضی الله عنه وکرم وجهه إنهم بعد دفنه صلى الله علیه وسلم بثلاثة أیام جاءهم أعرابی فرمى بنفسه على القبر الشریف على صاحبه أفضل الصلاة والسلام وحتى ترابه على رأسه وقال یا رسول الله قلت فسمعنا قولک و وعیت عن الله ما وعینا عنک وکان فیما أنزل الله علیک قوله تعالى ولو أنهم إذ ظلموا أنفسهم جاؤوک فاستغفروا الله واستغفر لهم الرسول لوجدوا الله توابا رحیما وقد ظلمت نفسی وجئتک مستغفرا إلى ربی فنودی من القبر الشریف إنه قد غفر لک وجاء مثل ذلک عن علی رضی الله عنه من طریق أخرى فهی تؤید روایة السمعانی ویؤید ذلک أیضا ما صح عنه صلى الله علیه وسلم من قوله حیاتی خیر لکم تحدثون وأحدث لکم ووفاتی خیر لکم تعرض على أعمالکم ما رأیت من خیر حمدت الله تعالى وما رأیت من شر استغفرت لکم

تفسیر قرطبی ج 5 ، ص 265 ، 266 ، ذیل آیه 64 سوره نسا ء ؛ تفسیر بحر المحیط ــ أبوحیان أند لسی ــ ج 4 ، ص 180 ، باب 64 ، ذیل آیه 64 سوره نسا ء ؛ الدرر السنیة فی الرد على الوهابیة - أحمد زینی دحلان - ص 21 – 22 .

احمد زینی دحلان به نقل از ابن حجر در کتاب الجوهر المنظم می گوید : بعضی از حفاظ حدیث از أبی سعید سمعانی نقل کرده اند که او از علی بن أبی طالب ( صلوات الله و سلامه علیه ) کرده است : سه روز از مراسم تدفین پیامبر اکرم (صلی الله علیه (و آله) و سلم ) گذشته بود فردی اعرابی نزد ما آمد ، خودش را روی قبر پیامبر اکر م (علیه أفضل الصلاة و السلام ) انداخت و از خاک قبر بر سر خود می ریخت و می گفت:‌ یا رسول الله شما ( در دوران رسالتت ) مطالبی‌فرمودی و ما هم فرمایشات شما را شنیدیم و همانگونه که تو از خداوند فرامین و دستورات دینی را اخذ نمودی‌ ما نیز این فرامین و دستورات دینی را از تو فرا گرفتیم یکی از آیاتی که خداوند بر تو نازل فرمود این بود : ولو أنهم إذ ظلموا أنفسهم جاؤوک فاستغفروا الله واستغفر لهم الرسول لوجدوا الله توابا رحیما ( اگر مسلمانان به خود ظلم نمود ند و پیش تو آمدند و از خداوند طلب بخشش نمود ند و رسول خدا نیز برای آنها از خداوند طلب بحشش نمود خداوند را تو به پذیر و بخشنده می یابند ( کنایه از اینکه خداوند آنها را می بخشد ) حال ای رسول خدا من به نفسم ظلم کرده ام و به درگاه شما آمده ام که برای من از خداوند طلب بخشش کنید ، پس از قبر شریف ندایی آمد که خداوند تو را بخشید .

زینی دحلان در ادامه می گوید : مثل همین روایت از علی‌ (علیه السلام ) از طریق دیگری نیز رسیده است که آن هم این روایت را تائید می کند . و یکی دیگر از مؤیدات این روایت ، روایت صحیحه دیگری است که از پیامبر اکرم رسیده است که ایشان فرمودند : دوران زندگی من برای شما خوب است زیرا شما با من صحبت می کنید و من هم با شما صحبت می کنم ( برای شما حدیث می گویم ) و وفات من برای شما خیلی خوب است زیرا اعمال شما بر من عرضه می شود اگر عمل خیری در میان اعمال شما ببینم خداوند را سپاس می گویم و اگر گناهی مشاهده کنم برای شما استغفار میطلبم .

ابوحیان و نسفی ذیل همین آیه ( سوره نسا ء / 64 ) می گویند :

واستغفر لهم الرسول أی : شفع لهم الرسول فی غفران ذنوبهم .... والتفت فی قوله : و استغفر لهم الرسول ، ولم یجىء على ضمیر الخطاب فی جاؤوک تفخیماً لشأن الرسول ، وتعظیماً لاستغفاره ، وتنبیهاً على أن شفاعة من اسمه الرسول من الله تعالى بمکان ، وعلى أنَّ هذا الوصف الشریف وهو إرسال الله إیاه موجب لطاعته ...

تفسیر بحر المحیط ــ أبوحیان أند لسی ــ ج 4 ، ص 180 ، باب 64 ، ذیل آیه 64 سوره نسا ء ؛ تفسیر مدارک التنزیل و حقائق التأویل ــ تفسیر نسفی ــ ج 1 ، ص 236 ، باب 63 ، ذیل آیه 64 سوره نسا ء .

اینکه خداوند فرمود ( و رسول خدا برای آنها طلب بخشش کند ) معنایش این است که رسول خدا ( صلی الله علیه و آله و سلم ) نزد پروردگار عالم برای بخشش گناهانشان آنها را شفاعت کند . ... خداوند در این آیه قبل از اینکه به اینجا برسد رسولش را مورد خطاب قرار داده بود و با ایشان بصورت مخاطب صحبت می کرد اما به اینجا (و استغفر لهم الرسول) که رسید خطابش را به صورت صیغه غائب آورد (و رسول خدا برای آنها طلب بخشش کند) و این بخاطر بزرگی و علو منزلت و شأن رسول خدا و عظمت استغفار ایشان است ( یعنی خداوند می خواهد بفرماید استغفار رسول خدا بسیار ارزشمند است و با استغفار خود شخص فرق دارد ) ، و خداوند نکته ای را می خواهد به ما گوشزد کند و آن اینکه طلب شفاعت از رسول خدا ( صلی الله علیه و آله و سلم ) در نزد خداوند تبارک و تعالی‌ از جایگاه ویژه ای برخوردار است ، علاوه بر اینکه این وصف شریف یعنی رسالت ایشان از طرف خدا موجب اطاعت کردن از ایشان می شود ...

جای تعجب است که با وجود این نقلها وهابیها چطور خود را سلفی و تابع صحابه می خوانند ؟!!!

دلیل دیگر ابن عبدالوهاب بر رد شفاعت این بود که : « المیت لا یملک لنفسه نفعاً ولا ضراً ... » فردی که مرده است ( کنایه از انبیا و صالحین ) نمی تواند هیچ نفعی را برای خودش جلب کند و یا ضرری را از خودش دفع کند ...

در اینجا باید عرض کنیم این نظر ابن عبدالوهاب و پیروانش نیز مانند بقیه نظراتشان مخالف با آیات قرآن و نظریات تمامی علمای اسلام است . و این در حالی است که روایات متعددی در این زمینه از منابع معتبر اهل سنت داریم که انبیاء علیهم السلام زنده هستند . به این عبارات توجه کنید :

خداوند در قرآن می فرماید :

(وَلَاتَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُواْ فِى سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَتَام بَلْ أَحْیَآءٌ عِندَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ* فَرِحِینَ بِمَآ ءَاتَل-هُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ‏ى وَیَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِینَ لَمْ یَلْحَقُواْ بِهِم مِّنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ* یَسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَةٍ مِّنَ اللَّهِ وَفَضْلٍ وَأَنَّ اللَّهَ لَایُضِیعُ أَجْرَ الْمُؤْمِنِینَ).

( آل‏عمران: 169 – 171) .

(هرگز کسانى را که در راه خدا کشته شده‏اند، مرده مپندار، بلکه زنده‏اند و نزد پروردگارشان روزى داده مى‏شوند * به آنچه خدا از فضل خود به آنان داده است شادمانند، و براى کسانى که از پى ایشانند و هنوز به آنان نپیوسته‏اند شادى مى‏کنند که نه بیمى بر ایشان است و نه اندوهگین مى‏شوند * بر نعمت و فضل خدا و اینکه خداوند پاداش مؤمنان را تباه نمى‏گرداند، شادى مى‏کنند).

در این آیات بهره‏مندى شهیدان از نعمتهاى الهى و خوشنودى از آنچه به دست آورده‏اند دلیل بر حیات و زندگى مجدّد آنان است.

و اکنون این سؤال مطرح مى‏شود که چگونه کسانى که در راه دین به شهادت رسیده‏اند، پس از شهادت زنده باشند ولى پیامبر که آورنده دین و پیشوا و رهبر شهیدان است زندگى مجدّد بعد از مرگ را نداشته باشد؟ چنانچه شوکانی به این حقیقت اذعان کرده است :

شوکانی در نیل الأوطار می گوید:

وَوَرَدَ النَّصّ فِی کِتَابِ اللَّهِ فِی حَقّ الشُّهَدَاءِ أَنَّهُمْ أَحْیَاء یُرْزَقُونَ وَأَنَّ الْحَیَاة فِیهِمْ مُتَعَلِّقَة بِالْجَسَدِ فَکَیْف بِالْأَنْبِیَاءِ وَالْمُرْسَلِینَ .

وَقَدْ ثَبَتَ فِی الْحَدِیثِ { أَنَّ الْأَنْبِیَاءَ أَحْیَاءٌ فِی قُبُورِهِمْ } رَوَاهُ الْمُنْذِرِیُّ وَصَحَّحَهُ الْبَیْهَقِیُّ .

نیل الأوطار ج 3 ، ص 305 ، باب صلاة‌ المخلوقات علی النبی صلی الله علیه و سلم و هو فی قبره حی

خداوند در قرآن صریحا در نورد شهدا می فرماید آنان زنده اند و روزی می خورند ، و حیاة و زندگی در شهدا مربوط به بدن و جسم آنهاست ، حال که شهدا اینگونه هستند پس انبیاء و رسولان الهی چگونه اند ؟ (یعنی آیا می شود شهدا زنده باشند ولی انبیاء و رسولان الهی که مقامشان از شهدا برتر است زنده نباشند ؟!!)

ابن حجر هیثمی که از شخصیت های بر جسته اهل سنت است ، در کتاب مجمع الزوائد ، از قول عبد الله بن مسعود نقل می کند که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود :

حیاتی خیر لکم تُحدِّثون و یُحدَّث لکم، ووفاتی خیر لکم، تُعرض علیّ أعمالکم، فما رأیت من خیر حمدت اللّه علیه، وما رأیت من شرّ استغفرت اللّه لکم»،

هم حیات من برای شما مایه خیر است و هم وفات من . تمام اعمال شما بر من عرضه می شود ، اگر کارهای خوب شما را ببینم خدا را شکر می کنم ، کارهای بد شما را ببینم از خدای عالم برای شما طلب مغفرت می کنم .

بعد آقای هیثمی می گوید :

رواه البزّار ورجاله رجال الصحیح.

مجمع الزوائد: 9/24، باب «ما یحصل لأمّته من استغفاره بعد وفاته» الجامع الصغیر: 1/582، کنز العمّال: 11/407.

مسلم کتاب صحیح مسلم ، ج7 ، ص 102 نقل می کند که نبی مکرم فرمود وقتی من رفتم به معراج ، دیدم که حضرت موسی علیه السلام در میان قبرش  نشسته و مشغول نماز است .

مررت ـ على موسى لیلة أسرى بی عند الکثیب الأحمر وهو قائم یصلّی فی قبره

صحیح مسلم: 7/102، کتاب الفضائل، باب من فضائل موسى، والمصنّف لعبد الرزّاق الصنعانی: 3/577، والمعجم الأوسط للطبرانی: 8/13، وکنز العمّال: 11/511 .

سمهودی از شخصیت های برجسته اهل سنت می گوید که پیامبر فرمود :

علمی بعد و فاتی کعلمی فی حیاتی .

آگاهى من به امور پیش از مرگ و پس از آن یکسان است .

در ادامه می گوید :

الأنبیاء أحیاء فی قبورهم یصلّون .

انبیا در قبورشان زنده اند و نماز می خوانند .

و مطالب متعددی را از آقای بیهقی ، ابومنصور بغدادی و  دیگران می آورد که همگی اتفاق نظر دارند بر این که انبیاء علیهم السلام در قبر زنده هستند و خدای عالم بدن پیامبران را بر خاک حرام کرده است که آن ها را بپوساند :

إنّ اللّه حرّم على الأرض أن تأکل أجساد الأنبیاء .

خداوند خوردن بدن پیامبران را بر زمین حرام کرده است .

وفاء الوفاء بأحوال دار المصطفی ج 4 ، ص 1349

ابن حجر عسقلانی که از شخصیت های برجسته اهل سنت است ، نقل می کند :

إنّ الأنبیاء أحیاء فی قبورهم یصلّون .

تمام پیامبران در درون قبر زنده هستند و نماز مى‏خوانند .

فتح البارى: 6/352.

قسطلانی که از شخصیت های مشهور اهل سنت است، در کتاب المواهب اللدنیه می گوید :

و لاشک أن حیاة الأنبیاء علیهم الصلاة و السلام ثابتة معلومة مستمرة ، و نبینا أفضلهم ، و إذا کان کذلک فینبغی أن تکون حیاته

المواهب اللدنیه ، ج3 ، ص419

شکّى نیست که زنده بودن پیامبران علیهم‏السلام پس از مرگ امرى ثابت و روشن، و جاودانه است، و پیامبر ما چون برتر از همه پیامبران است، زندگى او پس از مرگ کامل‏تر از سائر انبیاء خواهد بود.

شوکانی در نیل الأوطار می گوید : وَ قَدْ ذَهَبَ جَمَاعَة مِنْ الْمُحَقِّقِینَ إلَى أَنَّ رَسُولَ اللَّه صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ حَیّ بَعَدَ وَفَاته ، وَأَنَّهُ یُسَرُّ بِطَاعَاتِ أُمَّته ، وَأَنَّ الْأَنْبِیَاءَ لَا یُبْلَوْنَ ، مَعَ أَنَّ مُطْلَق الْإِدْرَاک کَالْعِلْمِ وَالسَّمَاع ثَابِت لِسَائِرِ الْمَوْتَى .

نیل الأوطار ج 3 ، ص 305 ، باب صلاة‌ المخلوقات علی النبی صلی الله علیه و سلم و هو فی قبره حی

جماعتی‌ از محققین بر این عقیده اند که رسول خدا بعد از وفاتشان زنده اند ، و بخاطر اعمال نیک امتشان خوشحال می‌ شوند ، و اینکه انبیاء در قبرشان نمی پوسند ، علاوه بر اینکه مطلق درک مثل علم و شنیدن برای همه مرده گان ثابت و قطعی است ( چه برسد به انبیاء و رسل )

دلیل دیگر محمد بن عبدالوهاب بر تحریم شفاعت آیه 18 سوره یونس بود که همانطور که ذکر شد او می گفت خداوند در این آیه خبر می دهد هرکس بین خود و خدایش واسطه قرار دهد در حقیقت آن واسطه را پرستیده و او را به عنوان شریک خدا قرار داده است ، و این مطلب به خاطر این است که شفاعت تماما متعلق به خداست همانطوری که خداوند در قرآن می فرماید : ای رسول ما بگو : «شفاعت ، یکسره از آن خداست » .

در جواب می گوئیم اولا : کسانیکه از انبیا و ائمه معصومین علیهم السلام و صالحین طلب شفاعت می کنند آنها را نمی پرستند بلکه از آنها می خواهند که به اذن خداوند (همانطوری که قرآن می‌فرماید) شفیع او باشند . و همانطوری که ذکر شد این عمل از قبل تولد رسول اکرم تا بعد از وفات ایشان بعنوان امری مطلوب میان مؤمنین و اصحاب بزرگوار رسول خدا رایج بوده است بنابراین محمد بن عبدالوهاب و پیروانش با تحریم این عمل الهی نه تنها خلاف قرآن و روایات نبوی عمل نموده اند بلکه عملا به صحابه رسول خدا ( همچون حضرت علی صلوات الله و سلامه علیه و ابوبکر و سواد بن قارب و ...) نسبت کفر و شرک داده اند .

ثانیا : این تفسیر ابن عبدالوهاب از این آیه همانند بقیه نظراتش نه تنها مخالف با نظر علما و مفسرین اهل سنت است بلکه با شأن نزول آیه نیز نمی سازد . و از آنجائیکه امکان آوردن تمامی عبارات علمای اهل سنت نیست ما بعنوان نمونه عبارات چند تن از مفسرین اهل سنت را خدمت شما عرض می کنیم :

أخرج ابن أبی حاتم عن عکرمة قال : قال النضر : إذا کان یوم القیامة شفعت لی اللات والعزى ، فأنزل الله { فمن أظلم ممن افترى على الله کذباً أو کذب بآیاته إنه لا یفلح المجرمون ، ویعبدون من دون الله ما لا یضرهم ولا ینفعهم ویقولون هؤلاء شفعاؤنا عند الله } .

تـفسیر الدر المنثور ـ جلال الدین سیوطی ـ ذیل آیه 18 سوره یونس

سیوطی می گوید : ابی حاتم از عکرمه نقل کرده است که نضر بن حرث گفت زمانی که روز قیامت شد بت لات و عزی مرا شفاعت می‌ کنند بعد از این گفته او این آیه نازل شد .

الضمیر فی ویعبدون عائد على کفار قریش الذین تقدمت محاورتهم . وما لا یضرهم ولا ینفعهم هو الأصنام ، جماد لا تقدر على نفع ولا ضر ... وکان أهل الطائف یعبدون اللات ، وأهل مکة العزى ومناة وأسافاً ونائلة وهبل .

تـفسیر البحر المحیط ـ أبوحیان أندلسی ـ ذیل آیه 18 سوره یونس

ابوحیان می گوید :‌ضمیر در یعبدون به کفار قریش برمی گردد که در قبل گفتگوی آنها را بیان کردیم . و منظور از « ما لا یضرهم ولا ینفعهم » بتها هستند که قدرت بر (ایجاد) نفع و (دفع) ضرر نداشتند ... در ادامه می گوید اهل طائف بت لات را می پرستیدند و اهل مکه بت عزى ومناة وأسافاً ونائلة وهبل را می پرستیدند .

ینکر تعالى على المشرکین الذین عبدوا مع الله غیره، ظانین أن تلک الآلهة تنفعهم شفاعتُها عند الله، فأخبر تعالى أنها لا تنفع ولا تضر ولا تملک شیئا، ولا یقع شیء مما یزعمون فیها، ولا یکون هذا أبدا ...

تـفسیر ابن کثیر ـ ابن کثیر دمشقی ـ ذیل آیه 18 سوره یونس

خداوند مشرکین را که شریک برایش قرار داده بودند و غیر خدا را می پرستیدند انکار می کند ، آنها گمان می کردند شفاعت خدایان خیالیشان نزد خداوند تبارک و تعالی نفعی به حالشان دارد . پس خداوند در مقابل این گمان باطل آنها در این آیه به آنها فرمود آن شفاعت آن بتها نه نفعی به حال شما دارد و نه ضرری را از شما دفع می کند و نه مالک چیزی هستند و هیچ یک از گمانهای شما در مورد بتها ابدا واقع نمی شود ...

{ وَیَعْبُدُونَ مِن دُونِ الله مَا لاَ یَضُرُّهُمْ وَلاَ یَنفَعُهُمْ } حکایة لجنایة أخرى لهم وهی عطف على قوله سبحانه : { وَإِذَا تتلى عَلَیْهِمْ } [ یونس : 15 ] الآیة عطف قصة على قصة ...و { مَا } إما موصولة أو موصوفة ، والمراد بها الأصنام ، ومعنى کونها لا تضر ولا تنفع أنها لا تقدر على ذلک لأنها جمادات ... وکان أهل الطائف یعبدون اللات وأهل مکة العزى ومناة وهبل وأسافا ونائلة { وَیَقُولُونَ هَؤُلاء شفعاؤنا عِندَ الله } أخرج ابن أبی حاتم عن عکرمة قال : کان النضر بن الحرث یقول : إذا کان یوم القیامة شفعت لی اللات والعزى وفیه نزلت الآیة

تـفسیر الروح المعانی ـ آلوسی ـ ذیل آیه 18 سوره یونس

آلوسی می گوید : این آیه از جنایت دیگر مشرکین حکایت می‌ کند و این جمله عطف بر آیه 15(وَإِذَا تتلى عَلَیْهِمْ) است (که آن آیه نیز در مورد مشرکین بود ) که خداوند در این آیه این قصه را به آن قصه عطف می کند . لفظ «ما» در آیه یا موصوله است و یا موصوفه و منظور از آن بتها هستند ( و به آنها اشاره دارد ) و معنای « لا تضر ولا تنفع » این است که آنها قدرت بر شفاعت ندارند زیرا جماداتی بیش نیستند ... در ادامه می گوید :اهل طائف بت لات را می پرستیدند و اهل مکه بت عزى ومناة وأسافاً ونائلة وهبل را می پرستیدند و می گفتند آنها شفیعان ما نزد پروردگارند . ابی حاتم از عکرمه نقل کرده است که نضر بن حرث گفت زمانی که روز قیامت شد بت لات و عزی مرا شفاعت می‌ کنند بعد از این گفته او این آیه نازل شد .

 

توسل

توسل ، یعنی واسطه قرار دادن ، انبیاء ، امامان و صالحان به پیشگاه خداوند چنانچه خداوند، در قرآن کریم می‌فرماید :

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آَمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَةَ . المائدة / 35 .

ای کسانی که ایمان آورده‌اید ، از خدا بترسید و برای تقرب به او وسیله‌ای بجویید .

این آیه به تمامی مؤمنین دستور می‌دهد که به هر وسیله‌ای که سبب تقرب به خداوند می‌شود تمسک بجویند ؛ بنابراین تقرب به خداوند بدون وسیله و واسطه‌ امکان ندارد حضرت زهرا سلام الله علیه می‌فرماید :

وأحمد اللّه الذی بعظمته ونوره یبتغی مَن فی السموات والأرض إلیه الوسیلة ونحن وسیلته فی خلقه .

تمام آن‌چه در آسمان و زمین هستند ، برای تقرب به خداوند به دنبال وسیله هستند و ما وسیله و واسطۀ خداوند در میان خلقش هستیم .

شرح نهج البلاغة ، ج 16 ، ص211 و السقیفة وفدک ، ص 101 و بلاغات النساء ، بغدادی ، ص 14.

و از عایشه در بارۀ خوارج نقل شده است که پیامبر فرمود :

هم شرّ الخلق والخلیقة ، یقتلهم خیر الخلق والخلیقة ، وأقربهم عند اللّه وسیلة .

شرح نهج البلاغة ، ج2 ، ص267 از مسند احمد ؛ اما این روایت را دستان امانت‌دار اهل سنت حذف کرده‌اند . و المناقب ، ابن المغازلی شافعی ، ص56 ، ح 79.

خوارج، بدترین خلائق هستند ، آن‌ها را بهترین فرد از میان خلائق که نزدیک‌ترین وسیله به خداوند است ، خواهد کشت .

مراد حضرت علی علیه السلام است .

توسل حضرت آدم به اهل بیت علیهم السلام

و از أبی هریره در بارۀ قصۀ حضرت آدم نقل شده است :

یا آدم هؤلاء صفوتی... فإذا کان لک لی حاجة فبهؤلاء توسل، فقال النبی: نحن سفینة النجاة من تعلق بها نجا ومن حاد عنها هلک، فمن کان له إلى الله حاجة فلیسألنا أهل البیت .

فرائد السمطین ، ج1 ، ص 36 ح 1.

ای آدم ! این‌ها ( اهل بیت ) برگزیدگان من هستند ... هر وقت حاجتی داشتی اینها را واسطه قرار بده . پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند : ما کشتی نجات هستیم ، هر کس سوار این کشتی شد ، نجات خواهد یافت و هر کس سر پیچی کند ، هلاک می‌شود ، هر کسی حاجتی به سوی خداوند دارد ، باید ما اهل بیت را واسطه قرار دهد .

و سیوطی نقل می‌کند که حضرت آدم به درگاه خداوند چنین استغاثه می‌کرد :

اللهمّ إنّی أسألک بحقّ محمد وآل محمد سبحانک لا إله إلا أنت، عملت سوءً، وظلمت نفسی فاغفر لی إنّک أنت الغفور الرحیم، فهؤلاء الکلمات التی تلقى آدم .

الدر المنثور ، ج1 ، ص 60.

بار خدایا ! از تو درخواست می‌کنم به حق محمد و آل محمد که تو پاک و منزهی و غیر از تو خدایی نیست ، من کاری بدی کردم و به خود ظلم نمودم ؛ پس مرا ببخش که تو بخشنده و مهربان هستی ... .

توسل صحابه به پیامبر اکرم بعد از وفات ایشان

أصاب الناس قحط فی زمن عمر بن الخطاب فجاء رجل إلى قبر النبی صلى الله علیه وسلم فقال : یا رسول الله استسق الله لأمتک فإنهم قد هلکوا . فأتاه رسول الله صلى الله علیه وسلم فی المنام فقال : إیت عمر فأقره منی السلام وأخبرهم أنهم مسقون ، وقل له علیک بالکیس الکیس . فأتى الرجل فأخبر عمر فقال : یا رب ما آلوا إلا ما عجزت عنه . وهذا إسناد صحیح . [20]

در زمان عمر بن الخطاب قحطی آمد ، بلال بن حارث آمد کنار قبر پیامبر عرضه داشت :امت تو نابود شدند ، از خدای عالم باران رحمت طلب کن .بعد پیامبر به خوابش آمد و گفت برو پیش عمر و سلام مرا به او برسان و به او خبر بده که باران رحمت نازل خواهد و به او بگو که نسبت به مردم بذل و بخششت بیشتر باشد . این شخص آمد خدمت عمر . عمر خیلی گریه کرد که ما قابل این سلام نبودیم . و گفت : هیچ خدمتی را نسبت به مسلمانان که از دستم بر بیاید کوتاهی نخواهم کرد .

ابن حجر عسقلانی‌ از استوانه های علم رجال اهل سنت در آخر می گوید : سند این حدیث صحیح است .

فتح الباری ، ج2 ، ص412

و همچنین آیات بسیاری در قرآن کریم وجود دارد که در خواست از غیر خداوند را مشروع می‌داند ؛ از جمله :

یَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا کُنَّا خَاطِئِینَ . یوسف / 97 .

گفتند: «اى پدر ! براى گناهان ما آمرزش خواه که ما خطاکار بودیم »

در این آیه خداوند داستان برادران حضرت یوسف علیه السلام را یادآوری می‌کند که آن‌ها بعد از پیشیمانی از کردارشان به پیش حضرت یعقوب علیه السلام آمدند و از او که پیامبر خدا بود درخواست کردند که از خداوند برای آن‌ها طلب بخشش کند . حضرت یعقوب هم نگفت که چرا خودتان مستقیماً سراغ خداوند نمی‌روید و به من متوسل شده‌اید ؛ بلکه به آن‌ها وعده داد که از خداوند برای آن‌ها طلب بخشش خواهد کرد :

قَالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَکُمْ رَبِّی إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ . یوسف / 98 .

گفت : « به زودى از پروردگارم براى شما آمرزش مى خواهم ، که او همانا آمرزنده مهربان است » .

همچنین خداوند در آیۀ 64 سورۀ نساء خطاب به پیامبرش می‌فرماید :

وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِیمًا .

و اگر آنان وقتى به خود ستم کرده بودند ، پیش تو مى آمدند و از خدا آمرزش مى خواستند و پیامبر [ نیز ] براى آنان طلب آمرزش مى کرد ، قطعاً خدا را توبه پذیرِ مهربان مى یافتند .

این آیه نشان می‌دهد که باید برای طلب بخشش از خداوند واسطه و وسیلۀ آبروداری را پیدا کرد تا خداوند به خاطر او حاجات انسان را برآورده سازد .

بنابراین همانطوری که ملاحظه فرمودید حرفهایی که وهابیها به عنوان اسلام واقعی !!! مطرح می کنند و مخالف با آنها را کافر و مشرک می دانند تماما باطل و بی‌اساس است .

آیا غایب شدن امام زمان (علیه السلام) در روایات صحیح پیش بینی شده است؟

آیا غایب شدن امام زمان (علیه السلام) در روایات صحیح پیش بینی شده است؟
  


توضیح سؤال:

روایاتی‌که در موضوع غیبت حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف» آمده، برای آن حضرت دو غیبت (صغری و کبرا) را بیان کرده اند. سؤال این است که آیا روایات این موضوع صحیح هستند یانه؟ خواهشمندیم با ذکر روایات صحیح به این سؤال پاسخ دهید.

پاسخ:

طبق بررسی انجام شده، روایاتی که موضوع غیبت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را بیان می‌کنند، به دو دسته تقسیم می‌شوند:

دسته نخست دو مقطع از غیبت (صغرا و کبرا) را پس از دیگری، برای آن حضرت ذکر کرده اند.

دسته دوم نیز بیانگر غیبت طولانی برای ایشان است که طبعا اشاره به غیبت کبرای آن حضرت دارد.

و نکته قابل توجه این که در هر دو دسته، روایات صحیح وجود دارد و روایات این موضوع در حد استفاضه است؛ از این جهت نیازی به بررسی سندی هم نیست ولی از آنجایی که در متن سؤال، آوردن روایات صحیح درخواست شده، در هر دسته یک روایت را بررسی سندی کرده ایم و از بررسی اسناد بقیه روایات به خاطر پرهیز از اطاله کلام صرف نظر کرده ایم.

اما قبل از بیان روایات، کلمات علمای شیعه را در صحت این روایات ذکر می‌کنیم:

سخنان علمای شیعه در صحت روایات این موضوع

علمای شیعه بعد از این که روایات این موضوع را در کتابهای شان آورده اند، به صحت اسناد و متواتر بودن این روایات تصریح کرده اند. به سخنان برخی از بزرگان اشاره می‌کنیم.

1. محمد بن ابراهیم نعمانی (متوفای360هـ)

ایشان یکی از علمای عظیم القدر شیعه است و پس از این که روایات موضوع غیبت را در کتاب «الغیبة» ذکر کرده،‌ می‌نویسد:

هذه الأحادیث التی یذکر فیها أن للقائم (علیه السلام) غیبتین أحادیث قد صحت عندنا بحمد الله، وأوضح الله قول الأئمة (علیهم السلام) وأظهر برهان صدقهم فیها،

این روایاتی که می‌گویند برای قائم علیه السلام دو تا غیبت است،‌ در نزد ما بحمد الله صحت شان ثابت شده است. خداوند متعال گفتار ائمه و برهان درست شان را در باره غیبت روشن و ظاهر ساخت.

النعمانی، أبی عبد الله محمد بن ابن إبراهیم بن جعفر الکاتب المعروف ب‍ ابن أبی زینب النعمانی (متوفای360ه‍ـ)،‌الغیبة،‌ ص 179، تحقیق: فارس حسون کریم، ناشر: أنوار الهدى،‌ چاپخانه: مهر – قم، چاپ: الأولى1422

2. شیخ صدوق (متوفای 381هـ)

شیخ صدوق رحمة‌ الله علیه نیز می‌نویسد:

وأنه قد غاب کما جاءت الاخبار فی الغیبة فإنها جاءت مشهورة متواترة وکانت الشیعة تتوقعها وتترجاها کما ترجون بعد هذا من قیام القائم علیه السلام بالحق وإظهار العدل . ونسأل الله عز وجل توفیقا وصبرا جمیلا برحمته.

امام زمان علیه السلام غایب شده است؛ چنانچه روایات در باره غیبت آن حضرت آمده است. این روایت مشهور و متواتر است شیعه متوقّع آن غیبت است و به آن امیدوار است، زیرا رجاء واثق دارد که قائم علیه السّلام پس از آن قیام خواهد کرد و عدل و داد را ظاهر خواهد ساخت. از رحمت واسعه حقّ درخواست توفیق و صبر جمیل مى‏نمائیم.

الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفاى381هـ)، کمال الدین و تمام النعمة، ص94، ناشر:‌ اسلامیة ـ تهران‏، الطبعة الثانیة‏، 1395 هـ.

3. شیخ مفید (متوفای 413هـ)

شیخ مفید در کتاب «الارشاد» می‌فرماید: قبل از این که حضرت به دنیا بیاید در باره غیبت و ظهورش خبر داده شده و این روایات مستفیض است:

 وَکَانَ الْخَبَرُ بِغَیْبَتِهِ ثَابِتاً قَبْلَ وُجُودِهِ وَبِدَوْلَتِهِ مُسْتَفِیضاً قَبْلَ غَیْبَتِهِ وَهُوَ صَاحِبُ السَّیْفِ مِنْ أَئِمَّةِ الْهُدَى علیه السلام وَالْقَائِمُ بِالْحَقِّ الْمُنْتَظَرُ لِدَوْلَةِ الْإِیمَانِ وَلَهُ قَبْلَ قِیَامِهِ غَیْبَتَانِ إِحْدَاهُمَا أَطْوَلُ مِنَ الْأُخْرَى کَمَا جَاءَتْ بِذَلِکَ الْأَخْبَارُ فَأَمَّا الْقُصْرَى مِنْهُمَا فَمُنْذُ وَقْتِ مَوْلِدِهِ إِلَى انْقِطَاعِ السِّفَارَةِ بَیْنَهُ وَبَیْنَ شِیعَتِهِ وَعَدَمِ السُّفَرَاءِ بِالْوَفَاةِ وَأَمَّا الطُّولَى فَهِیَ بَعْدَ الْأُولَى وَفِی آخِرِهَا یَقُومُ بِالسَّیْفِ.

و خبر غیبت و ظهور دولتش پیش از به دنیا آمدن و غیبت آن حضرت ثابت و در کتابها بسیار و به حد استفاضة رسیده است، و در میان ائمه دین علیهم السّلام او است که صاحب شمشیر و قیام‏ کننده بحق، و همگى چشم به راه دولت ایمان او هستند.

و پیش از قیام، آن حضرت دو غیبت دارد که یکى طولانی تر از دیگرى است چنانچه اخبار بدان مضمون رسیده، اما غیبت کوتاه و صغراى او از زمان به دنیا آمدنش بود تا آنگاه که سفارت و وساطت میان او و شیعیان قطع شد، و وسائط و سفراء عالیقدر آن حضرت به واسطه فوت از میان رفتند، و اما غیبت طولانى (و کبرى) پس از نخستین غیبت اوست، و در پایان آن زمان بشمشیر قیام خواهد فرمود.

البغدادی، الشیخ المفید محمد بن محمد بن النعمان، العکبری ، (متوفای 413هـ)، الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، ج2، ص340، تحقیق : مؤسسة آل البیت علیهم السلام لتحقیق التراث، ناشر : دار المفید للطباعة والنشر والتوزیع - بیروت  لبنان، سال چاپ : 1414 - 1993 م

4. ابو الحسن الإربلی (متوفاى693هـ)

اربلی نیز همانند شیخ مفید روایات غیبت امام زمان علیه السلام را مستفیض می‌داند:

وکان الخبر بغیبته ثابتا قبل وجوده ، وبدولته مستفیضا قبل غیبته، وهو صاحب السیف من أئمة الهدى علیهم السلام ، والقائم بالحق والمنتظر لدولة الایمان وله قبل غیبتان ، أحدهما أطوال من الأخرى ، کما جاءت بذلک الاخبار

الإربلی، أبی الحسن علی بن عیسی بن أبی الفتح (متوفاى693هـ)، کشف الغمة فی معرفة الأئمة، ج3، ص 244، ناشر: دار الأضواء ـ بیروت، الطبعة الثانیة، 1405هـ ـ 1985م.

5. علامه حلی (متوفای726هـ)

علامه حلی نیز می‌فرماید:

وکان الخبر بغیبته ثابتا قبل وجوده وبدولته مستفیضا قبل غیبته وهو صاحب السیف من أئمة الهدى علیهم السلام والقائم بالحق المنتظر لدولة الایمان وله قبل قیامه غیبتان : إحدیهما أطول من الأخرى کما جاءت بذلک الاخبار...

الحلی، حسن بن المطهر (متوفای726هـ)، المستجاد من کتاب الارشاد، ص 232، ناشر: مکتب آیة الله العظمى المرعشی النجفی  قم، سال چاپ : 1406

بنا براین، روایات غیبت آن حضرت در نز علمای شیعه مستفیض و صحیح است و هیچگونه ابهامی در آنها وجود ندارد.

صدور اخبار موضوع غیبت امام زمان (ع) از سوی معصومین (ع)

نکته مورد توجه دیگر این است که روایات موضوع غایب شدن امام زمان علیه السلام بعد از تولد، از ناحیه هر یکی از معصومین علیهم السلام از وجود مبارک رسول خدا گرفته تا امام حسن عسکری علیهم السلام صادر شده و علمای شیعه آنها را در کتب شان نقل کرده اند.

مرحوم قطب رواندی در این باره می‌نویسد:

وقد أخبر بغیبته رسول الله صلى الله علیه وآله ثم أمیر المؤمنین علیه السلام ثم الحسن ثم الحسین ثم علی بن الحسین ، ثم محمد بن علی ، ثم جعفر بن محمد ، ثم موسى بن جعفر ، ثم علی بن موسى ، ثم محمد بن علی ، ثم علی بن محمد ، ثم الحسن ابن علی صلوات الله علیهم أجمعین .

از غایب شدن حضرت مهدی علیه السلام، رسول خدا، امیرمؤمنان، امام حسن، امام حسین، علی بن الحسین ... حسن بن علی عسکری خبر داده اند.

الراوندی، قطب الدین (متوفاى573هـ)، الخرائج والجرائح، ج2، ص953، تحقیق ونشر: مؤسسة الإمام المهدی علیه السلام ـ قم، الطبعة: الأولى، 1409هـ.

اگر هریکی از آن بزرگواران در موضوع غیبت ایشان فقط یک روایت فرموده باشند، دوازده روایت می‌شود در حالی که از هریکی آنها چند روایت در این موضوع نقل شده است.

ما در این نوشتار برخی از روایات را نقل کرده ایم.

دسته اول: دو غیبت برای امام زمان

یک دسته از روایات تصریح دارند که آن حضرت دو تا غیبت دارد؛ یکی غیبت صغری و دیگری غیبت کبرا :

1. روایت امام صادق (ع): (سند صحیح)

مرحوم کلینی با سند صحیح از امام صادق علیه السلام نقل می‌کند که حضرت مهدی دارای دو غیبت کوتاه و طولانی خواهد بود:

مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام‏ لِلْقَائِمِ‏ غَیْبَتَانِ‏ إِحْدَاهُمَا قَصِیرَةٌ وَ الْأُخْرَى طَوِیلَةٌ الْغَیْبَةُ الْأُولَى لَا یَعْلَمُ بِمَکَانِهِ فِیهَا إِلَّا خَاصَّةُ شِیعَتِهِ وَ الْأُخْرَى لَا یَعْلَمُ بِمَکَانِهِ فِیهَا إِلَّا خَاصَّةُ مَوَالِیهِ.

برای قائم علیه السلام دو غیبت است که یکی کوتاه و دیگری طولانی خواهد بود. در غیبت اول کسی جایگاه او را نمی‌داند؛ مگر شیعیان خاص آن حضرت و در غیب دیگر کسی جایگاهش را نمی‌داند؛ مگر خادمان خاص ایشان.

الکلینی الرازی، أبو جعفر محمد بن یعقوب بن إسحاق (متوفاى328 هـ)، الأصول من الکافی، ج‏1، ص340، ناشر: اسلامیه‏، تهران‏، الطبعة الثانیة،1362 هـ.ش.

بررسی سند روایت:

الف: محمد بن یحیی العطار:

نجاشی میگوید: او بزرگ شیعیان در زمان خود، شخصیت برجسته آنان بود وی مورد اعتماد و اطمینان و احادیث بسیاری از او نقل شده است:

شیخ أصحابنا فی زمانه، ثقة، عین، کثیر الحدیث...

النجاشی الأسدی الکوفی، ابوالعباس أحمد بن علی بن أحمد بن العباس (متوفاى450هـ)، فهرست أسماء مصنفی الشیعة المشتهر ب‍ رجال النجاشی، ص353، تحقیق: السید موسی الشبیری الزنجانی، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامی ـ قم، الطبعة: الخامسة، 1416هـ.

ب: محمد بن الحسین أبی الخطاب:

نجاشی میگوید: وی فرد با عظمت در میان علمای شیعه بوده و بسیار گرانقدر است. او روایات زیادی نقل کرده و مورد اعتماد و دارای شخصیت برجسته بود. تألیفات خوبی داشت و روایات او اطمینان آور است:

جلیل من أصحابنا، عظیم القدر، کثیر الروایة، ثقة، عین، حسن التصانیف، مسکون إلى روایته...

رجال النجاشی، ص334.

و شیخ طوسی او را با عنوان «کوفی ثقه» یاد می‌کند:

کوفی، ثقة.

الطوسی، الشیخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علی بن الحسن (متوفاى460هـ)، رجال الطوسی، ص379، تحقیق: جواد القیومی الأصفهانی، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامی ـ قم، الطبعة: الأولى، 1415هـ.

 ج: حسن بن محبوب:

شیخ طوسی می‌گوید که وی اهل کوفه و مورد اعتماد است. بسیار گرانقدر و یکی از ارکان چهارگانه عصر خویش بوده است:

کوفی، ثقة. وکان جلیل القدر، یعد فی الأرکان الأربعة فی عصره.

الطوسی، الشیخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علی بن الحسن (متوفاى460هـ)، الفهرست، ص96، تحقیق: الشیخ جواد القیومی،‌ ناشر: مؤسسة نشر الفقاهة،‌ چاپخانه: مؤسسة النشر الإسلامی، الطبعة الأولى1417

د: إسحاق بن عمار بن حیان الساباطی الصیرفی:

شیخ طوسی او را ثقه دانسته است:

إسحاق بن عمار، ثقة، له کتاب.

رجال الطوسی، ص331

نتیجه: این روایت صحیح است.

2. روایت امام سجاد علیه السلام

روایت دیگر که دو مقطع از غیبت را برای امام زمان علیه السلام بیان کرده، از امام سجاد علیه السلام این گونه نقل شده است.

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِصَامٍ الْکُلَیْنِیُّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ الْکُلَیْنِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا الْقَاسِمُ بْنُ الْعَلَاءِ قَالَ حَدَّثَنَا إِسْمَاعِیلُ بْنُ عَلِیٍّ الْقَزْوِینِیُّ قَالَ حَدَّثَنِی عَلِیُّ بْنُ إِسْمَاعِیلَ عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَیْدٍ الْحَنَّاطِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ قَیْسٍ عَنْ ثَابِتٍ الثُّمَالِیِّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علی السلام أَنَّهُ قَالَ فِینَا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآیَةُ وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى‏ بِبَعْضٍ فِی کِتابِ اللَّهِ وَ فِینَا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآیَةُ وَ جَعَلَها کَلِمَةً باقِیَةً فِی عَقِبِهِ وَ الْإِمَامَةُ فِی عَقِبِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ وَ أَنَّ لِلْقَائِمِ مِنَّا غَیْبَتَیْنِ إِحْدَاهُمَا أَطْوَلُ مِنَ الْأُخْرَى أَمَّا الْأُولَى فَسِتَّةُ أَیَّامٍ أَوْ سِتَّةُ أَشْهُرٍ أَوْ سِتُّ سِنِینَ وَ أَمَّا الْأُخْرَى فَیَطُولُ أَمَدُهَا حَتَّى یَرْجِعَ عَنْ هَذَا الْأَمْرِ أَکْثَرُ مَنْ یَقُولُ بِهِ فَلَا یَثْبُتُ عَلَیْهِ إِلَّا مَنْ قَوِیَ یَقِینُهُ وَ صَحَّتْ مَعْرِفَتُهُ وَ لَمْ یَجِدْ فِی نَفْسِهِ حَرَجاً مِمَّا قَضَیْنَا وَ سَلَّمَ لَنَا أَهْلَ الْبَیْت.

ثابت ثمالى از امام چهارم روایت کرده است که فرمود آیه: وَ أُولُوا الْأَرْحامِ ... در باره ما نازل شده و نیز آیه: وَ جَعَلَها کَلِمَةً باقِیَةً فِی عَقِبِهِ؛ امامت در نسل حسین است تا روز قیامت، در باره ما نازل شده است. و به راستى براى قائم از ما دو غیبت است که یکى از دیگرى طولانی تر است اولى شش روز یا شش ماه یا شش سال است و دیگرى طول کشد تا بیشتر قائلین بآن از آن برگردند و بر آن ثابت نماند مگر کسى که یقین او قوى و معرفتش درست باشد و در دلش گرفت و گیرى نباشد از آنچه ما حکم میکنیم و تسلیم ما اهل بیت باشد.

  الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفاى381هـ)، کمال الدین و تمام النعمة، ج‏1، ص324، ناشر:‌ اسلامیة ـ تهران‏، الطبعة الثانیة‏، 1395 هـ.

3. روایت امام باقر علیه السلام

نعمانی صاحب کتاب «الغیبة» روایات متعددی در این زمینه نقل کرده و از جمله از امام باقر علیه السلام آورده است که آن حضرت دو غیبت دارد:

حدثنا أحمد بن محمد بن سعید، قال: حدثنا علی بن الحسن، قال: حدثنا عبد الرحمن بن أبی نجران، عن علی بن مهزیار، عن حماد بن عیسى، عن إبراهیم بن عمر الیمانی، قال: سمعت أبا جعفر (علیه السلام) یقول:إِنَّ لِصَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ غَیْبَتَیْنِ وَسَمِعْتُهُ یَقُولُ لَا یَقُومُ الْقَائِمُ وَلِأَحَدٍ فِی عُنُقِهِ بَیْعَة.

ابراهیم بن عمر یمانىّ گوید: از امام باقر علیه السّلام شنیدم که مى‏فرماید: «همانا صاحب این امر را دو غیبت است و نیز شنیدم مى‏فرماید: قائم در حالى قیام نمى‏کند که براى کسى بر گردن او بیعتى باشد». (یعنى تابعیّت هیچ دولتى را ندارد)

کتاب الغیبة - محمد بن إبراهیم النعمانی ، ص 176، ح3

4. روایت امام صادق علیه السلام

در روایت دیگر امام صادق علیه السلام نیز به موضوع دو غیبت حضرت تصریح می‌کند:

وَ أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِیدٍ قَالَ حَدَّثَنَا الْقَاسِمُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ حَازِمٍ مِنْ کِتَابِهِ قَالَ حَدَّثَنَا عُبَیْسُ بْنُ هِشَامٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَبَلَةَ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ الْمُسْتَنِیرِ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ الْجُعْفِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقِ علیه السلام قَالَ إِنَّ لِصَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ غَیْبَتَیْنِ إِحْدَاهُمَا تَطُولُ حَتَّى یَقُولَ بَعْضُهُمْ مَاتَ وَ بَعْضُهُمْ یَقُولُ قُتِلَ وَ بَعْضُهُمْ یَقُولُ ذَهَبَ فَلَا یَبْقَى عَلَى أَمْرِهِ مِنْ أَصْحَابِهِ إِلَّا نَفَرٌ یَسِیرٌ لَا یَطَّلِعُ عَلَى مَوْضِعِهِ أَحَدٌ مِنْ وَلِیٍّ وَ لَا غَیْرِهِ إِلَّا الْمَوْلَى الَّذِی یَلِی أَمْرَ.

و او از ابى عبد اللَّه (امام صادق) علیه السّلام که فرمود: صاحب این امر را دو غیبت است که یکى از آن دو آنقدر بدرازا میکشد که بعضى میگویند مرد و بعضى میگویند کشته شد و بعضى میگویند: رفت پس بجز اندکى از اصحاب او کسى بر امر او باقى نمیماند و از جایگاهش هیچ کس را از دوست و بیگانه اطلاعى نباشد مگر همان نوکرى که بکارهاى آن حضرت میرسد.

صاحب کتاب در پایان کتاب می‌نویسد:

ولو لم یکن یروى فی الغیبة إلا هذا الحدیث لکان فیه کفایة لمن تأمله.

و اگر در باب غیبت بجز همین یک حدیث نقل نشده بود براى کسى که تأمّل در آن کند کافى بود.

کتاب الغیبة - محمد بن إبراهیم النعمانی، ص176، ح 5

5. روایت امام صادق علیه السلام

مرحوم کلینی در کافی از امام صادق علیه السلام روایت دیگری را نیز آورده است:

20 مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى وَ أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِیسَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ الْکُوفِیِّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ حَسَّانَ عَنْ عَمِّهِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ کَثِیرٍ عَنْ مُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام یَقُولُ لِصَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ غَیْبَتَانِ إِحْدَاهُمَا یَرْجِعُ مِنْهَا إِلَى أَهْلِهِ وَ الْأُخْرَى یُقَالُ هَلَکَ فِی أَیِّ وَادٍ سَلَکَ قُلْتُ کَیْفَ نَصْنَعُ إِذَا کَانَ کَذَلِکَ قَالَ إِذَا ادَّعَاهَا مُدَّعٍ فَاسْأَلُوهُ عَنْ أَشْیَاءَ یُجِیبُ فِیهَا مِثْلَه.

مفضل بن عمر گوید: شنیدم امام صادق علیه السلام میفرمود براى صاحب الامر دو غیبت است، در نخستین آنها بسوى خانواده‏اش مراجعت میکند. و در دیگرى مردم میگویند: هلاک شد و در کدام وادى افتاد: عرضکردم: اگر چنان شد. ما چه کنیم؟ فرمود: هر گاه کسى مدعى امامت شد، مسائلى از او بپرسید که مثل امام جواب دهد (اگر پاسخ درست نگفت، او امام نیست)

  الکلینی الرازی، أبو جعفر محمد بن یعقوب بن إسحاق (متوفاى328 هـ)، الأصول من الکافی، ج‏1، ص341، ناشر: اسلامیه‏، تهران‏، الطبعة الثانیة،1362 هـ.ش.

روایات این دسته فراوان است ما به همین مقدار اکتفا می‌کنیم.

دسته دوم: خبر از غیبت کبرای امام زمان (ع)

دسته دیگری از روایات به صورت مطلق یک نوع غیبت را برای آن حضرت بیان کرده اند و مراد همان غیببت کبرا و طولانی ایشان است. در این قسمت نیز روایات فراوان است در ابتد یک روایت با تصحیح سند و بقیه روایات را بعداز آن ذکر می‌نماییم:

1. روایت رسول خدا (ص) تَکُونُ‏ لَهُ‏ غَیْبَةٌ وَ حَیْرَةٌ (سند صحیح)

در این روایت صحیح، رسول خدا صلی الله علیه و‌آله از غایب شدن فرزندش حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) خبر داده و تصریح نموده که غیبت او به گونه‌ای است که مردم در آن حیران می‌شوند:

حَدَّثَنَا أَبِی وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى الْمُتَوَکِّلُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ قَالُوا حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ وَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِیُّ وَ مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى الْعَطَّارُ جَمِیعاً قَالُوا حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى وَ إِبْرَاهِیمُ بْنُ هَاشِمٍ وَأَحْمَدُ بْنُ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِیُّ وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْخَطَّابِ جَمِیعاً قَالُوا حَدَّثَنَا أَبُو عَلِیٍّ الْحَسَنُ بْنُ مَحْبُوبٍ السَّرَّادُ عَنْ دَاوُدَ بْنِ الْحُصَیْنِ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام قَالَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله وسلم

الْمَهْدِیُّ مِنْ وُلْدِی اسْمُهُ اسْمِی وَکُنْیَتُهُ کُنْیَتِی أَشْبَهُ النَّاسِ بِی خَلْقاً وَ خُلْقاً تَکُونُ‏ لَهُ‏ غَیْبَةٌ وَ حَیْرَةٌ حَتَّى تَضِلَّ الْخَلْقُ عَنْ أَدْیَانِهِمْ فَعِنْدَ ذَلِکَ یُقْبِلُ کَالشِّهَابِ الثَّاقِبِ فَیَمْلَؤُهَا قِسْطاً وَ عَدْلًا کَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً.

رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: مهدی از فرزندان من است، همنام و هم کنیه من است. او شبیه‌ترین شخص نسبت به من از نظر صورت و سیرت است. او دارای غیبتی است که مردم حیران هستند؛ به حدی که مردم از دین‌شان بر می‌گردند، در این زمان است که او همانند ستاره نفوذ کننده خواهد آمد و زمین را پر از عدل و داد خواهد کرد؛ همان‌گونه که پر از ظلم و جور شده است.

الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفاى381هـ)، کمال الدین و تمام النعمة، ج‏1، ص287، ح4، ناشر:‌اسلامیة ـ تهران‏، الطبعة الثانیة‏، 1395 هـ.

این روایت چند مطلب را ثابت می‌کند:

1.  حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از نسل رسول خدا صلی الله علیه وآله است؛

2. آن حضرت غیبت طولانی خواهد داشت که در این دوران عده‌ای به خاطر عدم ایمان به گفته‌های رسول خدا صلی الله علیه وآله از دین خود خارج و گمراه می‌شوند.

3. حضرت مهدی (علیه السلام) در چنین دورانی ظهور خواهند کرد.

4. آن حضرت از نظر اخلاق و سیرت شبیه‌ترین فرد به رسول خدا صلی الله علیه وآله است. این مسأله می‌تواند در پاسخ به شبهه وهابیت که مدعی هستند آن حضرت در زمان ظهور خونریزی زیادی خواهد کرد، کاربرد زیادی دارد.

بررسی سند روایت

ا) علی بن الحسین بن بابویه:

او از فقها و از موثقین و علماء قم است، نجاشی در باره او می‌گوید:

شیخ القمیین فی عصره ومتقدمهم، وفقیههم، وثقتهم...

النجاشی، أحمد بن علی، رجال النجاشی، ص261، مؤسسة النشر الاسلامی ـ قم.

و شیخ طوسی او را از فقهای بزرگ شیعه و ثقه می‌داند:

کان فقیها، جلیلا، ثقة.

الطوسی، محمد بن الحسن، الفهرست، ص157، مؤسسة نشر الفقاهة؛ الخوئی، السید أبو القاسم، معجم رجال الحدیث، ج12، ص397ـ 398.

ب) محمد بن الحسن بن فروخ الصفار:

نجاشی میگوید: در میان عالمان شیعه قم، دارای قدر و منزلت، مورد اعتماد، گرانقدر و برتر از دیگران بوده و روایات او، افتادگی کمتری داشت:

کان وجها فی أصحابنا القمیین، ثقة، عظیم القدر، راجحا، قلیل السقط فی الروایة.

رجال النجاشی، ص354

ج) سعد بن عبد الله الأشعری:

نجاشی او را عالم بزرگ، فقیه و چهره شناخته شده شیعه معرفی کرده است:

شیخ هذه الطائفة وفقیهها ووجهها....

رجال النجاشی، ص177

و شیخ طوسی نیز می‌گوید که او گرانقدر و قابل اعتماد بوده است.

جلیل القدر، ثقة.

الفهرست، ص135

د) محمد بن الحسین أبی الخطاب:

نجاشی میگوید: وی فرد با عظمت در میان علمای شیعه بوده و بسیار گرانقدر است، روایات زیادی نقل کرده و مورد اعتماد است و دارای شخصیت برجسته بود. تألیفات خوبی داشت و روایات او اطمینان آور است:

جلیل من أصحابنا، عظیم القدر، کثیر الروایة، ثقة، عین، حسن التصانیف، مسکون إلى روایته...

رجال النجاشی، ص334.

و شیخ طوسی او را با عنوان «کوفی ثقه» یاد می‌کند:

کوفی، ثقة.

رجال الطوسی، ص379

هـ) حسن بن محبوب:

شیخ طوسی می‌گوید که وی اهل کوفه و مورد اعتماد است. بسیار گرانقدر و یکی از ارکان چهارگانه عصر خویش بوده است:

کوفی، ثقة. وکان جلیل القدر، یعد فی الأرکان الأربعة فی عصره.

الفهرست، ص96

و) داود بن الحصین:

داود بن حصین الأسدی: مولاهم، کوفی، ثقة.

رجال النجاشی ، ص 159

ز)‌ ابو بصیر اسدی:

او یکی از اصحاب اجماع است که علمای شیعه اتفاق دارند اگر روایتی با سند صحیح به او منتهی شود، صحیح است. نجاشی در باره او می‌نویسد:

یحیى بن القاسم، أبو بصیر الأسدی، وقیل أبو محمد: ثقة، وجیه...

«یحیی بن قاسم، أبو بصیر أسدی و گفته شده أبو محمد: مورد اعتماد و بزرگ قوم و دارای قدر منزلت بوده است».

رجال النجاشی، ص441

نتیجه: این روایت سندش صحیح است.

روایت فوق از طریق جابر بن عبد الله انصاری نیز نقل شده است:

حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْرُورٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ عَمِّهِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ أَبِی جَمِیلَةَ الْمُفَضَّلِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ جَابِرِ بْنِ یَزِیدَ الْجُعْفِیِّ عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِیِّ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله الْمَهْدِیُّ مِنْ وُلْدِی اسْمُهُ اسْمِی وَ کُنْیَتُهُ کُنْیَتِی أَشْبَهُ النَّاسِ بِی خَلْقاً وَ خُلْقاً تَکُونُ بِهِ غَیْبَةٌ وَ حَیْرَةٌ تَضِلُّ فِیهَا الْأُمَمُ ثُمَّ یُقْبِلُ کَالشِّهَابِ الثَّاقِبِ یَمْلَؤُهَا عَدْلًا وَ قِسْطاً کَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً.

جابر بن عبد اللَّه انصارى از رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم روایت می‌ کند که فرمود: مهدى از فرزندان من است اسم او اسم من و کنیه او کنیه من است، از نظر خلق و خلق شبیه‏ترین مردم به من است، براى او غیبت و حیرتى است که امّتها در آن گمراه شوند، سپس مانند شهاب ثاقب پیش آید و زمین را پر از عدل و داد نماید همان گونه که پر از ظلم و جور شده باشد.                 

 کمال الدین و تمام النعمة، ج‏1، ص286،‌ح1

2. روایت رسول خدا (ص):  یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ لِلْقَائِمِ مِنْ وُلْدِکَ غَیْبَةٌ قَالَ إِی وَ رَبِّی

در روایت دیگر رسول خدا صلی الله علیه وآله از غیبت امام زمان علیه السلام خبر داده و این موضوع را مایه آزمایش مؤمنان و غایب شدن حضرت را سری از اسرار الهی می‌داند:

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَکِّلِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْکُوفِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِیلَ الْبَرْمَکِیُّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُرَاتِ عَنْ ثَابِتِ بْنِ دِینَارٍ عَنْ سَعِیدِ بْنِ جُبَیْرٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ‏ ص إِنَّ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ ع إِمَامُ أُمَّتِی وَ خَلِیفَتِی عَلَیْهَا مِنْ بَعْدِی وَ مِنْ وُلْدِهِ الْقَائِمُ الْمُنْتَظَرُ الَّذِی یَمْلَأُ اللَّهُ بِهِ الْأَرْضَ عَدْلًا وَ قِسْطاً کَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً وَ الَّذِی بَعَثَنِی بِالْحَقِّ بَشِیراً إِنَّ الثَّابِتِینَ عَلَى الْقَوْلِ بِهِ فِی زَمَانِ غَیْبَتِهِ لَأَعَزُّ مِنَ الْکِبْرِیتِ الْأَحْمَرِ فَقَامَ إِلَیْهِ جَابِرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِیُّ فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ لِلْقَائِمِ مِنْ وُلْدِکَ غَیْبَةٌ قَالَ إِی وَ رَبِّی وَ لِیُمَحِّصَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ یَمْحَقَ الْکافِرِینَ یَا جَابِرُ إِنَّ هَذَا الْأَمْرَ أَمْرٌ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ وَ سِرٌّ مِنْ سِرِّ اللَّهِ مَطْوِیٌّ عَنْ عِبَادِ اللَّهِ فَإِیَّاکَ وَ الشَّکَّ فِیهِ فَإِنَّ الشَّکَّ فِی أَمْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ کُفْرٌ

ابن عبّاس از رسول خدا صلوات اللَّه علیه روایت کند که فرمود: علیّ بن- أبى طالب پس از من امام امّت و خلیفه من بر آنها خواهد بود و قائم منتظرى که زمین را پر از عدل و داد نماید همان گونه که پر از ظلم و جور شده باشد از فرزندان اوست و قسم به خدایى که مرا بشیر و نذیر مبعوث فرمود کسانى که در دوران غیبتش بر اعتقاد بدو ثابت باشند از کبریت احمر کمیاب‏ترند، آنگاه جابر بن- عبد اللَّه انصارىّ برخاست و پیش آمد و گفت: آیا قائمى که از فرزندان توست غیبت دارد؟ فرمود: به خدا چنین است تا در آن غیبت مؤمنان باز شناخته شده و کافران نابود شوند، اى جابر! این امر از امور الهى و سرّى از اسرار ربوبى و مستور از بندگان خدا است، مبادا در آن شکّ کنى که شکّ در امر خداى تعالى کفر است.

کمال الدین و تمام النعمة، ج‏1، ص: 288، ح7

3. روایت امیر مؤمنان (ع): لِلْقَائِمِ مِنَّا غَیْبَةٌ أَمَدُهَا طَوِیلٌ

امیر مؤمنان علیه السلام نیز تصریح می‌کند که حضرت مهدی علیه السلام غیبت طولانی دارد. شیخ صدوق روایت آن حضرت را با این متن نقل کرده است:

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ الشَّیْبَانِیُّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ الْکُوفِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا سَهْلُ بْنُ زِیَادٍ الْآدَمِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الْعَظِیمِ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْحَسَنِیُّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام عَنْ أَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام قَالَ لِلْقَائِمِ مِنَّا غَیْبَةٌ أَمَدُهَا طَوِیلٌ کَأَنِّی بِالشِّیعَةِ یَجُولُونَ جَوَلَانَ النَّعَمِ فِی غَیْبَتِهِ یَطْلُبُونَ الْمَرْعَى فَلَا یَجِدُونَهُ أَلَا فَمَنْ ثَبَتَ مِنْهُمْ عَلَى دِینِهِ وَ لَمْ یَقْسُ قَلْبُهُ لِطُولِ أَمَدِ غَیْبَةِ إِمَامِهِ فَهُوَ مَعِی فِی دَرَجَتِی یَوْمَ الْقِیَامَةِ ثُمَّ قَالَ علیه السلام إِنَّ الْقَائِمَ مِنَّا إِذَا قَامَ لَمْ یَکُنْ لِأَحَدٍ فِی عُنُقِهِ بَیْعَةٌ فَلِذَلِکَ تَخْفَى وِلَادَتُهُ وَ یَغِیبُ شَخْصُه.

عبد العظیم بن عبد اللَّه حسنى از امام نهم روایت کرده است که از گفته پدرانش حدیث کرده که امیر المؤمنین (ع) فرمود براى قائم ما غیبتى است که مدتش طولانى است گویا من شیعه را مى بینم که در غیبتش چون چهارپایان جولان میزنند و چراگاه میجویند و به دست نمى‏آورند آگاه باشید هر کدامشان بر دین خود ثابت بماند و براى طول غیبت امام دلش دچار قساوت نشود او در روز قیامت در درجه من با من است سپس فرمود براستى قائم ما چون قیام کند براى کسى در گردن او بیعتى نباشد و از این جهت است که ولادتش پنهان و شخص او غائب است.

کمال الدین و تمام النعمة، ج‏1، ص 303، ح14

4. روایت امام حسین (ع) : لَهُ غَیْبَةٌ یَرْتَدُّ فِیهَا أَقْوَامٌ وَ یَثْبُتُ فِیهَا عَلَى الدِّینِ آخَرُونَ

امام حسین علیه السلام نیز شبیه فرمایش امیرمؤمنان علیه السلام غیبت حضرت مهدی را به گونه طولانی بیان کرده است که یک عده در شک و تردید می‌افتند:

3 حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ زِیَادِ بْنِ جَعْفَرٍ الْهَمَدَانِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَبْدِ السَّلَامِ بْنِ صَالِحٍ الْهَرَوِیِّ قَالَ أَخْبَرَنَا وَکِیعُ بْنُ الْجَرَّاحِ عَنِ الرَّبِیعِ بْنِ سَعْدٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ سَلِیطٍ قَالَ قَالَ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام مِنَّا اثْنَا عَشَرَ مَهْدِیّاً أَوَّلُهُمْ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ وَ آخِرُهُمُ التَّاسِعُ مِنْ وُلْدِی وَ هُوَ الْإِمَامُ الْقَائِمُ بِالْحَقِّ یُحْیِی اللَّهُ بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها وَ یُظْهِرُ بِهِ دِیْنَ الْحَقِّ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ لَهُ غَیْبَةٌ یَرْتَدُّ فِیهَا أَقْوَامٌ وَ یَثْبُتُ فِیهَا عَلَى الدِّینِ آخَرُونَ فَیُؤْذَوْنَ وَ یُقَالُ لَهُمْ مَتى‏ هذَا الْوَعْدُ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ أَمَا إِنَّ الصَّابِرَ فِی غَیْبَتِهِ عَلَى الْأَذَى وَ التَّکْذِیبِ بِمَنْزِلَةِ الْمُجَاهِدِ بِالسَّیْفِ بَیْنَ یَدَیْ رَسُولِ اللَّهِ.

عبد الرحمن بن سلیط می‌گوید حسین بن على بن ابى طالب علیهما السّلام فرمود ما دوازده مهدى داریم اول آنها امیر المؤمنین على بن ابى طالب است و آخر آنها نهمین فرزند من است و او است امام قائم بحق که خدا به واسطه او زمین را پس از مردگى زنده کند و دین را آشکار کند و بر همه اینها پیروز نماید و اگر چه مشرکان را بد آید براى او غیبتى است طولانى که جمعى در آن از دین بیرون روند و دیگران بر دین پا برجا بمانند و آزار کشند و به آنها گفته شود این وعده چه وقت عملى شود اگر شما راست‏گویانید آگاه باشید که صبرکنندگان در غیبت او بر آزار و تکذیب بمانند جهادکنندگان با شمشیرند در رکاب رسول خدا (ع).

کمال الدین و تمام النعمة، ج‏1، ص 317، ح3

5. روایت امام سجاد (ع) : فِی الْقَائِمِ مِنَّا سُنَنٌ مِنَ الْأَنْبِیَاءِ

امام سجاد علیه السلام می‌فرماید:‌ حضرت مهدی سنت های انبیاء را دارد و سنت حضرت موسی غیبت و خوف اوست که در وجود حضرت مهدی است:

حَدَّثَنَا الشَّرِیفُ أَبُو الْحَسَنِ عَلِیُّ بْنُ مُوسَى بْنِ أَحْمَدَ بْنِ إِبْرَاهِیمَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَلِیٍّ مُحَمَّدُ بْنُ هَمَّامٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ النَّوْفَلِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ هِلَالٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِیسَى الْکِلَابِیِّ عَنْ خَالِدِ بْنِ نَجِیحٍ عَنْ حَمْزَةَ بْنِ حُمْرَانَ عَنْ أَبِیهِ حُمْرَانَ بْنِ أَعْیَنَ عَنْ سَعِیدِ بْنِ جُبَیْرٍ قَالَ سَمِعْتُ سَیِّدَ الْعَابِدِینَ عَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ علیه السلام یَقُولُ فِی الْقَائِمِ مِنَّا سُنَنٌ مِنَ الْأَنْبِیَاءِ سُنَّةٌ مِنْ أَبِینَا آدَمَ علیه السلام وَ سُنَّةٌ مِنْ نُوحٍ وَ سُنَّةٌ مِنْ إِبْرَاهِیمَ وَ سُنَّةٌ مِنْ مُوسَى وَ سُنَّةٌ مِنْ عِیسَى وَ سُنَّةٌ مِنْ أَیُّوبَ وَ سُنَّةٌ مِنْ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه وآله فَأَمَّا مِنْ آدَمَ وَ نُوحٍ فَطُولُ الْعُمُرِ وَ أَمَّا مِنْ إِبْرَاهِیمَ فَخَفَاءُ الْوِلَادَةِ وَ اعْتِزَالُ النَّاسِ وَ أَمَّا مِنْ مُوسَى فَالْخَوْفُ وَ الْغَیْبَةُ وَ أَمَّا مِنْ عِیسَى فَاخْتِلَافُ النَّاسِ فِیهِ وَ أَمَّا مِنْ أَیُّوبَ فَالْفَرَجُ بَعْدَ الْبَلْوَى وَ أَمَّا مِنْ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه وآله فَالْخُرُوجُ بِالسَّیْف.

سعید بن جبیر گوید از امام چهارم شنیدم می فرمود در قائم از روش هفت پیغمبر باشد روشى از پدر ما آدم و روشى از نوح و روشى از ابراهیم و روشى از موسى و روشى از عیسى و روشى از ایوب و روشى از محمد (ص)، روش آدم و نوح طول عمر است و از ابراهیم پنهانى ولادت است و کناره‏گیرى از مردم و از موسى ترس و غیبت است و از عیسى اختلاف مردم در باره او است و از ایوب فرج بعد از گرفتاریست و از محمد (ص) خروج با شمشیر است.

 کمال الدین و تمام النعمة، ج‏1، ص 322، ح3

6. روایت امام باقر (ع) : وَ أَمَّا شَبَهُهُ مِنْ مُوسَى ع فَدَوَامُ خَوْفِهِ وَ طُولُ غَیْبَتِهِ

امام باقر علیه السلام نیز شباهت های رسولان الهی را بیان کرده و از جمله شباهت حضرت مهدی علیه السلام را با حضرت موسی، طولانی بودن غیبت آن حضرت می‌داند. متن روایت به نقل شیخ صدوق این است:

وَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِصَامٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ الْکُلَیْنِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا الْقَاسِمُ بْنُ الْعَلَاءِ قَالَ حَدَّثَنَا إِسْمَاعِیلُ بْنُ عَلِیٍّ الْقَزْوِینِیُّ قَالَ حَدَّثَنِی عَلِیُّ بْنُ إِسْمَاعِیلَ عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَیْدٍ الْحَنَّاطِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ الثَّقَفِیِّ الطَّحَّانِ قَالَ دَخَلْتُ عَلَى أَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ الْبَاقِرِ علیه السلام وَ أَنَا أُرِیدُ أَنْ أَسْأَلَهُ عَنِ الْقَائِمِ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه وآله فَقَالَ لِی مُبْتَدِئاً یَا مُحَمَّدَ بْنَ مُسْلِمٍ إِنَّ فِی الْقَائِمِ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه وآله شَبَهاً مِنْ خَمْسَةٍ مِنَ الرُّسُلِ یُونُسَ بْنِ مَتَّى وَ یُوسُفَ بْنِ یَعْقُوبَ وَ مُوسَى وَ عِیسَى وَ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه وآله فَأَمَّا شَبَهُهُ مِنْ یُونُسَ بْنِ مَتَّى فَرُجُوعُهُ مِنْ غَیْبَتِهِ وَ هُوَ شَابٌّ بَعْدَ کِبَرِ السِّنِّ وَ أَمَّا شَبَهُهُ مِنْ یُوسُفَ بْنِ یَعْقُوبَ علیه السلام فَالْغَیْبَةُ مِنْ خَاصَّتِهِ وَ عَامَّتِهِ وَ اخْتِفَاؤُهُ مِنْ إِخْوَتِهِ وَ إِشْکَالُ أَمْرِهِ عَلَى أَبِیهِ یَعْقُوبَ علیه السلام مَعَ قُرْبِ الْمَسَافَةِ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ أَبِیهِ وَ أَهْلِهِ وَ شِیعَتِهِ وَ أَمَّا شَبَهُهُ مِنْ مُوسَى علیه السلام فَدَوَامُ خَوْفِهِ وَ طُولُ غَیْبَتِهِ وَ خَفَاءُ وِلَادَتِهِ وَ تَعَبُ شِیعَتِهِ مِنْ بَعْدِهِ مِمَّا لَقُوا مِنَ الْأَذَى وَ الْهَوَانِ إِلَى أَنْ أَذِنَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِی ظُهُورِهِ وَ نَصْرِهِ وَ أَیَّدَهُ عَلَى عَدُوِّهِ ...

محمد بن مسلم ثقفى طحان می‌گوید حضور ابو جعفر امام پنجم رسیدم و قصد داشتم در باره قائم آل محمد از او پرسش کنم بدون سؤال به من فرمود اى محمد بن مسلم به راستى در قائم از خاندان محمد (ع) روش از پنج پیغمبر است یونس بن متى، یوسف بن یعقوب و موسى و عیسى و محمد صلوات اللَّه علیهم روش از یونس بن متى اینست که بعد از غیبت خود بر میگردد در حالى که جوانست و سن بسیارى دارد و اما روش از یوسف بن یعقوب اینست که از خاص و عام غائب است و از برادرانش پنهانست و امر او بر پدرش یعقوب پوشیده است با آنکه مسافت میان او و پدرش و خاندانش و شیعیانش کم است و امام روش موسى علیه السّلام خوف مداوم، طول غیبت و خفاء ولادت و رنج و تعب شیعیان بعد از وى بر اثر آزار و خوارى که از دشمنان بینند تا آنگاه که خداى عز و جل اجازه ظهور او را دهد و او را یارى کند و بر دشمنش تأیید نماید. ...

  کمال الدین و تمام النعمة، ج‏1، ص: 328، ح7

7. روایت امام صادق (ع) : أَمَا وَ اللَّهِ لَیَغِیبَنَّ إِمَامُکُمْ سِنِیناً مِنْ دَهْرِکُمْ

امام صادق علیه السلام در روایتی از غیبت طولانی آن حضرت خبر داده و این مسأله را مایه آزمایش و امتحان مردم آخر الزمان می‌داند:

حَدَّثَنَا أَبِی وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا قَالا حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ وَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِیُّ وَ أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِیسَ جَمِیعاً قَالُوا حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْخَطَّابِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ الْجَبَّارِ وَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَامِرِ بْنِ سَعْدٍ الْأَشْعَرِیُّ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِی نَجْرَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْمُسَاوِرِ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ الْجُعْفِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ إِیَّاکُمْ وَ التَّنْوِیهَ أَمَا وَ اللَّهِ لَیَغِیبَنَّ إِمَامُکُمْ سِنِیناً مِنْ دَهْرِکُمْ وَ لَتُمَحَّصُنَّ حَتَّى یُقَالَ مَاتَ أَوْ هَلَکَ بِأَیِّ وَادٍ سَلَکَ وَ لَتَدْمَعَنَّ عَلَیْهِ عُیُونُ الْمُؤْمِنِینَ وَ لَتُکْفَؤُنَّ کَمَا تُکْفَأُ السُّفُنُ فِی أَمْوَاجِ الْبَحْرِ وَ لَا یَنْجُو إِلَّا مَنْ أَخَذَ اللَّهُ مِیثَاقَهُ وَ کَتَبَ فِی قَلْبِهِ الْإِیمَانَ وَ أَیَّدَهُ بِرُوحٍ مِنْهُ وَ لَتُرْفَعَنَّ اثْنَتَا عَشْرَةَ رَایَةً مُشْتَبِهَةً لَا یُدْرَى أَیٌّ مِنْ أَیٍّ قَالَ فَبَکَیْتُ فَقَالَ لِی مَا یُبْکِیکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ فَقُلْتُ وَ کَیْفَ لَا أَبْکِی وَ أَنْتَ تَقُولُ اثْنَتَا عَشْرَةَ رَایَةً مُشْتَبِهَةً لَا یُدْرَى أَیٌّ مِنْ أَیٍّ فَکَیْفَ نَصْنَعُ قَالَ فَنَظَرَ إِلَى شَمْسٍ دَاخِلَةٍ فِی الصُّفَّةِ فَقَالَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ تَرَى هَذِهِ الشَّمْسَ قُلْتُ نَعَمْ قَالَ وَ اللَّهِ لَأَمْرُنَا أَبْیَنُ مِنْ هَذِهِ الشَّمْس.

مفضل بن عمر جعفى می‌گوید از امام ششم شنیدم میفرمود از ثنویه (معتقدان به یزدان و اهریمن) بر حذر باشید به خدا امام شما مدتى از عمرش غایب باشد و آزمایش شوید تا گویند مرده است یا نابود شده در کدام دره رفته چشم مؤمنان بر او سخت بگرید و چون امواج دریا زیر و رو شوند و کسى نجات نیابد مگر آنکه خدا از او عهد ولایت گرفته و ایمان را در دلش نقش کرده و بارواح از آن خود ویرا کمک کرده، دوازده پرچم اشتباهکارى بالا رود که یکى از دیگرى شناخته نشود و معلوم نباشد کدام از کیست؟ من گریستم، فرمود اى ابا عبد اللَّه چه تو را گریانید گفتم چرا نگریم با اینکه شما میفرمائید دوازده پرچم اشتباهکارى بالا میرود که معلوم نباشد کدام از کیست؟ ما چه کنیم؟ گوید نگاهى بپرتو آفتاب افکند که در گوشه ایوان تابیده بود و فرمود اى ابا عبد اللَّه این آفتاب را مى‏بینى؟ عرضکردم آرى؛ فرمود امر امامت ما از این آفتاب روشنتر است.

         کمال الدین و تمام النعمة، ج‏2، ص 347، ح35

8. روایت امام کاظم (ع): یَغِیبُ عَنْ أَبْصَارِ النَّاسِ شَخْصُهُ وَلَا یَغِیبُ عَنْ‏ قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ (سند صحیح)

امام موسی بن جعفر علیه السلام «نعمت باطنی» را در آیه «وَأَسْبَغَ عَلَیْکُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَباطِنَةً»، امام زمان علیه السلام می‌داند که از نظرها غایب شده اند و تصریح می‌کند که آن حضرت تنها از دیدگان غایب است نه از قلوب مؤمنان. مرحوم شیخ صدوق این روایت را با سند صحیح این گونه آورده است:

- حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ زِیَادِ بْنِ جَعْفَرٍ الْهَمَدَانِیُّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی أَحْمَدَ مُحَمَّدِ بْنِ زِیَادٍ الْأَزْدِیِّ قَالَ: سَأَلْتُ سَیِّدِی مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ علیه السلام عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَ‏ «وَأَسْبَغَ عَلَیْکُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَباطِنَةً» (لقمان/20) فَقَالَ علیه السلام:

النِّعْمَةُ الظَّاهِرَةُ الْإِمَامُ الظَّاهِرُ وَالْبَاطِنَةُ الْإِمَامُ الْغَائِبُ فَقُلْتُ لَهُ وَیَکُونُ فِی الْأَئِمَّةِ مَنْ یَغِیبُ قَالَ نَعَمْ یَغِیبُ عَنْ أَبْصَارِ النَّاسِ شَخْصُهُ وَلَا یَغِیبُ عَنْ‏ قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ ذِکْرُهُ وَهُوَ الثَّانِی‏ عَشَرَ مِنَّا یُسَهِّلُ اللَّهُ لَهُ کُلَّ عَسِیرٍ وَیُذَلِّلُ لَهُ کُلَّ صَعْبٍ وَیُظْهِرُ لَهُ کُنُوزَ الْأَرْضِ وَیُقَرِّبُ لَهُ کُلَّ بَعِیدٍ وَیُبِیرُ بِهِ کُلَّ جَبَّارٍ عَنِیدٍ وَیُهْلِکُ عَلَى یَدِهِ کُلَّ شَیْطَانٍ مَرِیدٍ ذَلِکَ ابْنُ سَیِّدَةِ الْإِمَاءِ الَّذِی تَخْفَى عَلَى النَّاسِ وِلَادَتُهُ وَلَا یَحِلُّ لَهُمْ تَسْمِیَتُهُ حَتَّى یُظْهِرَهُ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ فَیَمْلَأَ الْأَرْضَ قِسْطاً وَعَدْلًا کَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَظُلْماً.

محمّد بن زیاد أزدىّ گوید: از سرور خود موسى بن جعفر علیهما السّلام از تفسیر این کلام الهى پرسیدم: «و نعمتهاى آشکار و پنهان خود را به طور فراوان بر شما ارزانى داشته است» فرمود:

نعمت ظاهری امام ظاهر و نعمت باطنی امام غائب است، گفتم: آیا در میان ائمه کسى هست که غائب شود؟

فرمود: آرى، شخص او از دیدگان مردم غایب مى‏شود امّا یاد او از قلوب مؤمنین نمی‌رود و او دوازدهمین فرد از ما امامان است، خداوند براى او هر امر سختى را آسان و هر امر دشوارى را هموار سازد و گنجهاى زمین را برایش آشکار کند و هر دوری را براى وى نزدیک سازد و به توسّط وى تمامى‏ جبّاران لجوج را نابود کند و هر شیطان سرکشی را به دست او هلاک می‌کند، او فرزند سرور کنیزان است کسى که ولادتش بر مردمان پوشیده و ذکر نامش بر آنها روا نیست تا آنگاه که خداى تعالى او را ظاهر ساخته و زمین را پر از عدل و داد نماید؛ همان گونه که پر از ظلم و جور شده باشد.

کمال الدین وتمام النعمة، ص368

این روایت نیز سندش صحیح است، برای اطلاع از تصحیح سند ‌آن به این آدرس مراجعه فرمایید:

http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=2464

9. روایت امام رضا (ع): ذَاکَ الرَّابِعُ مِنْ وُلْدِی یُغَیِّبُهُ اللَّهُ فِی سِتْرِهِ (سند صحیح)

امام هشتم علیه السلام به ریان بن صلت می‌فرماید: صاحب الامر چهارمین شخص از فرزندان من است که خداوند او را زیر پرده غیبت قرار می‌دهد:

7- حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ زِیَادِ بْنِ جَعْفَرٍ الْهَمَدَانِیُّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ الرَّیَّانِ بْنِ الصَّلْتِ قَالَ: قُلْتُ لِلرِّضَا علیه السلام: أَنْتَ صَاحِبُ هَذَا الْأَمْرِ؟

فَقَالَ أَنَا صَاحِبُ هَذَا الْأَمْرِ وَ لَکِنِّی لَسْتُ بِالَّذِی أَمْلَؤُهَا عَدْلًا کَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَکَیْفَ أَکُونُ ذَلِکَ عَلَى مَا تَرَى مِنْ ضَعْفِ بَدَنِی وَإِنَّ الْقَائِمَ‏ هُوَ الَّذِی‏ إِذَا خَرَجَ‏ کَانَ فِی سِنِّ الشُّیُوخِ وَمَنْظَرِ الشُّبَّانِ قَوِیّاً فِی بَدَنِهِ حَتَّى لَوْ مَدَّ یَدَهُ إِلَى أَعْظَمِ شَجَرَةٍ عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ لَقَلَعَهَا وَلَوْ صَاحَ بَیْنَ الْجِبَالِ لَتَدَکْدَکَتْ صُخُورُهَا یَکُونُ مَعَهُ عَصَا مُوسَى وَخَاتَمُ سُلَیْمَانَ علیه السلام ذَاکَ الرَّابِعُ مِنْ وُلْدِی یُغَیِّبُهُ اللَّهُ فِی سِتْرِهِ مَا شَاءَ ثُمَّ یُظْهِرُهُ فَیَمْلَأُ بِهِ الْأَرْضَ قِسْطاً وَعَدْلًا کَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَظُلْماً.

ریان بن صلت می‌گوید به امام رضا علیه السلام عرض کردم شما صاحب الامر هستید؟ فرمود من هم صاحب الامرم ولى آن صاحب الامر نیستم که زمین را پر از عدالت کند چنانچه پر از ستم شده است و چگونه او باشم با اینکه مى‏بینى بدنم ضعیف است ولى قائم آنست که چون ظهور کند در سن پیرانست و سیماى جوانان دارد نیرومند باشد تا بجائى که اگر دست به بزرگترین درخت زمین اندازد آن را از جا بکند و اگر میان کوهها نعره کشد سنگهاى آنها از هم بپاشد با او است عصاى موسى و خاتم سلیمان علیهما السلام او چهارمین فرزند من است خدا او را زیر پرده خود دارد تا بخواهد سپس او را ظاهر کند تا زمین را پر از عدل و داد کند چنانچه پر از جور و ستم شده است.

الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفاى381هـ)، کمال الدین و تمام النعمة، ص 376، تحقیق: علی اکبر الغفاری، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامی ( التابعة ) لجماعة المدرسین ـ قم، 1405هـ .

این روایت نیز صحیح است و سند آن در آدر ذیل بررسی شده است:

http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=2464

10. روایت امام عسکری (ع) : أَمَا إِنَّ لِوَلَدِی غَیْبَةً یَرْتَابُ فِیهَا النَّاسُ إِلَّا مَنْ عَصَمَهُ اللَّه

امام عسکری علیه السلام نیز از وجود فرزندش امام زمان علیه السلام و غیبت طولانی او خبر داده است:

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَى الْعَطَّارُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا مُوسَى بْنُ جَعْفَرِ بْنِ وَهْبٍ الْبَغْدَادِیُّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا مُحَمَّدٍ الْحَسَنَ بْنَ عَلِیٍّ علیه السلام یَقُولُ کَأَنِّی بِکُمْ وَ قَدِ اخْتَلَفْتُمْ بَعْدِی فِی الْخَلَفِ مِنِّی أَمَا إِنَّ الْمُقِرَّ بِالْأَئِمَّةِ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ ص الْمُنْکِرَ لِوَلَدِی کَمَنْ أَقَرَّ بِجَمِیعِ أَنْبِیَاءِ اللَّهِ وَ رُسُلِهِ ثُمَّ أَنْکَرَ نُبُوَّةَ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله وَ الْمُنْکِرُ لِرَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله کَمَنْ أَنْکَرَ جَمِیعَ أَنْبِیَاءِ اللَّهِ لِأَنَّ طَاعَةَ آخِرِنَا کَطَاعَةِ أَوَّلِنَا وَ الْمُنْکِرَ لِآخِرِنَا کَالْمُنْکِرِ لِأَوَّلِنَا أَمَا إِنَّ لِوَلَدِی غَیْبَةً یَرْتَابُ فِیهَا النَّاسُ إِلَّا مَنْ عَصَمَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَل.

موسى بن جعفر بن وهب بغدادى می‌گوید از امام حسن عسکرى (ع) شنیدم مى‏فرمود: گویا مى‏بینم شما بعد از من در باره جانشینم اختلاف دارید. آگاه باشید که هر کس به امامان بعد از پیغمبر اعتراف کند و منکر امامت فرزندم شود، چون کسى باشد که به همه پیغمبران و رسل خدا اعتراف کند و منکر نبوت رسول خدا (ص) گردد و منکر رسول خدا مانند منکر همه پیغمبران خداست؛ زیر اطاعت آخر ما چون طاعت اول ما لازم است آگاه باشید که براى فرزندم غیبتى است که همه مردم در آن به شک افتند مگر آن که خدایش نگهدارد.

       کمال الدین و تمام النعمة، ج‏2، ص 409

روایات در این قسمت فراوان است و ما گلچینی از آن ها را در این نوشتار آورده ایم.

نتیجه:

طبق روایت صحیح در دسته اول و روایات صحیح در دسته دوم،‌ همه ائمه معصومین علیهم السلام از وقوع غیبت صغری و کبرای امام زمان علیه السلام خبر داده است و نکته مهم این است که شیعیان و محبان آن حضرت در این دوران بر عقیده شان محکم و استوار بمانند و به امید روزی بنشینند که چهره زیبایش از پس پرده غیبت به در آید و جهان از قدومش روشن و عدالت به فرمان او در روی زمین حاکم شود.

آیا کربلا برتر از کعبه است؟

آیا کربلا برتر از کعبه است؟
  

گروه عقائد شیعه    

 

از دیدگاه شیعیان، کربلا برترین مکان در روى زمین و برتر از بیت الله الحرام است و عناوینى همچون: «أفضل بقاع الأرض» «أرض الله المختارة» «حرم الله ورسوله» «قبلة الإسلام» «فی تربتها شفاء» و... به وفور در روایات شیعیان یافت مى‌شود و ثابت مى‌کند که از دیدگاه شیعه،‌ کربلا ارزش بیشترى نسبت به کعبه دارد و کعبه براى آن‌ها اهمیت و ارزش چندانى ندارد، زیارت کربلا به مراتب ثواب بیشترى نسبت به زیارت خانه خدا دارد.

حتى در این باره اشعارى نیز سروده‌اند که همین معنا را مى‌رساند؟

ومن حدیث کربلاء والکعبة                                  لکربلاء بانَ عُلُوُّ الرُّتّبَه

در جاى دیگر آمده:

هی الطفوفُ فَطُفْ سبعًا بمغناها                   فما لمکةَ معنًى مثل معناها

أرضٌ ولکنها السبعُ الشدادُ لها            دانتْ وطأطأَ أعلاها لأَدْناها

خوشحال خواهیم شد که پاسخ این مطالب را به صورت واضح و روشن برایم ارسال کنید.

خلاصه شبهه:

از مجموع گفتار فوق سه شبهه اساسى استخراج مى‌شود:

شبهه اول: چرا شیعیان به کعبه اهمیت نمى‌دهند؟

شبهه دوم:‌ چرا شیعیان به کربلا «قبلة‌الاسلام» مى‌گویند؟

شبهه سوم:‌ چرا از دیدگاه شیعیان کربلا برتر از کعبه است؟

ما تلاش مى‌کنیم که در این مقاله به این سه شبهه به صورت مختصر پاسخ دهیم.

شبهه اول: عدم اهمیت کعبه از دیدگاه شیعه

یکى از شبهاتى را که در گفتار سؤال کننده مطرح شده این است که از دیدگاه شیعه، خانه خداوند اهمیت چندانى ندارد؛ بلکه کربلا ارزش بیشترى دارد و زیارت آن نیز ثواب افزونتر نسبت به خانه خداست؛ در حالى از دیدگاه پیروان اهل بیت علیهم السلام، کعبه اهمیت فراوانى دارد و براى زیارت آن اهمیت بسیارى قائل هستند.

پاسخ؛ کعبه در نظر شیعیان اهمیت ویژه دارد

بى‌تردید مکان هاى کعبه و کربلا، در میان مذاهب اسلامى داراى حرمت و مقدس است. شیعیان با پیروى از امامان معصوم براى کعبه جایگاه خاص و حرمت ویژه را قائل هستند.

براى اثبات این موضوع، مواردى را که نشانه اهمیت کعبه از دیدگاه شیعیان است؛ ذکر مى‌کنیم:

نشانه های اهمیت کعبه از نظر شیعه

الف: قبله در بسیاری از امور،‌ مورد توجه است:

براى اثبات اهمیت کعبه از نظر شیعیان کافى است فتاواى فقهاء‌ را در باب نماز واجب و مستحب و مراسم احتضار، نماز و تدفین میت، و ذبح حیوانات مرور کنیم که در تمامى این موارد و موارد دیگر توجه به سوى قبله را که همان کعبه است شرط صحت و قبولى اعمال و یا مستحب مى‌دانند. در این مورد نظر عده‌‌اى از فقهاء را متذکر مى‌شویم:

1. شیخ طوسی(ره)

شیخ طوسى یکى از استوانه هاى علمى و فقهى شیعه، شناخت قبله را براى انجام امورى که ذکر شد؛ واجب مى‌داند و در پایان تصریح مى‌کند که قبله همان کعبه است:

معرفة القبلة واجبة للتوجه إلیها فی الصلوات، واستقبالها عند الذبیحة، وعند احتضار الأموات ودفنهم. والتوجه إلیها واجب فی جمیع الصلوات فرائضها وسننها مع التمکن وعدم الاعتذار. والقبلة هی الکعبة.

شناخت قبله براى انجام نماز به سوى آن و رو به قبله قرار دادن ذبیحه و شخص محتضر و دفن اموات واجب است. مواجهه به قبله در تمام نماز هاى واجب و مستحب در صورت تمکن و نبود عذر واجب است و قبله همان کعبه است.

الطوسی، الشیخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علی بن الحسن (متوفای460هـ)، النهایةفی مجرد الفقه والفتاوى،‌ ص 62، انتشارات قدس محمدی، قم

شیخ در مبسوط نیز همین مطالب را آورده است.

الطوسی، الشیخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علی بن الحسن (متوفای460هـ)، المبسوط ج1، ص 77

2. قاضی ابن براج(ه)

قاضى ابن براج مى‌نویسد:

القبلة هی الکعبة، والعلم بها واجب مع التمکن للتوجه إلیها فی فرائض الصلاة وسننها، واحتضار الموتى من الناس، وغسلهم، والصلاة علیهم، ودفنهم والذبائح.

قبله همان کعبه است. جهت رو به قبله انجام دادن نمازهاى واجب و مستحب و رو به قبله بودن مردم در حال احتضار و انجام غسل و نماز بر میت و دفن آن و ذبیحه، علم به قبله واجب است.

القاضی ابن البراج، عبد العزیز بن البراج الطرابلسی(متوفای481)‌ المهذب، ج 1، ص 84 تحقیق: مؤسسة سید الشهداء العلمیة / إشراف: جعفر السبحانی، ناشر: مؤسسة النشر الإسلامی التابعة لجماعة المدرسین، قم

کعبه و قبله در نظر شیعه آن چنان از اهمیت ویژه برخوردار است که گذشته از مسائل عبادى در مسایل تغذیه نیز قبله و کعبه دخالت دارد. چنانچه سخنان شیخ طوسى و ابن براج، بیانگر همین مطلب بود.

اما سخن سید مرتضى علم الهدى جهت نشان دادن اهمیت مطلب در نظر شیعه، شنیدنى است:

ومما انفردت به الإمامیة القول: بإیجاب استقبال القبلة عند الذبح مع إمکان ذلک، وخالف باقی الفقهاء فی وجوبه وأنه شرط فی الذکاة.

رو به قبله بودن ذبیحه در صورت امکان از مطالبى است که تنها امامیه قائل به وجوب آن است. اما بقیه فقهاء (‌از غیر امامیه) ‌در وجوب و شرط بودن آن در تذکیه ذبیحه، مخالفت کرده‌اند.

المرتضی علم الهدی، ابوالقاسم علی بن الحسین بن موسی بن محمد بن موسی بن إبراهیم بن الإمام موسی الکاظم علیه السلام (متوفای436هـ)،‌ الانتصار، ص 405 تحقیق و نشر: مؤسسة النشرالإسلامی التابعة لجماعة المدرسین ـ قم،1415

ب: حج در صورت استطاعت،‌ واجب است:

یکى از مواردى‌که اهمیت کعبه را از نظر شیعیان ثابت مى‌کند مراسم عبادى حج است که در هرسال جمعیت انبوهى از حاجیان را، شیعیان تشکیل مى‌دهند.

براى این که اهمیت حج و کعبه در این قسمت روشن شود به چند مورد در رابطه با حج اشاره مى‌شود:

1.     تأخیر حج واجب، جائز نیست:

گذشته از آیات،‌ روایات زیادى در باره این فریضه الهى آمده‌است که دلیل بر وجوب حج و اهمیت آن از نظر شیعه است در اهمیتش همین بس اگر شخص مستطیع حج را بدون عذر ترک کند؛ کافر است. و یا بدون عذر آن را به تأخیر اندازد و بمیرد؛‌ بر طریقه دین یهودى و نصرانى مرده‌است. از میان انبوه روایات، به سه روایت در این مورد اشاره مى‌شود:

روایت اول:

کلینى با سند صحیح از امام صادق علیه السلام نقل کرده‌است:

أَبُو عَلِیٍّ الْأَشْعَرِیُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یَحْیَى عَنْ ذَرِیحٍ الْمُحَارِبِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: مَنْ مَاتَ وَلَمْ یَحُجَّ حَجَّةَ الْإِسْلَامِ لَمْ یَمْنَعْهُ مِنْ ذَلِکَ حَاجَةٌ تُجْحِفُ بِهِ أَوْ مَرَضٌ لَا یُطِیقُ فِیهِ الْحَجَّ أَوْ سُلْطَانٌ یَمْنَعُهُ فَلْیَمُتْ- یَهُودِیّاً أَوْ نَصْرَانِیّا.

 هر کس بمیرد و بدون موانع مانند:‌ موانع قهرى،‌ عوارض جسمى و بسته شدن راه توسط ستمگرى، به حج خانه خدا نرفته باشد، به سیرت یهود و نصارى خواهد مرد.

الکلینی الرازی، أبی جعفر محمد بن یعقوب بن إسحاق (متوفای328 هـ)، الأصول من الکافی،ج‏4، ص 268 ناشر: اسلامیه‏، تهران‏، الطبعة الثانیة،1362 هـ.ش.

روایت دوم:

در موثقه ابى بصیر نیز آمده است:

مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍعَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ- وَمَنْ کانَ فِی هذِهِ أَعْمى‏ فَهُوَ فِی الْآخِرَةِ أَعْمى‏ وَأَضَلُّ سَبِیلًا فَقَالَ: ذَلِکَ الَّذِی یُسَوِّفُ نَفْسَهُ الْحَجَّ یَعْنِی حَجَّةَ الْإِسْلَامِ حَتَّى یَأْتِیَهُ الْمَوْت.‏

ابى بصیر مى‌گوید: از امام صادق علیه السلام در باره این آیه «اما کسى که در این جهان (از دیدن چهره حق) نابینا بوده است، در آخرت نیز نابینا و گمراهتر است‏» پرسیدم حضرت فرمود: او آن کسى است که حج را به تأخیر مى‌اندازد تا مرگش فرا رسد.

الکلینی الرازی، أبی جعفر محمد بن یعقوب بن إسحاق (متوفای328 هـ)، الأصول من الکافی،ج‏4، ص269 ناشر: اسلامیه‏، تهران‏، الطبعة الثانیة،1362 هـ.ش.

روایت سوم:

رسول خدا صلى الله علیه وآله در ضمن یک روایت طولانى به امام على علیه السلام فرمود:

یَا عَلِیُّ تَارِکُ الْحَجِّ وَهُوَ مُسْتَطِیعٌ کَافِرٌ یَقُولُ اللَّهُ تَبَارَکَ وَتَعَالَى وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیْهِ سَبِیلًا وَمَنْ کَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ عَنِ الْعالَمِینَ یَا عَلِیُّ مَنْ سَوَّفَ الْحَجَّ حَتَّى یَمُوتَ بَعَثَهُ اللَّهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ یَهُودِیّاً أَوْ نَصْرَانِیّا.

اى علی! کسى که مستطیع باشد و حج را انجام ندهد، کافر است. خداوند در باره حج مى‌فرماید: و براى خدا بر مردم است که آهنگ خانه (او) کنند، آنها که توانایى رفتن به سوى آن دارند. و هر کس کفر ورزد (و حج را ترک کند، به خود زیان رسانده)، خداوند از همه جهانیان، بى‏نیاز است. اى علی! کسى که حج را به تأخیر اندازد تا بمیرد، خداوند او را در قیامت یهودى و یا نصرانى محشور نماید.

الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفای 381 هـ)‏ من‏لایحضره‏الفقیه ج4، ص368، ح5762، بَابُ النَّوَادِرِ، ناشر: جماعة المدرسین، قم، طبعة الثانیة1404هـ

2. هیچ عمل دیگر جایگزین حج نمی‌شود؛ (بدل ندارد)

از نظر روایات، حج بیت الله داراى آثار تربیتى، فرهنگى،‌ سیاسى و اقتصادى است که این آثار فقط با رفتن در آن جا به دست مى‌آید. بنا براین از نظر فقه شیعه اگر کسى مستطیع بود و عذرى برایش پیش آمد و یا قبل از انجام حج از دنیا رفت با این که بر انجام آن وصیت نکرده باشد، باید به نیابت از او حج را بجا آورد و انجام هرگونه اعمال مستحبى یا واجب دیگر نمى‌تواند جایگزین آن شود و این دلیل دیگر بر اهمیت حج و عظمت کعبه است. از میان روایات فراوان به دو روایت در این باره اشاره مى‌شود:

روایت اول:

کلینى در حدیث صحیح محمد بن مسلم، از امام باقر علیه السلام نقل مى‌‌کند:

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَیُّوبَ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ بُرَیْدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام‌ قَالَ کَانَ عَلِیٌّ علیه السلام یَقُولُ لَوْ أَنَّ رَجُلًا أَرَادَ الْحَجَّ فَعَرَضَ لَهُ مَرَضٌ أَوْ خَالَطَهُ سَقَمٌ فَلَمْ یَسْتَطِعِ الْخُرُوجَ فَلْیُجَهِّزْ رَجُلًا مِنْ مَالِهِ ثُمَّ لْیَبْعَثْهُ مَکَانَهُ.

امام باقر علیه السلام مى‌فرماید: امیر المؤمنین علیه السلام مى‏گفت: اگر کسى مستطیع باشد، و براى او مرضى یا عارضه‏اى رخ دهد که نتواند به زیارت حج برود، باید شخص دیگرى را به هزینه خود براى انجام حج به جاى خود اعزام نماید.

الکلینی الرازی، أبی جعفر محمد بن یعقوب بن إسحاق (متوفای328 هـ)، الأصول من الکافی، ج‏4، ص 273 ناشر: اسلامیه‏، تهران‏، الطبعة الثانیة،1362 هـ.ش.

روایت دوم:

کلینى روایتى دیگرى را باسند صحیح نقل مى‌‌کند:

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ فَضَالَةَ عَنْ رِفَاعَةَ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنْ رَجُلٍ یَمُوتُ وَلَمْ یَحُجَّ حَجَّةَ الْإِسْلَامِ وَلَمْ یُوصِ بِهَا أَ یُقْضَى عَنْهُ قَالَ: نَعَمْ.

از امام صادق علیه السلام در مورد مردى که پیش از انجام حجة ‌الاسلام بمیرد و بر انجام آن وصیت هم نکرده باشد پرسیده شد؛ آیا از طرف او قضا کند یا نه؟ حضرت فرمود: بلی.

 الکلینی الرازی، أبی جعفر محمد بن یعقوب بن إسحاق (متوفای328 هـ)، الأصول من الکافی، ج 4 ص 277،‌ ناشر: اسلامیه‏، تهران‏، الطبعة الثانیة،1362 هـ.ش.

3. زیارت کربلا، همانند کعبه واجب نیست

 از جمله مواردى که اهمیت کعبه را ثابت مى‌کند این است که زیارت کعبه در نظر شیعیان واجب است؛ اما زیارت کربلا همانند کعبه واجب نیست؛ بلکه در بعضى مواقع مستحب مؤکد است و اگر زیارت حضرت واجب مى‌بود فقهاء شیعه بر وجوب آن فتوا مى‌دادند.

علامه حلى مى‌فرماید:

مسألة 770: تستحب زیارة الحسین علیه السلام، لقول الباقر علیه السلام: مروا شیعتنا بزیارة قبر الحسین علیه السلام، فإن إتیانه یزید فی الرزق ویمد فی العمر ویدفع مواقع السوء، وإتیانه مفترض على کل مؤمن یقر(له) بالإمامة من الله.

وتستحب زیارته فی یوم عرفة وفی أول یوم من رجب ونصفه ونصف شعبان ولیلة القدر ولیلة الفطر ولیلة الأضحى ویوم عاشوراء ویوم العشرین من صفر وفی کل شهر، للروایات المتواترة فیه.

زیارت امام حسین با توجه به این روایت مستحب است: که امام باقر علیه السلام فرمود: شیعیان ما را به زیارت مضجع شریف امام حسین امر کنید؛ زیرا زیارت آن حضرت رزق و روزى را زیاد و عمر را طولانى کرده و امورى که بدى و شر را جلب مى‏کنند دفع مى‏نماید.

و زیارت آن حضرت بر هر مؤمنى که اقرار به امامت حضرتش از طرف حق تعالى دارد واجب و لازم است‏.

و زیارت امام حسین در روز عرفه،‌ روز اول و نصف ماه رجب و نیمه شعبان و شب قدر و شب عید فطر و قربان و روز عاشورا و وروز بیستم صفر و در هر ماه مستحب است و در این باره روایت متواتر وجود دارد.

العلامة الحلی، الحسن بن یوسف المطهر، (المتوفا 726 ق) تذکرة الفقهاء، ج 8، ص 454، تحقیق و نشر: مؤسسة آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث ـ قم، الطبعة الأولى- 4171 ه‍

گرچه در روایت کلمه «مفترض»‌ آمده ولى این به معناى واجب نیست؛ بلکه به معناى سنت مؤکد و مستحب مؤکد است و این هم به خاطر آثارى است که در زیارت آن حضرت مترتب است که بخشى از آن در این روایت ذکر شده‌است.

در روایت صحیح السند ابن قولویه نقل کرده که امام صادق علیه السلام به ابن ابى یعفور فرمود:

وَاللَّهِ لَوْ أَنِّی حَدَّثْتُکُمْ بِفَضْلِ زِیَارَتِهِ وَبِفَضْلِ قَبْرِهِ لَتَرَکْتُمُ الْحَجَّ رَأْساً وَمَا حَجَّ مِنْکُمْ أَحَدٌ وَیْحَکَ أَ مَا تَعْلَمُ- أَنَّ اللَّهَ اتَّخَذَ بِفَضْلِ قَبْرِهِ‏ کَرْبَلَاءَ حَرَماً آمِناً مُبَارَکاً قَبْلَ أَنْ یَتَّخِذَ مَکَّةَ حَرَماً قَالَ ابْنُ أَبِی یَعْفُورٍ فَقُلْتُ لَهُ قَدْ فَرَضَ اللَّهُ عَلَى النَّاسِ حِجَّ الْبَیْتِ وَلَمْ یَذْکُرْ زِیَارَةَ قَبْرِ الْحُسَیْنِ علیه السلام فَقَالَ وَإِنْ کَانَ کَذَلِکَ فَإِنَّ هَذَا شَیْ‏ءٌ جَعَلَهُ اللَّهُ هَکَذَا أَ مَا سَمِعْتَ قَوْلَ أَبِی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام حَیْثُ یَقُولُ إِنَّ بَاطِنَ الْقَدَمِ أَحَقُّ بِالْمَسْحِ مِنْ ظَاهِرِ الْقَدَمِ وَلَکِنَّ اللَّهَ فَرَضَ هَذَا عَلَى الْعِبَادِ أَ وَمَا عَلِمْتَ أَنَّ الْمَوْقِفَ لَوْ کَانَ فِی الْحَرَمِ کَانَ أَفْضَلَ لِأَجْلِ الْحَرَمِ وَلَکِنَّ اللَّهَ صَنَعَ ذَلِکَ فِی غَیْرِ الْحَرَم‏.

به خدا سوگند اگر فضلیت زیارت امام حسین علیه السلام را براى شما بیان کنم یک نفر از شما به حج نخواهد رفت، مگر نمى دانى که خداوند قبل از این که مکه را حرم خویش قرار دهد، کربلا را حرم خود قرار داده است؟!

ابن ابى یعفور مى‌گوید: به حضرت گفتم: پس چرا خداوند (در قرآن) حج خانه خود را بر مردم واجب گردانیده ولى نامى از زیارت امام حسین علیه السلام نبرده است؟

حضرت فرمود: خداوند متعال این چنین خواسته است مگر نشنیده اى که امیر المؤمنین علیه السلام فرمود در وضو مسح کردن زیر پا، شایسته تر از روى پا هست ولى خداوند مسح روى پا را واجب ساخته است. مگر نمى دانى که میقات و محل احرام اگر در حرم بود به خاطر جایگاه حرم افضل بود؛‌ ولى خداوند میقات را خارج از حرم قرار داده است

القمی، ‌أبی القاسم جعفر بن محمد بن قولویه (المتوفی 368 ه‍ ق) کامل الزیارات، ص 449، التحقیق: الشیخ جواد القیومی، الناشر: ‌مؤسسة نشر الفقاهة، المطبعة مؤسسة النشر الاسلامی، الطبعة الأولى1417

غیر از موارد فوق، موارد دیگرى هم داریم که وجوب حج و اهمیت کعبه را در مکتب تشیع ثابت مى‌کند.

4. زیات کربلا، با اهمیت کعبه هیچگونه تضادی ندارد:

همان‌طوریکه اشاره شد زیارت کربلا واجب نیست؛‌ اما اگر کسى آن را نذر کند واجب خواهد شد؛ همان‌طورى که اگر کسى حج را نذر کند بر او واجب مى‌شود؛ ولى این واجب شدن زیارت کربلا، هیچگونه منافات و تضادى با وجوب حج و اهمیت کعبه ندارد.

برخى از فقهاى معاصر همانند آیات عظام امام خمینى، گلپایگانى، سیستانى و صافى فتوا داده‌اند که اگر کسى نذر کند که به حج و یا به زیارت امام حسین علیه السلام برود، در صورتى واجب هست که ضررى متوجه وى نشود:

لو نذر أن یحج أو یزور الحسین (علیه السلام) ماشیا انعقد مع القدرة وعدم الضرر.

الموسوی الخمینی، السید روح الله (متوفای1409هـ) تحریر الوسیلة، ج 2، ص 121، ناشر: دار الکتب العلمیة، چاپخانه: مطبعة الآداب - النجف الأشرف 1390هـ، توضیحات: مؤسسة مطبوعاتی إسماعیلیان - قم

الگلپایگانی، السید محمد رضا الموسوی ‌(متوفای 1414)، هدایة‌العباد، ج 2، ص 197، الناشر: دار القرآن الکریم، قم، الطبعةالأولى 1413

السیستانی، السید علی الحسینی( معاصر)،‌ منهاج الصالحین، ج 3، ص 235، ناشر: مکتب آیة الله العظمى السید السیستانی، چاپخانه: مهر ـ قم، الطبعة ‌الاولی 1414

الصافی الگلپایگانی، الشیخ لطف الله، هدایة العباد، ج 2، ص 252، الناشر: دار القرآن الکریم، المطبعة سپهر، الطبعة الأولى 1416هـ

روى این جهت است که فقهاى بزرگ شیعه، رفتن به کربلا و زیارت امام حسین علیه السلام را حتى در صورت خطر و ضرر قابل تحمل جایز مى‌دانند.

از محضر برخى از مراجع عظام تقلید به این شکل سؤال شده است:

سؤال 1292: الأمور المستحبة إذا ترتب علیها الضرر، فهل یجوز فعلها أم لا؟ مثلا لو کان الذهاب إلى زیارة الإمام الحسین علیه السلام مشیا على الأقدام یؤدی إلى ورم القدمین أو مرض قد یطول شهرا مثلا، فهل یجوز فی مثل هذه الحالة أم لا؟

در صورتى که انجام کارهاى مستحبى مانند پیاده رفتن به زیارت امام حسین علیه السلام باعث ضرر به انسان شود مثل این که پاى انسان متورم شود و یا مریض شود به طورى که یک ماه طول بکشد، این چنین زیارت جایز هست یا خیر؟

الخوئی: ما لم یکن الضرر المؤدی إلیه مما یحتمل أن یؤدی إلى هلاک النفس فلا بأس بالعمل به.

حضرت آیت الله العظمى خوئى (ره) پاسخ داده: اگر ضررى که متوجه انسان مى‌شود باعث مرگ نشود، اشکال ندارد.

التبریزی: ما لم یکن الضرر الهلاک أو الضرر المحسوب من الجنایة على النفس، فلا بأس به، والله العالم.

حضرت آیت الله العظمى تبریز (ره) پاسخ داده: اگر ضرر موجب هلاکت و نابودى نشود ویا باعث نابودى یکى از اعضاى انسان نشود، اشکال ندارد.

التبریزی، المیرزا جواد، صراط النجاة، (استفتاءات لآیة الله العظمى الخوئی، مع تعلیقة وملحق لآیة الله العظمى التبریزی) ج 2، ص 418، الناشر: دفتر نشر برگزیده، المطبعة: سلمان الفارسی، الطبعة الأولى 1416 ه‍

نتیجه:

با توجه به مواردى که ذکر شد این نتیجه به دست مى‌آید که کعبه از دیدگاه شیعیان اهمیت ویژه دارد و زیارت کربلا همانند حج واجب نیست؛ اما اگر کسى زیارت کربلا را نذر کند در صورتى واجب مى‌شود که قدرت بر انجام آن داشته باشد و هیچگونه ضررى متوجه او نشود. زیارت کربلا در این فرض،‌ هرگز با وجوب حج و اهمیت کعبه منافات ندارد و با هم در تعارض نیست.

بنابر این از این جا روشن مى‌شود که سخن «عدم اهمیت کعبه در نظر شیعه» یک اتهام واهى و دروغ آشکار است.

شبهه دوم: کربلا قبله اسلام

شبهه دوم این است که از دیدگاه شیعیان؛ کربلا «قبلة‌الاسلام» است؛ در حالى که مسلمانان یک قبله بیشتر ندارند.

پاسخ:

کربلا با داشتن فضائل، از دیدگاه شیعه «قبله» نیست!

در این که زمین کربلا، یک سرزمین مقدس و با فضیلت است، شک و تردیدى نیست و این شرافت و قداست را از وجود پیکرهاى پاک شهیدان به ویژه سالار شهیدان حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام که در آن مکان مقدس مدفونند، کسب کرده است. روایات زیادى در فضیلت خاک کربلا وارد شده است که آنها را در پاسخ به سؤال سوم مفصلاً‌ خواهیم آورد.

از نظر شیعیان، کربلا با داشتن این همه فضیلت و ویژگیها در برابر کعبه، قبله مسلمین نیست تا در عباداتش رو به سوى او نمایند؛ بلکه تنها قبله مسلمانان، همان کعبه است. وحدت قبله نیز از امورى مسلم و از ضروریات دین اسلام و در نزد جمیع اهل ادیان و ملل، از جمله شیعیان، یک امر معروف و پذیرفته شده است.

 تصریحات دوتن از علماى برجسته شیعه (شیخ طوسى و قاضى ابن براج) را در ذیل پاسخ سؤال نخست آوردیم. بنا بر این، القاء این شبهه نیز، اتهام بیش نیست.

شبهه سوم:‌ چرا کربلا برتر کعبه است؟

شبهه سوم این است که در باره کربلا تعبیراتى همانند: «أفضل بقاع الأرض»، «أرض الله المختارة»، «حرم الله ورسوله» و «فی تربتها شفاء» که در روایات فراوان آمده؛ از دیدگاه شیعه، نشانگر برترى کربلا بر کعبه است.

پاسخ اجمالی

اولاً:‌ طبق روایات صحیح و موثق، کربلا برتر از کعبه است؛ زیرا کربلا داراى ویژگیهایى است که در کعبه نیست. علاوه بر آن، طبق همان روایات، وجود و آفرینش کعبه وابسته به کربلا است و خدواند خطاب به زمین کعبه فرموده: اگر کربلا نمى‌بود؛ تو را و آن خانه‌‌اى را که در بر دارى، خلق نمى‌کردم. و همین سخن در برترى کربلا بر کعبه کافى است.

ثانیاً: اگر در نظر شما کعبه برتر از مکان‌هاى دیگر است؛ پس چرا گروهى از اهل سنت همانند مالکى ها و برخى مردم بصره، مدینه را برتر از مکه مى‌دانند؟

پاسخ تفصیلی اول؛ آفرینش کعبه وابسته به کربلا است

براى اثبات برترى کعبه و کربلا بر یکدیگر باید فضایل ویژه‌ هر کدام و مشترک آن دو را بررسى کرد و در نهایت بین آنها مقایسه انجام داد تا نتیجه به دست بیاید.

الف)‌ روایات فضائل مشترک

روایاتى که فضائل مشترک کعبه و کربلا را بیان مى‌کنند فراوان است و در اینجا به بعضى از موارد آن اشاره مى‌شود:

1. هردو، «حرم الله و حرم رسول» است

در منابع شیعى تعدادى از روایات صحیح بیانگر این مطلب است که علاوه بر مکه معظمه «عنوان حرم الله وحرم رسوله» بر اماکن مقدس مدینه،‌ کربلا و کوفه نیز اطلاق شده است:

روایت اول: در باره مکه،‌ مدینه و کوفه‌

در این روایت صحیح، امام صادق علیه السلام، بر هریک از مکانهاى مقدس: مکه،‌ مدینه و کوفه، تعبیرهای: «‌حرم الله وحرم رسوله و حرم امیرالمؤمنین» را اطلاق کرده است:‌

عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ وَغَیْرُهُ عَنْ أَبِیهِ عَنْ خَلَّادٍ الْقَلَانِسِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ مَکَّةُ حَرَمُ اللَّهِ وَحَرَمُ رَسُولِهِ وَحَرَمُ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام الصَّلَاةُ فِیهَا بِمِائَةِ أَلْفِ صَلَاةٍ وَالدِّرْهَمُ فِیهَا بِمِائَةِ أَلْفِ دِرْهَمٍ وَالْمَدِینَةُ حَرَمُ اللَّهِ وَحَرَمُ رَسُولِهِ وَحَرَمُ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِمَا الصَّلَاةُ فِیهَا بِعَشَرَةِ آلَافِ صَلَاةٍ وَالدِّرْهَمُ فِیهَا بِعَشَرَةِ آلَافِ دِرْهَمٍ وَالْکُوفَةُ حَرَمُ اللَّهِ وَحَرَمُ رَسُولِهِ وَحَرَمُ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام الصَّلَاةُ فِیهَا بِأَلْفِ صَلَاةٍ وَالدِّرْهَمُ فِیهَا بِأَلْفِ دِرْهَمٍ.

امام صادق فرمود: مکه حرم خدا و رسول خدا و امیر المؤمنین است نماز در آن برابر صد هزار نماز و صدقه یک درهم در آن برابر با صد هزار درهم است. و مدینه حرم خدا و رسول خدا و امیر المؤمنین است نماز در آن برابر ده هزار نماز و صدقه یک درهم برابر ده هزار درهم در غیر آن است و کوفه حرم خدا و رسول خدا و حرم امیرالمؤمنین است نماز در آن برابر هزار نماز و یک درهم صدقه در آن برابر هزار درهم در غیر آن است.

الکلینی الرازی، أبی جعفر محمد بن یعقوب بن إسحاق (متوفای328 هـ)، الأصول من الکافی،ج 4، ص 586،‌ ناشر: اسلامیه‏، تهران‏، الطبعة الثانیة،1362 هـ.ش.

روایت دوم؛ در باره مکه،‌ مدینه و کوفه

طبق این روایت صحیح، حرم خدا،‌ رسول خدا صلى الله علیه وآله و امیر المؤمنین علیه السلام به ترتیب مکه،‌ مدینه و کوفه است.

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ سَیْفِ بْنِ عَمِیرَةَ عَنْ حَسَّانَ بْنِ مِهْرَانَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام یَقُولُ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ صلی الله علیه وآله مَکَّةُ حَرَمُ اللَّهِ وَالْمَدِینَةُ حَرَمُ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله وَالْکُوفَةُ حَرَمِی لَایُرِیدُهَا جَبَّارٌ بِحَادِثَةٍ إِلَّا قَصَمَهُ اللَّه‏.

امیر المؤمنین على علیه السلام فرموده است، مکه حرم خدا، مدینه حرم رسول خدا و کوفه حرم من است. هیچ ستمگرى به فکر ستم در آن نمى‏افتد، مگر آنکه خداوند پشتش را در هم مى‏شکند.

الکلینی الرازی، أبی جعفر محمد بن یعقوب بن إسحاق (متوفای328 هـ)، الکافی،ج4، ص563، ناشر: اسلامیه‏، تهران‏، الطبعة الثانیة،1362 هـ.ش

روایت سوم؛‌ در باره مکه و مدینه

طبق این روایت صحیح، مکه حرم الله و مدینه حرم رسول خدا است:

 أَبُو عَلِیٍّ الْأَشْعَرِیُّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ الْکُوفِیِّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مَهْزِیَارَ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَیُّوبَ عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله إِنَّ مَکَّةَ حَرَمُ اللَّهِ حَرَّمَهَا إِبْرَاهِیمُ علیه السلام وَإِنَّ الْمَدِینَةَ حَرَمِی....

از امام صادق علیه السلام نقل شده است که رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: مکه حرم خدا است و مدینه حرم من است.

الکلینی الرازی، أبی جعفر محمد بن یعقوب بن إسحاق (متوفای328 هـ)، الأصول من الکافی،ج 4، ص565، ناشر: اسلامیه‏، تهران‏، الطبعة الثانیة،1362 هـ.ش.

روایت چهارم؛‌ در باره کربلا

طبق این روایت صحیحه، امام صادق علیه السلام که آداب و خود زیارت امام حسین علیه السلام را به اصحابش تعلیم مى‌دادند؛‌ فرمودند: کربلا «حرم الله» و «حرم رسول خدا» است:

 عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ یَحْیَى عَنْ جَدِّهِ الْحَسَنِ بْنِ رَاشِدٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ ثُوَیْرٍ قَالَ کُنْتُ أَنَا وَیُونُسُ بْنُ ظَبْیَانَ وَالْمُفَضَّلُ بْنُ عُمَرَ وَأَبُو سَلَمَةَ السَّرَّاجُ جُلُوساً عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام وَکَانَ الْمُتَکَلِّمُ مِنَّا یُونُسَ وَکَانَ أَکْبَرَنَا سِنّاً فَقَالَ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنِّی أَحْضُرُ مَجْلِسَ هَؤُلَاءِ الْقَوْمِ یَعْنِی وُلْدَ الْعَبَّاسِ فَمَا أَقُولُ..... قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنِّی أُرِیدُ أَنْ أَزُورَهُ فَکَیْفَ أَقُولُ وَکَیْفَ أَصْنَعُ قَالَ: إِذَا أَتَیْتَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فَاغْتَسِلْ عَلَى شَاطِئِ الْفُرَاتِ ثُمَّ الْبَسْ ثِیَابَکَ الطَّاهِرَةَ ثُمَّ امْشِ حَافِیاً فَإِنَّکَ فِی حَرَمٍ مِنْ حَرَمِ اللَّهِ وَحَرَمِ رَسُولِهِ وَعَلَیْکَ بِالتَّکْبِیرِ وَالتَّهْلِیلِ وَالتَّسْبِیحِ وَالتَّحْمِیدِ وَالتَّعْظِیمِ لِلَّهِ عَزَّ وَجَلَّ کَثِیراً وَالصَّلَاةِ عَلَى مُحَمَّدٍ وَأَهْلِ بَیْتِهِ......

حسین بن ثویر مى‌گوید: من و یونس بن ظبیان و مفضل بن عمر و ابو سلمه سراج در نزد امام صادق علیه السلام نشسته بودیم و چون یونس از ما بزرگتر بود سخنگوى ما بود به امام عرض کرد فدایت شوم مى‌خواهم حرم امام حسین علیه السلام را زیارت کنم چه کار کنم؟ حضرت فرمود: هنگامى‌که خواستى به حرم امام حسین مشرف شوى در شط فرات غسل کن و لباس پاک را در برکن سپس پا برهنه به سوى حرم برو؛ زیرا تو در حرمى از حرم خدا و رسول خدا هستى وبر تو باد زیاد تکبیر گفتن و تهلیل و حمد و تعظیم خداوند و درود بر پیامبر و اهل بیت او....

الکلینی الرازی، أبی جعفر محمد بن یعقوب بن إسحاق (متوفای328 هـ)، الأصول من الکافی،ج 4 ص 576، ناشر: اسلامیه‏، تهران‏، الطبعة الثانیة،1362 هـ.ش؛

القمی، ‌أبی القاسم جعفر بن محمد بن قولویه (المتوفی 368 ه‍ ق) کامل الزیارات، ص364، التحقیق: الشیخ جواد القیومی، الناشر:‌مؤسسة نشر الفقاهة، المطبعة مؤسسة النشر الاسلامی، الطبعة: الأولى1417؛

الشیخ الصدوق، أبی جعفر محمد بن علی بن الحسین بن بابویه القمی (المتوفى سنه 381)، من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 595، تصحیح و تعلیق: علی أکبر الغفاری، الناشر: جماعة المدرسین فی الحوزة العلمیة ـ قم، الطبعة الثانیة؛

الطوسی، الشیخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علی بن الحسن (متوفای460هـ)، تهذیب الأحکام، ج 6، ص 54، تحقیق: السید حسن الموسوی الخرسان، ناشر: دار الکتب الإسلامیة ـ طهران، الطبعة الرابعة، ‌1365 ش.

طبق این روایات که همه از نظر سند صحیح و هیچگونه مشکلى ندارند؛ حرم خدا که مکه است مشخص است؛ اما از مدینه و کوفه و کربلا نیز به «‌حرم خدا و حرم رسول خدا» تعبیر شده‌است. و اطلاق این تعبیر، دلیل بر این است که مکانهاى فوق از عظمت و قداست خاصى برخوردار است و همگى در آن مشترکند.

2.     نماز در هردو جا، تمام است

کلینى با سند صحیح نقل مى‌کند که نماز در کعبه و حرم امام حسین علیه السلام تمام خوانده مى‌شود:

مُحَمَّدُ بْنِ یَحْیَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ جَرِیرٍ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ تَتِمُّ الصَّلَاةُ فِی أَرْبَعَةِ مَوَاطِنَ فِی الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَمَسْجِدِ الرَّسُولِ صلی الله علیه وآله وَمَسْجِدِ الْکُوفَةِ وَحَرَمِ الْحُسَیْنِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْه‏.

الکلینی الرازی، أبو جعفر محمد بن یعقوب بن إسحاق (متوفای328 هـ)، الأصول من الکافی، ج 4، ص 586، ناشر: اسلامیه‏، تهران‏، الطبعة الثانیة،1362 هـ.ش.

3. هردو، شعبه‌ی از رضوان و باغی از بهشت است

امام صادق علیه السلام در باره کعبه فرمود:

مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی یَسَرٍ عَنْ دَاوُدَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَمْرِو بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عِیسَى بْنِ یُونُسَ.... فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام إِنَّ مَنْ أَضَلَّهُ اللَّهُ وَأَعْمَى قَلْبَهُ اسْتَوْخَمَ الْحَقَّ وَلَمْ یَسْتَعْذِبْهُ وَصَارَ الشَّیْطَانُ وَلِیَّهُ وَرَبَّهُ وَقَرِینَهُ یُورِدُهُ مَنَاهِلَ الْهَلَکَةِ ثُمَّ لَا یُصْدِرُهُ وَهَذَا بَیْتٌ اسْتَعْبَدَ اللَّهُ بِهِ خَلْقَهُ لِیَخْتَبِرَ طَاعَتَهُمْ فِی إِتْیَانِهِ فَحَثَّهُمْ عَلَى تَعْظِیمِهِ وَزِیَارَتِهِ وَجَعَلَهُ مَحَلَّ أَنْبِیَائِهِ وَقِبْلَةً لِلْمُصَلِّینَ إِلَیْهِ فَهُوَ شُعْبَةٌ مِنْ رِضْوَانِهِ...

ابن ابى العوجا در نزد امام صادق آمد و در باره کعبه سخنان واهى را بیان کرد. امام به او فرمود: هر که را خدا گمراه ساخته و دلش را کور نموده؛ حقّ بر او تلخ آید و آن را شیرین نداند، و در نهایت شیطان دوستش شده و او را بوادى فلاکت افکنده و از آنجا خارجش نسازد! این خانه‏اى است که خدا خلق خود را توسّط آن بپرستش واداشته تا فرمانبرى ایشان را بیازماید و به تعظیم و زیارت آن تشویق کند، خداوند کعبه را مرکز پیغمبران و قبله نمازگزاران ساخته، کعبه شعبه‏اى است از رضوان خدا

 الکلینی الرازی، أبو جعفر محمد بن یعقوب بن إسحاق (متوفای328 هـ)، الأصول من الکافی، ج‏4، ص 198، ناشر: اسلامیه‏، تهران‏، الطبعة الثانیة،1362 هـ.ش.

          تعدادى از روایات نیز کربلا را باغى از باغ هاى بهشت معرفى کرده است:

عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُوسَى الْمُتَوَکِّلِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِیِّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوب‏ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام یَقُولُ: مَوْضِعُ قَبْرِ الْحُسَیْنِ علیه السلام مُنْذُ یَوْمَ دُفِنَ رَوْضَةٌ مِنْ رِیَاضِ الْجَنَّةِ وَقَالَ مَوْضِعُ قَبْرِ الْحُسَیْنِ علیه السلام تُرْعَةٌ مِنْ تُرَعِ الْجَنَّة.

اسحاق ابن عمار مى‌گوید: امام صادق علیه السلام فرمود: جایگاه مزار امام حسین علیه السّلام از آن روز که به خاک سپرده شده باغى از باغ‏هاى بهشت است و نیز فرمود: جایگاه مزار امام حسین علیه السّلام آبراهى(درب) از آبراه‏هاى (درهای) بهشت است.

الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفای 381 هـ)‏ ‏ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص 94، ناشر: دار الرضى‏،‌ قم،‌ چاپ اول 14069هـ

این روایت در مدرک دیگر با این سند نقل شده‌ است:

وَعَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ أَبِیهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ‏ علیه السلام یَقُولُ مَوْضِعُ قَبْرِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ ع مُنْذُ یَوْمَ دُفِنَ رَوْضَةٌ مِنْ رِیَاضِ الْجَنَّةِ وَقَالَ علیه السلام مَوْضِعُ قَبْرِ الْحُسَیْنِ علیه السلام تُرْعَةٌ مِنْ تُرَعِ الْجَنَّة

القمی، ‌أبی القاسم جعفر بن محمد بن قولویه (المتوفی 368 ه‍ ق) کامل الزیارات، ص 456، التحقیق: الشیخ جواد القیومی، الناشر:‌مؤسسة نشر الفقاهة، المطبعة مؤسسة النشر الاسلامی، الطبعة: الأولى1417

النوری، میرزا حسین الطبرسی (متوفای 1320ه) متسدرک الوسائل، ج 10، ص 325، تحقیق: مؤسسة آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث، ناشر: مؤسسة آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث، بیروت ـ لبنان، الطبعة المحققة الأولى 1408 ه‍ - 1987 م

در روایت صحیح دیگر نیز امام صادق علیه السلام محل مضجع شریف امام حسین علیه السلام را باغى از باغ‌هاى بهشت توصیف کرده است:

وَعَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جَعْفَرٍ الرَّزَّازِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْخَطَّابِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام یَقُولُ إِنَّ لِمَوْضِعِ قَبْرِ الْحُسَیْنِ علیه السلام حُرْمَةً مَعْرُوفَةً مَنْ عَرَفَهَا وَاسْتَجَارَ بِهَا أُجِیرَ قُلْتُ: فَصِفْ لِی مَوْضِعَهَا قَالَ امْسَحْ مِنْ مَوْضِعِ قَبْرِهِ الْیَوْمَ خَمْسَةً وَعِشْرِینَ ذِرَاعاً مِنْ نَاحِیَةِ رِجْلَیْهِ وَخَمْسَةً وَعِشْرِینَ ذِرَاعاً مِنْ نَاحِیَةِ رَأْسِهِ وَمَوْضِعُ قَبْرِهِ مِنْ یَوْمَ دُفِنَ رَوْضَةٌ مِنْ رِیَاضِ الْجَنَّةِ وَمِنْهُ مِعْرَاجٌ یُعْرَجُ فِیهِ بِأَعْمَالِ زُوَّارِهِ إِلَى السَّمَاءِ وَمَا مِنْ مَلَکٍ فِی السَّمَاءِ وَلَا فِی الْأَرْضِ إِلَّا وَهُمْ یَسْأَلُونَ اللَّهَ (أَنْ یَأْذَنَ لَهُمْ) فِی زِیَارَةِ قَبْرِالْحُسَیْنِ علیه السلام ‌فَفَوْجٌ یَنْزِلُ وَفَوْجٌ یَعْرُجُ.

اسحاق بن عمّار مى‏گوید: از حضرت امام صادق علیه السّلام شنیدم که مى‏فرمودند:

براى جاى قبر حسین بن على علیهما السّلام حریم معلومى است، کسى که آن را بداند و پناهنده به آن شود، پناه داده مى‏شود. محضرش عرضه داشتم: فدایت شوم مکان حریم قبر را براى من بیان فرمائید. حضرت فرمودند: از مکانى که امروز قبر آن است اینگونه ارزیابى کن:

از هر یک جوانب چهارگانه یعنى؛ جانب پا و جلو و پشت و سر بیست و پنج ذراع اندازه بگیر و مساحتى که از ملاحظه آن بدست مى‏آید حریم قبر مى‏باشد و مکان قبر روزى که حضرت در آن دفن شدند باغى از باغهاى بهشت بوده، و در همان جا نردبانى نصب شده و اعمال زوّار آن جناب را بوسیله آن به آسمان مى‏برند و هیچ فرشته و پیامبرى در آسمان نیست مگر از خدا در خواست مى‏کند که به او اذن زیارت قبر حسین علیه السّلام داده شود پس دسته‏اى براى زیارت به پائین آمده و گروهى پس از زیارت به بالا مى‏روند.

القمی، ‌أبی القاسم جعفر بن محمد بن قولویه (المتوفی 368 ه‍ ق) کامل الزیارات، ص 457، التحقیق: الشیخ جواد القیومی، الناشر:‌مؤسسة نشر الفقاهة، المطبعة مؤسسة النشر الاسلامی، الطبعة: الأولى1417

الحر العاملی، محمد بن الحسن (متوفای1104هـ)، تفصیل وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة،ج14 ص512،‌ تحقیق و نشر: مؤسسة آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث، الطبعة: الثانیة، 1414هـ.

4. هردو، جایگاه پیامبران و محل زیارت انبیاء است

امام صادق علیه السلام در باره کعبه فرمود:

مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی یَسَرٍ عَنْ دَاوُدَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَمْرِو بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عِیسَى بْنِ یُونُسَ.... فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام إِنَّ مَنْ أَضَلَّهُ اللَّهُ وَأَعْمَى قَلْبَهُ اسْتَوْخَمَ الْحَقَّ وَلَمْ یَسْتَعْذِبْهُ وَصَارَ الشَّیْطَانُ وَلِیَّهُ وَرَبَّهُ وَقَرِینَهُ یُورِدُهُ مَنَاهِلَ الْهَلَکَةِ ثُمَّ لَا یُصْدِرُهُ وَهَذَا بَیْتٌ اسْتَعْبَدَ اللَّهُ بِهِ خَلْقَهُ لِیَخْتَبِرَ طَاعَتَهُمْ فِی إِتْیَانِهِ فَحَثَّهُمْ عَلَى تَعْظِیمِهِ وَزِیَارَتِهِ وَجَعَلَهُ مَحَلَّ أَنْبِیَائِهِ

وامام صادق علیه السلام در باره زیارت کربلا فرمود:

حدثنی الحسن بن عبد الله، عن أبیه، عن الحسن بن محبوب، عن إسحاق بن عمار، قال: سمعت أبا عبد الله (علیه السلام) یَقُولُ لَیْسَ نَبِیٌّ فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ إِلَّا یَسْأَلُونَ اللَّهَ تَعَالَى أَنْ یَأْذَنَ لَهُمْ فِی زِیَارَةِ الْحُسَیْنِ علیه السلام فَفَوْجٌ یَنْزِلُ وَفَوْجٌ یَصْعَدُ

پیامبرى در آسمان نیست مگر این که از خدا مى‌خواهند براى زیارت کربلا به آنان اجازه داده شود. پس براى زیارت گروهى فرود مى‌آیند و گروهى بالا مى‌روند.

القمی، ‌أبی القاسم جعفر بن محمد بن قولویه (المتوفی 368 ه‍ ق) کامل الزیارات، ص 220، التحقیق: الشیخ جواد القیومی، الناشر:‌مؤسسة نشر الفقاهة، المطبعة مؤسسة النشر الاسلامی، الطبعة: الأولى1417

حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْحِمْیَرِیُّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ هَارُونَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْأَشْعَثِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَمَّادٍ الْأَنْصَارِیِّ عَنِ ابْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ قَبْرُ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ صلی الله علیه وآله عِشْرُونَ ذِرَاعاً فِی عِشْرِینَ ذِرَاعاً مُکَسَّراً رَوْضَةٌ مِنْ رِیَاضِ الْجَنَّةِ وَفِیهِ [وَمِنْهُ‏] مِعْرَاجُ الْمَلَائِکَةِ إِلَى السَّمَاءِ وَلَیْسَ مِنْ مَلَکٍ مُقَرَّبٍ وَلَا نَبِیٍّ مُرْسَلٍ إِلَّا وَهُوَ یَسْأَلُ اللَّهَ أَنْ یَزُورَهُ فَفَوْجٌ یَهْبِطُ وَفَوْجٌ یَصْعَد.

ابن سنان مى‌گوید: از امام صادق علیه السلام شنیدم که مى‏فرمودند: مساحت قبر حسین بن على صلوات اللَّه علیهما بیست ذراع در بیست ذراع بوده و آن باغى است از باغ‏هاى بهشت و از آنجا فرشتگان به آسمان عروج مى‏کنند و هیچ فرشته مقرّبى و نبىّ مرسلى نیست مگر آنکه از خدا طلب زیارت آن را مى‏کند لذا فوجى از آسمان به زمین آمده تا آن زیارت کرده و فوجى پس از زیارت از زمین به آسمان مى‏روند.

القمی، ‌أبی القاسم جعفر بن محمد بن قولویه (المتوفی 368 ه‍ ق) کامل الزیارات، ص 222، التحقیق: الشیخ جواد القیومی، الناشر:‌مؤسسة نشر الفقاهة، المطبعة مؤسسة النشر الاسلامی، الطبعة: الأولى1417

5. هردو مکان، مبارک و مقدس است:

قرآن کریم در باره کعبه مى‌فرماید:

إِنَّ أَوَّلَ بَیْت وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِی بِبَکَّةَ مُبَارَکاً (آل عمران/96)

نخستین خانه‏اى که براى مردم (و نیایش خداوند) قرار داده شد، همان است که در سرزمین مکّه است، که پر برکت‏ است.

درباره کربلا امام باقر علیه السلام مى‌فرماید: خداوند زمین کربلا را قبل از خلق کعبه مقدس و مبارک قرارداده بود.

 عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ الْبَزَوْفَرِیِّ قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَالِکٍ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنِ ابْنِ سِنَانٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ ثَابِتٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ خَلَقَ اللَّهُ کَرْبَلَاءَ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَ الْکَعْبَةَ بِأَرْبَعَةٍ وَعِشْرِینَ أَلْفَ عَامٍ وَقَدَّسَهَا وَبَارَکَ عَلَیْهَا فَمَا زَالَتْ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَ اللَّهُ الْخَلْقَ مُقَدَّسَةً مُبَارَکَةً وَلَا تَزَالُ کَذَلِکَ.

 امام باقر علیه السلام مى‌فرماید: خداوند کربلا را ۲۴ هزار سال قبل از آنکه کعبه را خلق نماید آفرید و آن زمین را مقدس نمود و برکت داد و قبل از آن خلق ننموده بود مقدّسى و مبارکى مانند آن زمین.

الطوسی، الشیخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علی بن الحسن (متوفای460هـ)، تهذیب الأحکام،ج 6، ص 72، تحقیق: السید حسن الموسوی الخرسان، ناشر: دار الکتب الإسلامیة ـ طهران، الطبعة الرابعة،‌1365 ش.

6. هردو خانه ای امن و امنیت آفرین است

در آیات متعدد قرآن کریم کعبه را مرکز امن و امان براى بشر معرفى کرده است:

وَإِذْ جَعَلْنَا الْبَیْتَ مَثابَةً لِلنَّاسِ وَأَمْنا (بقره/125)

و(به خاطر بیاورید) هنگامى که خانه کعبه را محل بازگشت و مرکز امن و امان براى مردم قرار دادیم‏

فیهِ آیاتٌ بَیِّناتٌ مَقامُ إِبْراهیمَ وَمَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِناً (آل عمران /97)

در آن‏ [خانه خدا]، نشانه‏هاى روشن، (از جمله) مقام ابراهیم است؛ و هر کس داخل آن شود؛ در امان خواهد بود.

واژه «آمناً» در شش جاى از قرآن در باره کعبه به کار رفته است که از جمله آن آیه‌ى فوق است.

اما قبل از این که خداوند کعبه را براى خودش حرم انتخاب کند؛ کربلا را حرم امن خودش قرار داد:

َحدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ الْقُرَشِیُّ الرَّزَّازُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْخَطَّابِ عَنْ أَبِی سَعِیدٍ عَنْ بَعْضِ رِجَالِهِ عَنْ أَبِی الْجَارُودِ قَالَ قَالَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ علیه السلام اتَّخَذَ اللَّهُ أَرْضَ کَرْبَلَاءَ حَرَماً آمِناً مُبَارَکاً قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَ اللَّهُ أَرْضَ الْکَعْبَةِ وَیَتَّخِذَهَا حَرَماً بِأَرْبَعَةٍ وَعِشْرِینَ أَلْفَ عَام ‏....

امام سجاد علیه السلام فرمود: خداوند قبل از این که کعبه را خلق کند؛ کربلا را حرم امن خود گردانید و آن را از 24 هزار قبل، حرم خود قرار داد

القمی، ‌أبی القاسم جعفر بن محمد بن قولویه (المتوفی 368 ه‍ ق) کامل الزیارات، ص 451، التحقیق: الشیخ جواد القیومی، الناشر:‌مؤسسة نشر الفقاهة، المطبعة مؤسسة النشر الاسلامی، الطبعة: الأولى1417

المشهدی الحائری، أبو عبد الله محمد بن جعفر بن علی، (متوفای 610هـ) المزار الکبیر، ص 338، التحقیق: جواد القیومی الأصفهانی، ناشر: نشرالقیوم، المطبعة: مؤسسة النشر الاسلامی الطبعة الأولى ـ قم 1419هـ

فضائل ویژه کعبه

کعبه همانند کربلا داراى فضائل متعدد و انحصارى است که در این قسمت به برخى از آنها به صورت اجمال اشاره مى‌شود:

1.   کعبه، اولین خانه‌ی بنا شده در روی زمین است

طبق صریح آیه‌ى قرآن، اولین خانه که در روى زمین بناشد؛ کعبه است:

إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذی بِبَکَّةَ مُبارَکاً وَهُدىً لِلْعالَمینَ (آل عمران/ 96)

نخستین خانه‏اى که براى مردم (و نیایش خداوند) قرار داده شد، همان است که در سرزمین مکّه است، که پر برکت، و مایه هدایت جهانیان است.

2.   کعبه، قبله امّت اسلام است

دومین فضیلت این خانه این است که خداوند آن را قبله امت اسلام قرار داد تا مراسم عبادى را رو به سوى آن، براى خداوند انجام دهند. این مطلب در دو آیه قرآن اشاره شده است:

آیه اول:

قَدْ نَرى‏ تَقَلُّبَ وَجْهِکَ فِی السَّماءِ فَلَنُوَلِّیَنَّکَ قِبْلَةً تَرْضاها فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَحَیْثُ ما کُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَکُمْ شَطْرَهُ (بقره/ 144)

نگاه‌هاى انتظارآمیز تو به سوى آسمان را (براى تعیین قبله نهایی) مى‌بینیم. اکنون تو را به سوى قبله‌اى که از آن خشنود باشى، مى‌گردانیم. پس روى خود را به سوى مسجدالحرام کن و هر جا باشید روى خود را به سوى آن بگردانید.

آیه دوم:

وَمِنْ حَیْثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَحَیْثُ ما کُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَکُمْ شَطْرَهُ لِئَلاَّ یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَیْکُمْ حُجَّةٌ إِلاَّ الَّذینَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنی‏ وَلِأُتِمَّ نِعْمَتی‏ عَلَیْکُمْ وَلَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ (بقره/ 150)

و از هر جا خارج شدى، روى خود را به جانب مسجد الحرام کن! و هر جا بودید، روى خود را به سوى آن کنید! تا مردم، جز ظالمان (که دست از لجاجت برنمى‏دارند،) دلیلى بر ضدّ شما نداشته باشند؛ (زیرا از نشانه‏هاى پیامبر، که در کتب آسمانى پیشین آمده، این است که او، به سوى دو قبله، نماز مى‏خواند.) از آنها نترسید! و(تنها) از من بترسید! (این تغییر قبله، به خاطر آن بود که) نعمت خود را بر شما تمام کنم، شاید هدایت شوید

امام صادق علیه السلام نیز حرم را قبله اهل دنیا معرفى کرده است:

حَدَّثَنَا أَبِی رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى الْعَطَّارُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ یَحْیَى بْنِ عِمْرَانَ الْأَشْعَرِیِّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْحُسَیْنِ اللُّؤْلُؤِیِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْحَجَّالِ عَنْ بَعْضِ رِجَالِهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَتَعَالَى جَعَلَ الْکَعْبَةَ قِبْلَةً لِأَهْلِ الْمَسْجِدِ وَجَعَلَ الْمَسْجِدَ قِبْلَةً لِأَهْلِ الْحَرَمِ وَجَعَلَ الْحَرَمَ قِبْلَةً لِأَهْلِ الدُّنْیَا.

امام صادق علیه السلام فرمود: خداى عزّ و جلّ کعبه را قبله مسجد (الحرام) و مسجد (الحرام) را قبله اهل حرم و حرم را قبله همه اهل زمین قرار داد.

الشیخ الصدوق، أبی جعفر محمد بن علی بن الحسین بن بابویه القمی (المتوفى سنه 381 )، من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 272، تصحیح و تعلیق: علی أکبر الغفاری، الناشر: جماعة المدرسین فی الحوزة العلمیة ـ قم الطبعة الثانیة

الحر العاملی، محمد بن الحسن (متوفای1104هـ)، تفصیل وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة، ج 3، ص 220، تحقیق و نشر: مؤسسة آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث، الطبعة الثانیة، 1414هـ

3.   زیارت کعبه بر توانمندان واجب و ترک آن مستلزم کفر است

قرآن کریم مى‌فرماید:

وَللهِِ عَلَی النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنْ اسْتَطَاعَ إِلَیْهِ سَبِیلا وَمَنْ کَفَرَ فَإِنَّ اللهَ غَنِیٌّ عَنْ الْعَالَمِینَ (آل عمران/ 97)

و براى خدا بر مردم است که آهنگ خانه او کنند; آنانکه توانایى رفتن به سوى کعبه را دارند، و هرکس کفر ورزد (و حج را ترک کند، به خود زیان رساند) خداوند از همه جهانیان بى نیاز است.

4.   ترک زیارت کعبه سبب نابودی انسانها است

در روایات متعدد بیان شده است که‌ ترک زیارت کعبه، باعث نابودى انسانها خواهد شد.

روایت اول:

وعن رسول الله صلى الله علیه وآله أنه قال: إِذَا تَرَکَتْ أُمَّتِی هَذَا الْبَیْتَ أَنْ تَؤُمَّهُ لَمْ تُنَاظَرْ.

هرگاه امتم آمدن به زیارت خانه خدارا ترک کنند، مهلت داده نخواهد شد.

النوری، میرزا حسین الطبرسی (متوفای 1320ه) متسدرک الوسائل،‍ ج 8، ص 16، تحقیق: مؤسسة آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث، ناشر: مؤسسة آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث، بیروت ـ لبنان، الطبعة المحققة الأولى 1408 ه‍ - 1987 م

روایت دوم:

امیر مؤمنان، على علیه السلام نیز فرمود:

اللَّهَ اللَّهَ فِی بَیْتِ رَبِّکُمْ فَلا یَخْلُو مِنْکُمْ مَا بَقِیتُمْ فَإِنَّهُ إِنْ تُرِکَ لَمْ تُنَاظَرُوا.

خدا را، خدا را درباره خانه خدایتان (در نظر بگیرید)! تا هستید مبادا که از شما خالى باشد. اگر زیارت خانه خدا ترک شود، مهلت داده نخواهید شد.

إبن أبی‌الحدید المدائنی المعتزلی، ابوحامد عز الدین بن هبة الله بن محمد بن محمد (متوفای655 هـ)، شرح نهج البلاغة، ج 17، ص5، تحقیق محمد عبد الکریم النمری، ناشر: دار الکتب العلمیة، بیروت ـ لبنان، الطبعة: الأولى، 1418هـ - 1998م.

روایت سوم:

محمد بن یحیى، عن أحمد بن محمد، عن محمد بن إسماعیل، عن حنان بن سدیر، عن أبیه قال: ذکرت لأبی جعفر علیه السلام البیت، فقال:لَوْ عَطَّلُوهُ سَنَةً وَاحِدَةً لَمْ یُنَاظَرُوا.

حنان مى‌گوید پدرم گفت: درحضور امام باقر علیه السلام خانه خدا را یاد کردم، حضرت فرمود: اگریک سال ترکش کنند مهلت داده نخواهند شد.

5.   کعبه، محل طواف، رکوع و سجود بندگان است

طبق تصریح آیات قرآن، کعبه محل طواف و رکوع و سجود بندگان خد است.

وَإِذْ بَوَّأْنا لِإِبْراهیمَ مَکانَ الْبَیْتِ أَنْ لا تُشْرِکْ بی‏ شَیْئاً وَطَهِّرْ بَیْتِیَ لِلطَّائِفینَ وَالْقائِمینَ وَالرُّکَّعِ السُّجُودِ (حج/ 26)

(به خاطر بیاور) زمانى را که جاى خانه (کعبه) را براى ابراهیم آماده ساختیم (تا خانه را بنا کند؛ و به او گفتیم:) چیزى را همتاى من قرار مده! و خانه‏ام را براى طواف‏کنندگان و قیام‏کنندگان و رکوع ‏کنندگان و سجودکنندگان (از آلودگى بتها و از هر گونه آلودگى) پاک ساز.

وَعَهِدْنا إِلى‏ إِبْراهیمَ وَإِسْماعیلَ أَنْ طَهِّرا بَیْتِیَ لِلطَّائِفینَ وَالْعاکِفینَ وَالرُّکَّعِ السُّجُودِ (بقره/ 125)

از مقام ابراهیم، عبادتگاهى براى خود انتخاب کنید! و ما به ابراهیم و اسماعیل امر کردیم که: «خانه مرا براى طواف‏کنندگان و مجاوران و رکوع‏کنندگان و سجده کنندگان، پاک و پاکیزه کنید!»

6.   کعبه، مرکز و محور یاد خداست

بعد از این که در آیات 26 و 27 سوره حج، براى حضرت ابراهیم فرمود: که خانه را از آلودگى بتها پاک کن و مردم را دعوت عمومى به حج کن؛ تا پیاده و سواره بر مرکب‌هاى لاغر از هر راه دور، بسوى تو بیایند؛ در آیات بعد یاد آورى مى‌کند که این خانه محور یاد خدا است؛ زیرا حاجى با آوردن قربانى،‌ آن را با بردن اسم خدا بر آن، قربانى مى‌کند و در حین طواف خانه لبیک اللهم لبیک مى‌گوید:

وَلِکُلِّ أُمَّةٍ جَعَلْنا مَنْسَکاً لِیَذْکُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلى‏ ما رَزَقَهُمْ مِنْ بَهیمَةِ الْأَنْعامِ فَإِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَلَهُ أَسْلِمُوا وَبَشِّرِ الْمُخْبِتینَ (حج/ 34)

 براى هر امّتى قربانگاهى قرار دادیم، تا نام خدا را (به هنگام قربانى) بر چهارپایانى که به آنان روزى داده‏ایم ببرند

7.   کعبه، مقدس و دارای حرمت ویژه است

خداوند در دو آیه‌ى قرآن:

...وَلاَ آمِّینَ الْبَیْتَ الْحَرَامَ..(مائده/2)

رَبَّنَا إِنِّی أَسْکَنتُ مِنْ ذُرِّیَّتِی بِوَاد غَیْرِ ذِی زَرْع عِنْدَ بَیْتِکَ الْمُحَرَّمِ. (ابراهیم/37)

کعبه را با وصف «الحرام و المحرم» معرفى کرده است.

حرام و محرّم بودن کعبه به این معنى است کسانى که فکر و اندیشه و عملشان پلید و ناپاک است (کافران و مشرکان) نباید وارد کعبه و سرزمین اطرافش شوند و هیچ کس; اعم از مسلمان و غیر مسلمان، حق هیچ گونه هتک حرمت، ارتکاب خلاف و سلب امنیت از کسى یا چیزى را ندارد و اگر کسى چنین کند کیفر او مضاعف خواهد بود:

إِنَّ الَّذینَ کَفَرُوا وَیَصُدُّونَ عَنْ سَبیلِ اللَّهِ وَالْمَسْجِدِ الْحَرامِ الَّذی جَعَلْناهُ لِلنَّاسِ سَواءً الْعاکِفُ فیهِ وَالْبادِ وَ مَنْ یُرِدْ فیهِ بِإِلْحادٍ بِظُلْمٍ نُذِقْهُ مِنْ عَذابٍ أَلیم‏ (حج/ 25)

(کسانى که مردم را از رفتن به) مسجدالحرام، که آن را براى همه مردم برابر قرار دادیم، مانع شوند; چه کسانى که در آنجا زندگى مى‌کنند یا از نقاط دور وارد مى‌شوند (مستحق عذاب دردناک اند) و هر کس بخواهد در این سرزمین از راه حق منحرف گردد و دست به ستم زند، ما از عذابى دردناک به او مى‌چشانیم.

8.   کعبه، مرکز و پایگاه اقامه نماز است

رَبَّنَا إِنِّی أَسْکَنتُ مِنْ ذُرِّیَّتِی بِوَاد غَیْرِ ذِی زَرْع عِنْدَ بَیْتِکَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِیُقِیمُوا الصَّلاَةَ... (ابراهیم/ 37)

(ابراهیم) علیه السلام گفت: پروردگارا! من بعضى از فرزندانم را کنار خانه اى که حرم توست ساکن ساختم تا نماز را به پا دارند.

9.   مکه، محبوب ترین نقطه زمین در نزد خداست

در روایات متعدد بیان شده است که کعبه محبوب ترین نقطه روى زمین است:

روایت اول

 سعید بن عبدالله اعرج در روایت صحیح السند از امام صادق علیه السلام نقل مى‌کند:

مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ سَعِیدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَعْرَجِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ أَحَبُّ الْأَرْضِ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى مَکَّةُ وَمَا تُرْبَةٌ أَحَبَّ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ مِنْ تُرْبَتِهَا وَلَا حَجَرٌ أَحَبَّ إِلَى اللَّهِ مِنْ حَجَرِهَا وَلَا شَجَرٌ أَحَبَّ إِلَى اللَّهِ مِنْ شَجَرِهَا وَلَا جِبَالٌ أَحَبَّ إِلَى اللَّهِ مِنْ جِبَالِهَا وَلَا مَاءٌ أَحَبَّ إِلَى اللَّهِ مِنْ مَائِهَا.

امام صادق علیه السلام فرمود: خوشایندترین زمین نزد خداى تعالى مکّه است. و هیچ خاکى نزد خداى عزّ و جلّ از خاک مکّه، و هیچ سنگى نزد خداوند عزّ و جلّ از سنگ مکّه، و هیچ درختى نزد خداى عزّ و جلّ از درخت آن، و هیچ کوهستانى نزد خداى عزّ و جلّ از کوهستان آن، و هیچ آبى نزد خداى عزّ و جلّ از آب آن خوشایندتر نیست.

الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفاى381هـ)، من لا یحضره الفقیه، ج2، ص243، تحقیق: علی اکبر الغفاری، ناشر: جامعه مدرسین حوزه علمیه قم.

الحر العاملی، محمد بن الحسن (متوفای1104هـ)، تفصیل وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة، ج 13، ص 243،‌ تحقیق و نشر: مؤسسة آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث، الطبعة الثانیة، 1414هـ.

روایت دوم؛

در معتبره میسره (ابن عبد العزیز)، برترین بقعه هاى زمین مکه، ذکر شده است:

حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ قَالَ حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ عُقْبَةَ بْنِ خَالِدٍ عَنْ مَیْسَرَةَ قَالَ کُنْتُ عِنْدَ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام وَعِنْدَهُ فِی الْفُسْطَاطِ نَحْوٌ مِنْ خَمْسِینَ رَجُلًا فَجَلَسَ بَعْدَ سُکُوتٍ مِنَّا طَوِیلًا فَقَالَ مَا لَکُمْ لَعَلَّکُمْ تَرَوْنَ أَنِّی نَبِیُّ اللَّهِ وَاللَّهِ مَا أَنَا کَذَلِکَ وَلَکِنْ لِی قَرَابَةٌ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله وَ وِلَادَةٌ فَمَنْ وَصَلَنَا وَصَلَهُ اللَّهُ وَمَنْ أَحَبَّنَا أَحَبَّهُ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ وَمَنْ حَرَمَنَا حَرَمَهُ اللَّهُ أَتَدْرُونَ أَیُّ الْبِقَاعِ أَفْضَلُ عِنْدَ اللَّهِ مَنْزِلَةً فَلَمْ یَتَکَلَّمْ أَحَدٌ مِنَّا وَکَانَ هُوَ الرَّادُّ عَلَى نَفْسِهِ قَالَ ذَلِکَ مَکَّةُ الْحَرَامُ الَّتِی رَضِیَهَا اللَّهُ لِنَفْسِهِ حَرَماً وَجَعَلَ بَیْتَهُ فِیهَا ثُمَّ قَالَ أَتَدْرُونَ أَیُّ الْبِقَاعِ أَفْضَلُ فِیهَا عِنْدَ اللَّهِ حُرْمَةً فَلَمْ یَتَکَلَّمْ أَحَدٌ مِنَّا فَکَانَ هُوَ الرَّادُّ عَلَى نَفْسِهِ فَقَالَ ذَلِکَ الْمَسْجِدُ الْحَرَامُ ثُمَّ قَالَ أَتَدْرُونَ أَیُّ بُقْعَةٍ فِی الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ أَفْضَلُ عِنْدَ اللَّهِ حُرْمَةً فَلَمْ یَتَکَلَّمْ أَحَدٌ مِنَّا فَکَانَ هُوَ الرَّادُّ عَلَى نَفْسِهِ قَالَ ذَلِکَ مَا بَیْنَ الرُّکْنِ الْأَسْوَدِ وَالْمَقَامِ وَبَابِ الْکَعْبَةِ وَذَلِکَ حَطِیمُ إِسْمَاعِیلَ علیه السلام ذَلِکَ الَّذِی کَانَ یَذُودُ غُنَیْمَاتِهِ وَیُصَلِّی فِیهِ وَاللَّهِ لَوْ أَنَّ عَبْداً صَفَّ قَدَمَیْهِ فِی ذَلِکَ الْمَکَانِ قَامَ لَیْلًا مُصَلِّیاً حَتَّى یَجِیئَهُ النَّهَارُ وَصَامَ حَتَّى یَجِیئَهُ اللَّیْلُ وَلَمْ یَعْرِفْ حَقَّنَا وَحُرْمَتَنَا أَهْلَ الْبَیْتِ لَمْ یَقْبَلِ اللَّهُ مِنْهُ شَیْئاً أَبَدا.

میسره مى‌گوید: من در خیمه نزد امام صادق علیه السّلام بودم و حدود پنجاه تن از یاران آن حضرت در محضرش بودند، امام علیه السّلام نشست و پس از سکوتى طولانى فرمود: شما را چه شده است؟ شاید مى‏پندارید که من پیامبر خدایم! به خدا سوگند این‌گونه نیست ولى من از خویشان و فرزندان پیامبر خدا صلّى اللَّه علیه و آله هستم؛ پس هر که به ما بپیوندد خداوند او را همراهى کند و هر که ما را دوست بدارد خداى گرامى و بزرگ او را دوست بدارد و هر که ما را [از حقّمان‏] محروم نماید خداوند او را محروم کند. آیا مى‏دانید که کدام زمین نزد خدا فضیلت ‌مند تر است؟ هیچ یک از ما سخن‏ نگفت و خود پاسخ داد: آن، سرزمین مکّه است که خداوند آن را حرم خویش ساخت و خانه خود را در آن نهاد، سپس فرمود: آیا مى‏دانید که کدام قسمت از سرزمین مکّه نزد خدا محترم‏ تر است؟ دیگر بار هیچ کس از ما سخن نگفت و خود پاسخ داد: آن قسمت، مسجد الحرام است، سپس فرمود: آیا مى‏دانید که کدام قسمت از مسجد الحرام نزد خدا بلند مرتبه ‏تر است؟ باز هم هیچ کس از ما سخن نگفت و خود پاسخ داد: آن قسمت، میان رکن و مقام و در کعبه است و آن «حطیم» حضرت اسماعیل علیه السّلام است که در آن زمین به گوسفندانش علوفه مى‏داده و نماز مى‏گزارده است. به خدا سوگند که اگر بنده‏اى در این مکان گام نهد و شب‏ها به نماز ایستد تا روز فرا آید و روزها روزه بدارد تا شب فرا آید ولى به حقّ و حرمت ما اهل بیت آگاه نباشد خداوند هرگز از او چیزى نپذیرد.

الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفای 381 هـ)‏ ‏ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص 205، ناشر: دار الرضى‏،‌ قم،‌ چاپ اول 14069هـ

روایت سوم

 طبق صحیحه ابى حمزه ثمالى، برترین بقعه روى زمین بین رکن و مقام است:

الْمُفِیدُ عَنِ الْجِعَابِیِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ مُسْتَوْرِدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ یَحْیَى عَنْ عَلِیِّ بْنِ عَاصِمٍ عَنْ أَبِی حَمْزَةَ الثُّمَالِیِّ قَالَ قَالَ لَنَا عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ زَیْنُ الْعَابِدِینَ علیه السلام أَیُّ الْبِقَاعِ أَفْضَلُ فَقُلْنَا: اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَابْنُ رَسُولِهِ أَعْلَمُ فَقَالَ إِنَّ أَفْضَلَ الْبِقَاعِ‏ مَا بَیْنَ الرُّکْنِ وَالْمَقَامِ وَلَوْ أَنَّ رَجُلًا عُمِّرَ مَا عُمِّرَ نُوحٌ فِی قَوْمِهِ أَلْفَ سَنَةٍ إِلَّا خَمْسِینَ عَاماً یَصُومُ النَّهَارَ وَیَقُومُ اللَّیْلَ فِی ذَلِکَ الْمَوْضِعِ ثُمَّ لَقِیَ اللَّهَ بِغَیْرِ وَلَایَتِنَا لَمْ یَنْفَعْهُ ذَلِکَ شَیْئاً.

ابو حمزه ثمالى مى‌گوید: ‌امام زین العابدین علیه السلام به ما فرمود: کدام بقعه‌اى از زمین برتر است؟ ما گفتیم: خدا و رسول خدا و فرزندان رسول خدا داناتر است. امام فرمود: برترین بقاع بین رکن و مقام است،‌ اگر مردى در مدت عمرش که همانند حضرت نوح (950 سال) عمر کند، در این مکان روز ها را روزه بدارد و شب را به عبادت سحر کند سپس بدون ولایت ما خدا را ملاقات کند؛ این عبادت و شب زنده دارى‌اش به درد او نمى‌خورد.

الشیخ الصدوق، أبی جعفر محمد بن علی بن الحسین بن بابویه القمی (المتوفى سنه 381 )، من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 245، تصحیح و تعلیق: علی أکبر الغفاری، الناشر: جماعة المدرسین فی الحوزة العلمیة ـ قم الطبعة الثانیة

المجلسی، محمد باقر (متوفای 1111هـ)، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج‏27، ص 173، تحقیق: محمد الباقر البهبودی، ناشر: مؤسسة الوفاء- بیروت - لبنان، الطبعة: الثانیة المصححة، 1403- 1983 م.

فضائل ویژه کربلا

موارد بسیارى از فضائل ویژه کربلا را مى‌توان از روایات به دست آورد. اگر به ذکر همه آنها پرداخته شود نوشتار طولانى خواهد شد. روى این جهت به برخى از ویژگیهاى مهم تر آن اشاره مى‌شود.

1. کربلا قبل از کعبه، آفریده و مبارک قرار داده شد

خداوند زمین کربلا را قبل از خلق کعبه آفرید و آن را مقدس و مبارک قرارداد.

عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ الْبَزَوْفَرِیِّ قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَالِکٍ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنِ ابْنِ سِنَانٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ ثَابِتٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ خَلَقَ اللَّهُ کَرْبَلَاءَ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَ الْکَعْبَةَ بِأَرْبَعَةٍ وَعِشْرِینَ أَلْفَ عَامٍ وَقَدَّسَهَا وَبَارَکَ عَلَیْهَا فَمَا زَالَتْ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَ اللَّهُ الْخَلْقَ مُقَدَّسَةً مُبَارَکَةً وَلَا تَزَالُ کَذَلِکَ.

 امام باقر علیه السلام مى‌فرماید: خداوند کربلا را ۲۴ هزار سال قبل از آنکه کعبه را خلق نماید آفرید و آن زمین را مقدس نمود و برکت داد و قبل از آن خلق ننموده بود مقدّسى و مبارکى مانند آن زمین.

الطوسی، الشیخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علی بن الحسن (متوفای460هـ)، تهذیب الأحکام،ج 6، ص 72، تحقیق: السید حسن الموسوی الخرسان، ناشر: دار الکتب الإسلامیة ـ طهران، الطبعة الرابعة،‌1365 ش.

2. سجده بر خاک کربلا مستحب است

از دیدگاه شیعیان، اجزاء نماز داراى احکام واجب، مستحب، مکروه و حرام است. و از جمله اجزاء نماز، سجده است یکى از مستحبات سجده این است که سجده بر زمین باشد؛ اما فقهاى شیعه گفته‌اند افضل این است که سجده بر تربت امام حسین علیه السلام باشد. در این مورد ابتدا نظر فقهاء را متذکر مى‌شویم سپس روایات را که مورد اسنتاد فقهاء‌ نیز واقع شده بیان مى‌کنیم:

شهید اول:

ایشان پس از این که مستحبات سجده را مى‌شمارد میفرماید:

البحث الثانی فی مستحباته وهو التکبیر....... والسجود على الأرض وأفضلها التربة الحسینیة.

بحث دوم در مستحبات سجده است، یکى از مستحبات سجده کردن برزمین است و برترین زمین سجده برتربت امام حسین علیه السلام است.

 العاملی، محمد بن جمال الدین مکی، الشهید الأول(متوفای 786)، البیان ص 88، ناشر: مجمع الذخائر الإسلامیة - قم – إیران

محقق سبزواری:

والأفضل السجود على الأرض، والأفضل التربة الحسینیة (علیه السلام).

بهتر سجده کردن برزمین است اما برتر این است که زمین تربت امام حسین باشد.

سبزواری، محمد باقر، (متوفای 1090 ه‍) کفایة الأحکام، ج 1، ص 84، تحقیق: مرتضى الواعظی الأراکی، ناشر: مؤسسة النشر الإسلامی التابعة لجماعة المدرسین ـ قم، الطبعة الأولى 1423 ه‍

امام خمینی(ره):

حضرت امام در تحریر الوسیله مى‌فرماید:

مسألة 10 - لا یعتبر الطهارة فی مکان المصلی إلا مع تعدی النجاسة غیر المعفو عنها إلى الثوب أو البدن، نعم تعتبر فی خصوص مسجد الجبهة کما مر، کما یعتبر فیه أیضا مع الاختیار کونه أرضا أو نباتا أو قرطاسا، والأفضل التربة الحسینیة التی تخرق الحجب السبع، وتنور إلى الأرضین السبع على ما فی الحدیث.

در مکان نماز گزار طهارت شرط نیست؛ مگر این که نجاست غیر معفو عنه به بدن و لباس سرایت کند. بلى خصوص محل سجده پیشانى باید پاک باشد؛ ‌چنانچه در مسجد الجبهه ( یعنى چیزى که سجده بر آن جائز است) در صورت اختیار معتبر این است که باید زمین یا چیزى روییده از زمین یا کاغذ باشد؛‌ اما بهتر تربت امام حسین است که طبق روایات سجده بر آن حجاب هفت گانه را پاره مى‌کند و تا هفت زمین را نورانى مى‌کند.

الخمینی، السید روح الله الموسوی، (‌متوفای 1409) تحریر الوسیلة،‌ ج 1 ص 149، ناشر: دار الکتب العلمیة چاپخانه: مطبعة الآداب ـ النجف الأشرف، طبعة الثانیة1390

آیت الله العظمی خوئی(ره)

والشیعة یعتبرون فی سجود الصلاة أن یکون على أجزاء الأرض الأصلیة: من حجر أو مدر أر رمل أو تراب، أو على نبات الأرض غیر المأکول والملبوس ویرون أن السجود على التراب أفضل من السجود على غیره، کما أن السجود على التربة الحسینیة أفضل من السجود على غیرها. وفی کل ذلک اتبعوا أئمة مذهبهم الأوصیاء المعصومین ومع ذلک کیف تصح نسبة الشرک إلیهم وأنهم یسجدون لغیر الله.

 والتربة الحسینیة لیست إلا جزء من أرض الله الواسعة التی جعلها لنبیه مسجدا وطهورا ولکنها تربة ما أشرفها وأعظمها قدرا، حیث تضمنت ریحانة رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم وسید شباب أهل الجنة من فدى بنفسه ونفیسه ونفوس عشیرته وأصحابه فی سبیل الدین وإحیاء کلمة سید المرسلین. وقد وردت من الطریقین فی فضل هذه التربة عدة روایات عن رسول الله وهب أنه لم یرد عن رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم ولا عن أوصیائه ما یدل على فضل هذه التربة، أفلیس من الحق أن یلازم المسلم هذه التربة، ویسجد علیها فی مواقع السجود؟ فإن فی السجود علیها - بعد کونها مما یصح السجود علیه فی نفسه - رمزا وإشارة إلى أن ملازمها على منهاج صاحبها الذی قتل فی سبیل الدین وإصلاح.

الموسوی الخوئی، السید أبو القاسم، (‌متوفای 1411هـ)، البیان فی تفسیر القرآن، ص 473، الناشر: دار الزهراء للطباعة والنشر والتوزیع، بیروت ـ لبنان، الطبعة الرابعة 1395 - 1975 م

محمد رضا گلپایگانی:

(مسألة 701) یعتبر فی مسجد الجبهة مع الاختیار أن یکون أرضا أو نباتا، والأفضل التربة الحسینیة التی تخرق الحجب السبع وتنور إلى الأرضین السبع.

در محل سجده در صورت اختیار، معتبر این است که زمین یا چیزى رویید از زمین باشد و بهتر از همه تربت امام حسین علیه السلام است که سجده برآن حجاب هفت گانه را پاره مى‌کند و تا زمین هفت گانه را روشن مى‌سازد.

الگلپایگانی، السید محمد رضا الموسوی ‌(متوفای 1414)، هدایة‌العباد،ج 1 ص 137، الناشر: دار القرآن الکریم، قم، الطبعةالأولى 1413

سید محمد سعید حکیم:

آقاى حکیم نیز سجده بر تربت امام حسین را بهتر و مستحب مى‌داند:

( مسألة 89 ): والسجود على الأرض أفضل، وأفضلها طین قبر الحسین علیه السلام فقد ورد عن الإمام الصادق علیه السلام أنه کان قد أعد منه لصلاته.

سجده برزمین بهتر است و برترین زمین خاک قبر امام حسین علیه السلام است. از امام صادق علیه السلام وارد شده است که خاک قبر امام حسین علیه السلام را براى سجده آماده مى‌کرد.

الطباطبائی الحکیم، السید محمد سعید، منهاج الصالحین العبادات، ج 1، ص 178، ناشر: دار الصفوة، بیروت ـ لبنان، الطبعة الأولى 1415- 1994 م

روایات مورد استناد فقهاء

مستند فقهاء در فتوا بر استحباب سجده برتربت امام حسین علیه السلام، این روایات است که سجده بر آن را برتر از دیگر اشیاء‌ زمین مى‌دانند.

در روایتى امام صادق علیه السلام فرمود: سجده بر تربت قبر امام، تا هفت زمین را نورانى مى‌کند:

قَالَ الصَّادِقُ علیه السلام‏‌‌‌‌ السُّجُودُ عَلَى طِینِ قَبْرِ الْحُسَیْنِ علیه السلام یُنَوِّرُ إِلَى الْأَرَضِینَ السَّبْعَةِ وَمَنْ کَانَتْ مَعَهُ سُبْحَةٌ مِنْ طِینِ قَبْرِ الْحُسَیْنِ علیه السلام کُتِبَ مُسَبِّحاً وَإِنْ لَمْ یُسَبِّحْ بِهَا.

سجده بر خاک قبر امام حسین علیه السّلام نورى مى‏بخشد که فروغ آن تا به زمین هفتم میرسد و هر کس تسبیحى از خاک قبر امام حسین علیه السلام به همراه داشته باشد، تسبیح کننده به حساب مى‌آید؛ هر چند که با آن تسبیح نکند.

الشیخ الصدوق، أبی جعفر محمد بن علی بن الحسین بن بابویه القمی (المتوفى سنه 381 )، من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 268، تصحیح و تعلیق: علی أکبر الغفاری، الناشر: جماعة المدرسین فی الحوزة العلمیة ـ قم الطبعة الثانیة

در روایت دیگر آثار و ثواب سجده بر تربت امام حسین را بیان مى‌کند:

عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ کَانَ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام خَرِیطَةُ دِیبَاجٍ صَفْرَاءُ فِیهَا تُرْبَةُ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فَکَانَ إِذَا حَضَرَتْهُ الصَّلَاةُ صَبَّهُ عَلَى سَجَّادَتِهِ وَسَجَدَ عَلَیْهِ ثُمَّ قَالَ علیه السلام إِنَّ السُّجُودَ عَلَى تُرْبَةِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام یَخْرِقُ الْحُجُبَ السَّبْع.‏

معاویه بن عمار مى‌گوید: امام صادق علیه السلام کیسه اى داشت که در آن تربت امام حسین علیه السلام را نگه مى‌داشت. هر وقت که نماز مى‌خوانده آن را بر سجاده‌اش مى‌ریخت و بر آن سجده مى‌کرد. امام علیه السلام فرمود: سجده بر تربت امام حسین علیه السلام هفت حجاب را پاره مى‌کند.

الشیخ الصدوق، أبی جعفر محمد بن علی بن الحسین بن بابویه القمی (المتوفى سنه 381 )، من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 268، تصحیح و تعلیق: علی أکبر الغفاری، الناشر: جماعة المدرسین فی الحوزة العلمیة ـ قم الطبعة الثانیة

حال اگر کسى که سجده بر تربتش حجاب هفت آسمان را پاره مى‌کند، خود او چه مى‌کند؟ و چه زیبا سخنى گفته است علامه امینى رضوان الله تعالى علیه:

هذا حبنا وهذا حسیننا، وهذا مأتمه، وهذه کربلاؤه، وهذه تربته، وهی مسجدنا، والله ربنا، وسنتنا وسیرتنا سیرة نبینا وسنته ولله الحمد.

این است محبت ما و این است حسین ما،‌ و این است گردهمائى عزادارى او، و این است کربلاى او، و این است تربت او و این است مسجد ما. خدا پروردگار ما و سنت و سیرت ما سیرت پیامبر ما و سنت اوست و تمام ستایش از آن خدا است.

الأمینی، الشیخ عبد الحسین (متوفای 1362)، سیرتنا وسنتنا، ص180، ناشر: دار الغدیر للمطبوعات / دار الکتاب الإسلامی، بیروت ـ لبنان، الطبعة الثانیة 1412 - 1992 م

3. تربت کربلا، ‌شفاء است

در مورد این که تربیت کربلا مایه شفاء‌ هردرد و مریضى است روایات فراوان است که در اینجا به دو روایت اشاره مى‌کنیم و تعدادى روایات که بیانگر این مورد است در فرازهاى بعدى نیز آمده است:

روایت اول؛ تربت کربلا، دوای هر درد (‌جز مرگ) است

حَدَّثَنِی أَبِی ره عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ یَعْقُوبَ بْنِ یَزِیدَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ یُونُسَ بْنِ رَفِیعٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ إِنَّ عِنْدَ رَأْسِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ علیه السلام لَتُرْبَةً حَمْرَاءَ فِیهَا شِفَاءٌ مِنْ کُلِّ دَاءٍ إِلَّا السَّامَ.

به نقل یونس بن ربیع امام صادق علیه السلام فرمود:‌ نزد سر مبارک حسین بن على علیهما السّلام تربت قرمزى است که در آن شفاء هر دردى غیر از مرگ مى‏باشد

القمی، ‌أبی القاسم جعفر بن محمد بن قولویه (المتوفی 368 ه‍ ق) کامل الزیارات، ص 468، التحقیق: الشیخ جواد القیومی، الناشر:‌مؤسسة نشر الفقاهة، المطبعة مؤسسة النشر الاسلامی، الطبعة: الأولى1417

القمی، ‌أبی القاسم جعفر بن محمد بن قولویه (المتوفی 368 ه‍ ق) کامل الزیارات، ص 468، التحقیق: الشیخ جواد القیومی، الناشر:‌مؤسسة نشر الفقاهة، المطبعة مؤسسة النشر الاسلامی، الطبعة: الأولى1417

روایت دوم؛‌ تر بت کربلا، بزرگترین دواء

عَنْ أَبِی الْقَاسِمِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَیْمَانَ الْبَصْرِیِّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ فِی طِینِ قَبْرِ الْحُسَیْنِ علیه السلام الشِّفَاءُ مِنْ کُلِّ دَاءٍ وَهُوَ الدَّوَاءُ الْأَکْبَرُ.

امام صادق علیه السلام فرمود: در تربت قبر امام حسین علیه السّلام شفاء هر دردى بوده و آن دواء اکبر مى‏باشد.

الطوسی، الشیخ الطائفة أبی جعفر محمد بن الحسن بن علی بن الحسن، (متوفای460 هـ)‍، مصباح المتهجد، ص 732، ناشر: مؤسسة فقه الشیعة، بیروت ـ لبنان، الطبعة الأولى1411ه‍ - 1991م

روایت سوم؛‌ شرط شفاء تربت، اعتقاد به شفابخشی آن است

در حدیث صحیح دیگر امام صادق علیه السلام بهره مندى از آثار تربت سید الشهداء علیه السلام را، (که از جمله آن شفاء بخشى تربت است) اعتقاد به آن آثار مقید مى‌کند:

حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الصَّفَّارِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ کَرَّامٍ عَنِ ابْنِ أَبِی یَعْفُورٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام یَأْخُذُ الْإِنْسَانُ مِنْ طِینِ قَبْرِ الْحُسَیْنِ علیه السلام فَیَنْتَفِعُ بِهِ وَیَأْخُذُ غَیْرُهُ فَلَا یَنْتَفِعُ بِهِ فَقَالَ لَا وَاللَّهِ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ مَا یَأْخُذُهُ أَحَدٌ وَهُوَ یَرَى أَنَّ اللَّهَ یَنْفَعُهُ بِهِ إِلَّا نَفَعَهُ اللَّهُ بِه‏

محضر حضرت ابى عبد اللَّه علیه السّلام عرضه داشتم: آیا این طور است که شخص تربت قبر امام حسین علیه السّلام را وقتى اخذ نمود از آن انتفاع برده ولى تربت غیر آن حضرت را وقتى اخذ کرد نمى‏تواند از آن نفع ببرد؟حضرت فرمودند: این طور نیست که مجرّد اخذ نمودن تربت این اثر را داشته باشد، قسم به خدائى که معبودى غیر از او نیست، اگر کسى با اعتقاد به این که خدواند با این تربت به او نفع مى‌رساند آن را بردارد؛ حتماً‌ از آن بهره مى‌برد.

الکلینی الرازی، أبو جعفر محمد بن یعقوب بن إسحاق (متوفای328 هـ)، الأصول من الکافی،ج 4، ص 588، ناشر: اسلامیه‏، تهران‏، الطبعة الثانیة،1362 هـ.ش.

القمی، ‌أبی القاسم جعفر بن محمد بن قولویه (المتوفی 368 ه‍ ق) کامل الزیارات، ص 461، التحقیق: الشیخ جواد القیومی، الناشر: ‌مؤسسة نشر الفقاهة، المطبعة مؤسسة النشر الاسلامی، الطبعة الأولى1417

روایت چهارم؛‌ شفاء بخشی تربت، ویژه شیعیان و دوستان اهل بیت است

عَنْ تَمِیمِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ تَمِیمٍ الْقُرَشِیِّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَلِیٍّ الْأَنْصَارِیِّ عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ جَعْفَرٍ الْبَصْرِیِّ عَنْ عَمْرِو بْنِ وَاقِدٍ عَنْ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ الْکَاظِمِ علیه السلام فِی حَدِیثٍ أَنَّهُ أَخْبَرَهُ بِمَوْتِهِ ودَفْنِهِ وَقَالَ لَا تَرْفَعُوا قَبْرِی فَوْقَ أَرْبَعَةِ أَصَابِعَ مُفَرَّجَاتٍ وَلَا تَأْخُذُوا مِنْ تُرْبَتِی شَیْئاً لِتَتَبَرَّکُوا بِهِ فَإِنَّ کُلَّ تُرْبَةٍ لَنَا مُحَرَّمَةٌ إِلَّا تُرْبَةَ جَدِّیَ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ علیه السلام فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ جَعَلَهَا شِفَاءً لِشِیعَتِنَا وَأَوْلِیَائِنَا....

امام کاظم علیه السلام وصیت فرمود: هر گاه مرا بردند بمقبره معروفه بمقابر قریش مرا در قبر بخوابانند و قبر مرا بیش از چهار انگشت گشاده نکنند و چیزى از خاک‏ قبر مرا از براى تبرک بر ندارند؛ زیرا که خاک قبر ما حرام است مگر خاک قبر جدم حسین بن على علیه السلام؛‌ زیرا همان خداوند آن خاک را براى شیعه ما و دوستان ما شفا قرار داده است.

القمی، أبی جعفر الصدوق محمد بن علی بن الحسین بابویه (متوفای381 هـ)، عیون أخبار الرضا، ج 2، ص 95، تصحیح و تعلیق: الشیخ حسین الأعلمی،‌ الناشر: مؤسسة الأعلمی للمطبوعات بیروت ـ لبنان، الطبعة الأولى 1404 ه‍ - 1984م

العاملی، محمد بن الحسن الحر العاملی (متوفای 1104هـ)، الفصول المهمة فی أصول الأئمة، ج 3، ص 43، تحقیق: محمد بن محمد الحسین القائینی، ناشر: مؤسسة معارف إسلامی إمام رضا (ع)، الطبعة الأولى1418 - 1376 ش

4. خوردن تربت کربلا به قصد ا ستشفاء، جائز است

در رابطه با جواز خوردن تربت کربلا، روایات فراوان در منابع شیعه وارد شده است و در این جا به چند نمونه آن اشاره مى‌شود:

روایت اول:

َحدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الصَّفَّارِ عَنْ عَبَّادِ بْنِ سُلَیْمَانَ عَنْ سَعْدِ بْنِ سَعْدٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ علیه السلام عَنِ الطِّینِ- قَالَ فَقَالَ أَکْلُ الطِّینِ حَرَامٌ مِثْلُ الْمَیْتَةِ وَ الدَّمِ وَلَحْمِ الْخِنْزِیرِ إِلَّا طِینَ قَبْرِ الْحُسَیْنِ فَإِنَّ فِیهِ شِفَاءً مِنْ کُلِّ دَاءٍ وَأَمْناً مِنْ کُلِّ خَوْف.‏

سعد ابن سعد مى‌گوید: از حضرت ابى الحسن علیه السّلام راجع به خوردن تربت پرسیدم؟ حضرت فرمودند: خوردن تربت حرام است همان طورى که خوردن میته و خون و گوشت خوک حرام است مگر تربت قبر امام حسین علیه السّلام؛ زیرا در آن شفاء از هر دردى و امان از هر خوف و هراسى است.‏

القمی، ‌أبی القاسم جعفر بن محمد بن قولویه (المتوفی 368 ه‍ ق) کامل الزیارات، ص 478، التحقیق: الشیخ جواد القیومی، الناشر:‌مؤسسة نشر الفقاهة، المطبعة مؤسسة النشر الاسلامی، الطبعة: الأولى1417

الکلینی الرازی، أبو جعفر محمد بن یعقوب بن إسحاق (متوفای328 هـ)، الأصول من الکافی، ج 6، ص 266، ناشر: اسلامیه‏، تهران‏، الطبعة الثانیة،1362 هـ.ش.

این روایت، از طریق دیگر از امام هشتم علیه السلام اینگونه نقل شده است:

عَنِ ابْنِ خُنَیْسٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ وَسَعِیدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ إِبْرَاهِیمَ بْنِ نَاجِیَةَ عَنْ سَعْدِ بْنِ سَعْدٍ الْأَشْعَرِیِّ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا علیه السلام قَالَ سَأَلْتُهُ عَنِ الطِّینِ الَّذِی یُؤْکَلُ فَقَالَ کُلُّ طِینٍ حَرَامٌ کَالْمَیْتَةِ وَالدَّمِ وَمَا أُهِلَّ لِغَیْرِ اللَّهِ بِهِ مَا خَلَا طِینَ قَبْرِ الْحُسَیْنِ علیه السلام فَإِنَّهُ شِفَاءٌ مِنْ کُلِّ دَاءٍ.

سعد بن سعد اشعرى مى‌گوید: از امام هشتم علیه السّلام پرسیدم از خاکى که مردم مى‌خورند فرمود: هر خاکى خوردنش حرام است مانند مردار، خون و آنچه بنام جز خدا ذبح کنند، جز خاک قبر حسین علیه السّلام که درمان هر دردیست.

الطوسی، أبی جعفر محمد بن الحسن (متوفای 460هـ)، الامالی، ص 319، تحقیق: قسم الدراسات الإسلامیة - مؤسسة البعثة، ناشر: دار الثقافة للطباعة والنشر والتوزیع ـ قم، الطبعة الأولى1414

الحر العاملی، محمد بن الحسن (متوفای1104هـ)، تفصیل وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة، ج 14،ص 529، تحقیق و نشر: مؤسسة آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث، الطبعة الثانیة، 1414هـ

روایت دوم:

الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدٍ الطُّوسِیُّ فِی الْأَمَالِی عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ خُنَیْسٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ مُفَضَّلٍ عَنْ‏إِبْرَاهِیمَ بْنِ إِسْحَاقَ الْأَحْمَرِیِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَمَّادٍ عَنْ زَیْدٍ الشَّحَّامِ عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام قَالَ إِنَّ اللَّهَ جَعَلَ تُرْبَةَ الْحُسَیْنِ شِفَاءً مِنْ کُلِّ دَاءٍ وَأَمَاناً مِنْ کُلِّ خَوْفٍ فَإِذَا أَخَذَهَا أَحَدُکُمْ فَلْیُقَبِّلْهَا وَلْیَضَعْهَا عَلَى عَیْنِهِ وَلْیُمِرَّهَا عَلَى سَائِرِ جَسَدِهِ وَلْیَقُلْ اللَّهُمَّ بِحَقِّ هَذِهِ التُّرْبَةِ وَبِحَقِّ مَنْ حَلَّ بِهَا وَثَوَى فِیهَا وَبِحَقِّ أَبِیهِ وَأُمِّهِ وَأَخِیهِ وَالْأَئِمَّةِ مِنْ وُلْدِهِ وَبِحَقِّ الْمَلَائِکَةِ الْحَافِّینَ بِهِ إِلَّا جَعَلْتَهَا شِفَاءً مِنْ کُلِّ دَاءٍ وَبَرْءاً مِنْ کُلِّ مَرَضٍ وَنَجَاةً مِنْ کُلِّ آفَةٍ وَحِرْزاً مِمَّا أَخَافُ وَأَحْذَرُ ثُمَّ یَسْتَعْمِلُهَا قَالَ أَبُو أُسَامَةَ فَإِنِّی أَسْتَعْمِلُهَا مِنْ دَهْرِیَ الْأَطْوَلِ کَمَا قَالَ وَوَصَفَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فَمَا رَأَیْتُ بِحَمْدِ اللَّهِ مَکْرُوها.

زید شحام مى‌گوید: امام صادق علیه السلام فرمود: همانا خداى تعالى تربت حسین علیه السلام را موجب شفاء از هر بیمارى و امان از هر بیم و ترسى قرار داده، پس هر گاه کسى از شما آن تربت را گرفت باید آن را ببوسد و بر چشم خود گذارد و بر تمام بدنش بکشد و بگوید: خداوندا بحق این تربت و بحق کسى که در آن قرار گرفته و سکنى نموده، و بحق پدر و مادر و برادرش و بحق امامانى که از فرزندان او هستند، و بحق فرشتگانى که اطراف قبر او را احاطه نمودند که این تربت را باعث شفاء از هر بیمارى، و رهائى و بهبودى از هر مرض، و نجات از هر آفت، و مانع و جلوگیر از آنچه که من میترسم و مى‏گریزم قرار دهى، پس تربت را (بخوردن و همراه داشتن) مصرف نماید، ابو اسامه گوید: من در مدت عمر طولانى خود تربت را همان طور که حضرت صادق (ع) فرمود و توصیف نمود مصرف نموده و بکار بردم، پس بحمد اللَّه (ببرکت آن در مدت عمر خود امر) ناگوارى ندیدم‏

الحر العاملی، محمد بن الحسن (متوفای1104هـ)، تفصیل وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة، ج 14، ص 523، تحقیق و نشر: مؤسسة آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث، الطبعة الثانیة، 1414هـ.

روایت سوم:

در روایت دیگر امام صادق علیه السلام استشفاء‌ از تربت را منوط به خواند دعاء آن و خوردن تربت را مقید به مقدار یک نخود کرده و بیشتر از آن را حرام دانسته است:

... قَالَ: أَمَا إِنَّ لَهَا دُعَاءً فَمَنْ تَنَاوَلَهَا وَلَمْ یَدْعُ بِهِ وَاسْتَعْمَلَهَا لَمْ یَکَدْ یَنْتَفِعُ بِهَا قَالَ فَقَالَ لَهُ مَا یَقُولُ إِذَا تَنَاوَلَهَا قَالَ تُقَبِّلُهَا قَبْلَ کُلِّ شَیْ‏ءٍ وَتَضَعُهَا عَلَى عَیْنَیْکَ وَلَا تَنَاوَلُ أَکْثَرَ مِنْ حِمَّصَةٍ فَإِنَّ مَنْ تَنَاوَلَ أَکْثَرَ مِنْ ذَلِکَ فَکَأَنَّمَا أَکَلَ مِنْ لُحُومِنَا وَدِمَائِنَا فَإِذَا تَنَاوَلْتَ فَقُلْ وَذَکَرَ الدُّعَا...

امام صادق علیه السلام فرمود: استشفاء از تربت دعائى دارد که هر که آن را بخورد و آن دعا را نخواند بسا که سودى نبرد، فرمود: آن را باید ببوسى و پیش از خو.ردن بر چشم خود بگذارى و زیاد تر از یک نخود هم نخورى، هر که بیش از آن بخورد گویا از گوشت ما را خورده و از خون ما مکیده، و چون خوردى بگو- و دعا را ذکر کرده‏

فتوای فقهاء، در مورد تربت کربلا

از دیدگاه شیعه، خوردن تربت امام حسین به قصد طلب شفاء جائز و خوردن بیشتر از یک نخود آن جائز نیست. که در این جا نظر چند تن از فقهاء را مى‌آوریم:

شیخ طوسی (ره)

ولا یجوز أکل شئ من الطین على اختلاف أجناسه إلا طین قبر الحسین بن علی علیهما السلام، فإنه یجوز أن یؤکل منه الیسیر للاستشفاء به. ولا یجوز الاکثار منه على حال.

خوردن انواع مختلف خاک جائز نیست؛‌ مگر خاک قبر امام حسین که خوردن کم از آن براى طلب استشفاء جائز است.

الطوسی، أبی جعفر محمد بن الحسن (متوفای 460هـ) النهایة فی مجرد الفقه والفتاوى، ص 590، ناشر: انتشارات قدس محمدی – قم.

ابن ادریس حلی (ره)

ولا یجوز أکل شئ من الطین على اختلاف أجناسه، سواء کان أرمنیا، أو من طین البحیرة، أو غیر ذلک، إلا طین قبر الحسین علیه السلام فإنه یجوز أن یؤکل منه الیسیر، للاستشفاء فحسب، دون غیره، ولا یجوز الإکثار منه.

خوردن انواع مختلف خاک جائز نیست؛‌ مگر خاک قبر امام حسین علیه السلام که خوردن کمى از آن فقط براى استشفاء جائز است و خوردن بیشتر از آن هم جائز نیست.

الحلی، ابی جعفر محمد بن منصور بن أحمد بن إدریس (متوفای568 هـ)، السرائر، ج 3، ص 124، تحقیق: لجنة التحقیق، ناشر: مؤسسة النشر الإسلامی التابعة لجماعة المدرسین ـ قم، الطبعة الثانیة1410

شهید اول (ره)

شهید ثانى در شرح لمعه متن شهید اول را اینگونه نقل کرده است:

(الرابعة یحرم الطین) بجمیع أصنافه (إلا طین قبر الحسین علیه السلام) فیجوز الاستشفاء منه (لدفع الأمراض) الحاصلة (بقدر الحمصة) المعهودة المتوسطة (فما دون).

چهارم، خوردن انواع خاک حرام است؛‌ مگر خاک قبر امام حسین علیه السلام. پس جهت استشفاء از آن براى دفع امراض به اندازه یک نخود متوسط جائز است.

 العاملی، زین الدین الجبعی (الشهید الثانی) متوفای965هـ، الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیة، ج 7، ص 326، ناشر: انتشارات داورى - قم،‌ الطبعة‌ الاولی 1410 ه‍ ق

مستند فقهاء در این فتوا،‌ روایاتى است که قبل از نظرات، بیان شد.

5. تربت کربلا امان است

طبق روایات متعدد، تربت کربلا، باعث امنیت و امان از ترس و.. است

روایت اول:

 ابن قولویه با سند صحیح از محمد بن عیسى یقطینى نقل مى‌کند:

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ یَحْیَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى الْیَقْطِینِیِّ قَالَ بَعَثَ إِلَیَّ أَبُو الْحَسَنِ الرِّضَا علیه السلام رِزَمَ ثِیَابٍ إِلَى أَنْ قَالَ فَلَمَّا أَرَدْتُ أَنْ أُعَبِّیَ الثِّیَابَ رَأَیْتُ فِی أَضْعَافِ الثِّیَابِ طِیناً فَقُلْتُ لِلرَّسُولِ مَا هَذَا فَقَالَ لَیْسَ یُوَجِّهُ بِمَتَاعٍ إِلَّا جَعَلَ فِیهِ طِیناً مِنْ قَبْرِ الْحُسَیْنِ علیه السلام ثُمَّ قَالَ الرَّسُولُ قَالَ أَبُو الْحَسَنِ علیه السلام هُوَ أَمَانٌ بِإِذْنِ اللَّهِ

محمد بن عیسى یقطینى مى‌گوید: امام رضا علیه السلام از خراسان برایم یک بسته جامه‏ فرستاد و میان آنها گلى بود و بفرستاده گفتم: این چیست؟ گفت گل قبر حسین علیه السلام و آن حضرت چیزى از جامه و جز آن نفرستد جز این که از این گل در میان آن مى‌نهد و میفرماید: این گل، سبب امان است باذن خدا عز و جل.

القمی، ‌أبی القاسم جعفر بن محمد بن قولویه (المتوفی 368 ه‍ ق) کامل الزیارات، ص 466، التحقیق: الشیخ جواد القیومی، الناشر:‌مؤسسة نشر الفقاهة، المطبعة مؤسسة النشر الاسلامی، الطبعة الأولى1417

 الحر العاملی، محمد بن الحسن (متوفای1104هـ)، تفصیل وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة، ج 14، ص 523، تحقیق و نشر: مؤسسة آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث، الطبعة الثانیة، 1414هـ.

روایت دوم:

روایت دیگر را مرحوم کلینى نقل کرده‌است:

عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ جَعْفَرِ بْنِ إِبْرَاهِیمَ الْحَضْرَمِیِّ عَنْ سَعْدِ بْنِ سَعْدٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ علیه السلام عَنِ الطِّینِ فَقَالَ أَکْلُ الطِّینِ حَرَامٌ مِثْلُ الْمَیْتَةِ وَ الدَّمِ وَلَحْمِ الْخِنْزِیرِ إِلَّا طِینَ قَبْرِ الْحُسَیْنِ علیه السلام فَإِنَّ فِیهِ شِفَاءً مِنْ کُلِّ دَاءٍ وَأَمْناً مِنْ کُلِّ خَوْفٍ.

سعد ابن سعد مى‌گوید: از حضرت ابى الحسن علیه السّلام راجع به خوردن تربت پرسیدم؟ حضرت فرمودند: خوردن تربت حرام است همان طورى که خوردن میته و خون و گوشت خوک حرام است مگر تربت قبر امام حسین علیه السّلام؛ زیرا در آن شفاء از هر دردى و امان از هر خوف و هراسى است.‏

الکلینی الرازی، أبو جعفر محمد بن یعقوب بن إسحاق (متوفای328 هـ)، الأصول من الکافی، ج 6، ص 267، ناشر: اسلامیه‏، تهران‏، الطبعة الثانیة،1362 هـ.ش.

روایت سوم:

به خاطر همین آثار تربت است که امام صادق علیه السلام دستور داده است کام فرزندانتان را با تربت کربلا بردارید:

عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ مُوسَى بْنِ سَعْدَانَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْقَاسِمِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْعَلَاءِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام یَقُولُ حَنِّکُوا أَوْلَادَکُمْ بِتُرْبَةِ الْحُسَیْنِ علیه السلام فَإِنَّهَا أَمَانٌ.

حسین بن ابى العلاء مى‌گوید: از امام صادق علیه السلام شنیدم که مى‌فرمود: کام فرزندانتان را با تربت امام حسین علیه السلام بردارید؛‌ زیرا او سبب امان است.

القمی، ‌أبی القاسم جعفر بن محمد بن قولویه (المتوفی 368 ه‍ ق) کامل الزیارات، ص 466، التحقیق: الشیخ جواد القیومی، الناشر:‌مؤسسة نشر الفقاهة، المطبعة مؤسسة النشر الاسلامی، الطبعة: الأولى1417

6. زیارت کربلا معادل هزار حج مقبول است

در باره ثواب زیارت کربلا روایات متعدد صحیح و موثق در منابع آمده؛ اما در بیان ثواب زیارت اختلاف دارند. که در این جا به برخى از آنها اشاره مى‌کنیم:

زیارت کربلا، معادل 20 حج و عمره:

مرحوم کلینى در روایت صحیح السند از زید شحام نقل مى‌کند:

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ الْمُخْتَارِ عَنْ زَیْدٍ الشَّحَّامِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ زِیَارَةُ قَبْرِ الْحُسَیْنِ علیه السلام تَعْدِلُ عِشْرِینَ حَجَّةً وَأَفْضَلُ وَمِنْ عِشْرِینَ عُمْرَةً وَحَجَّةً.

زید شحّام مى‌گوید: امام صادق علیه السّلام فرمودند: زیارت امام حسین علیه السّلام: معادل بیست حجّ بلکه برتر از بیست حجّ و عمره مى‏باشد.

الکلینی الرازی، أبو جعفر محمد بن یعقوب بن إسحاق (متوفای328 هـ)، الأصول من الکافی، ج 4، ص580، ناشر: اسلامیه‏، تهران‏، الطبعة الثانیة،1362 هـ.ش.

القمی، ‌أبی القاسم جعفر بن محمد بن قولویه (المتوفی 368 ه‍ ق) کامل الزیارات، ص 302، التحقیق: الشیخ جواد القیومی، الناشر:‌مؤسسة نشر الفقاهة، المطبعة مؤسسة النشر الاسلامی، الطبعة: الأولى1417

معادل پنجاه حج با رسول خدا

در روایت موثق دیگر امام صادق علیه السلام زیارت کربلا را معادل پنجاه حج با رسول خدا بیان کرده است:

وَعَنْ أَبِیهِ عَنْ سَعْدٍ عَنِ الْقَاسِمِ عَنْ هَارُونَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ مَسْعَدَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام إِنَّ زِیَارَةَ الْحُسَیْنِ علیه السلام تَعْدِلُ خَمْسِینَ حَجَّةً مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله.

زیارت امام حسین علیه السلام معادل پنجاه حج با رسول خدا صلى الله علیه وآله است.

الحر العاملی، محمد بن الحسن (متوفای1104هـ)، تفصیل وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة، ج 14، ص 454، تحقیق و نشر: مؤسسة آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث، الطبعة الثانیة، 1414هـ.

معادل هزار حج مقبول

در روایت موثقه محمد بن مسلم آمده است:

الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدٍ الطُّوسِیُّ فِی الْأَمَالِی عَنْ أَبِیهِ عَنِ الْمُفِیدِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ قُولَوَیْهِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ سَعْدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ رِئَابٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فِی حَدِیثٍ قَالَ وَمَنْ زَارَ قَبْرَ الْحُسَیْنِ علیه السلام عَارِفاً بِحَقِّهِ کَتَبَ اللَّهُ لَهُ ثَوَابَ أَلْفِ حَجَّةٍ مَقْبُولَةٍ وَغَفَرَ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ وَمَا تَأَخَّرَ.

امام صادق علیه السلام فرمود:‌ کسى که با شناخت مقام امام حسین علیه السلام قبر او را زیارت کند؛ خداوند ثواب هزار حج مقبول برایش مى‌نویسد و گناهان گذشته و آینده او بخشیده مى‌شود.

المشهدی الحائری، أبو عبد الله محمد بن جعفر بن علی، (متوفای 610هـ) المزار الکبیر، ص 350، التحقیق: جواد القیومی الأصفهانی، ناشر: نشرالقیوم، المطبعة: مؤسسة النشر الاسلامی الطبعة الأولى ـ قم 1419هـ

الحر العاملی، محمد بن الحسن (متوفای1104هـ)، تفصیل وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة، ج 14، ص 446، تحقیق و نشر: مؤسسة آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث، الطبعة الثانیة، 1414هـ.

هزار حج مقبول و هزار عمره مبرور

در دو روایت صحیح دیگر امام باقر و امام صادق علیهما السلام زیارت کربلا را معادل هزار حج مقبول و هزار عمره مبرور بیان کرده اند:

وَعَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ أَبِیهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ رَزِینٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ لَوْ یَعْلَمُ النَّاسُ مَا فِی زِیَارَةِ الْحُسَیْنِ علیه السلام مِنَ الْفَضْلِ لَمَاتُوا شَوْقاً وَ تَقَطَّعَتْ أَنْفُسُهُمْ عَلَیْهِ حَسَرَاتٍ قُلْتُ وَمَا فِیهِ قَالَ مَنْ زَارَهُ شَوْقاً إِلَیْهِ کَتَبَ اللَّهُ لَهُ أَلْفَ حَجَّةٍ مُتَقَبَّلَةٍ وَأَلْفَ عُمْرَةٍ مَبْرُورَةٍ وَأَجْرَ أَلْفِ شَهِیدٍ مِنْ شُهَدَاءِ بَدْرٍ وَأَجْرَ أَلْفِ صَائِمٍ وَثَوَابَ أَلْفِ صَدَقَةٍ مَقْبُولَةٍ وَثَوَابَ أَلْفِ نَسَمَةٍ أُرِیدَ بِهَا وَجْهُ اللَّهِ وَلَمْ یَزَلْ مَحْفُوظاً الْحَدِیثَ وَفِیهِ ثَوَابٌ جَزِیلٌ وَفِی آخِرِهِ أَنَّهُ یُنَادِی مُنَادٍ هَؤُلَاءِ زُوَّارُ الْحُسَیْنِ شَوْقاً إِلَیْهِ فَلَا یَبْقَى أَحَدٌ یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِلَّا تَمَنَّى یَوْمَئِذٍ أَنَّهُ کَانَ مِنْ زُوَّارِ الْحُسَیْنِ علیه السلام.‏‌‌‌

امام باقر علیه السلام فرمود: اگر مردم مى‏دانستند که در زیارت قبر حضرت حسین بن على علیهما السّلام چه فضل و ثوابى است حتما از شوق و ذوق قالب تهى مى‏کردند و به خاطر حسرت‏ها نفس‏هایشان به شماره افتاده و قطع خواهد شد. راوى مى‏گوید: عرض کردم: در زیارت آن حضرت چه اجر و ثوابى مى‏باشد؟

حضرت فرمودند: کسى که از روى شوق و ذوق به زیارت آن حضرت رود خداوند متعال هزار حجّ و هزار عمره قبول شده برایش مى‏نویسد و اجر و ثواب هزار شهید از شهداء بدر و اجر هزار روزه‏ دار و ثواب هزار صدقه قبول شده و ثواب آزاد نمودن هزار بنده که در راه خدا آزاد شده باشند برایش منظور مى‏شود و پیوسته در طول ایام سال از هر آفتى که کمترین آن شیطان باشد محفوظ مانده...

و در روز قیامت نورى به وى اعطاء مى‏شود که بین مغرب و مشرق از پرتو آن روشن مى‏گردد و منادى نداء مى‏کند:

این کسى است که از روى شوق و ذوق حضرت امام حسین علیه السّلام را زیارت کرده و پس از این نداء احدى در قیامت باقى نمى‏ماند مگر آنکه تمنّا و آرزو مى‏کند که کاش از زوّار حضرت ابا عبد اللَّه الحسین علیه السّلام مى‏بود

الحر العاملی، محمد بن الحسن (متوفای1104هـ)، تفصیل وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة، ج 14، ص 453، تحقیق و نشر: مؤسسة آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث، الطبعة الثانیة، 1414هـ.

 در روایت صحیح دیگر نیز امام صادق علیه السلام ثواب زیارت را هزار حج و عمره مقبول ذکر کرده است:

 وَعَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنِ الصَّفَّارِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِیرَةِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَیْمُونٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ قُلْتُ لَهُ مَا لِمَنْ زَارَ قَبْرَ الْحُسَیْنِ علیه السلام عَارِفاً بِحَقِّهِ غَیْرَ مُسْتَکْبِرٍ وَلَا مُسْتَنْکِفٍ قَالَ یُکْتَبُ لَهُ أَلْفُ حَجَّةٍ مَقْبُولَةٍ وَأَلْفُ عُمْرَةٍ مَقْبُولَةٍ وَإِنْ کَانَ شَقِیّاً کُتِبَ سَعِیداً وَلَمْ یَزَلْ یَخُوضُ فِی رَحْمَةِ اللَّهِ.

عبد اللَّه بن میمون قدّاح، از حضرت‏ امام صادق علیه السّلام، پرسید: براى کسى که به زیارت امام حسین علیه السّلام برود در حالى که به حق آن حضرت عارف و آگاه بوده و هیچ استکبار و استنکافى از زیارتش نداشته باشد چه اجر و ثوابى است؟

حضرت فرمودند: براى او ثواب هزار حجّ و هزار عمره مقبول مى‏نویسند و اگر شقى بوده سعید محسوبش مى‏کنند و پیوسته در رحمت خدا غوطه ‏ور است.‏

القمی، ‌أبی القاسم جعفر بن محمد بن قولویه (المتوفی 368 ه‍ ق) کامل الزیارات، ص 307، التحقیق: الشیخ جواد القیومی، الناشر:‌مؤسسة نشر الفقاهة، المطبعة مؤسسة النشر الاسلامی، الطبعة: الأولى1417

الحر العاملی، محمد بن الحسن (متوفای1104هـ)، تفصیل وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة، ج 14، ص 454، تحقیق و نشر: مؤسسة آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث، الطبعة الثانیة، 1414هـ.

7. خدا به زئران کربلا، قبل از زائران عرفات توجه می‌کند

در روایت صحیح آمده است که خداوند متعال قبل از این که به زائران عرفات توجه کند،‌ به زائران کربلا عنایت مى‌‌کند:

وَعَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ مَاجِیلَوَیْهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ مُوسَى بْنِ عُمَرَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُسْکَانَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَتَعَالَى یَتَجَلَّى لِزُوَّارِ قَبْرِ الْحُسَیْنِ علیه السلام قَبْلَ أَهْلِ عَرَفَاتٍ (فَیَفْعَلُ ذَلِکَ بِهِمْ) وَیَقْضِی حَوَائِجَهُمْ وَیَغْفِرُ ذُنُوبَهُمْ وَیُشَفِّعُهُمْ فِی مَسَائِلِهِمْ ثُمَّ یَثْنِی بِأَهْلِ عَرَفَاتٍ یَفْعَلُ ذَلِکَ بِهِم.‏

امام صادق علیه السّلام فرمود: خداوند تبارک و تعالى پیش از آنکه به اهل عرفات تجلى کند، به زائران قبر حسین علیه السّلام جلوه مى‏فرماید و خواسته‏هاى آنان را برآورده مى‏سازد و گناهانشان را مى‏آمرزد و شفاعت آنان را در باره دیگران مى‏پذیرد، و در مرحله بعد به اهل عرفات مى‏پردازد و با آنان نیز چنین مى‏کند.

القمی، ‌أبی القاسم جعفر بن محمد بن قولویه (المتوفی 368 ه‍ ق) کامل الزیارات، ص 309، التحقیق: الشیخ جواد القیومی، الناشر:‌مؤسسة نشر الفقاهة، المطبعة مؤسسة النشر الاسلامی، الطبعة: الأولى1417

القمی، الشیخ الصدوق أبی جعفر محمد بن علی ابن الحسین بن موسى بن بابویه (متوفای381 هـ)‍، ثواب الأعمال وعقاب الأعمال، ص 90، الناشر: منشورات الرضى ـ قم، الطبعة الثانیة 1368 ه‍ ش

الطوسی، الشیخ الطائفة أبی جعفر محمد بن الحسن بن علی بن الحسن، (متوفای460 هـ)‍، مصباح المتهجد،ص 715، ناشر: مؤسسة فقه الشیعة، بیروت – لبنان، الطبعة الأولى 1411ه‍ - 1991 م

8. رسول خدا و امیرمؤمنان زائر کربلا را بدرقه میکنند

شیح حر عاملى با سند صحیح از امام صادق علیه السلام نقل کرده است:

عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ هَمَّامٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ مَالِکٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِمْرَانَ عَنْ حَسَنِ بْنِ حُسَیْنٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَیُّوبَ عَنِ الْحَارِثِ بْنِ الْمُغِیرَةِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الصَّادِقِ علیه السلام قَالَ إِنَّ لِلَّهِ مَلَائِکَةً مُوَکَّلِینَ بِقَبْرِ الْحُسَیْنِ علیه السلام فَإِذَا هَمَّ الرَّجُلُ بِزِیَارَتِهِ فَاغْتَسَلَ نَادَاهُ مُحَمَّدٌ صلی الله علیه وآله یَا وَفْدَ اللَّهِ أَبْشِرُوا بِمُرَافَقَتِی فِی الْجَنَّةِ وَنَادَاهُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام أَنَا ضَامِنٌ لِقَضَاءِ حَوَائِجِکُمْ وَدَفْعَةِ الْبَلَاءِ عَنْکُمْ فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ ثُمَّ اکْتَنَفَهُمُ النَّبِیُّ صلی الله علیه وآله وَعَلِیٌّ علیه السلام عَنْ أَیْمَانِهِمْ وَعَنْ شَمَائِلِهِمْ حَتَّى یَنْصَرِفُوا إِلَى أَهَالِیهِمْ.

حارث بن مغیره، مى‏گوید: حضرت ابى عبد اللَّه علیه السّلام فرمودند: خداوند متعال فرشتگانى دارد که موکّل قبر حضرت امام حسین علیه السّلام مى‏باشند هنگامى که شخص قصد زیارت آن حضرت را نموده غسل کند حضرت محمّد صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم ایشان را مورد نداء قرار داده و مى‏فرماید: اى مسافران خدا! بشارت باد بر شما که در بهشت با من هستید.

سپس امیر المؤمنین علیه السّلام به ایشان نداء نموده و مى‏فرماید: من ضامنم که حوائج شما را بر آورده نموده و بلاء را در دنیا و آخرت از شما دفع کنم، سپس پیامبر اکرم صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم و امیر مؤمنان با ایشان از طرف راست و چپ ملاقات فرموده تا بالأخره به اهل خود بازگردند.

الحر العاملی، محمد بن الحسن (متوفای1104هـ)، تفصیل وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة، ج 14، ص 485، تحقیق و نشر: مؤسسة آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث، الطبعة الثانیة، 1414هـ.

9. رسول خدا زائر کربلا را به همنشنی خود بشارت داده است

یکى از جمله هاى روایت فوق این است:

نَادَاهُ مُحَمَّدٌ صلی الله علیه وآله یَا وَفْدَ اللَّهِ أَبْشِرُوا بِمُرَافَقَتِی فِی الْجَنَّةِ.

رسول خدا صلى الله علیه وآله زائر کربلا را مورد نداء قرار داده و مى‏فرماید: اى مسافران خدا! بشارت باد بر شما که در بهشت با من هستید.

الحر العاملی، محمد بن الحسن (متوفای1104هـ)، تفصیل وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة، ج 14، ص 485، تحقیق و نشر: مؤسسة آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث، الطبعة الثانیة، 1414هـ.

10. امیر مؤمنان برآورده شدن حاجات زائرکر بلا را ضمانت کرده است

در روایت صحیح فوق یکى از فقراتش این است:

وَنَادَاهُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام أَنَا ضَامِنٌ لِقَضَاءِ حَوَائِجِکُمْ وَدَفْعَةِ الْبَلَاءِ عَنْکُمْ فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ.

امیر مؤمنان به زائران مى‏فرماید: من ضامنم که حوائج شما را بر آورده نموده و بلاء را در دنیا و آخرت از شما دفع کنم.

الحر العاملی، محمد بن الحسن (متوفای1104هـ)، تفصیل وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة، ج 14، ص 485،تحقیق و نشر: مؤسسة آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث، الطبعة الثانیة، 1414هـ.

11. زائر کربلا، عمرش طولانی است

در روایت موثق امام باقر علیه السلام یکى از آثار زیارت کربلا را طولانى شدن عمر و وسعت رزق بیان مى‌کند:

مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ دَاوُدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِیدِ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ مَتِّیلٍ الدَّقَّاقُ وَغَیْرُهُ مِنَ الشُّیُوخِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِیِّ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ أَبِی أَیُّوبَ الْخَزَّازِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ مُرُوا شِیعَتَنَا بِزِیَارَةِ قَبْرِ الْحُسَیْنِ علیه السلام فَإِنَّ إِتْیَانَهُ یَزِیدُ فِی الرِّزْقِ وَیَمُدُّ فِی الْعُمُرِ وَیَدْفَعُ مَدَافِعَ السُّوءِ وَإِتْیَانَهُ مُفْتَرَضٌ عَلَى کُلِّ مُؤْمِنٍ یُقِرُّ لَهُ بِالْإِمَامَةِ مِنَ اللَّهِ.

امام باقر علیه السلام فرمودند: شیعیان ما را به زیارت قبر حضرت حسن بن على علیهما السّلام امر کنید؛ زیرا زیارت آن حضرت رزق و روزى را زیاد و عمر را طولانى کرده و امورى که بدى و شر را جلب مى‏کنند دفع مى‏نماید. و زیارت آن حضرت بر هر مؤمنى که اقرار به امامت حضرتش از طرف حق تعالى دارد واجب و لازم است.

الطوسی، الشیخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علی بن الحسن (متوفای460هـ)، تهذیب الأحکام، ج 6، ص 42، تحقیق: السید حسن الموسوی الخرسان، ناشر: دار الکتب الإسلامیة ـ طهران، الطبعة الرابعة،‌1365 ش.

الحر العاملی، محمد بن الحسن (متوفای1104هـ)، تفصیل وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة، ج 14، ص 413، تحقیق و نشر: مؤسسة آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث، الطبعة الثانیة، 1414هـ.

به همین جهت است که در روایت دیگر آمده، در آن مدتی که زائر در کربلا اقامت دارد و مشغول زیارت امام حسین است، این ایام جزء عمر او محسوب نمی‌شود

حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِیُّ قَالَ حَدَّثَنِی أَبُو سَعِیدٍ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ زَکَرِیَّا الْعَدَوِیُّ الْبَصْرِیُّ عَنْ هَیْثَمِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الرُّمَّانِیِّ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا علیه السلام عَنْ أَبِیهِ علیه السلام قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الصَّادِقُ علیه السلام إِنَّ أَیَّامَ زَائِرِی الْحُسَیْنِ علیه السلام لَا تُحْسَبُ مِنْ أَعْمَارِهِمْ وَلَا تُعَدُّ مِنْ آجَالِهِم‏.

امام هشتم به نقل از امام صادق علیهما السلام فرمودند: ایّام زیارت حضرت امام حسین علیه السّلام جزء عمر زائر شمرده نشده و از اجلشان محسوب نمى‏گردد.

القمی، ‌أبی القاسم جعفر بن محمد بن قولویه (المتوفی 368 ه‍ ق) کامل الزیارات، ص 260، التحقیق: الشیخ جواد القیومی، الناشر:‌مؤسسة نشر الفقاهة، المطبعة مؤسسة النشر الاسلامی، الطبعة: الأولى1417

12. زائران کربلا، قبل از همه وارد بهشت می شوند

در روایت موثق، امام صادق فرمود: زائران کربلا قبل از همه وارد بهشت مى‌شوند:

حَدَّثَنِی أَبِی وَأَخِی وَعَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ وَمُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ ره جَمِیعاً عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَى الْعَطَّارِ عَنِ الْعَمْرَکِیِّ بْنِ عَلِیٍّ الْبُوفَکِیِّ عَنْ صَنْدَلٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُکَیْرٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ زُرَارَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام یَقُولُ إِنَّ لِزُوَّارِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ علیه السلام یَوْمَ الْقِیَامَةِ فَضْلًا عَلَى النَّاسِ قُلْتُ وَمَا فَضْلُهُمْ قَالَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ قَبْلَ النَّاسِ بِأَرْبَعِینَ عَاماً.

عبد اللَّه بن زراره، مى‏گوید: از امام صادق علیه السّلام شنیدم که مى‏فرمودند:

در روز قیامت براى زوّار حسین بن على علیهما السّلام بر سایر مردم فضیلت و برترى است. عرض کردم: فضیلت شان چیست؟ فرمودند: چهل سال قبل از دیگران وارد بهشت مى‏شوند در حالى که مردم در حساب و موقف مى‏باشند.

القمی، ‌أبی القاسم جعفر بن محمد بن قولویه (المتوفی 368 ه‍ ق) کامل الزیارات، ص 262، التحقیق: الشیخ جواد القیومی، الناشر:‌مؤسسة نشر الفقاهة، المطبعة مؤسسة النشر الاسلامی، الطبعة: الأولى1417

الحر العاملی، محمد بن الحسن (متوفای1104هـ)، تفصیل وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة، ج 14، ص 425، تحقیق و نشر: مؤسسة آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث، الطبعة الثانیة، 1414هـ

13. زائر کربلا، زائر خدا در عرش است

در این باره روایت فراوان است به ذکر چند روایت اکتفا مى‌کنیم:

امام صادق علیه السلام در روایت صحیح مى‌فرماید:

عَنْ أَبِی الْقَاسِمِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِیِّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ یَعْقُوبَ بْنِ یَزِیدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ زَیْدٍ الشَّحَّامِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ مَنْ زَارَ قَبْرَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام یَوْمَ عَاشُورَاءَ عَارِفاً بِحَقِّهِ کَانَ کَمَنْ زَارَ اللَّهَ تَعَالَى فِی عَرْشِهِ.

کسى که مضجع شریف امام حسین را با شناخت حق آنحضرت در روز عاشورا زیارت کند؛ مانند این است که خداوند را در عرش زیارت کرده است.

الطوسی، الشیخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علی بن الحسن (متوفای460هـ)، تهذیب الأحکام، ج 6، ص 51، تحقیق: السید حسن الموسوی الخرسان، ناشر: دار الکتب الإسلامیة ـ طهران، الطبعة الرابعة،‌1365 ش.

الحر العاملی، محمد بن الحسن (متوفای1104هـ)، تفصیل وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة، ج 14، ص 476، تحقیق و نشر: مؤسسة آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث، الطبعة الثانیة، 1414هـ.

در روایت دیگر نیز از امام صادق علیه السلام نقل شده‌است:

حَدَّثَنِی أَبِی رَحِمَهُ اللَّهُ وَعَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ وَجَمَاعَةُ مَشَایِخِی ره عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ بْنِ بَزِیعٍ عَنْ صَالِحِ بْنِ عُقْبَةَ عَنْ زَیْدٍ الشَّحَّامِ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام مَا لِمَنْ زَارَ قَبْرَ الْحُسَیْنِ علیه السلام قَالَ کَانَ کَمَنْ زَارَ اللَّهَ فِی عَرْشِهِ قَالَ قُلْتُ مَا لِمَنْ زَارَ أَحَداً مِنْکُمْ [أَحَدَکُمْ‏] قَالَ کَمَنْ زَارَ رَسُولَ اللَّهِ‏صلی الله علیه وآله‏.

زید شحام مى‌گوید:‌ از امام صادق علیه السلام پرسیدم براى زائر امام حسین علیه السلام چه ثوابى است؟ فرمود: همانند این است که خدا را در عرش زیارت کرده است. پرسیدم ثواب زیارت یکى از امامان دیگر چسیت؟ فرمود:‌ همانند کسى است که رسول خدا صلى الله علیه وآله را زیارت کرده است.

القمی، ‌أبی القاسم جعفر بن محمد بن قولویه (المتوفی 368 ه‍ ق) کامل الزیارات، ص 278، التحقیق: الشیخ جواد القیومی، الناشر:‌مؤسسة نشر الفقاهة، المطبعة مؤسسة النشر الاسلامی، الطبعة: الأولى1417

وَحَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ الرَّزَّازُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ بْنِ بَزِیعٍ عَنِ الْخَیْبَرِیِّ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْقُمِّیِّ قَالَ قَالَ لِیَ الرِّضَا علیه السلام مَنْ زَارَ قَبْرَ أَبِی بِبَغْدَادَ کَانَ کَمَنْ زَارَ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه وآله وَأَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ إِلَّا أَنَّ لِرَسُولِ اللَّهِ وَأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ صلی الله علیه وآله فَضْلَهُمَا قَالَ ثُمَّ قَالَ لِی مَنْ زَارَ قَبْرَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ بِشَطِّ الْفُرَاتِ کَانَ کَمَنْ زَارَ اللَّهَ فَوْقَ کُرْسِیِّهِ [فِی عَرْشِهِ‏].

حسین بن محمّد قمى، مى‏گوید: حضرت رضا علیه السّلام به من فرمودند:

کسى که قبر پدرم را در بغداد زیارت کند، مانند کسى است که رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم و امیر المؤمنین علیه السّلام را زیارت نموده منتهى زیارت رسول خدا و امیر المؤمنین صلوات اللَّه و سلامه علیهما فضیلت و برترى دارد سپس فرمودند: کسى که قبر حضرت ابى عبد اللَّه الحسین علیه السّلام را در کنار فرات زیارت کند مانند کسى است که خدا را بالاى کرسى‏اش زیارت نموده‏

القمی، ‌أبی القاسم جعفر بن محمد بن قولویه (المتوفی 368 ه‍ ق) کامل الزیارات، ص 278، التحقیق: الشیخ جواد القیومی، الناشر:‌مؤسسة نشر الفقاهة، المطبعة مؤسسة النشر الاسلامی، الطبعة: الأولى1417

14. زائر کربلا، با 120 هزار نبی مصافحه می‌کند:

در روایت موثق امام صادق علیه السلام مى‌فرماید:

عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ الزَّیْتُونِیِّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ هِلَالٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ مَنْ أَحَبَّ أَنْ یُصَافِحَهُ مِائَة أَلْفِ نَبِیٍّ وَعِشْرُونَ أَلْفَ نَبِیٍّ فَلْیَزُرْ قَبْرَ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ علیه السلام فِی النِّصْفِ مِنْ شَعْبَانَ فَإِنَّ أَرْوَاحَ النَّبِیِّینَ تَسْتَأْذِنُ اللَّهَ فِی زِیَارَتِهِ فَیُؤْذَنُ لَهُمْ.

کسى که دوست دارد با 120 هزار پیامبر مصافحه کند؛ باید قبر حسین بن على را در نیمه شعبان زیارت کند؛‌ زیرا ارواح پیامبران براى زیارت از خدا اجازه مى‌خواهند و براى آنها اجازه داده‌ مى‌شود.

الطوسی، الشیخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علی بن الحسن (متوفای460هـ)، تهذیب الأحکام، ج 6، ص 49، تحقیق: السید حسن الموسوی الخرسان، ناشر: دار الکتب الإسلامیة ـ طهران، الطبعة الرابعة،‌1365 ش

المشهدی الحائری، أبو عبد الله محمد بن جعفر بن علی، (متوفای 610هـ) المزار الکبیر، ص 404، التحقیق: جواد القیومی الأصفهانی، ناشر: نشرالقیوم، المطبعة: مؤسسة النشر الاسلامی الطبعة الأولى ـ قم 1419هـ

الحر العاملی، محمد بن الحسن (متوفای1104هـ)، تفصیل وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة، ج 14، ص 468، تحقیق و نشر: مؤسسة آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث، الطبعة الثانیة، 1414هـ.

این مواردى که ذکر شده گوشه‌ى از فضائل ویژه کربلا است.

نتیجه نهائی در ارزیابی برتری کعبه و کربلا بر یکدیگر

از منظر روایات، کعبه و کربلا داراى فضائل مشترک و فضائل ویژه هستند که هر یکى از این موارد فوق، به قدر امکان بررسى شد؛‌ با توجه به آن موارد تا حدودى مى‌شود در باره‌ى این مسأله نظر داد؛‌ اما تعدادى از روایات دیگر که صریح در این مسأله است نتیجه نهائى را، به نفع «برتری کربلا بر کعبه» رقم مى‌زند. در این قسمت به تشریح و توضیح آن مى‌پردازیم:

روایات بیانگر برتری کربلا بر کعبه

روایت اول؛ اگر فضائل کربلا بیان شود؛ حج تعطیل می‌شود

امام صادق علیه السلام در صحیحه، به ابن ابى یعفور مى‌فرماید: فضائل کربلا آن قدر زیاد است که اگر بیان شود؛ حج به کلى تعطیل مى‌شود و با توجه به همین فضائل و عظمت مضجع شریف امام حسین علیه السلام است که خداوند قبل از مکه، کربلا را حرم امن خود قرار داد. راوى مى‌پرسد اگر فضائل کربلا این قدر است پس چرا زیارتش واجب نشد؟ حضرت مى‌فرماید: خواست خدا همین بوده است:

حَدَّثَنِی أَبِی وَعَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ وَجَمَاعَةُ مَشَایِخِی رَحِمَهُمُ اللَّهُ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِی خَلَفٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْقَمَّاطِ قَالَ حَدَّثَنِی عَبْدُ اللَّهِ بْنُ أَبِی یَعْفُورٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام یَقُولُ لِرَجُلٍ مِنْ مَوَالِیهِ یَا فُلَانُ أَ تَزُورُ قَبْرَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ علیه السلام‏ قَالَ نَعَمْ إِنِّی أَزُورُهُ بَیْنَ ثَلَاثِ سِنِینَ أَوْ سَنَتَیْنِ مَرَّةً فَقَالَ لَهُ وَهُوَ مُصْفَرُّ الْوَجْهِ أَمَا وَاللَّهِ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ لَوْ زُرْتَهُ لَکَانَ أَفْضَلَ لَکَ مِمَّا أَنْتَ فِیهِ- فَقَالَ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ أَ کُلُّ هَذَا الْفَضْلُ فَقَالَ نَعَمْ وَاللَّهِ لَوْ أَنِّی حَدَّثْتُکُمْ بِفَضْلِ زِیَارَتِهِ وَبِفَضْلِ قَبْرِهِ لَتَرَکْتُمُ الْحَجَّ رَأْساً وَمَا حَجَّ مِنْکُمْ أَحَدٌ وَیْحَکَ أَ مَا تَعْلَمُ- أَنَّ اللَّهَ اتَّخَذَ بِفَضْلِ قَبْرِهِ‏ کَرْبَلَاءَ حَرَماً آمِناً مُبَارَکاً قَبْلَ أَنْ یَتَّخِذَ مَکَّةَ حَرَماً قَالَ ابْنُ أَبِی یَعْفُورٍ فَقُلْتُ لَهُ قَدْ فَرَضَ اللَّهُ عَلَى النَّاسِ حِجَّ الْبَیْتِ وَلَمْ یَذْکُرْ زِیَارَةَ قَبْرِ الْحُسَیْنِ علیه السلام فَقَالَ وَإِنْ کَانَ کَذَلِکَ فَإِنَّ هَذَا شَیْ‏ءٌ جَعَلَهُ اللَّهُ هَکَذَا أَ مَا سَمِعْتَ قَوْلَ أَبِی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام حَیْثُ یَقُولُ إِنَّ بَاطِنَ الْقَدَمِ أَحَقُّ بِالْمَسْحِ مِنْ ظَاهِرِ الْقَدَمِ وَلَکِنَّ اللَّهَ فَرَضَ هَذَا عَلَى الْعِبَادِ أَوَمَا عَلِمْتَ أَنَّ الْمَوْقِفَ لَوْ کَانَ فِی الْحَرَمِ کَانَ أَفْضَلَ لِأَجْلِ الْحَرَمِ وَلَکِنَّ اللَّهَ صَنَعَ ذَلِکَ فِی غَیْرِ الْحَرَم‏.

عبد اللَّه ابى یعفور گفت: از امام صادق علیه السّلام شنیدم که به شخصى از دوستانش فرمودند. فلانى! به زیارت قبر ابى عبد اللَّه الحسین علیه السّلام مى‏روى؟ آن شخص گفت: بلى من هر سه سال یا دو سال یک مرتبه به زیارتش مى‏روم. حضرت در حالى که صورتشان زرد شده بود فرمودند:

به خدائى که معبودى غیر از او نیست، اگر او را زیارت کنى برتر است براى تو از آنچه در آن هستى! آن شخص عرض کرد: فدایت شوم آیا تمام این فضل براى من هست؟ حضرت فرمودند:

بلى به خدا سوگند، اگر من فضیلت زیارت آن حضرت و فضیلت قبرش را براى شما باز گو کنم به طورى کلّى حجّ را ترک کرده و احدى از شما دیگر به حج نمى‏رود، واى بر تو آیا نمى‏دانى خداوند متعال به واسطه فضیلت قبر آن حضرت کربلا را حرم امن و مبارک قرار داد پیش از آنکه مکّه را حرم امن نماید؟

ابن ابى یعفور مى‏گوید: محضرش عرضه داشتم: خداوند متعال حج و زیارت بیت اللَّه را بر مردم واجب کرده ولى زیارت قبر امام حسین علیه السّلام را بر مردم واجب نکرده است پس چطور شما چنین مى‏فرمائید؟ حضرت فرمودند: اگر چه همین طور است ولى در عین حال خداوند متعال فضیلت زیارت آن حضرت را اینگونه قرار داده است. مگر نشنیده‏اى کلام امیر المؤمنین علیه السّلام را که فرمودند: کف پا سزاوارتر به مسح نمودن از ظاهر و روى پا است، ولى در عین حال حق تعالى مسح روى پا را بر بندگان واجب کرده است؟! و نیز مگر نمى‏دانى اگر موقف (محلّ محرم شدن) به خاطر شرافتى که در حرم هست در حرم بود، افضل و برتر بود ولى خداوند متعال آن را در غیر حرم قرار داده است.

القمی، ‌أبی القاسم جعفر بن محمد بن قولویه (المتوفی 368 ه‍ ق) کامل الزیارات، ص 449، التحقیق: الشیخ جواد القیومی، الناشر: ‌مؤسسة نشر الفقاهة، المطبعة مؤسسة النشر الاسلامی، الطبعة الأولى1417

الحر العاملی، محمد بن الحسن (متوفای1104هـ)، تفصیل وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة، ج 14، ص 514، تحقیق و نشر: مؤسسة آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث، الطبعة الثانیة، 1414هـ

المجلسی، محمد باقر (متوفای 1111هـ)، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج 98، ص 33، تحقیق: محمد الباقر البهبودی، ناشر: مؤسسة الوفاء، بیروت - لبنان، الطبعة الثانیة المصححة، 1403هـ - 1983م.

 روایت دوم:
 کعبه، به خاطر شرافت خاک کربلا و امام حسین (ع) آفریده شده‌است:

در این روایت موثقه، خداوند به زمین کعبه فرمود:‌ فضیلت تو،‌ همانند قطره‌ى نسبت به دریاست و اگر خاک کربلا و آن کسى که در آن آرمیده است نبود؛‌ تو و آن خانه‌ى را که به آن افتخار مى‌کنى نمى‌آفریدم:

حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ الْقُرَشُِّی الرَّزَّازُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْقَمَّاطِ عَنْ عُمَرَ بْنِ یَزِیدَ بَیَّاعِ السَّابِرِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ إِنَّ أَرْضَ الْکَعْبَةِ قَالَتْ مَنْ مِثْلِی وَقَدْ بَنَى اللَّهُ بَیْتَهُ [بُنِیَ بَیْتُ اللَّهِ‏] عَلَى ظَهْرِی وَیَأْتِینِی النَّاسُ مِنْ کُلِّ فَجٍّ عَمِیقٍ وَجُعِلْتُ حَرَمَ اللَّهِ وَأَمْنَهُ فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَیْهَا أَنْ کُفِّی وَقِرِّی فَوَ عِزَّتِی وَجَلَالِی مَا فَضْلُ مَا فُضِّلْتِ بِهِ فِیمَا أَعْطَیْتُ بِهِ أَرْضَ کَرْبَلَاءَ إِلَّا بِمَنْزِلَةِ الْإِبْرَةِ غُرِسَتْ [غُمِسَتْ‏] فِی الْبَحْرِ فَحَمَلَتْ مِنْ مَاءِ الْبَحْرِ وَلَوْ لَا تُرْبَةُ کَرْبَلَاءَ مَا فَضَّلْتُکِ وَلَوْ لَا مَا تَضَمَّنَتْهُ أَرْضُ کَرْبَلَاءَ لَمَا خَلَقْتُکِ وَلَا خَلَقْتُ الْبَیْتَ الَّذِی افْتَخَرْتِ بِهِ فَقِرِّی وَاسْتَقِرِّی وَکُونِی دُنْیَا مُتَوَاضِعاً ذَلِیلًا مَهِیناً غَیْرَ مُسْتَنْکِفٍ وَلَا مُسْتَکْبِرٍ لِأَرْضِ کَرْبَلَاءَ وَإِلَّا سُخْتُ بِکِ وَهَوَیْتُ بِکِ فِی نَارِ جَهَنَّم‏.

امام صادق علیه السلام فرمودند: زمین کعبه در مقام مفاخره گفت: کدام زمین مثل من است، و حال آنکه خداوند خانه‏اش را بر پشت من بنا کرده و مردم از هر راه دورى متوجه من مى‏شوند، و حرم خدا و مأمن قرار داده شده‏ام؟!! خداوند متعال به سویش وحى کرد و فرمود:

بس کن و آرام بگیر، به عزّت و جلال خودم قسم آنچه را که تو براى خود فضیلت مى‏دانى در قیاس با فضیلتى که به زمین کربلاء اعطاء نموده‏ام همچون‏ قطره‏اى است نسبت به آب دریا که سوزنى را در آن فرو برند و آن قطره را با خود بر دارد، و اساسا اگر خاک کربلاء نبود این فضیلت براى تو نبود و نیز اگر نبود آنچه که این خاک آن را در بر دارد تو را نمى‏آفریدم و بیتى را که تو به آن افتخار مى‏کنى خلق نمى‏کردم بنا بر این آرام بگیر و ساکت باش و متواضع و خوار و نرم باش و نسبت به زمین کربلا استنکاف و استکبار و طغیانى از خود نشان مده و الّا تو را فرو برده و در آتش جهنّم قرارت مى‏دهم‏

القمی، ‌أبی القاسم جعفر بن محمد بن قولویه (المتوفی 368 ه‍ ق) کامل الزیارات، ص 450، التحقیق: الشیخ جواد القیومی، الناشر:‌مؤسسة نشر الفقاهة، المطبعة مؤسسة النشر الاسلامی، الطبعة: الأولى1417

الحر العاملی، محمد بن الحسن (متوفای1104هـ)، تفصیل وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة، ج 14، ص 514، تحقیق و نشر: مؤسسة آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث، الطبعة الثانیة، 1414هـ

روایت سوم:
خداوند قبل از خلق کعبه، کربلا را حرم خود قرار داد

حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ الْقُرَشِیُّ الرَّزَّازُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْخَطَّابِ عَنْ أَبِی سَعِیدٍ عَنْ بَعْضِ رِجَالِهِ عَنْ أَبِی الْجَارُودِ قَالَ قَالَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ علیه السلام اتَّخَذَ اللَّهُ أَرْضَ کَرْبَلَاءَ حَرَماً آمِناً مُبَارَکاً قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَ اللَّهُ أَرْضَ الْکَعْبَةِ وَیَتَّخِذَهَا حَرَماً بِأَرْبَعَةٍ وَعِشْرِینَ أَلْفَ عَامٍ وَأَنَّهُ إِذَا زَلْزَلَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَتَعَالَى الْأَرْضَ وَسَیَّرَهَا رُفِعَتْ کَمَا هِیَ بِتُرْبَتِهَا نُورَانِیَّةً صَافِیَةً فَجُعِلَتْ فِی أَفْضَلِ رَوْضَةٍ مِنْ رِیَاضِ الْجَنَّةِ وَأَفْضَلِ مَسْکَنٍ فِی الْجَنَّةِ لَا یَسْکُنُهَا إِلَّا النَّبِیُّونَ وَالْمُرْسَلُونَ أَوْ قَالَ أُولُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ وَإِنَّهَا لَتَزْهَرُ بَیْنَ رِیَاضِ الْجَنَّةِ کَمَا یَزْهَرُ الْکَوْکَبُ الدُّرِّیُّ بَیْنَ الْکَوَاکِبِ لِأَهْلِ الْأَرْضِ یَغْشَى نُورُهَا أَبْصَارَ أَهْلِ الْجَنَّةِ جَمِیعاً وَهِیَ تُنَادِی أَنَا أَرْضُ اللَّهِ الْمُقَدَّسَةُ الطَّیِّبَةُ الْمُبَارَکَةُ الَّتِی تَضَمَّنَتْ سَیِّدَ الشُّهَدَاءِ وَسَیِّدَ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ.

حضرت على بن الحسین علیهما السّلام فرمودند: خداوند متعال بیست و چهار هزار سال قبل از اینکه زمین کعبه را خلق کند و آن را حرم قرار دهد زمین کربلاء را آفرید و آن را حرم امن و مبارک قرارداد، و هر گاه حق تعالى بخواهد کره زمین را لرزانده و حرکتش دهد (شاید کنایه از قیامت باشد) زمین کربلاء را همراه تربتش در حالى که نورانى و شفّاف هست بالا برده و آن را در برترین باغ‏هاى بهشت قرار داده و بهترین مسکن در آنجا مى‏گرداند و ساکن نمى‏شود در آن مگر انبیاء و مرسلین (یا بجاى این فقره فرمودند: و ساکن نمى‏شود در آن مگر رسولان اولو العزم) این زمین بین باغ‏هاى بهشت مى‏درخشد همان طورى که ستاره درخشنده بین ستارگان نورفشانى مى‏نماید، نور این زمین چشم‏هاى اهل بهشت را تار مى‏کند و با صدائى بلند مى‏گوید: من زمین مقدّس و طیّب و پاکیزه و مبارکى هستم که سید الشهداء و سرور جوانان اهل بهشت را در خود دارم.‏

القمی، ‌أبی القاسم جعفر بن محمد بن قولویه (المتوفی 368 ه‍ ق) کامل الزیارات، ص 451، التحقیق: الشیخ جواد القیومی، الناشر: ‌مؤسسة نشر الفقاهة، المطبعة مؤسسة النشر الاسلامی، الطبعة: الأولى1417

المشهدی الحائری، أبو عبد الله محمد بن جعفر بن علی، (متوفای 610هـ) المزار الکبیر، ص 338، التحقیق: جواد القیومی الأصفهانی، ناشر: نشرالقیوم، المطبعة: مؤسسة النشر الاسلامی الطبعة الأولى ـ قم 1419هـ

روایت چهارم:
برتری کربلا در تواضع او، و وجود مقدس امام حسین (ع) است

در روایت دوم بیان شد که زمین کعبه مى‌خواست با بیان فضائل،‌ خود را برتر از زمین هاى دیگر نشان دهد؛ اما خداوند به او فرمود: ساکت باش! اگر تربت کربلا و آن کسى که در آن مدفون است نبود تو را خلق نمى‌کردم.

اما طبق این روایت خداوند به زمین کربلا فرمود: با فضائلى که دارى بر زمین هاى دیگر تفاخر کن. زمین کربلا بعد از بیان چند فضلیتش بدون این که فخر فروشى کند‌؛ خدا را شکر گذارى کرد. در مقابل خداوند او را به واسطه شکر او، و وجود امام حسین به تواضع او افزود و او را گرامى داشت و برترى بخشید.

أَبِی عَنْ عَلِیٍّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ عَبَّادٍ أَبِی سَعِیدٍ الْعُصْفُرِیِّ عَنْ صَفْوَانَ الْجَمَّالِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام یَقُولُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَتَعَالَى فَضَّلَ الْأَرَضِینَ وَالْمِیَاهَ بَعْضَهَا عَلَى بَعْضٍ فَمِنْهَا مَا تَفَاخَرَتْ وَمِنْهَا مَا بَغَتْ فَمَا مِنْ مَاءٍ وَلَا أَرْضٍ إِلَّا عُوقِبَتْ لِتَرْکِ التَّوَاضُعِ لِلَّهِ حَتَّى سَلَّطَ اللَّهُ عَلَى الْکَعْبَةِ الْمُشْرِکِینَ وَأَرْسَلَ إِلَى زَمْزَمَ مَاءً مَالِحاً حَتَّى أَفْسَدَ طَعْمَهُ وَإِنَّ کَرْبَلَاءَ وَمَاءَ الْفُرَاتِ أَوَّلُ أَرْضٍ وَأَوَّلُ مَاءٍ قَدَّسَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى وَبَارَکَ عَلَیْهَا فَقَالَ لَهَا تَکَلَّمِی بِمَا فَضَّلَکِ اللَّهُ فَقَالَتْ لَمَّا تَفَاخَرَتِ الْأَرَضُونَ وَالْمِیَاهُ بَعْضُهَا عَلَى بَعْضٍ قَالَتْ أَنَا أَرْضُ اللَّهِ الْمُقَدَّسَةُ الْمُبَارَکَةُ الشِّفَاءُ فِی تُرْبَتِی وَمَائِی وَلَا فَخْرَ بَلْ خَاضِعَةٌ ذَلِیلَةٌ لِمَنْ فَعَلَ بِی ذَلِکَ وَلَا فَخْرَ عَلَى مَنْ دُونِی بَلْ شُکْراً لِلَّهِ فَأَکْرَمَهَا وَزَادَهَا بِتَوَاضُعِهَا بِالْحُسَیْنِ علیه السلام وَأَصْحَابِهِ ثُمَّ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام مَنْ تَوَاضَعَ لِلَّهِ رَفَعَهُ اللَّهُ وَمَنْ تَکَبَّرَ وَضَعَهُ اللَّهُ.

صفوان جمال مى‌گوید: از امام صادق علیه السلام شنیدم که مى‏فرمودند: خداوند تبارک و تعالى برخى از زمین، و آب‏ها را بر بعضى دیگر تفضیل و برترى داد، پاره‏اى تفاخر و تکبّر نموده و تعدادى از آنها ستم و تعدى نمودند از این رو آب و زمین نماند مگر آنکه مورد عقاب الهى قرار گرفت؛ زیرا تواضع و فروتنى در مقابل خدا را ترک کردند حتّى خداوند متعال مشرکین را بر کعبه مسلّط کرد و به زمزم آبى شور وارد نمود تا طعمش فاسد گردید.

ولى زمین کربلاء و آب فرات اولین زمین و اولین آبى هستند که خداوند متعال مقدّس و پاکیزه‏شان نمود و برکت به آنها داد و سپس به آن زمین فرمود:

بگو به آنچه خدا تو را به آن فضیلت داده مگر نبوده که زمین‏ها و آب‏ها بعضى بر برخى دیگر تفاخر و تکبّر نمودند؟! زمین کربلاء عرضه داشت: من زمین خدایم که مرا مقدّس و مبارک آفرید، شفاء را در تربت و آب من قرار داد، هیچ فخرى نکرده؛ بلکه در مقابل آن کس که این فضیلت را به من داده فروتن و ذلیل مى‏باشم، چنانچه بر زمین‏هاى دون خود نیز فخر نمى‏کنم بلکه خدا را شکر و سپاس مى‏کنم پس خداوند متعال بواسطه حسین علیه السّلام و اصحابش آن سرزمین را مورد اکرام قرار داد و در تواضع و فروتنى و شکرش افزود سپس حضرت امام صادق علیه السّلام فرمودند: کسى که براى خدا تواضع و فروتنى کند حق تعالى او را بلند کند و کسى که تکبّر نماید وى را پست و ذلیل خواهد نمود.

القمی، ‌أبی القاسم جعفر بن محمد بن قولویه (المتوفی 368 ه‍ ق) کامل الزیارات، ص 455، التحقیق: الشیخ جواد القیومی، الناشر:‌مؤسسة نشر الفقاهة، المطبعة مؤسسة النشر الاسلامی، الطبعة: الأولى 1417

المجلسی، محمد باقر (متوفای 1111هـ)، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج 98 ص 110، تحقیق: محمد الباقر البهبودی، ناشر: مؤسسة الوفاء- بیروت - لبنان، الطبعة: الثانیة المصححة، 1403 - 1983 م.

دو مطلب مهم در تحلیل روایات

مطلب اول؛ منشأ برتری کربلا، وجود مقدس امام حسین (ع) است

در متن هریکى از این روایات باید تأمل کرد که منشأ برترى کربلا بر کعبه چیست؟ و کربلا از کجا این همه فضائل را کسب کرده است؟

با دقت در متن آنها، روشن مى‌شود که برترى کربلا از وجود مقدس امام حسین علیه السلام نشأت گرفته و کل فضائل و اسرار او در عظمت وجود آنحضرت است.

اگر خداوند کربلا را قبل از کعبه حرم خودش قرار داد؛ به فضل قبر سید الشهداء‌ است:

أَنَّ اللَّهَ اتَّخَذَ بِفَضْلِ قَبْرِهِ‏ کَرْبَلَاءَ حَرَماً آمِناً مُبَارَکاً قَبْلَ أَنْ یَتَّخِذَ مَکَّةَ حَرَماً

اگر خداوند به زمین مکه فرمود؛ تو و این خانه را به خاطر زمین کربلا خلق کردم؛ به واسطه همین امام معصوم است:

وَلَوْ لَا مَا تَضَمَّنَتْهُ أَرْضُ کَرْبَلَاءَ لَمَا خَلَقْتُکِ وَلَا خَلَقْتُ الْبَیْتَ الَّذِی افْتَخَرْتِ بِهِ؛

و اگر زمین کربلا در میان بهشتیان ندا مى‌دهد: من زمین مقدس، پاک و مبارکم به خاطر همان آقاى جوانان بهشت است که در او مدفون است:

وَهِیَ تُنَادِی أَنَا أَرْضُ اللَّهِ الْمُقَدَّسَةُ الطَّیِّبَةُ الْمُبَارَکَةُ الَّتِی تَضَمَّنَتْ سَیِّدَ الشُّهَدَاءِ وَسَیِّدَ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ.

و اگر خداوند زمین کربلا را بى نهایت گرامى‌داشت و به تواضع و شرافتش افزود باز هم به واسطه همان ریحانه رسول خدا صلى الله علیه وآله و اصحاب مخلص اوست:

فَأَکْرَمَهَا وَزَادَهَا بِتَوَاضُعِهَا بِالْحُسَیْنِ علیه السلام وَأَصْحَابِهِ.

مطلب دوم؛ امام حسین (ع) علت خلقت کعبه و کربلا است

یک قسمت از روایت دوم این است:

وَلَوْ لَا مَا تَضَمَّنَتْهُ أَرْضُ کَرْبَلَاءَ لَمَا خَلَقْتُکِ وَلَا خَلَقْتُ الْبَیْتَ الَّذِی افْتَخَرْتِ بِهِ؛

اگر آن کسى که او را زمین کربلا دربر گرفته نبود؛ مکه و بیت الحرام را نمى‌آفریدم.

این جمله علاوه بر این‌که علت خلقت کعبه را بیان مى‌کند، بیانگر علت خلقت زمین کربلا نیز هست؛ زیرا شرافت و برترى کربلا از وجود آن حضرت است و اگر حضرت سید الشهداء خلق نمى‌شد؛ کربلا هم نبود و اگر کربلا نمى‌بود کعبه هم نبود.

 از طرف دیگر،‌ وجود سید الشهداء وابسته به وجود پدر و مادر بزرگوار آن حضرت است. وجود مبارک مادرش وابسته به وجود خاتم انبیاء است و طبق حدیث قدسى (لولاک ما خلقت الافلاک که خطاب به رسول خداست) که مورد قبول فریقین است؛ وجود نبى اکرم علت اصلى خلقت عالم است. بنا براین خداوند مى‌دانست که از نسل رسول خدا انسانهاى پاک و هدایتگر جامعه به وجود مى‌آید؛‌ آنحضرت را آفرید. در نتیجه اگر امام حسین علیه السلام که از وجود رسول خداست نبود؛ کعبه و کربلا هم نبود.

سخنان علماء در برتری کربلا بر کعبه

عده‌ى از بزرگان علماى شیعه نیز به برترى کربلا بر کعبه تصریح کرده اند که در این قسمت نظر برخى را یاد آور مى‌شویم:

1.     شهید اول: طبق مرجحات روائی، کربلا برتر از مکه است؛

شهید اول در کتاب دروس مى‌نویسد:

وروی فی کربلاء على ساکنها السلام مرجحات، والأقرب أن مواضع قبور الأئمة علیهم السلام کذلک، أما البلدان التی هم بها فمکة أفضل منها حتى من المدینة

در باره کربلا مرحجات وارد شده است. اقرب این است که جایگاه قبور ائمه علیهم السلام نیز هم چنین است (‌مرجح دارند) اما نسبت به شهرهاى که ائمه در آنان بودند حتى مدینه؛‌ مکه برتر از آنهاست.

العاملی، شمس الدین الشیخ محمد بن مکی(الشهید الأول)،‌ متوفای786هـ، الدروس الشرعیة فی فقه الإمامیة، ج 1، ص470، تحقیق ونشر: مؤسسة النشر الإسلامی ـ قم، الطبعة الأولى 1412 ه‍

ابن ابى جمهور احسائى بعد از اینکه این عبارت شهید اول را در کتابش نقل کرده مى‌گوید:

ولا ینبغی الشک فی أفضلیة مواضع قبورهم علیهم السلام على أرض البیت الحرام وأما أفضلیة کربلا على أرض بلد مکة، فالأدلة تقتضیه أیضا، وقد سبق الکلام فی هذا الباب فارجع إلیه (جه).

بدون تردید جایگاه قبور ائمه علیهم السلام بر زمین بیت الحرام برتر است و اما افضلیت کربلا بر زمین مکه به مقتضاى ادله است.

الاحسائی، محمد بن علی بن إبراهیم المعروف بابن أبی جمهور(متوفای880 هـ)، عوالی اللئالی العزیزیة فی الأحادیث الدینیة، ج 1، ص430، تحقیق: مجتبى العراقی، چاپخانه: سید الشهداء – قم، الطبعة الأولى 1403 - 1983 م

2. ابن ابی جمهور احسائی: کربلا در شرافت، برتر از کعبه است؛

ایشان در ذیل روایت دوم مى‌نویسد:

ظاهره تقدم کربلا فی الخلق على مکة، وقد ورد التصریح به فیما رواه الشیخ طاب ثراه عن أبی جعفر علیه السلام قال: خلق الله کربلا قبل أن یخلق الکعبة بأربعة وعشرین ألف عام، وقدسها وبارک علیها، وجعلها أفضل الأرض فی الجنة.

 ویستفاد منه أشرفیة کربلا على الکعبة، ویؤیده ما رواه بن قولویه عن الصادق علیه السلام: ان أرض الکعبة قالت: من مثلی؟ إلى آخر ما نقلناه آنفا.

ظاهر این روایت تقدم کربلا بر مکه در آفرینش است. بر مطلب فوق روایت امام باقر علیه السلام تصریح دارد. خداوند کربلا را 24 هزار سال قبل از آفرینش کعبه، آفرید و آن را مبارک و مقدس کرد و برترى زمین در بهشت قرارداد.

از این روایت اشرفیت کربلا بر کعبه استفاده مى‌شود. این مطلب را روایت امام صادق علیه السلام تأیید مى‌کند که آن را ابن قولویه نقل کرده است.

الاحسائی، محمد بن علی بن إبراهیم المعروف بابن أبی جمهور(متوفای880 هـ)، عوالی اللئالی العزیزیة فی الأحادیث الدینیة، ج 1، ص430، تحقیق: مجتبى العراقی، چاپخانه: سید الشهداء – قم، الطبعة الأولى 1403 - 1983 م

3. علامه سید شرف الدین موسوی عاملی:
حرمت امام حسین (ع) و کربلا، برتر از حرمت کعبه است

ایشان در مقاله خود تحت عنوان «من ذخائر التراث فلسفة المیثاق والولایة». بعد از نقل روایت دوم (‌موثقه) مى‌گوید:

أقول: لا استبعاد ولا إشکال فی هذا الأمر، فقد شرفت أرض کربلاء بضمها لجسد سید الشهداء الإمام أبی عبد الله الحسین (علیه السلام)، ولما کان المؤمن أعظم حرمة من الکعبة - کما جاء عن النبی (صلى الله علیه وآله وسلم) والإمام الرضا (علیه السلام)، انظر: المعجم الکبیر 11 / 31 ح 10966، شعب الإیمان 3 / 444 ح 4014، مستدرک الوسائل 9 / 343 ح 11039 -، فکیف بسبط رسول الله وریحانته وسید شباب أهل الجنة؟! فإن مراد الإمام الصادق (علیه السلام) من ذلک هو إبراز فضیلة أرض کربلاء لا إلغاء فریضة الحج.

هیچ استبعاد و اشکال در این امر(برترى کربلا) نیست، زمین کربلا به خاطر این که حضرت امام حسین سید الشهداء علیه السلام را در برگرفته شرافت پیدا کرده است. طبق روایاتى که فریقین نقل کرده‌اند؛‌ حرمت مؤمن بالاتر از کعبه است. وقتى حرمت مؤمن این گونه باشد؛ پس چرا نوه‌ رسول خدا و ریحانه پیامبر و آقاى جواهان اهل بهشت حرمتش برتر از کعبه نباشد؟ منظور امام صادق علیه السلام از این بیان ابراز برترى زمین کربلا است؛ نه رها کردن فریضه حج.

مؤسسة آل البیت، مجلة تراثنا، ج 62، ص 243، ناشر: مؤسسة آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث - قم المشرفة، سال چاپ: 1421، توضیحات: العدد الثانی - السنة السادسة عشرة ربیع الآخر 1421

3.     جعفر عباس حائری:
اخذ‌ کربلا به عنوان حرم خدا، دلیل افضلیت کربلاست

ایشان بعد از نقل روایت سوم که مى‌گفت:‌ خداوند 24 هزار سال قبل از آفرینش کعبه، کربلا را حرم خود قرارداد؛ مى‌گوید: این خود دلیل برترى کربلا بر مکه است:

قلت: إن هذا الکلام لدلیل على أفضلیة کربلاء المقدسة على مکة المشرفة، وأشرفیتها علیها، وأشار إلى هذه المزیة السید مهدی بحر العلوم (رحمه الله) فی منظومته القیمة حیث قال:

ومن حدیث کربلاء والکعبة                  لکربلاء بان علو الرتبة

ویضیف إلیها المرحوم الهادى کاشف الغطاء قوله:

لم تخلق الکعبة لولا کربلاء                  وکربلا نالت بما فیه العلا

تزهو کربلا لأهل الجنة             کالکوکب الدری فی الدجنة

این کلام (‌روایت سوم)‌ دلیل برترى کربلا مقدسه و شرافت او بر مکه مشرفه است. و به این مزیت سید مهدى بحر العلوم در منظومه ارزشمند خود اشاره کرده و فرموده است:

از گفتگوى کربلا و کعبه (‌و تفاخر بر همدیگر) برترى رتبه براى کربلا آشکار شد.

مرحوم هادى کاشف الغطاء این اشعار را بر آن افزوده است:

اگر کربلا نبود کعبه آفریده نمى‌شد و کربلا به درجه‌ى از عظمت که سزاوار اوست رسیده است.

کربلا براى بهشتیان همانند ستاره‌ى درخشان در شب تار مى‌درخشد.

الحائری،جعفر عباس، بلاغة الإمام علی بن الحسین ( علیهما السلام ) خطب ورسائل وکلمات، ص 71، الناشر: دار الحدیث للطباعة والنشرـ قم، الطبعة الأولى، 1425 ق / 1383 ش

اشعار دیگرى که در سؤال مطرح شده نیز بر عظمت این سرزمین مقدس اشاره مى‌کند:

هی الطفوفُ فَطُفْ سبعًا بمغناها                  فما لمکةَ معنًى مثل معناها

أرضٌ ولکنها السبعُ الشدادُ لها            دانتْ وطأطأَ أعلاها لأَدْناها

این مزار شهیدان (زمین کربلا) است در ساحل دریا، پس هفت مرتبه طواف کن محل آرامگاه آن را. براى مکه صفائى همانند صفاى کربلا نیست، کربلا زمینى است که سختى هاى هولناک در آنجا فرود آمد و هر که در آن جا رفت فروتن و خاضع شد.

مصرع «فما لمکة معنى مثل معناها» بیانگر این است که در کربلا حالت معنوى خاصى براى زائر دست مى‌دهد که در زیارت کعبه نیست؛ زیرا زائر هنگام ورود به کربلا به خاطر تداعى مصیبت هاى شهداى کربلا با حالت محزون و گرفته وارد مى‌شود که این حالت در هنگام ورود به کعبه براى زائر دست نمى‌دهد.

نتیجه

تا این جا روشن شد که از نظر روایات صحیح و موثق، کربلا برتر از کعبه است؛ زیرا کربلا واسطه خلقت کعبه است،‌ هر شرافت و فضیلتى را که مکه دارد به برکت زمین کربلا است.

به همین جهت خداوند قبل از اینکه کعبه را خلق کند آن را حرم خود قرار داد. و تعابیر:‌ «حرم الله ورسوله» و«فی تربتها شفاء» که در سؤال مطرح شده بود در باره کربلا وارد شده است؛‌ اما تعابیر: «افضل بقاع الارض» و «ارض الله المختاره» مضمون روایاتى است که در این مجموعه به آنها اشاره شد.

پاسخ دوم تفصیلی؛ نقضی

گروهی از اهل سنت، مدینه را برتر از مکه، معرفی کرده‌اند!

 بنابر آنچه بیان شد عقیده شیعه این است که کربلا برتر از کعبه است و ریشه این باور، اخبار فراوانى است که از ائمه معصومین علیهم السلام وارد شده است.

حال اگر عقیده شما این است که هیچ زمین و مکانى برتر از کعبه نیست؛ پس چرا اهل سنت؛ همانند مالک و گروهى دیگر، مدینه را برتر از کعبه مى‌دانند؟!

نووى یکى از علماى بزرگ شافعى مى‌نویسد:

المسألة السابعة: مکة عندنا أفضل الأرض، وبه قال علماء مکة والکوفة وابن وهب وابن حبیب المالکیان وجمهور العلماء قال العبدری: هو قول أکثر الفقهاء، وهو مذهب أحمد فی أصح الروایتین عنه وقال مالک وجماعة: المدینة أفضل وأجمعوا على أن مکة والمدینة أفضل الأرض، وإنما اختلفوا فی أیهما أفضل.

مسأله هفتم این است که در نزد ما مکه برترین زمین است و این قول علماء‌ مکه،‌ کوفه،‌ ابن وهب،‌ ابن حبیب مالکیان و جمهور علماء است. عبدرى گفته: این قول اکثر فقهاء و مذهب احمد (حنبل) در اصح دو روایت از اوست.

اما مالک و جماعتى قائلند که مدینه برتر از مکه است. علماى اهل سنت اجماع دارند که مکه و مدینه برترین نقطه زمین است اما در این که کدام یکى از این دو بر دیگرى برترند، اختلاف دارند.‌

النووی الشافعی، محیی الدین أبو زکریا یحیى بن شرف بن مر بن جمعة بن حزام (متوفای676 هـ)، المجموع، ج 7، ص 389- 388، ناشر: دار الفکر للطباعة والنشر والتوزیع،‌ بیروت- 1997م

ابن حزم در المحلى اختلاف اقوال اهل سنت را اینگونه نقل کرده است:

مَسْأَلَةٌ وَمَکَّةُ أَفْضَلُ بِلاَدِ اللَّهِ تَعَالَى نَعْنِی الْحَرَمَ وَحْدَهُ وما وَقَعَ علیه اسْمُ عَرَفَاتٍ فَقَطْ وَبَعْدَهَا مَدِینَةُ النبی علیه السلام نَعْنِی حَرَمَهَا وَحْدَهُ ثُمَّ بَیْتُ الْمَقْدِسِ نَعْنِی الْمَسْجِدَ وَحْدَهُ هذا قَوْلُ جُمْهُورِ الْعُلَمَاءِ وقال مالک الْمَدِینَةُ أَفْضَلُ من مَکَّةَ وَاحْتَجَّ مُقَلِّدُوهُ بِأَخْبَارٍ ثَابِتَةٍ

مکه برترین بلاد خداست که منظور حرم به تنهائى و عرفات است. بعد از مکه، مدینة‌ النبى (یعنى حرم) و پس از آن بیت المقدس(مسجد فقط) برتر اند. این قول جمهور از علماء است.

مالک گفته:‌ مدینه برتر از مکه است. پیروان او به روایات فراوان احتجاج کرده اند.

إبن حزم الأندلسی الظاهری، ابومحمد علی بن أحمد بن سعید (متوفای456هـ)، المحلی، ج 7، ص 279، تحقیق: لجنة إحیاء التراث العربی، ناشر: دار الآفاق الجدیدة - بیروت.

عبد الله ابن عبد البر قرطبى مالکى نیز جمعى از اهل بصره را در زمره طرفداران کسانى ذکر کرده که مدینه را برتر از مکه مى‌دانند:

وذکر أبو یحیى زکریا بن یحیى الساجی قال اختلف الناس فی تفضیل مکة على المدینة فقال مالک وکثیر من المدنیین المدینة أفضل من مکة وقال الشافعی مکة خیر البقاع وهو قول عطاء بن أبی رباح والمکیین وأهل الکوفة أجمعین قال واختلف أهل البصرة فی ذلک فطائفة قالوا مکة وطائفة قالوا المدینة

ابو یحیى گفته مردم در برترى مکه بر مدینه اختلاف کرده اند. مالک و بسیاى از اهل مدینه قائل شده اند که مدینه برتر از مکه است،‌ شافعى گفته: ‌مکه بهترین بقاع زمین است و این قول عطاء و اهل مکه و کوفه است. مردم بصره نیز در این امر اختلاف کرده اند طائفه‌ى گفته اند مکه و طائفه‌ى قائلند که مدینه برتر است.

النمری القرطبی المالکی، ابوعمر یوسف بن عبد الله بن عبد البر (متوفای 463هـ)، الاستذکار الجامع لمذاهب فقهاء الأمصار فی شرح الموطأ، ج 2، ص460، تحقیق: سالم محمد عطا - محمد علی معوض، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولى، 2000م.

خلاصه و جمع بندی کل مطالب:

در این نوشتار سه شبهه مهم پاسخ داده شد.

شبهه نخست این بود که در نظر شیعیان، کعبه اهمیتى ندارد؛ بلکه ارزش کربلا بیشتر از ‌کعبه است؟

پاسخ این است که شیعیان هم نظر با دیگر فرق اسلامى،‌ براى کعبه حرمت و جایگاه خاصى را قائل است. حد اقل پنج مورد که نشانگر اهمیت کعبه و حج از دیدگاه شیعیان است؛ بیان شد.

شبهه دوم این بود که کربلا از دیدگاه شیعیان‌ »قبلة الاسلام» است.

در پاسخ بیان شد درست است که کربلا از دیدگاه شیعیان مقدس و داراى احترام خاص است؛‌ اما هیچگاه کربلا را قبله نمى‌دانند و در هنگام نماز رو به سوى کعبه مى‌نمایند نه به سوى کربلا. در این رابطه، نظر فقهاى بزرگ شیعه را یاد آور شدیم.

شبهه سوم این بود که چرا شیعیان کربلا را برتر از کعبه مى‌دانند؟

از این شبهه، دو جواب داده شد:

جواب نخست این است که طبق روایات صحیح السند و موثق، کربلا علت آفرینش کعبه است به عبارت دیگر، خداوند کعبه را به خاطر عظمت کربلا و آن کسى در آنجا مدفون است؛ آفریده است از این جهت برترى کربلا اثبات مى‌‌شود.

جهت پاسخ تفصیلى و براى اینکه تا حدودى جواب این سؤال روشن شود؛ برخى فضائل مشترک و فضائل ویژه کعبه و کربلا مورد بررسى قرار گرفت. که با دقت در آنها مى‌توان سؤال را حل کرد.

اما علاوه برآن، چهار روایت که حد اقل سه روایت آن صحیح و موثق است نتیجه نهائى را با اثبات برترى کربلا بر کعبه روشن ساخت.

 در روایت اول امام صادق به ابن ابى یعفور فرمود:‌ اگر فضائل کربلا را بیان کنم؛ حج به کلى تعطیل مى‌شود. این سخن نشانه این است که کربلا فضائلى دارد که آنها را کعبه ندارد و الا این سخن امام بیهوده خواهد بود و ساحت امام معصوم از گفتار باطل و بیهوده به دور است.

در روایت دوم نیز خداوند به زمین کعبه فرمود:‌ بس است دیگر فخر فروشى نکن! اگر زمین کربلا نبود تو را و آن خانه را خلق نمى‌کردم. این سخن محکم ترین دلیل بر شرافت و افضلیت کربلا بر کعبه است؛‌ زیرا معنایش این است که هر فضیلتى را که کعبه دارد وابسته به وجود کربلا است. و اگر به جز این روایت،‌ روایت دیگرى هم در برترى کربلا نداشتیم؛‌ فقط همین روایت براى اثبات مطلب کافى بود.

در روایت سوم امام زین العابدین علیه السلام فرمود: خداوند 24 هزار سال قبل از خلقت کعبه،‌ کربلا را حرم امن و مبارک براى خود قرار داد.

و در روایت چهارم آمده است با اینکه کربلا داراى فضائل فراوان است؛ اما به آنها فخر نکرد؛ بلکه به جاى آن خدا را سپاسگزار نمود و خداوند به واسطه این کار او و به وجود مقدس امام حسین علیه السلام آن را گرامى داشت و برترى بخشید.

از این روایات دو مطلب مهم به دست آمد:

1. منشأ برترى کربلا،‌ وجود مقدس امام حسین است و این مطلب در روایات تصریح شده است؛

2. همانطوریکه امام حسین علیه السلام علت خلقت کعبه است؛‌ علت خلقت کربلا هم خواهد بود؛ زیرا اگر امام نبود،‌ زمین کربلا هم نبود.

خلاصه مفاد این روایات این است که کعبه در وجود و فضائل خود مرهون کربلا است.

پاسخ دوم نقضى است به این بیان که: اگر به عقیده شما کعبه برتر از همه مکان‌ها است؛ پس چرا بعضى از اهل سنت مانند مالکى ها و برخى مردم مصر،‌ مدینه را برتر از کعبه مى‌دانند و این مطلب از کتابهاى معتبر اهل سنت اثبات شد.

چرا در باب زیارت امام حسین علیه السلام آمده است که به جای قبله رو به قبر نماز بخوان ؟

چرا در باب زیارت امام حسین علیه السلام آمده است که به جای قبله رو به قبر نماز بخوان ؟
  

در ابتدا باید عرض نمود که هیچ عالم شیعه ای در طول تاریخ فتوا نداده است که شخص در زیارت قبر امام حسین علیه السلام یا سائر ائمه در هنگام نماز طوری بایستد که رو به قبله نباشد ؛ بلکه همگی می گویند طوری بایست که قبر امام بین تو و قبله باشد . یعنی در سمت پشت سر یا کمر حضرت قرار گرفته رو به قبر نماز بخوان تا امام بین تو و کعبه باشد.

متاسفانه برادران اهل سنت چون نمی توانند با دلیل ومدرک معتبر بر شیعه اشکال بگیرند سعی در تحریف روایات واقوال علمای شیعه کرده وآنها را به صورت گزینشی مطرح می نمایند .

در باب مذکور که در کتاب شریف وسائل الشیعه آمده است خود معنای رو به قبر نماز خواندن را مطرح نموده است:

کاش مستشکل محترم خود عنوان باب را ملاحظه می فرمودند :

69 - باب استحباب کثرة الصلاة عند قبر الحسین ( علیه السلام ) فرضا ونفلا عند رأسه وخلفه

وسائل الشیعة (آل البیت) - الحر العاملی - ج 14 - ص 517 - 521

باب مستحب بودن زیاد نماز خواندن در کنار قبر امام حسین علیه السلام چه نماز واجب وچه نماز مستحب  در کنار سر حضرت ( نه رو به قبر حضرت ) یا در پشت حضرت

خود این عنوان بیانگر طریقه ایستادن است . زیرا وقتی شما در کنار قبری رفته و در پشت سر وی به سمت قبر نماز بخوانید خواه ناخواه رو به قبله خواهید بود .

اما روایاتی که در این باب آمده و به بحث ما مربوط می گردد :

 ( 19730 ) 5 - وعن أبیه ، وجماعة مشایخه ، عن أحمد بن محمد بن عیسى ، عن محمد بن خالد ، عن جعفر بن ناجیة ، عن أبی عبد الله علیه السلام قال : صل عند رأس قبر الحسین علیه السلام .

از امام صادق علیه السلام نقل شده است که فرمودند در کنار قسمت سر از قبر امام حسین علیه السلام نماز بخوان

این روایت هیچ گونه اشاره ای به آن چه که ادعا می کنند ندارد.

( 19731 ) 6 - وعنهم ، عن سعد ، عن موسى بن عمر وأیوب بن نوح ، عن ابن المغیرة عن أبی الیسع قال : سأل رجل أبا عبد الله وأنا أسمع قال : إذا أتیت قبر الحسین علیه السلام أجعله قبلة إذا صلیت ؟ قال : تنح هکذا ناحیة وعن علی بن الحسین ، عن علی بن إبراهیم ، عن أبیه ، عن ابن أبی نجران ، عن یزید بن إسحاق ، عن الحسن بن عطیة ، وذکر الحدیث الأول .

شخصی از امام صادق علیه السلام سوال کرد و من می شنیدم که پرسید هنگامی که به زیارت قبر امام حسین علیه السلام رفتم آن را قبله خود قرار دهم؟ حضرت فرمودند به فلان قسمت برو ( وبعد به سمت قبر نماز بخوان)

این روایت هم دلالت بر مدعا نمی کند زیرا شخص سوال می کند که فقط رو به قبر بخوانم حضرت می گویند اگر در فلان جا باشی آری یعنی همان مطلبی که شیعه می گویند.

( 19732 ) 7 - وعنه ، عن علی ، عن أبیه ، عن ابن فصال ، عن علی بن عقبة ، عن عبید الله بن علی الحلبی ، عن أبی عبد الله علیه السلام قال : قلت : إنا نزور قبر الحسین علیه السلام فکیف نصلی عنده ؟ فقال : تقوم خلفه عند کتفیه ، ثم تصلی على النبی صلى الله علیه وآله وتصلی على الحسین علیه السلام

به حضرت عرض کردم که ما قبر امام حسین علیه السلام را زیارت می کنیم پس چگونه در کنار آن نماز بخوانیم؟ فرمودند پشت سر امام در قسمت کتف ایستاده ( در حقیقت رو به قبله به صورتی که قبر بین تو وکعبه است) سپس به نیت رسول خدا صلی الله علیه وآله و امام حسین علیه السلام نماز می خوانی

 ( 19733 ) 8 - وعن محمد بن جعفر ، عن محمد بن الحسین ، عن أیوب بن نوح ، عن ابن المغیرة ، عن أبی الیسع ، عن أبی عبد الله علیه السلام أن رجلا سأله عن الصلاة إذا أتى قبر الحسین ( علیه السلام ) ؟ قال : اجعله قبلة إذا صلیت ، وتنح هکذا ناحیة.

شخصی از امام صادق علیه السلام در مورد نماز در کنار قبر امام حسین علیه السلام سوال کرد حضرت فرمودند قبر را به سمت قبله خود قرار ده و در فلان نقطه بایست

همان طور که ذکر شد در تمامی روایات مربوط به بحث طریقه نماز خواندن در کنار قبر امام حسین علیه السلام در هیچ کدام آنچه که ایشان ادعا می کنند نیامده است .

البته ما برای تکمیل شدن بحث مطلبی را که در بحار الانوار آمده و به بحث ما مربوط می شود ذکر می نماییم : در کتاب شریف بحار الانوار در این بحث که آیا می توان جلوتر از قبر ( در سمت قبله ) ایستاد و نماز خواند عبارتی از کتاب شریف دروس نقل شده است:

ولو استدبر القبلة وصلی جاز وان کان غیر مستحسن إلا مع البعد

بحار الانوار ج97 ص 135

اگر پشت به قبله کند و نماز بخواند جایز است اگر چه نیکو نیست مگر اینکه دور باشد .

که در خود کتاب دروس آمده است که :

ولو استدبر القبر وصلی جاز

دروس ج2 ص 23

اگر پشت به قبر کند و نماز بخواند جایز است .

که این اشتباه را حتی از خود عبارت بحار می توان فهمید ؛ زیرا در آن آمده است که و این نیکو نیست مگر اینکه دور باشد ؛ که این قید در پشت به قبله بودن معنی ندارد .

نقش حضرت خدیجه(ع) در پیشرفت اسلام

نقش حضرت خدیجه(ع) در پیشرفت اسلام
  

در میان فضایل انسانی و معنوی حضرت خدیجه(س)، هزینه شدن اموال فراوان او در راه اسلام، از شهرت بیشتری برخوردار است.

در این نوشتار، ضمن تبیین نقش حضرت خدیجه(س)، در پیش‌برد اسلام، با چهره مؤثر آن بانوی بزرگوار و نیز چگونگی کمک‌های مختلف اقتصادی و روانی حضرت خدیجه(ع) به رسول خدا(ص) آشنا می‌شویم.

شناخت شخصیت حضرت خدیجه(ع)

بررسی نقش حضرت خدیجه در پیش‌برد اسلام، نیازمند شناخت شخصیت و زندگی ایشان می‌باشد.

حضرت خدیجه(س) دختر خویلد بن اسد (ابن حزم، علی بن احمد، جمهرة أنساب العرب، بیروت: دارالکتب العلمیة، 1403ق، ص120)، از زنان فداکار و با فضیلت اسلام، نخستین همسر رسول خدا(ص) و مادر فاطمه زهرا(س)  است. وی با رسول خدا (ص) خویشاوندی نزدیکی دارد و با سه واسطه در نسب، به قصی بن کلاب می‌رسد که جد چهارم رسول خدا (ص) است. نام مادر حضرت خدیجه، فاطمه دختر زائد، از تیره عامر بن لؤی است.(بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق: سهیل زکّار، بیروت: دارالفکر، 1417ق، ج2، ص23). نوفل (پدر ورقه)، حزام (پدر حکیم و از اصحاب رسول خدا) و عوام (پدر زبیر)، از اشخاص سرشناس قریش، همگی برادران خدیجه هستند.(ابن حزم، جمهرة انساب العرب، پیشین، ص121، ابن حجر، الاصابة، تحقیق: عادل احمد عبدالموجود و دیگران، بیروت: دارالکتب العلمیة 1415ق ،ج1، ص205)

حضرت خدیجه پانزده سال پیش از عام‌الفیل، در مکه متولد شد. در دوران جوانی با تجارت و بازرگانی، از نظر مادی جزو ثروت‌مندترین افراد قریش شد ( ابن هشام، السیرة النبویة، تحقیق: مصطفی سقا و ابراهیم ابیاری و عبدالحفیظ شلبی، بیروت: دارالقلم، ج1، ص199؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، تحقیق: محمد عبدالقادر عطا، بیروت: دارالکتب العلمیة، 1410ق، ج8، ص13) و چون خود را به درجه‌ای از کمال و پاکی رسید که به او لقب «طاهره» دادند. (ابن عبدالبر، الاستیعاب، تحقیق: علی معوض و دیگران، بیروت: دارالکتب العلمیة، 1422ق، ج4، ص379؛ ابن حجر، الاصابة، پیشین، ج8، ص347؛ حلبی، ابوالفرج، السیرة الحلبیة، بیروت: دار احیاء التراث العربی، ج1، ص199) بعد از اسلام نیز به عنوان نخستین «أمّ المؤمنین» در قرآن مورد توجه قرار گرفت.

حضرت ابوطالب(ع) به هنگام خواندن خطبه عقد ازدواج پیامبر و حضرت خدیجه (ع) که حدود 15سال قبل از بعثت اتفاق افتاد، جناب خدیجه را چنین توصیف کرده است:

«ان خدیجه امراة کاملة میمونة فاضلة تخشی العار و تحذر الشنار؛(مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت: موسسه الوفاء، 1403ق، ج16، ص56) همانا خدیجه، بانویی کامل، پرمیمنت و مبارک و زیبنده است؛ بانویی که ساحتش از هر ننگ و بدنامی دور بوده، باشخصیت و آبرومند است.»

محمد بن عمر بن واقد، از نفیسه دختر منیه (از زنان هم‌عصر حضرت خدیجه(ع)) نقل می‌کند:

«خدیجه، دختر خویلد بن اسد بن عبدالعزّی بن قصیّ، بانویی خردمند، دوراندیش و والاگهر بود. خداوند متعال برای او خیر و کرامت اراده نمود. خدیجه از نظر نسب، شرف و ثروت، برگزیده‌ترین زن قریش بود. تمام مردان قریش در آرزوی ازدواج با او بودند و برای این منظور، از او خواستگاری کرده و (حتی) حاضر بودند، مهریه‌ای سنگین بپردازند.»(ابن سعد، الطبقات الکبری، پیشین، ج1، ص 106؛ ابن حجر، الاصابة، پیشین، ج8، ص101)

 

نخستین همسر رسول خدا(ص)

حضرت خدیجه، نخستین زنی بود که رسول خدا(ص) با او ازدواج کرد؛(مسعودی، مروج الذهب، قم: موسسه دارالهجرة، 1409ق، ج3، ص283). جلد هشتم طبقات الکبری به معرفی زنان صحابه اختصاص دارد. در این بخش از کتاب مزبور، ابن سعد ابتدا شرح حال خدیجه و در ادامه، شرح حال دختران آن حضرت را آورده است. یعقوبی به نقل از عمار بن یاسر درباره خواستگاری رسول خدا (ص) از خدیجه گوید:

«من آگاه‌ترین مردم به ازدواج خدیجه با رسول خدا(ص) هستم؛ زیرا من دوست پیامبر بودم. روزی من و پیامبر(ص) میان صفا و مروه راه می‌رفتیم. در راه به خدیجه دختر خویلد و خواهرش هاله برخوردیم. هاله پیش من آمده، گفت: ای عمار، آیا دوست تو علاقه‌ای به خدیجه دارد؟ گفتم: به خدا سوگند نمی‌دانم! خود را به پیامبر که از من دور شده بود، رساندم و سخنان هاله را به او بازگفتم. فرمود: «بازگرد و با او روزی را برای خواستگاری قرار بگذار.» من چنان کردم. چونه آن روز فرارسید، خدیجه پدرش مرده بود. پس، به سراغ عمویش عمرو بن اسد فرستاد. محمد(ص) نیز به همراه چند تن از عموهایش که ابوطالب پیشاپیش آنان حرکت می‌کرد، آمدند. ابوطالب در جلسه خواستگاری ضمن ستایش خداوند متعال و معرفی خاندان خود، گفت: همانا برادرزاده من، محمد بن عبدالله با مردی از قریش سنجیده نمی‌شود؛ مگر آنکه بر وی برتری می‌یابد و با کسی مقایسه نمی‌گردد؛ مگر آنکه از او بزرگتر است. و اگر به مال اندک است، مال، روزی دگرگون شونده و سایه‌رونده است. او به خدیجه مایل، و خدیجه نیز به او علاقه‌مند است و کابینی که از او می‌خواهید، از مال من پرداخت خواهد شد. سپس مهریه ایشان را دوازده اوقیه (چهل درهم) قرار داد.»(ابن سعد،الطبقات الکبری، پیشین، ج8، ص14)

رسول خدا(ص) از سن 25 تا 50سالگی، یعنی قریب 25سال از عمرش را که تمام دوران جوانی آن حضرت بود، با خدیجه گذراند و تا خدیجه زنده بود، با زن دیگری ازدواج نکرد. بعد از درگذشت آن بانوی مکرمه نیز همیشه از او یاد می‌کرد و او را بهترین همسرش می‌دانست.

در منابع تاریخی فرزندانی برای رسول خدا(ص) از حضرت خدیجه ذکر شده است که همگی آنان قبل از اسلام درگذشتند.( همان، ج1، ص106؛ یعقوبی، احمد بن واضح، تاریخ یعقوبی، بیروت: دار صادر، ج 2، ص 32؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب، پیشین، ج4، ص379) فاطمه زهرا(س)، تنها یادگار باقی‌مانده از رسول خدا (ص) و خدیجه بود که خداوند متعال امامت را در نسل او قرارداد.

 

تأثیر مسلمانی خدیجه در گسترش اسلام

ابتدای بعثت رسول خدا(ص) و در مدت سه سال دعوت پنهانی آن حضرت، تنها چند نفر از خاندان ایشان مسلمان شدند. در میان مردان، نخستین شخص، حضرت علی(ع) و از بین زنان، خدیجه بود.( قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر قمی، قم: دارالکتاب، 1404ق، ج1، ص378؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، پیشین، ج8، ص15)

بر اساس شرایط سیاسی و اجتماعی حاکم بر جامعه عصر جاهلی، اسلام حضرت خدیجه می‌توانست، توان تبلیغی رسول خدا(ص) را بالا برده و راهکاری مناسب برای برون‌رفت از مشکلاتی باشد که اسلام نیاوردن برخی نزدیکان پیامبر(ص) برای آن حضرت بوجود آورد.

کیفیت حضور خدیجه در نماز همراه رسول خدا(ص) علاوه بر آن که مایه خوشحالی و آرامش خاطر پیامبر(ص9 بود، زمینه توسعه و ترویج فرهنگ اسلام در بین خوشحالی و آرامش خاطر پیامبر(ص) بود، زمینه توسعه و ترویج فرهنگ اسلام در بین زنان را نیز فراهم ساخت. عفیف کندی در چگونگی این حضور گوید:

«من مرد تاجری بودم و در یکی از روزها با عباس بن عبدالمطلب که به تجارت اشتغال داشت، به قصد خرید و فروش وارد گفت و گو شدم. ناگهان مردی از گوشه در وارد شد و در مقابل کعبه ایستاد و به نماز مشغول شد. پس از او، زنی و بعد، جوانی آمدند و با او به نماز مشغول گردیدند. از عباس درباره این دین پرسیدم؟ عباس گفت: این محمد بن عبدالله است که گمان می‌کند رسول خداوند است و به همین زودی‌ها، گنج‌های کسری و قیصر به روی او گشوده می‌گردد! او نیز خدیجه دختر خویلد، همسر او است که به وی ایمان آورده و آن جوان هم پسرعمویش علی بن ابی طالب است که به او گرویده است.» عفیف گوید: «کاش من آن روز به او ایمان آؤرده بودم و از وی پیروی می‌کردم!»(بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، بیروت: دارالکر، 1401ق، ج7، ص74).

 

جایگاه خدیجه نزد رسول خدا(ص)

در روایت رسول خدا(ص)، خدیجه از زنان بهشتی و از بهترین زنان و در کنار حضرت مریم بن عمران، و آسیه که قرآن کریم به بهشتی بودن آنان بشارت داده، یاد شده است.(بخاری، صحیح بخاری، پیشین، ج4، ص278؛ طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الکبیر، تحقیق: حمدی عبدالمجید السلفی، قاهرة: مکتبة ابن تیمیة، ج11، ص266.) در ثنای او همین بس که رسول خدا(ص) فرمود:«سوگند به خدا که حق تعالی بهتر از او به من نداد. وی ایمان آورد؛ در حالی مردم کافر بودند. مرا تصدیق کرد؛ زمانی که مردم مرا تکذیب کردند. مرا با اموالش همراهی کرد. خداوند مرا از او به فرزندانی روزی داد؛ هنگامی که مرا از فرزندان زنان دیگر محروم کرد.»(طبری، محب الدین، الریاض النضرة، بیروت: دارالغرب الاسلامی، 1996م، ج1، ص109)

در روایتی دیگر، چنین آمده است که: «ان جبرئیل اتی رسول الله (ص) فقال: اقرا خدیجه السلام من ربها، فقال رسول الله(ص): یا خدیجه! هذا جبرئیل یقرئک السلام من ربک، فقالت خدیجه: الله السلام و منه السلام و علی جبرئیل السلام؛ (ابن حجر، الاصابه، پیشین، ج8،ص102) جبرئیل نزد رسول خدا (ص) آمد و گفت: از طرف خدای بلندمرتبه به خدیجه سلام می‌رسانم. آن حضرت فرمود: ای خدیجه! این جبرئیل است که از طرف خداوند به شما سلام می‌رساند. خدیجه فرمود: خداوند متعال، خود سلام است. سلام، از اوست و بر جبرئیل نیز سلام باد.»

در روایات بسیاری حضرت خدیجه از زبان رسول خدا(ص) مدح شده است؛ چنان که روایت شده پیامبر فرمود: « جبرئیل نزد من آمد و گفت: خدیجه را به خانه‌ای مرصّع به یاقوت و زبرجد (در بهشت) مژده ده که نه صدایی در آن است و نه بیماری و سختی.»ابن قانع، معجم الصحابة، تحقیق: صلاح بن سالم مصراتی، مدینه منوره: مکتبة الغرباء الاثریة،1418ق، ج1، ص139؛ طبرانی، المعجم الکبیر، پیشین، ج2، ص188) علاوه بر مدح شخص حضرت خدیجه، از خانه وی، پس از مسجدالحرام، به عنوان برترین خانه‌های مکه یاد شده است و این فضیلت خانه خدیجه از آن رو می‌باشد که آیات بسیاری از قرآن کریم در این خانه بر پیامبر اکرم(ص) نازل شد و فرزندان خدیجه در این خانه به دنیا آمده‌اند.(سندی، رحمت‌آلله، لباب المناسک و عباب المسالک، تحقیق: عبدالرحمن بن محمد، بیروت: دار قرطبة،  1421ق، ص 294-297)

علاوه بر رسول خدا(ص) اهل‌بیت آن حضرت نیز همواره افتخار می‌کردند که مادرشان خدیجه است. امام حسین(ع) در مقابل لشکر ابن زیاد در خطابه‌ای فرمود: «هل تعلمون انّ جدتی خدیجه بنت خویلد...؛(فتال النیشابوری، روضة الواعظین، تحقیق: سیدحسن الخرسان، قم: منشورات الرضی، ج1، ص421) آیا می‌دانید که مادربزرگ من، خدیجه دختر خویلد است... .» در بین زنان رسول خدا(ص) ، این افتخار نصیب حضرت خدیجه شد که نسل پیامبر(ص) از طریق او باقی بماند و یازده امام معصوم از نسل او و از طریق فاطمه (س) به وجود بیاید.

 

خدیجه، یار همیشه همراه

خدیجه، زنی نمونه در تمام مراحل زندگانی پیامبر اکرم(ص)، به ویژه در مراحل دعوت آن حضرت بود. او، همسری همراه، مهربان و دل‌سوز برای آن حضرت به شمار می‌رفت. سال‌ها پیش از بعثت، هنگامی که محمد(ص) طبق عادت هرساله برای مدتی برای عبادت به کوه حرا می‌رفت تا خود را آماده دریافت وحی نماید، حضرت خدیجه ضمن همدلی با او، پیوسته او را پشتیبانی می‌کرد. گاه با بردن توشه غذا برای آن حضرت، در پایین کوه حرا ایشان را ملاقات می‌کرد و همچنین هنگامی که آن حضرت در غار حرا به نبوت برگزیده شد و نخستین وحی الهی را دریافت کرد، وی اولین زنی بود که آن حضرت را تصدیق کرد و همه ثروت و دارایی خویش را در راه دعوت رسول خدا (ص) ایثار کرد. (بلاذری، انساب الاشراف، پیشین، ج1، ص116). او در سال‌های نخست بعثت، یار و غمخوار پیامبر (ص) بود. هنگامی که مشرکان مکه بر تحریم اقتصادی و اجتماعی بنی‌هاشم، هم‌پیمان شدند و آنان را در شعب ابی‌طالب محصور کردند و از هرگونه ارتباط آن‌ها با قبایل دیگر ممانعت می‌ورزیدند، حضرت خدیجه با فرستادن نماندگانی از طرف خود، سعی در متقاعد کردن ابوجهل داشت تا مانع ورود مواد غذایی به شعب ابوطالب نشود. وقتی از کار خویش نتیجه نگرفت، با کمک برادرزاده‌اش، حکیم بن حزام، برای شعب آذوقه تهیه کرد.(ابن هشام، السیرة النبویة، پیشین، ج1، ص379؛ بلاذری، انساب الاشراف، پیشین، ج1، ص272)

حضرت خدیجه در تمام مدت دوران بعثت، به ویژه در دوران سه سال محصور شدن بنی هاشم در شعب ابی طالب، اموالش را در راه حفظ و ماندگاری اسلام انفاق کرد (یعقوبی، تاریخ یعقوبی، پیشین، ج2، ص31) و در همه سختی‌ها و رنج‌ها، همراه پیامبر(ص) بود. همین همراهی و همدلی خدیجه‌(س) مایه آرامش پیامبر‌(ص) در برابر آزارهای مشرکان بود. علاوه بر خدیجه‌(س) خواهرش امیمه نیز به تاسی از او، رسول‌خدا‌(ص) را همراهی نمود و در مواردی نیز از زنان برای رسول خدا‌(ص) بیعت گرفت. (ر. ک: رازی، ابوالفتوح،‌روض الجنان، به کوشش: محمدجعفر یاحقی، مشهد: بنیاد پژوهش‌های آستان قدس رضوی، 1371 ش، ج 19، ص171.)

 

*ثروت خدیجه‌(س) و پیشرفت اسلام

خدیجه‌(س) قبل از این‌که با رسول‌خدا‌(ص) ازدواج کند، از ثروتمندترین زنان جزیرةالعرب بود. بخش مهم ثروت او، از طریق تجارت به دست آمده بود به نظر می‌رسد، دست‌کم بخشی از ثروت حضرت خدیجه‌(س) از طریق پدرش به وی به ارث رسیده باشد حضرت خدیجه‌(س) اموالش را به مضاربه به مردان امینی می‌سپرد تا به سفرهای تجارتی بروند و بعد از بازگشت، سود حاصله را برابر قانون مضاربه تقسیم کنند از این رو، با شناختی که قبل از بعثت از درایت، راست‌گویی،‌امانت‌داری و اخلاق نیکوی رسول خدا‌(ص) داشت از او خواست تا به همراه غلامش میسر، برای تجارت به شام برود.( ابن کثیر، ابوالفداء،‌ حافظ، البدایة و النهایة، بیروت: دارالکفر، 1398 ق، ج 2، ص294.)

رسول خدا‌(ص) با پذیرفتن پیشنهاد خدیجه‌(س) کاروان را تا شام همراهی کرد و با داد و ستدهای خود، کاروان را از سود سرشای بهره‌مند ساخت. خدیجه‌(س) نیز آنچه را که وعده کرده بود،‌ به آن حضرت‌ پرداخت.(ابن سعد، الطبقات الکبری، پیشین، ج 8، ص13.)

راز موفقیت خدیجه‌(س) در تجارت، به کارگیری مردان امین و با درایت بود درباره مقدار دقیق اموال این بانوی بزرگوار به هنگام ظهور اسلام،‌سندی در دست نیست؛ ولی از آنجا که قریش تشکیلات اقتصادی کارآمدی داشت و تجارت نقش اصلی را در اقتصاد آنان ایفا می‌کرد،‌می‌توان تخمین زد که ثروت بازرگانی خدیجه‌(س) در منطقه حجاز، نقش موثر و پراهمیتی را برای معرفی و پیشبرد اسلام ایفاد کرده و در جاهای مختلف، غبار غم از چهره‌ مبارک رسول خدا‌(ص) زدوده است.

حضرت خدیجه به جهت انفاق اموال خود،‌مصداق کامل و بارز آیه شریفه 262 سوره بقره(الَّذِینَ یُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِی سَبِیلِ اللّهِ ثُمَّ لاَ یُتْبِعُونَ مَا أَنفَقُواُ مَنًّا وَلاَ أَذًى لَّهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَلاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلاَ هُمْ یَحْزَنُونَ) است که می‌فرماید: آنان دارایی‌های خویش را در راه خدا انفاق می‌کنند. آنگاه از پی آنچه انفاق نموده‌اند، نه منتی می‌گذارند و نه آزاری می رسانند (اینان) پاداش‌شان نزد پروردگارشان محفوظ است و آنان نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین می‌شوند.

آری، آن حضرت بدون هیچ‌گونه چشم‌داشتی، همه اموال خویش را در راه اقامه توحید در جامعه شرک‌آلود جهان عصر بعثت، در اختیار آخرین فرستاده الهی گذاشت. رسول خدا‌(ص) فرمود: ما نفعنی مال قط مثل ما نفعنی مال خدیجه؛(صدوق، محمد بن علی، امالی، قم: موسسه البعثه، 1417 ق، ص468) هرگز هیچ ثروتی همانند ثروت خدیجه، به من سود نبخشید.

اموال خدیجه‌(س) به قدری زیاد بود که ظاهرا تا هجرت رسول خدا‌(ص) به مدینه، توسط آن حضرت صرف تقویت اسلام شد رسول‌خدا‌(ص) در واپسین روز‌های خود در مکه، به حضرت علی‌(ع) دستور داد به کمک اموال باقی مانده خدیجه‌(س) برای هجرت خود و فواطم (فاطمه بنت اسد، فاطمه بنت محمد و فاطمه بنت زبیر بن عبدالمطلب) و کسانی از بنی‌هاشم که همراه او هجرت کنند، چند عدد شتر بخرد ابوعبیده گوید: به عبدالله بن ابی‌رافع، گفتند آیا رسول خدا‌(ص) چیزی داشت که این‌گونه خرج کند؟ گفت: من از پدرم درباره همین موضوع پرسیدم. گفت: مگر از ثروت خدیجه‌(س) خبر نداری؟ رسول خدا‌(ص) فرمود: هیچ مالی به اندازه ثروت خدیجه‌(س) مرا نفع نداد تا زمانی که رسول‌خدا‌(ص) در مکه بود، با مال خدیجه‌(س) بدهکار و اسیر را آزاد و از ناتوان دست‌گیری می‌کرد و به نیازمندان می‌بخشید و فقرای اصحاب خود را مهمان می‌کرد و هزینه آنان را که می‌خواستند هجرت کنند، می‌پرداخت. خدیجه‌(س) علاوه بر وقف اموال خود، بهترین یار صمیمی او در خانه و در برابر فشارهای روانی قریش بر رسول‌ خدا‌(ص) بود.(مجلسی، بحارالانوار، پیشین، ج 19، ص63)

بدین ترتیب، ثروت خدیجه‌(س) در راه گسترش اسلام نقش موثری را ایفا کرد؛ به ویژه زمانی که قریش با به کارگیری همه توان خود، از حربه اقتصاد نیز غافل نماند و با ایجاد تنگناهای مالی، مدت سه سال پیامبر‌(ص) و یارانش را محاصره کامل اقتصادی قرار داد در چنین شرایطی، اموال خدیجه توانست در راه پیشرفت و تقویت اسلام بخش مهمی از توطئه‌های اقتصادی قریش را خنثی نماید و کمک شایسته‌ای به مسلمانان در این زمینه باشد.

حضرت خدیجه‌(س) علاوه بر کمک به اهداف دعوت پیامبر‌(ص) به عواطف آن حضرت نیز همواره پاسخ مثبت می‌داد؛ چنان‌که وقتی حلمیه سعدیه، دایه رسول خدا‌(ص) نزد آن حضرت آمد و حلیمه از خشک‌سالی و هلاکت چهارپایش شکات کرد، رسول خدا‌(ص) با خدیجه‌(س) در این باره سخن گفت و آن حضرت، چهل گوسفند و یک شتر بارکش به او داد و با نیکی او را به خانواده‌اش باز گرداند.(بلاذری، انساب الاشراف، پیشین، ج1، ص105)

ثویبه، دایه دیگر رسول اکرم‌(ص) نیز با این که چند روزی بیشتر آن حضرت را شیر نداده بود علاوه بر رسول‌خدا‌(ص) مورد تقدیر حضرت خدیجه‌(س) بود و از عنایات او بی‌بهره نماند حضرت خدیجه ضمن نیکی به او، از ابولهب عموی آن حضرت خواست ثویبه را به او بفروشد تا آزادش کند؛ ولی ابولهب پیشنهاد خدیجه را نپذیرفت و از فروختن وی سرباز زد.(همان، ص106)

نمونه دیگر، خریدن زیدبن حارثه و بخشیدن آن به رسول خدا‌(ص) است هنگامی که رسول اکرم‌(ص) در بازار نوجوان زیبارویی را دیدکه از عقل و ادب برخوردار بود، فرمود: اگر نزد من مالی بود او را خریداری می‌کردم (ابن عساکر، علی‌بن الحسین، تاریخ مدینة دمشق، تحقیق علی شیری، بیروت: دارالفکر، 1415 ق، ج 10، ص137) حضرت خدیجه به محض شنیدن سخن آن حضرت، زید را به هفتصد درهم خرید و آن را به رسول‌(ص) اهدا کرد(ابن اثیر، علی بن محمد، اسد الغابة، تحقیق: عادل احمد عبدالموجود و دیگران ، بیروت دارالکتب العلمیة، 1415 ق، ج2، (ص) 351.) و آن حضرت نیز زید را پذیرفت و سپس او را آزاد کرد.

ایثار حضرت خدیجه‌(س) در صرف اموال خود برای پیشبرد دعوت الهی پیامبر‌(ص) سرمش زنان مسلمان گشت و آنان در مقاطع مختلف دوران هجرت، با اهدای اموال و زیورآلات خویش، بنیه‌های اقتصادی دولت تازه تاسیس مدینه را تقویت کردند و آن را از تنگناهای مالی نجات دادند و با ایثارگری خود، در حل مشکلات اقتصادی مدینه قدم برداشتند از نمونه‌های بارز این تاسی به حضرت خدیجه‌(س) فداکاری «رمله» دختر حارث بن ثعلبه است که خانه وسیع و نزدیک به مسجد خودش را در اختیار رسول خدا‌(ص) گذاشت و آن منزل به جهت موقعیت‌ مناسبی که داشت، مورد استفاده‌های متفاوتی مانند مهمان‌سرای حکومتی و محل ملاقات حضرت با روسای قبایل قرار گرفت(ابن اثیر، اسد الغابه، پیشین، ج6، ص115)

 

*نقش عاطفی خدیجه‌(س)

ایثار اموال، کمک حضرت خدیجه‌(س) به رسول خدا‌(ص) نبود؛ چه این که ایجاد زمینه‌های مناسب برای تبلیغ آن حضرت و موضع‌گیری‌های شایسته او در موقعیت‌های مختلف نیز کمک شایانی به پیامبر‌(ص) می‌نمود البته باید به این نکته توجه داشت که ملاک انتخاب شدن خدیجه‌(س) از طرف پیامبر‌(ص) به عنوان همسر، نه ثروت او و نه قبیله و تبارش بود، بلکه پاکی و صداقت خدیجه و ایمان و عشق او به پیامبر‌(ص) و راهی که در پیش گرفت بود، از هر چیزی در نزد خدا‌(ص) با ارزش‌تر بود.

از طرف دیگر، حضرت خدیجه‌(ص) هرگز از رنج‌ها و گرفتاری‌های راه رسالت،‌شکایتی نکرد و موجب تضعیف روحیه همسرش نشد و این همراهی و همدلی، از کمک‌های مالی خدیجه‌(س) نیز بالاتر بود.

آری، حضرت خدیجه‌(س) قدر و ارزش رسول خدا‌(ص) را به نیکویی شناخت و با تمام وجود با آن حضرت پیوند خورد و تمام ایثار و احسان او نیز از همین بینش مایه می‌گرفت از این رو، پیوسته در جهت یاری آن حضرت می‌جوشد و هرگز رنج‌ها و سختی ها،‌ عامل سستی و روی گردانی او نشد و در راستای رشد و توسعه اسلام، بیشترین کمک عاطفی و روحی را به رسول اکرم‌(ص) نمود.

 

*تکریم حضرت خدیجه

زمان درگذشت حضرت خدیجه‌(س) را به اختلاف، سه تا سی و پنج روز پس از درگذشت ابوطالب‌(ع)، در دهم رمضان سال دهم بعثت، یعنی سه سال پیش از هجرت (یعقوبی، تاریخ یعقوبی، پیشین، ج2، ص35) و در سن 65 سالگی دانسته‌اند (ابن سعد، الطبقات الکبری، پیشین، ج 8، ص14) بدن مطهر آن حضرت در قبرستان حجون دفن شد رسول‌خدا‌(ص) از این مصیبت سخت محزون گشت و آن سال را به جهت از دست دادن دو یار باوفای خویش، سال حزن و اندوه نامید(همان، ج2، ص35؛ تقی الدین، امتاع الاسماع، به کوشش: محمد عبدالحمید، بیروت، دارالکتب العلمیة، 1420ق، ج1، ص45) رسول‌(ص) با ردایی که پیوسته دست و صورت خود را با آن پاک می‌کرد و به هنگام نزول وحی بر سر می‌کشید، حضرت خدیجه‌(س) را کفن کرد و با دست خویش درون قبر نهاد.

خدیجه‌(س) همسر مهربان و با وفا و یاور صمیمی پیامبر‌(ص) بود، تاریخ جهان، زنی همانند خدیجه‌(س) که این‌گونه در راه خدا و رسیدن به اهداف مقدس شوهرش خدمت‌گذار باشد به خود ندیده است(میرشریفی، سید علی، پیام‌آور رحمت، تهران: سمت، 1385ش، ص55) از این رو آن حضرت پیوسته در تمام طول زندگانی خود،‌هنگامی که نام خدیجه به میان می‌آمد خاطره آن بانوی فداکار را به بزرگی یاد می‌نمود و برایش استغفار می‌کرد؛ تا جایی که دوستان حضرت خدیجه را تکریم می‌نمود (بلاذری، انساب الاشراف، پیشین،‌ج1، ص109) و با فرستادن هدیه برای آنان، یاد آن بانو را در خاطره‌ها زنده نگاه می‌داشت (بخاری، صحیح بخاری، پیشین، ج4، (ص) 231؛ ابن حیان، صحیح بن حیان بترتیب ابن بلبان، بیروت: موسسه الرساله، 1414ق، ج 15، ص467) حتی حسادت برخی از همسران رسول‌(ص) به حضرت خدیجه‌(س) نیز مانع نمی‌شد تا آن حضرت دست از تحسین خدیجه بردارد.

شهید مطهری نمونه عالی نقش موثر زنان در تمدن اسلام را به حضرت خدیجه‌(س) مثال زده و چنین می‌نویسد:

«هنگام مبعث، چهره بانویی را مشاهده می‌کنیم که در آن وقت،‌سخت مایه تسلی خاطر پیامبر‌(ص) بوده است و در نهایت صمیمیت، تمام هستی خود را نثار اسلام کرده است. این بانو، «خدیجه» محترمه است که پانزده سال از حضرت محمد‌(ص) بزرگ‌تر بوده و وقتی از دنیا رفت،‌تقریبا 65 ساله بود؛ اما رسول خدا تا پایان عمر او را فراموش نمی‌کرد و نامش که برده می‌شد، گاهی اشک در چشمش حلقه می‌زد و می‌گفت: نمی‌دانید از وقتی که مرا تنها گذاشته بودند، این زن چه فداکاری‌ها کرد» (ر. ک: مطهری، مرتضی، مجموعه آثار شهید مطهری، انتشارات صدرا، ج17،‌ص404)